مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۶۱.
۲۶۲.
۲۶۳.
۲۶۴.
۲۶۵.
۲۶۶.
۲۶۷.
۲۶۸.
۲۶۹.
۲۷۰.
۲۷۱.
۲۷۲.
۲۷۳.
۲۷۴.
۲۷۵.
۲۷۶.
۲۷۷.
۲۷۸.
۲۷۹.
۲۸۰.
پدیدارشناسی
منبع:
جغرافیا و توسعه بهار ۱۳۹۹ شماره ۵۸
1 - 16
حوزه های تخصصی:
مسئله شناخت در جغرافیا به سه حوزه انسان، طبیعت و نوع ارتباط بین آنها معطوف است، اکنون این پرسش مطرح است با تغییر مفهوم انسان در دوره های مختلف، نحوه عملکرد و تعامل جغرافیدانان با محیط نیز دستخوش تغییر شده است؟. بازگشت به گذشته و دانستن تحولات فکری جغرافیدانان می تواند سیر تحوّل و تغییر در ایده ها و نحوه اندیشیدن امروزی ما در تعامل با محیط را روشن تر و به عمق فهم ما از آینده کمک کند. سیر تحول تاریخی اندیشه جغرافیدانان نظریه پرداز، نشان می دهد که نگاه آنها به انسان دائما در تغییر بوده و سیری متفاوت از یک موجود «تاریخی» به پدیده ای «اجتماعی»، «چند ساحتی»، «مینوی» و «تراریخت» داشته است. این تفاوت ها نه تنها در برداشت های نظری که در روش و نوع تحلیل آنها نیز منعکس است. اکنون این پرسش بنیادی را می توان مطرح ساخت که این تفاوت ها بر نوع تجربه عملی جغرافیدانان در برابر محیط هم تاثیرگذار بوده است و در مواجه آنها با محیط تغییرات راهبردی خاصی بدنبال داشته است؟. به سخن دیگر تغییر مفهوم انسان در تجربه ی ذهنی جغرافیدانان در عملکرد و مواجهه آنها با «محیط» نیز تاثیرگذار بوده است؟ این پژوهش که با روش پدیدارشناسی (تحلیل متون جغرافی ایی) در شش دوره تاریخی در عص ر جدید (2020-1900) صورت گرفته بر این نکته تاکید دارد که:- طرز تلقی جغرافیدانان از مفهوم انسان، بنیان فهم آنها در مواجهه با محیط را شکل می داده است.- تفاوت در دیدگاههای جغرافیایی که معطوف به تفاوت در مفهوم انسان است نه تنها راهبردهای عملکردی جغرافیدانان در اعصار مختلف را در برابر محیط تعریف می کرده است، که تعریف از دانش جغرافیا را نیز تغییر داده است.
جستارهای نوین در شناخت نظری مفهوم جغرافیای فرهنگی در مکتب پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه تابستان ۱۳۹۸ شماره ۵۹
1 - 20
حوزه های تخصصی:
در فلسفه علم و به ویژه در علوم انسانی، تعریف و شناخت مفاهیم و موضوعات مورد مطالعه دارای مبانی هستی شناسانه و معرفت شناسانه متفاوت و حتی متضاد است؛ به عبارت دیگر، شناخت یک مفهوم در مکاتب مختلف می تواند دارای تعاریف متضاد باشد. از این جهت تعیین چارچوب نظری شناخت یک مفهوم بنیادین، یکی از مبنایی ترین اصول در مطالعه و شناخت مفاهیم و موضوعات است. در علوم جغرافیایی یکی از مفاهیم و پارادایم های تعیین کننده حوزه معرفتی جغرافیای فرهنگی است که تفسیر آن در مکاتب مختلف فلسفی از جمله در پدیدارشناسی متفاوت است؛ از این رو با توجه به بنیادین بودن نوع پژوهش، کوشش شده با مراجعه به مستندات معتبر نظری نوعی نگاه نقادانه در رابطه با شناخت جغرافیای فرهنگی در مکتب پدیدارشناسی ارائه شود. یافته های پژوهش بیانگر آن است که اصولاً ساحت هستی شناسانه جغرافیای فرهنگی در زیرمجموعه علوم جغرافیایی ناشی از ادراک و شناخت ذهنی پدیده ها در ذهن انسان (دیزاین) در یک قلمرو فرهنگی- اجتماعی متمایز است. ضمن اینکه انسان در مکان خود به ایجاد و توسعه روابط اکولوژیکی می پردازد و پیوند خود را در ابعاد مختلف با آن مستحکم می کند و آنچنان به مکان وابسته می شود که از حد روابط مادی با مکان فراتر می رود و نوعی علاقه حسی، عاطفی و غیرمادی شکل می یابد. برحسب این دیدگاه، شکل گیری فرایند توسعه در یک قلمرو فرهنگی- فضایی مستلزم برانگیختن ارزش ها و سرمشق های رفتاری خاص میان عموم مردم است. از حیث روش شناسی نیز اصولاً جغرافیای فرهنگی در مکتب پدیدارشناسی بر اساس روش شناسی کیفی، توسعه پیدا می کند که وابسته به شناخت دقیق احساس ها و اذهان مردم نسبت به فضای جغرافیایی است
پدیدارشناسی اهدای عضو در افراد داوطلب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات روان شناسی بالینی سال نهم تابستان ۱۳۹۸ شماره ۳۵
195 - 221
حوزه های تخصصی:
