فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲٬۸۸۱ تا ۲٬۹۰۰ مورد از کل ۷۹٬۱۸۷ مورد.
منبع:
در مسیر اجتهاد سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
48 - 27
حوزههای تخصصی:
امروزه هوش مصنوعی و رایانه های پیشرفته جزء جدایی ناپذیر زندگی هر انسانی است و زندگی و اشتغال بسیاری از انسان ها بوسیله هوش مصنوعی رقم می خورد. یکی از مهم ترین مسائل حوزه هوش مصنوعی انگاره همسانی هوش مصنوعی با نفس انسانی است، یعنی آیا می توان همان انتظاری و عملکردی که انسان دارد را دقیقا از هوش مصنوعی داشت؟ از آنجا که این مسئله، مسئله تقریبا جدیدی می باشد پاسخ های مناسب موجود نیست و یا غیر محققانه است به همین سبب مقاله حاضر به روش عقلی- تحلیلی و بر مبنای فلسفه اسلامی و فلسفه غرب به ارزیابی نقد های موجود و ارزیابی نظریه همسانی طبق دیدگاه پیوندگرایانه پرداخته است. در نتیجه تحقیق حاضر عدم همسانی هوش مصنوعی بنابر هر دو فلسفه اسلامی و فلسفه غرب، به دلیل عدم امکان همسانی هوش مصنوعی با انسان در قوه اختیار انسانی و عدم همسانی در جنس علم و ادراک، به دست آمده است.
راهکارهای قرآنی نیل به امنیت روانی فردی و کارکردهای آن در زندگی اجتماعی
منبع:
مطالعات فرهنگی قرآن سال اول پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
۱۹۰-۱۶۵
حوزههای تخصصی:
در عصر حاضر، با وجود آن که بشر تمام ساحت های انسانی را تا کرانه پیموده و به تعبیر برخی از دانشمندان غربی، پایان جهان را به چشم خود دیده، اما نتوانسته است راهکاری مطمئن و ماندگاری برای کاهش و یا تسکین بحران های روانی و آلام روحی خویش، کشف نماید؛ و لذا ندای نیاز به دین را از عمق جانش فریاد می زند و بانگ برمی آورد که تنها طریق نجات، پذیرش وحی الهی و تمکین رهاورد انبیاست. این تحقیق با روش توصیفی- تحلیلی به دنبال آن است که دریابد، دین اسلام به عنوان کامل ترین دین الهی که ضامن سعادت دنیوی و اخروی بشر است، چه راهکارهایی را برای ارتقا و تضمین امنیت روحی انسان ارائه داده است؛ و این راه حل ها، چگونه امنیت روانی انسان را محقق می سازند. در پاسخ، به این نتیجه نائل آمده است که امنیت روانی واقعی و اثر بخش جز در پرتو ایمان و توکل بر یگانه مدیر و مدبر جهان، باور به هدفمند بودن زندگی و وجود حیات پس از مرگ، تقوا و استعانت از قدرت لا یزال الهی و راز و نیاز با محبوب حقیقی محقق نمی شود؛ همچنین ارتباط با وجودی متعالی، زمینه های یکپارچگی شخصیت را در انسان فراهم می کند و در تشکیل ارزش های عالی در وجود آدمی، ایجاد انگی زه در زندگی اجتماعی و مسئولیت های فرهنگی و اقتصادی و امید به زندگی نقشی جدی دارد.
جواز عفو مشروط در قتل عمد از منظر فقه امامیه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فقهی دوره ۲۰ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
31 - 43
حوزههای تخصصی:
از مباحثی که در زمینه قصاص حائز اهمیت است و در کلمات فقیهان کمتر بدان پرداخته شده و نیازمند واکاوی است بررسی جواز و عدم جواز عفو مشروط و به تبع آن صحت این امر است. پذیرش عفو مشروط در قصاص بدین معناست که اگر اولیای دم گذشت از قصاص نفس قاتل را مشروط به قصاص عضوی از اعضای بدن او کنند این امر از نظر شرعی صحیح است. هدف پژوهش حاضر دستیابی به دلیل معتبری برای پذیرش عفو مشروط بود. با توجه به بررسی ادله حاصل آمد که عفو مشروط که در جامعه کنونی چه بسا مانع اجرای بسیاری از موارد قصاص شود مشروع است. اما بدین صورت که قاتل خود یا فرد ثالثی را باید مأمور کند تا عضوی از اعضای او را قطع کند و سپس اولیای مقتول او را عفو کنند و اولیای مقتول خود نمی توانند عهده دار این امر شوند. از آنجا که در نوشته حاضر ادله قرآنی و روایی بیشتر محل بحث بوده و از این طریق به واکاوی مسئله پرداخته شده، روش حل مسئله لفظی بوده است.
