مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
فلسفه برای کودکان
حوزه های تخصصی:
لیپمن را سرآغاز فلسفه برای کودکان می دانند. نوآوری وی در اساس، تحولی در شیوه آموزش و پرورش بوده است. فلسفه برای کودکان در مفهوم سازی لیپمن برنامه ای برای افزایش مهارت تفکر نقاد و خلاق در درک مسایل فلسفی نزد کودکان است. این برنامه سه مقوم اساسی دارد: خود اصلاحگری، حساسیت معقول نسبت به زمینه و داوری بر پایه اعتماد بر ملاک های عینی. برنی فیر نیز با همان رهیافت و تلقی لیپمن اما با سبکی متفاوت به فلسفه برای کودکان پرداخت. بررسی مقایسه ای این دو سبک پرتوی در شناخت کاملتر و تحلیل ژرفتر روی آورد لیپمن است. این مقایسه در تدوین الگوی متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی در فلسفه برای کودکان نکته آموز است. هر دو سبک یاد شده در سنت باختری فلسفه بر فلسفه تحلیلی روئیده است.
نگاهی به آموزش فلسفه برای کودکان در ایران و چالش های فراروی آن(مقاله ترویجی حوزه)
منبع:
معارف عقلی ۱۳۸۷ شماره ۱۰
حوزه های تخصصی:
نزدیک به پنج سال از سخنان مقام معظم رهبری مدظلهالعالی در جمع نخبگان و فضلای حوزه علمیة قم میگذرد. معظمله در آن جلسة مهم، ضمن تبیین چالشهای فلسفه در حوزههای علیمه، یکی از وظایف بسیار مهم عالمان حوزوی را نوشتن کتابهای فلسفی برای کودکان و جوانان با مبانی استوار و ادبیات جذاب دانستند. در این نوشتار، برآنیم تا افزون بر ارائه گزارشی از روند ترویج فلسفه برای کودکان در ایران، اشارهای نیز به چالشهای فراروی آن داشته باشیم تا بدین وسیله، گامی در تحقق خواستههای معظمله برداشته باشیم.
تاملی بر هم نشینی ادبیات کودک و فلسفه در برنامه فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
" هر چند نهضت فلسفه برای کودکان در پیشبرد برنامه های خویش، همواره از ادبیات کودک سود برده، اما هیچ گاه تأملی نظری بر این مفهوم نداشته است. عمده بحث های صاحب نظران این نهضت، درباره مفاهیم کودک، فلسفه و نظریه تربیتی بوده است و ادبیات صرفاً ابزاری در نظرگرفته شده که مقصدی جز خودش -در این جا تربیت تفکر فلسفی- دارد. مقاله حاضر در پی آن است که در تعامل مفاهیم کودکی و فلسفه، جایی را نیز به ادبیات کودک اختصاص دهد و رابطه سه مفهوم را - به جای دو مفهوم- تحلیل کند و در نهایت در جست وجوی رویکرد باشد که هم زمان با پرورش تفکر فلسفی کودکان، بر ماهیت و هویت مستقل ادبیات نیز ارج گذارد.
"
بررسی تأثیر اجرای برنامة «فلسفه برای کودکان» (P4C) در افزایش هوش هیجانی دانش آموزان دختر مقطع اول راهنمایی مدرسة شهدای آزادی تهران در سال تحصیلی 88 - 89(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر اجرای برنامه «فلسفه برای کودکان» (P4C) در افزایش هوش هیجانی دانش آموزان دختر مقطع اول راهنمایی تهران است. نمونة این پژوهش شامل 30 دانش آموز دختر پایه اول راهنمایی مدرسه مدرسه شهدای آزادی منطقه دوازده شهر تهران بود. که به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و کنترل تقسیم شدند. ابزار جمع آوری داده ها آزمون هوش هیجانی بار ـ اُن (Bar-On) بود. ضمناً برای بررسی فرضیه های پژوهش از طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. به منظور تحلیل داده ها، از مقایسه میانگین افتراقی (تفاوت نمره ها در پیش آزمون و پس آزمون) با استفاده از آزمون تی ـ استیودنت (T-Student) برای گروه های مستقل استفاده شد. با بررسی نتایج اجرای این برنامه افزایش معناداری در هوش هیجانی، مهارت های بین فردی و توانایی سازگار شدن مشاهده شد. اما در مهارت های درون فردی، مهارت های کنترل تنش ها و مهارت های کلی تغییر معنا داری مشاهده نشد.
