مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
هانا آرنت
حوزه های تخصصی:
برداشت هانا آرنت(Hannah Arendt)، در قرن بیستم از مقوله ی قدرت، با تعابیر متعددی که از این مفهوم شده، کاملاً متفاوت است؛ آرنت نیز همچنان که بعدها میشل فوکو (Michel Foucault) به چنین برداشتی از قدرت دست می یابد، دیدگاهی مثبت نسبت به این مقوله در جامعه دارد. او از جمله فیلسوفانی است که بین قدرت و زور تمایز قائل اند. به باور وی، دادن بار منفی به این مقوله، آن را به حیطه ی کاملا متمایز زور وارد می کند. در این مقا له با تکیه بر نظرات هانا آرنت در باب قدرت، سعی برآن است تا ماهیت شاهنامه از دیدگاه سیاسی- اجتماعی و عناوینی که از این جهت به آن داده شده، نشان داده شود و تصویری نو از آراء و اندیشه های فردوسی در خصوص نوع روابط شاهان و پهلوانان( تا پایان بخش پهلوانی) و جایگاه سزاوار هر یک از اینان ارائه گردد؛ و در نهایت به این برداشت دست یافته شود که بالأخره شاهنامه چیست؟ «نامه ی شاهان»، «حماسه ی زور»، «حماسه ی داد»، «تراژدی قدرت» و یا اقتدار به معنای دقیق کلمه.
تبیین اصول تربیت شهروندی مبتنی بر فلسفه هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تبیین اصول تربیت شهروندی مبتنی برفلسفه هانا آرنت تدوین شده است. برای دستیابی به این هدف،از روشهای تحلیل منطقی فرارونده، تحلیل مفهومی و است نتاج عملی استفاده شده است. یافته های این پژوهش حاکی از آن است که بنیاده ای فلسفه آرنت بر تلفیقی هوشمندانه از نحله های نئو ارسطویی و اگزیستانسیالیسم جهت فهم و نقد پدیدارهای زندگی استوار است. شهروندی آرنتی نیز بر انگاره هایی نظری چون وجود بستر عمومی، هویت جمعی و عاملیت انسانی ابتنا داشته که ضمن وجود ارتباط متقابل میان عناصر شهروندی، اخلاق شهروندی هم اهمیت خاصی یافته است به گونه ای که این عنصر درکنار عناصری چون حق و وظیفه، نقش قابل توجهی را در قوام و دوام این رویکرد از شهروندی ایفا می نماید. افزون بر این، براساس مبانی شهروندی آرنتی به مثابه ویژگیهای مقوم این گونه از شهروندی، اصولی چون خود انگیختگی، انکشاف، بسط اندیشه، ناهمسانی، تصدیق و دگرپذیری، تمرکززدایی، تعامل پایدار و فرآیند- مداری برای تربیت شهروندی آرنتی استنتاج شده است. استنتاج این اصول نشانگر وجود ارتباطی تنگاتنگ میان تربیت شهروندی و مبانی آن با فلسفه هانا آرنت است؛ فلسفه ای که آرنت از طریق آندرپی صورت بندی و احیا مفهومی اصیل از شهروندی بوده است که همچون رویکردی متفاوت و با اهمیت در میان گفتارهای شهروندی خود را باز می نمایاند. اهمیت چنین دیدگاهی درباره شهروندی، انجام پژوهش های دیگری را برای بررسی های مقایسه ای میان این رویکرد با دیگر رویکردهای تربیت شهروندی و نیز پژوهشهایی را به منظور به کارگیری این اصول در عرصه هایی چون برنامه درسی، مدیریت آموزشی و تدریس تربیت شهروندی مبتنی بر اندیشه آرنت ایجاب می نماید.