آثار و نتایج تسری مفهوم تشکیک در حوزه انسان شناسی فلسفی
حوزههای تخصصی:
«تشکیک در وجود» از مهمترین مباحث هستی شناسی در فلسفه اسلامی است و از آنجا که حل اکثر مباحث و مشکلات حکمت متعالیه متوقف بر آن است، گفته شده در حکمت متعالیه پس از اصالت وجود هیچ مسئله اى اهمیت «تشکیک وجود» را ندارد. اگرچه در آثار ملاصدرا، جسته و گریخته به برخی آثار و تبعات تسری مفهوم تشکیک در انسان شناسی اشاراتی شده اما به طور ویژه و مشخص به آن پرداخته نشده است. پیش از صدرا نیز فخر رازی، با تصریح بر تباین ماهوی انسان ها از نوعی نگاه ویژه به انسان سخن گفته که بر اساس آن، «انسانیت» به منزله یک هویت واحد، قابل تعمیم به همه انسان ها نیست. این تلقی از مفهوم انسانیت به این معنا خواهد بود که هر فرد، ماهیتی تبدیل ناپذیر و متفاوت با دیگر انسان ها دارد. این مقاله که با رویکرد توصیفی تحلیلی و روش استنتاجی، تلاش می کند پیامدهای تسری مفهوم تشکیک در حوزه انسان شناسی و به تبع، تاثیر آن بر علوم انسانی مانند تعلیم و تربیت را مورد بررسی قرار دهد. با تسری مفهوم تشکیک از حوزه هستی شناسی به حوزه انسان شناسی، سه مفهوم اصلی حوزه انسان شناسی، یعنی آگاهی، اراده و رابطه نفس و بدن و همچنین علوم انسانی مانند حقوق، تعلیم و تربیت، روانشناسی و اخلاق که مستظهر به اصول انسان شناسانه هستند نیز دستخوش تغییرات مهمی می شوند.
تحلیل و بررسی نام شناسانه تفاسیر عرفانی از منظر هسته معنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دانش نام شناسی (Onomastics) یکی از شاخه های زبان شناسی است که حوزه ای گسترده از علوم گوناگون را در خود گنجانده است؛ پیشینه نام شناسی به اواخر قرن نوزده میلادی برمی گردد که دوره تدوین اصول و قواعد زبان شناسی تاریخی است. در نام شناسی، مطالعه نام ها از زوایای مختلف جغرافیایی، تاریخی، اجتماعی و زبانی بررسی می شود. این دانش می کوشد قلمروهای مختلفی از نام ها را بکاود و درباره ساختار نام، وجه تسمیه و دلایل و توجیهاتی را برملا سازد که در ورای نام گذاری نهفته است. در پژوهش حاضر، به شیوه ای توصیفی تحلیلی، عناوین تفاسیر عرفانی گرد آمده و از جهت هسته معنایی، بررسی شده اند. نتایج به دست آمده پژوهش نشان می دهند در نام هایی که واژه «حقائق» به عنوان مرکز نام استفاده شده و نام دارای ساختار اضافی است، باید بخش دوم را هسته ترکیب در نظر گرفت. این ویژگی در نام هایی که واژه «اسرار» در آنها به کار رفته است نیز دیده می شود؛ در حالی که در بسیاری از نام های تفاسیر که واژه «بیان» در آنها استفاده شده، هسته ترکیب همان بخش اول نام است. به عبارت دیگر، این نام ها جزء اسامی درون مرکز شمرده می شوند؛ اما نکته بسیار مهم در این تحقیق نام هایی هستند که در ساختار آنها جار و مجرور دیده می شود. می توان این ساختارها را در گروه اسامی مرکب اضافی قرار داد؛ البته در این بین، اسامی و عناوینی وجود دارند که فاقد هسته مشخص اند.
دانشگاه تراز اسلامی، قلب تپنده تمدّن اسلامی و زمینه سازی ظهور(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
مشرق موعود سال ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۷۱
7 - 36
حوزههای تخصصی:
حاکمیت اسلام بر جهان، تحقق تمدّن اسلامی و زمینه سازی ظهور حضرت حجت؟عج؟ به عنوان چشم انداز نهایی، همواره مورد تأکید امامین انقلاب اسلامی بوده است. رسیدن به این آرمان های والا تنها با نقش آفرینی ویژه دانشگاه مطلوب امامین انقلاب اسلامی که در این مقاله از آن با عنوان دانشگاه تراز اسلامی یاد می شود، به مثابه قلبی تپنده که تغذیه فکری و علمی جامعه را بر عهده دارد، میسر خواهد شد. در این مقاله، جایگاه و چگونگی نقش آفرینی دانشگاه تراز اسلامی در تحقق تمدّن اسلامی و زمینه سازی ظهور، مبتنی بر بیانات و تدابیر امامین انقلاب اسلامی تشریح می گردد. برای رسیدن به این هدف از روش کیفی«تحلیل مضمون» استفاده شده و با استخراج 1932 مضمون اولیه، الگویی مشتمل بر دو بُعد، هشت مؤلفه و 36 شاخص، تدوین گردیده است. این الگو دارای دو بُعد اساسی «پرورش انسان» و «تولید و گسترش حکمت» است. «پرورش انسان» دارای 4 مؤلفه «ویژگی های کلی»، «تربیت فکری و اعتقادی»، «تربیت فرهنگی و اخلاقی» و «تربیت علمی و مهارتی» بوده و «تولید و گسترش حکمت» شامل 4 مؤلفه «ویژگی های کلی»، «تولید فکر»، «تولید علم» و «فنّاوری و نوآوری» است. در ذیل هرکدام از این مؤلفه ها نیز شاخص هایی وجود دارد که نقش دانشگاه تراز اسلامی را به عنوان قلب تمدّن نوین اسلامی، تبیین می نمایند.