ادبیات داستانی کودکان و نقش آن در رشد تفکر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آموزش تفکر به کودکان که فلسفه برای کودکان (P4C) نیز نامیده می شود یکی از برنامه های آموزشی است که مورد توجه بسیاری از دست اندرکاران تعلیم و تربیت کودک قرار گرفته است. در این برنامه آموزشی از داستان ها به منزله ابزار اصلی آموزش استفاده می شود زیرا عقیده بر این است که داستان ها می توانند مهارت های شناختی و توانایی پرسشگری را در کودک بالا ببرند و در نتیجه او را در ارزیابی استدلال ها، درک روابط علت و معلولی، کشف و تحلیل مفاهیم، و همچنین نتیجه گیری درست از رویدادها یاری کنند. به همین منظور، متیو لیپمن، که پایه گذار آموزش فلسفه برای کودکان است، داستان هایی را با هدف آموزش تفکر به کودکان نوشته است. مقاله حاضر، با تأیید برنامه آموزش فلسفه به کودکان، سعی دارد نشان دهد که استفاده از کتاب های ادبی کودکان در برنامه درسی یک ضرورت است و می تواند نقش بسزایی در پیشبرد تفکر کودکان داشته باشد. بنابراین باید به داستان های ادبی به منزله یک ابزار آموزشی نگاه کرد و داستان خوانی را جزء برنامه های اصلی کودکان در مدارس قرار داد تا کودکان بتوانند از طریق گفت و گو در مورد آن ها قدرت تفکر خود را بالا ببرند. نکته دیگر که باید به آن توجه کرد این است که استفاده از داستان راه تعامل بزرگسالان با کودکان را هموار می کند، و در عین افزایش قدرت تفکر، آن ها را با رفتار ها و مسائل اجتماعی آشنا می سازد.
آیا فلسفه برای کودکان به نسبی گرایی می انجامد؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله در ابتدا رویکردهای نسبی گرایی، شکاکیت، و جزم گرایی با استفاده از تمثیل «فیل در تاریکی» تبیین شده و سپس رویکرد چهارمی با عنوان «واقع گرایی حداقلی» مطرح شده است. مؤلف بر این عقیده است که نیچه علی رغم رد حقیقت در آثار ابتدایی خود، نهایتاً در شش اثر پایانی خود به «واقع گرایی حداقلی» رسید. در ادامه سعی شده است این رویکرد، ضمن دو مبحث «تاریخ جهان حقیقی» و «منظرگرایی»، با استفاده از آثار نیچه بیشتر تبیین شود. نتیجه آن که منظرگرایی نه تنها برابر با نسبی گرایی نیست، بلکه از اجزای اصلی رویکرد چهارم است که علی رغم پذیرش نظرگاه های مختلف در شناخت حقیقت و لزوم و ناگزیری از آن ها و بنابراین ضرورت تشکیل حلقه کندوکاو برای شناخت حقیقت، آن را معادل انکار حقیقت و مساوی نسبی گرایی نمی داند. در پایان، ضمن اطلاق مباحث مطرح شده بر موضوع فلسفه برای کودکان، نتیجه گرفته شده که حلقه کندوکاو نه تنها به نسبی گرایی نمی انجامد بلکه، با اعتقاد به نسبی گرایی، اصولاً حلقه کندوکاوی شکل نمی گیرد و اصل شکل گرفتن حلقه کندوکاو اولاً به معنای باور به وجود حقیقت و ثانیاً وجود و لزوم نظرگاه های مختلف در شناخت حقیقت است و این مورد اخیر لزوماً معادل نسبی گرایی نیست.
