مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
هابرماس
حوزه های تخصصی:
تجدید حیات مذهبی معاصر نه تنها این واقعیت را آشکار ساخته که در شرایط معاصر مذهب خوب یا بد جایگاه جدید و برجسته ای در سیاستهای داخلی و بین المللی در سرتاسر جهان کسب کرده و دیگر محتوایی جدا شده از حوزه سیاسی و عمومی نیست، بلکه نظریه سکولاریزاسیون را نیز به چالش کشیده و توجه جامعه شناسان و اندیشمندان اجتماعی را به خود جلب کرده است. یورگن هابرماس نیز با طرح مفهوم پست سکولاریسم تلاش می کند مسئله مذهب و نقش آن در حوزه سیاسی و عمومی جوامع لیبرال دمکراتیک کنونی را به بحث بگذارد و به درکی از این مسئله دست یابد که مومنان مذهبی چگونه می توانند به طور کامل در سیاستهای لیبرال دمکراتیک جوامع کثرت گرای مدرن مشارکت کنند. مقاله حاضر درصدد است ضمن اشاره به زمینه های جامعه شناختی که توجه هابرماس را به مسئله مذهب جلب کرده اند، آراء او درباره نقش مذهب در حوزه عمومی و تفاوت های استدلال او با متفکران لیبرال و به طور خاص جان رالز را به بحث بگذارد.
مفهوم سازی و عملیاتی کردن کنش ارتباطی هابرماس در فیسبوک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با استفاده از روشهای مشاهده مشارکتی و مشاهده مستقیم به مطالعه اظهار نظرهای کاربران در صفحه خصوصی محققان مقاله و 22 صفحه عمومی با موضوعهای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، سرگرمی و ورزشی در فیسبوک پرداختیم. بر اساس نظریه هابرماس و داده های تحقیق مفاهیم گفتگوی بی قید و بند، عقلانیت ارتباطی و انواع کنش گفتارها در فیسبوک مفهوم سازی و عملیاتی شدند. نتایج تحقیق نشان می دهد که انواع کنش-گفتارهای نمایشنامه ای، گفتگو و راهبردی در بین کاربران ایرانی در فیسبوک صورت می گیرد. اما کنش-گفتارهای نمایشنامه ای(خودافشایی) در صفحه های خصوصی بیشتر از صفحه های عمومی انجام می پذیرد. همچنین اکثر کاربران به گفتگوی بی قید و شرط در فیسبوک معتقدند و عقلانیت ارتباطی لازم برای تعامل و گفتگو را دارند. بنابر این امکان تشکیل حوزه های عمومی در فیسبوک وجود دارد. البته بعضی از کاربران که بردباری اجتماعی نداشتند در پاسخ به اظهار نظرهایی که با عقاید آنها مغایرت داشت به جای بیان استدلال به فحاشی و ناسزاگویی متوسل می شدند که نشان می دهد آنها هنوز به عقلانیت ارتباطی لازم برای تعامل و گفتگو نرسیده اند.
بررسی و تحلیل اعتراض «تلقینی بودن» حلقه کندوکاو اخلاقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، تحلیل و بررسی یک پرسش یا اعتراض به حلقه کندوکاو اخلاقی و تلاش برای پاسخ به آن است. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش تحلیل محتوا و روش تحلیل و استنتاج منطقی بهره گرفته شد. نظر به اینکه حلقه کندوکاو اخلاقی مخالف تلقین است و در هرمنوتیک فلسفی پیش داوری ها شرط فهم دانسته شده اند، این پرسش مطرح شد که تربیت اخلاقی بدون تلقین چگونه امکان تحقق دارد؟ در بیان این اعتراض، نخست صورت های مختلف آن در داخل و خارج ایران تبیین شد، سپس با بهره بردن از آراء گادامر به عنوان پدر هرمنوتیک فلسفی و انتقادهای هابرماس پاسخی به این اعتراض پیشنهاد شد. نتیجه این بود که پذیرش این اعتراض نیازمند تهی شدن مفهوم «خودآئینی» و «تلقین» است. ازاین رو، نشان داده شد که هابرماس چگونه برای رفع این مشکل ما را به مفهوم دقیق «خودآئینی ارتباطی» و پیامد آن مفهومی دقیق تر از «تلقین» رهنمون می سازد تا بدین وسیله پاسخی برای اثبات امکان تربیت اخلاقی بدون تلقین فراهم آورده شود. همچنین، با استفاده از رویکرد ابطال پذیری نشان داده شد که استفاده از حلقه کندوکاو اخلاقی برای رشد تفکر نقادانه در کودکان به معنای رد ارزش های مسلط جامعه نیست.
