فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۵۳٬۱۱۱ مورد.
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
73 - 88
حوزههای تخصصی:
بحث از خطاهای زبانی و تمرکز بر اصلاح خطاهای نوشتار از موضوعاتی است که در بسیاری از کتاب های ویرایش و نگارش مطرح شده است. در این کتاب ها بدون توجه به مبانی درست نویسی، خطاهای زبانی مطرح شده و در نتیجه اظهارنظرهای شخصی و سلیقه ای بسیاری در این کتاب ها راه یافته است. این درحالی است که هرگونه بحث درباره درست نویسی مستلزم تبیین اصول و مبانی آن است. نظر به نبودِ بحث روشمند در حوزه مبانی درست نویسی، در این پژوهش کوشش می شود ضمن مرور و نقد دیدگاه های ابوالحسن نجفی، خسرو فرشیدورد، میرشمس الدین ادیب سلطانی و ناصرقلی سارلی معیارهایی برای درست نویسی پیشنهاد شود. نتایج این بررسی نشان می دهد یکی از نکات بسیار مهم که در تبیین مبانی درست نویسی به آن اهمیت داده نمی شود، توجه به سبک ها و گونه های مختلف زبان است. زبان معیار گونه های مختلفی دارد که از بین آنها گونه اداری، رسانه ای، ادبی و علمی شناخته شده تر است. با توجه به اینکه موضوع کلام و نیز مخاطب در هریک از این گونه ها با گونه های دیگر متفاوت است، لازم است در تدوین اصول درست نویسی به این تفاوت ها توجه شود. همچنین، ضروری است در تدوین قواعد درست نویسی به تحولات زبان در ادوار زبانی مختلف و نیز گفتار توجه شود. بسیاری از الگوهای زبانی و گفتاری به تدریج به برخی از گونه های نوشتاری راه می یابد. پراکندگی ها و نبودِ معیارهای صریح در پژوهش های پیشین منجر به پیشنهاد معیارهایی برای درست نویسی در این پژوهش شد. این معیارها عبارت است از: 1. سره گرایی؛ توجه به ویژگی های صرفی، نحوی و آوایی زبان فارسی؛ 2. توجه به روابط معنایی اجزای جمله و انتقال معنا؛ 3. اقتصاد زبانی یا کم کوشی؛ 4. پیشینه زبان و انطباق گفتار و نوشتار. لازم است این معیارها در کنار هم و با توجه به تفاوت ها و تنوعات زبانی در نظر گرفته شود.
نقد کهن الگویی منظومه عامیانه «طالب و زهره»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۶۱
203 - 243
حوزههای تخصصی:
ادبیات، به ویژه ادبیات عامه، بستری مناسب برای ظهور انگاره های کهن الگویی به شمار می رود، زیرا قریب به اتفاق افسانه ها و داستان های عامه تا حد زیادی در فعالیت های ناخودآگاه جمعی انسان ریشه دارد. نقد کهن الگویی، رویکردی تلفیقی و میان رشته ای است که نشان دهنده چگونگی حضور ناخودآگاه جمعی یونگی در آثار ادبی است. درواقع، بشر از دیرباز تاکنون به وجود و نقش اسطوره و کهن الگو، معتقد بوده که این امر موجب شده کهن الگوها در پستوی ضمیر ناخودآگاه جای گیرند؛ از این رو آثار شکل گرفته در این حوزه، یکی از مناسب ترین تجلی گاه های کهن الگوها محسوب می شوند. همسو با این اصل، منظومه طالب و زهره، یکی از قصه های بومی برخاسته از فرهنگ عامه مازندران است که بن مایه های آن، دارای عمق تاریخی و اساطیری است. در بین مردم عامه مازندران، برخی این منظومه غنایی را سرگذشت طالب آملی، شاعر بلندآوازه سبک هندی، دانسته اند. با توجه به اشتراکاتی که میان این منظومه و کهن الگوها مشاهده می شود، در این پژوهش به بررسی آن براساس نقد کهن الگویی به روش تحلیل کمّی و کیفی و براساس آرای کارل گوستاو یونگ پرداخته شده و ضمن آوردن تعاریفی نسبتاً گویا و جامع از کهن الگوها و نمادهای کهن الگویی، میزان و چگونگی بهره گیری شاعر از کهن الگوهایی چون آنیما، نقاب، سایه، سفر و آب سنجیده شده است.