برنامه درسی معنوی از منظر دوآین هیوبنر: از چرخش موضوعی تا تکثرگرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۹
85 - 107
حوزههای تخصصی:
مقدمه و اهداف: دوآین هیوبنر صاحب نظر معاصر و برجسته رشته مطالعات برنامه درسی به طور عام و برنامه درسی معنوی به طور خاص است که به لرزه انداختن بر مبانی رشته برنامه درسی شناخته می شود. شخصیتی که صاحب نظرانی مانند پاینار او را اسوه قلمداد کرده و از درک وی بدون رشد و توسعه حوزه مطالعاتی برنامه درسی ناامیدند. پژوهش حاضر با هدف آشنایی با هیوبنر و آرای وی در خصوص برنامه درسی معنوی است؛ به عبارتی این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال ها است که ماهیت معنویت هیوبنر چگونه است؟ تربیت معنوی از نگاه وی چه ویژگی هایی دارد؟ و مولفه های برنامه درسی معنوی در نظریه هیوبنر دارای چه خصوصیاتی هستند؟روش: این پژوهش از حیث روش، تحلیلی − استنتاجی از نوع تحلیل منطقی فرارونده است. در این نوع تحلیل که مناسب فعالیت هایی از نوع استعلایی است با ویژگی هایی چون کلیت و ضرورت ملازم است؛ چرا که از شرط های لازم تحقق یافتن چیزی سخن به میان می آورد. این روش دارای دو مرحله توصیف و تعیین شرط لازم است. در مرحله نخست پدیده ای توصیف می شود و در مرحله دوم با این سوال روبه رو که شرط یا شروط لازم برای وجود چنین توصیفی چه می باشد و به عبارتی نقطه آغاز چه بوده است؟ به عبارت دیگر، در روند این پژوهش، در مرحله ابتدا ویژگی های برنامه درسی معنوی در نگاه هیوبنر توصیف، و در مرحله بعد، شرط لازم برای این پدیده یا همان برنامه درسی معنوی وی، که ماهیت تربیت معنوی از نگاه هیوبنر است تشریح و در مرحله انتهایی، شرط لازم دوم یعنی شرط لازم برای چنین ماهیتی برای تریبت معنوی که همان نوع نگاه هیوبنر به معنویت است، استنتاج می گردد.یافته ها: هیوبنر بعد از سال ها تلاش و پژوهش در حوزه سیاست، با درک اهمیت معنویت در برنامه درسی تغییر رویه داده و نظریه تعالی خود را در این باب ارائه می کند. در واقع او در حیطه تخصصی خود چرخش موضوعی به سمت الهیات برنامه درسی دارد و باقی عمر پژوهشی خود را به تبیین این موضوع می گذراند. معنویت از منظر او معنویتی پست مدرن است که حیطه وسیعی دارد و در انواعی از طبقه بندی های موجود از معنویت در یک طبقه واحد نمی گنجد. معنویت مدنظر وی هم دینی است و هم سکولار؛ هم سنتی است و هم انسان گرا و البته پست مدرن تأییدگرا را هم در خود جای داده است. او معناباوری فارغ از شریعت است؛ و نگرش او را به معنویت می توان از نوع تکثرگرایانه دانست. نگرشی که نتیجه آن را در مفهوم تربیت معنوی از منظر هیوبنر و به تبع آن مولفه های برنامه درسی معنوی می توان مشاهده کرد. تربیت معنوی از منظر وی دارای ده ویژگی است. 1. مذهبی باشد. 2. به وظیفه منجر شود. 3. همراه با اهمیت دادن به خداوند. 4. همراه با احترام. 5. وسیله جذبه تعالی باشد.6. همراه با گشودگی. 7. از نوع شخصی، مشارکتی و بیرونی. 8. متوجه غریبه 9. درک ضرورت عشق. 10. درک حدود جهل و دانش. نوع نگاه به معنویت و تربیت معنوی از دید هیوبنر را نباید در بررسی مولفه های برنامه درسی معنوی نادیده گرفت؛ بلکه معنا و ویژگی های هر یک مرهون تفکر و باورهای هیوبنر از معنویت بوده و در تمام نظریه تعالی و برنامه درسی معنوی از منظر وی ریشه دوانده است. او چشم اندازهای آموزشی را اهدافی با آزادی بسیار در مسیری مشخص می داند. محتوا را غریبه، ارزشیابی را نقادانه و معلم را همسفری عاشق قلمداد می کند.