بررسی تأثیر برنامة فلسفه برای کودکان در پرسش گری و تفکر انتقادی دانش آموزان پایه های سوم تا پنجم ابتدایی (9 - 11ساله) دبستان علوی شهر ورامین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از این پژوهش بررسی تأثیر اجرای برنامة فلسفه برای کودکان بر پرورش توانایی پرسش گری و تفکر انتقادی دانش آموزان دختر پایه های سوم تا پنجم دبستان علوی شهر ورامین در سال تحصیلی 1387 - 1388 بود، که از این میان تعداد 34 نفر دانش آموز دختر، 17 نفر گروه گواه و 17 نفر گروه آزمایش، به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. در جمع آوری داده ها، از شیوة سنجش توانایی پرسش گری و آزمون سنجش تفکر انتقادی استفاده و ضرایب اعتبار و پایایی آن محاسبه شد. داده ها با استفاده از تحلیل مقایسة میانگین
(T-test) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. پژوهش حاضر مبتنی بر فرض تأثیر آموزش فلسفه برای کودکان بر پرورش توانایی پرسش گری و تفکر انتقادی دانش آموزان دختر مقطع دبستان است و برای بررسی فرضیة پژوهش از روش آزمایشی، پیش آزمون، و پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. یک کارگاه ده جلسه ای (هفته ای یک جلسه) تشکیل شد و از روش کلاس داری به شیوة حلقة کندوکاو (community of inquiry) شارپ ـ لیپمن و از داستان های فکری فلیپ کم و رابرت فیشر بهره گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد که اجرای برنامة آموزش فلسفه برای کودکان، با روش حلقة کندوکاو، می تواند بر پرورش توانایی پرسش گری و تفکر انتقادی در دانش آموزان دختر مقطع دبستان مؤثر واقع شود و تأثیر مثبتی بگذارد. نتایج این پژوهش با یافته های تحقیقات انجام شده در داخل و خارج از کشور هماهنگی دارد.
فلسفة ویتگنشتاین و برنامة فلسفه برای کودکان (P4C)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار سعی بر این بوده تا به مؤلفه هایی از اندیشة ویتگنشتاین دوم که جایگاه نظری موجهی در برنامة فلسفه برای کودکان دارد پرداخته شود. چهار مؤلفة مهم در این پژوهش «زبان»، «دیدن و توصیف»، «بازی های زبانی»، و «معنا» است. نگرش پراگماتیستی ویتگنشتاین دوم به این مقوله ها را می توان در ساختار و شاکله بندی برنامه ای کاربردی در عرصة تعلیم و تربیت واکاوی کرد. متیو لیپمن و همکارانش با طرح برنامه ای که کودکان را با تفلسف و پرسش ورزی آشنا می کند، به شکل کاملاً انضمامی، پرداخت نوینی از این مؤلفه ها را آشکار کرده اند. با بررسی ویژگی ها و اهداف این طرح در چهارچوب این مؤلفه ها می توان نگاهی انضمامی تر را بین بنیان های نظری و عرصه های کاربردی طرح فلسفه برای کودکان جست و جو کرد. سه سؤال عمده در این پژوهش مطرح می شود که با روشی تحلیلی ـ توصیفی درصدد پاسخ بدان ها برآمده ایم.