«بررسی دیدگاه سیاسی هانا آرنت بر اساس تئوری استعاره»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هانا آرنت از جرگه فیلسوفان «پسا دکارتی» و «پسا کانتی» است که با نقد و بهره گیری توامان از دکارت و کانت، «سوژه» و «ابژه» را از سکون و سترونی بودن خارج می سازند و آنها را در سیلان و دگرگونی مداوم مهانا آرنت از جرگه فیلسوفان «پسا دکارتی» و «پسا کانتی» است که با نقد و بهره گیری توامان از دکارت و کانت، «سوژه» و «ابژه» را از سکون و سترونی بودن خارج می سازند و آنها را در سیلان و دگرگونی مداوم می یابند. بدین معنا که سوژه و ابژه نه از یک حیثیت و هویت ذاتی و ثابت بلکه از «شانیت» های گوناگونی برخوردارند که خود بواسطه «فهم» های گوناگون آشکار و هویدا می شوند. پیامد این مهم در میان فیلسوفان متاخری همچون فوکو و آرنت ناکارایی مفاهیم کلاسیک فلسفی و سیاسی در توضیح و فهم پدیده ها و دگرگونی های اجتماعی/سیاسی بود. چراکه از نظر این فیلسوفان متاخر، ما دیگر با عینیت ها مواجه نیستیم، بلکه معترفیم که هر عینیت و واقعیتی در قالب یک نظام مقولاتی که خود نیز تابع عوامل دیگری است شکل می گیرد. ما با چیز ها مواجه نیستیم بلکه با فهم و مقوله ای که چیز را تعریف می کند، مواجهیم. این فهم و مقوله را استعاره نامیده اند. استعاره در این رویکرد دیگر یک صناعت ادبی نیست بلکه نشانگر توانایی ما در خلق و آفرینش جهان بیرونی و پدیده های آن بر اساس استعاره و مقوله ای است که به کار می بریم. در این نگاه نظریه پرداز به عنوان کسی که از یک واقعیت گزارشی عرضه می کند تلقی نمی گردد، بلکه نظریه پرداز در ضمن ارائه ی نظریه ی خود نوعی از واقعیت را خلق می نماید. نویسندگان در این مقاله درصدد اند این ادعای اصلی را که استعاره ی سازنده ی فهم آرنت از سیاست و امر سیاسی و به تبع آن دولت ، استعاره ی تئاتر می باشد، را تبیین و تفسیر کنند.ی یابند. بدین معنا که سوژه و ابژه نه از یک حیثیت و هویت ذاتی و ثابت بلکه از «شانیت» های گوناگونی برخوردارند که خود بواسطه «فهم» های گوناگون آشکار و هویدا می شوند. پیامد این مهم در میان فیلسوفان متاخری همچون فوکو و آرنت ناکارایی مفاهیم کلاسیک فلسفی و سیاسی در توضیح و فهم پدیده ها و دگرگونی های اجتماعی/سیاسی بود. چراکه از نظر این فیلسوفان متاخر، ما دیگر با عینیت ها مواجه نیستیم، بلکه معترفیم که هر عینیت و واقعیتی در قالب یک نظام مقولاتی که خود نیز تابع عوامل دیگری است شکل می گیرد. ما با چیز ها مواجه نیستیم بلکه با فهم و مقوله ای که چیز را تعریف می کند، مواجهیم. این فهم و مقوله را استعاره نامیده اند. استعاره در این رویکرد دیگر یک صناعت ادبی نیست بلکه نشانگر توانایی ما در خلق و آفرینش جهان بیرونی و پدیده های آن بر اساس استعاره و مقوله ای است که به کار می بریم. در این نگاه نظریه پرداز به عنوان کسی که از یک واقعیت گزارشی عرضه می کند تلقی نمی گردد، بلکه نظریه پرداز در ضمن ارائه ی نظریه ی خود نوعی از واقعیت را خلق می نماید. نویسندگان در این مقاله درصدد اند این ادعای اصلی را که استعاره ی سازنده ی فهم آرنت از سیاست و امر سیاسی و به تبع آن دولت ، استعاره ی تئاتر می باشد، را تبیین و تفسیر کنند.
نسبت میان از خود بیگانگی و شهروندی در اندیشه «هربرت مارکوزه»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از اندیشمندان سیاسی که دغدغه انسان و انسانیت را داشته اند، در جست وجوی رهایی بشر به نقد معضلات جامعه مدرن پرداخته اند. یکی از مهم ترین معضلات جهان امروز، «از خود بیگانگی» است که موجب فرو کاستن شهروندی تباهی بشر می شود. «هربرت مارکوزه» از جمله اندیشمندانی است که به انتقاد از وضعیت از خود بیگانگی بشر پرداخته است. برای هربرت مارکوزه، تحقق یک جامعه بهتر، به رهاییِ سوژه ها وابسته است. از نظر مارکوزه، انسان های از خود بیگانه امروز، به صورت منفرد می زیند؛ زیرا همبستگی میان آنها به شکل مؤثری سرکوب شده است، اما این همبستگی اکنون شرط رهایی بشر است. او در نقد معضلات جامعه مدرن و در تقابل با از خود بیگانگی بشر، وضعیت بدیلی را به تصویر می کشد که مختصات شهروندی را دارد؛ شهروندی که به جای انفراد و انزوا و دوری گزینی از خویشتن، با «هم بودگی» و تعامل با دیگران، ارتباطی وثیق و ناگسستنی دارد.
