مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
نظریه سیاسی
حوزههای تخصصی:
جستجوی اندیشه سیاسی در تفکر رضا داوری اردکانی، دغدغه این نوشتار است. بر این اساس مقاله می کوشد در یک پس زمینه تاریخی یعنی از طریق بازنمایی بستر و شرایط تاریخی در قالبی نظری، به قوام یافتن اندیشه فلسفی داوری در دو بخش مربوط سیاست بپردازد. دو محور اساسی در کلیت جریان اندیشه سیاسی داوری بچشم می خورد؛ یکی تأمل و کند کاو در دستگاه فلسفه سیاسی فارابی مؤسس فلسفه اسلامی و دوم بازخوانی و نقد داوری از مبانی تجدد است. نتیجه آنکه اندیشه سیاسی داوری به ضرورت فلسفی است و در حوزه سیاست متأثر از زمانه ای است که افکار و آرای او در آن شکل یافته است و به همین دلیل در بخش هایی متضمن نظریه سیاسی است.
ساختار فهم اندیشه سیاسی اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چگونه می توانیم فهم بهتری از محتوای اندیشه سیاسی اسلام یا مسلمین در گذشته یا حال داشته باشیم و به توضیح بهتری از این اندیشه های سیاسی دست یابیم؟ نظریه سازی می تواند با سوالی درباره مطلب و چیزهایی که می خواهیم بهتر بفهمیم آغاز شود. این مقاله به بهره گیری از آموزه های بین الاذهانی متفکران مسلمان، از روش قیاسی و سپس با رجوع به اجزای پراکنده و متنوع این اندیشه ها در جریان ها، متفکران و آثار مرتبط این حوزه از روش استقرایی کوشیده است تا به فهمی دستگاهمند از اندیشه های سیاسی اسلام دست یابد. سپس ارکان سه گانه دین اسلام یعنی اعتقادات و اخلاقیات و احکام به عنوان مسلمات و یقینیات، به مثابه نقطه اطمینان بخش و سکویی مطمئن برای جستاری نظری در اندیشه سیاسی اسلامی قرار گرفته است. از این رو در اندیشه سیاسی اسلامی نیز اعتقاد سیاسی، اخلاق سیاسی و فقه سیاسی از ارکان تلقی شده است. ضمن شرح مختصر این سه، تعاملات شش گانه آن ها شناسایی و تاثیرگذاری های هر یک از آن ها بر دیگری در متن واقعیات فرد، جامعه و دولت تئوریزه شده است. در درون هر یک از این تعاملات شش گانه فروعات دیگری نیز شناسایی و سازماندهی نظری شده است. کثرت موضوعات هر یک از سبدهای سه گانه و تعاملات شش گانه، در درون سه قالب اسلام حق، اسلام محقق در نظر دانشمندان و اسلام محقق در عمل مسلمانان و اسلام محقق در عملکرد دولتمردان موجب شده است تا جستار نظری حاضر در مقام توضیح اندیشه و در مقام تولید اندیشه انعطاف داشته باشد. وجه انتقادی و رهایی بخشی آن در قدرت فاصله افکنی بین وضعیت موجود مسلمانان و وضعیت مطلوب اسلام است. به این ترتیب شناسایی قله های مطلوب و آرمانی در اسلام حق و نفس الامری دین به نوعی ساختن «مفاهیم خالص» می ماند که به مادر مطالعات پژوهشی مدد می رساند و فراتر از آن در کار سیاستگزاری اجرایی و طراحی نظام سیاسی مطلوب یاری می دهد، به نحوی که پژوهشگر یا سیاستگزار بداند در هر سبد معرفتی و تعاملات شش گانه بدنبال چیست؟ و چه تاثیرگذاری ها و تاثیرپذیری هایی را می توان انتظار داشت؟