«فلسفه برای کودکان» و کنترل پرخاشگری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پرخاشگری، درمیان واکنش های هیجانی، به دلیل پیامدهای فردی و اجتماعی اش توجه بسیاری از روان شناسان و جامعه شناسان را به خود جلب کرده است. علی رغم بروز برخی رفتارهای پرخاشگرانه در سال های اولیة تولد، کودک درطی فرایند رشد خود فرصت هایی برای یادگیری مهارت های نظارت بر هیجان و رفتار را خواهد داشت، که منجر به کنترل مناسب خشم و پرخاشگری می شود. بااین حال، بعضی از کودکان در کسب این مهارت ها موفق نیستند، در نتیجه سطوحی از پرخاشگری را در روابط میان فردی بروز می دهند. در کنار خانواده، مدرسه مهم ترین نهاد برای پرورش مهارت های اجتماعی کودک است. تحقیقات، درباره علل پرخاشگری در کودکان، نشان داده است که ناکامی در خود ابرازگری، قرارگرفتن در موقعیت هایی که کودک دچار دوگانگی و تضاد درونی می شود، و فقدان کفایت در قوة استدلال می تواند از مهم ترین آن ها باشند. بنابراین ایجاد فضایی دوستانه و تفکربرانگیز، که در آن گوش دادن به سخن کودکان ارزش محسوب می شود و منجر به ارتقای قدرت استدلال و داوری کودک می شود، می تواند در پیشگیری از پرخاشگری بسیار کارساز باشد. مبدعان برنامة «فلسفه برای کودکان» بر این باورند که پرورش قدرت تمییز، داوری، و استدلال ورزی، که مبتنی بر تفکر منطقی است، باید از دوران کودکی و با شروع زندگی اجتماعی کودک آغاز شود. بدین ترتیب، برنامة فلسفه برای کودکان در تلاش است با ایجاد فضایی موسوم به «حلقه کندوکاو» فرصت تقویت قدرت استدلال و داوری را برای کودکان فراهم سازد. می توان انتظار داشت که هم زمان با تقویت تفکر استدلالی و منطقی کودک از طریق گفت وگوهای جمعی، بتوان پرخاشگری را در آنان مهار کرد. نتایج تحقیقات متعددی تأثیرات مثبت این برنامه بر کنترل رفتارهای پرخاشگرانه را در کودکان نشان داده است.
بررسی رویکردهای مختلف در برنامه آموزش فلسفه برای کودکان و نسبت آن با برنامه درسی رسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اگر یک نظام آموزشی بر آن است تا دانش آموختگان آن از آموزش و پرورشی متوازن و متعادلی بهره مند شوند، طبیعی است که به برنامه های مناسب تربیت فلسفی، فکری و استدلالی آن نظام به طور جدّی توجه شود تا بروز خلّاقیت ها و شایستگی های نهفته آنها امکان پذیر شود و این ضرورتی است که بسیاری از کشورها به آن توجّه کرده اند. در حال حاضر توسعه مهارت ها و برنامه های آموزش فلسفه برای کودکان در کشورهای مختلف جهان از روند در حال رشدی برخوردار شده، و کشورهای مختلف با توجّه به نیازهای آموزشی و بافت اجتماعی خود شکل خاصی از این برنامه را در کشور خود پیاده کرده اند. لذا با توجّه به این مهم در این مقاله با روش توصیفی ـ تحلیلی رویکردهای مختلف این برنامه بررسی و نسبت آنها با برنامه درسی رسمی تبیین شد. نتایج که به طور کلی دو رویکرد فلسفه در مقام فلسفیدن و فلسفه در مقام آموزش آراء فلاسفه در آموزش های فلسفی مطرح است. که به رویکرد فلسفیدن به واسطه برنامه فلسفه برای کودکان در کشورهای مختلف توجّه شده است. امّا حضور این برنامه در برنامه درسی کشورهای مختلف تفاوت هایی را در پی داشته و به سه شیوه به آن توجّه شده است: 1. به عنوان واحد درسی مستقل در برنامه درسی رایج؛ 2. به عنوان جاری شدن روش و روح فلسفیدن در کل برنامه درسی؛ 3. به صورت ترکیبی یعنی هم به عنوان واحد درسی مستقل و هم به صورت تلفیق در دروس دیگر.