مقدمه: مرگ های زود هنگام در اثر بیماری های پیشرفته باعث از بین رفتن انسانهای زیادی می شود . تنها نقطه امید افرادی که از بیماریهای پیشرفته جسمی رنج می برند دریافت عضو جدید و بازگرداندن احتمال زندگی است. از این رو پژوهش حاضر با هدف مطالعه روانشناختی عمیق پدیده اهدای عضو توسط داوطلبان در سال 1396 انجام شد. روش تحقیق بر اساس ماهیت داده ها کیفی از نوع پدیدار شناسی توصیفی ، بر اساس هدف از نوع کاربردی و بر اساس نحوه گرد آوری اطلاعات توصیفی از نوع مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود. شرکت کنندگان را کلیه داوطلبان اهدای عضو ثبت نام کننده در کانون اهدای عضو ایرانیان تشکیل می داد که از بین آنها 14 نفر به صورت هدفمند و بر اساس قاعده اشباع انتخاب شدند. تحلیل مصاحبه ها با روش هفت مرحله ای کلایزی انجام شد. نتایج حاصل از بررسی یافته ها نشان داد که پدیدارهای آگاهی داوطلبان اهدای عضو را می توان در سه طبقه مضامین اصلی 1-آگاهی شامل اطلاعات درباره اهدای عضو و بینش نسبت به پدیده مرگ ، 2-باورهای بنیادین شامل باورهای عقلانی، باورهای انسان دوستانه، باورهای مذهبی، باورهای اخلاقی، باورهای هستی شناسانه، باور به توانمندی خود و برقراری عدالت در امکان زیستن ،3-عوامل اثر گذار بر باورهای بنیادین شامل باورهای خانواده، تعاملات خانواده، سختی ها و اثرات جامعه دسته بندی کرد.
ادراک اولیاء و مدیران از مفهوم مشارکت در امور مدرسه (مطالعه پدیدارشناسانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به مطالعه، درک و تبیین تجربیات اولیاء دانش آموزان و مدیران مدارس از مشارکت والدین در امور مدرسه ای فرزندان پرداخته است. این پژوهش با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی انجام شده است. به این منظور 8 مدیر و 6 ولی دانش آموز از مدارس ناحیه 1 و 2 شهر همدان به شیوه هدفمند انتخاب و داده ها به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شدند. داده های گردآوری شده به روش استرابرت و کارپنتر (2003) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان می دهد که در هر دو گروه تعریف یکسانی از مشارکت وجود ندارد و افراد به وجوه مشارکت اشاره می کنند. در مورد ساختار، مدیران به انجمن اولیاء و مربیان به عنوان نهاد رسمی متکی هستند و والدین به ارتباط شخصی با عوامل مدرسه توجه دارند. زمینه های مشارکت در مدارس متنوع است و عواملی از قبیل انگیزه و بنیه والدین، تعامل مثبت مدیران و وجود فرهنگ مشارکتی در سازمان مدرسه می تواند آن را تقویت کند.
تبیین قلدری کارکنان نسبت به مدیران در بخش دولتی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت فرهنگ سازمانی سال هجدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲ (پیاپی ۵۶)
325 - 349
حوزه های تخصصی:
فراهم کردن شرایط کاری مناسب و همچنین حمایت و محافظت از کارکنان در برابر آسیب های احتمالی در محیط کار یکی از دغدغه های اصلی سازمان هاست. از این رو، ضروری است پدیده های مخربی چون قلدری سازمانی بررسی و مصادیق آن شناسایی شود تا بتوان برای مقابله با آن ها اقدام مناسب انجام داد. در پژوهش حاضر، با روش پدیدارشناسی، به شناسایی پدیده قلدری کارکنان نسبت به مدیران یا به بیان دیگر قلدری رو به بالا پرداخته شد. برای این منظور تعداد 14 نفر از افرادی که حداقل سه سال سابقه مدیریتی در سازمان های دولتی داشتند به صورت نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند انتخاب شدند و با مصاحبه نیمه ساختاریافته از تجربیات آن ها در این خصوص استفاده شد. تحلیل داده های حاصل از پژوهش نیز به روش کلایزی انجام شد. یافته های پژوهش به شناسایی چهار بُعد اصلی شامل قلدری شخصی، قلدری مربوط به تخریب و تهدید عملکرد حرفه ای، قلدری مربوط به تهدید موقعیت و جایگاه مدیریتی، قلدری جنسیتی و بیست و یک مؤلفه مربوط به قلدری رو بالا انجامید. نتایج پژوهش نشان داد موضوع قلدری رو به بالا در بخش دولتی برای برخی از مدیران چالشی جد ّی و نیازمند توجه بیشتر است.