نتیجه گیری: نظریات برنامه درسی هیوبنر و نوع پیوندشان با معنویت می تواند در صورت بندی و بهره برداری ما ازمعنویت اسلامی در حوزه تعلیم و تربیت راهنما و کمک کننده باشد؛ اما مراد ما از طرح این مسئله الزاماً بهره برداری عملی نیست، بلکه تبیین این نکته است که دریچه نظری جدیدی که هیوبنر نسبت به برنامه درسی گشوده است می تواند بستری مناسب برای گفتگو و ورود به بحث دانش برنامه درسی باشد. میراثی که هیوبنر از خود به جای گذاشته است بازکننده راه و مسیر نگاه الهیاتی به برنامه درسی و آن اصلاح بنیادینی می باشد که مدنظر متخصصان این حوزه در کشور است. هیوبنر بعد از صرف نیمی از عمر پژوهشی خود، به طور جرات ورزانه حیطه تخصصی خود که بحث سیاست برنامه درسی بود را رها کرد و به الهیات برنامه درسی روی آورد؛ این امر نشان از اهمیت این موضوع دارد. همچنین باید به نوع مواجهه ای که با این نوع نظریات می شود توجه کرد. به طور معمول این نظریات یا به طور مقتبسانه قبول و مورد سجده اهل تخصص قرار می گیرند و یا بدون تاملی بر آن ها به طور تکفیری رد می شوند؛ درحالی که باید توجه داشت که رد غیرمعقولانه و پذیرش غیرمسئولانه نظریات غربی کمکی در پیشرفت تعلیم و تربیت کشور نخواهد داشت. این پژوهش و پژوهش های مشابه می تواند زمینه گفتگو را ایجاد کنند.
واکنش علیه مجرمین یقه آبی از دیدگاه دادرسی عادلانه و نامه 53 نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
انسان پژوهی دینی سال ۲۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
259 - 275
حوزههای تخصصی:
یک انسان رشد یافته، همان انسانی ست، که با حرکت بر محور انسانیت و اصول فطرت خدادادی، حرکت می کند و از سه منبع عقل، وحی و تجربه، راه تعمیق و بسط اصول انسانی را، در عرصه های حیات مزرعه دنیا برای خود باز می کند. ولی گاهی این منابع خدادادی در او بنا به دلایلی ناپدید می شود و تبدیل به یک انسان بزهکار می گردد، تفکیک بزهکاران یقه آبی از یقه سفید برجای مانده از ادوین ساترلند است. از این رو پژوهش حاضر به شیوه ی توصیفی-تحلیلی و با روش کتابخانه ا ی به بررسی این موضوع می پردازد و هدف از آن این است که واکنش نظام عدالت کیفری علیه بزهکاران یقه آبی بر پایه مفهوم دادرسی منصفانه و نیز نامه 53 نهج البلاغه چگونه است؟ بزهکاران یقه آبی به انسان هایی در دهک های پایین جامعه گفته می شود که مرتکب توده جرام یا جرایم متعارف می شوند. مبانی گوناگون عملیاتی و جرم شناختی برای شناسایی این بزهکاران وجود دارد. دادرسی عادلانه نیز مفهومی مهم در روزگار ما است که از چشم انداز بزهکاران یقه آبی، الزماتی را همانند کیفی سازی قوانین کیفری و نیز بهبود وضعیت فرایند کیفری به همراه می آورد. واکنش علیه بزهکاران یقه آبی در نامه 53 نهج البلاغه، امام علی علیه السلام در چهره هایی چون لزوم افتراقی نگری در انسان ها، لزوم شناخت کامل قاضی از مرتکبان، مشروعیت بخشیدن به عدالت کیفری، مبارزه با فساد و ... متبلور شده است. و به این نتیجه رسیده است که در بررس نگرش های موجود در قلمرو دادرسی عادلانه و نیز نامه 53 نهج البلاغه اشتراکاتی چون تطابق با اصول بنیادین حقوق کیفری مدرن و توانمندسازی رفتاری و مالی نیروی انسانی نظام عدالت کیفری میان آن دو وجود دارد.