تأثیر روش اجتماع پژوهی برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر پرورش مهارت های شهروندی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، با هدف بررسی تأثیر روش اجتماع پژوهی برنامه آموزش فلسفه به کودکان بر پرورش مهارت های شهروندی آنان بر روی 60 دانش آموز پسر پایه سوم ابتدایی یکی از مدارس کرمان انجام شد. دو گروه شاهد و آزمایش به طور تصادفی مشخص گردیدند. برنامه آموزش فلسفه به کودکان به مدت 11 جلسه، به صورت اجتماع پژوهی بر گروه آزمایش اعمال گردید. ابزار جمع آوری داده ها مشتمل بر مشاهده و واقعه نگاری (روش کیفی) و پرسش نامه محقق ساخته (روش کمی) بود. برای بررسی فرضیه پژوهش از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه شاهد استفاده شد. جهت تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از روش های آمار توصیفی مانند جدول، نمودار محاسبه شاخص های مرکزی و پراکندگی و آمار استنباطی شامل آزمون t مستقل استفاده شد. با اطلاعات جمع آوری شده در هنگام اجرای برنامه آموزش فلسفه به کودکان، به توصیف های تحلیلی و طبقه بندی تغییرات رفتاری دانش آموزان پرداخته شد. بر اساس نتایج، اجرای روش اجتماع پژوهی برنامه آموزش فلسفه به کودکان، می تواند بر پرورش مهارت های شهروندی دانش آموزان سوم دبستان تأثیر مثبت داشته باشد.
پیشنهاد چارچوبی برای ارزشیابی برنامه درسی فلسفه برای کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله چند پرسش اساسی را درباره وضعیت ارزشیابی در برنامه درسی آموزش فلسفه برای کودکان مطرح ساخت و از طریق پاسخ گویی به آن ها در تلاش بود تا چارچوبی برای ارزشیابی در این برنامه درسی فراهم سازد. .برای پاسخ گویی به سؤالات از روش دیالکتیک با خود و سپس روش توصیفی- تحلیلی استفاده شد. در نهایت 7 عنصر برای ارزشیابی از درون داد؛ شامل دانش آموزان، معلمان، محتوا، کلاس درس و مدرسه، والدین، سازمان آموزش و پرورش و اجتماع در نظر گرفته شد، که هر کدام از عناصر فرعی تر تشکیل شده است. برای ارزشیابی فرایندها نیز 6 عنصر شامل شاگردان، معلمان، معلمان و شاگردان، مدرسه، والدین و اجتماع در نظر گرفته شد. برای ارزشیابی برون داد، 5 عنصر شامل ارزشیابی هدف های کلی، هدف های واسطه ای، ارزشیابی جریان بحث، ارزشیابی نگرش ها و دانش ها در نظر گرفته شد. در نهایت ارزشیابی از بازخورد و پیامد نیز 5 عنصر ارزشیابی از بازخورد در مرحله درون داد، در مرحله فرایند و برون داد و ارزشیابی از ارزشیابی و پیامدها را شامل شد. نظر به این که چهارچوب پیشنهادی تمام عناصر برنامه درسی فلسفه برای کودکان را برای ارزشیابی مدنظر قرار می دهد، چهارچوب مناسبی تشخیص داده شده است که برای اولین بار مطرح می شود.
