مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۰۱.
۲۰۲.
۲۰۳.
۲۰۴.
۲۰۵.
۲۰۶.
۲۰۷.
۲۰۸.
۲۰۹.
۲۱۰.
۲۱۱.
۲۱۲.
۲۱۳.
۲۱۴.
۲۱۵.
۲۱۶.
۲۱۷.
۲۱۸.
۲۱۹.
۲۲۰.
پدیدارشناسی
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار، منابع معرفتی فلسفه های اگزیستانس بررسی می شود. بدین منظور ابتدا به اختصار پیشینه نظرات درباره ارزش معلومات بشری از یونان باستان تا دوره معاصر و فلسفه قرن بیستم بیان می گردد. و در خلال تبیین این سیر تاریخی، اندیشه پدیدارشناسی و درون ماندگاری به عنوان یکی از منابع معرفتی فلسفه های اگزیستانس رصد می شود. در این بخش شیوه انتقال این اندیشه از کسانی همچون لامبرت و کانت در دوره جدید به نیچه، سارتر و دیگران در دوره معاصر و فلسفه اگزیستانسیالیسم مورد توجه قرار می گیرد. و نقش حلقه واسط این جریان فکری یعنی شوپنهاور، به عنوان شاگرد باواسطه کانت و استاد بی واسطه نیچه برجسته می گردد. سپس جایگاه پدیدارشناسی در میان دانش های همگنش یعنی هستی شناسی، معرفت شناسی، اخلاق و منطق تشریح، و مشخص می شود. که پدیدارشناسی نمی تواند گرایشی در برابر دانش های همگنش باشد؛ زیرا پدیدارشناسی یعنی شناخت پدیده ها و با این وصف جزو دانش شناخت به شمار می آید، نه در مقابل آن. سپس مفهوم لغوی و اصطلاحی، تعریف، ادوار و موضوع پدیدارشناسی واکاوی می شود. و این نتیجه به دست می آید که ارائه تعریف ثابت و یقینی برای پدیدارشناسی، ناممکن است. در پایان، دیدگاه (پدیدارشناسی به مثابه مبنای معرفت شناختی اگزیستانسیالیسم) نقد و بررسی می گردد.
تحلیل رابطه انسان و خدا در دین زرتشتی بر اساس رویکرد پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال شانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۸)
133 - 156
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل مهم در حوزه تحقیقات دینی، تبیین ماهیت و کیفیت رابطه انسان و خداست، به ویژه که در بسیاری از ادیان، سعادت نهایی انسان در گرو برقراری ارتباط صحیح با خداوند دانسته می شود. در این زمینه، آیین زرتشتی با رویکرد خاصی که به خدا، نظم عالم، جایگاه هستی شناختی انسان و اخلاقیات دارد، دیدگاه پیچیده ای در این خصوص دارد و به جوانب مختلفی درباره رابطه انسان و خدا پرداخته است. این پژوهش با هدف بررسی و تحلیل رابطه بین انسان و اهوره مزدا و با تأکید بر متون اوستایی و پهلوی در صدد پاسخگویی به چیستی و چگونگی این رابطه است. از این جنبه، پژوهش حاضر با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی و با مطالعه کتابخانه ای سامان یافته است. با توجه به یافته های پژوهش، می توان گفت که در آموزه های زرتشتی، مهم ترین نوع رابطه بین انسان و خدا، رابطه وجودشناختی و تکوینی محسوب می شود. در بستر چنین رابطه ای است که انسان باید نسبت معرفتی خود با خدا را قوام بخشد و در چارچوب دیانت زرتشتی، پرستش خداوند و زیستن بر طبق قواعد راستین دین را سرلوحه زندگی خود قرار دهد تا بتواند آن گونه نسبتی را با خداوند برقرار کند که هم مؤید اَشه/aŝa (نظم راستین و اهورایی عالم) هم سبب زوال اهریمن و هم موجب سعادت اخروی فرد مؤمن باشد. بنابراین، می توان گفت که در آموزه های آیین زرتشتی آن گونه که در متون اوستایی و پهلوی ظهور و بروز یافته است، رابطه تشریعی و سعادت شناختی/ فرجام شناختی انسان با خدا، در ذیل رابطه وجودشناختی/ تکوینی معنا پیدا می کند.