نگاهی به مفهوم امر متعال در اندیشه هانا آرنت و فمینیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروز به نظر می رسد که مفهوم پردازی در مورد سیاست و ارائه چارچوبی دقیق از مختصات آن، از مسائل اصلی فلسفه سیاسی است. در این میان هانا آرنت با ترسیم مرزبندی دقیقی میان حوزه عمومی و حوزه خصوصی و یا شهروند و انسان، وضعیتی متعال را برای قلمروی قائل می شود که بنابر تعریف، تنها در آن جاست که کنش سیاسی انجام پذیر است. به نظر می رسد که از این پس فلسفه سیاسی و نحله های متفاوت آن، از جمله فمینیسم، از این صورت بندی گریزی نداشته است. در اینجا کارکردها یا نارسائی-های پیش روی فلسفه تعالی مورد بررسی قرار می گیرد و سپس می بینیم که چگونه فلسفه درون-ماندگاری با به چالش کشیدن هرگونه مرزبندی دقیقی میان قلمروها، میان امر عمومی و امر خصوصی و سرانجام با به چالش کشیدن امر متعال، راهی دیگر با امکان هایی نوین را به روی سیاست می گشاید.
هنر، حیطه عمومی؛ تلاشی برای دست یابی به فلسفه هنر آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی - کلامی سال بیستم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴ (پیاپی ۷۸)
191 - 212
حوزه های تخصصی:
هانا آرنت فیلسوفی سیاسی ای است که هنر را به عنوان امکانی برای تحقّق نوعی حیات سیاسی می فهمد و تلاش می کند تا با استفاده از مبنای رهایی بخشی به نام هنر، نوعی از حیات سیاسی را که به زعم او در دوران جدید مخدوش و مفقود شده احیا کند. با توجّه به آن که آرنت هرگز اثری مجزّا و مدوّن ذیل عنوان زیبایی شناسی سیاسی یا فلسفه هنر ننگاشته است، در این مقاله، با گردآوری، تدوین و بازاندیشی و تحلیل آرای پراکنده آرنت در کتب، مقالات، درس گفتارها و یادداشت های او، به نظریّه زیبایی شناسی آرنت که در افق نوعی فلسفه سیاسی طرح ریزی می شود، دست خواهیم یافت. مخدوش شدن و ناپدید شدن خاصیّت سیاسی حیات بشری در فلسفه آرنت پیوند و ارتباطی بسیار نزدیک به مخدوش شدن، گشت و استحاله حیطه عمومی دارد. از این رو، حیطه عمومی و برپا داشتن آن به نوعی آرمان فلسفه سیاسی آرنت به حساب می آید.
رابطه مدنی و توانمندی: مطالعه تطبیقی «هانا آرنت» و «آمارتیا سن»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«هانا آرنت»، اندیشمند سیاسی، با طرح مقوله «فضیلت مدنی» و نقد دموکراسیِ لیبرال، سعی در ارائه راه حلی برای استقرار زندگی نیک در زمانه خود دارد. در «فضیلت مدنی» آرنت، انسان ها باید بتوانند آزادی و برابری خود را به عنوان شهروند و در فضای گفت وگو و تعامل به دست آورند. از سوی دیگر، «آمارتیا سن» در رهیافتِ توسعه انسانی، با نقد نظریه مدرنیزاسیون و اقتصاد رشد، درصدد اخلاقی کردن اقتصاد در حیطۀ اندیشۀ سیاسی است. سن با مقولۀ «توانمندی» خود، توسعه را «به مثابه آزادی» ترسیم کرده است و توانمندی را راه-کاری به سوی آزادی انسان می داند که در فضایی برابر و اخلاقی، هر فرد انسانی ضمن کارگزاری و توانایی لازم در برابر دیگران، امکان گفت وگو و مباحثه در موقعیت و فضایی دموکراتیک داشته باشد. پرسشی که در این مقاله مطرح می-شود این است که نسبتِ «فضیلت مدنی» در اندیشه سیاسی آرنت و رویکردِ «توانمندی» در توسعۀ انسانی آمارتیا سن با توجه به تأکیدی که بر عاملیت دارند، چگونه است. بر اساس پرسش در نظر گرفته شده، فرضیه مبنی بر این است که می توان «توانمندی» آمارتیا سن را در راستایِ «فضیلت مدنی» آرنت دانست که اولویت اساسی هر دو، کارگزاری و عاملیت انسانی است. در این مقاله نشان داده می شود که «توانمندی» در اندیشه سن در وجه مدنی خود با عنوان فضای مفاهمه و تعامل، با «فضیلت مدنی» آرنت که همانا مسئولیت شهروندی در فضای گفت وگو و تعامل است، می تواند اشتراک معنایی و عملی داشته باشد.