دیدگاه رئالیستی هابرماس پس از چرخش زبانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رورتی، کسی که چرخش زبانی هابرماس از وی متأثر است، دعوای رئالیسم و ضدرئالیسم را به سنت فلسفی متعلق می داند که از آن رخت بربسته ایم. در واقع، بر اساس دیدگاه او، چرخش زبانی اصل این تمایزها را دشوار می سازد. در مقابل، هابرماس تصمیم گیری درباره موضع رئالیستی یا نومینالیستی را انتخاب بنیادینی می داند که در معرفت شناسی، هستی شناسی و مفاهیم متناظر صدق و ارجاع نقش اساسی ایفاء می کند. دغدغه هابرماس، وارث سنت های متفاوت فلسفی، نشان دادن حضور هم زمان عناصر ایده آلیستی و ناتورالیستی در تبیین شناخت است. برای این منظور او به شرحی پراگماتیستی از شناخت متمسک می شود. هابرماس آنچه را به نحو پراگماتیستی به دست می آورد، با عنوان رئالیسم درونی، جایگزین ایده آلیسم استعلایی می کند. رئالیسم درونی، باید دو کار ویژه اساسی را برای هابرماس انجام دهد؛ از طرفی، مقابل نسبی گرایی به عنوان شکل نوین شک گرایی بایستد. و از طرف دیگر، با رئالیسم متافیزیکی در شکل جزم گرایی آن مخالفت کند. آنچه کار هابرماس را در تبیین رویکرد رئالیستی اش دشوار می سازد برقراری سازش میان دو نوع تقدم است؛ تقدم هستی شناختی جهان عینی با تقدم معرفتی شناختی زیست جهان زبانی. این مقاله ضمن تبیین مسیری که هابرماس در بسط نظریه خود طی می کند به نقد و بررسی آن می پردازد.
بررسی جایگاه متافیزیک و نقش دین در حوزه عمومی هابرماس
حوزه های تخصصی:
مواجهه مسالمت آمیز اندیشمندان دینی با ویژگی های جوامع سکولار از جمله نکات کلیدی است که اهمیت حوزه عمومی از منظر یورگن هابرماس را آشکار می کند. او فیلسوفی برجسته است که با رویکرد به حوزه عمومی و تبیین ویژگی های آن نقشی انکارناپذیر در مباحث مرتبط با خلق سیاست از بطن جامعه دارد. در مقاله حاضر بر این پرسش تامل می شود که رویکرد هابرماس به مقوله دین در حوزه عمومی چگونه بوده و باورهای الهیاتی در اندیشه وی چه تحولاتی یافته است؟ با روش تحلیل محتوای کیفی می توان این فرضیه را مورد تحقیق قرار داد که نقش بی بدیل حوزه عمومی در شکل گیری مناسبات سیاسی هابرماس را بر آن داشت تا نسبت دین و الهیات را در حوزه عمومی به ویژه عرصه فرهنگی آن مورد تاکید قرار داده و با عبور از مرزهای سکولاریسم، تکامل مدرنیته را در گرو باورمندی به گزاره های متافیزیکی بداند. در اثبات این فرضیه، مسائلی مانند عقلانیت، مدارای دینی و تحولات فکری هابرماس مورد توجه قرار گرفته و تلقی او را از برخی کارکردهای دین بازخوانی کرده ایم.
