مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
هرمنوتیک
حوزه های تخصصی:
یکی از علومی که امروزه در غرب مطرح است، و البته پیشینة آن به قرن چهاردهم می رسد، علم هرمنوتیک است؛ دانشی که مشغلة فکری بسیاری از متفکران و فیلسوفان است. نخست بار شلایر ماخر هرمنوتیک را، که در فارسی بیش تر به «تأویل» ترجمه می شود، در مورد کتاب مقدس به کار برد و سپس دامنه اش به تمام تجربه ها و شئونات بشری کشیده شد. به طوری که امروزه هرمنوتیک در تمامی رشته ها و دانش های بشری، حتی علمی چون تاریخ که فقط با صدق و کذب امور سروکار دارد، دخالت دارد.
نقش ویلهلم دیلتای در پایه گذاری علوم انسانی و دفاع از عینیّت آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ویلهلم دیلتای یکی از فیلسوفان هرمنوتیک دورة کلاسیک است که نقش بسیار مهمی در بسط علم هرمنوتیک داشته است. بیش ترین سهم دیلتای در فلسفه تحلیل معرفت شناسانة وی از علوم انسانی و دفاع از ارزش و جایگاه آن است. بررسی علل توجة دیلتای به علوم انسانی نشان می دهد که دوران دیلتای با طرد کامل علوم انسانی و رشد و بسط بی سابقة دانش تجربی یا علوم طبیعی مقارن بود. دیلتای در واکنش به سیطرة علوم طبیعی کوشید تا مقدمات عینیّت بخشی به علوم انسانی را فراهم کند و ارج و اعتباری همانند علوم طبیعی برای آن پیدا کند. این مسئله سبب طرح پرسش بنیادین در اندیشة دیلتای شد و آن این که فهم و شناخت قطعی، عینی، و معتبر چگونه در علوم انسانی، آن چنان که در علوم طبیعی میسر است، امکان پذیر است. دیلتای پس از تأمل بسیار به این نتیجه رسید که علت کامیابی علوم طبیعی این است که دانشمندان، برای این علوم، پایه و اساس محکم و روش درستی اتخاذ کرده اند. در حالی که علوم انسانی نه پایه و اساس محکمی دارد و نه روش درستی اتخاذ کرده است، لذا دیلتای رسالت خود را از یک سو پایه گذاری علوم انسانی و از سوی دیگر تهیه و تدوین روش مناسب برای آن می دانست. به همین علت و برای رسیدن به این مقصود، دیلتای کار خود را از 1883 آغاز و تا پایان عمر در پی انجام آن بود. حاصل این تلاش بی وقفه نگارش و چاپ چندین کتاب ارزش مند است که مقدمه ای بر علوم انسانی اولین و تشکل جهان تاریخی در علوم انسانی آخرین آن هاست. دیلتای در مقدمه ای بر علوم انسانی در اصل پدیداربودن یا امور واقع متعلق به آگاهی، منشأ هر چیزی که وجود دارد (اشیا و احساسات)، را به یک حالت روانی یا درونی فروکاست و بنیاد علوم به ویژه علوم انسانی را بر آن استوار کرد و طریق خود اندیشی یا درون نگری را برای دریافت و یا شناخت آن برگزید، اما بعدها متوجه شد که با این تحلیل نمی تواند مشکل عینیّت علوم انسانی را برطرف کند. بنابراین با تغییر نگرش خود، بحث عینیّت یافتگی روح را جانشین امور واقع متعلق به آگاهی کرد تا شاید به این طریق هم مشکل فهم را حل کند و هم از اعتبار و عینیّت علوم انسانی دفاع کند. هدف این مقاله بررسی فراز و فرود دیلتای در این راه ناهموار است.
