مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۴۱.
۲۴۲.
۲۴۳.
۲۴۴.
۲۴۵.
۲۴۶.
۲۴۷.
۲۴۸.
۲۴۹.
۲۵۰.
۲۵۱.
۲۵۲.
۲۵۳.
۲۵۴.
۲۵۵.
۲۵۶.
۲۵۷.
۲۵۸.
۲۵۹.
۲۶۰.
پدیدارشناسی
حوزه های تخصصی:
اذهانی که به شکل های متفاوت قوام یافته اند، تفاسیر متفاوتی از جهان پدید خواهند آورد. اشیاء و پدیده های جهان به شکل های گوناگون خودشان را به انسان ها می نمایانند و آگاهی هر فرد تحت تاثیر تجربه شخصی او از جهان پیرامونش است. پدیدارشناسی روشی است که به کمک آن می توان آگاهی و تجربه افراد متعدد از مفاهیم و پدیده ها را بدون واسطه دریافت کرد. از دیدگاه پدیدارشناختی، ادراک همواره ادراکِ یک پدیده است و ادراک بدون وجود پدیده ها بی محتواست. پس ما باید توجهمان را به سوی خودِ اشیاء معطوف کنیم. هدف اصلی پدیدارشناسی، کشف تجارب مختلف افراد از پدیده مورد بررسی، برای رسیدن به ماهیت و جوهره واقعی آن پدیده یا مفهوم است. پیش فرض پدیدارشناسی این است که جهان و پدیده های آن در بیرون انسان قرار گرفته اند. انسان می تواند همچون آینه ای آشکارساز، تصویری از آن دریافت کند. انجام پژوهش پدیدارشناسی نیازمند آشنایی کامل با فلسفه و اسلوب اجرایی خاصّ خودش است. از این رو، مقاله به دنبال واکاوی مبانی فلسفی پدیدارشناسی، شناسایی و تشریح رویکردهای اصلی و روش اجرای گام به گام مطالعات پدیدارشناسانه است.
بررسی دیدگاه ویلیام آلستون درباره ادراک عرفانی و نقد آن بر اساس آرای هوسرل و مرلوپونتی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و چهارم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
131 - 152
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو به تحلیل الگوی «ادراک عرفانیِ» ویلیام آلستون بر اساس پدیدارشناسی ادموند هوسرل و موریس مرلوپونتی می پردازد. آلستون در نظریه «ادراک عرفانی» بر آن است که اشتراکی بنیادین بین ادراک حسّی و عرفانی برقرار است. او با تحلیلی پدیدارشناختی از ادراکِ حسّی، مرکزی ترین ویژگیِ ادراک حسّی را «دادگیِ» موضوعاتِ ادراکِ حسّی به آگاهی می داند. در واقع وی ادراک را «حضور مستقیم و بی واسطه اعیان» یا همان «نمود» می داند و ادراک عرفانی را «آگاهیِ تجربی مستقیم از خدا بر اساس تلقی خود شخص تعریف می کند». در مقابل هوسرل و مرلوپونتی با تکیه بر مفاهیمِ «حیث التفاتی»، «تنِ پدیدارشناختی»، «فضامندی و حرکت» بر آن است که عینِ ادراکی هرگز به طور کامل به آگاهی «داده» نمی شود؛ زیرا ادراک هرگز جدای از تن، حرکت و فضامندی نخواهد بود. ادراک در نظر هوسرل امری «پویا»ست و در تقابلِ با برداشت آلستون قرار دارد که ادراک را فرایندی «ایستا» می داند؛ از این رو آنچه را که آلستون ادراک عرفانی می نامد، در نظر پدیدارشناسانی همچون هوسرل و مرلوپونتی فاقد ویژگی های اساسیِ ادراک است. نتیجه اینکه حضور خدا برای عارف «حضوری شخصی» است. این حضور همانند حضور «دیگری» و نیز «خودآگاهی از نفس» برای شخص است.
