مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
شیخ صنعان
حوزه های تخصصی:
بسیاری ا ز آثار ادبی، بالقوه یک نمایشنامه یا یک فیلمنامه است. یکی از این شاهکارهای ادبی " شیخ صنعان" اثر "فریدالدین عطار نیشابوری" است. این داستان منظوم از برخی ظرفیتهای دراماتیک مانند "ساختار نمایشی" برخوردار است. طرح داستانی "شیخ صنعان" می تواند با خط سیر داستان در فیلمنامه مقایسه شود زیر از جایی آغاز می شود، در مسیری جریان می یابد و در نقطه ای به پایان می رسد. افزون بر این، روایت بر یک شخصیت و حادثه اصلی تکیه دارد و با بهره گیری از شخصیتها و حوادث دیگر به آفرینش ماجراهای جدید می پردازد. همچنین با اطلاعات جدیدی که از شخصیتها به دست می دهد به هیجان بیشتری دست می یابد و افکار و عواطف مخاطب را نشان می رود. با تشخیص خطوط داستانی "شیخ صنعان" و خط سیر فیلمنامه می توان به گونه های همانندی و تمایز میان ساختار فیلمنامه و ساختار این حکایت پی برد و به دورنمایی از ظرفیتهای دراماتیک "شیخ صنعان " دست یافت.
مولوی و شیخ صنعان در مکتب عشق(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
تاویلی دیگر از حکایت شیخ صنعان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوع اصلی مقاله ، تاویل حکایت شیخ صنعان است . بدین منظور ابتدا تاویل و تفسیرهای موجود از این حکایت را بررسی کرده و نکات مثبت و احیانات ضعف هر مورد را نشان داده ایم . در این میان ، به آثار منوچهر مرتضوی ، دکتر زرین کوب ، دکتر پورنامداریان و جلال ستاری توجه بیشتری داشته ایم . سپس و در قسمت دوم مقاله ، به ارائه تاویل خودمان از حکایت پرداخته ایم که اساسا متفاوت است با تاویلهای دیگر . در تاویل ما عشق شیخ لزوما تزکیه بخش نیست ، بلکه به منزله گرفتاری در هواجس نفسانی است ...
حکایات زاهدان و صوفیان در هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هزار و یک شب مجموعه ای از داستانهاست که از زمانی نامعلوم مخاطبان فراوانی به خود جلب کرده است. تصور عمومی بر این است که آنچه در این مجموعه آمده جملگی هزل و مایه سرگرمی برای عده ای عاطل و باطل است. اما در هزار و یک شب می توان داستانهایی یافت که مخاطب را به پرهیزگاری و شریعتمداری فرا می خواند. همچنین حدود سی داستان را می توان نشان کرد که علاوه بر دعوت به زهد و پرهیزگاری متشرعانه، حال و هوایی صوفیانه دارند. مقاله حاضر به بررسی بخشی از این حکایات صوفیانه و جستن ماخذ آنها و تا حد امکان سیر تحول و تطورشان پرداخته است. جستجو در این مراحل تغییر و تحول علاوه بر اینکه پژوهنده را در پیدا کردن زمان مطمئن تری برای تاریخ الحاق برخی از حکایات هزار و یک شب یاری می رساند، روانشناسی عوام را که احتمالا مخاطبان اصلی این گونه داستانها بوده اند و در پیدایش آنها نقش و تاثیر بسزایی داشته اند، بهتر بر آفتاب می افکند.
نگاهی دوباره به پیر چنگی
حوزه های تخصصی:
از کعبه تا روم (بررسی تطبیقی داستان شیخ صنعان و فاوست گوته)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تطبیق آثار ادبی در زبانهای مختلف یکی از راههای شناخت دقیق ویژگیهای فکری، فرهنگی، ذوقی و عاطفی ملل صاحب فرهنگ و ادب است. در حوزه ادبیات تطبیقی گرچه دیدگاههای متفاوتی مطرح است؛ اما صرف نظر از اصول و اسلوب به کار گرفته شده، نتیجه کار به گونه ای باعث شناخت بیشتر و نزدیکی و تفاهم ادبی و فرهنگی خواهد شد. در این مقاله با تطبیق داستان شیخ صنعان عطار و فاوست گوته که نمونه داستانهای عمیق و تامل برانگیز و دارای مضامین جهانشمول است، برخی نزدیکیهای فکری و عاطفی دو شاعر و اغراض آن دو از نقل داستانها با اشاره به مشترکات روشن می گردد.