دیگریِ لویناس وجه انضمامی هنر نوپدید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده تاکید بر روی محتوا در "New art" ،مرا بر آن داشت تا تفکر غالب بر روی این آثار را با رویکردی بر فلسفه اخلاق مرور نمایم.در پی ارتباط هنر و اخلاق پیوندهای پیچیده و چندگانه ای برقرار است که می توان با تکیه بر آراء فیلسوفان و نظریه پردازان بالاخص معاصر به زیبایی شناسی معاصر و ارتباط هنر با زندگی امروز انسان ها دست یافت.در این مجال، کوشیده خواهد شد تا با تکیه بر تفکرات و آراء لونیاس در باب فلسفه اخلاق new art)) "هنر نو پدید" بررسی شود. لویناس که متفکری فرانسوی و لیتوانیایی تبار بود،اندیشه هایش بالاخص در حیطه اخلاق ، تامل بر انگیز و در خور اعتنای جدی می باشد.این فیلسوفِ اخلاق مواجه با "دیگری" را نوعی "پدیدارشناسی"غیریت بیان میدارد و این پدیدار را دال بر پایان مردانگی و قهرمانی سوژه میداند. از نقطه نظرات لویناس و وجهی اخلاقی وقتی هنر این چند دهه ی اخیر را مورد مطالعه قرار دادم و ارتباطی میان "مخاطب یا دیگری" در new art و "دیگری" لویناس یافتم،که دراین بحث به وجه انضمامی "دیگری"در فلسفه لویناس و new art پرداخته ام. واژگان کلیدی:لویناس،وجه انضمامی،اخلاق،سوژه، پدیدارشناسی، هنر نو
هنر، حیطه عمومی؛ تلاشی برای دست یابی به فلسفه هنر آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۷۸)
191 - 212
حوزه های تخصصی:
هانا آرنت فیلسوفی سیاسی ای است که هنر را به عنوان امکانی برای تحقّق نوعی حیات سیاسی می فهمد و تلاش می کند تا با استفاده از مبنای رهایی بخشی به نام هنر، نوعی از حیات سیاسی را که به زعم او در دوران جدید مخدوش و مفقود شده احیا کند. با توجّه به آن که آرنت هرگز اثری مجزّا و مدوّن ذیل عنوان زیبایی شناسی سیاسی یا فلسفه هنر ننگاشته است، در این مقاله، با گردآوری، تدوین و بازاندیشی و تحلیل آرای پراکنده آرنت در کتب، مقالات، درس گفتارها و یادداشت های او، به نظریّه زیبایی شناسی آرنت که در افق نوعی فلسفه سیاسی طرح ریزی می شود، دست خواهیم یافت. مخدوش شدن و ناپدید شدن خاصیّت سیاسی حیات بشری در فلسفه آرنت پیوند و ارتباطی بسیار نزدیک به مخدوش شدن، گشت و استحاله حیطه عمومی دارد. از این رو، حیطه عمومی و برپا داشتن آن به نوعی آرمان فلسفه سیاسی آرنت به حساب می آید.
امکاناتِ تئوریک پدیدارشناسی در فهم سیاست خارجی؛ با نگاهی به سیاست خارجی ج.ا. ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله ارائه چهارچوبی تئوریک برای فهم سیاست خارجی کشورها (ایران) است. روشی که نگارندگان به واسطه آن در پی فهم و چگونگی ساختار سیاست های خارجی کشورها هستند، «روش پدیدارشناسی» می باشد. این نوشتار قصد دارد به این پرسش پاسخ دهد که؛ «بر اساس رویکرد پدیدارشناسی؛ منطق حاکم بر سیاستِ خارجی دولت ها، چگونه قابل درک می شود و چگونه شکل می گیرد؟». فرضیه پژوهش بر این مبناست که «پدیدارشناسی با تعلیق و اپوخه روایت های مسلط و آغشته به «قصدیت» از سیاست خارجی، می تواند در فهم ما از سیاست خارجی کشورها یاری رسان باشد. به بیان دیگر پدیدارشناسی از مفاهیم علمی که برای درک پدیدارهای سیاسی برساخته می شوند، گذر می کند و با خود «واقعیت» و «هستی» پدیدارها مواجه می شود.» نتیجه مقاله از این قرار است که روش پدیدارشناسی علاوه بر دارا بودن مزایای سایر رویکردها و روش شناسی های رایج در فهم سیاست خارجی، می تواند ابزارها و مفاهیم تحلیلیِ متفاوتی از قبیلِ «اگو استعلایی»، «زیست جهان» و «بین الاذهانیت» برای فهم سیاست خارجی کشورها در اختیار ما قرار دهد. در کنار این مفاهیم، پدیدارشناسی از عنصر مهم «قدرت» غافل نیست و به نقش آن در چگونگی شکل گیری سیاست خارجی دولت امعان نظر نشان می دهد.