گردشگری علمی؛ فهم پدیدارشناسانه تجربه زیسته گردشگران خارجی دانشگاههای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، سعی در فهم تجربه گردشگری علمی دارد و این امر در بین دانشپژوهان خارجی که گردشگری علمی را در ایران تجربه کردهاند، بررسی شده است. در این پژوهش، بنا بر نیاز به استفاده از تجربیات افراد درگیر در موضوع تحقیق، از روش تحقیق کیفی و از رویکرد پدیدارشناسی توصیفی استفاده شد. به دلیل نظاممند بودن روش کولایزی برای تحلیل دادهها، از این روش استفاده شد. با استفاده از روش نمونهگیری هدفمند تا رسیدن به اشباع با 13 نفر، مصاحبههای نیمه ساختاریافته انجام شد. اعتبار نتایج بهدستآمده با استفاده از مراجعه مجدد به شرکتکنندگان در تحقیق و جلب توافق ایشان حاصل شد. در انتها چهار دسته تم حاصل شد که عبارتاند از؛ جنبه علمی، جنبه مذهبی، جنبه فرهنگی و جنبه اقتصادی و اوقات فراغت. یافتههای این تحقیق در شناخت و درک بهتر رفتار گردشگران علمی و پیشبینیهای آینده مؤثر است. بهکارگیری صحیح یافتهها نیز توسعه گردشگری علمی و متعاقباً، افزایش رضایت گردشگران را در پی خواهد داشت.
مفهوم سازی حکمرانی خوب در آموزش و پرورش عمومی ایران با رویکرد پدیدارشناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی بسترهای مفهومی تحقق حکمرانی خوب در آموزش و پرورش عمومی ایران بود. این مطالعه به روش کیفی، با رویکرد پدیدارشناسی انجام شد. در این پژوهش تعداد 30 تن از صاحب نظران و خبرگان نظام آموزش عمومی که دارای تالیف های معتبر در حوزه حکمرانی خوب بودند، از طریق نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی تا مرز اشباع نظری، انتخاب شدند و در معرض مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. همچنین داده های حاصل از بازخوانی مصاحبه ها، با استفاده از روش تحلیل مضمون تجزیه و تحلیل و کدگذاری شدند. همچنین جهت استحکام پایایی تحقیق از قابلیت وابستگی، باور پذیری و تایید پذیری استفاده شد. برمبنای کدگذاری باز مصاحبه ها، در مرحله مقدماتی 87 مولفه بازشناسی شدند. لیکن در نهایت 35 سازه در قالب 3 تم اصلی (مقدمات و پیدایش 14 مورد، فرایند و اجرا 12 مورد و پیامد و نتیجه 9 مورد) به عنوان بخشی از ساختارهای مفهومی جهت تحقق حکمرانی خوب در جوامع آموزشی تم یابی شدند. تحلیل های ارائه شده در این پژوهش نشان می دهد که این مفاهیم استخراجی در شرایط تغییرات گسترده درونی و بیرونی از ظرفیت لازم برای استقرار حاکمیت خوب در آموزش عمومی ایران برخوردارند. همچنین تحقق حکمرانی خوب در نظام آموزش عمومی کشور در قالب سازه های شش گانه نتیجه گرایی، اثربخشی نقش ها و وظائف، ارتقای ارزش ها، شفاف سازی، ظرفیت سازی و پاسخگویی قابل مفهوم سازی است.
هانری کربن و تمهید علم فرهنگ معنوی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال اول زمستان ۱۳۹۳ شماره ۳
33 - 63
این مقاله طرح نظری هانری کربن درباره «دانش فرهنگ معنوی» را شرح داده است. فرضیه مقاله آن است که کربن برای دانش فرهنگ معنوی طرحی ارائه کرده است؛ مبانی نظری آن را بیان و روش ویژه ای طرح کرده است و حتی در آثارش مصادیقی از آن را به تفصیل بیان کرده است. هدف این پژوهش، تشریح امکان طرح نوعی متفاوت، از دانش فرهنگ است که با سنت دینی قرابت دارد و دچار تاریخ گرایی و لاادری گری رویکردهای مدرن، نیست. روش پژوهش مطالعه اسنادی آثار «هانری کربن» و نیز آثار مربوط به وی، بر اساس الگوی «روش شناسی بنیادین در تکوین نظریه های علمی» است. نتیجه پژوهش آن است که هانری کربن توانسته تا حد زیادی، نوعی متمایز از دانش فرهنگ معنوی، بر اساس مبانی فلسفه اشراقی و حکمت شیعی و روش پدیدارشناختی را معرفی کند. آثار وی می تواند در نقد و فهم فرهنگی و هنری، می تواند سرمشقی برای این حوزه باشد. البته طرح نظری کربن از جهاتی مبهم یا ناتمام است که سبب شده اندیشمندان متأخر به صورت های مختلفی از آن استفاده کنند. این مقاله در بخش ارزیابی این موارد را بررسی کرده و پیشنهادهایی را به اجمال در خصوص کاربست اندیشه وی ارائه داده است.