پس از مروری کوتاه بر مباحث و تعاریف ادبیات تطبیقی، در ادامه مقاله، ابتدا به اختصار به شباهت دو شاعر (از جهت اندیشمندی، نوآوری، وسعت مشرب و شخصیت چند بعدی) و همانندی کلی آثار آنها (از جمله مبتنی بودن دو اثر بر داستانی واقعی و دخل و تصرف کم و بیش مشابه در داستانهای اصلی)، و پس از آن به طور تفصیلی به همانندیهای اجزای دو داستان (ساختار و حوادث، ویژگیها و سرنوشت قهرمانان، مضمونها و موتیفهای مشترک و نوآوریهای دو اثر در اندیشه های دوران خود) پرداخته شده است. در پایان نتیجه گرفته شده است که عطار و گوته با داشتن دو مشرب فکری و اعتقادی و زیستن در دو دوره کاملا متفاوت تاریخی، درباره موضوعات معینی به نحو کم و بیش یکسان اندیشیده اند و از این رو، از ساختار مشابهی برای بیان اندیشه های خود بهره گرفته اند. همچنین دو داستان همچون بسیاری از آثار ادبی برجسته، با آموزه های دینی مرتبط است؛ اما این آموزه ها با نگاهی نو و فراتر از سنت و عادت مطرح شده است. علاوه بر این، به این نکته نیز اشاره شده که با توجه به آشنایی گوته با اندیشه های اسلامی و عرفانی (از طریق خواندن ترجمه قرآن کریم و شعر حافظ) احتمال تاثیرپذیریِ مستقیم یا غیر مستقیمِ گوته از اندیشه و نگاه عطار در برخی پیامهای مترتب بر داستان وجود دارد.
تحلیل داستان «شیخ صنعان» منطق الطّیر عطار براساس نظریه کنشی گرماس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ساختارگرایی ادبی به دنبال آن است تا علمی ترین مبنای ممکن را برای مطالعات ادبی فراهم آورد. ساختارگرایی روش تحلیل متن و شناخت نظام آن است.ای.جی.گرماس یکی از روایت شناسانی است که با ارائه الگوی کنشی، تحلیل و شناخت روایت را آسان تر کرده است. گرماس با ساده کردن الگوی تحلیل قصه پراپ، نشان داد که همه عناصر تشکیل دهنده قصه، قابل تجزیه و تحلیل و دارای نقش مؤثّرند. این کنش گرها ممکن است، اشیاء، مفاهیم یا اشخاص باشند. مدل گرماس بسیار انعطاف پذیر است و ظرفیت بالایی برای تجزیه و تحلیل قصه دارد. در این مقاله کوشش شده است، نمونه هایی روشن و عینی از داستان شیخ صنعان برمبنای الگوی کنشی گرماس ارائه شود. داستان شیخ صنعان، طولانی ترین و مشهورترین حکایت منطق الطیر است و یکی از داستان هایی است که مورد توجه محقّقان منطق الطیر قرار گرفته است. داستانی است که دارای افت و خیزها و کشش ها و کوشش هایی است که امکان تحلیل آن را بر مبنای الگوی یاد شده فراهم می کند. تحلیل قصه شیخ صنعان براساس مدل گرماس هم استواری قصه و ساختار و پیوستگی اجزای آن را نشان می دهد و هم بازگو کننده توانایی این الگو در شناخت ساختار و نظام قصه های کهن فارسی است.