ارتباط اجتماع پژوهشی در برنامه فلسفه برای کودکان با روش های تدریس فعال و مشارکتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اساسی برنامه فلسفه برای کودکان تقویت مهارت های استدلال، داوری، و قدرت تشخیص دانش آموزان است. برای حصول این منظور لازم است کلاس های درس به اجتماع پژوهشی یا حلقه کندوکاو تبدیل شوند که بستر مناسبی برای رشد خلاقیت است. از طرفی روش های تدریس فعال نیز آموزش مطالب درسی را به روشی پویا دنبال می کنند؛ روشی که نه تنها از خلاقیت کودکان بهره می گیرد بلکه در رشد خلاقیت آنان نیز مؤثر است. پژوهش حاضر، که پژوهشی توصیفی ـ تحلیلی است، به بررسی ارتباط روش اجتماع پژوهشی با روش های فعال تدریس پرداخته است. نتایج بررسی ها حاکی از ارتباط بین این دو رویکرد در اهداف و روش رسیدن به اهداف است. این دو روش آموزش از نظر محتوا و شیوه ارزش یابی متفاوت اند، اما هدف هر دو فعال کردن فراگیران در روند یادگیری و رشد مهارت های فکری و ذهنی و ایجاد توان مندی های اجتماعی آنان است. از آن جایی که یکی از اهداف مشترک روش اجتماع پژوهشی و روش های تدریس فعال دست یافتن به خلاقیت است، پیشنهاد می شود نظام آموزشی، با بهره گیری مناسب از این دو رویکرد، در جهت رشد قوای خلاقه کودکان گام مؤثری بردارد
تبیین و ترسیم تفکری بینا برای کودکان نابینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تفکر قوه ای از استعدادهای ذاتی بشر است که به وی توانایی می دهد پیرامون مسائل گوناگون بیندیشد و، با یاری آن، حقایق را تا حدودی که برایش مقدور است کشف کند. فرد متفکر می تواند، درباره هر موضوعی، منطقی بیندیشد و بینایی درونی را چراغ هدایت خویش قرار دهد. بنابراین ضرورت تفکر برای بینایی بخشیدن به انسان ها امری مشهود است و تفکر برای کودکان نابینا فرایندی بیناست که به سوی دست یابی به دنیایی شفاف تر و روشن تر و شناخت بهتر، دقیق تر، و عقلانی تر تعریف شدنی است.
هدف از نگارش مقاله حاضر تقویت تصویرسازی ذهنی، تحقق پرورش تفکر، و رسیدن به فرایند تأمل محوری در کودکان نابیناست که برای دست یابی به آن اجرای برنامه فلسفه برای کودکان در مدارس نابینایان مد نظر است. این برنامه طرحی برای آموزش درست اندیشیدن، استدلال کردن، و مهارت تفکر به کودکان است و شامل چند عنصر اساسی (حلقه کندوکاو، کتاب های درسی داستانی، و معلمان تغییرنقش داده) است. در این رویکرد، نیازی به تعریف برنامه فلسفی جدیدی نیست، بلکه اجرای آن نیازمند تغییراتی متناسب با ویژگی های خاص این کودکان است.
تحلیل محتوای کتاب های درسی بخوانیم و بنویسیم و هدیه های آسمان دورة ابتدایی بر اساس معیار های برنامة درسی «فلسفه برای کودکان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر تحلیل محتوای کتاب های درسی بخوانیم و بنویسیم و هدیه های آسمان دوره ابتدایی در سال تحصیلی 1389 - 1390، از منظر توجه به مقوله های آموزش فلسفه به کودکان، است. روش پژوهش تحلیل محتوا بود و با استفاده از چک لیستی از معیارهای برنامه آموزش فلسفه به کودکان، که شامل سه مفهوم (استدلال، مفهوم سازی، و قضاوت) و دوازده زیرمؤلفه است، داده ها جمع آوری شد. جامعه آماری شامل کتاب های بخوانیم و بنویسیم و هدیه های آسمان دوره ابتدایی بود که جمعاً چهارده جلد کتاب بودند. نمونه آماری نیز کل جامعه در نظر گرفته شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش آمار توصیفی استفاده شد. در همة کتاب های مورد تحلیل، 986 مؤلفه مربوط به مفاهیم تفکر فلسفی شناسایی شد. نتایج نشان دهنده آن بود که در کتب درسی مورد بررسی مقوله استدلال بیش ترین میزان فراوانی ها را به خود اختصاص داده بود و کم ترین توجه به مقوله قضاوت شده بود. همچنین در بین کتب درسی مورد بررسی، کتاب های درسی بخوانیم و بنویسیم بیش تر از هدیه های آسمان به مقوله های تفکر فلسفی توجه کرده اند.
