مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
تکثر
حوزههای تخصصی:
راز اختلاف در تفسیر رخدادهای دینی ـ تاریخی
حوزههای تخصصی:
ملاصدرا علیت ضروری را با برهان صدیقین بوعلی با استفاده از امکان ماهوی و استحاله تسلسل شکل گرفته است، پس از صدرالمتالهین در آثار مسلمانان همواره سعی کرده اند پدیده عاشورا را همچون حوادث بزرگ دیگری که در تاریخ اسلام رخ داده است، آنچنانکه هست، درک و معنا کنند و به حاق واقعیت آن واقعه دست یابند. این تلاش ها، در مقام تحقق، آنچنان که تاریخ گواه است، به کثرت درک ها و قرائت ها (و نه وحدت قرائت ها) انجامیده است.
آنچه مسلم است یک دسته علل و دلایل در پدید آیی چنین برآیندی مؤثر افتاده است. تفسیر حادثه عاشورا ـ همچون هر حادثه دیگر ـ تابع علل و دلایل است. یعنی هم عواملی از جنس معرفت و هم عناصری از جنس واقعیت های خارجی در فهم این رخداد بزرگ تأثیرگذار بوده است.
همچنین از منظری دیگر، بنابر مطالعات جدید معرفت شناختی، قرائت ها حاصل تعامل میان متن و مفسر است. یعنی در فرآیند فهم حرکت و قیام امام حسین(ع) آنچه که نتیجه و برآیند را شکل می دهد، واقعیت تاریخی پدیده از یک سو، و شرایط معرفتی و تاریخی مفسر، از دیگر سو می باشد.
با این بیان، موجبات قرائت های متعدد از حادثه عاشورا را نمی توان به یک طرف (متن یا مفسر) نسبت داد، بلکه باید این موجبات را در هر دو سو جست وجو کرد. یعنی اگر قرائتی غیرسیاسی (و یا سیاسی) از حادثه عاشورا صورت می گیرد، بخاطر حضور عناصری است که در متن حادثه عاشورا قرار دارد و نیز به خاطر شرایط آفاقی و انفسی است که مفسر حادثه عاشورا در آن بسر می برد.
در مقام داوری در باب قرائت های مختلف از عاشورا، نویسنده معتقد است حادثه عاشورا رخدادی متضلع است و سیاست، تنها یکی از اضلاع آن است. از این رو، نه می توان ابعاد غیرسیاسی آن را نادیده گرفت و نه می توان آن حادثه را در یک بعد آن، تحویل و فروکاست (Reduction ). و اگر تفسیری غیرسیاسی (و یا سیاسی) از پدیده عاشورا صورت می گیرد، یکسره ناشی از بیرون واقعه نیست و هر کدام بر عناصر درونی حادثه و ضلعی از اضلاع آن تکیه دارد.
تکثر سیستم قضایی بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بی تردید نمی توان تکثر روبه تزاید مراجع و نهادهای قضایی را در سیستم قضایی بین المللی انکار کرد، چرا متعاقب تنوع در موضوعات و تابعان حقوق بین الملل، بدیهی جلوه می نمایند. با این حال می توان به ارائه الگوهایی پرداخت که بتواند وحدت لازم برای تداوم بقاء سیستم قضایی بین المللی را حفظ کرده و به تقویت بیشتر آن بیانجامند. ارائه چنین الگوهایی، به مواضع متعدد و متنوعی در میان حقوقدانان بین المللی انجامیده است. برخی تنوع و تکثر را به نفع سیستم و در جهت تقویت تصمیمات قضایی و دسته ای در راستای تکثر و تضعیف وحدت در کل سیستم بین المللی تلقی می کنند. کمیسیون حقوق بین الملل نیز در گزارش نهایی خود در این زمینه، ضمن پذیرش چندپارگی در میان نهادهای بین المللی، تنها به بررسی تفصیلی در حوزه تکثر هنجارهای حقوقی بسنده کرد. این خود، بستری مناسب را برای حقوقدانان بین المللی در ارائه رویکردهایی نظری در خصوص سلسله مراتبی در میان نهادهای قضایی بین المللی یا ارئه راهکارهایی دیگر در جهت حفظ «انسجام سیستم بین المللی» و «حاکمیت قانون» در سیستم قضایی بین المللی فراهم می سازد. در این مقاله خواهیم کوشید به بررسی متغیرهای ذیربط و تامل در آنها بپردازیم.