تاملی در مفهوم و بسترهای اندیشه ورزی در علوم سیاسی و جامعه شناسی ایران معاصر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در سیر تحولات معرفتی در عرصه مطالعات علوم انسانی از جمله اندیشه سیاسی بر اساس گرایش های کمتر انتقادی و بیشتر تقلیدی و متاثر از ورود ترجمه ای مباحث علوم انسانی، بستر اندیشه ورزی سیاسی و اجتماعی از قوت کافی برخوردار نبوده و حتی پس از انقلاب اسلامی نیز تقسیم بندی قابل اطمینان نحله ها و آثار در حیطه اندیشه سیاسی شکل نگرفته است. و این در حالی است که مقوله تولید علم و ضرورت نظریه پردازی و اندیشه ورزی سیاسی و تامل در مقدمه اندیشه سیاسی به صورت روشمند و با اتکا به مبانی معرفتی و شرایط محیطی جامعه اسلامی از اهداف استراتژیک نظام سیاسی و مورد عنایت نخبگان و دستاندرکاران قرار دارد. اما به رغم شرایط و مقتضیات مناسب و تغییرات محیطی که موجب دگرگونی در سطح تقاضای جامعه شده است. همچنان طرح این سئوال اساسی مطمح نظر نخبگان و اندیشه ورزان قرار دارد:
چه عامل یا عواملی باعث رکود فکری و تکوین اندیشه ورزی در ایران معاصر و مانع از برخورد خلاق و روزآمد با مفهوم و مباحث این حوزه از علوم انسانی گردیده است.
بررسی چیستی سیاست و کیستی فرمانروا در شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شاهنامه، حاصل تلاش فردوسی در دورانی پرآشوب است. فروپاشی نظم سیاسی و ناامنی های سیاسی و اجتماعی ناشی از آن، آشکارترین جنبه زندگی اجتماعی آن دوران به شمار می آید. سرودن شاهنامه را باید تلاشی آگاهانه در راستای حفظ هویت ایرانی و کوشش در جهت استقرار امنیت اجتماعی، ثبات سیاسی و برقراری حکومت خردمندانه دانست. شاهنامه با شکل گیری حکومت آغاز می شود، با نقش حاکم در پیدایش مشاغل و تقسیم کاراجتماعی ادامه می یابد. سراسر شاهنامه بازگویی اقدامات و سرنوشت ادشاهان و نخبگان است براین اساس، این نوشتار با روش توصیفی تنها به ویژگی های حکمرانی و سیاست در شاهنامه عنایت دارد. به عبارت دیگر تلاش می شود برای این پرسش ها، پاسخ های مناسب ارائه شود: شاهنامه از کدام منظر به سیاست و حکومت می نگرد، اقتدار سیاسی برچه پایه هایی استواراست و انواع حکومت چگونه تقسیم بندی شده اند؟ است.
درآمدی بر روش شناسی فلسفه سیاسی
حوزههای تخصصی:
فهم روش شناسی، منوط به فهم ماهیت شناسانه و معرفت شناسانه متعلق آن است. در بحث حاضر، فلسفه سیاسی به عنوان متعلق روش شناسی، در جست وجوی کشف حقایق امور سیاسی است؛ همان گونه که فلسفه براساس سرچشمة اصلی آن به دنبال کشف حقایق امور است. شهود، عالیترین روش کشف حقایق امور است و عقل براساس مراتب تشکیکی، در مرتبه طولی بعدی قرار دارد، فهم این امر موجب میگردد فلسفه سیاسی در مقام تمایزشناسی، هم به لحاظ مفهوم شناسی و هم از منظر روش شناسی با ترکیب هایی همچون فلسفه علم، علم سیاسی، نظریه سیاسی، فلسفه سیاست، ایدئولوژی سیاسی و دیگر موارد مشابه متمایز گردد.