خوانش فمینیسم درهم تنیدگی و روایت گری نئوبردگی در سووشون سیمین دانشور و دلبند تونی موریسون(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
183 - 215
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی گفتمان فمینیسم درهم تنیدگی و روایت های نئوبرده از طریق بازگویی تجارب زنان می پردازد و اینکه چگونه با روایت های نئوبردگی مواجه و بازنگری صورت می گیرد. پژوهش حاضر به بررسی شخصیت پردازی و ویژگی های شخصیت های زن اصلی اما در حاشیه جامعه مطرح می شود و جای دارد، رمان های سووشون سیمین دانشور و دلبندِ تونی موریسون می پردازد. این رمان نویسان زن، دردها و رنج های تبعیض و ظلم را در جامعه مردسالاری به شکل جدیدی از بندگی و بردگی زنان درجامعه امروزی به تصویر می کشند. پژوهش حاضر، تجزیه تحلیلِ شخصیت های زن اصلی داستان ها در چهار عنصر مختلف از دیدگاه فمینیست ی و روایت گری برده داری نوین، براساس مطالعات کتابخانه ای مورد مطالعه قرار می دهد. علی رغم وجود تفاوت ها در سبک نوشتاری و شیوه داستان پردازی، ابتدا زن به عنوان موجودی منفعل، مطیع مرد و فرهنگ غالب ترسیم می شود، سپس شخصیت های زن در دو رمان منتخب، برخلاف جایگاه حاکم برجامعه، قوی و مصمم به نظر می رسند و به دلیل توانایی و مقاومتی که دارند، شخصیت های زن می توانند خویشتن و موقعیت ویژه خود را بیایند. نتایج نشان می دهد که لایه های اجتماعی و فرهنگی استعماری/پسااستعماری، پنهان/آشکار، در کنار با تضاد فمینیستی در مورد تجسم تجربه در نئوبردگی، می تواند بر تلاقی روایت های نوبرده داری در رمان ها تأثیر بگذارد.
واکاوی تطبیقی واژگان دخیل فارسی در ادب عربی منظوم خراسان (قرن چهارم و پنجم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
63 - 90
حوزههای تخصصی:
در طول تاریخ، ملّت ها و اقوام مختلف به واسطه همجواری جغرافیایی، مبادلات تجاری و نیز برخی شرایط سیاسی و اجتماعی حاکم بر آنها، به ناچار با یکدیگر ارتباط داشته و این روابط و پیوستگی به مرور زمان تا بدان جا تعمیق یافته، که پیوندهای ناگسستنی فرهنگی و خانوادگی را به دنبال داشته است. طبیعی است که این امر، بر زبان و ادبیّات مردم علی رغم تفاوت های فرهنگی و ملّی، تأثیر گذارده و تنوّع در گفتار و واژگان را رقم زده است. علاوه بر این، اهتمام حکومت ها به علم و دانش، وجود علما و ادبا و محافل مختلف ادبی، عامل دیگری بر امتزاج فرهنگی به ویژه، عرصه واژگانی و گفتاری بوده و روشن است که در چنین فضایی و تأثیرات متقابل دو زبان بر یکدیگر، راه برای ورود واژگان دخیل را هموار نموده است. این پژوهش کوشیده است با دسته بندی واژگان معرّب در ده موضوع مرتبط و با روش توصیفی و تحلیلی به واکاوی مسأله بپردازد و در مجموع سی واژه دخیل که بیشترین بسامد را در ادبیات منظوم شعرای عربی سرای خراسان داشته، مورد بررسی قرار دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد که شعرای تازی گوی خراسان در دو قرن چهارم و پنجم توانسه اند با وارد کردن واژگان دخیل فارسی در ادب عربی غنای فرهنگی این زبان را برجسته جلوه داده و میزان نفوذ فرهنگ و ادب ایرانی را در دیگر زبان ها، به ویژه عربی به نمایش گذارند که این امر را می توان نوعی ابتکار ادبای خراسان در احیای فرهنگ فارسی و هویت بخشی به اصالت زبان ایرانی دانست.