مفهوم داوری سیاسی و نسبت آن با تعددگرایی در اندیشه هانا آرنت و مارتا نوسبام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۱ بهار ۱۴۰۰ شماره ۱
39 - 71
حوزه های تخصصی:
در فلسفه سیاسی غرب، مفهوم «داوری» همواره به عنوان یک «حق» درنظر گرفته شده که با وضعیت مدنی درهم تنیده است. به تعبیر کانت، اساساً وضعیت مدنی به معنای حق مشاجره و رقابتِ «داوری مردم» و «حاکمان» با یکدیگر است؛ حقی که به واسطه آن و به صورت خودآیین، داوری مطلوب را در زندگی مدنی به کار ببرند. مفهوم داوری سرنوشت دیگری نیز داشته است؛ اینکه آیا «ادراک و دریافت ما از چیزها»، باید تابع الگوها و استانداردهای ثابت از قبل تعیین شده باشد یا هر شهروند داوری خاص خودش را می سازد. ازاین رو داوری سیاسی از جهتی اساسی و انتقادی با تعددگرایی یا تکثرگرایی پیوند می خورد، چراکه بسیاری از متفکران سیاسی وجود استانداردهای واحد در امر داوری را خالی از اشکال نمی دانند. هانا آرنت و مارتا نوسبام از جمله این فیلسوفان هستند که مواجهه ای فلسفی و سیاسی را با مفهوم داوری آغاز کرده اند. این دو متفکر تحت تأثیر مفهوم «فرونسیسِ» ارسطویی و کارکرد آن در شرایط و موقعیت های خاص و تغییرپذیر، می کوشند برداشتی تعددگرا از داوری سیاسی ارائه دهند که در پی استوارسازی زندگی خوب و سعادتمندانه بر مبنای قرائتی سیاسی/هنجاری است. در این مقاله ابتدا نسبت داوری و تعددگرایی سنجیده شده و پس از آن آن وجوه اشتراک و افتراق این دو فیلسوف در این زمینه ارزیابی می شود.
آزادی در اندیشه هانا ارنت و بررسی آن از منظر قرآن کریم
منبع:
مطالعات قرآن و علوم سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲
181 - 210
حوزه های تخصصی:
آزادی از مفاهیم انتزاعی و ذهنی زیبایی است که فکر اندیشمندان زیادی را در طول تاریخ به خود مشغول نموده است. برای این واژه و حدود آن تعاریف زیادی صورت پذیرفته و حتی برخی بزرگان، تعداد آن ها را تا دویست مورد هم نقل نموده اند. از مهم ترین نظریه پردازان آزادی در عصر کنونی می توان به هانا آرنت اشاره نمود. او از نظریه پردازان مکتب لیبرالیزم محسوب می شود که در کنار مبانی اشتراکی، دارای نکات افتراقی مهمی نیز در موضوع آزادی، می باشد. او آزادی مرسوم در لیبرالیزم را آزادی منفی و محدود به عرصه خصوصی می داند و آزادی واقعی را، آزادی سیاسی به معنای عمل، یعنی مشارکت مثبت در حیات سیاسی معرفی می کند که همگان بااحساس وظیفه و ...در آن دست به عمل سیاسی می زنند. آرنت برای تبیین بیشتر برداشت خود، به توضیح نگرش به انسان، دموکراسی، نقش دین در جامعه، تساهل و تسامح و همچنین تکثرگرایی دست می زند. در این مقاله مختصر پس از بیان نظرات آرنت در باب آزادی، به تبیین نظرات قرآن کریم در آن محورها پرداخته و در پایان به تطبیق و نقد گفته های او اشاره گردیده است.