چگونگی توسعه ارتباطات برند - مصرف کننده در شبکه های اجتماعی نوین: (مطالعه کاربران اینستاگرام در شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیستم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۸
87 - 111
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی عوامل موثر بر ایجاد و تقویت ارتباطات برند ها و مصرف کنندگان در شبکه های اجتماعی و تاثیر این ارتباطات بر برند ها است. جامعه آماری پژوهش حاضر، کاربران شبکه ی اجتماعی اینستاگرام هستند که عضو اجتماعات برند صنایع غذایی/ نوشیدنی و آرایشی/ بهداشتی هستند. با استفاده از سه معیار بیشترین دنبال کننده، بیشترین میزان درگیری و همچنین میزان فعالیت در شبکه های اجتماعی، برندهای «مای»، «عش»، «زعفران سحرخیز» و «تکدانه» به عنوان برندهای مورد بررسی، انتخاب گردیدند. روش پژوهش در دو بخش کیفی و کمی تنظیم شده است. در مرحله ی تحلیل داده های کیفی، از طریق فرایند مقایسه مستمر داده ها و کدگذاری باز، محوری و انتخابی، مفاهیم، مقوله ها و مضمون ها سازماندهی شدند و با استفاده از تحلیل تناظر، به اکتشاف روابط مضمون های استخراج شده و متغیرهای جمعیت شناختی پرداخته شد و مدل بومی روابط ارائه گردید در ادامه و در رویکرد کمی با انجام دو مطالعه ی کمی در صنعت غذایی/ نوشیدنی و آرایشی/ بهداشتی و با استفاده از مدل سازی معادلات ساختاری و رگرسیون سلسله مراتبی، مدل مفهومی حاصل از مطالعه ی کیفی آزمون گردید. یافته های حاصل از پژوهش نشان داد که انگیزه های «اجتماعی»، «کارکردی»، «مالی»، «مرتبط با برند» و « لذت جویانه » به عنوان عوامل تاثیر گذار در ایجاد تعاملات میان برند ها و مصرف کنندگان به شمار می روند که تحت تاثیر ویژگیهای جمعیت شناختی افراد قرار می گیرند.
مطالعه خرافه گرایی در میان دانشجویان با رویکرد کیفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر درصدد است تا به روش شناسی کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی به فهم عمیق تجربه زیسته خرافه گرایی در میان دانشجویان دختر مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه تبریز بپردازد. جامعه مورد مطالعه این پژوهش دانشجویان دختر مقطع ارشد دانشگاه تبریز است که حداقل دو بار در یک سال اخیر ۱۳۹۴-۱۳۹۵ به فال بین مراجعه کرده اند. مصاحبه ها به روش مصاحبه عمیق و نیمه ساختاریافته انجام شده است و تا جایی که از نظر پژوهشگر به اشباع نظری برسد، ادامه یافته است. اعتبار پژوهش با درنظرگرفتن مکان و زمان پژوهش و حداقل دخالت ارزشی از سوی مصاحبه گر صورت گرفته است. بعد از گردآوری داده ها و مطالعه متن مصاحبه ها، داده ها بعد از بازبینی های مکرر کدگذاری و مقوله بندی شدند. نتایج یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که پدیده خرافه گرایی به پیامدهای ذهنی منفی از جمله تقدیرگرایی، وابستگی فکری و تأثیرگذاری منفی بر ذهن آزمون شوندگان منجر می شود. همچنین از جمله متغیرهای تأثیرگذار بر خرافه گرایی در پژوهش حاضر می توان به احساس ناتوانی، پیشینه خانوادگی (تجربه آموخته شده)، نظام مردسالاری حاکم بر فضای جامعه و بی هنجاری اشاره کرد. در پایان پژوهش برآیند متغیرهای تأثیرگذار در گرایش به خرافه گرایی ماتریس شرطی «تخدیر ذهنیت» حاصل شده است.
گونه شناسی تجربه زیسته عشق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق از مهم ترین مفاهیم انسانی و پایه اساسی شکل دهی ارتباط بین دو جنس است که در علوم مختلف و آرا و نظریات فلاسفه و متفکران به روش های متفاوتی بررسی شده است. با وجود این، درباره نگاه از درون و از منظر کنشگران درگیر در رابطه عاشقانه، کمتر بحث شده است. هدف پژوهش حاضر، کاوش در تجربه زیسته عشق و گونه شناسی آن بود. برای این منظور با رویکرد پدیدارشناسی با 14 نفر از دانشجویان دانشگاه اصفهان و دانشگاه صنعتی اصفهان که عشق را تجربه کرده بودند، مصاحبه عمیق شد. تجزیه و تحلیل مصاحبه ها با استفاده از روش کولیزی، نشان دهنده آن بود که چهار گونه عشق ورزی از تجربه مشارکت کنندگان استخراج شدنی است: 1- عشق به منزله دستاورد، با دو زیرمقوله ساخت تجارب مشترک و صعود، 2- عشق به منزله تجربه عاطفی غیرمنتظره، با دو زیرمقوله تجربه دست یافتنی و تجربه دست نیافتنی، 3- عشق به منزله اعتیاد و 4- عشق به منزله تجربه فیزیولوژیک. همچنین گونه تجربه غیرعاشقانه ای در یافته ها شناسایی شد: «تجربه رابطه جنسی عاری از عشق». در مجموع می توان گفت کنشگران بر مبنای تجارب گوناگون در طول زندگی و ساختاری که در آن رشد کرده اند، گونه های مختلف عشق ورزی را شکل می دهند؛ اما تجربه مشترک در همه آنها، رویارویی با عشق به منزله امری زمینی و دست یافتنی است.