تحلیل میراث فرهنگی خانه های تاریخی روستای کزج با رویکرد تفسیری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روستایی دوره دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۳۷)
20 - 33
حوزه های تخصصی:
در دنیای معاصر محوطه های میراث فرهنگی نقش مهمی در توسعه محلی دارند؛ اما به نظر می رسد در کشور ایران توسعه محلی بر مبانی میراث فرهنگی چندان موضوعیت نداشته است. باوجود غنای میراث فرهنگی ملموس همانند بافت ها و بناهای تاریخی و پراکنش آن در نقاط کمتر توسعه یافته و روستایی کشور، میراث فرهنگی به عنوان یک عنصر توسعه ای مطلوب تاکنون بشمار نیامده است. این مقاله با رویکرد تفسیری، «خانه» های تاریخی مردم روستای کزج را موردمطالعه قرار داده و تفسیر خانه های روستایی را رهیافتی مطلوب در راستای توسعه محلی و شناسایی ارزش های محلی می داند؛ خانه های تاریخی درواقع میراث مادی باارزش در دسترسی هستند که می توانند روشنگری های ویژه ای را در ارتباط با بافت جوامع گذشته فراهم آورند. تحقیق حاضر از طریق روش تفسیری هرمنوتیکی بر اساس توصیف معماری تاریخی در روستای «کزج»، تجارب زیسته ساکنان خانه های این روستا را موردمطالعه قرار می دهد. در این راستا منظر فرهنگی روستا با جمع آوری داده های کوچک تر؛ توصیفی پدیدارشناسانه شده و از طریق دور هرمنوتیکی، سه مرحله از زندگی بشری استحصال و تفسیر شده است.
مطالعه پدیدارشناسانه تجربه هیجان خشم در افراد با اختلال وسواس اجباری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آشفتگی هیجانی به عنوان یک ویژگی مرکزی آسیب شناسی در اختلال های گوناگون به ویژه اختلال وسواس اجباری مطرح است. خشم یکی از این هیجان های اصلی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته و همین یافته های اندک نیز تناقض های متعدد و آشفتگی زیادی دارند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته خشم در این افراد صورت گرفت. این پژوهش کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود. شرکت کنندگان 29 نفر از افراد مبتلا به اختلال وسواس اجباری بودند که به روش نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی انتخاب شدند. جمع آوری اطلاعات نیز از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته، مصاحبه روایتی و تصویرسازی ذهنی صورت گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از اصول تحلیل تفسیری پدیدارشناختی استفاده شد. نتایج پژوهش شامل 7 مضمون بود. مضامین شامل کنترل گری، نفرت، کینه، درماندگی، هم آمیزی خشم – نفرت، ناراحتی و کنترل ناپذیری بودند. نتایج نشان می دهند تجربه هیجان خشم در اختلال وسواس اجباری دارای طیف گسترده ای است که می تواند نشانگر ناهمگونی این اختلال نیز باشد. از آن جا که دو مضمون اصلی مربوط به تجربه نفرت بود یافته ها بیانگر نقش کلیدی نفرت در این اختلال هستند. رابطه بین خشم و نفرت را نیز می توان دقیق تر در این اختلال مورد بررسی قرار داد. اما ارتباط هرکدام از مضامین با برخی از ویژگی های این اختلال می تواند مطالعات را به سمت تقسیم بندی دیگری برحسب کیفیت تجربه هیجانی نیز سوق دهد. به این معنی که تجربه های هیجانی بارز و اختصاصی در هر دسته می تواند دلالت بر آسیب شناسی متفاوت و در نتیجه رویکرد درمانی متفاوت برای درمان اختلال داشته باشد. علاوه بر این مقایسه معنای تجربه خشم و دیگر هیجان های اصلی با اختلال های اضطرابی و اختلال های طیف وسواس نیز می تواند در شناخت و متمایز سازی این اختلال از سایر اختلالات موثر باشد.