اندیشه «هانا آرنت» و امکان تحول در روابط بین الملل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریان اصلی در روابط بین الملل و به طور خاص واقع گرایی، خشونت را از اجزای اصلی و جدایی ناپذیر روابط بین الملل می داند. گونه های مختلف واقع گرایی، سرشت انسان و نظام بین الملل را ذاتاً خشونت آمیز تلقی می کنند. نظریه قدرت سیاسی «هانا آرنت» به عنوان یک کنش جمعی و غیرخشونت آمیز، این فرض بنیادین را به چالش می کشد و چشم اندازی نوین به آنچه جوهر سیاست است ارائه می کند. در تفکر آرنت، مفهوم «وضعیت انسان» متضمن نفی هرگونه ذات پنداری یا جوهرگرایی درباره انسان است و فضای نظری جدیدی برای فهمی نوین از روابط بین الملل می گشاید که در آن، انسان ها به کارگزاران اصلی سیاسی تبدیل می شوند. برخلاف جریان اصلی روابط بین الملل و واقع گرایی به طور خاص از نظر آرنت، افراد و نه دولت ها می توانند بازیکنان اصلی در روابط بین الملل باشند (هرچند او وضعیت موجود بین المللی را چنین نمی بیند و نگاهی واقع گرایانه به آن دارد). در این مقاله، ما با به هم پیوستن ابعاد مختلف اندیشه سیاسی آرنت می کوشیم تا نشان دهیم که چه حوزه هایی از نظریه سیاسی آرنت با روابط بین الملل ارتباط پیدا می کند و بینش او (به ویژه زمانی که در پیوند با بینش هایی از سایر متفکران قرار گیرد)، چه زمینه ای برای طرح تغییرات ممکن در عرصه سیاست جهانی می تواند ارائه کند.
«شهروندی» به مثابه بدیلی برای «از جهان بیگانگی» با تکیه بر اندیشه های هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش سیاست نظری پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۳۰
307 - 334
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل بنیادین جوامع مدرن، مسئله «بیگانگی» است. از این رو تحلیل و تبیین این مسئله در مطالعات بسیاری از اندیشمندان، ظهور و بروز دارد. «هانا آرنت» از جمله اندیشمندان سیاسی است که از یکسو، بیگانگی انسان مدرن را در مطالعات خود مورد توجه قرار داده است و از سوی دیگر، مفهوم شهروندی به معنای کلاسیک آن را که در پیوند با عمل است، مورد بازخوانی و تبیین قرار داده است. در این مقاله، پس از تبیین دو مفهوم «ازجهان بیگانگی» و «شهروندی» نزد هانا آرنت، کوشش می شود به این پرسش پاسخ داده شود که آیا می توان تئوری شهروندی آرنت را به عنوان بدیلی برای وضعیت از جهان بیگانگی انسان مدرن در نظر گرفت؟ همچنین این ادعا تبیین می شود که در تقابل با بیگانگی انسان جامعهمدرن، وضعیت انسانی مطلوب آرنت در قالب شاخص های شهروندی قابلیت تحقق دارد.