تمایز «عقل» و «خرد» در چنین گفت زرتشت نیچه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فلسفه جز کلمه چیزی برای بیان مفاهیم خود در دست ندارد. هرگونه آسانگیری و بی دقتی و بی اعتنایی به تفاوتها و تمایزهای مفهومی کلمات به آشفتگی و پریشانی در فهم اندیشه ها می انجامد. از همین رو، در فلسفه، زبان و اصطلاحات و دقت در انتخاب کلمات برای بیان مفاهیم اهمیتی اساسی دارد. نقل و نقد نمونه ای از این پریشانی و آشفتگی در کار ترجمه و نیز در کار تفسیر و تأویل نخستین مقصود این مقاله است. «عقل» و «خرد» دو معادلی است که داریوش آشوری در ترجمه ممتاز و پُرخواننده خود از چنین گفت زرتشت به ترتیب برای دو واژه آلمانی “Vernunft” (انگلیسی: “reason”) و “Weisheit” (انگلیسی: “wisdom”) به کار برده است. این دو معادل گرچه فی نفسه برای هریک از این دو اصطلاح درست است، از آنجا که مترجم در ترجمه خود گاهی این دو را به جای یکدیگر به کار برده است، به واسطه ترادفی که این دو واژه در زبان فارسی دارند، کلمه “Vernunft” نیز گاهی به «خرد» (“Weisheit”) ترجمه شده است و در نتیجه، با از میان رفتن تمایز مفهومی میان «عقل» و «خرد»، سوء تفاهمی بنیادی در فهم اندیشه نیچه پدید آمده است. اما کار به همین جا پایان نمی یابد. در موارد دیگری، علاوه بر «خرد»، معادلهایی دیگر برای “Weisheit” در فارسی اختیار شده است: «فرزانگی»، «حکمت»، «خردمندی». برای کلمه آلمانی “Klug” نیز گاهی از معادل «فرزانه» استفاده شده است، و گاهی از معادل «زیرک» و .... این ترجمه های گوناگون برای کلمه ای واحد در متن آلمانی، و نیز ترجمه های انگلیسی، به فهم این «مفهوم» سخت آسیب رسانده است. از همین رو، برای کسی که بخواهد بر اساس این ترجمه فارسی به پژوهشی مفهومی در آثار نیچه دست یازد، آشفتگی بسیار در متن موجود است. بنابراین، اصل رجوع به متن اصلی و مطالعه انتقادی در اینجا باز ضرورت خود را نشان می دهد. خانم نوشین شاهنده، نویسنده زن در تفکر نیچه (قصیده سرا - روشنگران، ۱۳۸۲؛ پایان نامه کارشناسی ارشد ۱۳۸۱)، با استفاده غیرانتقادی از ترجمه آشوری و بی توجهی به منبع اصلی، و همچنین نداشتن روش شناسی از پیش اندیشیده و معیار برای مطالعه متن و تأویل و تفسیر آن، در فصلی از کتاب خود، در شرح تشبیه «خرد» به «زن» در فلسفه نیچه، مرتکب اشتباهی بزرگ در داوری درباره معنا و اهمیت و ارتباط این دو مفهوم در اندیشه او شده است. روشن کردن رابطه «عقل» و «خرد» و مقصود نیچه از تشبیه «خرد» به «زن» دومین مقصود این مقاله است. من، در این پژوهش، با پیروی از سنت علمای مسیحی کتاب مقدس از دو قاعده «نقد فروتر» و «نقد برتر» در بازیابی «متن اصلی» و نیز «فهم متن» و «تأویل و تفسیر» آن پیروی می کنم.
دیالکتیک الفت و بیگانگی در واقعه فهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیالکتیک الفت و بیگانگی توسط نظریه پردازان هرمنوتیک رمانتیک مطرح شد. ایشان کوشیدند تا با تبیین عناصر مقوم این دیالکتیک، روند وقوع فهم را به تصویر کشند. شلایرماخر در گستره تفسیر دستوری الفت و بیگانگی، هر دو را به زبان و کارکردهای آن ارجاع می دهد. اما در تفسیر فنی یا روان شناختی به گونه ای متافیزیک فردیت روی آورده و آن را بنیان بیگانگی قلمداد می کند. او بر این باور است که با رهیافت به ذهنیت مؤلف می توان بر این بیگانگی چیره و به فهم متن نائل شد. از نظر وی چنین رهیافتی توسط حدس انجام می پذیرد. بنابراین حدس عامل الفت با فرد بیگانه است. اما گادامر که از یک سو از تبیین روان شناختی شلایرماخر چندان خرسند نیست و بیشتر به حیث تاریخ مند فهم نظر دارد و از سوی دیگر وقوع فهم را مستلزم حضور دو عنصر الفت و بیگانگی می داند و فاصله تاریخی و اختلاف افق هرمنوتیکی را عامل بیگانه ساز و سنت را مایه الفت می داند، معتقد است که فهم همواره طی یک روند دیالکتیکی و بر مبنای تقابل این عناصر به وقوع می پیوندد.