تبیین تجارب زیسته زوجین نابینا و کم بینا در همسرداری و فرزند پروری: رویکردی پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه زندگی زوجین نابینا و کم بینا دارای نیازها، دغدغه ها و مشکلات خاصی است. هدف از این پژوهش، تبیین و کاوش کلیه جنبه های تجارب زیسته زوجین نابینا / کم بینا بود. روش برای این منظور از روش کیفی از نوع پدیدارشناسی استفاده شد. جامعه آماری در این پژوهش کلیه زوج هایی بودند که هر دو نابینا یا کم بینا بوده و در انجمن توانبخشی یزد ثبت نام کرده و دارای فرزند بودند و بیش از 1 سال از ازدواج آنها سپری شده بود. پس از انجام مصاحبه با 24 نفر، محققان به اشباع رسیدند و مطلب جدیدی بدست نیامد. داده های این مطالعه کیفی به روش 7 مرحله ای کلایزی مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها با بررسی دقیق، متن کل مصاحبه ها به 321 کد مجزا تقسیم بندی شد. با بررسی مجدد کدها، 40 زیرمفهوم استخراج شد. این زیرمفهوم ها در 7 مفهوم نهایی جای داده شدند. این مفاهیم عبارتند از: 1- «پیروی از دستورات دین و حضور خدا در زندگی»؛ 2- «توانمند بودن فرد نابینا و توانایی حل مشکلات»؛ 3- «زندگی عادی افراد نابینا»؛ 4- «نگرانی از برخورد ناصحیح جامعه»؛ 5- «اعتماد به نفس پایین ناشی از محدودیت های نابینایی / کم بینایی»؛ 6- «فرهنگ و دیدگاه نامناسب مردمی و برنامه ریزی» و 7- «واقع نگری افراد نابینا / کم بینا». نتیجه گیری جامعه افراد نابینا / کم بینا از زندگی همانند سایر اقشار جامعه برخوردارند. این طیف از افراد شیوه های همسرداری و فرزندپروری همانند افراد بینا دارند. البته به دلیل نابینایی، دچار مشکلات و محدودیت هایی نیز می باشند که باید از سایر توانایی های خود بهره گیری نمایند
شناخت فقدان های تجربه شده در تاریخچه ی زندگی جوانان ساکن تهران: یک پژوهش پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ مشاوره و روان درمانی سال دهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۳۷
63 - 98
حوزه های تخصصی:
فقدان، اگرچه تجربه ای مشترک میان انسان هاست، تعریف و گستره ی آن به این واسطه که افراد مختلف برداشت های گوناگونی از آن دارند کماکان چالشی پیش روی پژوهش گران و درمان گرانی است که با این پدیده روبرو می شوند. در این مطالعه، که به شیوه ای کیفی و پدیدارشناختی، با نمونه گیری هدفمند و به کمک گروه های کانونی و مصاحبه ی ژرف نگر انجام گرفت، در مجموع تجربیات 13 نفر به صورت گروهی و 8 نفر به صورت انفرادی در خصوص تعریف شان از چیستی فقدان و فقدان هایی که در طول زندگی شان تجربه کرده اند اخذ و آوا نویسی و بر اساس روش تحلیل پدیدارشناسی تفسیری تحلیل شد. نتایج به دست آمده نشان داد که تعریف جوانان از فقدان را می توان در سه گونه ی کلی تعریف فقدان برمبنای از دست دادن، برمبنای پیامدهای هیجانی و همچنین بر مبنای نداشتن شیء مطلوب دسته بندی نمود. همچنین گستره ای از تجارب فقدان های فردی و ارتباطی شامل فوت افراد نزدیک، فقدان های خانوادگی، عاشقانه یا دوستانه، اقتصادی- اجتماعی، جسمانی و نهایتاً فقدان های مرتبط با مفاهیم ذهنی شناسایی شد. در نهایت مقایسه ای با تحقیقات گذشته نشان داد که فقدان ها دامنه ی وسیع تری از آنچه که تا کنون شناسایی شده بود را در بر گرفته و تا حد زیادی وابسته به زیست جهان و فرهنگ افراد مورد بررسی هستند. در نتیجه ضروری به نظر می رسد که تحقیقات آتی واکنش به فقدان های مختف فردی و اجتماعی را از حیث شباهتشان به واکنش های متداول در سوگ مورد بررسی قرار دهند.
بازنمایی عوامل فردی مؤثر در احتمال آسیب طلاق: یک بررسی پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
افزایش احتمال بروز طلاق از شوم ترین واقعیت ها و مخاطره آمیزترین پدیده هایی است که می تواند پویایی و سلامت هر جامعه ای را با تهدیدهای جدی همراه نماید، بدین منظور پژوهش حاضر با هدف شناسایی و بازنمایی شناسه های فردی اثرگذار در احتمال آسیب طلاق انجام شده است که با رویکرد کیفی و به روش پدیدارشناسی از نوع توصیفی انجام شده است. میدان پژوهش دربرگیرنده همه زوج های در شرف ازدواج مراجعه کننده به مرکز بهداشت استان خراسان رضوی و همه درخواست کنندگان طلاق مراجعه کننده به مراکز مداخله بهزیستی است. شرکت کنندگان دربرگیرنده 15 زوج در شرف ازدواج، 20 زوج درخواست کننده طلاق که با روش نمونه گیری هدفمند از نوع ملاکی انتخاب شدند. ملاک های ورود به این پژوهش در درخواست کنندگان ازدواج عبارت بود از: سن میان 18 سال تا 40 سال، تحصیلات سوم راهنمایی به بالا، ازدواج نخست و تمایل به مشارکت در پژوهش؛ در افراد درخواست کننده طلاق، افزون بر موارد فوق مدت زندگی زناشویی حداکثر 10 سال نیز لحاظ گردید. از فن مصاحبه، عمیق و نیمه ساختاریافته به منظور گردآوری داده ها استفاده شد. مصاحبه ها در یک دوره شش ماهه جمع آوری، ثبت و با به کارگیری راهبرد هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شد که سرانجام به شناسایی 579 کد اولیه، 25 مقوله فرعی و هفت مقوله اصلی اثرگذار در افزایش احتمال آسیب طلاق دربرگیرنده: خلق وخو، بلوغ فکری و روانی، مهارت های فردی، باورهای فردی، شیوه زندگی، مسائل شخصیتی و ویژگی ظاهری منتج گردید.