مدیریت معنوی در سیره امام رضا(ع)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ رضوی سال ۱۲ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۴۷
187 - 227
حوزههای تخصصی:
مدیریت معنوی رضوی مشتمل بر مولفه هایی است. هدف این پژوهش شناسایی و تشریح مولفه های مدیریت معنوی در کلام و رفتار امام رضا (ع) با بهره گیری از قرآن و روایات است که در جهت تقویت نقش مدیریت معنوی یک مدیر در هدایت کارکنان در یک سازمان و توسعه سازمان به کار می رود. روش پژوهش بر اساس مطالعه اسنادی به شیوه توصیفی تحلیلی در پی پاسخ ب ه این سوال است که مولفه های مدیریت معنوی در سیره امام رضا (ع) کدام است؟ برای پاسخ ب ه پرسش تحقیق، احادیث ایشان استخراج، دسته بندی و تحلیل شد .یافته های تحقیق حاکی است که مولفه های مدیریت معنوی عبارتند از: چشم انداز، عشق به نوع دوستی، ایمان به کار، معناداری در کار، عضویت در سازمان، تعهد سازمانی، بهبود مستمر. برای تحقق این مولفه ها ویژگی هایی مانند حق محوری، عدالت، مهرورزی، تواضع، وظیفه شناسی، توانمندسازی، مشورت، قدرشناسی، وفاداری، رعایت حقوق، نظارت و گذشت شناسایی شده است. دستاورد این پژوهش این است که استخراج این مولفه ها و تبیین آن ها به صورت روشمند زمینه آگاهی از مدیریت معنوی در سیره امام رضا(ع) را فراهم می آورد و اجرای این مولفه ها می تواند مبنایی برای درک بهتر مفاهیم معنویت و مدیریت در سازمان ها باشد و مفهوم مدیریت معنوی را برای عملیاتی شدن در سازمان ها بر اساس ضروریات جامعه اسلام تبین کند..
پاسخی به نقد دیوان محمود و رکن بکرانی
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۵ مرداد و شهریور ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۲۰۷)
543 - 555
حوزههای تخصصی:
این گفتار پاسخی است به نقد آقای فرزاد ضیایی حبیب آبادی بر دیوان محمود و رکن بکرانی که در شماره 206 مجلّه آینه پژوهش به چاپ رسیده است. آقای ضیائی در نقد خود، پیش از آن که با رعایت اخلاق به نقد اثر بپردازند، کوشیده اند که مصحّحان و پدیدآورندگان اثر را با الفاظ و تعبیرات توهین آمیز، آماج بدزبانی قرار دهند.
تحلیل اهداف جعل حدیث توسط امویان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه علوم حدیث تطبیقی سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳شماره ۲۱
125 - 150
حوزههای تخصصی:
«جعل حدیث» فرایندی است که به موجب آن برخی از احادیث ساختگی به معصومین و به ویژه رسول خدا(ص)نسبت داده می شود. این فرایند به منظور خدشه دار کردن اصول مذهب صورت می پذیرد. بنی امیه و حاکمان آن در مدت حکومت خود تلاش فراوانی را برای جعل و وضع حدیث انجام داده اند. پژوهش حاضر می کوشد تا به این پرسش پاسخ دهد که اهداف جعل حدیث توسط امویان چه بوده است؟ یافته های تحقیق نشان می دهد که اهداف بنی امیه در اجرای سیاست جعل حدیث چهار گونه بوده است. در مرحله اول به دنبال قداست زدایی از اعتقادات بودند. در مرحله بعد، به دنبال ایجاد قداست برای خود بودند.در مرحله دیگر، سیاست فضیلت بخشی برای دیگر صحابه به بهانه همانند سازی آنان با اهل بیت و یا برتر دانستن آنان بود. در مرحله چهارم نیز به دنبال نفی فضیلت و تخفیف مقام اهل بیت و شیعیان بودند.از حیث روشی نیز روش پردازش داده ها در این پژوهش، توصیفی- تحلیلی و نیز تحلیل محتوا است.
تفسیر تطبیقی روایی آیه «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها»(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه علوم حدیث تطبیقی سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳شماره ۲۱
287 - 306
حوزههای تخصصی:
در دوران جاهلیت و حتی در ابتدای اسلام، عده ای در ایام حج از درب اصلی خانه های خود وارد نمی شدند. قرآن کریم ورود به خانه ها از پشت آن ها را نیک نمی داند. با اینکه انسان به طور عادی از درب خانه وارد می شود، خداوند به صورت ارشادی فرموده است: «وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها» یعنی از درب خانه ها وارد شوید. مقاله حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و از نوع کتابخانه ای به این سؤال می پردازد که منظور از خانه ها و درب های آن چیست و چرا خداوند امر کرده است که از درب آن ها وارد شویم. مقاله پس از بررسی روایات و تفاسیر مختلف به این نتیجه رسیده است که این آیه فراتر از درب و خانه های عادی، اصلی جامع و کلی را بیان می کند و انسان را راهنمایی می کند که در هر کاری از راه شایسته آن وارد شود. روایات معصومان^ درباره مصادیق این خانه ها و درب ها مطالبی بیان کرده اند. در مجموع می توان این مصادیق را به سه گروه تقسیم کرد: 1. گروه اول خانه را خدا و راه ورود به آن را اهل بیت^ می دانند؛ 2. گروه دوم خود اهل بیت را مصداق خانه معرفی می کنند و راه ورود به خانه اهل بیت، اذن گرفتن از آنان می باشد؛ 3. گروه سوم خانه را علم و حکمت و راه دستیابی به آن را اهل بیت^ می دانند. در نوشتارهای پیشین و تفاسیر سابق، معنای اول بیشتر مورد توجه قرار گرفته و معنای دوم مغفول مانده و معنای سوم به عنوان تفسیری برای این آیه بیان نشده است.