بازخوانی صوفیان از روایات ائمة شیعه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ادبیات صوفیانه نگاهی از لون دیگر به الهیات و دین است که در آن، باورها و پنداشت ها تغییر رنگ و معنا داده است. صوفیان مسلمان چون گیاه نورسته ای بودند که ازدامان اسلام برخاستند ولی با نگاهی دیگر به جهان پیرامون خود نگریستند و عوالم معنایی تازه ای ساختند. بی تردید این گیاه نورسته از آبشخور قرآن و سنت که در روایات پیامبر و بزرگان دین از جمله امامان شیعه مندرج بوده، بهره مند گشته است. سخنان، نامه ها و مناجات علی(ع) و سایر ائمة شیعه مضامین عارفانه ای را بیان کرده که با طبع صوفیان سازگار بوده است و مشایخ صوفی آن را دستمایه ای برای شرح و بسط عقاید خود قرارداده با تأویل سخنان ائمة شیعه مفاهیم تازه ای جستند و نظام عقیدتی و مسلکی خود را بنیاد نهادند. فرضیة این پژوهش بر این مبنا استوار گشته که تحول فکری صوفیان از طریق تأویل و دیگر یافت از متون و منابع شیعه صورت پذیرفته است.
این جستار در پی درستی و نادرستی عملکرد صوفیان در این زمینه نیست بلکه در پی ریشه یابی افکار و عقاید صوفیان و نحوة استفادة آنان از احادیث و اصول اعتقادی شیعه برای برساختن عقاید خود است. روش پژوهش براساس دیدگاه معرفت شناختی و هرمنوتیک سنت گرای گادامر و محدودة پژوهش بر مبنای اقوال مشایخ اولیة صوفیان مندرج در متون معتبر صوفیان بنانهاده شده است و از این رهگذر، فرضیة پژوهش آزموده می گردد.
سعدی و نیت مولف (بحثی در هرمنوتیک)
حوزه های تخصصی:
این مقاله بحث در هرمنوتیک یعنی نیت سعدی در اشعارش دارد و ثابت میکند: متن غزلیات سعدی متن بسته یا خوانندهگراست یعنی احتیاج به تاویل و تفسیر ندارد. یعنی معنی قطعی و نیت مولف آشکار است. ابیات سعدی در عین هنری بودن صریح و قطعی است طوری که تبدیل آن به نثر دشوار است. در غزلیات سعدی معمولا لحن و حالت یکی است یعنی همان احساس گوینده مستقیما به خواننده منتقل می شود. این مشخصات و برخی مشخصات دیگر ساختاری و سبکی، سعدی را از ادامه دهندگان سبک خراسانی معرفی میکند که برنامه آنان لفظ نیک و معنی آسان بود. در واقع او شعر را از خراسان به فارس آورد. قبل از او شعر دری در فارس مرسوم نبود. سعدی در جایی است که در پشت او سبک خراسانی و در پیش او سبک عراقی است. وی عواطف و احساسات را به سبک خراسانی تزریق کرد و لازمه آن توجه به نوع جدید ادبی غزل به جای قصیده بود.