بررسی مقایسه ای میان امارت اسلامی طالبان در افغانستان 1996- 2001 و الگوی دولت تمامیت خواه در غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال هشتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
93 - 132
حوزه های تخصصی:
جنبش طالبان در شرایط تخاصم و تخالف داخلی و خارجی مانند کودتای 28 آوریل 1978، حمله ارتش سرخ 1979 و جنگ های داخلی 1992-1994 در افغانستان در نهایت با هویتی شبه توتالیتری در فاصله سال های 1996 تا 2001 تلاش کرد تحت عنوان امارت اسلامی در آن کشور اعلام وجود کرده و حکومت کند. این مقاله تلاش دارد با اتکا به نظریه آلن تورن در مورد سر بر آوردن جنبش ها با اتکا به سه اصل تخالف، هویت و تمامیت به ظهور جنبش طالبان نظر کرده و به تحلیل تحقق اصل سوم یعنی"تمامیت" از میان این سه اصل نزد این جنبش، در قامت استقرار امارت طالبان اول بپردازد. همچنین به این پرسش پاسخ دهد که آیا این امکان وجود دارد که امارت اسلامی طالبان 1996-2001 به عنوان دولتی توتالیتر که از دل وضعیت نزاع، هویت یابی کرده است، شناخته شود؟ برای پاسخ به این مسئله به نظریه هانا آرنت در کتاب توتالیتاریسم استناد شده و برای این بررسی مقایسه ای، شش شاخص از دل همان نظریه انتخاب شده است: بی شکلی، جامعه توده ای، وفاداری مطلق، ایدئولوژی و معنای مرز، رهبری تمامیت خواه و دین و مناسک. پیش از بررسی این شاخص ها در مورد امارت اسلامی طالبان، کوشش شده است در مقدمه به این دو پرسش پاسخ داده شود که تا چه میزان امکان بررسی مقایسه ای میان دولت در غرب و دولت در جهان اسلام وجود دارد؟ و همچنین تا چه میزان می توان قرابتی میان حکومت اسلامی و حکومت تمامیت خواه پیدا کرد؟ چهارچوب نظریِ به کار گرفته شده در این پژوهش ترکیبی از نظریات آلن تورن (در فهم جنبش های اجتماعی-سیاسی) و آراء هانا آرنت (در فهم توتالیتاریسم) است. روش پژوهش به کار گرفته شده در این مقاله روش کتابخانه ای و اسنادی است.
تحلیل مفهوم هنرمند کنشگر با تکیه بر اندیشه هانا آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۶ زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴
17 - 25
حوزه های تخصصی:
بررسی نقش هنرمند در زندگی بشری ازآن رو که همواره با کلیشه های بسیار روبه رو بوده، موضوعی چالش برانگیز است. در این میان کلیشه های هنرمندِ نابغه و هنرمند متعهد، با نگاهی تقلیل گرا به نقش هنرمند، قدرت اثر هنری در زندگی بشری را نادیده گرفته اند؛ این مقاله با تکیه بر آرای هانا آرنت به دنبال تحلیل موقعیتی به نام «هنرمندِ کنشگر» و پاسخ به این پرسش است که اثر هنری چگونه بر زندگی بشری تأثیر گذاشته و نقش فعال هنرمند در جامعه چیست؟
در این مقاله با روشی توصیفی و تحلیلی، بر نگاه آرنت به فعالیت کنش تکیه کرده و از رابطه آن با داستان پردازی، به تحلیل نقش اثر هنری در زندگی بشری پرداخته تا نشان دهیم، هنرمند می تواند از طریق اثر هنری، «داستانی» جدید برای هر ابژه در جهان مشترک، طلب کند و دنیایی از «داستان ها» را بر روی جهانی از اشیا که در میان ما قرار دارند، بنا کند. در این صورت بندی هنرمند کسی است که به خلق داستانی جدید، معناهای قراردادی و تثبیت شده را از بین برده و با خلق معناها و روابط جدید میان چیزها، بداهت امر بدیهی را زیر سؤال می برد. بدین ترتیب کنشگری هنرمند یعنی به راه اندازی داستانی جدید در جهان محسوسات از طریق اثر هنری.
هانا آرنت؛ قانون اساسی و قدرت مؤسس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش حقوق عمومی سال ۲۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۸۰
47 - 94
حوزه های تخصصی:
هانا آرنت بعنوان یکی از مهم ترین اندیشمندان سیاسی قرن بیستم دارای اندیشه پیچیده ای است. دانش حقوق و مفاهیم حقوقی در اندیشه آرنت جایگاه مهمی دارد. در این مقاله به یکی از مفاهیم مهم در اندیشه او یعنی قانون اساسی پرداخته شده است و با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال پاسخ به این پرسش است که آرنت چه برداشتی از قانون اساسی و قدرت مؤسس بعنوان پدید آورنده قانون اساسی داشته است؟ آرنت برای فهم قانون اساسی به سراغ دو تجربه مهم قانون اساسی مدرن یعنی قانون اساسی انقلاب فرانسه و آمریکا رفته است و با بررسی سرنوشت قدرت مؤسس و نقش مردم در این دو انقلاب به سرنوشت متفاوت قانون اساسی در این دو کشور پرداخته است. او کوشیده است به نقد طرفداران اراده عمومی و نقش پررنگ مردم بپردازد. او همچنین با تکیه بر مباحثی که درباره قدرت مؤسس و قانون اساسی گفته است به مفهوم قانون نیز پرداخته است. به باور آرنت تأکید زیاد بر اراده مردم باعث می شود قانون در حکومت های توتالیتر ابزاری در اختیار حکومت بعنوان نماینده مردم قرار بگیرد و قانون اساسی را به راحتی نقض کنند.