ماهیت بشر و نظریه سیاسی از دیدگاه فارابی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ارتباط ماهیت بشر و نظریه سیاسی یکی از مباحث مهم در مطالعه تحلیلی هر نظریه سیاسی است. اندیشمندان سیاسی معمولاً مشروعیت نظریه خویش، درباره سیاست و حکومت را بر تبیینی خاص از ماهیت انسان ها بنا می نهند. پژوهش حاضر، آرای سیاسی فارابی، از اندیشمندان مهم سیاسی جهان اسلام، را از این دیدگاه بررسی می کند. نظریه سیاسی فارابی خصلتی جهان شمول دارد و این امر به دلیل برداشتی است که او از ماهیت بشر ارائه می دهد. در نظریه سیاسی فارابی، انسان ها به دلیل ماهیت خویش، برای رسیدن به سعادت نیازمند حضور در اجتماع هستند. در نتیجه تلقی او با تلقی های مدرن فردگرایانه از سیاست و حکومت در تعارض است. فارابی معتقد است انسان، برای شناخت سعادت به غیر خودش نیاز دارد و این نیاز، صرفاً از طریق ارتباط با عقل فعال، که خودش مخلوق خدای عالم یا همان سبب نخستین است، برآورده می شود. به این ترتیب، نظریه سیاسی فارابی ارتباط ویژه و مشخصی با مسئله توحید دارد. نظریه های سیاسی مدرن، عمدتاً به موضوع حاکم یا امام در اجتماعات سیاسی توجهی نمی کنند. اما اینکه چه کسی باید حکومت کند، برای فارابی اهمیت بسیاری دارد و نظریه او در این زمینه وام دار برداشتی است که او از ماهیت بشر ارائه کرده است.
دگرگونی و نظریه سیاسی: آیا تغییر نظام سیاسی نیازی به نظریه سیاسی دارد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عمده تاریخ اندیشه سیاسی، تاریخ ارائه نظریه هایی است که به رد و نفی نظام های سیاسی حاکم و پیشنهاد نظام های سیاسی جایگزین پرداخته اند. بر این اساس، فرسوده ساختن باور به مشروعیت نظام حاکم، پیشنهاد نظام سیاسی آرمانی و ایجاد تحول در آگاهی دوران نسبت به لزوم، چرایی و چگونگی براندازی و تغییر رژیم سیاسی، مهم ترین پیامدهای کوشش برای ایجاد دگرگونی سیاسی در سطح نظریه سیاسی است. اندیشمندان سیاسی گرچه شاید اغلب از رویارویی مستقیم با نظام های سیاسی خودداری کنند، اما پیامد و اهمیت تلاش هایشان در سطح نظر آن چنان بوده است که با ایجاد بی قراری سیاسی با در پیش چشم نهادن دنیای آرمانی ناموجود، موجبات احساس خطر نظام های سیاسی مورد انتقاد خود را فراهم کنند. با توجه به تفاوت های ایدئولوژی اندیشی و اندیشه سیاسی، پیامدهای هر یک از این دو نگرش در رابطه با براندازی و دگرگونی نظام سیاسی نیز متفاوت خواهد بود.
اهمیت نظریه سیاسی در نسبت با علم سیاست بررسی و نقد کتاب فهم نظریه های سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال شانزدهم مهر و آبان ۱۳۹۵ شماره ۴ (پیاپی ۴۱)
اسپریگنز در کتاب «فهم نظریه های سیاسی» بین علم سیاست و نظریه سیاسی تفکیک قایل می شود بحران ها و مشکلات در قلمرو سیاست آمریکایی صاحبنظران شبیه به او را به این امر سوق می دهد که عمل زدگی افراطی در سیاست امریکایی باعث شده تا سیاست از غایت اصلی خود که مدیریت امر و خیر عمومی است، دور افتد. این مساله، انگیزه ای برای نوشتن این مقاله شد. تا نشان دهیم که در کنار سهم بالای علم سیاست در تحلیل و شناخت سیاست عملی، سهم نظریه سیاسی نیز دیده و این مدعا تبیین شودکه نظریه سیاسی برای اسپریگنز اگرچه جایگزین علم سیاست نمی شود؛ به صورت زیربنایی مسئولیت های سیاست را در نسبت با غایات و آرمان های کلاسیک های اندیشه سیاسی غرب دوباره طراحی می کند . روش این مقاله تبیینی و براساس الگوی نویسنده کتاب یعنی تمرکز بر منطق درونی در نظریه سیاسی و نیز تبیین مفهوم «نسبت» به عنوان مقوله واجد دو طرف مستقل و متضمن شاخص های درونی امر رابطه است . نتیجه این که خصلت عمل زدگی سیاست گاه غایت اصلی آن را که پی گیری خیر عمومی است، از دسترس سیاست عملی خارج می کند. نظریه سیاسی می تواند با داشتن سویه های تشخیصی، انتقادی و کارکرد انضمامی سیاست را به فراموشی امر عمومی زینهار بدهد و متفکران را به چاره جویی پیوسته فرا بخواند.