بررسی تاثیر نگاه هرمنوتیکی- زبانی آگوستین بر ویتگنشتاین و دلالت های تربیتی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش بررسی تأثیر نگاه هرمنوتیکی- زبانی آگوستین بر ویتگنشتاین و دلالت های تربیتی آن می باشد. این پژوهش از نظر ماهیت داده ها، کیفی و از نظر هدف از نوع تحقیقات بنیادی (نظری) است. همچنین، به لحاظ روش گردآوری داده ها، توصیفی و از نظر روش اجرایی، تحلیلی، تطبیقی و استنتاجی می باشد. با توجه به سیر رشد نگاه هرمنوتیکی از آگوستین تا ویتگنشتاین متأخر، می توان نشانه های پر رنگ نگاه هرمنوتیکی آگوستین در تکوین نگاه هرمنوتیکی مدرن را مشاهده کرد که در تحقیقات فلسفی امروز از نظر دور مانده است. در این حالت می توان از بنیان های نظری این نظریه فلسفی در امر تعلیم و تربیت بهره گرفت، زیرا گفتار و زبان قدرتمندترین ابزار در امر تدریس به شمار می روند. در نتیجه تحلیل این نگاه نوین، دلالت های تربیتی شناسایی و استخراج شدند که ناظر بر چگونگی تحول نگاه معلم و دانش آموز در سیستم آموزشی و همچنین، ارتباط متقابل بین معلم و دانش آموز می باشند.
واکاوی مولفه های اساسی روش هرمنوتیکی ریکور برای فهم متون درسی و تاثیر آن در تعلیم و تربیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش، بررسی مؤلفه های اساسی روش هرمنوتیکی ریکور برای فهم متون درسی است. برای دست یابی به این هدف از روش پژوهش توصیفی- تحلیلی بهره گرفته شد. بر اساس نتایج به دست آمده از تحلیل رویکرد ریکور به هرمنوتیک، فهم از درون فرد حاصل شده و تحمیلی نیست. بنابراین، فرایند تفسیر متون درسی که در دیدگاه ریکور «قوس هرمنوتیکی» نام دارد، شامل سه مرحله تبیین، فهم و اختصاص دادن می باشد. بدین ترتیب، متربی در نقش مفسر با طرح این سوال که متن درسی چه چیزی می گوید؟ به کاوش پرداخته و ماهیت درونی متن را آزمون می کند، آنگاه در پاسخ به این سوال که متن درسی درباره چه چیزی صحبت می کند؟ می کوشد تا عوامل بیرونی متن درسی را در ارتباط با زندگی و رسیدن به فهم عمیق تر احیا کند. سپس، در گام سوم با اختصاص جهان متن درسی به خود، افق مفسر (دانش و آگاهی هایش) گسترش می یابد. بر این اساس، معلم هرمنوتیست ابتکار و آزادی مشروط در کلاس درس را پذیرفته و دانش آموزان را تشویق می کند تا در حلقه های کندوکاو به جستجوی معنای متن درسی بپردازند.
نقش آموزه معاد در روش علوم انسانى دستورى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، با پذیرش اثرگذارى آموزه هاى دینى بر علوم انسانى در سه حوزه هدف، روش و مسائل، علوم انسانى را به دو بخش توصیفى و دستورى تقسیم کرده و به بررسى نقش آموزه معاد در روش علوم انسانى دستورى پرداخته ایم. در همین راستا با نقد روش هاى موجود در مطالعه علوم انسانى از جمله اثبات گرایى، ابطال گرایى، تاریخ گرایى، هرمنوتیک دیلتاى و رئالیسم انتقادى و بیان ناسازگارى آنها با اعتقاد به جهان آخرت، روش متناسب با آموزه معاد را بررسى کرده و به این نتیجه رسیده ایم که در علوم انسانى دستورى، علاوه بر روش عقلانى، بهره گیرى از روش وحیانى نیز لازم است.