تبیین دلیل شوربختی در «بنشی های اینیشیرین» مک دونا بر مبنای «وضع بشر» آرنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی بهار ۱۴۰۳ شماره ۴۶
246 - 258
حوزه های تخصصی:
بنشی های اینیشیرین اثر مارتین مک دونا (1970- ) است که در قالب یک فیلم تراژدی-کمدی سیاه به ما رخ می نماید. در این فیلم علیرغم نمایش صحنه های خیال انگیز اولیه به ناگاه آن تصاویر زیبای جزیره به سیاهی و شوربختی تبدیل می شود. این پژوهش می کوشد با تکیه بر اندیشه های هانا آرنت (1976-1906)، فیلسوف سیاسی قرن بیستم نشان دهد که چرا علی رغم همه آن زیبایی های اولیه، در پایان ما شاهد آتش، جنگ، مرگ و مهاجرت و در نتیجه شوربختی و ناخرسندی هستیم. در این نوشتار، مدار و محور بحث بر سه مفهوم اساسی کتاب وضع بشرِ آرنت یعنی، زحمت، کار و عمل استوار شده است و سعی بر آن است تا نشان داده شود که فقدان مفهوم عمل است که باعث آن همه تاریکی، تلخی و شوربختی در پایان فیلم می گردد. این نوشتار در واقع می کوشد تا نشان دهد که سه گانه مورد نظر در جهان انسانی در وضع بشر آرنت، باید باهم و در کنار هم متحقق شوند، چراکه غیاب عمل یا چشم پوشی و عدم درک جایگاه هستی شناختی آن موجب شوربختی جهان انسانی می گردد.
بررسی نتایج انقلاب فرانسه در اندیشه هانا آرنت و ادموند برک
منبع:
انقلاب پژوهی سال ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲
15 - 36
حوزه های تخصصی:
با وقوع انقلاب فرانسه در سال ،1789 این انقلاب به موضوعی برای ذهن تبدیل شد و متفکران حوزه جامعه در پی تدوین نظریه برای آن برآمدند. با این حال آنچه در طول نزدیک به دو قرن مطالعه به ذخایر علوم اجتماعی اضافه شده، نظریاتی متفاوت و متعارض درباره پدیده ای واحد به نام انقلاب بود. با تقسیم مطالعات انقلاب به سه حوزه فلسفه انقلاب، تئوری های انقلاب و نتایج انقلاب، این پژوهش درحوزه نتایج انقلاب، تلاش می کند تا نگرش های مستتر در خصوص نتایج حاصل از انقلاب ها را با تأکید بر انقلاب فرانسه در نزد هانا آرنت و ادموند برک بررسی کند. چه تفاوتی بین هانا آرنت و ادموند برک در نگاهشان به انقلاب فرانسه وجود دارد؟ این تفاوت از کجا ناشی می شود؟ اینها سؤالاتی هستند که این مقاله را هدایت می کنند. مقاله به این نتیجه رسیده است که هانا آرنت نگرشی تراژیک به نتایج انقلاب فرانسه دارد، اما نگرش ادموند برک به نتایج این انقلاب دراماتیک است. نگرش تراژیک نشان دهنده جدال ارزش های متکثر و نگرش دراماتیک نشان دهنده تقابل نیروهای خیر و شر است. این مقاله تلاش می کند تا در چارچوب جامعه شناسی به مثابه هنر، از طریق روش پژوهش مقایسه ای، تفاوت نگرش ها به پدیده واحد نتایج انقلاب فرانسه را نشان دهد. اهمیت پژوهش حاضر این است که می تواندچارچوبی نظری برای مطالعات مقایسه ای نتایج انقلاب ها فراهم کند.