روایت پژوهی تجارب زیسته ی دینی دانشجویان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال چهارم پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۹
93 - 126
میان صورت بندی آرمانی هر دین و حضور عینی آن در میان مومنان و جامعه همیشه فاصله وجود داشته است. متولیان و مبلغان و نهادهای رسمی ادیان، رسالت خود را کاستن این فاصله و تقریب مومنان به تصویر آرمانی دین و سلوک ذیل آن معرفی می کنند. صرف نظر از مناقشات کلامی بر روی امکان های متصور برای دینداری یا هر نسبت دیگری که می توان میان دین و فرد در نظر گرفت، مطالعه ی دین از نظرگاه مومنان و شیوه هایی که پای دین به زندگی ایشان باز شده و حیات آن ها را تحت تاثیر قرار می دهد، در شناسایی و آسیب شناسی مکانیزم ها و عوامل جامعه پذیری دینی یا دین گریزی از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این پژوهش سعی شده است با استفاده از داده های حاصل از مصاحبه های عمیق با 19 نفر از دانشجویان دانشگاه های تهران و شریف، تجارب زیسته ی دینی ایشان موردبررسی قرار گیرد. به منظور دستیابی به دیدگاه های افراد، از روش های روایت پژوهی و پدیدارشناسی استفاده شده است. نتایج حاکی از آن اند که در میان دانشجویان موردمطالعه، چهار نوع کلی از ارتباط افراد با دین را می توان تشخیص داد. این روابط، ذیل چهار عنوان کلی منکران و لاادری ها و معترفان و کل گرایان مقید صورت بندی شده اند. افراد در هر کدام از این دسته ها، بسته به زمینه ی شکل گیری تجاربشان، استراتژی های متفاوتی را برای سامان دادن به زندگی عملی خویش اتخاذ می کنند. در نهایت، استراتژی های مختلف افراد ذیل عناوین «کناره گیری و خودآیینی» و «بی اعتنایی و التزام گزینشی» و «تحکیم و تقویت» و «خودآیینی مسئولیت گریز» و «بازتعریف دین در چارچوب عرف» و «بازتعریف دین در چارچوب تامین آرامش» صورت بندی و معرفی شده اند.
از انتخاب تا تغییر رشته ی تحصیلی: امکان نوع شناسی مهاجران تحصیلی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال پنجم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱۰
65 - 90
چکیده تغییر رشته در مقطع تحصیلات تکمیلی طی سالیان اخیر، از چالش های جدید وزارت علوم و آموزش و پرورش ایران به شمار می رود که پژوهش حاضر توجه خود را بدان معطوف داشته است. چیستی، چرائی و چگونگی تغییر رشته، سه محور اساسی پرسش از این پدیده ی نوظهورند که مقاله ی حاضر می کوشد از طریق سنخ شناسی(تیپ بندی) تغییررشته دهندگان به این سه پرسش تا حدی پاسخ گوید. سنخ شناسی مبتنی بر اظهارات خود آنان و مصاحبه های به عمل آمده از ایشان، راهبرد اصلی مقاله ی حاضر و وجه توجه آن به پدیده ی مذکور است. جهت ارائه ی توصیفی عمیق و به دور از سوگیری، از روش پدیدارشناسی بهره گرفته شده است. از منظر افراد، بین 8 تا 9 مرحله ی تعیین کننده در جریان فرایند تغییر رشته قابل تفکیک است که در هر یک از این مراحل افراد بر حسب شرایط و انگیزه ها، سنخ شناسی می گردند. در نهایت اصلی ترین تفکیک و سنخ شناسی و دوگانه ی قابل ارائه در این خصوص، یکی دوگانه ی تغییر رشته های بنیادین- غیر بنیادین و دیگری تغییر رشته های مدرن- سنتی اند. چیستی و چرائی تغییر رشته برای هر کدام از سنخ های مذکور، معنائی متفاوت دارند گر چه در عموم آنان، چگونگی این فرایند سیری مشابه و مقارن دارد.
پدیدارشناسی مساله فرهنگی جمهوری اسلامی ایران از منظر مدیران، صاحبنظران و فعالان فرهنکی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال ششم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۳
104 - 126
انقلاب اسلامی را می توان پدیده ای کاملاً فرهنگی دانست که فرهنگ مهم ترین بستر وقوع و توسعه ی آن و در همان حال بزرگترین تهدید آن است. این مقاله کوشیده با اتکا به سه مرحله ی روش پساپدیدارشناسانه ی «تغیّر» از طریق گفتگوی عمیق با نوزده نفر از مدیران، صاحبنظران و فعالان فرهنگی شناخته شده و تاثیرگذار کشور به روایت نسبتاً کاملی از واقعیت مسأله ی فرهنگی ج.ا. برسد و چشم انداز فرهنگی کشور در صورت تداوم وضع موجود را ترسیم کند و ضروری ترین سیاست ها برای بهبود وضعیت را بشناسد. با توجه به داده های به دست آمده از گفتگوها، «اختلال در مولفه های همبستگی اجتماعی»، «عوارض ذاتی تجدد و مدرنیته»، «کاهش جایگاه دین و زوال دین داری»، «کارگزاران و مدیران کارنابلد»، «نابسامانی و عدم توازن ساختار حکمرانی» و «ابتلای الهی به اقتضای مسیر رشد» جنبه های گوناگونی از واقعیت مسأله ی فرهنگی ج.ا. هستند و مشارکت کنندگان در پژوهش باور دارند که چشم انداز فرهنگی جمهوری اسلامی در صورت تداوم شرایط موجود این گونه خواهد بود: «آشفتگی و هرج ومرج ارزشی و فرهنگی»، «تغییر ماهیت و تبدیل نظام» یا «رشد فرهنگی جامعه و تثبیت بنیادین نظام».