امکان سنجی بهره گیری از دادرسی هوش مصنوعی؛ مطالعه فقهی و حقوق ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فقه و اصول سال ۷ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
150 - 127
حوزههای تخصصی:
فناوری هوش مصنوعی از دستاوردهای بسیار مهم زندگی اجتماعی انسان ها، برای رشد بهره وری، کارآمدسازی و بهبود بخشیدن به کیفیت ارایه خدمات عمومی و خصوصی در زمینه های گوناگونی چون: خدمات بانکی، اداری، پزشکی، حمل و نقل و... به شمار می رود. گسترش روز افزون این دستاورد فناورانه به گونه ای است که بسیاری از قلمروهای زندگی بشری از جمله خدمات حقوقی و قضایی را در نوردیده است. با این حال چالش های ویژه به کارگیری حقوقی و قضایی این پدیده فناورانه، ناظر به شرایط دادرس و استدلالات حقوقی و آثار آن، که مستلزم توجه ویژه در تنظیم راهبرد و طراحی برنامه های سنجیده و آینده نگرانه می باشد، موضوعی در خور کاویدن است. از این رو، پرسش پژوهش آن است که با وجود چالش هایِ یادشده، امکان به کارگیری هوش مصنوعی به عنوان دادرس از دیدگاه فقهی حقوقی وجود دارد یا خیر؟نوشتار حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تبیین گنجایش های این فناوری نوین و امکان بهره گیری از آن در نظام دادرسی قضایی ایران انجام یافته است. دستاورد پژوهش نشان از آن دارد که فناوری هوش مصنوعی، علیرغم چالش های پیش رو، ظرفیت لازم برای دادرسی نسبت به برخی از پرونده های سبک قضایی در نظام دادرسی ایران را دارد تا از این راه دقت، سرعت و کیفیت خدمت رسانی در دستگاه قضایی فراهم گردد.
Typology of the Interpretation of Gharīb al-Quran wal Hadith in the Works of Shaykh Ṣadūq(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Quran and Religious Enlightenment, Volume ۵, Issue ۱, ُ۲۰۲۴
109 - 124
حوزههای تخصصی:
Shaykh Ṣadūq has his specific methods and criteria for semantic analysis of the Gharīb (unfamiliar) terms in the field of hadith in general, and in the area of interpretation and semantics of vocabulary in particular; recognizing his methods and criteria in the semantic analysis of Gharīb words in the Holy Quran and the sayings of the impeccable Imams (AS) leads to the discovery of new approaches and the presentation of a more precise image of his methods and criteria in semantic analysis. Among his remaining works, one can find some of his views. The present study aims to observe and discover the types of explanations of Gharīb words in the thoughts of Shaykh Ṣadūq. To this aim was used a descriptive-analytical method and data collection is library-based. The result indicated that he used methods such as: Utilizing Shia theological arguments, defining examples for words, leveraging Arabic culture and literature, interpreting Gharīb words according to the companions, followers of the Imams (AS), and his scholars, highlighting grammatical points, using the sayings of the impeccable Imams (AS), stating all semantic aspects of a word, and preferring one meaning over others. Through his specific criteria, Shaykh Ṣadūq has been able to reach the core meaning and interpretive significance of Gharīb words.
A Unique Structural Analysis of the Coherence of Surah Ᾱl-e 'Imrᾱn in Light of the Theory of Symmetrical Order: An Aspect of the Linguistic-Semantic Miracle of the Holy Qur'an(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Quran and Religious Enlightenment, Volume ۵, Issue ۱, ُ۲۰۲۴
143 - 154
حوزههای تخصصی:
The Holy Qur'an, the sacred book of Muslims, is recognized as the miracle of the Prophet of Islam (pbuh). Therefore, over the past 14 centuries, numerous scholars and thinkers have devoted themselves to studying the various aspects of the Qur'an's inimitability ('I'jᾱz). In recent decades, one prominent field in Qur'anic studies attracting Muslim scholars and Orientalists is innovative research in discovering new dimensions of the linguistic-semantic structure, particularly the order in the Qur'an. Surah Ᾱl-e 'Imrᾱn is the third Surah and one of the Medinan Surahs of the Qur'an, located in the third and fourth Juz' (sections) of the Qur'an. This study, using a descriptive and analytical approach, examines the structural order of Surah Ᾱl-e 'Imrᾱn. It begins by defining and introducing the concept of symmetric order theory, followed by a rhetorical analysis of Surah Ᾱl-e 'Imrᾱn. This Surah is divided into eleven sections, and its circular symmetric order is proven using a comprehensive pattern of sequence and internal connection among its sections. Proving the existence of a circular structured order in Surah Ᾱl-e 'Imrᾱn demonstrates the unparalleled depth and precision in the structure of the Qur'an.