بررسی و تحلیل مفهوم یقظه در متون عرفانی (با تأکید بر دو داستان پیرچنگی و شیخ صنعان)
حوزه های تخصصی:
یقظه و بیداری از جمله مفاهیم خاص دینی و عرفانی است که در مقابل غفلت و
بی توجهی قرار دارد و لازمه رسیدن به مقام توبه و گام نهادن در وادی سلوک است. یقظه حالی است که با جذبه و عنایت الهی آغاز می شود و انقلابی درون انسان به پا می کند که او را با سلوکی عارفانه به کمال مطلوب می رساند.
نوشتار حاضر برآن است تا با تأکید بر اهمیت یقظه در مراتب سلوک، داستان پیر چنگی از مثنوی مولوی و شیخ صنعان از منطق الطیر عطار را با هدف شناخت دقیق این مفهوم عرفانی بررسی کند و از منظر این دو داستان به عوامل یقظه، حالات انسان پس از یقظه، نقش پیر و هدایتگر، تأثیر الهام ها و رویدادهای غیبی، تقدم مشیت الهی برخواست بنده، آزمایش الهی تأثیر سوز دل و گریه در استجابت دعا، سفر از من به فرامن، نفی حجاب خودبینی، گناه دانستن عجب، ترک هوشیاری و...دست یابد.
تحلیلی بینامتنی بر داستان شیخ صنعان با نظری به داستان حضرت موسی و خضر(علیهما السلام )(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
داستان شیخ صنعان در منطق الطیر عطّار تا حدودی متأثر از ماجرای حضرت موسی و خضر (علیهما السلام) در قرآن است. از این رو هردو داستان، زمینه تفسیرها و قرائت های متفاوت را در نزد اهل اندیشه و معرفت فراهم کرده است. دو رکن اساسی نظریه بینامتنیّت -که اولین بار از سوی ژولیا کریستوا در فرانسه مطرح شد- یعنی عدم استقلال متن و مکالمه گرایی زبان را در داستان شیخ صنعان و البته فقط رکن دوم (یعنی مکالمه گرایی زبان ) را در داستان حضرت موسی و خضر (علیهما السلام) می توان جستجو کرد.
در هر دو داستان رفتارهایی به ظاهر شگفت انگیز و غیر معقول از سوی پیر و مراد سر می زند که شاید بتوان عنوان «شطحیّات رفتاری» را به آنها اطلاق کرد؛ هر چند که داستان های قرآنی به دلیل آسمانی بودن و مبرّا بودن از کذب و افسانه و اسطوره، به کلّی از این امر مستثنی می شوند. آیا بر مبنای داستان موسی و خضر (علیهما السلام ) پیروی از پیر به طور مطلق و بی چون و چرا ضرورت دارد ؟ و یا بر مبنای داستان شیخ صنعان گاه ضرورت ندارد؟ بین شطحیّات صوفیان و متشابهات قرآنی چه نسبتی وجود دارد؟ نگارنده در این نوشتار بر مبنای نظریّه بینامتنیّت، به بحث و فحص این دو داستان می پردازد
بررسی تطبیقی مفهوم سلوک در رمان سیذارتا و حکایت شیخ صنعان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان آثار ادبی جهان ویژگی های مشترکی می توان یافت که گاه به سبب اقتباس و گاه به دلیل دنبال نمودن الگوهای مشترک بشری پدید آمده اند. جست وجوی کمال و سلوک برای رسیدن به آن نیز از جمله مفاهیم مشترک در آثار ادبی ملت ها و فرهنگ های مختلف است. میان داستان سیذارتا اثر هرمان هسه، نویسندة معاصر آلمانی، و حکایت شیخ صنعان در منطق الطیر عطار، شاعر و عارف قرن ششم هجری، نیز شباهت های قابل توجهی در این زمینه وجود دارد. در این مقاله ضمن اشاره به شباهت ها و تفاوت های دو اثر در حوزه مفاهیم، کنش های شخصیت ها تحلیل می کنیم و نشان می دهیم که در هر دو اثر، شخصیت اصلی در جست وجوی کمال به سیروسلوک می پردازد و با طی مراحلی که عشق زمینی مهمترین آنها است، از خویشتن خویش رها و به کمال نزدیک می شود.
