مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
مقالات شمس
حوزه های تخصصی:
یکی از داستان های تاریخی و در عین حال سمبلیک قرآنی که به دلایل مختلف در متون ادبی صوفیانه بارها تکرار شده، داستان «موسی و خضر» است که به دلیل ظرایف و پیام های گوناگون، ظرفیت تاویل پذیری فراوانی نیز یافته است. در این مقاله مولف ضمن نگاه اجمالی به تفاسیر گذشته و برداشتهای عرفانی و غیر عرفانی نویسندگانی که به این داستان پرداخته اند، به کیفیت انعکاس آن در آثار مولانا می پردازد. این مطالعه نشان می دهد که مولانا در یکی از موارد یازده گانه ای که به این داستان در مثنوی اشاره کرده، تاویل و قرائتی بر خلاف تفسیرهای گذشته و حتی ده مورد دیگر در مثنوی ارایه کرده و ساختار داستان را بر بنیاد موسی و خضر و برتری شخصیت موسی بر خضر (موسی محوری) بنیان نهاده است. نگارنده بر اساس دلایل سه گانه ای، بر آن است که مولانا در این نوع قرائت و تاویل، از کتاب کشف الاسرار میبدی و یا شاید از منبع دیگری استفاده کرده، که مآخذ میبدی در کشف الاسرار بوده است.
شمس تبریزی و تاویل های عرفانی او از احادیث نبوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شمس تبریزی برای احادیث نبوی اهمیت بسزایی قایل بوده و همان گونه که خود اشاره می کند، کمترین سخن حضرت محمد(ص) را با تمام کتاب های عالم قابل مقایسه نمی داند. او معتقد است، ورای ظاهر احادیث، معناهای باطنی عمیقی نهفته است که تنها عارفان و واصلان درگاه احدیت قادرند آن را درک کنند. او حتی گاهی قرآن و حدیث را با هم می سنجد و می گوید: قرآن را به این دلیل دوست دارد که از زبان حضرت رسول(ص) جاری شده، نه به این علت که خداوند آن را فرستاده است. او همچنین بر این باور است که در احادیث، اسرار بسیار زیادی وجود دارند که به دلایلی در قرآن مطرح نشده اند. شمس با درک عرفانی عمیقی که نسبت به سخنان حضرت رسول(ص) دارد، معانی عارفانه بدیع و شگرفی را از احادیث استخراج و عرضه می کند؛ معنی هایی که عارفان قبل از او به ندرت متوجه شده اند. در این پژوهش، ابتدا نظریات شمس در باب تاویل و تاویل حدیث را بررسی، سپس شیوه های تاویلی او را به صورتی ساختارمند طبقه بندی کرده ایم.
پژوهشی در چگونگیِ تأویلات قرآنی شمس تبریزی
حوزه های تخصصی:
بی شک یکی از بزرگترین عارفان پهنه عرفان اسلامی شمس الدین محمّد تبریزی، عارف نام آور قرن هفتم هجری است که تحول بنیادینی در تفکرات مولانا جلال الدین مولوی به وجود آورد. شمس تبریزی در تنها اثر به جا مانده از خویش؛ یعنی «مقالات» نظریه های جالبی در ابواب مختلف عرفانی از خود به یادگار گذاشته است که برخی از آنها قابل توجه هستند. شمس تبریزی نظریات بدیعی دربارة تأویل و تفسیر قرآن دارد که تا کنون مورد توجه قرار نگرفته اند. شمس در ضمن تأویل های خود بطن های جدیدی را از قرآن عرضه می کند که باعث شگفتی و شیفتگی هر پژوهشگر و محقق آگاه به عرفان اسلامی می شود. همین موضوع اهمیت پرداختن به این مقوله را دو چندان می کند. این مطالب به صورت پراکنده و از هم گسیخته در «مقالات» مندرج هستند و طبقه بندی آنها نیاز به کوشش فراوان دارد. در این پژوهش ابتدا نظریات کلّی شمس دربارة تأویل، لزوم روی آوردن به آن و آشنایان به علم تأویل را بیان کرده و سپس نظریات وی در باب قرآن و تأویل آن را به صورتی ساختارمند شرح داده و به بررسی آن پرداخته ایم. علاوه بر این، تفاسیر شمس را با شش تفسیرِ عرفانیِ قبل و معاصر او مقایسه کرده و نوآوری های شمس را مشخص ساخته ایم. شمس بر این باور است که انسان کامل یا ولی اعظم در هر عصری مظهر کامل قرآن است. در اندیشه شمس قرآن دارای بطن های بی نهایت است و اعتقاد به هفت بطن و هفتاد بطن نوعی سطحی نگری است. او در تعالیم خود دانستن تأویل و تفسیر قرآن را برای هر مسلمانی لازم دانسته و حضرت رسول(ص) را به عنوان نخستین مؤول و مفسر قرآن معرفی می کند. در یک تقسیم بندی کلی می توان گفت که شمس برای تأویل و تفسیر آیات از چهار شیوه تأویلی استفاده کرده است که عبارتند از: الف) تأویل یک واژه قرآنی به یک مفهوم و یا واژه دیگر. ب) تأویل به وسیله اضافه کردن یک کلمه به آیه. ج) تأویل و تفسیر بواسطه ارائه کردن شأن نزولی خاص از آیه. د) تفاسیر توجیهی که در آنها کاربرد برخی از اصطلاحات را توجیه می کند.