روش شناسی علوم اجتماعی از دیدگاه هابرماس و بررسی آن از منظر حکمت متعالیه(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
علوم اجتماعی از ابتدای شکل گیری خود، با این پرسش مهم مواجه بوده که روش شناسی ویژه آن چیست؟ پارادایم های مختلف اثباتی، تفسیری و انتقادی، هر یک پاسخی به این پرسش داده و مدعی برتری نسبت به دیگری هستند. هابرماس، با نقد روش شناسی های اثباتی و تفسیری و بازخوانی مفاهیم پارادیم انتقادی، به طرح علایق معرفتی سه گانه و تقسیم بندی علوم، به تجربی، تفسیری و انتقادی پرداخته است. او در قالب این طرح معرفتی، مدعی است که روش ویژه علوم اجتماعی «دیالکتیکی» است. این مقاله، با روش تحلیلی انتقادی و با نگاه کلان، به بررسی و نقد رابطه مبانی مختلف هستی شناختی، معرفت شناختی، انسان شناختی و ارزش شناختی این روش با مؤلفه های آن، از منظر حکمت متعالیه پرداخته است. از منظر حکمت متعالیه، روش شناسی هابرماس از اشکالات مبنائی رنج می برد. برخی از مؤلفه های آن، با دستگاه فلسفی حکمت متعالیه ناسازگار و برخی از آنها در تضاد با این مبانی است.
گفت و گو؛ از جدل فلسفی تا کنش تربیتی
منبع:
مطالعات معارف اسلامی و علوم تربیتی (علوم تربیتی از دیدگاه اسلام) سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۲ شماره ۱
135-158
حوزه های تخصصی:
گفت و گو پدیده دیرپای انسانی است که بر پایه ماهیت معرفت شناختی خود، انگاره های فلسفی و نظریه های گوناگونی را به خود اختصاص داده و آنها متناسب با دیدگاه اندیشه گران به انسان و جایگاه او در ساخت واقعیت، تحول یافته اند. از این رو شناسایی جایگاه گفت وگو در آموزش، نیازمند بررسی نظریه های یاد شده و رویکردهای تبیینی آن هاست که مقاله حاضر به شیوه تحلیلی بدان می پردازد. و در پی آن با شناسایی دیالکتیک به عنوان رویکرد روش شناختی سقراط، پایه گذار آموزش مبتنی بر گفت وگو، عرصه های گوناگون کاربرد آن را در گفت وگوگرایی باختین، تأویل هرمنوتیک گادامر و کنش تفاهمی هابرماس، بررسی می کند و در نهایت بر پایه اصول نظری قابل استنتاج از آن ها، الگوی عملی آموزش مبتنی بر گفت وگو در دیدگاه فریره، را ارائه می نماید.
هرمنوتیک زبان دین از نظرگاه گادامر و هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک در مغرب زمین، رشته ای نوظهور است که بر بسیاری از قلمروهای فرهنگ غرب تأثیرگذارده است و طی چند قرن اخیر توانسته است به عنوان یک دانش یا فن مستقل، جایگاه ویژه ای در حوزه تفکر بشری پیدا کند و امروزه متفکرین برجسته فراوانی در این خصوص به تأمل و پژوهش، اشتغال دارند. افزون بر اینکه هرمنوتیک در قرن بیستم توانسته است دستاوردهای خود را به دیگر حوزه های دانش همچون فلسفه، الهیات، نقد ادبی، علوم اجتماعی و فلسفه علم سرایت داده و پرسشها و بحثهای نوینی را در آن عرصه ها پی افکند. این مقاله با هدف ارایه تصویری اجمالی از ماهیت هرمنوتیک و زبان دبن به بررسی دیدگاه گادامر و هابرماس در باب این دو مبحث می پردازد
صلح پایدار در جهان متکثر(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
علوم سیاسی (باقرالعلوم) سال بیستم تابستان ۱۳۹۶ شماره ۷۸
89 - 107