شناسایی راهبردهای رفتاری بازآفرینی تعادل کار- زندگی: بر پایه تجارب زیسته اعضای هیئت علمی دانشگاه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ در دانشگاه اسلامی سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
479 - 506
هدف: تحقیق پیش رو با هدف شناسایی راهبردهای رفتاری بازآفرینی تعادل کار- زندگی در میان اعضای هیئت علمی دانشگاههای دولتی شمال شرق ایران تلاش انجام شد. روش: در این پژوهش، روش تحقیق پدیدارشناسی به کار گرفته شد. جامعه مطالعه، آن دسته از اعضای هیئت علمی دانشگاه فردوسی مشهد و بیرجند بودند که دارای مرتبه علمی استادیاری با حداقل پنج سال سابقه کاری یا دانشیاری با حداکثر پنج سال فاصله زمانی از آخرین ارتقای رتبه علمی بوده اند. انتخاب مشارکت کنندگان به شیوه هدفمند با انجام مصاحبه نیمه ساختاریافته پی گرفته شد تا در نهایت پس از اشباع داده ها، کافی بودن تعداد نمونه با 16 مشارکت کننده مشخص شد. یافته ها: نتایج تحلیل داده ها به شیوه تحلیل محتوا نشان داد که فعالیتهای بازآفرینی تعادل کار- زندگی مشتمل بر16 مؤلفه رفتاری بوده و دو راهبرد فردی با عناوین «فروکاست مطالبات نقش» و «پاسخگویی دوسوگرای نقش» را در برداشته است. نتیجه گیری: چارچوب راهبردهای بازآفرینی تعادل کار- زندگی خواهد توانست بسان یک دستمایه عملی به اعضای هیئت علمی دانشگاه برای به کارگیری بهترین اقدامات برای حصول تعادل کار- زندگی مبتنی بر شرایط خودشان کمک کند.
کنش دینی در پدیدارشناسی دین ماکس شلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه دین ماکس شلر در واقع پدیدارشناسی ذات نگرِ دین است. محور مباحث او درباره دین مفهومی تحت عنوان «کنش دینی» است، که شلر آن را نوعی «دادگی» معرفی می کند، که در آن امر الوهی/قدسی داده می شود. او معتقد است «شخص» در کنش دینی با خدا ارتباط برقرار می کند، و تجربه این ارتباط منحصربه فرد و تحویل ناپذیر است. این کنش بداهتی دارد که متفاوت با بداهت مورد نظر در منطق است و از شهود پدیدارشناسانه مایه می گیرد. از نظر شلر، کنش دینی بُعدی بنیادین و ذاتی از ابعاد وجودی انسان است. او سه مشخصه ذاتی کنش دینی را برمی شمرد، که مختص به این کنش هستند، و عبارت اند از فراروی از جهان، پر شدن با امر الوهی، و لزوم پذیرش از جانب امر الوهی. به این منظور، ابتدا نگاهی به شناخت شهودی و نقش عاطفه در آن از نظر شلر می اندازیم. آنگاه پس از تبیین مفهوم کنش دینی و دادگی امر الوهی و مشخصات آن از نظر شلر، با بررسی و ارزیابی ویژگی های طرح شده کنش دینی، به چند اشکال می رسیم: ارتباط کنش دینی با «خدا» - به مفهوم ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی - وضوح ندارد؛ ویژگیِ فراروی از جهان نیز مستلزم پذیرشِ پیشینیِ «فراجهان» است؛ و روش شلر در تعیین بُعد بنیادیِ انسان با وظیفه پدیدارشناسی فاصله ای پرناشدنی دارد.