بررسی عوامل سازنده ابهام در مقالات شمس با تأکید بر مسئله انسجام دستوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالات شمس به عنوان اثری برجسته و مهم در تاریخ عرفان و ادبیات فارسی که ارتباط تنگاتنگی با مولوی، زندگی و آثارش دارد، نه تنها مورد توجه طیف وسیعی از خوانندگان عادی و غیر متخصص قرار نگرفته بلکه حتی کمتر مورد توجه پژوهشگران واقع شده است. یکی از دلایل کم توجهی به این کتاب، ساختار جملات از هم گسیخته و عدم انسجام ظاهری متن است که سبب پدید آمدن ابهام شده است. در این پژوهش، به بررسی منشأ ابهام در این متن پرداخته می شود. به دیگر سخن، به این پرسش جواب داده می شود که چه عواملی سبب پدید آمدن ابهام در متن شده است؟ به این منظور بیشتر از روش تحلیل کلام و بحث انسجام دستوری که شامل ارجاع و حذف می شود استفاده می گردد. با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که بیشترین سهم ابهام در مقالات مربوط به آشنا نبودن خوانندگان با مهم ترین ویژگی سبکی متن، یعنی استفاده از «ایجاز» است. این طرز استفاده از کلام از سوی نویسنده، نمایانگر خلق و خوی اوست. عوامل دیگر عبارت اند از: نحوه استفاده از ضمایر شخصی به صورت ارجاع برون متنی و درون متنی بدون ذکر پیش مرجع، به کاربردن ضمیر «او» در معنای عام انسان، ذکر نکردن اسامی خاص به دلیل رعایت ایجاز، تبدیل یا تغییر شخص فعل از سوم شخص به اول شخص و بالعکس، استفاده از حذف، ابهام در تشخیص گوینده و شنونده در ساختار گفت وگو، آشنا نبودن مخاطبان امروزی با بافت موقعیتی کلام و نبود دانش پیش زمینه ای.
تقابل آرای شمس و مولوی در باب حلّاج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأثیر عمیق و همه جانبه شمس تبریزی بر وجود مولوی بر هیچ کس پوشیده نیست تا آنجا که تعدادی از مولوی پژوهانِ بنام، آثار مولوی را انعکاسی از اندیشه های شمس دانسته اند و مثنوی مولوی را شرحی از انعام شمس خوانده اند. انقلاب روحی پدید آمده در مولوی و تأثیر آموزه های شمس در تفکّرات او در زمینه های عرفانی، فلسفی، کلامی و... به اثبات رسیده است. با وجود این، در مواردی بسیار نادر، اختلافاتی میان آراء این پیر و مرید پرآوازه دیده می شود که تاکنون از دیدگاه محقّقان پوشیده مانده است. یکی از این موارد، اختلاف دیدگاه های آنها درباره شخصیت حلّاج است که از محوری ترین شخصیت های عرفان اسلامی به شمار می رود. در پژوهش حاضر، ابتدا دیدگاه های شمس تبریزی درباره حلّاج را که به صورت بسیار پراکنده در مقالات او وجود دارند، گردآوری و طبقه بندی کرده ایم. سپس، آنها را با آراء مولوی در آثار مختلف او مقایسه نموده، نشان داده ایم که اختلاف نظرهای اساسی میان آرای شمس و مولوی در مورد حلّاج، شخصیت و جایگاه او وجود دارد که در حوزه عرفان اسلامی بسیار قابل تأمل است. به عنوان نمونه شمس در سخنان خود اناالحق گویی حلّاج را مورد انتقاد قرار داده و معتقد است که حلّاج هنوز به مراتب عالی سلوک و اتصال به حق دست نیافته، عالم روح را بتمامی درک نکرده، در سکر ناتمام بوده و سخنانش بوی انانیت می دهد. این در حالی است که مولوی، مرید بلامنازع شمس، به دفاع از شخصیت حلّاج پرداخته و بر این باور است که او به مقام فنای فی الله و اتصال به حق رسیده است و انالحق او نه تنها ناشی از انانیت نبوده؛ بلکه تواضعی بزرگ در برابر حق محسوب می شود. علاوه بر این، مولوی در آثار مختلف خود، در صدد تأویل و توجیه اناالحق گویی حلّاج بوده و آن را رمزی از رموز الهی می داند، در حالی که شمس، آن را سخنی رسوا و بی تأویل نامیده است. در این مقاله بر آنیم تا علاوه بر بیان و بررسی این اختلاف دیدگاه ها، پاسخی مناسب برای این اختلاف نظر میان شمس و مولوی بیابیم.