خداوند و معنای زندگی، تجربه زیسته کودکان مبتلا به سرطان: یک مطالعه کیفی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزه های تخصصی:
هدف : هدف از این مطالعه، شناخت تجربه و درک معنای زندگی در کودکان مبتلا به سرطان بود که مفهوم خداوند به عنوان یکی از ابعاد مهم آن در این مقاله در نظر گرفته شده است. روش : پژوهش حاضر، کیفی و از نوع پدیدارشناسی توصیفی است. نمونه پژوهش شامل 7 نفر از کودکان مبتلا به سرطان است که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس بر مبنای بیشترین ناهمگونی نمونه ها، انتخاب و مورد مصاحبه های عمیق قرار گرفتند. برای تحلیل داده ها، از شیوه ی کولایزی استفاده شد. یافته ها : بر اساس تجزیه و تحلیل داده ها، « باورمندی به هستی برتر، خداوند» به عنوان یکی از درون مایه های اصلی استخراج شد . این درون مایه شامل دو درون مایه ی فرعی : 1. ایمان به خدا و تامین رضایت او 2. حیات، به عنوان بستر آزمایش های الهی بود. نتیجه گیری : باور به خداوند، نقش مهمی در درک کودکان مبتلا به سرطان، از معنای زندگی و شکل گیری یک جهت گیری مثبت به زندگی دارد. یافته های این مطالعه می تواند به عنوان پایه های مفهومی برای تبیین مفاهیم در سایر تحقیقات و یا طراحی مدل های مداخله ای برای این گروه از کودکان استفاده گردد.
متافیزیک ینای هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد دوم بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۱
113 - 132
حوزه های تخصصی:
عمدتاً پدیدارشناسی روح را اولین اثر هگل می دانند که در آن برای نخستین بار رویکرد دیالکتیکی خاص وی تبیین شده است. اما معمولاً فراموش می شود که پدیدارشناسی روح ، نه اثری مستقل، بلکه نتیجه فلسفه ورزی های دوران ینا (1801-1806) است که نتیجه آن علاوه بر متون متعدد، مجموعه« دست نوشته های نظام ینا » است که در آن هگل برای نخستین بار از شکلی از حقیقت نظام مند در قالب یک فرآیند کلی سخن می گوید. یکی از مهم ترین بخش های این نظام «متافیزیک» نام دارد که هگل در آن، گذاری دیالکتیکی از نخستین مبانی فهم بشری (اصل امتناع تناقض) تا والاترین تجلی حقیقت (روح مطلق) را به نمایش می گذارد. از این متن، نه تنها در زبان فارسی هیچ شرحی در دسترس نیست، بلکه حتی در عالم انگلیسی زبان نیز به ندرت به آن اشاره شده است. به همین منظور، مقاله حاضر سه بخش اصلی برسازنده متافیزیک ینا، یعنی گذار از «شناخت در مقام نظام اصول نخستین» به «متافیزیک ابژکتیویته» و در نهایت «متافیزیک سوبژکتیویته» را مورد واکاوی قرار خواهد داد.
لویناس و نامتناهی: پدیدارشناسی تجربه اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد سوم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۱
97 - 111
حوزه های تخصصی:
امانوئل لویناس یکی از بزرگ ترین چهره های فلسفی در قرن بیستم است. لویناس به عنوان یکی از اولین شاگردان پدیدارشناسی، دست به بازسازی مفاهیم اولیه این جریان فلسفی زده و پدیدارشناسی را ساختارشکنی نموده است. لویناس به رغم استفاده ای که از دستاوردهای هوسرل و هایدگر می کند، اما نقدهای زیادی را به این دو وارد می سازد. ادعای اصلی این نوشته آن است که ساختارشکنی لویناس از پدیدارشناسی حاصل تلاش او برای تنقیح مفهوم نامتناهی است. این نوشته نشان می دهد که چگونه لویناس در حوزه های مختلف چون دانش، زبان و ارتباطات روزمره با بهره گیری از این مفهوم، ابعاد نامکشوفی را مورد تحلیل قرار می دهد. لویناس از نامتناهی به دیگری رسیده و تجربه دیگری را بنیان اخلاق می داند. جایی که امری در من، من را در نسبت با دیگری مورد پرسش دائمی قرار می دهد و ساختار اصلی سوژه را مسئولیت وی در برابر دیگران می داند.