پدیدارشناسی، «راه» تفکر و تحقیق(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۹
127-144
حوزه های تخصصی:
تفکر که به عنوان وجه متمایزکننده بشر از سایر موجودات است، دلیل فرهنگی خواندن انسان نیز هست. تفکر نه صرفاً یک گام یا خطی بسته بلکه یک "راه" منسجم و یکپارچه و درعین حال پرفرازونشیب است. ضرورت "به راه درآمدن" تا در وجود طالب و محقق، نهادینه و خودانگیخته نشود نمی تواند از روشنایی و پیامدهای عمیق آن بهره مند شود. پدیدارشناسی در اصل "راه"ای برای اندیشیدن است، فراتر از آنکه در محدوده ی یک مکتب فلسفی یا "روش" خلاصه شود. طریق پدیدارشناسی، تلاشی قاطعانه برای غنا بخشیدن به جهان تجربه آدمی است، جهانی که در آن وجوه مختلف پدیده های هستی، یا کمتر موردتوجه قرار می گیرند و یا در سایه رفته و به مرور برای ما از شکل افتاده اند. رسالت "راه" برای بازیابی و افشاگری وجوه دیگری از هر آن چیزی است که در جهان وجود دارد و ما نسبت به آن دچار غفلت شده ایم. در نوشته پیش رو نگارنده با دغدغه ای هستی شناسانه و آشنایی با آسیب های موجود در حوزه تحقیق، به گام هایی از "راه" پدیدارشناسی برای نگریستن چند وجهی و جامع به پدیده ها در راستای وفادار ماندن به آنها می پردازد و از این رهگذر به تفاوت "روش" با "راه" با تکیه بر مبانی فکری پدیدارشناسی ورود پیدا می کند تا بتواند منتقد استفاده از عنوان "پدیدارشناسی" همچون یک زیور یا صرفا به مثابه توصیفی دلبخواهی باشد.
تجربه زیسته زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی همسر در شهر سنندج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رابطه زناشویی، یک رابطه چندوجهی است که متأثر از عوامل گوناگون و در معرض چالش های مختلفی قرار دارد که خیانت زناشویی یکی از آسیب زاترین این چالش ها است. خیانت، نقض تعهد در رابطه دو نفره، توأم با درجاتی از صمیمیت عاطفی و فیزیکی با شخصی غیر از همسر است که می تواند رابطه را با نابودی مواجه کند. بر این اساس هدف پژوهش بررسی تجربه ی زیسته ی زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی است. پژوهش به روش کیفی و با راهبرد پدیدارشناسی توصیفی، شیوه تحلیل کلایزی انجام شد. 14 زن آسیب دیده از روابط فرازناشویی همسر، مراجعه کننده به مراکز مشاوره و روان درمانی در شهر سنندج که به روش نمونه گیری هدفمند و در دسترس تا حد اشباع نظری انتخاب شدند، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته انجام شد. نقل قول های مشارکت کنندگان جمع آوری، ثبت، تحلیل و کدگذاری و در قالب مضمون های اصلی و فرعی طبقه بندی گردید و نتیجه تحلیل داده ها سبب دست یابی به 68 کد اولیه، 13 زیر مضمون و 3 مضمون اصلی شد. سه مضمون اصلی عبارت اند از افزایش مشکلات در زندگی، آشفتگی ذهن و نابسامانی در کارکردهای ارتباطی. بر اساس یافته های پژوهش، خیانت می تواند پیامدهای منفی بسیاری بر زنان آسیب دیده و البته کل خانواده بگذارد. واکنش به خیانت در زنان مختلف، متفاوت است و آگاهی از تجارب افراد خیانت دیده و شناخت حالات روانی و انتظارات آنان، این امکان را فراهم می کند که با آموزش همسران پیمان شکن از برخوردهای مخرب با مسئله کاست و با برآورده کردن انتظارات و نیازهای فرد مورد بی وفایی قرارگرفته، احتمال بهبود او و ماندن در رابطه را افزایش داد.
منطق چیدمان فضایی سکونتگاه های جلگه خوزستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و آمایش شهری - منطقه ای سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
147 - 160
حوزه های تخصصی:
زمانی که مفهوم فضا به صورت جدّی در بین جغرافی دانان و معماران مطرح شد، همواره این پرسش ذهن کنجکاو بسیاری را به خود مشغول داشت که چیدمان پدیده ها در صحنه ای که فضا را به وجود می آورد، از چه قواعدی پیروی می کند؟ کنکاش در زمینه چیدمان در فضا به مثابه نحو در زبان تعریف می شود؛ همان گونه که بر ساختارهای زبانی دستور خاصی حاکم است، می توان سازمندی فضا را تابع قوانین و قواعدی مشابه زبان قلمداد کرد. در این پژوهش، نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تصاویر ماهواره ای، عکس های هوایی، مدل ارتفاع رقومی منطقه به کار رفت. پژوهش با روش پدیدارشناسی انجام شد. آرایش سکونتگاه های جلگه ای در نگاره سرزمینی خوزستان با مدل تحلیلی چیدمان فضا و قاعده مئاندری تبیین و تحلیل شد. روش پدیدارشناسی، سه نگاره سرزمینی را برای جلگه خوزستان تعریف کرده است. هویت مکانیِ هر نگاره، حاکی از حافظه تاریخِ طبیعی آن نگاره است که در بینش مردم این سرزمین و در شکل سکونتگاه ها نقش اساسی داشته است. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد: 1- رفتار رودخانه های نگاره خوزستان در تعامل با مواریث پادگانه های دریایی خلیجِ فارس، قاعده سکونتگاهی شهری در این فضا را تعریف می کند؛ 2- اَشکال مئاندری رودخانه ای، تبیین کننده قاعده سکونتگاه های روستایی در این فضاست؛ 3- ژئونورون ها یا هورها تعریف کننده هویت مکانی با نام هورنشینی است.