بررسی و تحلیل مقایسه ای داستان گنج نامه در مقالات شمس و مثنوی معنوی
حوزه های تخصصی:
داستان عرفانی «گنج نامه» از جملة اقوال شمس است که به شکل محاوره ای و بسیار کوتاه در مقالات آمده که مولوی با تأثر از ساختار و محتوای این حکایت، داستان طولانی و ساختارمندی خلق کرده است. البته اگرچه تأثیر نقش بسیاری از حکایات و قصه های مقالات شمس بر مثنوی معنوی امری است که محققان فراوانی به آن اشاره کرده اند؛ تأثیر داستان یادشده بر داستان موردنظر در مثنوی (گنج نامه مثنوی) به میزانی است که می تواند تحقیقی مستقل را شامل شود. روشن است تأمل و نوع نگاه مولوی به این داستان، نشان از قدرت او در تبیین عناصر داستانی و کشف زوایای پنهان حکایت یادشده دارد. با این توصیف کاربرد تمثیلات، تلمیحات و شمار بسیاری از واژگان عرفانی و استفاده از آیات و روایات گوناگون محصول فرآیند ذهنی مولوی در این داستان است که در این مقاله، بدان پرداخته شده است. وی در طول داستان با شیوه جریان سیال ذهن، حوادث و صحنه هایی تازه خلق کرده و با ایجاد برخوردهای گوناگون مانند به چالش کشاندن عقل و عشق و ... داستان را ضمن توجه به ساختار منسجم؛ اندیشمندانه به پایان می رساند.
ولایت و ولی از نظرگاه شمس تبریزی و بررسی بازتاب آن در مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع ولایت و ولی، یکی از محوری ترین موضوعات مطرح شده در عرفان اسلامی، است که غالب عرفا درباره آن، موضوعات و مباحث گوناگونی را مطرح کرده اند. بی شک یکی از بزرگ ترین عارفان مسلمان، شمس الدین محمد تبریزی، معرفت اندیش نام آور قرن هفتم هجری است که تحول بنیادینی بر تفکرات مولانا جلال الدین مولوی نهاد و نحله جدیدی از فرهنگ عرفانی را پایه گذاری کرد. شمس تبریزی در تنها اثر به جا مانده از خویش؛ یعنی مقالات، نظریه های جالبی در ابواب مختلف عرفانی از خود به یادگار گذاشته است که هر کدام از آن ها کم نظیر و گاه بی نظیر است. کتاب مقالات شمس که مجموعه ای از منقولات پراکنده شمس تبریزی است، ساختار منظمی ندارد به همین دلیل، یافتن یک موضوع خاص از میان انبوهی از سخنان پراکنده او کاری بسیار دشوار و دیرباب است که مستلزم دقت و صرف وقت فراوان است.
در این پژوهش ضمن تشریح نظریات شمس تبریزی درباره ولایت و رویکردهای وی به این موضوع، آرای وی در این مورد طبقه بندی و با آرای عارفان نامدار قبل و همعصر او مقایسه شده است. علاوه بر این تلاش شده میزان بازتاب آرای شمس تبریزی در کتاب مثنوی مولوی نشان داده شود و تأثیر آن عقاید بر مثنوی مولوی بررسی شود. شمس تبریزی، نظریات بدیع و جالبی درباره ولایت عرضه کرده که نظیر آن ها در آثار سایر عرفا و حتی در نزد مولوی یافت نمی شود. مباحث مربوط به معنای ولایت، اوصاف اولیا، پنهان بودن اولیا و راه شناخت اولیا از جمله موضوعاتی است که شمس تبریزی مطرح کرده که در این مقاله، نظریات بدیع شمس درباره این موضوعات، تبین و تشریح شده و میزان بازتاب آن ها در مثنوی نشان داده شده است.