تحلیل تطبیقی ساختار شخصیت ورونسکی، سیدمیران، لئون و رودلف بر اساس روانکاوی فروید(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۹ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۳
20 - 39
حوزههای تخصصی:
پژوهش پیش رو با رویکرد تحلیلی – تطبیقی بر مبنای روانکاوی فروید در بخش ساختار شخصیت، کشمکش های روحی و روانی شخصیت های مرد نابهنجار رمان های شوهرآهوخانم، آناکارنینا و مادام بواری را بررسی می نماید، این رمان ها در موضوع، درونمایه، شیوه بیان و روایت شباهت دارند؛ بنابراین روانکاوی شخصیت های ضد قهرمان در این رمان ها مساله ی اصلی این پژوهش است. یافته ها نشان می دهد که شخصیت های ضد قهرمان (مرد و نابهنجار) در هر سه رمان در مسیر حرکت خطی داستان تا انتها به گونه ایی عمل می کنند که تحت سیطره وجه نهاد قرار دارند و در راستای برآورده کردن وجه نهاد باعث روانپریشی خود و اطرافیان و نیز فروپاشی کانون خانواده می شوند. سیدمیران با سه شخصیت دیگر، یعنی؛ لئون و رودلف در رمان آناکارنینا و ورونسکی در رمان مادام بوواری کمی متفاوت است. دلیل این تفاوت متاهل بودن سیدمیران است. موضوع و درونمایه ی هر سه رمان با این که در دو فضای متفاوت جامعه شرقی و غربی رخ می دهد، خیانت و فروپاشی خانواده است. به دلیل غلبه وجه نهاد، اضطراب روان نژندی و همچنین اضطراب اخلاقی در ساختار شخصیت این افراد مشاهده می شود. به دنبال این اضطراب ها اغلب مکانیسم های دفاعی در هر چهار شخصیت نشان داده می شود.
بررسی تطبیقی گدای غلامحسین ساعدی و گدای (الشّحاذ) نجیب محفوظ بر اساس دیالکتیک هگل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
1 - 24
حوزههای تخصصی:
دو نویسنده ادبیات داستانی ایران و مصر، غلامحسین ساعدی و نجیب محفوظ، در دو اثر همنام خود با عنوانِ گدا، به موضوعات اجتماعی مهمی در برخوردِ جامعه با پدیده مدرنیته پرداخته اند. پژوهش حاضر، با تکیه بر دیالکتیک هگل، به تحلیل تطبیقی این دو اثر، پرداخته و برنهاد (تز) سنت، برابرنهاد (آنتی تز) مدرنیته و هم نهاد (سنتز) پیامدهای این تعارض را در دو جامعه ایران و مصر واکاوی می کند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که در داستان «گدا»ی ساعدی، سنت از طریق احترام به خانواده، پایبندی به ارزش های روستایی و اعتقادات مذهبی نمایان است و مدرنیته با فروپاشی کانون خانواده، گسترش فساد اخلاقی و بی اعتنایی به دین، برابرنهاد آن را شکل می دهد. در «الشّحاذ»، سنت در وفاداری خانوادگی، نوستالژی گذشته و سادگی و صمیمیت روستایی تجلی می یابد، در حالی که مدرنیته با علم زدگی، سردی روابط اجتماعی و بی حرمتی به مقدسات در تقابل با آن، قرار می گیرد. دیالکتیک هگل نشان می دهد که این تضادها به مثابه نیروی محرکه ای در بطن تاریخ عمل کرده که نطفه های یکدیگر را در خود پرورش می دهند. پیامد این صیرورت (سنتز) در هر دو اثر، اضطراب، ترس و تنهایی است که در ارتباط با عُمر حمزاوی، شخصیت اصلی الشّحاذ، به شکلِ پوچی و گم گشتگی در معنای زندگی نیز، تجلی می یابد. جستار پیشِ رو، با رویکردی توصیفی-تحلیلی، ضمن برجسته سازی جنبه های منفی مدرنیته، نشان می دهد که هر دو نویسنده با نگاهی انتقادی، گذارِ ناتمام از سنت به مدرنیته را به تصویرکشیده و عمیقاً به تبعات اجتماعی این تحول پرداخته اند.