نقش پیش فرض در فهم متن ازنظر علامه طباطبایی و گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
نقش و دخالت پیش داوری، انتظارات و ذهنیت مؤلف در فهم متن، ازجمله ارکان هرمنوتیک فلسفی است. در قرن بیستم گادامر با ارائه نظریه خاص خود درمورد «مقوله فهم» به تبیین هرمنوتیک فلسفی پرداخت. وی معتقد است که هیچ فهمی بدون پیش داوری صورت نمی گیرد. همواره انتظارات، علائق و پیش داوری های مفسر در فهم متن دخیل اند؛ درنتیجه در تفکر وی دستیابی به معنایی نهایی وجود ندارد. آنچه می توان درمورد آن سخن گفت وجود فهم های متکثر و مختلف است، نه فهمی برتر و نهایی. علامه طباطبایی، فیلسوف و مفسر برجسته مسلمان، اگرچه در خصوص میزان دخالت پیش داوری ها و پیش دانسته ها در تفسیر، به صراحت اظهارنظر ننموده است، ولی براساس نتایج حاصله در این تحقیق، نوعی از پیش دانسته ها و پیش فرض ها (ازجمله پیش فرض های قرآنی و عقلانی) را در تفسیر لازم دانسته و از آن استفاده کرده است. آنچه در این پژوهش مدّ نظر است، نقد و بررسی آرا گادامر و علامه طباطبایی در خصوص میزان دخالت پیش داوری ها در فهم متن می باشد و همچنین تلاش شده است تا ارتباط و نزدیکی میان این دو دیدگاه درمورد استفاده از پیش دانسته ها تبیین گردد.
ساختار و گستره معارف قرآنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن آخرین کتاب آسمانی است که هدایت بشر را تا پایان تاریخ به عهده دارد. تحول مستمر زندگی بشر و مطرح شدن نیازهای جدید، بهره گیری از این هدایت الهی را به ضرورتی همیشگی مبدل ساخته است. در خصوص چگونگی بهره گیری از هدایت قرآن برای نسل های پس از عصر نزول آن، در میان دانشمندان اسلامی اختلاف است. عده ای بر این باورند که الفاظ قرآن معانی ثابت و متعینی دارند و به هیچ روی نمی توان معانی الفاظ قرآن را گسترش داد و عده ای بر این باورند این کار شدنی است. این مقاله با بهره گیری از ساختارگرایی به عنوان رویکرد تحلیل متن و با ارایه راه کارهایی از قبیل: گسترش معانی (با تکیه بر کنایه، استعاره، مجاز، تعریض و امثال آن)، تقطیع و ایجاد معانی جدید، رمزگذاری ظاهر و باطن، طرح سطوح ساختارگرایانه معنا، گفتمان هرمنوتیکی با متن، طرح الگوی جامع و سایر موارد مشابه، گسترش معارف قرآنی را امری ممکن و معقول دانسته و با استفاده از روایات و نظرات مفسران، آن را تأیید نموده است. مشروح راه کارها و مستندات آن ها را باید در مقاله جست و جو کرد.
نقش پیش فرض ها و پیش فهم ها در تفسیر قرآن کریم از منظر آیت الله جوادی آملی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مواجهه با قرآن کریم و تدبّر در آن پیش فرض ها و پیش فهم ها نقش آفرین است. اعتقاد به عدم وصول به فهم نهایی از مهمترین مدعیاتی است که مبتنی بر دخالت پیش فرض ها، پیش فهم ها، علایق و انتظارات مفسّر و همچنین علوم و معارف عصری بر فهم و تفسیر متن است.
دکتر مجتهد شبستری با اعتقاد به همین موضوع معتقد است قرائت ها به صورت امری واقعی و حقیقی متعدد و متفاوتند و در تفسیر متون نمی توان به فهم نهایی نائل شد، اما آیت الله جوادی آملی با رد این مدعا معتقد است مفسّر می تواند از پیش فهم ها و پیش فرض های خود گذر کرده و به فهم نهایی دست یابد. وی بر آن است که علوم و معارف عصری بر تفسیر تأثیرگذار نیست، اگرچه مفسران گاهی به اقتضای نیازهای زمانه به تفسیر می پردازند.
این پژوهش به بررسی و نقد آراء دکتر مجتهد شبستری با تأکید بر آراء آیت الله جوادی آملی در خصوص تأثیر یا عدم تأثیر پیش فرض ها و پیش فهم ها بر فهم و تفسیر متون مقدّس پرداخته است.