آنچه امروز نیز می توان از شمس تبریزی آموخت؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شمس تبریزی هم چنان یکی از چهره های ناشناخته تاریخ عرفان و ادب ایرانی- اسلامی است. بخش مهم شناختی که از او داریم، مدیون مولانا جلال الدین محمد بلخی است که شعر و عرفان خود را ارمغان او می داند و معانی آثارش را عطایا و افاضات وی. امّا شمس خود سخنانی دارد که در «مقالات» او گرد آمده است و دسترسی بدان را مدیون محمّد علی موحّد هستیم. این یادداشت ها با مطالعه تحلیلی از همان مقالات فراهم آمده و گفته های بی واسطه خود اوست. سعی شده است مهم ترین دیدگاه های او در موضوعات اساسی از جمله خدا، وحدت ادیان و رسالت انبیا، شریعت و متابعت، خود شناسی، جمع ظاهر و باطن، استقلال رأی و نفی تقلید، استعداد و اهلیت لازمه هدایت و تربیت، خوش خویی و فراخ روحی، حقیقت را از پنجره های متعدّد نگریستن و آینه مرگ، به صورتی نسبتاً مدوّن ارائه شود. شمس به دلیل تأکیدی که به استقلال رأی و دوری از تقلید دارد، به همه این موضوعات با دیدی متفاوت و کاملاً شخصی می نگرد؛ بدین سبب امروزه می توان هم نوع تفکّر را از شمس آموخت و هم تعالیم او را که حاصلِ نگرشی مثبت به زندگی است.
قطب مجازی زبان نثر صوفیه با تکیه بر مقالات شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبان و ادبیات فارسی (دانشگاه خوارزمی) سال بیست و چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵ (پیاپی ۸۰)
حوزه های تخصصی:
درمیان کتاب های به جامانده از نثر صوفیه، نثر مقالاتِ شمس تبریزی از کیفیتی خاص برخوردار است. زبان ویژه مقالات و حساسیتی که شمس در جای جای مقالات درباره زبان از خود نشان می دهد باعث شده است شاهد دیالکتیکی میان ساخت و معنای زبان باشیم که نتیجه آن شکل گیری نثری پیشرو نسبت به نثر هم عصران اوست. درمیان کارکردهای مختلف زبان شمس، کارکرد مجازی نثر از اهمیتی ویژه برخوردار است که آن را باید یکی از کارکردهای اصلی در گسترش مفاهیم زبانی مقالات به حساب آورد. ازاین رو، با توجه به نیازی که درباب بررسی ساختار مقالات به چشم می خورد، این مقاله با رویکردی فرمالیستی به کارکرد مجازی زبان پرداخته و دراین راه از نظریات رومن یاکوبسن درخصوص قطب استعاری و مجازی زبان بیشترین بهره را گرفته است. یاکوبسن با پذیرفتن نظریه سوسور درباره قراردادی بودن زبان و پذیرفتن دو محور جانشینی و هم نشینی در زبان، این موضوع را اضافه می کند که مجاز مرسل ازخلال رابطه مجاورت و محور هم نشینی کلمات، و استعاره ازخلال رابطه شباهت در محور جانشینی زبان صورت می بندد. او همچنین معتقد است که نثر از منشی مجازی درمقابل شعر که منشی استعاری دارد برخوردار است. با بررسی مقالات نیز می توان به این نتیجه رسید که نثر مقالات در قسمت هایی که قصد ارائه مفهومی خاص و ویژه درکار بوده از منشی مجازی درجهت ارائه مضمون سود برده است.
انسان در جهان بینی شمس تبریزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان بینی فردی یا گروهی، به طور کلی، مجموعه نگرش های فرد یا گروهی خاص، در باب جهان هستی، خالق هستی و انسان را در بر می گیرد. اهمیت بررسی جهان بینی از آنجا سرچشمه می گیرد که اعمال انسان ها بر اساس جهان بینی آنها صورت می پذیرد. در سخنان باقی مانده از شمس تبریزی در مقالات، نکته ها و موضوع های فراوانی بیان شده است که با بررسی دقیق آنها می توان جهان بینی شمس تبریزی را دریافت. هدف این مقاله تبیین نگرش شمس در باب انسان - به عنوان یکی از مبانی شناخت جهان بینی وی- است. به منظور حصول نتیجه ای استوار و دقیق، در این پژوهش، همه مطالب وسخنان شمس تبریزی در کتابِ مقالات، مورد بررسی قرار گرفته و استدلال ها و شواهد مبتنی بر مجموعه سخنان وی است. با توجه به آنکه عارفان، اغلب به انسان، در سه ساحت «انسان و خویشتن، انسان و خدا، و انسان و همنوعان» توجه می کنند، مباحث این پژوهش نیز، غالب سخنان مهم شمس را در سه زمینه فوق در بر می گیرد. در این مقاله، مقام و جایگاه برجسته انسان در نگاه این عارف که براساس نگرش وحدت وجودی وی بوده است و توجه جدّی و مسئولانه شمس در برابر همه انسان ها (و نه فقط انسان کامل)، نشان داده شده است.