مواجهه چند وجهی با راویان؛ تحقیق موردی: عبدالرحمن بن کثیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حدیث پژوهی سال ۱۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۳۲
231 - 264
حوزههای تخصصی:
مواجهه چندوجهی با راویان راهی برای شناخت هرچه دقیق تر راویان برای رسیدن به یک اطمینان عرفی است. چنین اطمینانی از انباشت قراین و اطلاعات مختلف در مورد راوی به دست می آید. در این روش علاوه بر منابع معمول در بررسی رجالی یک راوی، منابعی همچون نوع آثار راوی، مضمون روایات او وجایگاه او نزد ائمه (س) نیز مورد توجه قرار می گیرد. از دیگر موارد بررسی تبعی بودن راوی در سلسله اسناد و تخریج روایات همسو با روایات راوی است. مباحث جریان شناختی نیز منبع دیگری است که جهت گیری و نقش راوی را در جریان های مختلف معاصر او آشکار می کند. در پژوهش حاضر، از این روش برای شناخت عبدالرحمن بن کثیر از راویان مستقیم امام صادق (ع) بهره گرفته شده است. درخصوص وثاقت یا عدم وثاقت این راوی نظرات متعارضی وجود دارد. درنهایت، قراین به دست آمده از این پژوهش حاکی از تمایل او به جریانی از غلو از نوع تفویض است که با حلقه ای با نام مفضل بن عمر که او نیز متهم به غلو شده است، شناخته می شود و بنابراین نمی توان رأی به توثیق او داد.
شناسایی و تبیین مؤلفه های هویت ساز انسان از منظر نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف تحقیق حاضر شناسایی و تبیین مؤلفه های هویت ساز انسان از منظر نهج البلاغه است. این تحقیق در پارادایم کیفی و بر اساس نظریه داده بنیاد و از روش کدگذاری استقرایی داده ها انجام گرفته است. نمونه مورد تحلیل، کل متن نامه ها، خطبه ها و حکمت های نهج البلاغه بود که داده ها به شیوه ی هدفمند و با رعایت قاعده ی اشباع نظری گرد آوری شد. به منظور اعتبارسنجی تحقیق از روش مسیر ممیزی استفاده شده است. همچنین نتایج پس از اعمال نظر پنج نفر از صاحب نظران و خبرگان عرصه هویت اسلامی، جمع بندی و اصلاحات لازم صورت گرفت. به منظور پایایی و اعتبایابی یافته ها، ضریب توافق نمره گذاران برای واحدهای تحلیل تخصیص داده شده صورت گرفت. یافته های تحقیق حاکی از آن است که 22 کد محوری شامل حکمت ورزی، اندیشه ورزی در امور، کسب آگاهی از امور، تأمل ورزی در تاریخ، تجربه محوری، تربیت پذیری، انجام اصولی و دقیق امور، عمل متفکرانه، استواری در امور، اتکال به پروردگار، یقین ورزی، میانه روی در امور، حفظ نقطه تعادل، پرورش روحیات درونی، خودکنترلی، اخلاص در نیات و اعمال، خضوع، خداباوری، خودارزشمندپنداری، خودارزیابی، توجه به امور دنیایی و احساس تعهد و مسئولیت و 9 کد گزینشی شامل معرفت اندوزی، عملگرایی، استحکام سازی درونی، تعادل جویی، خودسازی، خدامحوری، خودنگری، دنیاداری، تعهدورزی به عنوان مؤلفه های هویت ساز از منظر نهج البلاغه احصا گردید.
بایسته های روش شناسانه از رویکرد سیستماتیک به گزاره های دینی و شیوه صورت بندی آن ها در حل مسائل اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوه نامه فقه و علوم اسلامی دوره ۳ بهار ۱۴۰۳ شماره ۸
89 - 126
حوزههای تخصصی:
با صنعتی و سکولارشدن فرهنگ، فعالیت های اجتماعی، نهاد دین محدود و به تدریج به حاشیه رانده شد. تفسیر ساختاری از گزا ره های دینی، در اثبات معقولیت و حکمت بنیان بودن نظام اعتقادی و رفتاری، شکل گیری فهم عمیق از دین و ساخت نظامات اجتماعی و جامعه پذیری آن ها موثر است. بر این اساس متألهان دینی کوشیده اند زندگی اجتماعی مبتنی بر ایمان را صورت بندی و گسترش صنعت و فناوری را با هویت دینی خود نه تنها هماهنگ کنند، بلکه ساخت آن را مبتنی بر هویت دینی نمایند. این تلاش مستلزم طرح دین به عنوان یک کلّ منسجم و جهان شمول بوده تا ذیل آن، الهی دانان بتوانند پاسخ های الهیاتی مناسب به نیازهای انسان معاصر را مطرح کنند. بااین حال میزان اعتبار سیستماتیک بودن دین، وابسته به نوع مواجهه الهی دانان با گزاره های دینی و روش صورت بندی گزاره ها در حل مسائل اجتماعی است. از سوی دیگر دین فراتر از تعیین کننده برنامه شخصی و وظایف و مناسک شرعی یک فرد بوده و مبدل به منتقد و مؤسس ساختارهای اجتماعی و سیاسی می شود، بر این اساس نظامات اجتماعی برآمده از متن دین در جامعه پایه ریزی می گردد. این مقاله درصدد با مقایسه تطبیقی در الهیات مسیحی و اسلامی، به بایسته های روش شناسانه و چگونگی مواجهه با گزاره های دینی و شیوه صورت بندی آن ها در حل مسائل اجتماعی، با تمرکز بر آراء و اندیشه های پل تیلیش و آیت الله خامنه ای، بپردازد؛ تا نمایانگر آن باشد که معقولیت گزاره های دینی، از هویت جمعی و منظومه ای در پاسخ به مسائل اجتماعی برخوردار هستند.