بررسی و نقد روش شناسی هرمنوتیک در علم سیاست
حوزه های تخصصی:
هرمنوتیک یا روش تفسیری، با عمری همپای انسان، همواره در عصر باستان و قرون وسطی، به مدد تفسیر انسان در تحلیل طبیعت و متن آمده است، اما، هرمنوتیک به عنوان روشی علمی برای درک نیت مؤلف یا گوینده، به قرون جدید و به ویژه به عصر روشنگری قرن هجدهم در غرب برمیگردد و پس از آن، به شیوهای مطرح و قابل توجه در تحلیل حوادث در عرصه علوم انسانی تبدیل شد، ولی با وجود ادعای هرمنوتیک مبنی بر تلاش در رفع خلاء حوزههای تحقیقناپذیر علوم انسانی، چندان نتوانسته است عطش علوم انسانی برای راه یافتن به بطن وقایع و تحلیل آن را تأمین نماید، لذا این سؤال مطرح میشود: چرا هرمنوتیک با وجود برخورداری از قدمت تاریخی و بهرهمندی از دادههای علمی طی قرون جدید، نتوانسته ناتوانی روشهای تجربی در تحلیل پدیدههای سیاسی را برطرف نماید؟ این سؤالی است که مقاله حاضر در پی پاسخ به آن است.
نقش مخاطب در نگاهداشت شبیه خوانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شبیه خوانی سنتی نمایشی است که مضمون غالب آن را نمایش واقعه های تاریخی ـ مذهبی زندگی و مصائب خاندان پیامبر و به ویژه واقعة کربلا تشکیل می دهد. جنبة آیینی این سنت نمایشی به گونه ای است که مخاطب سنتی در نسبتی خاص با آن قرار می گیرد و این ویژگی در برداشت و فهم مخاطب از آن نقش عمده ای ایفا می کند. در حالی که فهم مخاطب نیز شکل نخواهد گرفت مگر به واسطة تماشا کردن قدسیانه و فهم پیشین برآمده از متن سنت. از سویی دیگر به دلیل ارتباط دو سویه بین مخاطب و این نمایش، شبیه خوانی نیز جز با وجود مخاطبانی که به فهم آن نائل آیند تداوم نخواهد یافت.
این نوشته بر آن است تا بر اساس رویکرد پدیدارشناختی ـ هرمنوتیکی، تفاوت مخاطب با تماشاگر صرف را در شبیه خوانی مشخص کرده و نشان دهد که مخاطب در شبیه خوانی نقش نگاهبان کار هنری را ایفا کرده و در نهایت در این نمایش، چهار وجه مخاطب ـ بازیگر ـ نگاهبان ـ شاعر شکل می گیرد.
هرمنوتیک جدید و تعیینِ معیارهایی در تأویلِ شعر معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ماهیت فهم، داوری میان دریافت های گوناگون از پدیده ها و میزانِ اعتبارِ آن دریافت ها، اکنون به یکی از مباحث مرکزی در فلسفه معاصر تبدیل شده است. بررسی رویکردها و اندیشه های هرمنوتیکیِ مدرن، تنوع بی سابقه ای را در زمینه مسائل مربوط به تأویل متن نشان می دهد. در این پژوهش سعی شده است با نگاهی کوتاه به رویکردهای هرمنوتیکی جدید، نیک و بد اندیشه های تأویلی تازه در تأویل شعر معاصر به محک نقد آزموده و معیارهایی برای انجام و ارزیابیِ تأویل پیشنهاد شود. بدون تعیین چنین معیارهایی به صورت دقیق نمی توان عوامل ترجیح یک تأویل بر تأویل های دیگر را نشان داد.
بررسی تأثیر پیش فرض های مذهبی بر ترجمه قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیش دانسته های فکری و از جمله آنها پیش فرض های مذهبی و عقیدتی، از آفات عمل فهم به شمار می روند که به صورت نامرئی در لایه های معنایی ترجمه نفوذ کرده و خود را در هیئت حقیقت به مخاطب معرفی می نمایند. در صورتی که همه مذاهب و فرق اعتقادی اسلامی بخواهند قرآن را بر پایه پیش فرض های خود، ترجمه نمایند، اختلاف در ترجمه ها پدید می آید. در این پژوهش سعی شده است تا ضمن تحلیل این مسئله، با بررسی سه نمونه از آیات قرآن کریم در باب «عدل الهی»، «امامت» و «وضو» از دیدگاه سه مترجم اهل سنت یعنی ابوالفضل رشیدالدین میبدی، شاه ولی الله دهلوی و نجم الدین محمد نسفی و سه ترجمه معاصر شیعه یعنی ترجمه آیت الله مکارم شیرازی، ترجمه مهدی الهی قمشه ای و ترجمه فولادوند، چگونگی تأثیر گذاری پیش فرض های عقیدتی بر ترجمه قرآن کریم تبیین گردد. نتیجه به دست آمده نشان می دهد که این پیش فرض ها به وضوح رنگ اعتقادی ترجمه های مذکور را تعیین و آشکار می نمایند.
