فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۳٬۶۸۱ تا ۳٬۷۰۰ مورد از کل ۷۳٬۹۱۴ مورد.
منبع:
تفسیرپژوهی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۸
123 - 153
حوزه های تخصصی:
از جمله مدارس مهم در تاریخ تفسیر امامیه، مدرسه تفسیری اصفهان است که از تأثیرگذارترین مدارس تفسیری در تاریخ تفسیر محسوب شده و شناخت روش های تفسیری آن از اهمیّت بسزایی برخوردار است. نیل به تفسیر صحیح آیات قرآن در گرو شناخت روش های تفسیری مفسران بوده که بر اساس این شناخت درکی صحیح از درستی و نادرستی برداشت های قرآنی مفسر به دست می آید. در این نوشتار به روش توصیفی-تحلیلی و با مطالعه دقیق روش های تفسیری تفاسیر اصفهانی، روش های مواجهه مفسران این دیار با روایات به دست آمده است. نتایج تحقیق حاکی از آن است که استفاده از روایات تبیینی جهت بیان معنا و مصداق، روایات مؤید معنای لغوی و مؤید مطلب و برداشت شخص مفسر، روایات فضائل سور و شأن نزول آیات، روایات همسو با دلالت قرآن، روایات مبین تأویل آیات، ترجیح معنای روایی بر دیگر اقوال، جمع بین روایات بیان مصداق، تعامل با روایات همگون یا ناهمگون جهت بیان مصداق و جری و تطبیق و یا جهت رفع اجمال آیه و یا به دلیل برون رفت از تعارض ظاهری روایت با حمل بر مراتب مختلف در مواجهه با روایات تفسیری مفسران در مدرسه تفسیری اصفهان دیده می شود.
بررسی تحلیلی و مقایسه ای تفسیر عرفانی ابن عربی و خواجه عبدالله انصاری
منبع:
تفسیرپژوهی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۸
279 - 297
حوزه های تخصصی:
با نگاهی گذرا به تفاسیر عرفانی در می یابیم که مهم ترین عنصر شالوده این تفاسیر، استنباط مفسر می باشد. از این حیث می توان تفسیرهایی متفاوت و در عین حال مشابه را مشاهده نمود. در میان تفاسیر موجود، تفسیر ابن عربی یک تفسیر عرفانی است که بیشتر صبغه فلسفی دارد. این مسأله از آن رو است که عارف در مرحله سیر دریافت های درونی خود، شیفته درک حقایق عالم ملک و ملکوت است و نیازی به اثبات حقانیت مطالب، دریافت ها و داشته های خود ندارد؛ لکن بعد از دریافت های قلبی باید با استعانت از اصول فلسفه به اثبات عقلانی گفته های خویش برای مخاطب بپردازد. از این رو تفسیر ابن عربی بیشتر گرایش به تأویل آیات بر اساس ذوق شخصی دارد که این امر می تواند از مصادیق تفسیر به رأی تلقی گردد. اما تفسیر خواجه عبدالله انصاری سعی دارد با شیوه درون بینشی و با ریاضت و مجاهدت، مطابق با سبک عرفان عملی به درک حقایق هستی بپردازد و از این رو کوشیده است با دوری از عقل و استدلال و با استعانت از جلا دادن قلب که محل دریافت های باطنی است، به فهم معانی قرآن دست یابد.
تأملی بر آیات به ظاهر نافی عصمت انبیا و بررسی رویکرد تفسیری عارفان و متکلمان در رفع چالش پیرامون آن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۷۳)
147 - 164
حوزه های تخصصی:
برخی از آیات قرآن کریم به طور مستقیم یا غیرمستقیم نسبت خطا یا گناه به انبیای الهی می دهد. با توجه به پیش زمینه های فکری، تبیین و تفسیر این دسته از آیات و تطبیق آنها با آموزه عصمت متفاوت است. مقاله حاضر با مطالعه موردی آیات 76 تا 78 انعام، درنگی بر تحلیل عارفان و متکلمان بر این آیات دارد. مقاله بر این فرضیه استوار است که تعریف متفاوت نبوت و عصمت در اندیشه عارف و متکلم، و مجهز بودن عارفان به ابزار کشف و شهود تفسیر متفاوتی به دنبال خواهد داشت. نتایج، گویای آن است که تفسیرهای عرفانی با رویکرد خاص خود که مبتنی بر هستی شناسی و ابزار معرفتی آنهاست، معنا و معارف بلند را پشتوانه الفاظ قرار داده و ظاهر آیات را منافی عصمت نمی دانند. از منظر ایشان این آیات، استعاره ای از تکامل سلوکی انبیا علیهم السلام است. ستاره و ماه و خورشید واسطه هایی بودند که در سلوک معرفتی ابراهیم علیه السلام گام به گام حذف شدند و این طریق در انسانی تحقق می یابد که خودش از میان برخاسته و معبود را به تماشا نشسته است. از سویی متکلمان برآنند که ظاهر قرآن حجت است و می توان از خود آیات قرآن و ارجاع آیات متشابه به آیات محکم مقصود قرآن را دریافت و عدول از مفاد ظاهری قرآن و روی آوری به تأویل، زمانی مجاز است که مبتنی بر حجتی معتبر باشد. بر باور ایشان ابهامات موجود در داستان انبیا، تفسیر به ترک اولی یا از باب تعلیم به دیگران تفسیر می شود.