استراتژی تحقیق پدیدار شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال هفدهم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۶۸
31 - 58
پدیدار شناسی می تواند به عنوان یک استراتژی تحقیق مطرح شود. هدف نوشتار حاضر، تبیین پدیدارشناسی در قالب یک استراتژی تحقیق و در اصل به عنوان یک ابزار پژوهشی است. همانند هر استراتژی تحقیق دیگری، پدیدارشناسی نیز در موضع ابزار پژوهش، مراحلی دارد که محقق را در جریان تحقیق از ابتدا تا انتها هدایت می کند. سه گام اساسی آن بر اساس نظر هوسرل عبارت اند از: اپوخه (تعلیق)، ایدیسیون (تقلیل گرایی) و همدلی. بر اساس تلاش موستاکاس و تبدیل آن به هفت گام متوالی و عملیاتی، محقق قادر خواهد بود تا این ابزار پژوهش را در جریان تحقیق خویش به کار بندد. از آنجا که سابقه مشخصی در خصوص کاربست این استراتژی تحقیق در داخل کشور موجود نیست، در پایان بحث، امکان و مطلوبیت بکارگیری آن به عنوان الگویی برای تحلیل تجارب بررسی می شود تا به مثابه فتح بابی برای مطالعات بیشتر پدیدارشناسی قرار گیرد.
عوامل و زمینه های احساس تنهایی زنان (یک مطالعه پدیدارشناسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن و جامعه سال یازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۴۱)
1 - 28
حوزه های تخصصی:
هدف این پژوهش دستیابی به عوامل و زمینه های احساس تنهایی زنان به قصد شناخت عمیق این پدیده بود. این مطالعه به شیوه کیفی به روش پدیدارشناسی و با نمونه گیری هدفمند و توسط مصاحبه گر بصورت نیمه ساختار یافته و با 98 نفر از زنان متأهل، مطلقه و مجرد بین سنین 55-30 و در سال 98-1397 در شهر شیراز صورت گرفت. مصاحبه ها ثبت و سپس یادداشت و به روش هفت مرحله ای کلایزی (Colaizzi, 1987) تجزیه و تحلیل، روایی و اعتبار یابی شد. یافته های حاصل از عوامل و زمینه های احساس تنهایی زنان در 11 مضمون اصلی و 38 مضمون فرعی که در آن علت احساس تنهایی زنان شامل 4 مضمون اصلی و عبارتند از: ناهمخوانی با همسر، عدم مهارتهای ارتباطی ، فقدان حمایت، ضعف همدلی و زمینه احساس تنهایی شامل 7 مضمون اصلی که عبارتند از: خانواده نامتعادل، تصور از خدا، اختلالات خُلقی و موقعیتی، مشکلات جسمی، ناکارآمدی شناختی-هیجانی، عزت نفس ضعیف و تنظیم شناختی مثبت، یافت شد. یافته های مطالعه می تواند تصویری روشن از تجربه افرادی که احساس تنهایی دارند ارائه دهد تا در مقابل بتواند جهت راهکارهای مقابله ای مفید واقع شود.