چیدمان نقد هنری: درباره پست مدرنیسم (4)؛ بخش اول؛ هرمنوتیک چیست؟
حوزه های تخصصی:
من این تعریف را، عجالتاً تعریف کارآمدی برای هرمنوتیک تلقی می کنم: هرمنوتیک نظریه عمل فهم است در جریان روابطی با تفسیر متون» (ریلکور،1371:9). «به طور سنتی علم هرمنوتیک را نظریه یا علم تفسیر و تأویل دانسته اند. البته امروز این معنا چندان دقیق به نظر نمی آید. اصطلاح هرمنوتیک به لفظ یونانی hermeneueinباز می گردد که به معنای تأویل یا بازگرداندن گفته ای به زبانی قابل فهم برای مخاطب، چیزی را روشن و قابل فهم کردن بود» (احمدی،1377:4). واژه یونانی «هرمنیا» از نام هرمس آمده است و هرمس رسول و پیام آور خدایان بود (احمدی،1382:496). در رساله کراتیلوس افلاطون، تأکید شده است که هرمس خدایی است که زبان و گفتار را آفریده است، هم تأویل کننده است و هم پیام آور. ارسطو «هرمنیا» را صرفاً گشودن رمز تمثیل های کهن نمی دانست، بل تمامی سخن و دلالت معنا را در این عنوان جای می داد(همان). همچنین در جاهای دیگر از کلمه تفسیر استفاده شده است که آن را «اصطلاحی مأخوذ از فعل یونانی hermeneuein که خود دو معنای اساسی دارد: فن بیان (اظهر کردن، گفتن، تأکیدکردن به چیزی) و تفسیر (یا ترجمه) (گروندن،1391:16) می دانند. در هر دو مورد سر وکار ما با انتقال معناست که خود می تواند در دو جهت عمل کند:1-گذار از تفکر به کلام، 2-رجعت از کلام به تفکر. امروزه تفسیر را برای اشاره به فرآیند دوم به کار می بریم که همانا رجعت از کلام به تفکری است که پشت کلام جای دارد. همچنین هرمنوتیک «در فارسی امروز گاه آن را به «علم تفسیر»، «علم تأویل»، «روش تأویل» و« هنر تأویل» برگردانده اند، اماکار درست آن است که ما نیز از اصطلاح هرمنوتیک استفاده کنیم، چرا که آن برابرها رساننده تمامی معنا نیستند، و حتی موجب برخی بدفهمی ها می شوند» (احمدی،1377:6) و باید در نظر داشت «نخستین عرصه ای که هرمنوتیک وظیفه اش را برعهده می گیرد یقیناً زبان، خاصه زبان مکتوب است»(ریکور،1371: 11و10).
بازشناسی گزاره های هرمنوتیک فلسفی و بررسی و نقد آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابتناء مطالعات و پژوهش های انسانی و اجتماعی بر الگوهای روش شناختی یکی از ضرورت های حوزة علوم انسانی در حال حاضر شده است. مکاتب، نحله ها و متفکران مختلف و تأثیرگذاری در این حوزه با دغدغة یادشده به مطالعه و تحقیق اشتغال دارند. یکی از این الگوهای روشی، روش های کیفی، تفهمی و به طور خاص روش هرمنوتیک است. این روش که به انواع و اقسام مختلفی تقسیم می شود، طرفداران و قائلین زیادی در مطالعات اجتماعی و انسانی و حتی اعتقادی و دینی پیدا کرده است. در فضای فکری معرفتی ایران نیز برخی از نویسندگان کاربست این روش را در مطالعات دینی و کلامی مطرح نموده اند که البته با مناقشات و چالش های علمی معرفتی فراوان مواجه شده اند. در مقالة حاضر ضمن تبیین ادلة هرمنوتیک فلسفی، با نگاهی انتقادی به این روش امعان نظر خواهد شد. هرمنوتیک فلسفی از دو زاویه نقد شده است که عبارت اند از: نقدهای درون هرمنوتیکی و برون هرمنوتیکی. مقصود از نقد درون هرمنوتیکی، مجادلاتی است که برخی از نحله ها و اشخاص قائل به هرمنوتیک طرح نموده اند. نقدهای برون هرمنوتیکی، بیان ایرادات هرمنوتیک فلسفی از دیدگاه جریان ها و اشخاصی است که خارج از چهارچوب هرمنوتیک به ارزیابی این روش پرداخته اند.