تحلیل تطبیقی هفت وادی عرفان با سوره ی حضرت یوسف و داستان شیخ صنعان
حوزه های تخصصی:
در کتاب مقامات الطیور، داستان شیخ صنعان، شاخه ای فرعی یا داستانی در میان داستان است که ضمن بیان توجّه عطار به شیوه ی داستان در داستان؛ پیوندی از داستان مثال با قهرمان های انسانی و تمثیل با شخصیّت های حیوانی را در کل منطق الطیر به نمایش می گذارد. از دیگر سوی، در محتوا، همان محتوای بخش پرندگان، یعنی هفت وادی سیر و سلوک را به دیگر زبان نقل می کند.
این داستان؛ یعنی شیخ صنعان (صنعا، سمعان) پیوندهای ویژه ای (در ظاهر و باطن) با سوره ی مبارکه ی یوسف(ع) دارد و نیز، سفر جان و تن شیخ پیر بغداد را در هفت منزل خطرناک عشق به نمایش می گذارد تا تأییدی بر سخن رمزی عطار در بخش داستان پرندگان باشد.
این پژوهش، برآن است تا بر اساس مبانی نظری ادبیات تطبیقی، پیوند دو سویه ی داستان شیخ صنعان با قرآن (داستان حضرت یوسف) و داستان پرندگان و هفت وادی یا هفت خان عروج روحانی را نشان دهد.
عناصر دگردیسی در داستان شیخ صنعان و دختر ترسا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان در طول زندگی خود ممکن است دچار دگرگونی در اعماق وجودش شود و همین دگرگونی است که مسیر زندگی او را متحوّل می نماید. داستان شیخ صنعان نیز، داستان تحوّل و دگردیسی انسانی است که با یک تلنگر، اعماق درونش فرومی ریزد و نهان وجودی ضمیرش آشکار می گردد. در این داستان چند عامل ازجمله رؤیا، عشق، گناه و مرگ نقش بارزی در تحوّل دو شخصیّت اصلی داستان ایفا می کنند که هریک از این عوامل در جای خود درخور تأمّل و بررسی هستند. در مقال ه حاضر، سعی می شود ضمن پرداختن به مقوله عشق، رؤیا، توبه و مرگ به عنوان عناصر دگردیسی در بین ابنای بشر، به بررسی این مسائل در داستان شیخ صنعان پرداخته گردد.
جریان زمان و انسجام برآمده از آن در روایت شیخ صنعان عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زمان در مقام عنصر روایی و یکی از عوامل تثبیت فرم می تواند با دلالت هایی ضمنی به پیوندی «زیبایی شناختی- اندیشگانی» منجر شده؛ متن را به انسجام مضاعف برساند. برغم اینکه بسیاری از متن های تعلیمی کلاسیک با نوعی نتیجه محوری تولید گردیده و کمتر به دلالت پردازی غیر مستقیم با عناصر روایی پرداخته شده است؛ در برخی از روایت های داستانی آن عصر، همچون تمثیل شیخ صنعان عطار، نسبتی چشمگیر میان زمان توزیعی روایت با وضعیت، کنش های شخصیت اصلی قصه و درونمایه وجود دارد. این نوشتار به شیوه توصیفی- تفسیری، جریان زمان در روایت شیخ صنعان را به مثابه عنصری روایی برای تبیین انواع انسجام در آن متن بررسی کرده است. مبنای نظری این نوشتار برای معرفی جریان زمان در سه شکل ترتیب، تداوم و بسامد؛ الگوی ژنت و در بحث زمان در قالب حال اخلاقی سخن والاس مارتین است. نتیجه حاکی از آن است که زمان توزیعی در تمثیل مذکور با انواع زمان پریشی، تنظیم سرعت و تکرارها، منجر به دو سطح انسجامِ ساختاری و اندیشگانی شده است در این میانه، راوی با تکیه بر حال اخلاقی زمان روایت را متوقف کرده، به شکلی مستقیم اندیشه ای را با مخاطب در میان می گذارد.