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل اساسیِ نظریه سیاسی و بین المللی، از گذشته تاکنون متوجه این مهم بوده است که چگونه می توان از دریچه بصیرتی نو در عرصه فرمانروایی داخلی و فراگیر به ایجاد اخلاق صلح و امنیت پایدار کمک کرد. از چشم انداز عصر جهانی، مسئله صلحِ قابل اتکا، به محاق رفته است. بروز صلح شکننده در نظام بین الملل، توجه متفکرانی بزرگ، از جمله یورگن هابرماس، مایکل والزر، جان راولز و دریدا را برانگیخته است. براین اساس، نویسنده در نوشتار حاضر از این مفروضه اولیه خود دفاع خواهد کرد که امکان ارائه نظریه ای برای صلح پایدار در جهان متکثر امروزی وجود دارد. مقاله حاضر پیش از ارائه و دفاع از مفروضه خود، با ابتنا به دیدگاه های متفکران مورد اشاره در این نوشته، به استناد چالش های فرارو در جهان، چهار اصل بنیادی را در این زمینه به بحث خواهد گذاشت. مقاله به روش توصیفی تحلیلی نوشته شده و از نظریه هنجاری انتقادی به منظور عملی ساختن صلح در تراز غیرغربی و همسو با مشارکت جهان زیست های فرهنگی متکثر بهره خواهد برد
امکان نظریه پردازی سیاسی در جهان امروز در پرتو شناخت گستردگی و وجه وجودی امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بسیاری از مشکلات زندگی سیاسی و اجتماعی که گاه در نگاه نخست صرفاً برخاسته از مناسبات عرصۀ سیاست عملی بهنظر میرسند، به سبب فقدان نظریۀ سیاسی مناسب برای توضیح پیچیدگیها و ارائۀ راهحل مفید پدید آمده، یا تداوم و شدت یافتهاند. اکنون با این پرسش مواجهیم که آن نوع از نظریهپردازی که انتظار میرود بتواند به حل مشکلات سیاسی جوامع معاصر یاری برساند و راهنما، بهبودبخش یا نظمدهنده به کنشهای سیاسی باشد چگونه ممکن میشود. نظریهپردازان سیاسی کلاسیک توجه خود را بیشتر معطوف به نهاد حکومت و شیوۀ حکمرانی می کردند، اما امروز بسیاری از اندیشهورزان سیاسی، ساحت نظریهپردازی سیاسی را گستردهتر از پیش میبینند. هدف مقالۀ پیشرو این است که با تحلیل آرای جان راولز و یورگن هابرماس دربارۀ «امر سیاسی»، امکان نظریهپردازی سیاسی در جهان امروز، در پرتو شناخت گستردگی و وجه وجودی ۀامر سیاسی» بازبینی شود.
مشروعیت قانون در جوامع کثرت گرا از نگاه هابرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مشروعیت قانون در جوامعی که از حیث جهان بینی کثرت گرا هستند و همه اعضای آن لزوماً دارای باورها، ارزش ها و منافع مشابهی نیستند که قانون با ارجاع به آنها مورد پذیرش عقلانی همگان واقع شود، بر چه اصولی می تواند استوار شود؟ این پژوهش بر آن است تا مسئله مشروعیت قانون در جوامع کثرت گرای کنونی را از دیدگاه یورگن هابرماس مورد بررسی و کنکاش قرار دهد. تلاش هابرماس برای ارائه توجیهی پسامتافیزیکی از مبانی هنجاری دولت دموکراتیک مبتنی بر قانون اساسی به نتیجه می انجامد که وی از «فرایند دموکراتیک» به عنوان تنها شیوه ی معتبر برای وضع مشروع حق دفاع کند. فرآیند دموکراتیک محصول تلاش یک جامعه برای سامان بخشیدن مشروع به امور خود از طریق عقلانیت ارتباطی و نهادی شدن اصل گفتمان به عنوان نقطه شروع تحقق عملی و اجرای پروژه هابرماس است. شهروندان به منظور سامان بخشیدن به امور خود باید به صورتی آزادانه برای یکدیگر یک سری از حق ها را به رسمیت بشناسند که منجر به شکل گیری سیاست گفت وگویی می شود. وی در این مسیر «قانون موضوعه مدرن» را به عنوان شیرازه ی هنجاری جامعه ای متکثر و عاملی برای حفظ همبستگی شهروندان در این شرایط معرفی می کند. هابرماس در طرح خود برای برآوردن الزامات مشروعیت سیاسی با به کارگیری همزمان اصول خودآیینی خصوصی و عمومی در رابطه ای متقابل با یکدیگر به فراسوی سنت های فلسفه سیاسی لیبرالیسم و جمهوری خواهی گام نهاده است.