بررسی تطبیقی چگونگی تکلم خدا با حضرت موسی علیه السلام در تفاسیر فریقین، با تأکید بر آیه 30 سوره قصص(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تطبیقی قرآن پژوهی سال ۷ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۴
204 - 229
حوزه های تخصصی:
تفسیر آیاتی که در آن از تکلم خداوند سخن رفته، یکی از اختلافات حل ناشده ای است که همواره میان مفسران وجود داشته و دارد. از جمله آیاتی که به تکلم خدا اشاره دارد و مفسران بسته به عقاید و آراء خود دیدگاه های متفاوتی را در تفسیر آن ارائه داده اند، آیه 30 سوره قصص می باشد. این آیه به چگونگی تکلم خدای تعالی با حضرت موسی(ع) اشاره دارد. مفسران فریقین نظرات متفاوتی را پیرامون این آیه بیان داشته اند که می توان آن نظرات را به پنج دسته تقسیم کرد: 1- خدا با صوت خویش با موسی(ع) سخن گفت. 2- خدا با کلام نفسی که منزه از حروف و اصوات است با موسای کلیم سخن نمود. 3- خدا از طریق خلق اصوات در درخت با حضرت موسی(ع) تکلم کرد. 4- خدا از طریق تجلی یافتن در درخت با موسی(ع) سخن گفت. 5- خداوند از طریق وحی و به واسطه فرشته وحی، با موسی(ع) هم کلام شد. در مقاله حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با گرایش انتقادی، همه دیدگاه ها بررسی و ارزیابی شد و این نتیجه حاصل شد که فقط دیدگاه پنجم – به دلیل سازگاری با وجوه مختلف نحوی که برای آیه ذکر شده و همچنین سازگاری با سایر آیات قرآن و عدم مخالفت با موازین عقلی– تفسیر صحیحی است.
دست نوشته هایی تازه یافته از نصیرالدین کاشانی [حلی]
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ مهر و آبان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۱۹۶)
195 - 222
حوزه های تخصصی:
نصیرالدین علی بن محمد کاشانی معروف به نصیرالدین حلی از جمله متکلمان و فیلسوفان قرن هفتم و هشتم در منطقه حله است. به جز رساله النکات، باقی آثار او حاشیه و تعلیقاتی بر آثار کلامی، منطقی و فلسفی اندیشمندانی چون خواجه نصیرالدین طوسی، علامه حلی، قاضی بیضاوی، شمس الدین اصفهانی و قطب الدین رازی است. محقق گرامی جناب آقای عطایی نظری در مقاله ای تحت عنوان «نصیرالدین کاشانی و نگاشته های کلامی او» به معرفی وی و آثاری که تابحال از او شناخته شده بود، پرداخته است. در این نوشتار سعی شده است نسخه های تازه یافته از تألیفات نصیرالدین کاشانی نظیر النکات، حاشیه تسدید القواعد، حاشیه طوالع، حاشیه شرح اشارات، حاشیه شرح شمسیه معرفی و بررسی گردد.