نقش عقلانیت دینی در نظریه سیاسی محمدحسین نائینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
عامل عقلانیت در ایران دوره اسلامی به ویژه دوران معاصر همواره در چارچوب بستر دینی توانسته است در اندیشه علمای دینی نقش آفرینی کند. این روند در دوران مشروطه در اندیشه سیاسی محمدحسین نائینی در کتاب تنبیه الامة و تنزیه الملةدر چارچوبی منسجم نشان دهنده فهم سیاسی وی از شرایط و مقتضیات زمان، نهاد پارلمان و در عین حال ایجاد همگرایی بین دیدگاه های سنت گرایان و تجددگرایان در تفهم مفاهیم دینی در عرصه سیاست و به تبع آن نظریه پردازی سیاسی وی در این زمینه است. در این مقاله تلاش شده است تا با رجوع به کتاب تنبیه الامة و تنزیه الملةنائینی با روش توصیفی−تحلیلی و براساس نظریه توماس اسپرینگر شاخص ها و ابعاد متمایز و ویژه عقلانیت دینی نائینی را درباره ضرورت وجود پارلمان و برقراری سلطنت اسلامیه به عنوان ساختاری جدید در عرصه سیاست در دوره مشروطه توصیف و تبیین شود.
ماهیت بشر و نظریة سیاسی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
ارتباط ماهیت بشر و نظریة سیاسی، یکی از مهم ترین مباحث در مطالعة تحلیلی هر نظریة سیاسی است. اندیشمندان سیاسی معمولاً مشروعیت دیدگاه خویش دربارة سیاست و حکومت را بر تبیین و برداشت خاصی از ماهیت انسان ها بنا می نهند. ایدة اصلی پژوهش حاضر آن است که ماهیت بشر را صرفاً نمی توان و نباید یک موضوع با اهمیت در سیاست و نظریة سیاسی دانست؛ آن گونه که عدالت، برابری یا آزادی این گونه هستند؛ بلکه ماهیت بشر در واقع، فضایی است که در درون آن فضا، نظریة سیاسی و تلقّی و برداشت از سیاست، شکل می گیرد. اگر به موضوع ماهیت بشر توجه اساسی صورت گیرد آنگاه تکلیف بسیاری از امور در نظریة سیاسی معلوم خواهد شد؛ چنان که برخی ناهماهنگی ها و ابهامات در نظریات سیاسی را می توان نتیجة ابهام و عدم انسجام در برداشت نظریه پرداز سیاسی از ماهیت بشر دانست. بنیادین بودن ماهیت بشر برای عقاید سیاسی و به ویژه نظریة سیاسی عبارت است از اینکه ماهیت بشر در واقع، چارچوبی را شکل می دهد که نظریة سیاسی در درون آن صورت بندی می شود. برداشت ما از ماهیت بشر مشخص می کند که غایت و هدف نظریة سیاسی واجد چه نوع محتوا و مضمونی باید باشد.