تمایز جوهری مردم سالاری دینی و غیردینی با تأکید بر تجربه مردم سالاری در ایران اسلامی و غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برخلاف برداشت رایج، مردم سالاری دینی هیچ وجه اشتراک معنوی با مردم سالاری غیر دینی (غربی) ندارد؛ زیرا جوهره مردم سالاری دینی وحدت گراست و مردم سالاری غیردینی بر تکثرگرایی استوار است. چنان که تجربه عینی مردم سالاری غربی بر اصالت تکثر شکل گرفته است. از این رو، جنگ و منازعه در تجربه غربی مردم سالاری امر طبیعی تلقی شده است. لیکن، کثرت در مردم سالاری اسلامی اصالت ندارد؛ زیرا فرد و جامعه هر دو غایت متعالی مشترکی دارند. از این رو، مردم سالاری دینی، حقیقتی وحدت گرا دارد. تجربه مردم سالاری دینی وحدت گرا با وقوع انقلاب اسلامی و تأسیس جمهوری اسلامی در ایران ممکن گردید.
نقد نسبیت معرفت دینی از منظر قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نسبیت معرفت دینی را می توان از مهم ترین مبانی پلورالیسم دینی به شمار آورد. این نظریه متأثر از روش هرمنوتیک غرب است که تلاش می کند این روش را در فهم و تفسیر متون دینی به کار برده، فهم صحیح متن دینی را دست نایافتنی بنمایاند. نسبیت گرایان معرفت دینی برای اثبات مدعای خود به دلایلی چون: تفکیک میان واقعیت و درک ما از واقعیت، ذوبطون و صامت بودن متون دینی و نیز همگانی بودن فهم دینی استناد کرده اند.
این نوشتار به نقد درون دینی این نظریه پرداخته، با استمداد از آیات قرآن کریم و کلمات معصومین (علیهم السلام)، دلایل این پندار را به چالش کشیده، بر این عقیده است که از نگاه دینی حقیقت قابل دستیابی است و ذوبطون بودن متون دینی هیچ گاه به معنای کثرت فهم های متعارض و ناهمگون نیست؛ نیز متون دینی صامت و خالی از معانی نبوده، نور، تبیان و هدایتگر بشر می باشند.
ملاک تشخص در فلسفه ی ارسطو: صورت یا ماده؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بحث در باب ملاک تشخص که از بحث های مهم و غامض مابعدالطبیعی در تاریخ فلسفه بوده است به این امر مربوط می شود که آن چیست که حضورش موجب می شود تا ما از فرد کلی به شخص و فرد جزئی برسیم. مفسران فلسفه ارسطو در این باب که از نظر وی ملاک تشخص موجودات به چیست، اختلاف نظر دارند. عمده مفسران صورت یا ماده را و برخی مادة مکیف یا صورت متحقق را ملاک تشخص از نظر ارسطو می دانند. در این مقاله ابتدا به بررسی تفاوت کاربرد مفاهیم تشخص، هوهویت و تکثر در متون ارسطو خواهیم پرداخت. این سه مفهوم گرچه پیوند نزدیکی با هم دارند اما عدم درک تفاوت بین آن ها، مفسران را در داوری در خصوص ملاک تشخص به اشتباه انداخته است. سپس یک به یک عباراتی از متون ارسطو که مفسران مختلف در تأیید ادعای خویش در خصوص ملاک تشخص در نظر ارسطو بدان ها متوسل می شوند یا می توانند متوسل شوند بررسی می کنیم و نقاط ضعف ادعاهای مختلف را نشان می دهیم. در نهایت به این پرسش خواهیم پرداخت که آیا اساساً مسئله ملاک تشخص مسئله ای ارسطویی است یا خیر.