نقد کتاب Phenomenology and Mysticism(مقاله علمی وزارت علوم)
این جستار کتاب پدیدارشناسی و عرفان اثر آنتونی جی استاین باک ( Steinbock . Anthony j ) را نقد و بررسی می کند. نویسنده در این کتاب سعی کرده است تا براساس روش پدیدارشناسانه و با کمک گرفتن از مفاهیمی هم چون «بداهت»، «تأویل پدیدارشناسی»، و «قصدیت» تجارب دینی ( religious experiences ) و تجارب عرفانی ( mystical experiences ) را تبیین کند. دغدغة اصلی استاین باک بررسی تعامل و کنُش متقابل بین پدیدارشناسی و الهیات است تا بر این اساس بین طیف گسترده ای از باورهای دینی و مسائل فلسفی هم چون «بداهت» ( evidence )، «فردیت» ( selfhood )، و «غیریت» ( otherness ) پیوند و ارتباط برقرار کند. این درحالی است که تذبذب دیدگاه فکری استاین باک، نداشتن قدرت تحلیل کافی، تناقض گویی، و ... موضع گیری وی را در این کتاب سست کرده است. علاوه براین، کتاب دارای اشکالات محتوایی و نگارشی است و این عدم انسجام نقطه ضعف جدی تلقی می شود.
پدیدارشناسی و رابطه هویت و مکان در مقیاس های جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پدیدارشناسی به عنوان یک رویکرد فلسفی درک خاصی از مکان و فضا را بیان می دارد. این رویکرد به وسیله جغرافی دانان نیز در مباحث گوناگون مانند «مکان» و «هویت» مورد استفاده قرار می گیرد. «مکان» مجموعه متنوعی از پیوندها و شبکه های ارتباطی و یا فرایندهای اجتماعی است که در مقیاس ها و فواصل گوناگون در جریان هستند و «هویت» پاسخی به نیاز طبیعی انسان برای شناساندن خود با یک سلسله عناصر و پدیده های فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی است که تحت تاثیر همین فرایندها در مقیاس های گوناگون جغرافیایی شکل می گیرد. امروزه با شکل گیری «فضای مجازی» در عصر اطلاعات و ارتباطات این پرسش مطرح می شود که چگونه مکان می تواند بازهم نقش تعیین کننده ای در هویت افراد در مقیاس های جغرافیایی متفاوت داشته باشد؟ این نوشتار با استفاده از رویکرد پدیدارشناسی و با بهره گیری از روش تحقیق تحلیلی در پی بیان رابطه هویت و مکان در مقیاس های جغرافیایی گوناگون می باشد.
پدیدارشناسی معنای «عاطفه» در انسان شناسی علامه محمدحسین طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محمدحسین طباطبایی، علاوه بر مباحث انسان شناسانه، در تفسیر آیات جنسیتی قرآن عبارتی بنیادی دارد: زندگی مرد، عقلانی و زندگی زن، احساسی و عاطفی است. با وجود توضیحات نسبتاً مفصل وی درباره عقل، اشتراک زن و مرد در انسانیت در عین تفاوت تکوینی دو جنس، اغلب واژه «عاطفه» بدون تعریف مشخص و در معانی گوناگونی در تفسیر المیزان به کار رفته است. پژوهش حاضر با روش پدیدارشناسی و طبق گام های پیشنهادی موستاکاس در پی آن است که معنا و جایگاه عاطفه را در نظام انسان شناختی طباطبایی روشن تر کند. لذا پس از تعلیق دانسته های قبلی و گردآوری کلیه کاربردهای «عاطفه» در تفسیر المیزان به افق سازی و تشکیل خوشه های معنایی پرداختیم. عاطفه به مثابه محصول واهمه، و عاطفه ذیل اعتباریات، دو مجموعه معنایی نهایی است. در انتها با ترکیب توصیف زمینه ای و ساختاری، اهمیت تأثیر بافت قرآنی و فلسفی در دریافت طباطبایی روشن می شود.