بررسی تطبیقی مسئله خلع بدن در اندیشه ابن سینا و عرفای مسلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات عرفانی پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۳۶
117 - 138
حوزه های تخصصی:
موضوع خلع بدن، از موضوعات برجسته در عرفان اسلامی است که در عرفان عاشقانه مطرح شده، اما پیشینه آن قبل از متون عرفانی در آثار ابن سینا دیده می شود. ابن سینا اولین فیلسوفی است که با براهین عقلی، تجرد نفس را تأکید کرده و به طور مشخص در آثارش در مورد خلع بدن بحث کرده است. در این مقاله با مطالعه کتابخانه ای و روش تحقیق توصیفی تحلیلی، موضوع خلع بدن و مؤلفه های آن در آثار ابن سینا با آثار برجسته متون عرفان اسلامی بررسی شده و سعی بر این است به سؤال اصلی تحقیق که بررسی تطبیقی موضوع خلع بدن و بیان اشتراکات فکری ابن سینا با آثار عارفان است، پاسخ داده شود. نتایج تحقیق نشان می دهد در مؤلفه های « شایستگان خلع بدن»، «شرایط خلع بدن»، «تعابیر و تمثیلات خلع بدن» و «مصادیق تجربه خلع بدن» در فلسفه و عرفان مشابهت وجود دارد و قبل از متون صوفیه در آثار ابن سینا آمده است. ابن سینا در اواخر عمر با گرایش به عرفان، به عروج روح و خلع بدن تأکید کرده و به صورت مشخص و معیّن، نظریه خلع بدن را ارائه داده است. طبق اندیشه های وی، عارفان گروهی هستند که می توانند به خلع بدن نائل آیند و برخی کرامت ها، نمونه تجربه های عارفانه خلع بدن است، ریاضت، تهذیب نفس و مرگ ارادی از شرایط و عوامل خلع بدن است و در مقابل آن، گرایش به لذت های شهوانی و مادیات مانع تجرد روح می شود. تعبیر نضو جلباب (درآوردن لباس)، تمثیل مرغ و قفس در رساله الطیر و قصیده عینیه ، تعابیر ابن سینا برای توصیف خلع بدن است که بعد از وی در متون عرفانی تکرار شده است. تنها وجه تفاوت در مقایسه تطبیقی آثار ابن سینا و متون عرفانی در این است که ابن سینا با براهین عقلی از خلع بدن سخن گفته ولی در عرفان، عقل فلسفی در برابر عشق کنار گذاشته شده است.
وضعیت حقوقی نفقه زن باردار در ازدواج موقت (نقدی بر مادۀ 1113 قانون مدنی و آرای فقها)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقهی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
245 - 270
حوزه های تخصصی:
بین فقها در خصوص حق نفقه زوجه منقطعۀ باردار اختلاف های آشکاری مطرح شده است. بسیاری از فقها –که دیدگاهشان، قول اشهر بوده- با استناد به قاعدۀ «لانفقه للمتمتع بها»، زوجۀ منقطعه را ذاتاً محروم از حق نفقه می دانند. در مقابل، دیدگاه دوم، نظر شیخ طوسی و تابعان ایشان است که قائل بر وجوب پرداخت نفقه به زوجه منقطعه حامل شده اند. قانون مدنی در مادۀ 1113 نیز با تبعیت از دیدگاه نخست فقها، لزوم پرداخت نفقه به متعه حامل را مقید به شرط ضمن عقد کرده است. نگارنده با روش توصیفی -تحلیلی و پس از نقد و بررسی هر دیدگاه به همراه مستندات ارائه شده، چنین ارزیابی می کند که اگر از راه ادلۀ ثابت شود، نفقه باید به زوجۀ منقطعۀ حامل داده شود، هیچ گونه منافاتی با مقتضای فتوای فقهای امامیه مبنی بر عدم استحقاق نفقۀ زوجۀ منقطعه ندارد؛ زیرا الزام مرد به پرداخت نفقه، اعم است از اینکه زوجۀ منقطعه استحقاق آن را دارد یا خیر. علاوه بر ضعف ادلۀ ارائه شدۀ دیدگاه نخست، متقابلاً حکم وجوب نفقه از دو راه اثبات می شود: نخست از راه اخذ مفهوم مخالف از آیۀ 6 سورۀ طلاق که وصف حاملگی را علت منحصره برای ثبوت نفقه قلمداد کرده است و بر لزوم پرداخت نفقه دلالت دارد. دوم بر مبنای «اصالت نفقۀ حمل» که در این صورت حکم نفقه براساس عمومات ادلۀ باب نفقۀ اقارب، با ظهور بیشتری بر نفقۀ انساب دلالت می کند.
نقد و بررسی ماجرای کشف رأس مخدرات در مقتل شیخ صدوق از منظر علامه سنقری حائری
منبع:
پژوهشنامه معارف حسینی سال هفتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
24 - 40
حوزه های تخصصی:
علامه سنقری در کتاب العاصمیه دو روایت از منقولات شیخ صدوق پیرامون چهره گشایی از حرم امام حسین(ع) را ذکر و مورد بررسی متنی و سندی قرار داده است. در این پژوهش، پس از بررسی سندی روایات مشتمل بر کشف رأس بنات رسول الله(ص)، ادله عقلی این دسته از روایات، نقادی گردیده سپس معنای لغوی لوازم حجاب و معنای مجازی و کنایی تعابیر مربوط به کشف شَعر و وجه اهل حرم امام حسین(ع)، مورد کند و کاش قرار گرفته است که در نتیجه آن با بررسی سندی این روایات، ضعف سندی آنها آشکار و در بررسی متنی آنها بر مبنای ادله عقلی دانسته می شود که کشف شعور بنات الرسول9 محال و با غیرت و حکمت الهی و همچنین عصمت حضرت زینب کبری(س) تعارض دارد. در نتیجه، به جهت ضعف سندی روایات مورد استناد شیخ صدوق در کشف رأس مخدرات و تعارض آن دو با غیرت و حکمت الهی، نظریه علامه سنقری حائری، مبنی بر عدم امکان کشف رأس بنات الرسول، مورد تأیید قرار می گیرد.