اقلیت مسلمان و بحران هویت در فرانسه
حوزههای تخصصی:
اروپا بعنوان یک واحد یکپارچه ی سیاسی پس از دوران جنگ سرد و بر مبنای تکثر فرهنگی شکل گرفت. با گذشت سالها از شکل گیری اتحادیه اروپا، چیستی عامل انسجام کشورهایی با فرهنگ ها، زبان ها و قومیت های متفاوت محور نظر ورزی ها قرار گرفت. از سوی دیگر مسلمانان در اروپا از نظر فرهنگی و قومیتی پراکنده و مهاجرانی از کشورهای مختلف آسیا و افریقا هستند. با وجود این تکثر در فرهنگ اسلامی و غربی، به سبب: (1) فعالیت های گروه های افراطی مسلمان عمدتاً پس از یازدهم سپتامبر و (2) تفاوت در شیوه ی زندگی و نمادهای دینی مسلمانان؛ پرسش از سازگاری اسلام با فرهنگ سکولار غرب ایجاد شد. این پرسش نگاهی ذات گرا نسبت به این دو فرهنگ (اسلامی و سکولار) را باعث شده است. بر طبق این نگاه، هر یک از این فرهنگ ها بصورت یک ذات یکپارچه در برابر دیگری تصویر می شود در حالی که در عمل این گونه نیستند. در این مقاله ابتدا استدلال می شود که سیاست یکسان سازی فرهنگی بخصوص در فرانسه که لائیسیته بر آن حاکم است باعث شده فرهنگ سکولار بعنوان عامل انسجام فرهنگ غرب مطرح و در نتیجه فرهنگ اسلامی به صورت یک عنصر ناسازگار در آن تصویر شود. مقایسه سیاست یکسان سازی فرهنگی با جریان های افراطی اسلام گرا روشن می سازد که نقطه مشترک هر دو، جداسازی دین از فرهنگ است. همین نقطه ی مشترک عامل ایجاد تنش میان دو فرهنگ غربی و اسلامی و شکل گیری دیدگاه های ذات گرایانه نسبت به فرهنگ اسلامی و فرهنگ غربی است. در بخش آخر زمینه ها و شرایط شکل گیری این دیدگاه ذات گرایانه بخصوص با تأکید بر نقش رسانه در بازنمایی هویت مورد توجه قرار خواهد گرفت.
تاثیر مردم شناسی بر هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی فایرابند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فایرابند در آثار خود، ارجاعاتی به آثار مردم شناسان شهیر داشته است. بررسی این ارجاعات نشان از تاثیر تعیین کننده یافته های مردم شناختی بر فلسفه فایرابند دارد. این تاثیر به حدی است که فایرابند، روش مردم شناسی را به عنوان روش ایجابی مناسب برای مطالعه علم پیشنهاد می کند. توصیه این روش به معنای پذیرش ضمنی مقومات آن مانند تکثر، نسبیت، تفاوت در ذهنیت ها، قیاس ناپذیری فرهنگ ها و سنت ها و ...است.
در این مقاله ضمن بررسی ارجاعات فایرابند به مطالعات مردم شناختی، نشان خواهیم داد که فایرابند در چه موضوعاتی متاثر از یافته های مردم شناسی بوده است و چگونه این یافته ها را در فلسفه علم بازسازی نموده است. تلاش خواهیم کرد تا تاثیر مردم شناسی بر هستی شناسی، معرفت شناسی و روش شناسی فایرابند را با تکیه بر مفاهیم واقعیت، ذهنیت، زبان، مشاهده مشارکتی و ...نشان دهیم.
قرابت/ غرابت جامعه شناسی مردم مدار و حوزه عمومی (برداشتی نظری برای طرح روایتی «دیگر» از جامعه شناسی مردم مدار و کاربست آن در ایران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامعه شناسی مردم مدار در ایران چه ویژگی هایی باید داشته باشد؟ طرح این پرسشِ هنجاری از این بابت اهمیت دارد که جامعه شناسی مردم مدار در ایران مراحل اولیه صورت بندی را طی می کند. اما پاسخ به این پرسش تا حد زیادی وابسته به ویژگی های حوزه عمومی در ایران است، چرا که به ادعای این مقاله پایه و مایه جامعه شناسی مردم مدار در حوزه عمومی است. اما تلاش برای پرداختن به این پرسش در وهله نخست مستلزم جد و جهدی نظری در چیستیِ حوزه عمومی است. پس از آن می توان ضمن بررسی ویژگی های حوزه عمومی در ایران طرحی برای شرایط امکان جامعه شناسی مردم مدار در ایران درانداخت. در این مقاله، ابتدا به لحاظ نظری، رویکردهای غالب در خصوص چیستی حوزه عمومی مرور و نقد می شوند؛ رویکرد هابرماس و آرنت از آن جمله است. در حین این مرور نظری، ویژگی های روایت غالب از جامعه شناسی مردم مدار، یعنی روایتی که بوراووی از آن به دست داده است، نیز بررسی می شود و با تکیه بر روایت آرنت از حوزه عمومی تلاش می شود روایتی «دیگر» از جامعه شناسی مردم مدار پیش نهاده شود. پس از آن به مرور ویژگی های حوزه عمومی در ایران پرداخته خواهد شد و مصادیق آن، در شکل های نهادی و غیرنهادیِ آن، پرداخته می شود و نسبتِ هر یک از این مصادیق با روایت های پیش گفته از حوزه عمومی بررسی می شود. این مقاله، از جمله مدعی است که مختصات حوزه عمومی در ایران با روایت آرنت همخوانیِ بیشتری دارد تا روایت هابرماسی از آن. از این رو، جامعه شناسی مردم مدار در ایران در مسیری که پیشِ رو دارد باید ضمن بررسی مختصات این حوزه عمومی به نقد و آسیب شناسیِ آن نیز بپردازد. در انتهای مقاله، با تکیه بر ویژگی های حوزه عمومی در ایران، طرحی اولیه برای صورت بندیِ جامعه شناسی مردم مدار در ایران به دست داده می شود و محورهای نظری، روش شناختی و پژوهشیِ آن برشمرده خواهد شد.