بررسی نسبت پدیدارشناسی هایدگر و کربن (با تکیه بر دو مسئله هستی و زمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد سوم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲
43 - 64
حوزه های تخصصی:
نسبت پدیدارشناسی کربن و سنت پدیدارشناسی و سهم کربن در تکوین جنبش پدیدارشناسی غالباً امری مفروغ عنه پنداشته شده است؛ و جای خالی پژوهش هایی دامنه دار و جدی در این زمینه احساس می شود. این در حالیست که روش نشدن چنین نسبتی می تواند ارزیابی ها درباره ارزش روش شناسانه پژوهش های کربن در مطالعات ایرانی اسلامی را روشن تر سازد. ما در این گفتار تلاش کرده ایم تا با تمرکز بر دو مسئله اساسی پدیدارشناسی هایدگر و کربن، یعنی هستی و زمان، به مقام مقایسه پدیدارشناسی هایدگر و کربن نزدیک شویم؛ این مقایسه می تواند گامی در جهت تحلیل تبارشناسانه پدیدارشناسی کربن باشد. سنجش تلقی کربن از هستی و زمان در نسبت با اندیشه هایدگر حکایت از شکاف های بنیادین میان این دو پدیدارشناسی دارد که بیش از هر چیز برآمده از مسامحتی است که کربن با اندیشه ایرانی اسلامی برقرار می سازد. در این مقاله پس از ارائه تحلیلی از نظرگاه هایدگر و کربن پیرامون هستی و زمان به بررسی مقایسه ای نظرگاه این دو پرداخته ایم و نشان داده ایم که تفاوت های موجود میان این دو چگونه از آبشخور افتراق روش شناسانه سیراب می شود.
پدیدارشناسی ادراک حسی در فضای مجازی بر اساس آراء موریس مرلو پونتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هستی و شناخت جلد چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
61 - 82
حوزه های تخصصی:
موریس مرلو پونتی از تأثیرگذارترین پدیدارشناسان فرانسوی قرن بیستم است. او در پدیدارشناسی خود، در صدد دست یابی به ذات ادراک حسی انسان است. انسان در پدیدارشناسی او سوژه ای بدن مند است که به همراه سایر سوژه ها در جهان زندگی می کند. پژوهش حاضر بر اساس دیدگاه موریس مرلو پونتی، به بررسی پدیدارشناسی فضای مجازی می پردازد. با توجه به پدیدارشناسی مرلو پونتی، سوژه بدن مند به ادراک حسی در فضای مجازی پرداخته، معناهای موجود در این جهان مدرن را دریافت می کند. همچنین امکان درک متقابل از طریق فضای مجازی برای سوژه های حاضر در روابط مجازی وجود دارد؛ چراکه برای مثال، رنج کشیدن از درد از دیدگاه مرلو پونتی، خصلت مشابهی میان همه سوژه های بدن مند است. بنابراین، سوژه های بدن مند با مشاهده فیلم و عکس و... از فردی که از طریق فضای مجازی با او آشنا شده اند، می توانند احساس وی را درک کرده و با او همدلی و همدردی کنند. گسترش روابط انسانی و ابزارهای مدرن موجب شده تا برخی از محدودیت های زندگی انسان ها پیش از به وجود آمدن فناوری های مدرن کنونی مرتفع شود، اما سوژه بدن مند در جهان مدرن کنونی بر اساس دیدگاه مرلو پونتی، همچنان در حصار مکان و زمان است؛ چراکه انسان، سوژه ای بدن مند بوده و باید محدودیت های ناشی از بدن مند بودن را در جهانی مدرن پذیرا باشد. همچنین طبق دیدگاه مرلو پونتی، سوژه بدن مند حاضر در فضای مجازی، در حصار شبکه ارتباطی خود با دیگر سوژه ها است و این امر، خود مانعی است در برابر آزادی مطلق برای انسان کنونی
تعریفی معناشناسانه– فرهنگی از مکان (مطالعۀ موردی : زبان فارسی)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال سوم تابستان ۱۳۹۴ شماره ۸
3 - 10
حوزه های تخصصی:
رویکردهای پدیدارشناختی و پساساختارگرایی در حوزه معماری آخرین تلاش های قابل توجه برای تفسیر مفهوم «مکان» است. بااین حال، پدیدارشناسی، با تأکید بر طبیعت هستی شناسانه و ایستای مکان ها، در مطرح کردن جنبه های فرهنگی اجتماعی در ایجاد مکان ها با شکست مواجه شده است. از سوی دیگر، نسبیت پساساختارگرایی و زنجیره بی پایان مفاهیم مستتر در آن بیشتر از آنکه برای طراحان راهنمای مفیدی باشد، گیج کننده است؛ بنابراین، هدف این مقاله ارائه تعریفی جامع از «مکان» است که علاوه بر درنظرگرفتن تجربیات انسان ها بیشتر بر جنبه های اجتماعی و فرهنگی مکان توجه دارد. این موضوع باعث می شود تا این تعریف برای طراحان قابل استفاده تر باشد. برای رسیدن به این هدف در این مقاله عمدتاً از رویکرد معناشناسی استفاده شده است. در نتیجه گیری این مقاله بحث درباره مفهوم مکان از نقطه نظر نمادشناسی چندلایه و مطالعه حوزه معنایی «فضا و مکان» در زبان فارسی برای درک خواسته ها و تجربیات مردم از مکان در فرهنگ ایرانی به عنوان نمونه موردی دنبال شده است.