نقدی بر کتاب «ماکس وبر ونظریه سیاست مدرن»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی سال هفدهم بهمن ۱۳۹۶ شماره ۸ (پیاپی ۵۱)
115-134
کتاب ماکس وبر ونظریه سیاست مدرن نگارش دیوید بیتهام به عنوان مهم ترین متن در باب اندیشه سیاسی ماکس وبر با توجه به لزوم نقد بویژه در گستره معارف سیاسی در این نوشتار به اختصار مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. این کتاب که با شیوه ای تحلیلی وبا نگاه تاریخی جامع ترین گزارش را از نظریه سیاسی وبر به دست می دهد، به اختصار به بررسی دغدغه محوری وبر نسبت به دورنمای پارلمان خواهی لیبرال در جوامع اقتدار طلب در عصر سیاست توده ای و سازمانهای دیوان سالارانه می پردازد و نشان می دهد که چگونه این دغدغه او را به جانب بازنگری در نظریه دموکراسی کشانده است. این اثر راهنمایی بسیار معتبر درباره فلسفه سیاسی ماکس وبر است و با آنکه نسبتاً دارای ساختار منطقی بوده، ازمتنی نسبتا قابل فهم برخوردار است و از پیچیدگی، طمطراق وثقل ادبی به دور بوده و رویکردی بیطرفانه بر آن حاکم است. اما همچون هر اثر علمی دیگر بی نیاز از نقد نمی باشد. از این رو در این نوشتار بر اساس معیارهای منطقی و نگارشی مورد بررسی قرار گرفته و حتی الامکان سعی شده است محاسن و کاستی های آن به دور از پیش داوری و بافتن در تاریکی بیان شود.
تحلیل گفتمانی رابطه نظریه سیاسی و کنش سیاسی در یونان باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکردهای رایج نظریه سیاسی را متهم به نادیده گرفتن واقعیت سیاسی، فاقد پروبلماتیک واقعی و بیشتر مشمول حیثیتی انتزاعی و متافیزیکی تفسیر می کنند. پژوهش حاضر مقابل این دیدگاه است و تلاش دارد نظریه سیاسی را درگیر و مشغول واقعیت سیاسی تفسیر کند. بدین منظور این پژوهش در نظر دارد درکی گفتمانی از نظریه سیاسی یونان باستان و رابطه آن با کنش سیاسی -به عنوان معیار و ملاک واقعیت سیاسی- ارائه دهد. نویسندگان بدین منظور ابتدا به تبارشناسی شرایط ظهور نظریه سیاسی در یونان باستان می پردازند. سپس با گزینش مفهوم پولیس به عنوان دال مرکزی نظریه سیاسی یونان باستان به تشریح چرایی مرکزیت و محوریت این مفهوم پرداخته می شود. در قسمت بعد تلاش می شود که رابطه گفتمانی پولیس با عناصر بنیادین نظریه سیاسی یونان باستان آشکار شود. در آخرین بحث به کیفیت و چگونگی رابطه نظریه سیاسی و کنش سیاسی در یونان باستان اشاره می شود. این پژوهش در فرآیند اثبات مدعای خود از مفروضات نظریه تحلیل گفتمان بهره می برد.
رابطه اخلاق و سیاست در اندیشه آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دانش سیاسی سال چهاردهم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۲۷)
117 - 140
حوزههای تخصصی:
مطالعه و بررسی رابطه اخلاق و سیاست و ایجاد تعامل میان نظریه اخلاقی و نظریه سیاسی، یکی از مسائل پایدار و پر اهمیت در تاریخ تطور اندیشه سیاسی محسوب می شود. با توجه به قلّت رویکرد تئوریک به این موضوع در اندیشه سیاسی متفکران اسلامی و تمرکز پژوهش های پیشین در این حوزه بر نسبت سنجی میان این دو مفهوم در ساحت عمل؛ در این نوشتار تلاش شده با تمرکز بر اندیشه آیت الله جوادی آملی که در هر دو حوزه اخلاق و سیاست آثار قلمی و کلامی دارند، اولاً به تبیین نظریه اخلاقی و سیاسی ایشان پرداخته شود و ثانیاً بر اساس تقسیم بندی هایی از اخلاق مانند اخلاق فردی و اجتماعی، اخلاق دینی و فرادینی، اخلاق باور و رفتار، اخلاق توصیفی و هنجاری، رابطه اخلاق و سیاست در دیدگاه ایشان مورد واکاوی قرار گیرد و در نهایت با جمع بندی و نقد رابطه این دو مفهوم در آموزه های این متفکر ، به سؤال اصلی پژوهش که تبیین اصول الگوی مطلوب رابطه اخلاق و سیاست در اندیشه سیاسی اسلامی با رویکردی فلسفی است، پرداخته شود. بر همین مبنی بر اساس روش هرمنوتیک متن محور و با رویکرد توصیفی هنجاری آثار سیاسی و اخلاقی آیت الله جوادی آملی مورد مداقه واقع شده است و نظریه مختار از آموزه های ایشان در پیوند این دو حوزه استنتاج خواهد شد.