خوانش هابرماس از هگل در مواجه با هگلیان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه، پس از سال ها نفی و انکار هگل، به خصوص در قلمرو فلسفه تحلیلی، شاهد اقبال گسترده ای به اندیشه های هگل هستیم، به نحوی که برنشتاین از آن به بازگشت روحهگل تعبیر می کند. تفکر مدرن ما دِین بسیاری به سنت کانتی هگلی دارد. هگل اگر چه خود به نوعی متفکّری کانتی است، لیکن نقدهای او به عقل استعلایی کانت عرصه تفکّری را به وجود می آورد که در اندیشه معاصر ما نقش حیاتی ایفاء می کند. هابرماس، به عنوان مدافع مدرنیته اندیشه معاصر را در جریان جنبش استعلازدایی ترسیم می کند که اگر چه از طرفی به نقش بی بدیل هگل در به وجود آوردن آن اذعان دارد، لیکن بر خلاف تصور جریان هگلی معاصر خودِ هگل را بدان متعلق نمی داند. در واقع هابرماس در کم و کیف تأثیرگذاری و قبول برخی استلزامات اندیشه هگلی برای جنبش مذکور مناقشه ای را با هگلیان معاصر مطرح می کند که این مقاله به بررسی آن می پردازد. این بحث ضمن روشن ساختن برخی نکات معرفت شناختی اهمیت ویژه خودش را در پوشش دادن به یکی از دغدغه های اصلی تاریخ تفکّر، یعنی، اختیار و مسؤلیت فردی می یابد
هابرماس، دین و حقوق بشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حقوق بشر سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
151 - 170
حوزه های تخصصی:
من درمقاله خود، این پرسش را به عنوان نقطه آغاز بحث خود انتخاب می نمایم: دین چه نسبتی با بنیان ها، مفاهیم و ارزش های حقوق بشر دارد؟ من این پرسش را به عنوان یک نمونه خاص از رابطه بین دین و حقوق بشر در اثر یورگِن هابرماس (Jurgen Habermas) می دانم که می پرسد آیا رابطه ای بین دین و مبانی حقوق بشر وجود دارد؟ استدلال من این است که اگر منظور ما از حقوق بشر همان چیزی است که در اثر اخیر هابرماس مطرح گردیده، آنگاه رابطه ای اندک یا ناچیز بین دین و حقوق بشر می تواند وجود داشته باشد. یا دین می تواند کمکی اندک یا ناچیز به بحث حقوق در جوامع چند فرهنگی بنماید، و یا باید منشائی دیگر برای حقوق بشر یافت.
مطالعه چگونگی و کارکردهای گفت وگو در سیره نبوی با نگاهی به نظریه کنش ارتباطی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
گفت وگو که به عنوان ضرورتی گریز ناپذیر برای ایجاد تفاهم و رفع اختلافات و رشد اندیشه در زندگی بشری است، موضوع مطالعه مکاتب مختلف فلسفی و گرایش های مختلف فکری قرار گرفته است. در سنت اسلامی هم همواره گفت وگو به عنوان راهبردی کلیدی در حل منازعات و گسترش همدلی و همزبانی مورد توجه واقع شده است. این پژوهش به منظور شناخت هر چه بیشتر سنت اسلامی در زمینه گفت وگو با مطالعه سیره نبوی در گستره گفت وگوی میان فردی و گروهی در پی فهم و تحلیل چگونگی و کارکردهای گفت وگو در سیره عملی پیامبر اعظم9 در صدر اسلام با نگاهی به نظریه کنش ارتباطی هابرماس است. مطالعه گفت وگوهای پیامبر9 با تکیه بر سیره نگاشت ها ما را به این نتیجه رساند که گفت وگوهای آن حضرت از مشخصه هایی همچون «برابری در گفت وگو» و «دادن آزادی بیان»، «صبر و حوصله»، «استماع دقیق» برخوردار بوده و کارکردهایی از قبیل «تبلیغ»، «حفظ همگرایی» و «رفع شبهات» داشته است. تحلیل این یافته ها بر اساس نظریه کنش ارتباطی هابرماس، اشتراک و قرابت ظاهری بسیار زیاد این دو رویکرد به گفت وگو را، در عین تفاوت در بنیآن های معرفتی می نمایاند. محوریت عقل عرفی و تأکید بر اجماع و حقیقت بین الاذهانی در ایده گفت وگوی هابرماس و محوریت عقل وحیانی و تأکید بر حقیقت قدسی در رویکرد توحیدی پیامبر اعظم9 از جمله این تفاوت های بنیادین است.