پدیدارشناختی موانع برنامه درسی تربیت جنسی در مقطع متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از ساحت های شش گانه تربیتی سند تحول بنیادین آموزش و پرورش، ساحت تربیت زیستی و بدنی است که یکی از مقوله های تحت پوشش این ساحت، توجه به تربیت جنسی است. در بسیاری از نظام های آموزشی، تحقق تربیت جنسی با موانع زیادی در عرصه عمل مواجه بوده است و همین امر، زمینه ساز بروز بسیاری از معضلات اجتماعی و انحراف های رفتاری در میان نسل جوان شده است. پژوهش حاضر با هدف واکاوی موانع تحقق برنامه درسی تربیت جنسی در مدارس متوسطه بر اساس رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی انجام گرفته است. داده ها با استفاده از فن مصاحبه نیمه ساختارمند با نوزده نفر از والدین، معلمان و مدیران در سطح منطقه شش شهر تهران با شیوه نمونه گیری هدفمند از نوع ملاکی گردآوری شده و بر اساس راهبرد کُلایزی تحلیل شد. نتایج این پژوهش موانع برنامه درسی تربیت جنسی در مقطع متوسطه تحصیلی را در سه مضمون اصلی و نُه خوشه مضمونی شامل عوامل خانوادگی ازجمله، مقاومت و بی میلی والدین در برابر تربیت جنسی فرزندان، ضعف مهارت های ارتباطی مطلوب بین والدین و فرزندان و غلبه نگاه بزرگ سالی بر مسائل جنسی نوجوانان، همچنین عوامل سازمانی نظیر؛ کمبود چشمگیر معلم متخصص حوزه تربیت جنسی در آموزش و پرورش، محدودیت و چالش برانگیز بودن منابع آموزشی در حوزه تربیت جنسی، ضعف خط مشی مناسب حمایت از تربیت جنسی در چارچوب تربیت اسلامی و چالش تعامل مطلوب مدرسه و خانه و در نهایت، عوامل فرهنگی اجتماعی همچون ضعف آگاهی اجتماعی از تعریف صحیح تربیت جنسی و برداشت های شخصی و بدون پشتوانه از مبانی دینی دسته بندی کرد.
الیاده و نقد کلامی شخصیت انسان مدرن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
اندیشه نوین دینی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۶
97-114
حوزه های تخصصی:
میرچا الیاده رابطه انسان را با دین نه برمبنای زیست روانشناختی و جامعه شناختی وی، بلکه بر پایه کارکرد ذاتی اش به مثابه موجودی دینی بررسی نمود. به باور الیاده هویت دینی انسان در دوران پیشامدرن محفوظ بوده و با شیوه ای دین ورزانه با نظام معرفتی و الگوی زندگی فرا تاریخی می زیسته است. با ورود انسان به دنیای مدرن، الینه شدن و انکار هویت دینی از سوی انسان اتفاق افتاده است. این مقاله با روش تحلیلی- توصیفی دیدگاه الیاده را در موضوع انسان دینی بررسی کرده و به این نتیجه دست یافته که الیاده با مقایسه ساختار ماهیت انسان باستانی با ماهیتی که انسان مدرن برای خود در نظر دارد، اولا: انسان مدرن با الینه شدن و انکار ماهیت دینی خود ، چه ارزش هایی را از دست داده است.ثانیا، در زندگی، اندیشه و عاطفه انسان مدرن هویت و ویژگی تاثیر گذار معنا داری وجود ندارد.و ثالثا راه بازگشت ارزش های پیشا مدرن و کسب هویت دینی انسان امروز، آشتی او با ارزش های دینی و ارتباط با اسطوره است .