تحلیل و تطبیق سه اصطلاح تمثّل، التباس و منازله در نظام فکری عین القضات همدانی، روزبهان بقلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفان و ادبیات عرفانی در قالب زبان و اصطلاحات ویژه ای تجلی یافته است. عارفان با بهره گیری از این زبان، تجربه ها و مکاشفات عرفانی خود را ثبت و بیان کرده اند. سه اصطلاح التباس و تمثّل و منازله با ویژگی های مشترک بسیار، بیان کننده گونه هایی از تجربه رؤیت و کشف و شهود عرفانی اند. این سه اصطلاح تأویل پذیرند و در سطح رمزی یا محاکاتی زبان عرفان قرار می گیرند؛ و پیوند محکمی با مفاهیم محبت و عشق و تجلی الهی دارند. عارفان برخی از مهم ترین اندیشه های خود را در قالب این اصطلاحات بیان کرده اند. عین القضات همدانی مفهوم تمثّل را اسرار بزرگ الهی می خواند و دریافتن عوالم دنیا و آخرت را به درک عالم تمثّل وابسته می داند. روزبهان بقلی با تکیه بر اصطلاح التباس و کشف، حُسن و جمال معشوق زمینی را تجلی جمال حق به شمار می آورد و شاهدبازی و عشق مجازی را جایز و حتی آن را تنها راه درک عشق حقیقی معرفی می کند. ابن عربی نیز در بیان نظریه حضرت خیال و عالم مثال، اصطلاح منازله را در نظام فکری وحدت گرایانه خود برجسته می کند. این اصطلاح بیانگر گونه ای تنزل یا فرود عوالم روحانی و تعالی انسان برای دست یابی به آن عوالم است. این مقاله به طور مقایسه ای این سه اصطلاح را در نظام فکری عین القضات همدانی و روزبهان بقلی و محی الدین بن عربی بررسی می کند.
تحلیل تطبیقی حکایت شیخ صنعان برپایة نظریة تک اسطورة کمپبل باتوجه به کهن الگوهای یونگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله میزان تطابق نظریة تک اسطوره اسطورة یگانة سفر قهرمان، در سه مرحلة کلی و پانزده مرحلة جزئی از جوزف کمپبل با حکایت شیخ صنعان (از حکایات منطق الطیر) بررسی می شود. در باور کمپبل، سفر همة قهرمانان داستانی در سه محور اساسی با عنوان های جدایی (عزیمت) و تشرف و بازگشت، درخور تبیین است؛ البته هریک مراحل خردتری را نیز می تواند در بر گیرد. در این پژوهش هر بخش از داستان با یکی از محورهای الگوی کمپبل منطبق و سپس از دیدگاه کهن الگوهای یونگ تحلیل می شود. بخش اصلی مقاله، بررسی مرحله ای داستان منظور با تکیه بر محورهای اصلی و فرعی الگوی کمپبل (اسطورة یگانة سفر قهرمان) است. در پایان این نتیجه به دست می آید که ادعای کمپبل مبنی بر وجود یک الگوی کلی و نهایی برای سفر همة قهرمانان داستانی حتی در حوزة ادبیات عرفانی، به ویژه در حکایت شیخ صنعان، نیز درخور تحلیل و پذیرش است. اختلاف ها در این مقایسه اندک است و بیشتر در چینش ریزالگوها مشاهده می شود.