تنوع اسلامی در فرایند تمدنی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
آنچه در این مقاله بر آن تأکید می شود نه طرح کلی و جامع در فرایند تمدن جدید مسلمانان (رویکرد ایجابی) است و نه بیان تفاوت ها و حدود و مرزهای تمدن اسلامی با الگوی تمدنی سکولار در غرب امروز (رویکرد سلبی)، بلکه آنچه در این مقاله بدان تأکید می شود، «وحدت و کثرت» به مثابه مسئله اصلی در فلسفه دینِ اسلام از یک سو و چالش مرکزیِ تمدن مدرن از سوی دیگر است. توجه به این مسئله مشترک، یعنی ضرورت وحدت در وضعیت متکثر تمدنی و تطبیق این دو در دو سویه مدرن و سنتی، می تواند نقطه عزیمتی در تبیین الگوی تمدنیِ اسلام در عصر حاضر باشد. پیشنهاد تمدنیِ ما در این مقاله، تفکیک کثرات الهی از کثرات عرفی و دنیوی است. در این نگاه، توحید تمدنی نه رفع هرگونه کثرت، بلکه انباشتی ازکثرات الهی و انسانی است که بدون آن (کثرات الهی)، سُبُل کُلّی ایجاد نمی شود و بدون سبل کلیِ الهی، صراط تمدنی در جامعه مسلمانان تحقق نمی یابد.
تحلیل تکثر معنای زندگی در فلسفة ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسیله محوری مقالله حاضر بررسی و تحلیل تکثر معنای زندگی از دیدگاه ملاصدر است. نگارندگان در این مقالله با استفاده از مبانی ملاصدرا در سه ساحت معرفت شناختی، هستی شناختی و انسان شناختی به تحلیل و تبیین تکثر معنای زندگی پرداخته اند. در این جستار، در ساحت معرفت شناختی با تکیه بر دو نگرش ثبوتی و اثباتی ملاصدرا نسبت به زندگی، تکثر معنای زندگی را تحلیل خواهیم کرد. در بعد هستی شناختی با استفاده از دو نظام نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، در قالب ظهور متفاوت اسمایی و تکثر ظهورات با استفاده از مؤلفه های چون خداوند، دین و عشق به حق تعالی، به تحلیل تکثر معنای زندگی می پردازیم. در ساحت انسان شناختی نیز با استمداد از تبیین کثرت نوعی انسان در دو نظام وحدت تشکیکی و وحدت شخصی وجود، این مسالله را واکاوی خواهیم کرد.
هنر، حیطه عمومی؛ تلاشی برای دست یابی به فلسفه هنر آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۷۸)
191 - 212
حوزههای تخصصی:
هانا آرنت فیلسوفی سیاسی ای است که هنر را به عنوان امکانی برای تحقّق نوعی حیات سیاسی می فهمد و تلاش می کند تا با استفاده از مبنای رهایی بخشی به نام هنر، نوعی از حیات سیاسی را که به زعم او در دوران جدید مخدوش و مفقود شده احیا کند. با توجّه به آن که آرنت هرگز اثری مجزّا و مدوّن ذیل عنوان زیبایی شناسی سیاسی یا فلسفه هنر ننگاشته است، در این مقاله، با گردآوری، تدوین و بازاندیشی و تحلیل آرای پراکنده آرنت در کتب، مقالات، درس گفتارها و یادداشت های او، به نظریّه زیبایی شناسی آرنت که در افق نوعی فلسفه سیاسی طرح ریزی می شود، دست خواهیم یافت. مخدوش شدن و ناپدید شدن خاصیّت سیاسی حیات بشری در فلسفه آرنت پیوند و ارتباطی بسیار نزدیک به مخدوش شدن، گشت و استحاله حیطه عمومی دارد. از این رو، حیطه عمومی و برپا داشتن آن به نوعی آرمان فلسفه سیاسی آرنت به حساب می آید.