واکاوی ریشه های تاریخ در رویکرد بیوگرافی منظر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم تیر ۱۳۹۹ شماره ۸۵
5 - 16
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: بیوگرافی منظر یک رویکرد تاریخی و میان رشته ای است که موضوع آن تعامل میان مخاطب و محیط اوست. این رویکرد با نگاهی پدیدارشناسانه به بررسی طبیعت تغییریافته به دست انسان می پردازد و در ایران کمتر شناخته شده است. با توجه به تاریخ غنی کشور، شناخت این رویکرد و بهره بردن از آن در برنامه ریزی منظرهای تاریخی که بخش وسیعی از سرزمین ما را تشکیل می دهد، ضروری به نظر می رسد. برای شناخت هرچه بهتر این رویکرد، واکاوی ریشه های فلسفی آن می تواند مفید باشد. این رویکرد در ابتدا به دلیل مقابله با نگاه های جداسازی عین و ذهن در منظر و با استفاده از مبانی پدیدارشناسی پدید آمد. دیدگاه های هوسرل به عنوان پدر پدیدارشناسی در مورد جهان-زندگی و هایدگر به عنوان فیلسوفی که پدیدارشناسی را به سطح هستی شناسی برده و با هرمنوتیک پیوند داده است و همچنین گادامر به عنوان بسط دهنده هرمنوتیک فلسفی، در این زمینه مورد استفاده بیوگرافی منظر قرار گرفته است. هدف پژوهش: هدف اصلی از این پژوهش، فهم هرچه بهتر ریشه های تاریخ نوین به عنوان شاخصه اصلی این رویکرد است. تاریخ در بیوگرافی منظر به صورت تداوم گذشته، حال و آینده تعریف نشده بلکه به صورت غیرخطی مدنظر قرار گرفته است. روش پژوهش: سؤال اصلی این تحقیق یافتن ریشه های تاریخ غیرخطی و پویای بیوگرافی منظر است. با روش توصیفی-تحلیلی به بررسی ریشه های مبانی نظری این رویکرد در پدیدارشناسی و هرمنوتیک پرداخته شده و با مقایسه ای تطبیقی، این ریشه ها با شاخصه های تاریخ در بیوگرافی منظر مقایسه شده است. نتیجه گیری: در نهایت تأثیرات ژرف فلسفه زمان از دیدگاه پدیدارشناسی هرمنوتیک، بر دیدگاه های جدید تاریخ در این رویکرد نشان داده شد. تاریخ منظر، همچون زمان برای دازاین بوده و همیشه همراه اوست. زیرا طبق نظریات هایدگر، این گذشته نیست که ارزشمند است؛ بلکه اصالت، با آینده است. بنابراین برنامه ریزی منظر تاریخی، براساس حفظ آثار گذشته با حفظ تمامیت آن در اکنون، ارزشمند خواهد بود.
پدیدارشناسی منظر کوشک در سیستم باغ شاه و آسیب شناسی تحولات آن در ادوار مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۲ تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵۱
48 - 57
حوزه های تخصصی:
باغ شاه یکی از آثار واقع در مجموعه باغستان شهری عباس آباد بهشهر متعلق به دوران صفویان است. این باغ و کوشک آن در بازه های زمانی مختلف به خصوص در دوران معاصر، دچار تحولاتی شتاب زده، سلیقه ای و تزئیناتی بزک مانند شده است که آسیبی جدی بر اصالت و هویت اثر تلقی می شود. فرضیه پژوهش آن است که آسیب های تحولات نابه جای باغ ناشی از خروج کوشک از نگرش سیستمی و کل نگر باغ در ازای سطحی نگری و جزءنگری به آن است. این مقاله سعی دارد با پدیدار شناسی منظر کوشک به عنوان نقطه عطف باغ آسیب ها و تحولات نابه جای آن را در ادوار مختلف ارزیابی کند. تحقیق حاضر به صورت کیفی با روش توصیفی-تحلیلی و پدیدارشناسی به واسطه اطلاعات میدانی و اسنادی انجام شده است. نتایج تحقیق نشان داد، کوشک با تأسی از نگرش سیستمی و کل نگر در هماهنگی با سیستم باغ پدید آمده است. گسست نظام ها در نگرش جزء نگر در ادوار بعد موجب خروج کوشک از سیستم کل نگر شده است. ثمره این نگاه سطحی و جزء نگر نادیده انگاشتن یک کل نظم دهنده هدفمند، ورود تغییرات نابه جا و سلیقه های مختلف، الگوبرداری از کالبدهای مغایر با معنا، هدف و هویت منظر کوشک، در دوران حاضر است.
رابطه نامطلوب البرز و تهران پدیدارشناسی معنای ذهنی کوه های البرز از نگاه ساکنین شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنر و تمدن شرق سال هشتم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۸
53 - 62
حوزه های تخصصی:
کوه ها از دیرباز مظهر برکت و رحمت برای انسان ها بوده اند. در تمدن های باستانی، اغلب آیین های مذهبی بر فراز کوه ها برپا می شده، چراکه در تصور مردم، کوه نزدیکترین مکان به آسمان و جایگاه خدایان و، همچنین زندگی در کوه نشان بریدن از تعلقات دنیایی و پیوستن به علایق آن جهانی بوده است. اما به دلایل جغرافیایی، کوه برای سرزمین ایران و مردم آن دارای اهمیت بیشتری بوده است. آب، از مهمترین کارکرد برای ایرانیان به شمار می رفته است و علاوه بر آن، کارکردهای دفاعی، معیشتی، هوای مطبوع و سایر کارکردهای کالبدی آن سبب شده تا کوه ها برای ایرانیان جدای از یک عنصر عینی و کالبدی، دارای معانی ذهنی نیز باشد. کوه برای ایرانیان یک مرکز و نمادی از بهشت بوده و ایرانیان در آن به عبادت می پرداختند. در ادوار تاریخی نیز، همواره کوه مورد ستایش ایرانیان بوده است. اما به مرور زمان و با ورود مذهب و مدرنیته در دو مرحله تاریخی، اهمیت و کارکردهای این عنصر طبیعی-تاریخی برای ایرانیان کم شده است. امروزه شاهد آنیم که کاهش کارکردها و اهمیت کوه در زندگی مردم، منجر به کاهش اهمیت آن در ذهن مردم ساکن کوهپایه البرز شده است. چنانکه علی رغم تأکیدات بسیار در مطالعات علمی و طرح های جامع شهری، ساکنان تهران، امروزه نمی توانند از مواهب و مزیت های کوه های شمالی خود بهره مند شوند و نسبت به تخریب آن هم دچار بی تفاوتی شده اند. نگارندگان مقاله بر این باورند که این کوه ها در حال حاضر در ذهن تهرانی ها، دارای معانی متعدد هستند ولی این معانی آنقدر پررنگ نیست که ساکنان تهران را نسبت به تخریب و تجاوز به کوه حساس کند و به طور کلی این مسئله اولویت و مطالبه تهرانی ها نیست. لذا در این پژوهش با هدف یافتن معانی ذهنی مردم از کوه های البرز، از روش پدیدارشناسی استفاده شده و تحلیل یافته ها نیز از روش تحلیل مضمون و براساس دسته بندی سلسله مراتبی با نظریات کینگ و رایان و برنارد صورت گرفته است.