جستاری در شگرد تمثیل و انواع آن در مقالات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تمثیل از شگردهایی است که کلام را هنری و سخن را مؤثرتر می کند. تمثیل علاوه بر جنبه های زیباشناسانه، کارکردهای مهم دیگری نیز در سخن دارد. نوشتار پیش رو با در نظر گرفتن شگرد تمثیل و کارکردهای آن، این شیوه را در مقالات شمسبررسی کرده است. در این راستا، انواع گوناگونی از تمثیل های به کار رفته در این اثر شناسایی و بررسی شده است. با در نظر گرفتن گسترة کاربرد این شیوه در مقالاتو جایگاه مهم تمثیل در اقناع مخاطب و بیان آموزه های حکمی، نکتة مهم دیگری مورد توجه قرار گرفت و آن اینکه تمثیل در مقالات شمسفراتر از یک ابزار بلاغی صرف برای هنری تر کردن کلام است. می توان گفت تمثیل شیوه ای است که از رهگذر آن، آموزه های عرفانی و حکمی مقالات به شیوه ای باورپذیرتر در اختیارمخاطبان قرار داده شده است؛ چنا نکه باور پذیر ساختن موضوع سخن با احتجاجی هنری و پنهان از کارکردهای مهم تمثیل، علاوه بر جنبه های زیباشناسانة آن برشمرده شده است.
بررسی تطبیقی جوجه اُردک شمس و جوجه اُردک زشت آندرسن با تکیه بر فرآیندِ فردیّت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هانس کریستیان آندرسن از نظر بازه زمانی، با محمّد بن ملک داد، معروف به شمس تبریزی، فاصله بسیار زیادی دارد؛ امّا پاره ای خصوصیّات و ویژگی های رفتاری و اخلاقی این دو، همچنین شیوه بیان این دو نویسنده، بسیار به هم نزدیک است. این همسانی و مشابهت ها، زمانی جالب توجّه تر می شود که بدانیم در آثار هر دو نویسنده، «جوجه اُردکی»، حضور دارد. جوجه اُردکی که در راه شناختِ «خود»، دچار «فرآیند فردیّت» می-شود. سئوال اصلی این نوشته آن است که آیا میان جوجه اُردک شمس تبریزی با جوجه اُردکِ زشت آندرسن، رابطه ای وجود دارد؟ یا وجود و حضور این موضوع، (جوجه اُردک فردیّت یافته)، در آثار دو نویسنده، امری کاملاً اتّفاقی و از باب توارد و تصادف است؟ این نوشته به شیوه توصیفی- تحلیلی و به روش کتاب خانه ای فراهم آمده است. یافته های این بررسی، نشان می دهد، اگرچه به صورت قطع و یقین، نمی توان در مورد دسترسی آندرسن به مقالات شمس تبریزی، حکم داد؛ امّا پاره ای از قراین و شواهد؛ شائبه توارد و تصادف از این مطالعه را برطرف و این بررسی را در دایره مُطالعات تطبیقی قرار می دهد و علیرغم نزدیکی های آشکار و مشابهت های فکری که درون مایه این دو داستان را شکل می دهد؛ تفاو ت های زیادی هم در مسیر پیمودن فرآیند فردیّت، به چشم می خورد. آنچه در این مطالعه تطبیقی، بسیار مُهمّ است، آن است که بدانیم حقّ تقدّمِ طرح موضوع این قصّه مشهور- که آوازه جهانی دارد- از آنِ شمس تبریزی است و نه هانس کریستین آندرسن دانمارکی.
جستاری در شگرد طنز و انواع آن در مقالات شمس
حوزه های تخصصی:
طنز یکی از انواع شیوه های بیان است؛ شیوه ای هنری و اثرگذار در بیان و انتقال انواع مضامین. کاربرد طنز به شیوه ها و مقاصد مختلف در انواع آثار هنری به کار گرفته می شود. مقالات شمس تبریزیدر شمار متونی است که این شیوة بیان در آن سهمی برجسته دارد. با توجه شخصیت شمس و کارکردی که طنز در انتقال مؤثر آموزه های حکمی و معرفتی دارد، این نکته قابل انتظار است. بر اساس مطالعة پیش رو می توان گفت طنز در مقالات، شیوه ای برجسته در بیان است که به شکلی گسترده و در انواع اشکال آن با توجه به انواع طنز در مباحث نقد ادبی امروز به کار گرفته شده است؛ طنز واژگانی، طنز مفهومی و طنز روایی انواعی مهم از طنزهایی به کار رفته در مقالات است. علاوه بر این، زبان شمس در مقالاتبا نازکی خاصی همراه است به طوری که می توان گفت سایه ای از طنز بر سراسر مقالاتوجود دارد و لحن شمس به طور کلی صبغة طنزآمیز دارد. طنزی که علاوه بر ذهن وقاد و زبان پرورده شمس، برخاسته از اندیشه های حکیمانه و فرزانه منشی شمس است.