تحلیل انتقادی نظریه فخر رازی درباره تکثر ماهیات انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال بیست و یکم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۶۷
87 - 110
حوزههای تخصصی:
یکی از مسائل بنیادین انسان شناختی که آثار متعدد کلامی دارد، وحدت یا تکثر ماهیت انسانی است. فخررازی از اندیشمندان مسلمانی است که درباره تکثر ماهیات نوعیه انسانی نظر داده و برای استدلال بر نظریه خود از آیات، روایات، استقرا، و مکاشفه استفاده کرده است. بررسی ادله فخر نشان می دهد که آنها صرفاً تفاوت بین انسان ها را نشان می دهند و هیچ کدام توانایی اثبات ادعای وی کثرت ماهوی را ندارد. اشکال منطقی نظریه فخررازی این است که وی حالات و صفات انسانی مانند حسد، بخل، بخشندگی و شجاعت را فصولی می داند که موجب تحقق انواع انسانی می شود در حالی که این گونه صفات ویژگی های فصولی منطقی را ندارند. همچنین نظریه تکثر ماهیات انسانی دارای پیامدهای ناپذیرفتنی مانند سقوط کلیه براهین فطری، جبرگرایی، تشکیکی بودن تکالیف، عدم امکان قانونگذاری برای جامعه و محال بودن تأسیس علوم انسانی است. پژوهش حاضر با روش توصیفی، تحلیلی انتقادی و بر اساس یافته های کتابخانه ای صورت گرفته و هیچ تحقیق مستقلی در این زمینه انجام نشده است.
جایگاه قومیت در برنامه های درسی رسمی رشته علوم انسانی(مورد مطالعه: دروس جامعه شناسی و تاریخ نظام جدید دوره دوم متوسطه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم تربیتی سال ۲۷ بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱
73 - 94
حوزههای تخصصی:
هدف این پژوهش بررسی جایگاه قومیت در برنامه های درسی رسمی رشته علوم انسانی نظام جدید دوره دوم متوسطه بود. این پژوهش از نوع توصیفی و شامل تحلیل اسنادی و تحلیل محتوای آنتروپی شانون بود. واحد تحلیل محتوا؛ متن، تصاویر و فعالیت های کتاب های درسی بوده است. روش نمونه گیری پژوهش هدفمند و نمونه پژوهش شامل 6 جلد کتاب های تاریخ، جامعه شناسی دوره متوسطه دوم بوده است. روایی محتوایی ابزار پژوهش با استفاده از نظر متخصصان در مورد میزان هماهنگی محتوای ابزار اندازه گیری و هدف پژوهش تایید شد. از طرف دیگر، به منظور حصول اطمینان از پایایی آن، از روش اسکات استفاده شد که براساس ضریب پایایی بدست آمده(79) ابزار مورد استفاده کاملاً پایا بود. بر اساس یافته های پژوهش فقط 4 درصد از بخش های سه گانه محتوای کتاب های بررسی شده به مؤلفه های مطلوب قومیت توجه داشته است. علاوه بر این یافته های حاصل از تحلیل آنتروپی شانون نشان داد میزان توجه به مولفه های مطلوب قومیت نرمال نیست. با استناد به این یافته ها می توان اذعان داشت که جایگاه قومیت در برنامه های درسی رسمی جامعه شناسی و تاریخ رشته علوم انسانی نظام جدید متوسطه دوم تا حدود زیادی مغفول مانده است. از این رو، با توجه به متکثر بودن جامعه ایران پیشنهاد می شود که در برنامه های درسی رسمی رشته علوم انسانی دوره متوسطه دوم کاملاً بازنگری شود به طوری که مؤلفه های لازم برای آموزش چندفرهنگی و تنوع قومی ایران را مورد پوشش قرار دهد.