پالئوژئومورفولوژی چاله سبزوار و نقش آن در هویت آفرینی مدنیت شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دریاچه ها در ژئومورفولوژی و علوم محیطی ابزارِ بازشناسی شرایط محیطی گذشته، شناخته می شوند. زمانی اهمیت آنها دو چندان می شود که هویت مکانی خاصی را برای ساکنان ناحیه ساحلی خود نیز بوجود می آورند. در سال 1380 انتشار نظریه «دریاچه های دوران چهارم، بستر تبلور و گسترش مدنیت در ایران» واقعیت عمیق تری از نقش دریاچه ها به عنوان یک اکوسیستم طبیعی برملا کرد. این ادعا که دریاچه ها پایه ایجاد هویت مکانی و به وجود آورنده یکی از مهم ترین سازمندی اجتماعی در ایران به شمار می آیند؛ برای ژئومورفولوژیست ها نکات درخور تأمل و ابعاد جدیدی را به همراه داشت و ذهن آنها درگیر این موضوع کرد شهرهای باسابقه ای چون سبزوار که داشتن مدنیت شهری آن در ادوار تاریخی اثبات شده است، چه نسبتی با دریاچه های دوره چهارم می تواند داشته باشد؟ چگونه ممکن است هویت خود از دریاچه حاشیه خود گرفته باشند؟ این پژوهش سعی دارد از منظر، تلاشی را در شناسایی عمیق تر محیط در رد یا تأیید این نظریه در سبزوار با روش پدیدارشناسی و تمسّک جستن به اطلاعات ژئومورفولوژی، باستان شناسی و رسوب شناسی به عمل آورد. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که مجموعه ای از اطلاعات باستان شناسی، ژئومورفولوژی و رسوب شناسی دال بر وجود دریاچه ای قدیمی درحوضه آبریز سبزوار به وسعت حدود 32500 کیلومترمربع بوده است. فرم های ناتعادلی در بخش جنوب غربی دریاچه، حکایت از شکافتگی این دریاچه و تخلیه آب آن به دشت کویر مرکزی ایران دارد و شواهد فرم شناسی در منطقه که متکّی به شاخص های توپوگرافی و نحوه استقرار سکونتگاه ها در منطقه است، همگی حکایت از وجود دو پادگانه در حاشیه این دریاچه دارد.
معرفت شناسی عشق در عرفان مولوی تحلیلی در پرتو پدیدارشناسی هوسرل، هایدگر و مرلوپونتی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
از نگاه فلسفی، بررسی معرفت عاطفی و به تع آن معرفت عرفانی که مبتنی بر عشق به خداست، چندان در سنت فلسفی غرب جایگاه شایسته ای نداشته است. مطابق دیدگاه حاکم بر این سنت، عواطف و احساسات ارتباط چندانی با دستیابی های عالی به معرفتِ «محض» ندارند. در این رویکرد، معرفت به منزله «بسندگی یا تطابق حداکثری» میان «بازنمود ذهنی» و برخی «ذوات» در جهان خارج از ذهن فهمیده می شود؛ یعنی برخلاف «زبان» و «داده های حسی»، «عواطف» هیچ چیز را «بازنمایی» نمی کنند و چیزی بیشتر از «پاسخ های ذهنی» به اشیا نیستند؛ همین امر موجب نادیده گرفتن نقش حوزه عاطفی و احساسی انسان در کسب معرفت در این سنت بوده است. این امر متفکران غربی را برانگیخت تا به بازنگری مفهوم معرفت و راه های دستیابی به آن بپردازند. در این میان، هوسرل با تشخیص مفهوم «حیثِ التفاتی» به عنوان مهم ترین ویژگیِ آگاهی، دریچه ای تازه به مفهوم معرفت گشود. علاوه بر هوسرل، هایدگر نیز در پدیدارشناسی خاص خود نشان داد مفهومی از «معرفت» در دست است که اصیل تر از «بازنمودِ کارآمد» است. معرفت نزد هایدگر همان «گشودگی»است؛ پس عواطف و احساسات چگونگیِ بودن اشیا را بر ما «می گشایند». هدف مقاله پیش رو تحلیل کارکرد عشق به مثابه قوی ترین و مهیج ترین امر عاطفی و احساسی به روشی پدیدارشناختی و در پرتو پدیدارشناسی هوسرل، هایدگر و مرلوپونتی برای شناخت معرفت عاطفی و عاشقانه در مثنوی مولوی است. یافته های مبتنی بر تحلیل های پدیدارشناختی اشعار مثنوی، امکان حصول معرفت عرفانی «عشق» را از خلال فروکاست و التفات عرفانی تأیید می کنند و نشان می دهند که معرفت عرفانی نه تنها امکان پذیر است، بلکه شیوه ای از معرفت است که کمتر در جریان سنت فلسفی غرب به آن پرداخته شده است.