تحلیل ابعاد ادبی و تاریخی نفثه المصدور نسوی با رویکرد پدیدارشناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۸۲
115 - 138
حوزه های تخصصی:
«پدیدارشناسی» رویکردی فلسفی است که کیفیت پدیده ها را از نظرگاه شهود و مکاشفه بررسی می کند. این رویکرد از روزگاران کهن در بحث های فلاسفه وجود داشته است، اما به عنوان شیوه ای علمی و اصیل، اولین بار توسط ادموند هوسرل (1859 1938) در آلمان مطرح شد. در رویکرد پدیدارشناسانه، واقعیت پدیده ها بدون پیش داوری و پیش فرض ها آنگونه که در تجربه نخستین مؤلف وجود دارد، بیان می شود؛ به این صورت که شاعر یا نویسنده با اعمال شک فلسفی و تعلیق پیش فرض ها با فعال کردن «من» متفکر، پدیده ها و مفاهیم را آن چنان که بر او تجلی می یابند، بازشناسی می کند و اثرش نوعی دریافت ذهنی از پدیده ها است. در پژوهش حاضر، کتاب «نفثه المصدور» اثر شهاب الدین محمد زیدری نسوی -که از شاهکارهای بدیع نثر فنی نیمه اول قرن هفتم هجری است- مبتنی بر آراء پدیدارشناسی تحلیل شده است. بررسی رفتار و ساختار ذهنی «نسوی» در ارتباط با وقایع تاریخی نشان می دهد که مؤلفه های نگرش پدیدارشناختی همچون: طرح منِ متفکر، اصالت تجربه، تأکید بر ادراکات، تجربیات و احساسات شخصی و پایبندی به تفکر انتقادی در اندیشه او وجود دارد، از همین رو، در نفثه المصدور به جای اصالت تاریخ با یک متن ادبی روبه رو هستیم که حاصل مکاشفه ذهنی نویسنده در مواجه با اوضاع آشفته کشور است که پدیده ها را با نگاه شخصی اش تجربه و دیدگاه ذهنی اش را در تعریفی متفاوت و خلاقانه از تاریخ برای خواننده بیان می کند.
جستاری در پدیدارشناسی همدلانه آنهماری شیمل برپایه آرای فردریش هایلر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
از پدیدارشناسی در پژوهش های مرتبط با امور قدسی (اعم از دین و عرفان) استفاده شده است. به تبعِ پدیدارشناسی فلسفی، مهم ترین ویژگی های پدیدارشناسی دین، توصیف در برابر تحلیل، شهود ذات، تعلیق و همدلی است. بُعد «همدلی» در پدیدارشناسی دین و عرفان، کاربردی بیش از پدیدارشناسی فلسفی دارد. پدیدارشناسی همدلی، توصیف پدیدارشناسانه موضوع، از نگاه شخصِ باورمند است. فردریش هایلر در پدیدارشناسی دینی عرفانی خود، با کنارگذاشتن پیش فرض ها، به عمق «تجربه دینی» نفوذ و در رویارویی مستقیم، بی واسطه و همدلانه، آن را توصیف می کند. آنه ماری شیمل با تأثیر از دین پژوهی فردریش هایلر و با تأکید بر مؤلّفه همدلیِ پدیدارشناسی، خود را از پیش فرض های انحصارگرایانه رهانیده است تا عرفان و اسلام را دقیق تر درک کند. این تأثیرپذیری بیشتر بر الاهیات و عرفان تطبیقی، سیر از ظاهر به باطن دین، وحدت ادیان، نیایش و تأکید بر نمودهای بی واسطه و زنده استوار است. در پژوهش های آنه ماری شیمل، به سبب بروز و ظهورِ آشکارترِ پدیدارها در آداب و رسوم اجتماعیِ عامه مسلمانان و پیروان تصوف، بر مؤلّفه عاطفه و همدلی بسیار تأکید شده که همین امر گاه پژوهش های او را غیرمستند کرده است. ازسوی دیگر، گاه پژوهش های شیمل به سبب بُعد توصیفی پدیدارها و بی بهره بودن از مبانی علّیتی و تحلیلی و همچنین اتّکای آن بر دریافت های عاطفی شخصی پژوهنده، نمی تواند جهان شمول، اقناع کننده و دارای تبیین علمی باشد.