بررسی تأثیر اجرای برنامة «فلسفه برای کودکان» در پرورش خلاقیت دانش آموزان پسر پایة اول مقطع متوسطة منطقة 14 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر اجرای برنامه «آموزش فلسفه به کودکان» در پرورش خلاقیت دانش آموزان پسر پایه اول مقطع متوسطه منطقه 14 شهر تهران است. این پژوهش به روش نیمه تجربی و با بهره گیری از طرح تحقیق آزمون مقدماتی و نهایی با گروه شاهد انجام شد. جامعه آماری این پژوهش را همه دانش آموزان پسر پایه اول مقطع متوسطة منطقه 14 شهر تهران در سال تحصیلی 1390 - 1391 تشکیل دادند که از بین آن ها 60 نفر نمونه با روش نمونه گیری چند مرحله ای خوشه ای انتخاب شدند (30 نفر گروه شاهد و30 نفر گروه تجربی). پس از برگزاری دوره آموزشی مورد نظر، به منظور جمع آوری داده ها، از آزمون خلاقیت عابدی و، به منظور تجزیه و تحلیل داده ها، از آزمون تی ـ استیودنت برای گروه های وابسته استفاده شد. یافته های این پژوهش، درمجموع، اعتبار و اعتماد پذیری برنامه فلسفه برای کودکان را در پرورش خلاقیت و چهار مؤلفه اصلی آن، یعنی سیالی و بسط و ابتکار و انعطاف پذیری، تأیید کرد.
پرورش هوش معنوی از طریق برنامه «فلسفه برای کودکان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گسترش سریع فنّاوری در قرن بیست و یکم و رواج روزافزون مشکلات بشری ما را بر آن می دارد که، بیش از هر چیز، به آن چه به منزله دانش در اختیار کودکان قرار می دهیم حساس شویم و این دانش را با مهارت های معنوی و قدرت تشخیص و تمیز اندیشمندانه همراه کنیم. از آن جا که متخصصان سازمان بهداشت جهانی انسان را موجودی زیستی، روانی، و معنوی تعریف کرده اند، متأسفانه در عملکرد نظام آموزشی رایج، به نظر می رسد انتقال منابع انبوه دانش کم تر به معرفت هستی شناسانه و وجودگرایانه مزین است. هوش معنوی یکی از دستاوردهای ارزش مند محققان در چند سال اخیر است و توانسته پرده از بسیاری رمز و رازهای پیچیدة ذهن آدمی بردارد و ریشة بسیاری از رفتارهای آدمی را بیابد. در چند سال اخیر، در پی توجه به حیطه معنویت، به منزله حوزه ای هوشمندانه، آثار درخور توجهی در زمینة هوش معنوی پدید آمده است، اما اکثریت آن ها بر اساس نگرش های معنوی افراد بالغ و بزرگ سال تألیف و تحقیق شده اند و منابع و مآخذ بسیار کمی پیرامون رشد معنوی کودکان وجود دارد. این در حالی است که متخصصان در این زمینه بی توجهی به معنویت را، در پرورش موجود انسانی، یکی از نگرانی های اصلی مؤسسات آموزشی و درنهایت دغدغه ای برای جامعه می دانند. شواهد متعددی دال بر منافع پرورش این جنبه از هوش در دوران کودکی و تمایل کودکان به آن است. این مقاله بر آن است که، ضمن توصیف و تعریف هوش معنوی، به اهمیت پرورش این جنبه از هوش در دوران کودکی بپردازد و امکان دست یابی به این هدف را از طریق اجرای برنامه «فلسفه برای کودکان» بررسی کند.