The Effects of Technology on Man’s Identity in Knight Rider TV Show
منبع:
Critical Literary Studies, Vol ۷, No ۲, Spring and Summer ۲۰۲۵
129 - 150
حوزههای تخصصی:
This study is concerned with the effects of technology on man’s identity in the Knight Rider TV show. It investigates how the major characters of this TV show lose their human identities as a consequence of embracing technological practices which are hailed by technocratic societies as enhancing to the human race. Such an issue is knocked upon by Henri Lefebvre who sees technology as an expression of capitalist domination over humanity. In Lefebvre’s view, man’s social and cultural practices are formed by the space encompassing him reflecting a mutual relationship between man and space. With the advent of the technological age, Capitalism tends to socialize technological practices as alternatives to man’s original cultural and social practices. This issue encourages the initiation of technocratic societies which require man to cast away his human identity through annexing him to a machine. In the light of these perspectives by Lefebvre, the current study examines the effects of technology on man’s identity in Knight Rider TV show. Through tracking the phases that they pass in becoming technocratic individuals, the study reveals how the main characters give up their innate cultural and social molds to technological practices. The study argues that the characters’ own aspirations for an unlimited power, intensified by the mystification practiced by capitalist leaders about the role of technology in enhancing man’s attributes, have blinded them from noticing the gradual loss of their human identities.
فراشعر پست مدرن در شعر دهه هفتاد
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷
121 - 149
حوزههای تخصصی:
فراشعر پست مدرن مشرقی ژانری ست که برای اولین بار در ایران با کتاب جنس سوم (1384) مقوله بندی و تئوریزه شد. نمونه های ارائه شده اغلب دارای ویژگی های پست مدرنیستی مانند پلی فونی، بازی زبانی، آغازهای ناگهانی و پایآنهای باز، بازی با دستور زبان در زاویه عمودنگرانه یعنی حرکتی فرارونده برای گذر از هر گونه سیستم محوری در شعر است. فراشعر پست مدرن با الهام از چگونگی نگارش فراداستان پست مدرن که مرز بین داستان و تحلیل داستان (نقد) را برداشته بود با تعمیم این فضا به هنر شعر، توسط آذرپیک ارائه شد. در این شیوه چگونگی سرایش شعر و به کارگیری امکانات و تکنیک های شعری برای خوانشگر فاش می شود که بر اساس فاصله گذاری برشتی، خودآگاهانه سرایش شعر به گونه ای اتفاق می افتد که مخاطب در چگونگی آفرینش آن مشارکت یافته و از چند و چون آن آگاه می شود. این نوشتار به روش توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت گرفته درصدد است تا تعریفی از فراشعر پست مدرن ارائه دهد و به معرفی فراشعر پست مدرن مشرقی بپردازد. در این راستا مشخص شد که در ایران تا پیش از مکتب اصالت کلمه تعریف مشخصی از فراشعر پست مدرن و ویژگی های آن ارائه نشده، از این رو ترجمه چند مقاله در مورد فراشعر و ارائه قسمت هایی از آن در این نوشتار راه گشا بوده است.
نقدی بر تعاریف شعر محمدرضا شفیعی کدکنی
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷
267 - 292
حوزههای تخصصی:
با اینکه گروهی با تعریف شعر مخالفند و معتقدند که تعریف شعر به دلیل گستردگی و پهنای آن، دشوار و یا غیر ممکن است، اما برخی صاحب نظران، برای شعر تعریف های گوناگونی آورده اند که بسیاری از آن ها با یک دیگر مغایرت یا منافات دارند که هر یک در جای خود مورد انتقاد و تحلیل و بررسی است. محمدرضا شفیعی کدکنی از کسانی است که برای شعر تعاریف گوناگونی آورده که برخی از آن ها گاهی ناقص اند و یا گاهی با یک دیگر تناقض دارند و این ناشی از برداشت های متفاوت و گرایش های وی به برخی مکاتب است. هدف نگارنده در این تحقیق، از مقایسه ی تعاریف شعر از نگاه شفیعی کدکنی، رسیدن به یک تعریف واحد است. این تحقیق به روش توصیفی - تحلیلی صورت گرفته و پیشینه ی آن، بیانگر اختلاف در تعاریف شعر از یک نگاه است. مبانی نظری این تحقیق نشان می دهد که در این تعاریف، تناقضات و نواقصی دیده می شود که حاکی از نگاه وی به شعر از دو دیدگاه متضاد ایماژیسمی و فرمالیسمی است. نتیجه-ای که از این تحقیق گرفته شده، بیانگر آن است که هر تعریفی درباره ی شعر، بستگی به شرایط زمانی و مکانی یک دوره ی خاص دارد. با توجه به این که تعریف باید جامع و مانع باشد، نمی توان تعریف کامل و واحدی از شعر در یک دوره و زمان ارائه داد تا مرز میا شعر و نثر مشخص شود، خصوصاً این که نمی توان، همزمان دو تعریف متضاد و متناقض، برای شعر در یک دوره ی خاص، با دو دیدگاه متفاوت قایل شد.