تحلیل رنگ های یک مقبره پوش دوره صفوی با تکیه بر آراء علاءالدوله سمنانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۵۷
241 - 272
حوزه های تخصصی:
گذر از پدیدار رنگ به معنا، فرایندی است که از دیرباز تاکنون نزد متفکران متعدد با سویه های فکری متفاوت مطرح بوده است. این مقاله در پی پاسخ به این پرسش شکل گرفت که صرف نظر از قصد مؤلف و وجه بیانگری اثر، اگر مخاطبی به آراء علاءالدوله سمنانی در مورد تجلیات انوار رنگی آگاه باشد، در مواجهه با یک اثر هنری چگونه آن اثر را خوانش می کند؟ از این رو با بهره گیری از روش پدیدارشناسی هرمنوتیک هانری کربن به تحلیل آراء علاءالدوله سمنانی در این باره می پردازد و با ماحصل این بررسی و با روش توصیفی تحلیلی، رنگ های یک اثر هنری را مورد نقد یا خوانش مخاطب محور قرار می دهد و در نهایت به این نتیجه رهنمون می شود که هنگامی که یک اثر هنری بر مبنای آراء سمنانی مورد قضاوت قرار می گیرد، می توان از مشاهده محض گذشت و به نوعی شهود شخصی دست یافت که در مورد نمونه مطالعاتی این نوشتار، نتیجه شهود بدین قرار است که مقبره پوشی که با این نظام و رنگ ها طراحی و تولید شده، به طور تمثیلی نمایانگر بخشی از سفر روحانی انسان به سوی پروردگار است که از پیش در جریان بوده و گویی مدتی با حیات جسمانی انسان به وقفه افتاده و با گذشتن از جسم دوباره آغاز می شود.
تجربه زیسته کودکان پیرامؤن خشؤنت خانگی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۵ تابستان ۱۳۹۵ شماره ۵۸
113-134
حوزه های تخصصی:
مقدمه: خشونت خانگی علیه کودکان، علاوه بر جنبه های انسانی و حقوق بشری، یک مشکل عمده سلامتی به حساب می آید و عواقب جسمی، روانی و اجتماعی آن می تواند سلامت کودکان، خانواده و جامعه را در معرض آسیب قرار دهد. با توجه به شیوع و شدت خشونت خانگی در شهرستان بانه در این مقاله سعی شده است به تببین تجربه زیسته کودکان پیرامون خشونت خانگی از نوع جسمانی و عاطفی بپردازیم. مواد و روش: این پژوهش از نوع کیفی و با رویکرد پدیدارشناسی انجام گرفت. روش گردآوری داده ها با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته و گروه متمرکز انجام گردید. داده های حاصل از مصاحبه ها با روش تحلیل محتوای گرانهایم- لاندمن مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: تجربه زیسته کودکان پیرامون خشونت خانگی در قالب سه طبقه «چرخه ممتد آزار»، «پرخاشگری به مثابه راهبرد مراقبتی» و «حضور اجتماعی به مثابه یک چالش» جای گرفت. نتیجه گیری: نتایج حاصل از این مطالعه بر اهمیت اقدامات پیشگیرانه و توجه بیش از پیش مسئؤلان و متولیان امر در حمایت از کودکان و پیشگیری از کودک آزاری تأکید دارد. در این راستا می توان با افزایش آگاهی در سطوح مختلف جامعه، آموزش برای ایجاد فرهنگ بدون خشونت و نیز تربیت عاری از خشونت، تدوین اصلاح و بهسازی قانون حمایت از کودکان و شناسایی خانواده های آسیب زا و ارائه خدمات بازتوانی برای قربانیان کودک آزاری اقدامات مؤثری انجام داد.
ادراک و تجربه زیسته زوجین از علل بروز جدایی عاطفی: مطالعه ای به روش پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : پژوهش حاضر با هدف تحلیل ادراک و تجربه زیسته زوجین در خصوص علل بروز جدایی عاطفی انجام شده است. روش : این پژوهش از نوع مطالعات کیفی بود که بر پایه رویکرد پدیدارشناسی انجام گردید. داده ها، با استفاده از 20 مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته با زنان و مردان متأهل یا دارای تجربه تأهل در2 شهر قم و تهران جمع آوری شده و به روش کُدگذاری نظری، تحلیل شدند. مشارکت کنندگان مبتنی بر تجاربشان در زندگی مشترک، ضمن توصیف علل شکل گیری و تشدید جدایی عاطفی زوجین، راه های پیشگیری و بهبود آن را پیشنهاد دادند. یافته ها: تحلیل عمیق تجربه زیسته مشارکت کنندگان، به شناسایی 10 مقوله فرعی و در نهایت دسته بندی آن ها در قالب 4 مقوله اصلی (زمینه های اصلی) منتج گردید. یافته ها نشان می دهد که چهار زمینه عمده در شکل گیری و تشدید پدیده طلاق عاطفی شامل «چالش های روانی و اخلاقی»، «چالش های عاطفی و جنسی»، «چالش های اقتصادی»، «چالش های فناوری ارتباطات» است. نتیجه گیری : نتایج پژوهش تنوع و تعدد علل زمینه ساز جدایی عاطفی را نشان می دهد و بیانگر این است که این پدیده از علل مختلف و در هم تنیده ای تاثیر می پذیرد و به منظور کاهش پیامدهای ناگوار آن و زمینه سازی برای بهبود وضعیت موجود، ارتقای مهارت های زوجین در مواردی نظیر هوش هیجانی، ارتباطات اثربخش و تقویت مهارت های حل مسئله ضرورت دارد.