رویکرد انتگرال به برنامه فلسفه برای کودکان (p4c)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله بازاندیشی در رویکردهای متداول برنامه فلسفه برای کودکان و ارائه رویکردی نو برای این برنامه براساس نظریه انتگرال ویلبر است. این دیدگاه متضمن چهار کوادرنت است و می تواند به عنوان یک هولون در نظر گرفته شود. به اعتقاد ویلبر، همه ابعاد واقعیت باید به عنوان یک کل مورد نظر قرار گیرد. براساس نظریه انتگرال در این مقاله فلسفه برای کودکان به عنوان یک هولون با چهار ساحت مرتبط به هم مورد بررسی قرار گرفته است. در نتیجه این برنامه به منزله یک فرایند شبیه روش سقراطی و اجتماع پژوهشی مورد نظر لیپمن است، همچنین، رویکردی تاریخی است آنگونه که گُردر در «دنیای سوفی» دنبال می کند و داستان فلسفی جهان شمولی است آنگونه که فیشر در کتاب «داستان هایی برای فکر کردن» و پیکمال در اثر «حکایت های فلسفی» جهان به آن پرداخته اند و در نهایت برنامه ای است فرهنگ وابسته نظیر آنچه متفکر دانمارکی یسپرسن خاطر نشان می کند.
فلسفه برای کودکان (P4c): مضامین فلسفی در داستان های متون کلاسیک ادب فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر بررسی مضامین فلسفی داستان های متون کلاسیک ادب فارسی به قصد استفاده در برنامه فلسفه برای کودکان است که با روش پژوهش فلسفی و استنتاج منطقی انجام شده است. برای این منظور نخست به برنامه فلسفه برای کودکان از منظر لیپمن و چگونگی توسعه آن و نیز توفیق لیپمن در گسترش برنامه فلسفه برای کودکان و پیدایش رویکردهای مختلف پرداخته شد، آنگاه نشان داده شد هر کدام از رویکردها به فلسفه برای کودکان به جنبه خاصی از فلسفه تاکید دارد. بدین ترتیب با توجه به نگاه کل گرایانه و با عنایت به ساحت های فلسفه، مسائل اساسی فلسفه در سه قلمرو هستی-شناسی، شناخت شناسی و ارزش شناسی مشخص و در هر قلمرو سوالات مهمی طرح و برای هرکدام از سوالات نمونه داستانی از متون کلاسیک ادب فارسی ارائه شده است. نتایج نشان داد که: فراهم نمودن محتوایی فلسفی متناسب با فرهنگ بومی برگرفته از متون کلاسیک ادب فارسی و بازنویسی آن ها متناسب با سن کودکان به عنوان رویکردی کل گرایانه که در آن به ابعادی چون؛ فرایند تفکر، محتوای فلسفی، غنای ادبی و فرهنگ وابستگی توجه داشته باشد، امکان پذیر است.
بررسی و نقد برنامه فلسفه برای کودکان از منظر حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف کلی این مقاله بررسی و نقد برنامه فلسفه برای کودکان از منظرحکمت متعالیه است. سئوال کلی تحقیق عبارت است از این که مبانی فلسفی برنامه فلسفه برای کودکان چیست و براساس حکمت متعالیه چه نقدهایی بر آن وارد است؟ در این مقاله، از روش پژوهش تحلیلی ـ استنتاجی (Analytic – Deductive) استفاده شده است. شواهد نشانگر وجود وجوه اشتراک و افتراق میان برنامه فلسفه برای کودکان و مبانی فلسفی حکمت متعالیه است. بر این اساس نقدهایی به برنامه فلسفه برای کودکان از منظر حکمت متعالیه وارد شده است. با این حال با توجه به وجوه اشتراکی که میان این برنامه با حکمت متعالیه وجود دارد، با حذف عناصر ناهمسان و اضافه نمودن عناصر لازم و انجام اصلاحاتی در این برنامه، با در نظر گرفتن مدل بومی سازی شده این برنامه می توان آن را در نظام تعلیم و تربیت کشورمان به کار گرفت.