معرفی محرق القلوب و الأکباد و احوال و آثار نویسنده آن
منبع:
پژوهشنامه معارف حسینی سال هفتم تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲۶
95 - 114
حوزه های تخصصی:
بیان مصائب ائمه اطهار: از قرون اولیه تاکنون همواره مورد توجه عالمان شیعه بوده است. برخی از علما با نوشتن کتاب هایی سعی در بیان مصائب ائمه اطهار داشته اند. کتاب های بسیاری همچون الإرشاد شیخ مفید، اللهوف سید بن طاووس، تسلیه المجالس محمد بن أبی طالب و کتاب های دیگر در قرن های گوناگون در این موضوع به نگارش درآمده اند. در کنار نویسندگان نامدار شیعی برخی از نویسندگان گمنام یا کمتر شناخته شده نیز درباره مصائب ائمه معصومین: دست به نگارش زدند. یکی از این علما، فیلسوف عصر صفوی علیقلی بن قرچغای خان است که برای مصائب پنج تن آل عبا کتاب محرق القلوب و الأکباد را نوشته است. این کتاب مستند است و مؤلف سعی بر آن داشته تا تمامی مصادر مطالب خود را بیان کند هرچند برخی از مطالب آن چندان معتبر نیست. موضوع اصلی این مقاله بیان احوال و آثار این فیلسوف و معرفی کتاب محرق القلوب و الأکباد است.
بررسی پیش بینی ناپذیری افعال اختیاری از منظر مکتب «تفکیک»؛ با تأکید بر کتاب «مسئله علم الهی و اختیار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چگونگی «علم تفصیلی پیشین خداوند» و رابطه آن با «اختیار انسان» ازجمله موضوعات اختلافی در بین اندیشمندان است. برخی پیروان مکتب «تفکیک» که به دیدگاه تباین خالق و مخلوق باور دارند و از نظریه «تنزیه صرف» درباره صفات خداوند پیروی می کنند، برای توجیه «علم الهی و نسبت آن با اختیار»، به نظریه «علم بدون معلوم» پناه برده اند. یکی از استدلال های این مکتب آن است که فعل اختیاری به سبب اختیاری بودن، پیشی بینی ناپذیر است و ازاین رو، علم الهی نمی تواند مانند علم بشری و دارای ارتباط با معلوم باشد و چون علم الهی با علمی که در خود می یابیم متفاوت است و علمی است که «هیچ گونه ارتباطی با معلوم ندارد»، «هرچه در خصوص این علم گفته می شود باید صرفاً گزاره ها و گزارش هایی تنزیهی باشد». این مقاله با روش تحلیلی و توصیفی نشان داده که نظریه «پیش بینی ناپذیری افعال اختیاری» اشکالات فراوانی دارد که ازجمله مهم ترین آنها تحلیل نادرست از «حقیقت اختیار» و «تنافی آن با ضرورت» است. بنابراین این استدلالِ مکتب تفکیک برای اثبات دیدگاه هایِ خود در زمینه «تنزیه صرف» و «علم بدون معلوم» باطل است.
بررسی چندمؤلفه عرفانی درمنظومه شیخ صنعان ادب عامیانه کردی با روایت مام احمدلطفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
302 - 320
حوزه های تخصصی:
مبانی عرفان وتصوف از مهم ترین درون مایه های فرهنگ اسلامی وادبیات فارسی وکردی بوده و درآثار بزرگان ادب وعرفان به ویژه ادب عامیانه کردی بازتاب فراوانی داشته است. مام احمدلطفی، یکی از راویان این داستان به صورت فولکلوریک (ادبیات شفاهی)«بیت کردی»است که به تأثیر از داستان شیخ صنعان عطار روایت کرده است اما به لحاظ مردم شناسی وجامعه شناختی، تلفیقی بین عرفان عطار و اعتقادات عرفانی دوره و جغرافیای راوی درآن نمایان است و دیدگاه های متفاوت عرفانی را ارائه داده است. این مقاله با هدف مؤلفه های عرفانی در منظومه شیخ صنعان ادب عامیانه کردی با روایت مام احمدلطفی باروش پژوهشی ، توصیفی تحلیلی نگارش شده است.یافته های مقاله نشان می دهد که داستان کردی شیخ صنعان هرچند در کلیّات و مضمون و مفهوم آن مطابق با شیخ صنعان عطار است اما هم در قالب و فرم وهم در محتوا تفاوت هایی دارد که نشان از تأثیرات فرهنگی قوی و تحولات فرهنگ عرفانی در دوره های گوناگون است. تغییرات در شخصیت های مهم تأثیرگذار و حتی بعضی آداب عرفانی آشکار است.