دیالوگ فوکو و هابرماس درباره بنیان های مدرنیته؛ انسان گرایی، گفتمان و دموکراسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۴ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
431 - 446
حوزه های تخصصی:
مدرنیته بیش از دیگر گفتمان های رقیب، به مناظره و گفتگو بر سر موضوعات بنیادین خود اهمیت می د هد و به نظر می رسد وضعیت ایدئال مدرنیته، امکان نوعی چندصدایی در جامعه است. مجادله های فلسفی درباره بنیان های مدرنیته از جمله نتایجی است که این چندصدایی به بار آورده است. افراد مختلف از دیدگاه های گوناگون به گفتگو های انتقادی درباره این بنیان ها پرداخته و تأویلی بر تأویل های پیشین افزوده اند. فوکو و هابرماس از جمله اندیشمندان بزرگ قرن بیستم بودند که مجادله های آنان این چندصدایی را بازتاب می دهد. مدرنیته از جمله مباحث مهمی است که این دو درباره آن و موضوعات محوری اش با یکدیگر بحث و گفتگو داشته اند. به نظر می رسد هرچند در ظاهر، آن ها دیدگاه های متضادی را در این زمینه اتخاذ کرده اند، هر دو صداهایی در درون مدرنیته شمرده می شوند. آن ها در نظریات خویش پیرامون مدرنیته، هشدارهای جدی درباره آینده آن داده اند. هدف اصلی این مقاله بررسی تعاملات فکری فوکو و هابرماس در باب مدرنیته و سه محور اصلی آن، یعنی انسان گرایی، گفتمان و دموکراسی می باشد.
دموکراسی رایزنانه؛ جنبش های اجتماعی و حوزه عمومی جهانی (با تأکید بر نظریه عقلانیت ارتباطی هابرماس)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۴ تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲
447 - 461
حوزه های تخصصی:
دموکراسی، بی تردید، عرصه عمومی فعالیت های انسانی است؛ چراکه انسان ها در این حوزه به تعامل با یکدیگر می پردازند و درخواست ها و علاقه مندی های خود را بیان می کنند. جنبش های اجتماعی که بیان کننده تقاضاهای مردمی هستند، در همین عرصه عمومی شکل می گیرند و به فعالیت می پردازند. این پژوهش به دنبال بررسی و ارزیابی میزان تأثیراتی است که عقلانیت ارتباطی نظریه هابرماس، بر شیوه فعالیت و سازماندهی جنبش های اجتماعی نوین و نیز نوع روش ها، راهبردها و استراتژی های اتخاذشده آن ها برای دستیابی به اهدافشان دارد. با توجه به جهان گستر بودن اهداف، هم از منظر دموکراسی رایزنانه هابرماس، و هم از نگاه جنبش های اجتماعی جدید، و نیز با توجه به شیوه مفاهمه ای و گفتگوییِ هردو طرف، می توان هماهنگی ها و سنخیت های قابل ملاحظه ای را میان این دو مشاهده کرد. استدلال نوشتار حاضر این است که جنبش های اجتماعی جدید مانند جنبش سبز (محیط زیست گرایی)، خلع سلاح و...، با اقتباس از شیوه دموکراسی رایزنانه هابرماس، چه در سطح عمل و چه در سطح نظر، از این نظریه متأثر شده اند. در ادامه تلاش می گردد جنبه های متفاوت این رابطه، با تأکید بر دو جنبش سبز و وال استریت به تصویر کشیده شود. روش پژوهش، کیفی از نوع تبیین علّی و روش تحلیل، توصیفی_ تبیینی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای و اسنادی است.