امکان نظریه پردازی سیاسی در جهان امروز در پرتو شناخت گستردگی و وجه وجودی امر سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از مشکلات زندگی سیاسی و اجتماعی که گاه در نگاه نخست صرفاً برخاسته از مناسبات عرصۀ سیاست عملی بهنظر میرسند، به سبب فقدان نظریۀ سیاسی مناسب برای توضیح پیچیدگیها و ارائۀ راهحل مفید پدید آمده، یا تداوم و شدت یافتهاند. اکنون با این پرسش مواجهیم که آن نوع از نظریهپردازی که انتظار میرود بتواند به حل مشکلات سیاسی جوامع معاصر یاری برساند و راهنما، بهبودبخش یا نظمدهنده به کنشهای سیاسی باشد چگونه ممکن میشود. نظریهپردازان سیاسی کلاسیک توجه خود را بیشتر معطوف به نهاد حکومت و شیوۀ حکمرانی می کردند، اما امروز بسیاری از اندیشهورزان سیاسی، ساحت نظریهپردازی سیاسی را گستردهتر از پیش میبینند. هدف مقالۀ پیشرو این است که با تحلیل آرای جان راولز و یورگن هابرماس دربارۀ «امر سیاسی»، امکان نظریهپردازی سیاسی در جهان امروز، در پرتو شناخت گستردگی و وجه وجودی ۀامر سیاسی» بازبینی شود.
حقوق کیفری در پرتو نظریه سیاسی دولت مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
درک نوع اندیشه و فلسفه سیاسی حاکم بر دولت و نظام سیاسی برای پی ریزی نظریه حقوق کیفری ضروری است؛ زیرا جواز دولت در استفاده از حقوق کیفری در بادی امر مبتنی بر نظریه ای است که بر اساس آن دولت مشروعیت می یابد و حوزه وظایف و اختیاراتش مشخص می شود. در جوامع اسلامی ورود اندیشه مشروطه گرایی یا قانون اساسی گرایی، حقوق کیفری را با چالش ها و دوگانه های بسیاری در هدف، منبع، مرجعِ وضع و روش مواجه کرده است. نظریه سیاسی دولت مشروطه در ایران که از منظر فقهی تحت تأثیر نظریه نائینی قرار دارد، کوششی است که از سویی، دربرگیرنده برخی از الزامات دولت مدرن است و از سوی دیگر، متضمن الزامات شرعی منبعث از فقه شیعی است. با تعمیم مبنای مشروعیت نظریه سیاسی دولت مشروطه به نظریه کیفری، به خصوص جرم انگاری و مجازات، این مقاله درصدد است تا نشان دهد که این نظریه سیاسی تا چه حد می تواند یک نظام کیفری سازوار خلق کند و بدان متعهد شود؟ نظریه کیفری برآمده از چنین نظریه سیاسی ای، در تعیین قلمرو حقوق کیفری به وجود آورنده چالش ها و تعارض هایی است که دشواری ها و مشکلات پیش آمده در دوره مشروطه ناشی از ناتوانی در دستیابی به پاسخ درخوری برای حل آن ها بود. مشکلاتی که کماکان دولت حقوقی با آن مواجه و ساخت نظریه همگون کیفری به خصوص در این دو حوزه را با عضل مواجه کرده است.
