مطالب مرتبط با کلیدواژه

افق هرمنوتیکی


۱.

دیالکتیک الفت و بیگانگی در واقعه فهم(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: سنت هرمنوتیک بیگانگی الفت فاصله تاریخی افق هرمنوتیکی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۶۹ تعداد دانلود : ۸۰۰
دیالکتیک الفت و بیگانگی توسط نظریه پردازان هرمنوتیک رمانتیک مطرح شد. ایشان کوشیدند تا با تبیین عناصر مقوم این دیالکتیک، روند وقوع فهم را به تصویر کشند. شلایرماخر در گستره تفسیر دستوری الفت و بیگانگی، هر دو را به زبان و کارکردهای آن ارجاع می دهد. اما در تفسیر فنی یا روان شناختی به گونه ای متافیزیک فردیت روی آورده و آن را بنیان بیگانگی قلمداد می کند. او بر این باور است که با رهیافت به ذهنیت مؤلف می توان بر این بیگانگی چیره و به فهم متن نائل شد. از نظر وی چنین رهیافتی توسط حدس انجام می پذیرد. بنابراین حدس عامل الفت با فرد بیگانه است. اما گادامر که از یک سو از تبیین روان شناختی شلایرماخر چندان خرسند نیست و بیشتر به حیث تاریخ مند فهم نظر دارد و از سوی دیگر وقوع فهم را مستلزم حضور دو عنصر الفت و بیگانگی می داند و فاصله تاریخی و اختلاف افق هرمنوتیکی را عامل بیگانه ساز و سنت را مایه الفت می داند، معتقد است که فهم همواره طی یک روند دیالکتیکی و بر مبنای تقابل این عناصر به وقوع می پیوندد.
۲.

رهیافتی نو به بنیادهای هرمنوتیکی علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: علوم انسانی فلسفه پلورالیزم فلسفی هرمنوتیک افق هرمنوتیکی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۶ تعداد دانلود : ۸۶۳
در این جستار کوشش شده است نسبت میان فلسفه و علوم انسانی با نگاهی نو و باتوجه به بنیادهای هرمنوتیکی آنها بررسی و مطالعه شود. مطابق ادعای این مقاله، هر رشته و شاخه معرفت موجود در علوم انسانی نگاهی مابعدالطبیعی و فلسفی دارد که بر مبنای بنیادی هرمنوتیکی ایجاد شده است؛ بنابراین، علوم انسانی از فلسفه و مابعدالطبیعه بی نیاز نیست. در این پژوهش با در نظر گرفتن نسبتی که انسان با فهم و تفسیر و به طور عام با «هرمنوتیک» دارد، ضمن سخن گفتن از ضرورت کثرت انگاری در ساحت فلسفه و مابعدالطبیعه، نشان داده است چگونه رشته های مختلف موجود در حوزه علوم انسانی به ناچار باید نگاهی کلی و کلانی داشته باشند و این موضوع، در حوزه برتری از شناخت، یعنی همان معرفت مابعدالطبیعی آشکار می شود.<br /> درپایان، باتوجه به ایده های ارائه شده در نسبت میان فلسفه و علوم انسانی و نکات موجود در نسبت میان متعاطی مابعدالطبیعه و عالمان علوم انسانی نشان داده شده است چگونه بر مبنای این بنیاد هرمنوتیکی از امکان ظهور «مابعدالطبیعه های خاص» سخن گفته می شود و علوم انسانی چگونه در چنین بستری (با در نظر گرفتن نیازهای بومی، ملی، دینی و فرهنگی ما) پرورش و کمال می یابد. همچنین، از رهگذر مناسبات احتمالی موجود در میان فلسفه و علوم انسانی چگونه می شود برای پژوهشگران به منظور مطالعات میان رشته ای راهی را گشود.
۳.

فهمِ عناصر غریب وش در متن اثر هنری؛ نمونه موردی: عنصر «صندلی» در عکس های درباریِ قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: هنر اگزوتیک عنصر غریب وش الفت و بیگانگی در فرایند فهم سنت تاریخی افق هرمنوتیکی عکس های اولیه دوران قاجار

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۷ تعداد دانلود : ۹۴
خاستگاه نوآوری و بدعت در خلق اثر هنری، بهره بردن از عوامل ناشناخته و به وجودآوردنِ مفهومی بدیع است که تا آن زمان در بسترِ سنتی که اثر در آن پدیدار شده، «دیده» و «اندیشیده» شده نباشد. با ظهور مدرنیته در قرن هجدهم، عنصر اگزوتیک در هنر غرب، و نیز غریب وش در هنر غیرِ غربی، به تبعِ آشناییِ اولیه ی شرقیان و بومیانِ محلی با هنر مدرن، در برساختِ آثار هنری به مثابه خاستگاهی در جهتِ ظهورِ بدعت و خلاقیت، بسیار شرکت نمود. در فرایند رخدادِ فهمِ اثر هنری توسطِ مخاطب، طبق اصولِ فلسفه ی هستی شناختیِ فهم در هرمنوتیک مدرن، حضور دو عنصرِ آشنایی و بیگانگی، و به بیانِ هرمنوتیکی، «الفت و بیگانگی» در بستر سنت است که وقوعِ فرایند فهم را میسر می سازد. تدقیقِ در این دو مؤلفه ضروری است: الفت، که در آشناییِ پیشینیِ مخاطب با عناصر مقوم در بسترِ سنت حاضر است، و مؤلفه ی بیگانگی، که به دلیل عدم آشناییِ اولیه ی او و فاصله ی زمانی و تاریخی که با عناصر دارد، به وجود می آید؛ این بیگانگی، در بستر سنت هضم شده و به صورتِ عنصری غریب در متنِ اثر نمایان می گردد. چگونه اما می توان فرایند بدعت و نوآوری را در خلق اثر هنری به بهره گیری از عناصر اگزوتیک و غریب نسبت داد؟ از روش تحلیل هرمنوتیکی بهره می بریم تا جایگاه عنصر «الفت و بیگانگی» را در فرایند فهم روشن کنیم. نمونه ی پژوهشی عکس های اولیه دورانِ قاجار است که در آن نمونه های فراوانی از استفاده ی عناصر، ژست گیری ها و مفاهیمِ جدید و غریب قابل مشاهده است. نتیجه آن که در فرایند مواجهه ی مخاطب با اثر، هنرمند، هنرمند با بهره گیری از برخی الگوهای برخاسته از سنتِ تاریخیِ خود، مفهومِ غریب وش گونگی در متن را به عنوان عنصری بیگانه و ناآشنا در سنت، بدل به خلاقیت یا نوآوری می کند.