هابرماس در تلگرام؛ تحلیل حوزه ی عمومی و کنش ارتباطی در مکالمه های روزنامه نگاران ایرانی در رسانه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال پنجم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱۹
1 - 33
حوزه های تخصصی:
هدف ما در این مقاله تحلیل وضعیت کنش ارتباطی و حوزه ی عمومی در مکالمه های روزنامه نگاران ایرانی در تلگرام است. در واقع پرسش اصلی تحقیق این است که آیا مکالمه های روزنامه نگاران به عنوان افرادی که عموماً مدعی تحقق جامعه ی مدنی شناخته می شوند،خود از ویژگی های لازم برای شکل گیری حوزه ی عمومی و همچنین تقویت کنش ارتباطی- که ناظر به تفاهم است نه منفعت شخصی- برخوردار است یا خیر؟ برای پاسخ به این پرسش ایده ی هابرماس درباره ی حوزه ی عمومی و کنش ارتباطی را به عنوان بستر نظری انتخاب کردیم. میدان تحقیق را مکالمات روزنامه نگاران ایرانی در گروه « پیشنهادات برای انجمن صنفی روزنامه نگاران استان تهران» که در تلگرام تشکیل شده بود انتخاب کردیم.برای نمونه گیری از اولین پیام آغاز کرده و تا حصول اشباع نظری ادامه دادیم. بر این اساس، 1117 پیام در این گروه کدگذاری و تحلیل شد. سپس با مثلث بندی روش های مشاهده ی مشارکتی در گروه های تلگرام، تحلیل مکالمه و تحلیل گفتمان انتقادی رسانه های اجتماعی، مکالمه ها را تحلیل کردیم. ما با توجه به تفاوت های مکالمه در گروه های تلگرام و مکالمه در دنیای واقعی، ابتدا این تفاوت ها را شناسایی و تحلیل کرده، سپس مکالمات روزنامه نگاران ایرانی را تحلیل کردیم. در ادامه، یافته های تحقیق نشان داد که با وجود برخی نشانه ها دال بر کنش ارتباطی، آنچه که در این مکالمه ها رخ می دهد فاصله ی زیادی با شکل گیری یک حوزه ی عمومی خرد دارد. در واقع، در مکالمه های خصومت آمیز و چالشی، بسامد موارد مربوط به نقض حوزه ی عمومی زیاد دیده می شود که نشان دهنده ضرورت تلاش روزنامه نگاران ایرانی برای تقویت کنش ارتباطی و همچنین تحقق حوزه ی عمومی خرد در اجتماع خود دارد.
بررسی و مقایسه دیدگاه هابرماس و علامه طباطبایی درباره اختیار با تکیه بر نظریه ادراکات اعتباری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
قبسات سال بیست و پنجم بهار ۱۳۹۹ شماره ۹۵
87 - 108
حوزه های تخصصی:
در آثار علامه طباطبایی دو رویکرد متفاوت نسبت به مسئله اختیار ارائه شده است: رویکرد سازگارگرایانه و رویکرد اختیارگرایانه. رویکرد اختیارگرایانه علامه طباطبایی دیدگاه ابتکاری اوست که از طریق اعتبار وجوب، به عنوان یکی از اعتبارات قبل از اجتماع، در سطح فردی و شخصی- نه اجتماعی- ترسیم می گردد. هابرماس نیز در یک رویکرد اختیارگرایانه از طریق جداکردن ساحت علیت در جهان طبیعی از ساحت دلایل در جهان اجتماعی، اختیار انسان را ترسیم می کند. مقاله حاضر در صدد پاسخ به این پرسش هاست: دیدگاه اختیارگرایانه علامه طباطبایی با دیدگاه اختیارگرایانه هابرماس چه شباهت ها و چه تفاوت هایی دارد؟ هر یک از این دو دیدگاه در مقایسه با دیدگاه دیگر چه مزیت ها و چه نقاط ضعفی دارد؟ آیا این دیدگاه ها قابل پذیرش اند و می توانند اختیار انسان را تبیین کنند؟ در این مقاله این دو دیدگاه درباره اختیار، با یکدیگر مقایسه و بررسی شده اند. دیدگاه اختیارگرایانه هابرماس از این جهت که اختیار را از طریق یک جهان نمادین و اعتباری- که مشمول قانون علیت و ضرورت علّی نیست- تبیین می کند، شبیه دیدگاه اختیارگرایانه علامه طباطبایی است؛ با این تفاوت که در رویکرد علامه طباطبایی امر اعتباری، یک اعتبار وابسته به شخص اعتبارکننده و از اعتبارات قبل از اجتماع است؛ اما در تقریر هابرماس، امر اعتباری، یک جهان اجتماعی است که مستقل از شخص مستقر است و شخص آن را اعتبار نکرده است. بررسی دیدگاه ها به این مطلب انجامید که هر دو دیدگاه دچار اشکالاتی هستند و نمی توانند رویکردی قابل قبول در تبیین مسئله اختیار به شمار آیند.