بررسی مفهوم عشق از دیدگاه رابرت استرنبرگ در حکایت «شیخ صنعان» عطار و نمایش نامه فانتزی شیخ صنعان محمدحسین میمندی نژاد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال پانزدهم بهار ۱۳۹۸ شماره ۵۴
109 - 133
حوزه های تخصصی:
هرچند مفهوم عشق در ادبیات مورد توجه قرار گرفته، اما در پرداخت به آن از نظریه های قابل استناد استفاده نشده است. نظریه رابرت استرنبرگ در باب عشق، مورد توجه صاحب نظران حوزه علوم انسانی قرار گرفته است. عشق از جمله مفاهیم مورد توجه نویسندگان در خلق آثارشان است. یکی از کسانی که عنصر عشق در آثارش بسیار به چشم می خورد، عطار است. عطار در کلیت منطق الطیر نوعی از عشق را نشان می دهد که حکایات درونی این اثر نیز از جنس همان عشق است. داستان شیخ صنعان یکی از این حکایات است که در آن، عشق به عنوان عنصری کارآمد برای پیشبرد داستان معرفی می شود. در ادبیات نمایشی ایران هم به سبب ویژگی های جالب توجه این نوع عشق، به این داستان بسیار توجه شده است. محمدحسین میمندی نژاد در نمایش نامه فانتزی شیخ صنعان از حکایت عطار اقتباس کرده است. در این پژوهش ابتدا نظریه عشق از منظر رابرت استرنبرگ تبیین می شود. سپس ضمن معرفی آثار عطار و میمندی نژاد، حکایت شیخ صنعان و نمایش نامه فانتزی شیخ صنعان بر اساس نظریه عشق استرنبرگ مورد بررسی قرار می گیرد تا تفاوت های ابعاد عشق در این دو اثر مشخص شود.
دلایل بلاغی ذکر نهاد در داستان شیخ صنعان از دیدگاه علم معانی به استاد عبچالحسین زرین کوب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳ (پیاپی ۲۸)
47 - 68
حوزه های تخصصی:
نهاد، بخشی از جمله و رکن اصلی کلام است. برای ذکر نهاد باتوجه به احوال مخاطب دلایل بلاغی متعدد ذکر کرده اند. این مقاله بر آن است تا اغراض بلاغی ذکر نهاد را در حکایت شیخ صنعان، از منطق الطیر عطار ، بررسی و نقد کند. پژوهش حاضر براساس مطالعات کتابخانه ای و با روش توصیفی تحلیلی انجام شده و یافته ها براساس تحلیل محتوا بررسی شده است. حاصل این پژوهش نشان می دهد عطار، به 25 غرض ثانوی در ذکر نهاد توجه داشته و گاهی اظهار معانی متعدد به طور توأمان نیز در یک جمله رخ داده است. اغراض بلاغی ذکر نهاد در این حکایت نشان می دهد که تعظیم، هشدار به مخاطب، اصل ذکر نهاد و نبودن سببی بر حذف آن، استغاثه و تثبیت حکم برای جلوگیری از انکار، بیشترین بسامد را داشته اند که متناسب با موضوع و هدف حکایت، بر مقتضای حال و مقام آمده اند. باید یادآوری کرد عطار به سایر کارکردهای بلاغی ذکر نهاد مانند اغراق و ادعا، تحقیر، بسط کلام، التذاذ، شگفتی، شمول حکم، تخییر، ملامت، تفاخر و ... نیز توجه داشته است؛ بنابراین راز زیبایی رازآلود و نهان این داستان، نغزکاری های زیباشناختی است که در علم معانی کاربرد دارند.
جنون العارف وحب الزاهد فی ضوء الحب العذری (شیخ صنعان وسلاَّمه القس نموذجاً)(مقاله علمی وزارت علوم)
تُعتَبر قصه شیخ صنعان (ف211 ﮬ.ق) من أشهر قصص الحب العرفانی عند العرفاء والزهاد وهی تقابل قصه عبدالرحمن ابن أبی عمَّار الجشمی الناسک المشهور بالقس (ف83 ﮬ.ق) عند الزهاد. تمیزت قصه سلاَّمه القس بوجود خصائص الحب العُذری فیها وهو النوع الذی یراه العرفاء والزهاد الطریق المؤدی إلى الحب الحقیقی وشرطاً للوصول إلى المحبوب الأزلی حسب المقوله الشهیره «المجاز قنطره الحقیقه». بعد دراسه قصه شیخ صنعان والبنت المسیحیه تبین وجود عناصر الحب العذری فیها وأنّها ملائمه جداً للمقارنه بینها وبین قصه سلاَّمه القس باستخدام المنهج التاریخی اولاً ثم المنهج الوصفی- التحلیلی علی أساس النقد الأدبی والمقارن للمدرسه الأمریکیه من حیث المضمون وموضوعات الحب العذری مع مراعاه خصائص هذا النوع من الحب لما له من أهمیه فی البحث الأدبی خصوصاً الغزل وصله الحب العذری بالحب الإلهی، لذا فأنّ کشف أوجه الاختلاف والتشابه بین القصتین للوصول إلى الاختلافات الفکریه والثقافیه والمذهبیه السائده فی ذلک الوقت سیُلفت إنتباه الباحثین فی هذا المجال إلی إمکانیه دراسه قصص الحب بنظره جدیده ومقارنتها مع نظیراتها فی ضوء الحب العذری.