بررسی تطبیقی برهان فطرت در اثبات وجود خداوند از دیدگاه دکارت و حکیم شاه آبادی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه کلام تطبیقی شیعه سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۸
99 - 132
حوزههای تخصصی:
بحث از فطرت و مقتضیات آن به عنوان ویژگی مشترک میان همه انسان ها از اهمیت به خصوصی برخوردار است. اثبات وجود خداوند بر مبنای فطرت همواره یکی از دغدغه های چالش برانگیز اندیشمندان در طول تاریخ بوده است. تحقیق پیش رو به بازشناسایی نقش فطرت در اثبات وجود خداوند بر اساس نظام فکری دکارت و شاه آبادی با روش تحلیلی- تطبیقی پرداخته است. با بررسی نظام فکری هر دو اندیشمند، نوعی قرابت میان بیانات ایشان مشاهده می گردد که امکان بررسی تطبیقی را فراهم می سازد. در این راستا پس از بیان وجوه اشتراک و افتراق نظرات هر دو اندیشمند، به تطبیق دو دیدگاه پرداخته شده است که برخی از یافته ها و نتایج آن بدین شرح است: اعتقاد به معارف فطری، دوگانه انگاری حقیقت انسان، صحه بر تفاوت میان فطرت و طبیعت ازجمله وجوه اشتراک و داعیه جدایی عقل و ایمان، اختلاف در مبانی معرفت شناسی و هستی شناسی، از اهم وجوه افتراق نظرات این دو اندیشمند می باشد. با تطبیق وجوه اشتراک و افتراق، می توان گفت در نظر دکارت فطریات اموری هستند که متعلق شناخت حقیقی قرار می گیرند. مفهوم خدا ازجمله این مفاهیم است که قوه عقل به نحو فطری بر آن واقف است. در مقابل، شاه آبادی فطرت را شاکله وجودی انسان دانسته و لذا علاوه بر تأکید بر مبانی معرفت شناسی که دکارت به آن پرداخته، مبانی هستی شناسی را نیز موردتوجه قرار داده است. ازاین رو بسیاری از معضلات فلسفه دکارت در نظام فکری شاه آبادی مشاهده نمی شود.
خوانش های تفسیری واحد در بستر گفتمان های متعدد: مطالعه موردی عبارت «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ»
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعاتی که اخیرا مورد بحث و تبادل نظر قرآن پژوهان قرار گرفته است، توجه به گفتمان ها و نقش آن ها به عنوان یکی از عوامل غیر معرفتی (ناخودآگاه) موثر بر فهم و تفسیر برخی از آیات قرآن کریم است. در منظومه فکری این دسته از محققان، عمدتا نگرشی یک وجهی و تک بعدی به گفتمان ها صورت می گیرد؛ به این معنا که غالبا در مواضعی از گفتمان ها به عنوان عاملی اثرگذار در این حوزه یاد می شود که آیات قرآن کریم در طول تاریخ با تفاوت ها یا تحولات معنایی مواجه باشند. در این میان آن چه کم تر بدان پرداخته شده، توجه به نقش گفتمان ها در مواضعی است که میان آراء تفسیری در طول تاریخ، مشابهت و یا وحدت خوانشی مشاهده می شود. به منظور روشن شدن این موضوع، در پژوهش حاضر تلاش بر آنست به بررسی یکی از خوانش های واحد عبارت قرآنی «وَ لَوْ لا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ» به عنوان نمونه پرداخته شده و نقش گفتمان ها در ظهور یا ترویج آن خوانش واحد در بازه های زمانی متفاوت مورد بررسی قرار گیرد. یافته های پژوهش حاکی از آنند که ظهور و ترویج خوانش واحدی که مطابق آن مقصود از دفع کنندگان در عبارت شریفه، سلاطین، پادشاهان و یا هیئت حاکم بر جامعه دانسته شده است، در بازه های زمانی مختلف، متاثر از گفتمان های متفاوتی بوده است؛ چنان که در قرن اول و دوم، گفتمان حکومت سالاری امویان، در قرن سوم و چهارم، گفتمان سنت گرایی، در قرن دوازدهم و سیزدهم، گفتمان صوفی گرایی و در قرن چهاردهم و پانزدهم گفتمان آنارشیسم یا هرج و مرج گرایی در شکل گیری و ترویج این خوانش واحد نقش بسزایی داشته است.