دیلتای و بنیادگذاری فلسفه علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
۱۹۱۱ )، فیلسوف آلمانی و از بنیانگذاران فلسفه قارهایِ علوم انسانی در غرب، طرح - ویلهلم دیلتای ( ۱۸۳۳
دانسته است. این طرح دارای دو بخش سلبی و ایجابی « نقد عقل تاریخی » ، فکری خود را به پیروی از کانت
است. در بخش سلبی، دیلتای ضمن اذعان به کانتی بودن پروژه فکری خود و تصدیق تلقّی کانتی از ماهیّت
و کارکرد فلسفه به نقّادی معرفت شناسیِ غیرتاریخی، نظریه سوبژکتیویته و مقولات و عدم کارآمدی آن در
فلسفه علوم انسانی میپردازد. بخش ایجابی اما در دو گام به طرح روانشناسی و طرح هرمنوتیکِ حیات
تاریخی اجتماعی به عنوان بنیاد فلسفی علوم انسانی میپردازد. وی ضمن نقادی پوزیتیویسم و هیستوریسم
را از هیستوریسم به عنوان « تاریخمندی » را از پوزیتیویسم و « عینیّت » ، (تاریخیگری) در فلسفه علوم انسانی
هگل و قرار دادن آن در بستری « روح عین ی » نقاط قوت این دو بر میگیرد. دیلتای با بهرهگیری از ایده
تاریخی تجربی فرهنگی، در کنار تبیینی که از رابطه سهگانه تجربهزیسته، عینیّتیافتگیهای حیات و تعابیر
حیات ارائه داده، به دفاع فلسفی از عینیّت علوم انسانی میپردازد.
هرمنوتیکِ فلسفی با تکیه بر کتاب «حقیقت و روش» گادامر
حوزه های تخصصی:
به طور کلی هرمنوتیکِ فلسفی؛ فرایند رسیدن به فهمِ بهتر و چگونگی دریافت معنا از متون و پدیده های گوناگونِ هستی را با شیوه ها و روش های مختلفی مورد بررسی و تحلیل قرار می دهد. در این دیدگاه ذهنِ مؤلف، مفسر و خواننده ی متون؛ مشحون از مفروضات، پرسش ها، معلومات، عقاید، انتظارات، پیش فرض ها و پیش ساخته هایی است که باعث معرفت های گوناگون و به تبع روش های مختلفی می گردد که همین مسئله منجر به اختلاف نظر و تفاسیر متعددی خواهد شد. یکی از صاحب نظران مشهور در زمینه ی هرمنوتیکِ فلسفی، هانس گادامر آلمانی است. از نگاه گادامر عمل تفسیر از ترکیبِ افق ها و پیوند افق فهمِ مفسر و متن تشکیل شده است و کار هرمنوتیک اتصال دادن این افق ها به همدیگر و برقرار کردن نوعى هم سخنى و دیالوگ میان مفسر و متن است؛ بر همین اساس هیچ روش، برداشت و تفسیر قطعی و بى طرفانه ای وجود ندارد. با توجه به اهمیّتِ موضوع؛ نگارنده در این مقاله بر آن است که به طور کلی و با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی موضوعِ «هرمنوتیکِ فلسفی با تکیه بر کتاب حقیقت و روشِ گادامر» بپردازد.