تحلیل شیوه های گیراسازی زبان در مقالات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نثر خلق ر می تون دست یبی به حدکثر کریی زبن نوشتر ز طریق جبه جیی رکن جمله، به ویژه فعل، و همهنگی زبن ب نحوه وقوع وقعیت ذهنی و خرجی دنست که مروزه در جهن طرفدرن بسیر درد و در برخی دنشگه ه رشته و گریشی به همین نم وجود درد. در متون منثور فرسی نوشته هیی ر می تون دید که ب هوشیری عمیق نویسنده و چیرگی بی منندش بر زبن، و نیز رعیت قوعد ین شیوه نگرش به نثر خلق دست یفته ند. یکی ز مهم ترین نه، مجموعه نوشته هیی ست که مروزه به نم مقلت شمس تبریزی مشهور و منتشر گشته ست. دقت در نحوه کربرد رکن جمله ه و جبه جیی نه در موضع مختلف و توجه به بسمد وقوع ین جبه جیی ه و همچنین شیوه ستفده شمس ز شگردهی بینی کلم، بسیری ز موضع مقلت ر نمونه علی نثر خلق در زبن فرسی می سزد. هدف ین مقله ریه تعریفی ز نثر خلق و نمیش قوعد و مصدیق ن در مقلت شمس و تقویت و کریی بیشتر ن در زبن و دب فرسی ست. دقت در ین شیوه خص نثر نشن می دهد که شمس تبریزی ز طریق فریند تجسیم، تصویرسزی و دیدری سختن کلم، همهنگی وقعیت کلمی ب وقعیت خرجی، ستفده فرون ز فعل، بزی هی هنری ب متمم ه و جبه جیی رکن، قدرتی فوق لعده به نثر فرسی بخشیده ست.
نقش «من نفسانی» در مقالات شمس؛ تجلی «فرایند آینه» در «ساحت خیالی» مؤلف و خصایص «نارسیسیستی» آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شمس تبریزی از مشایخ بزرگ تصوف و از تأثیرگذارترین چهره ها بر مولانا به شمار می رود، در عین حال از قبل روایات موجود، ابعاد مبهم بسیاری در مورد احوال و خصوصیات وی به چشم می خورد. در متن مقالات شمس به منزله اثری که بازتاب دهنده بخش هایی از زندگی و عقاید مؤلف خود است، با مجموعه عباراتی مواجهیم که متضمن مفاهیمی نظیر انانیت و تفاخر بوده، نمایانگر جایگاه و اعتبار مفهوم «من» نزد مؤلف هستند. این عبارات عمدتاً به ایراد وجوه تحسین برانگیز «خود» اختصاص داشته، یا دیگر مشایخ را به باد نقد و تقبیح گرفته است. نظر به اینکه در مبانی تصوف، خودپسندی همواره به مثابه مانعی در راه وصول به مطلوب تلقی شده است، با مسیله ای متناقض نما روبه روایم که به حتم واجد ریشه های گسترده ای در شخصیت مؤلف است. بنابر رویکرد روان کاوانه، آثار ادبی به منزله مفاهیمی برخاسته از دستگاه نفسانی و بازتابی از ناخودآگاه مؤلف بررسی می شوند. بدین ترتیب، با روش نقد روان شناسانه مؤلف از مجرای متن اثر ادبی، به تحلیل مسیله مذکور مبادرت شده، با محوریت مفهوم «من نفسانی» به بررسی زوایای فکری مؤلف در بستر «ساحت خیال» وی و کارکردهای نمادین آن پرداخته شده است. این امر در قالب شکلی تحقق یافته از کارگزاری فرایند استعاری «مرحله آینه» ترسیم شده و در نهایت به صورت بروز مفهوم «نارسیسیسم» و نمودهای رفتاری آن تبیین شده است.