امکانات سیاسی در نظریه جامعه شناختی پیر بوردیو: تولید نظریه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۱ پاییز ۱۳۹۰ شماره ۳
39 - 56
حوزههای تخصصی:
به نظر می رسد نظریه جامعه شناختی بوردیو حاوی تمامی عناصر و مولفه هایی است که بنیادهای یک نظریه سیاسی را تشکیل می دهند. در این مقاله با بازخوانی آثار و اندیشه های بوردیو، تلاش شده است: اولا، این عناصر و مولفه ها بررسی شده و ثانیا، با ترکیب و تالیف دوباره آنها در چارچوبی نظری، نظریه سیاسی بازسازی شود. چنین کاری از آن جهت بدیع و نوآورانه است که تاکنون به سرانجام نرسیده است. بنابراین در این مقاله از امکانات سیاسی نظریه جامعه شناختی بوردیو در راستای تولید نظریه سیاسی بهره برده ایم. به نظر می رسد نظریه جامعه شناختی بوردیو حاوی تمامی عناصر و مولفه هایی است که بنیادهای یک نظریه سیاسی را تشکیل می دهند. در این مقاله با بازخوانی آثار و اندیشه های بوردیو، تلاش شده است:
هنجارگرایی در نظریه سیاسی (با تأکید بر متون دینی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۶ زمستان ۱۳۹۵ شماره ۴
901 - 917
حوزههای تخصصی:
یک رویکرد عمد در تبیین مفهوم نظریه سیاسی توجه انحصاری به ویژگی توصیفی بودن آن است. این رویکرد در دهه های میانی قرن بیستم رویکرد غالب محسوب می شد. اما پس از فروپاشی برنامه سراسری پوزیتیویسم فضای نظریه پردازی سیاسی به طور چشمگیری متحول شد و توجه به تجویز و معطوف دانستن نظریه پردازی سیاسی به ارزش ها و آرمان های زندگی سیاسی تا حد زیادی مورد توجه قرار گرفت. اساس رویکرد پژوهش حاضر به نظریه سیاسی توجه بنیادین به این نکته است که همه نظریه های سیاسی رهنمون کننده به سوی عمل سیاسی اند و در مقصودشان ایجاد تحول در واقعیات اجتماعی است. نظریه سیاسی بررسی و تعمیقی است معطوف به بایدها و نبایدهای عرصه سیاست. این موضوع نشان دهنده مسائلی است که در نظریه سیاسی به آن پرداخته می شود. این مسائل اغلب جنبه هنجاری دارند و بیان کننده ضوابط صحیحی اند که باید بر امور سیاسی حاکم باشند. علاوه بر این نظریه سیاسی تلاش می کند عناصر تشکیل دهنده جامعه سعادتمند را درک کنند. تلقی ارائه شده در پژوهش حاضر از نظریه سیاسی، با محور قرار دادن هنجارها در نظریه پردازی، تلاش می کند راهی برای نظریه پردازی سیاسی براساس متون دینی فراهم کند.
تحلیلی فرانظری از نسبت بعد تبیینی و هنجاری در نظریه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳
571 - 592
حوزههای تخصصی:
در یک قرائت عام یا موسع از نظریه سیاسی که کانون آن شامل دیدگاه های مختلف درباره سیاست و امر سیاسی است، دو وجه از معرفت (معرفت تبیینی و معرفت هنجاری) به صورت همزمان در یک نظریه سیاسی، چه اینکه آن نظریه توصیفی-تبیینی باشد یا هنجاری-ارزشی، خودنمایی می کند. مسئله این است که رابطه عناصر تبیینی و هنجاری در نظریه سیاسی چیست؟ چگونه برقرار می شود و آیا از همدیگر تفکیک پذیر است؟ ابعاد تبیینی و هنجاری در نظریه سیاسی به صورت مختلف و گریزناپذیری با همدیگر مرتبط اند، چنانکه این درهم تنیدگی، مرزهای نظریه سیاسی با ایدئولوژی سیاسی را مبهم ساخته و منازعه بر سر جهان شمولی در نظریه سیاسی را موجب شده است. تحلیل فرانظری معطوف به بررسی این مسئله در نظریه سیاسی به شیوه ای تأملی است. یکی از مسائل مهم فرانظری معاصر در نظریه سیاسی چگونگی جمع میان هدف سنتی سیاست به مثابه هدفی هنجاری ناظر بر ضرورت برقراری آرمانشهر با هدف مدرن و پست مدرن سیاست به مثابه هدفی تبیینی یا توصیفی بوده است که صرفاً مدعی بازنمایی واقعیت عینی یا برساخت های ذهنی یا زبانی است. از رویکرد سنتی به سیاست در قالب الگوی فلسفه سیاسی تا رویکردهای مدرن و پست مدرن به سیاست در قالب نظریه سیاسی تجربه گرا و رفتارگرا از یک سو و نظریه های سیاسی هرمنوتیک، پدیدارشناختی، ساختارگرا، پساساختارگرا و پراگماتیست از سوی دیگر، این درهم پیچیدگی بعد تبیینی و هنجاری نقش مهمی در مجادلات بر سر اعتبار نظری و عملی در نظریه های سیاسی داشته است. مقاله حاضر درصدد ارائه تحلیلی فرانظری در سطح هستی شناختی و معرفت شناختی از مسائل مرتبط با این درهم پیچیدگی بعد تبیینی و هنجاری در نظریه سیاسی و نتایج ناشی از آن است.