تحلیل مقوله زیبایی در اندیشه عطار با رویکرد به آراء فلوطین(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۷۳
321 - 340
حوزه های تخصصی:
از زمان بی آغاز انسان هرگز نتوانست از چمبره صفت قدیسه زیبایی بی اعتنا بگذرد. به همین دلیل مقوله زیبایی همواره مورد عنایت فلاسفه و نظریه پردازان عرصه هنر و ادبیات بوده است. بدین جهت مقاله حاضر با استناد به مطالعات توصیفی و کتابخانه ای برآن است تا به واکاوی واژگان هم سنگ زیبایی در اشعار عطار بپردازد و آنگاه با مکتب زیباشناسی فلوطین مقایسه نماید و مفارقت ها و مقارنت های دیدگاهشان را واکاوی نماید. بر اساس تتبعات انجام شده تصادمات افکار فلوطین و عطار برآن است که زیبایی امری مدرّج است چه در عالم محسوسات و چه در عالم مغیبات و ماهیِ جان انسان ها در سه بحر متفاوت زیبایی را درک می کند؛ دریایِ حس، دریای عقل و دریای روح. نکته قابل تامّل در بیان افتراق افکار آن دو، این است که عطار حزن و اندوه را بستری برای رسیدن به زیبایی جانان می داند اما فلوطین درک شادی های جمال الهی را زمینه ساز بهجت روح می بیند. علاوه براین عطار که با مفهوم زیبایی از دیدگاه فلوطین مرافق است صبغه دینی و عرفانی را چاشنی درک زیبایی کرده است.
شیوه بیانی شمس تبریزی با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
123 - 140
حوزه های تخصصی:
این جستار، گفتمان انتقادی شمس تبریزی را از طریق شیوه های بیانی مورد بررسی قرارمی دهد. مفهوم قدرت و رابطه آن با ایدئولوژی که از مؤلفه های اساسی نظریه گفتمان انتقادی است را در گفتمان های شمس در نظرمی گیرد. این نوشتار، جایگاه و موضع قدرت ایدئولوژیکی شمس را بر اساس مفهوم دو کُنش تهدیدکننده وجهه و کُنش حافظ وجهه در مقابل قشرها و طبقات عرفانی (مراد- مریدی) و طبقات اجتماعی (عوام- فلاسفه، حکما و ...) نشان می دهد. در کنش تهدیدکننده وجهه ، شمس بی پروا با شیوه های بیانی مختلف، خود را در موضع قدرت و مخاطب را در موضع پذیرشِ قدرت شمس قرارمی دهد. در کنش حافظ وجهه نیز بسامد بالا به حفظ وجهه خود شمس تعلق دارد و در رده ای پایین تر از خود، مولانا را قرارمی دهد. روش ما در این پژوهش، کتابخانه ای و به شیوه توصیفی- تحلیلی بوده است. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که موضع قدرت شمس مبتنی بر مؤلفه ایدئولوژی بوده است.
تحلیل عرفانی یکصدوده کلمه از مناقب اهل البیت در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۹ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۷۴
281 - 300
حوزه های تخصصی:
نهج البلاغه گوشه هایی از سخنان انسان والایی است که هم در عرفان نظری و هم در عرفان عملی، عارف کامل است، اگر چه تمام آموزه های عرفانی امام علی (علیه السلام) در نهج البلاغه گرد آوری نشده است .امام عارفان علی ((ع)) خود در این باره می فرماید: "نحن شجره النبوه و محط الرساله و مختلف الملائکه، و معادن العلم و ینابیع الحکم...."؛ یعنی ،این ماییم که نبوت را درخت، رسالت را فرودگاه، فرشتگان را جایگاه آمد و شد، دانش را کانون و حکمت را چشمه های جوشانیم، پس اگر علم و دانشی هست و اگر عرفانی وجوددارد، در خاندان وحی و رسالت یعنی علی و فرزندانش یافت می شود. مولای متقیان در جای جای نهج البلاغه در مناسبت های مختلف به فضایل و مناقب انحصاری اهل بیت اشاراتی دارد تا در حد توان و مقدورات دغلبازان و توطئه گران را رسوانماید. مولای متقیان به آن دسته از فضایل و مناقب اهل البیت اشاره می کند که جز مدعیان کذّاب جرأت نکردند مدعی داشتن آن مناقب و فضایل باشند. در مقاله حاضر به استناد قرآن کریم و احادیث نبوی و به اتکا گفته های اهل عرفان و لغت در معنی اهل بیت نقد و بررسی می شود و با دلایل متقن ثابت خواهدشد که مقصود از اهل بیت در کلام رسول خدا (ص) و ائمه طاهرین (ع) فقط ال عباست و بس و شامل زوجات رسول خدا (ص) در آیه تطهیر نمی شود و پس از آن به فرازهای از نهج البلاغه اشاره خواهدشد که مولای متقیان امیرالمؤمنان به ذکر فضایل و مناقب انحصاری آنان می پردازد و در توجیه و تفسیر این فضایل و مناقب از مهم ترین و معتبرترین شارحان نهج البلاغه استفاده شد. باشد که هدیه ای ناقابل به پیشگاه اهل بیت و ائمه طاهرین (ع) باشد و شکی نیست همه این مناقب نشأت گرفته ازمقام عرفانی اهل بیت (ع)است. ایشان می فرماید: هُم موضع سِرّه. آنان جایگاه راز خدایند. باید عارف به رازهای خداوند باشد وگرنه چگونه می توان گفت آنان جایگاه رازخداوندند.