هابرماس و بنیان های شبه استعلایی معرفت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه علم سال دهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱ (پیاپی ۱۹)
149-170
حوزه های تخصصی:
ﻧﻮﺷﺘﻪی پیش رو ﺷﺮح و ارزیابی ﺑﺨﺸﻰ از افکار یورﮔﻦ ﻫﺎﺑﺮﻣﺎس، ﺟﺎﻣﻌﻪﺷﻨﺎس و فیلسوف آﻟﻤﺎﻧﻰ، در حیطه ی ﻣﻌﺮفت شناسی اﺳﺖ که در متون فارسی به آن کمتر توجه شده است. یکی از اهداف پروژه تحقیقاتی او نزدیک کردن داﻧﺶ ﺑﻪ زﻧﺪﮔﻰ یا زیست جهان بوده و هدف این نوشتار نیز ارائه شرحی نظام مند از این کوشش هابرماس و تقابل های فکری وی با دیگر نحله های فلسفی-اجتماعی است. «علائق شبه استعلایی» یکی از مفاهیم کلیدی است که در این فرایند نقشی حیاتی دارد و دانش را از ساحت سوژه استعلایی به ساحت فرآیند تاریخی که از نیازهای عملی برخواسته مرتبط می کند. به همین جهت، این نوشتار ﺑﻪ دﻧﺒﺎل روﺷﻦ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﻣﻌﻨﺎ، کارکرد و ریشه های این مفهوم ﺑﻮده است. از این حیث، در ﺑیﻦ آﺛﺎر او دو کتاب از جایگاه مرکزی ﺑﺮﺧﻮردار ﻫﺴﺘﻨﺪ: داﻧﺶ و ﻋﻼﺋﻖ اﻧﺴﺎﻧﻰ و ﻧﻈﺮیه ی کنش ارﺗﺒﺎﻃﻰ. یافته ها نشان می دهند که: 1-ﭘﺮﺳﺶﻫﺎیی که ﻫﺎﺑﺮﻣﺎس در این کتاب در ﺻﺪد ﭘﺎﺳﺦ ﮔﻮیی به آﻧﻬﺎ اﺳﺖ در واقع ﭘﺮﺳﺶﻫﺎی کانت ﻫﺴﺘﻨﺪ: «شرایط عام امکان شناخت». 2-علائق شبه استعلایی ریشه در زیست انسانی دارد که تحول اساسی در نظریه های انتقادی است. 3- معرفت شناسی هابرماس درصدد احیای ارزش های روشنگری و رهایی از سلطه است. 4- هابرماس از طریق صورت بندی علائق شناختی با سایر نحله های فکری وارد مناظره می شود ( فرا رفتن از مکتب فرانکفورت، نقد پست مدرنیسم و دیگر نحله های فلسفی).
بسط «علایق علم» و پیامدهای آن برای آموزش علوم طبیعی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، بسط علایق علم و بررسی پیامدهای آن برای آموزش علوم طبیعی است. برای این منظور با استفاده از روش های توصیف، تحلیل، استنتاج و مفهوم پردازی ابتدا به علایق علم نزد هابرماس با سه وجه فنی، عملی و رهایی بخش پرداخته می شود. سپس رویکرد ماری هسه درباره جنبه تفسیری و تأویلی علوم طبیعی مورد بررسی قرار می گیرد. پس از آن، به نظرات مارتین اِگِر درباره علاقه کیهان شناختی و سرکوب آن در تعلیم وتربیت پرداخته می شود. در بخش بعد ضمن پیشنهاد رشته «مطالعات علم» به عنوان «علایق استعلایی علم» به بسط علایق علم می پردازیم. سپس به پیامدهای چهار زیرعلاقه تاریخ علم، فلسفه علم، جامعه شناسی علم و روانشناسی علم، پرداخته می شود. در نهایت با ابتنای بر یافته های پژوهش، رویکرد و روش جدیدی با عنوان «آموزش علم علاقه محور» پیشنهاد می گردد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که لحاظ علایق استعلایی در کنار علایق فنی و کیهان شناختی در آموزش علوم طبیعی، و استفاده از آموزش علم علاقه محور، تصویر جامع تر و کامل تری از علم ارائه داده، ضمن تسهیل و تعمیق فرایند یاددهی-یادگیری علوم، این فرایند را با جذابیت و لذت بیشتری همراه خواهد ساخت.