واکاوی انتقادی فرصت ها و امکان های تعلیم وتربیت کثرت مدار در مبانی نظری آموزش وپرورش رسمی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های برنامه درسی دوره ۱۲ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲
256 - 278
حوزههای تخصصی:
تکثر، تنوع و تفاوت جزء جدایی ناپذیر زندگی انسان ها است و وجود جهانی یک دست، هم شکل و تک صدا امری است ناممکن. برای زیستن در چنین جهانی، تعلیم وتربیتی راهگشا و توانمندساز است که این کثرت را به رسمیت شناخته و آن را به شکل موثری به کارگیرد. از این رو هدف پژوهش پیش رو واکاوی انتقادی فرصت ها و امکان هایی است که به طور بالقوه در مبانی نظری و فلسفی آموزش وپرورش رسمی ایران برای تحقق تعلیم وتربیت کثرت مدار وجود دارد. برای این منظور کتاب مبانی نظری تحول بنیادین در نظام تعلیم وتربیت رسمی و عمومی جمهوری اسلامی ایران (1390) به روش نمونه گیری هدفمند از نوع نمونه حیاتی انتخاب شد. با خوانش دقیق این متن و استفاده از تحلیل محتوای کیفی از نوع استقرایی، شش مقوله ی 1. عدالت تربیتی، 2. تنوع و تمایزیافتگی، 3. دیگر پذیری، 4. حفظ و ارتقای آزادی، 5. مدرسه ی منعطف و گشوده، و 6. مشارکت و مداخله مدنی، به عنوان عناصر برسازنده مفهوم تعلیم وتربیت کثرت مدار و به عنوان امکان های نظری این گونه از تعلیم وتربیت در ایران، شناسایی شدند. به رغم این امکان مندی نظری، واکاوی انتقادی نظام تعلیم وتربیت رسمی ایران، به شیوه هرمنوتیک انتقادی، نشان می دهد پیش شرط های کلان تحقق این نوع تربیت در عمل عبارتند از 1.تعهد اخلاقی عرصه ی نظر به پویایی در قبال کثرت مداری، 2. حل تعارض ساختاری میان همه ذی نفعان در نظام آموزشی، 3.توجه به صدای خود کودکان و دانش آموزان در حوزه ی نظر و عمل تربیتی، 4. وجود نظام تربیت معلم کثرت مدار، و 5. وجود راه های مردم سالارانه برای اثرگذاری و مداخله در تصمیم سازی های نظام آموزشی.
پرسش از نسبت سیاست و اخلاق: برقراری گفتگویی مفروض بین هانا آرنت و ایمانوئل لویناس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۳
277 - 298
حوزههای تخصصی:
این مقاله تلاش کرده است تا از طریق برقراری گفتگویی مفروض بین هانا آرنت و امانوئل لویناس نشان دهد که جوهر سیاست را باید در فراسوی «سیاست واقعی» و کارگزار آن یعنی دولت جستجو کرد و چون چنین است، سیاست را باید نیازمند بازاندیشی ریشه ای، رادیکال و جدی دانست. این بازاندیشی ولی هم باید از طریق گشودن ساخت سیاست برای مهیا ساختن آن جهت ظهور امکانات جدید صورت پذیرد، هم از طریق ساخت گشایی اخلاق و تعمیق و توسعه آن از سطح فردی و نصیحت الملوکی به سطح «من در ما»ی معاصر و هم از طریق باز تفسیر رابطه سیاست و اخلاق که پیشاپیش در فرایند داوری ساخت گشایانه قرار گرفته اند و مهیای برقراری رابطه ای شده اند که خادم و مخدوم ندارد. در نتیجه چنین تاملات همزمانی، احتمالا مبانی آنچه در این مقاله سیاست اخلاقی خوانده شده است، می تواند در حد کلیات روشن گردد. مقاله بدین ترتیب، بر پایه خطوطی که بیان شد، سه پرسش دیرین را بار دیگر به میدان می آورد: سیاست چیست؟ اخلاق چیست؟ سیاست اخلاقی چیست؟ پرسش اول را مقاله بر پایه آراء آرنت و برجسته ساختن مفاهیمی مانند کثرت به جای وحدت، حوزه عمومی به جای حوزه خصوصی و صلح به جای جنگ پیش برده است؛ پرسش دوم را با تکیه بر فلسفه ورزی لویناس پیرامون اخلاق و تاکید بر مفاهیمی مانند تقدم فهم بر شناخت، تقدم دیگری بر من و تقدم فرد بر سرزمین سامان داده است و در نهایت پرسش سوم را از طریق برقراری نوعی نسبت بین آراء دو متفکر مذکور و مفاهیم مشترکی مانند مسئولیت در قبال دیگری، تقدم منافع انسانی بر منافع ملی و مفهوم جدیدی از دولت صورت بندی کرده است.