خوانشی استعاری از پدیده «حسادت بازمانده» در نظام آموزش عالی ایران؛(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استعاره «حسادت بازمانده» به حسادت ادراک شده یک کارمند نسبت به جایگاه شغلی سایر همکاران اشاره دارد. پژوهش حاضر، ازنظر هدف کاربردی و ازجهت شیوه گردآوری داده ها، به روش کیفی و با مصاحبه عمیق و هدایت شده انجام شده است. هدف از این پژوهش، فهم تجربه زیسته اعضای هیئت علمی پیمانی مشروط دانشگاه ایلام از پدیده حسادت بازمانده است که با روش پدیدارشناسی انجام شده است. در دانشگاه ایلام تمامی اعضای هیئت علمی با وضعیت پیمانی مشروط به تعداد40 نفر بودند که از این تعداد 18 نفر به صورت هدف مند انتخاب شدند و با آنها تا رسیدن به اشباع نظری، مصاحبه صورت گرفت. برای تجزیه وتحلیل داده های حاصل از مصاحبه ها، از تحلیل تماتیک با رویکرد تحلیل مضمون استفاده شده است. یافته های حاصل در یک مضمون، پنج مقوله اصلی و سیزده مقوله فرعی دسته بندی شده اند. با درنظرداشتن پیامدهای منفی ناشی از حسادت بازمانده شامل بی انگیزگی، ناامیدی، فشار روحی و استرس و غیره، ضرورت دارد دانشگاه ها و مرکز آموزش عالی با شناسایی این پدیده و تأثیر آن بر فعالیت های آموزشی، پژوهشی و فرهنگی اعضای هیئت علمی، اقدامات سازنده ای در جهت اصلاح شیوه های ارتقای شغلی در دانشگاه ها و مدیریت پدیده حسادت بازمانده داشته باشند.
بررسی خانه های سنتی ایرانی از منظر پدیدارشناسان و سنت گرایان معنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقش جهان سال ششم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲
24-35
حوزه های تخصصی:
تفسیر پدیدارشناسانه از خانه یکی از مهمترین رویکردهای کیفی در این حوزه در ادبیات نظری معماری جهان است که در مورد خانه های ایرانی کمتر مورد بررسی قرار گرفته است . در مقابل در ایران همچون بسیاری از کشورهای شرقی رویکردهای معنویت گراتری مثل نگرش سنت گرایان معنوی بیشتر مورد توجه قرار دارد . پژوهش حاضر در پی بررسی این مسئله است که معیارهای کدام یک از دو دیدگاه پدیدارشناسی و سنت گرایی معنوی با مفاهیم خانه سنتی ایرانی بیشتر همخوانی را دارد. و چگونه با استفاده از هردو نظر به عنوان نگرش های مکمل می توان به ابعاد کشف نشده ای از خانه ایرانی دست یافت . هدف از طرح این مسئله کشف معنا و مفهوم درست زندگی در خانه های سنتی به صورت تحلیلی و مبنایی به منظور اصاح روند ساخت خانه های قوطی وار و بی روح امروز است. از آنجا که مبانی این دو رویکرد شرقی و غربی که امروزه توسط طراحان ایرانی مورد توجه قرار گرفته اند تفاوتهایی دارند لازم است با بررسی عالمانه شباهت ها و تفاوت های این دو نگرش مطالعه گردد. این پژوهش ابتدا مفاهیم خانه را از منظر سنت گرایان معنوی و پدیدارشناسان معرفی می کند و سپس به بررسی کالبدی خانه های سنتی ایرانی با این دو نگاه می پردازد و در نهایت با مقایسه این دو رویکرد نظام چند لایه ای از ارزشهای خانه های سنتی ایرانی دست پیدا می کند. همچنین مبانی و شاخصه های ناهماهنگ با خانه ایرانی نیز معرفی می گردد . این تحقیق نشان می دهد که خانه های ایرانی سنتی از جنبه های مختلف پاسخگو هستند و تحلیل آنها با رویکردهای مختلف می تواند دریچه هایی نو از این هنر ارزشمند را در اختیار ما قرار دهد. برای مثال می توان به جوابگویی خانه سنتی ایرانی به ابعاد روان شناختی، وجودی و طبیعت گرا در نگرش پدیدارشناسانه و ابعاد ملکوتی، شهودی و معنوی در نگرش سنت گرایی معنوی اشاره کرد.