نظریه سیاسی و استلزامات ماهیت بشر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۷ زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴
929 - 948
حوزههای تخصصی:
ماهیت بشر، به منزله بنیادی ترین موضوعات در عرصه دانش سیاسی، برای نظریه سیاسی دلالت های بسیار بااهمیتی دارد. این دلالت ها، به گونه ای است که به واسطه آنها امکان فهم نظریه سیاسی و دلایل تفاوت در نظریات سیاسی فراهم می شود. اندیشمندان سیاسی معمولاً، مشروعیت دیدگاه خویش درباره سیاست و حکومت را بر تبیین و برداشت خاصی از ماهیت انسان بنا می نهند. اینکه نظریه سیاسی موجد چه نوعی از دولت به لحاظ وسعت سرزمینی باشد، مبتنی بر برداشت آن نظریه سیاسی از انسان است. مقاله حاضر به بررسی استلزامات چیستی انسان برای نظریه پردازی سیاسی می پردازد. براساس نتایج پژوهش حاضر، ماهیت بشر از طریق چند عرصه مهم، برای نظریه پردازی سیاسی نقش تعیین کنندگی و تقویم بخشی دارد. از جمله می توان به تعیین غایات دولت، تعیین شکل حکومت، اعتقاد یا عدم اعتقاد به آزادی های سیاسی و اجتماعی، اعتقاد یا عدم اعتقاد به اصل برابری سیاسی، فردگرا یا جمع گرا بودن نظریه سیاسی و همچنین محافظه کارانه بودن یا انقلابی بودن نظریه سیاسی اشاره کرد.
کاوشی در چهار رویکرد معاصر به نظریه سیاسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رویکردهای متفاوت به نظریه سیاسی، بازتاب دگرگونی های معاصر در نگرش اندیشمندان درباره جایگاه و ابعاد معرفتی و روش شناختیِ فلسفه، علم، و سیاست است. از این رو، همان کشمکش هایی که در سده بیستم، و تا حدودی در دو دهه اخیر، پیرامون این مقوله ها جریان داشته است، در نوشته های مربوط به نظریه سیاسی نیز دیده می شود. این وضعیت سبب شکل گیری طیفی از رویکردها شد که یک سوی آن، "نظریه سیاسی" را اصطلاحی پارادوکسیکال می دانست و امکان وجود آن را نفی می کرد، و سوی دیگر، نظریه سیاسی را برای حیات سیاسی الزامی می دید. اما آنچه اکنون اهمیت دارد، و مقاله پیشِ رو نیز با همین هدف نگاشته شده، این است که با گذر از استیلای پوزیتیویسم بر دانش سیاسی و بیرون آمدن نسبی از سایه واکنش های جدلی، چگونه می شود با بررسی دقیق تر نقاط ضعف و قوت رویکردها، بر امکان پردازش نظریه های سیاسی کارآمدتر برای رویارویی با دشواری های زیست سیاسی در جوامع امروز افزود.