تحلیل شیوه های مخالف خوانی در مقالات شمس از نگاهی دیگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۴۵
7-36
حوزه های تخصصی:
مقالات شمس یکی از معتبرترین متون منثور عرفانی است که بسیاری از سخنان نویسنده در آن، حاصل درهم آمیختگی و تلاقی امور مختلف در سطوح عینی و ذهنی بوده است. در این متن، همچون بسیاری از متون عرفانی دیگر، نظام دلالت گشوده است و این امر توان کشف و خلق افق ها و تجربه های تازه را در زبان به وجود می آورد. شمس نیز در بسیاری از موارد دیدگاه های سنتی مبتنی بر امور و سطوح معهود را درهم شکسته و با دیدگاهی متفاوت و چینشی متمایز، کارکردهای مجازی زبان را به خدمت گرفته و معناهای متفاوت تازه ای را خلق کرده است. پس از تحقیق صورت گرفته، مشاهده شد که نویسنده در نقش سوژه، برای دستیابی به سطحی جدید، گاه در ابتدا، چارچوب باور و یا اعتقاد مرسوم را شکسته است و سپس، با پیوندی که میان سطوح انتزاع جدید برقرار کرده، از مسیر پیشین منحرف شده و با فرایندی انحرافی و خوانشی مخالف، سطح تازه ای از معنا را خلق کرده است. زدوده شدن لایه های معنایی رایج در تفسیر آیات و احادیث، خلق معیارها و نگرش های تازه درباب اعتقادات و باورهای عوام، وارونگی و تقدس زدایی از امور مقدس از یک سو و تقدس بخشی به اموری منفور یا مهجور همگی از ویژگی های مخالف خوانی در مقالات شمس بوده است. روش تحقیق در پژوهش پیشِ رو، تحلیلی توصیفی بوده است.
شخصیّت متغیّر در مقالات شمس تبریزی
منبع:
شفای دل سال سوم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۵
189 - 204
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین ویژگی های متغیر و بارز عرفان و آثار عرفانی و آثار منثور غنایی، شخصیّت متغیّر است. سیر شخصیّت متغیّر نیز از مهم ترین مسائل عرفان و آثار منثور غنایی است؛ تا آنجا که شخصیّت متغیّر با سیری بغرنج به تکامل شخصیتی نزدیک می شود. تکامل شخصیتی شخصیّت متغیّر به اشکال گوناگونی در آثار عرفانی و آثار منثور غنایی به ویژه مقالات شمس تبریزی نمود می یابد. شخصیّت متغیّر عرفانی در مقالات شمس همچون پهلوان ژانر حماسی، ابزارهای گوناگونی در اختیار دارد، ولی در عین حال از پهلوان حماسی متمایز است. مکمّل شخصیّت متغیّر در مقالات شمس، سیر عرفانی اوست. او برای رسیدن به تکامل یا وصال باید این سیر را آغاز کند، امّا آغاز سیر در مقالات شمس منوط به گذر از مراحل دیگر است. این مراحل، شخصیّت متغیّر را با یک ندای درونی فرامی خواند؛ تا آنجا که شخصیّت متغیّر دچار یک ناخودآگاهی می شود. پس از عبور از مراحل مذکور، شخصیّت متغیّر به سیری پرمانع گام برمی دارد، این موانع در سیر عرفانی او متمایزند و به اشکال گوناگونی در مقابل شخصیّت متغیّر عرفانی قرار می گیرند. گاه حرکت شخصیّت متغیّر خود مانعی در مقابل اوست، این بی ثباتی موانع، موجب تمایز شخصیتّی شخصیّت متغیّر نیز می شود. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی مبتنی بر تحلیل ساخت گرایانه با تکیه بر مقالات شمس تبریزی می کوشد تا شخصیّت متغیّر را در سیر تکاملی مورد مطالعه قرار دهد و به فرضیه های تکرار آغاز شخصیّت متغیّر در پایان سیر و عدم ایستایی شخصیّت متغیّر در سیر تکاملی دست یابد.
ادب مندی در مقالات شمس و فیه مافیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تلاش می شود با استفاده از نظریه های کاربردشناسی به روش توصیفی تحلیلی و با تمرکز بر نظریه ادب براون و لوینسون، شیوه های ادب مندی کلام در دو کتاب مقالات شمس تبریزی و فیه مافیه مولوی بررسی و مقایسه شود. در این پژوهش همه بخش های گفت وگومحور در متن هر دو کتاب تحلیل و بررسی شد. نتایج این پژوهش نشان داد که از میان شیوه های بیان مرتبط با ادب مندی، بسامد استفاده از شیوه بیان امر مستقیم در فیه مافیه بیشتر از مقالات شمس است؛ علاوه بر این، بسامد استفاده از شیوه پرسش غیرایجابی با کارکرد تهدیدکننده وجهه در هر دو کتاب یکسان است؛ اما کاهش چشمگیر کارکرد تحقیر در فیه مافیه بیانگر توجه بیشتر مولوی به رعایت وجهه مخاطب است. با توجه به اینکه میزان استفاده از دشواژه ها در کتاب مقالات شمس بیشتر از فیه مافیه است، می توان به درستی مدعی شد میزان رعایت ادب مندی کلام در فیه مافیه بیشتر از مقالات شمس است؛ ولی به علت ارتباط این دو کتاب با گونه (ژانر) تعلیمی و جایگاه اجتماعی بالای نویسندگانِ هر دو اثر در گفتمان منتسب به خویش، ساختار زبانی کتاب های مقالات شمس و فیه مافیه درمجموع، ادب محور است.