بررسی جلوه های بصری و محتوایی حکایت شیخ صنعان در هنرهای تصویری دوره قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۲۷
75 - 100
حوزه های تخصصی:
از میان انواع ادبی داستان ها به واسطه خیال پردازی، توصیفات شاعرانه و محتوای خود همواره محرک قدرت خیال و حس زیباجویی هنرمندان بوده اند. هنرمند با مطالعه، تشخیص و ارزیابی ظرفیت هنری و قابلیت محتوایی این آثار به اقتباس از آنان دست می یازد. در این مقاله به روش توصیفی– تحلیلی با تکیه بر حکایت شیخ صنعان عطار به بررسی و تطبیق جلوه های بصری و محتوایی آن در آثار هنری پرداخته شده است. این مقاله بر آن است تا با بررسی داستان شیخ صنعان در حوزه هنر تصویری (دوره قاجار) نشان دهد که هنرمندان در اقتباس از این داستان بیش از همه به صحنه مربوط به اوج آن توجه داشته اند و فارغ از شرح آغاز و انجام داستان به مصور ساختن صحنه اصلی پرداخته اند. نتایج نشان می دهند، هنرمند با توجه به ذهن تصویرساز و با التفات به مضمون داستان و با هدف القای پیام، از صحنه مربوط به اوج داستان بیش از همه بهره گرفته و در بازآفرینی بصری از ویژگی های تصویرسازی عصر خود بهره گرفته است.
نقد و تحلیل الگوی تفسیری هاروت و ماروت در داستان شیخ صنعان با تکیه بر نظریه بیش متنیت ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی سال یازدهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۱
177 - 203
حوزه های تخصصی:
حکایت شیخ صنعان از جمله داستان هایی است که محققان بسیاری در باب مأخذ آن اظهارنظر کرده و منابع مختلفی را برای آن برشمرده اند. آنچه در این پژوهش ها مورد توجه قرار نگرفته، روایت تفسیری هاروت و ماروت است. این روایت دربردارنده عناصری است که در دیگر مآخذ احتمالی و شناخته شده شیخ صنعان دیده نمی شود و به سبب شباهت های زیاد ساختاری، درون مایه ای و همچنین قدمت تاریخی، بر سایر مآخذ شیخ صنعان تقدم دارد. ادعای این پژوهش این است که با اتکا به مستندات و نشانه های متعدد موجود در این دو داستان، می توان این روایت را یکی از پیش متن های اصلی و الهام بخش عطار در داستان شیخ صنعان قلمداد کرد و رابطه بیش متنیت را بین آن ها حاکم دانست. شیوه مقدمه چینی عطار برای ورود به حکایت و شباهت بین حوادث و شخصیت های اصلی این دو داستان از قبیل هاروت و ماروت و شیخ صنعان و زهره و دختر ترسا و همچنین بن مایه هایی چون هبوط، غرور، امتحان الهی با عشق، گناه و آثار آن، توبه و شفاعت و ذکر موارد خاصی که در هیچ یک از منابع شیخ صنعان بدان اشاره نمی شود، جای تردید باقی نمی گذارد که عطار در پرداخت حکایت خویش به این روایت نیز نظر داشته است.