پدیدارشناسی افسردگی بیماران نجات یافته از سرطان و راهیابی به فلسفه درمانی به عنوان رویکردی مراقبتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۳۹۸ شماره ۲۷
139-158
حوزه های تخصصی:
سرطان یکی از دلایل اصلی مرگ و میر در دنیاست. ویژگی مقاومت به درمان و پیشرفت سریع آن یکی از دلایل بالا بودن میزان مرگ و میر ناشی از آن است. مبتلایان پس از شنیدن خبر ابتلا به این بیماری به شدت روحیه خود را از دست می دهند که خود این مسئله در روند درمان تاثیر منفی دارد، اما آنچه که در زندگی چنین بیمارانی قابل تامل به نظر می رسد عارضه افسردگی حتی پس از درمان کامل بیماری است. پس از شنیدن خبر ابتلا به این بیماری صعب العلاج، علاوه بر خود فرد، خانواده و اطرافیان وی نیز دچار تشویش و نگرانی می شوند و تا پایان دوره درمان از بیمار حمایت همه جانبه می کنند غافل از اینکه چنین حمایت ناگهانی و در اکثر موارد نابجا می تواند اثرات زیانباری را در پی داشته باشد. ما در این مقاله خواهیم کوشید از منظر فلسفه پزشکی، روان شناسی، و فلسفه به مثابه درمان و مراقبت، وضعیت بحرانی این بیماران بهبود یافته را مورد واکاوی پدیدارشناسانه و توصیفی قرار دهیم تا راه برای آگاهی از وضعیت بنیادین و وجودی چنین بیمارانی گشوده شود زیرا ناسازگاری و یأس بعد از بیماری رابطه اساسی با این وضعیت وجودی بنیادین دارد.
ادراک متخصصین از رگه های شخصیتی تاثیرگذار در گرایش افراد به کودک آزاری: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روانشناسی تربیتی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۱
1 - 25
حوزه های تخصصی:
کودک آزاری، یکی از شایع ترین معضل های روانی _ اجتماعی است که وقوع آن تحت تأثیر علل و عوامل مختلفی در ابعاد درون فردی، بین فردی و محیطی قرار دارد. هدف پژوهش حاضر شناسایی رگه های شخصیتی تأثیرگذار در گرایش افراد به کودک آزاری از دیدگاه متخصصین "مشاور، روانشناس و مددکار اجتماعی" بود. این مطالعه به روش کیفی و با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی تفسیری انجام گردید. جامعه موردمطالعه در این پژوهش شامل تمام متخصصین حوزه سلامت روانی و اجتماعی شامل مشاور، روانشناس و مددکار اجتماعی در دانشگاه های تهران، اصفهان و سازمان بهزیستی کل تهران در سال 1397 بود که در زمینه کودک آزاری تجربه پژوهشی و درمانی داشتند. روش نمونه گیری نیز نمونه گیری هدفمند بود که طی آن از بین جامعه موردنظر تعداد 16 نفر برای شرکت در پژوهش انتخاب شدند و مورد مصاحبه قرار گرفتند. همه مصاحبه ها ضبط و سپس خط به خط دست نویس شد و درنهایت با استفاده از روشِ تحلیلِ تفسیری دیکلمن، آلن و تانِر تحلیل گردید. 16 مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد و تحلیلِ داده هایِ حاصل از مصاحبه منجر به شناسایی و طبقه بندیِ 4 مضمونِ اصلی شامل گرایش های ضداجتماعی، گرایش های مرزی، گرایش های روان رنجوری، گرایش های پارانوییدی و 25 مضمون فرعی در زمینه رگه های شخصیتی تأثیرگذار در گرایش افراد به کودک آزاری از دیدگاه متخصصین گردید. پژوهشگران و برنامه ریزان حوزه مسائل روانی و اجتماعی می توانند با درنظرگرفتن زمینه سازهای رگه های شخصیتی شناسایی شده، برنامه های پیشگیرانه و درمانی جهت کاهش شکل گیری این خصایص تأثیرگذار در گرایش افراد به کودک آزاری طراحی و اجرایی کنند. همچنین متخصصان حوزه ازدواج و خانواده نیز می توانند با درنظرگرفتن خصایص و نشانه های شناسایی شده، افراد در آستانه ازدواج و مزدوج را از خطرات این خصایص آگاه کنند تا بتوانند با تصمیم گیری درست از تجربه تبعات مخرب این خصایص نظیر تجربه خشونت در خود و فرزندان خود جلوگیری کنند.