بازتاب دین الهی بر نقاشی هند در عصر اکبرشاه
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به تحلیل جهان بینی حاکم بر دین الهی و تاثیر آن بر نقاشی هند در دوره اکبرشاه می پردازد. اکبرشاه با هدف تسامح و یکپارچگی جامعه ی هند «دین الهی» را بنیاد نهاد. این رویکرد اکبر شاه به همبستگی و اتحاد سیاسی و عقیدتی شبه قاره انجامید و به موازات این تحولات، تعریفی نو از مفهوم فرهنگ و هنر در سرزمین هند شکل گرفت. با توجه به شرایط حاکم بر این دوره، فضای آزاد برای تأثیرپذیری مکتبهای مختلف نقاشی از یکدیگر به وجود آمد و نقطه ی عطفی در نقاشی و تصویرگری هند پدیدار گشت؛ لذا از آثار مصور شده در این دوره به عنوان یک مکتب مستقل هنری در تاریخ هنر هند یاد می شود. این پژوهش برآن است تا به این پرسش پاسخ دهد: دین الهی چه بازتابی بر عناصر دیداری و محتوایی نقاشی هند در دوره اکبرشاه گذاشت؟ از این رو هدف این پژوهش بررسی بازتاب اندیشه ی حاکم بر دین الهی در عناصر دیداری و محتوای نقاشی هند در دورهی اکبرشاه گورکانی است. با عنایت به نتایج بدست آمده در تحلیل آثار مصور شده در این دوره، ویژگی های بومی نقاشی هند به همراه خصوصیات ایرانی- اسلامی و عناصر غربی به شکلی مأنوس و هماهنگ با یکدیگر آمیخته گشت، به طوری که درونمایه های فرهنگ ایرانی، نمادگرایی هندی و ژرفنمایی و طبیعتپردازی غربی، یکپارچگی قابل قبولی را در نگاره ها به منصه ی ظهور رساند و مکتب منحصر بفرد و هویتمندی را شکل داد. ضرورت انجام چنین پژوهشی بدین سبب است که هنر به عنوان زبان جهانی میتواند رابطی باشد تا همبستگی جهان را در شکلهای مختلف آشکار سازد، همانطور که اکبرشاه نیز در جهت نیل به یکپارچگی و همبستگی شبه قاره از ظرفیت هنر به بهترین شکل بهره برد. روش این پژوهش مبتنی بر رویکرد توصیفی – تحلیلی میباشد و تحلیل خصوصیات دیداری و محتوایی و بررسی فرضیه ی پژوهش به روش کیفی صورت گرفته است.
بررسی میزان اعتبار عهدنامه مالک اشتر از نظر آیت الله العظمی خامنه ای (مدظله العالی)
منبع:
پژوه نامه فقه و علوم اسلامی دوره ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۲
19 - 32
حوزه های تخصصی:
موضوع مقاله حاضر بررسی میزان اعتبار عهدنامه مالک اشتر از نظر آیت الله خامنه ای است که با روش تحلیلی - توصیفی و کاربست علم رجال، فقه، شروح و تحقیقات ویژه نهج البلاغه به بررسی سندی - محتوایی نامه 54 نهج البلاغه با نام عهدنامه مالک اشتر می پردازد. ابتدا به بررسی شخصیت «مالک» که از اصحاب امیرمؤمنان است پرداخته شد، زیرا ایشان مخاطب مستقیم نامه می باشد. سپس معروفیّت این نامه نزد علما و فقهای گذشته و بررسی سند نامه در نهج البلاغه و کتب دیگر توجه شد و اعتبار کافی جهت اعتبارنامه به دست آمد. از دیدگاه آیت الله خامنه ای عهدنامه در حدّ حدیث صحیح نیست و در بررسی سندی این نتیجه به دست آمد که «اصبغ بن نباته» موثق و از اصحاب خاص امیرالمؤمنین علیه السلام می باشد و از بین راویان، «سعد بن ظریف» توسط غضائری تضعیف شده است ولی بقیه رجالیان او را تأیید کرده اند و تضعیف غضائری در برابر توثیق شیخ و توثیقات عام اساتید کتاب کامل الزیارات مقاومت و اعتباری ندارد. بنابراین وی صحیح الحدیث می باشد و اهتمام علما در طی قرون متمادی به اعتبار نامه افزوده است. آیت الله خامنه ای عهدنامه را مورد استفاده علمای علوم مختلف دانسته و به نظر می رسد شهرت عهدنامه مالک اشتر و متن محکم و قابل استفاده آن، سبب شده تا عهدنامه چنین اعتباری نزد علما داشته باشد.