مقایسه هرمان هسه و شمس تبریزی با تکیه بر کنولپ و مقالات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
145 - 175
حوزه های تخصصی:
هرمان هسه (۱۸۷۷-۱۹۶۲م.)، نویسنده و عارف آلمانی، از کودکی با تعالیم الهیات مسیحی آشنا شد و در جوانی به مکاتب عرفانی شرق گرایش یافت. وقایع زندگی هسه و مطالعات عرفانی وی، سبک خاصی را برای او پدید آورد که در داستان کنولپ قابل مشاهده است. این داستان مدرن به توصیف شخصیت عارف مسلک کنولپ می پردازد. از سوی دیگر، شمس تبریزی (۵۸۲-۶۴۵ ق.) عارف ایرانی است که حکایت هایش در مقالات شمس روایت شده است. میان انگاره عرفانی شخصیت کنولپ در داستان هسه و شمس تبریزی در مقالات ، شباهت هایی وجود دارد که محل بررسی و تحلیل است. در این مقاله به روش توصیفی-مقایسه ای، پس از معرفی مختصر هسه، به تشریح جایگاه عرفان در اندیشه و آثار او می پردازیم. سپس اثر کنولپ را به لحاظ فرم و محتوا بررسی، و ویژگی های عرفانی این شخصیت را در ادوار مختلف زندگی بیان می کنیم. در ادامه به توضیح مختصری از زندگانی شمس می پردازیم تا ویژگی های عرفانی او را گزارش کنیم. پایان بخش این مقاله نیز مقایسه دو اثر کنولپ و مقالات شمس و بیان مشابهت های دو شخصیت کنولپ و شمس تبریزی است. از جمله این شباهت ها می توان به روایت های داستانی هر دو اثر اشاره کرد که در خدمت توصیف ویژگی های شخصیتی کنولپ و شمس، نظیر تنهایی معنوی و شوخ طبعی، قرار دارد. با این حال تفاوت اصلی در آن است که داستان کنولپ یک اثر ادبی است، اما مقالات، متنی شهودی به شمار می آید.
کهن الگوی قهرمان در مقالات شمس تبریزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مطالعات زبان و ادبیات غنایی سال نهم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۳
99 - 107
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین ویژگی های متغیر و بارز عرفان و آثار عرفانی و آثار منثور غنایی، کهن الگوی قهرمان است. سیر قهرمان نیز از مهم ترین مسائل عرفان و آثار منثور غنایی است تا آن جا که کهن الگوی قهرمان با سیری بغرنج به تکامل شخصیتی نزدیک می شود. تکامل شخصیتی قهرمان به اشکال گوناگونی در آثار عرفانی و آثار منثور غنایی به ویژه مقالات شمس تبریزی نمود می یابد. قهرمان عرفانی در مقالات شمس همچون قهرمان ژانر حماسی، ابزارهای گوناگونی در اختیار دارد، ولی در عین حال با قهرمان حماسی متمایز است. مکمل شخصیت قهرمان در مقالات شمس، سیر عرفانی اوست. او برای رسیدن به تکامل یا وصال باید این سیر را آغاز کند، اما آغاز سیر در مقالات شمس منوط به گذر از مراحل دیگر است. این مراحل، قهرمان را با یک ندای درونی فرامی خواند تا آن جا که قهرمان دچار یک ناخودآگاهی می شود. پس از عبور از مراحل مذکور، قهرمان به سیری پرمانع گام برمی دارد؛ این موانع در سیر عرفانی قهرمان متغیّرند و به اشکال گوناگونی در مقابل قهرمان عرفانی قرار می گیرند. گاه حرکت قهرمان خود مانعی در مقابل اوست؛ این متغیّر بودن موانع موجب تغیّر شخصیتی قهرمان نیز می شود. این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی مبتنی بر تحلیل ساخت گرایانه با تکیه بر مقالات شمس تبریزی می کوشد تا کهن الگوی قهرمان را در سیر تکاملی مورد مطالعه قرار دهد و به فرضیات تکرار آغاز قهرمان در پایان سیر و عدم ایستایی شخصیت متغیّر قهرمان در سیر تکاملی دست یابد.