نحوه مقابله زنان با استرس ناباروری: یک مطالعه پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ناباروری، رویدادی ناگوار و دور از انتظاری است که می تواند استرس زیادی را بر افراد درگیر تحمیل کند. با توجه به مسئله ناباروری در کشور، شناسایی راهبردهای مقابله ای و تخفیف استرس افراد نابارور به خصوص زنان که طبق پژوهش-های انجام شده، سطح سازگازی پایین تری را نشان می دهند ضروری است. هدف اصلی پژوهش حاضر شناسایی راهبردهای مقابله ای زنان درگیر با مشکل ناباروری (زنان ناباورور و زنان دارای همسر نابارور) و سپس معرفی مدل مناسب مشاوره ناباروری همسو با یافته ها بود. این مطالعه بخشی از مطالعه بزرگتر با عنوان "مطالعه پدیدارشناختی چالش های زنان درگیر با مشکل ناباروری" است که با رویکرد کیفی و روش پدیدارشناسی انجام شد. نمونه مورد مطالعه، 33 نفر از زنان مراجعه کننده به کلینیک های ناباروری بیمارستان های اکبرآبادی، فیروزگر و امام حسین تهران در خرداد ماه 1394 بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند و در دسترس انتخاب و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته مورد مطالعه قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده های مربوط به راهبردهای مقابله ای به پدیدایی هشت زیر مضمون منجر شد که عبارتند از: تمرکز بر جنبه های مثبت رابطه زناشویی، تمرکز بر جنبه های مثبت ناباروری، تخفیف اهمیت فرزند، اجتناب، توجیه معنوی ( موهبت انگاری، امتحان الهی)، پنهان کاری (حفظ جایگاه مرد، رهایی از ترحم، نامشروع تصور شدن فرزند با روش های کمک باروری)، امیدوار ماندن و عمومیت بخشی. نتایج این پژوهش می تواند مشاوران را در انتخاب مناسب مدل مشاوره ناباروری یاری دهد؛ و با تمرکز بر راهبردهای مقابله ای کارآمد در جهت توانمندسازی روانی و بهبود کیفیت زندگی زوجین نابارور مداخلاتی تخصصی ارائه دهند.
علم و تکنولوژی در پساپدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲ (پیاپی ۱۸)
119-143
حوزه های تخصصی:
پسا-پدیدارشناسی را می توان نسخۀ پراگماتیستی سنت پدیدارشناسی هوسرل و هایدگر دانست. اندیشمندان این جریان سعی خود را در جهت تطبیق روش پدیدارشناسی در قلمرو مطالعات انضمامی علم و تکنولوژی متمرکز ساخته اند تا تصویری از نحوۀ درآمیختگی انسان و جهان با علم و تکنولوژی را به نمایش گذارند. درین مسیر، نقش تکنولوژی به مثابه مصنوعات و ابزارها در شکل گیری چارچوب معرفتی انسان معاصر در قالب علم تجربی، مورد مطالعه قرار گرفته است. همچنین تقوّم علم پسا-گالیله ای به مصنوعات تکنیکی و نیز تأمین واقعگرایی آن از رهگذر حضور ابزار در متن کنش آزمایشگاهی از موضوعات مطرح شده در پساپدیدارشناسی است. از آنجا که پسا-پدیدارشناسی در عین استفاده از فلسفه ورزی متقدم و متأخر هایدگر درباب نسبت علم و تکنولوژی، نقد عمل گرایانۀ رویکرد متأخر وی را نیز هدف قرار داده، باید پرسید که تا چه میزان این چرخش عمل گرایانه ظرفیت حل معضلات نظری و رفع مشکلات عملی علم و تکنولوژی در جهان معاصر را داراست