بررسی ترجمه فیض الاسلام از نهج البلاغه بر اساس الگوی نظری وینی و داربلنه؛ مطالعه موردی خطبه أشباح و قاصعه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سراج منیر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۵
25 - 53
حوزه های تخصصی:
ترجمه متون دینی و مقدس به ویژه نهج البلاغه، از مهم ترین راه ها برای انتقال مفاهیم آنهاست. این ترجمه ها نیازمند ارزیابی دقیق و علمی هستند تا بتوان نارسایی ها و کاستی های موجود در آنها را شناسایی کرده و در نتیجه سطح کیفی ترجمه ها را بهبود بخشید. در این میان، الگوها و نظریات متعددی از سوی صاحب نظران حوزه ترجمه جهت سنجش ترجمه مطرح شده اند. الگوی نظری وینی و داربلنه یکی از کارآمد ترین نظریات است که می توان از آن به عنوان چهارچوبی علمی جهت ارزیابی متون ترجمه شده به ویژه متون دینی استفاده نمود. این الگو که ترکیبی است از دو شیوه ترجمه مستقیم و غیرمستقیم، از هفت تکنیک تشکیل شده است که عبارتند از: قرض گیری، ترجمه تحت اللفظی، گرته برداری، تغییر صورت، تلفیق، معادل یابی و اقتباس. در این پژوهش که به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام یافته است، بخشی از ترجمه فیض الاسلام از نهج البلاغه بر مبنای الگوی پیشنهادی وینی و داربلنه مورد بررسی قرار گرفته و میزان به کارگیری تکنیک های هفت گانه مشخص شده است. نتایج این جستار حاکی از آن است که مترجم ضمن وفاداری به متن مبدأ و رعایت اصل امانت داری، بیشتر از تکنیک های ترجمه غیرمستقیم بهره برده است و این امر موجب سلاست و شیوایی متن ترجمه گشته است.
تحلیل المؤشرات السیمیوطیقیه لخطاب الاستفهام فی خطب نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات حدیثه فی نهج البلاغه السنه الخامسه ربیع و صیف ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ق) العدد ۲ (المتوالی ۱۰)
31 - 45
حوزه های تخصصی:
یتکوّن الخطابُ الأدبی من مجموعهٍ من العناصرِ الخطابیهِ التی تدور دورًا کبیرًا فی اِنتقال دوافع الکاتب. أمّا الآلیات التی تسهم فی عملیه الخطاب الأدبی فتحتوی علی جمالیات النص الأدبی، دوافع الکاتب ومدی تلقّی القارئ من النص المقروء. إنَّ الإمام علی (ع) یستخدم فی کلامه شتّی الأسالیب البلاغیه فی غایه الجمال والفصاحه. الاستفهام أحد الأسالیب البلاغیه الذی یؤدّی إلی تطویر العملیه الخطابیه. لکلّ حرف من حروف الاستفهام خصائص لفظیّه ومعنویّه تمتاز بها دون أخواتها، فثمّه خصائص استعمالیّه تشترک فیها تلک الأحرف جمیعًا، وخصائص أخری یشترک فیها بعضها دون بعض، تهدف هذه الدراسه إلى الوقوف على الأبعاد العاطفیه لآلیات الاستفهام وبیان أهمّ الخصائص السیمیوطیقیه التی تمیّز بها، واستعمل هذا المقال المنهج الوصفیّ – التحلیلی – الإحصائیّ القائم على إحصاء عدد المرّات التی استعمل فیها الإمام علی کلّ حرف من حروف الاستفهام معتمدًا علی مؤشرات تحلیل الخطاب السیمیوطیقی فی أنماط الاستخدام لهذه الأحرف وتحلیل السّیاقات اللغویّه التی وردت فیها؛ للکشف عن معانیها ضمن الخطاب الذی ورد فیه کلّ حرف من حروف الاستفهام. علاوه على ذلک؛ نقوم بتحلیل الخطاب السیمیوطیقی للاستفهام من منظور مؤشرات سیمیوطیقیه منها: عملیتا القبض والبسط الخطابی ومؤشرتا الاتّصال والانفصال. خلصت الدّراسه إلى بعض النتائج منها: أنّه وَرَدَ الاستفهام بالحروف فی خطب نهج البلاغه ثمانی وسبعینَ (78) مَرّه، وأنّ "الهمزه" أکثر الأدوات تواترًا فی استفهامات خُطَب نهج البلاغه، حیث بلغَت خمسًا وستّین (۶۵) مره. جاء ترکیب الجمله الاستفهامیّه متنوّعًا فی الخُطب على اختلاف حروف الاستفهام التی استعملها واتّضح من البحث أنّه جاء کثیرٌ من أغراض الاستفهام عند الإمام (ع) للإنکار(التوبیخ والتکذیب)، والتقریر، والعرض. و أمّا من الناحیه السیمیوطیقیه فإنَّ الاستفهام یدلّ علی التنبیه والتقریر والتحضیض عندما ترتفع عملیتا القبض والبسط فی الخطاب الأدبی معًا بینما دلالات التوبیخ والنفی تقتضی ارتفاع القبض وانخفاض البسط فی عملیه الخطاب.
المکافئ اللغوی للألفاظ النابیه فی نهج البلاغه (نقد ترجمه فیض الإسلام، آیتی، شهیدی، معادیخواه ودشتی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دراسات حدیثه فی نهج البلاغه السنه الخامسه ربیع و صیف ۱۴۰۱ (۱۴۴۳ق) العدد ۲ (المتوالی ۱۰)
145 - 158
حوزه های تخصصی:
تواجه ترجمه النصوص الدینیه العدیدَ من التحدیات بسبب الحساسیات العقائدیه - الکلامیه، وصعوبه المفاهیم الدینیه وعمقها. إلى جانب التحدیات السابقه، یمکننا أیضًا الحدیث عن التحدی المتمثل فی ترجمه الألفاظ القبیحه ذکرُها فی النص الدینی. الألفاظ القبیحه (أو الألفاظ النابیه أو المحظورات اللغویه) هی کلمات لا یمکن استخدامها بسهوله فی الکلام. نظرًا لأهمیه هذا الموضوع، فقد تطرقنا فی البحث الحالی إلی تحلیل الترجمه الفارسیه للألفاظ القبیحه ذکرُها فی نهج البلاغه من خلال المنهج الوصفی التحلیلی واستخدام موارد المکتبه، مع الترکیز على المصطلحات المتعلقه بالأعضاء الجنسیه. تُظهِرُ نتائج البحث أن الألفاظ النابیه فی نهج البلاغه هی: الثدی، الکعاب، الأرحام، الأصلاب، القرم والقُبُل. بالإضافه إلى ذلک، استفاد مترجموا اللغه الفارسیه مثل فیض الإسلام، وآیتی، وشهیدی، ومعادیخواه، ودشتی من نهج الحفاظ على المعنى واستبدال المعنى فی ترجمه الألفاظ النابیه أکثر من تقنیات الترجمات الأخرى.
توضیح نسبت مرگ ارادی، معرفت و اخلاق در اندیشه صدرا(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال بیست و ششم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳ (پیاپی ۱۰۷)
99 - 120
حوزه های تخصصی:
مرگ به عنوان یکی از مفاهیم کلیدی در اندیشه صدرا به حساب می آید. در اندیشه صدرا مرگ به عنوان تعالی نفس از بدن معرفی شده است. از منظر وی مرگ تنها به ضرورت متافیزیکی واقع نمی شود، بلکه آدمی می تواند بر حسب تلاش خود میان نفس و بدن جدایی بیندازد. سؤال این است که مرگ چگونه از ضرورتی متعالی به امری انسانی تبدیل شده و چگونه با اراده آدمی نسبت برقرار می کند. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی تلاش می کند که نشان دهد صدرا چگونه میان مرگ با فلسفه از یک سو و مرگ و اراده اخلاقی و تهذیب از سوی دیگر ارتباط ایجاد می نماید. با مراجعه به آثار صدرا روشن می شود که مرگ ارادی، اراده اخلاقی و فلسفه از جهت اینکه هر سه از یک سو دوری از تعلقات بدنی را لازم دارند و از سوی دیگر باعث استکمال وجودی نفس و رسیدن آن به مرتبه عقلانی می شوند، اشتراک دارند. این خصیصه مشترک و بنیادی زمینه ایجاد نسبت میان این سه مفهوم و گذار از یکی به دیگری را در اندیشه صدرا فراهم می آورد.