معرفی و بررسی ویژگی های زبانی نسخه خطی مثنوی زینت الانجمن اثر میرزا حسن کفّاش اصفهانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
47 - 72
حوزههای تخصصی:
مثنوی زینت الانجمن در بحر متقارب با دوهزار بیت و در مدح و منقبت پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) است که شامل مرثیه امام حسین(ع) نیز می شود. این اثر متعلق به میرزا حسن کفّاش اصفهانی از شاعران دوره بازگشت در قرن سیزدهم است که متأسفانه درباره زندگی وی هیچ منبع مُتقَن و موثقی وجود ندارد. در هیچ یک از فهرست های نسخ و دست نوشته های فارسی، نامی از مثنوی زینت الانجمن نیست و تنها یکی از دو نسخه موجود دیوان کفّاش (نسخه کتابخانه آیت الله گلپایگانی) با این مثنوی آغاز شده است. مقاله حاضر با روش توصیفی تحلیلی و مطالعات کتابخانه ای ابتدا به ویژگی های نسخه شناسی این اثر پرداخته و آنگاه مختصات زبانی آن را تحلیل کرده است. کفّاش اصفهانی در سرودن این مثنوی به شاهنامه فردوسی نظر داشته است. شعر کفّاش ساده، روان و به دور از واژه های نامأنوس و دشوار است. لغات مهجور و ترکیبات عربی در دیوان او اندک است و تعبیرات و عبارات عامیانه، زبان شعر او را به زبان مردم کوچه و بازار نزدیک کرده است.
واکداری در همخوان های چاکنایی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۴ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۹۶) ویژه نامه زبان ها و گویش های ایرانی
75 - 98
حوزههای تخصصی:
چاکنایی های بی واک [?] و [h] در زبان فارسی در برخی بافت های واجی واکدار می شوند. تظاهر آوایی واکداری بست چاکناییِ [?] و سایش چاکناییِ [h] به ترتیب به صورت واک بازداشته و واک نفسی است. در یک مطالعه صوتی، میزان واکداری و شدت واکداری همخوان های چاکنایی فارسی را در کلماتی که از سطح پیکره های طبیعی گفتار فارسی استخراج شده بودند، در سه بافت واجی پیش واکه ای، بین واکه ای و پس واکه ای اندازه گیری کردیم. نتایج نشان داد بست چاکنایی /?/ در هر سه جایگاه پیش واکه ای، بین واکه ای و پس واکه ای واکدار است و میزان واکداری آن در این سه جایگاه تقریباً به یک اندازه است. اما واکداری /h/ وابسته به جایگاه واجی است به این صورت که این همخوان در جایگاه پیش واکه ای واکداری ضعیفی دارد ولی در جایگاه بین واکه ای و پس واکه ای میزان واکداری آن به طور قابل توجهی افزایش می یابد. چنین بحث کردیم که رفتار آوایی متفاوت /h/ و /?/ بر حسب پارامترهای وابسته به واک با توجه به سازوکارهای تولیدی متفاوت آنها قابل توضیح است. در تفسیر واجی رفتار آوایی چاکنایی های فارسی، پیشنهاد کردیم که این همخوان ها، نه به صورت دو واحد زنجیره ای، بلکه به صورت دو الگوی واک سازیِ ]گستردگی چاکنایی[ و ]انقباض چاکنایی[ بازنمایی شوند که میزان فعالیت این الگوها مشخصه دهی نشده است.
بررسی و مقایسه سیمای پیامبران در غزلیات امیر خسرو دهلوی و بیدل دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
65 - 86
حوزههای تخصصی:
شاعران فارسی زبان باتوجه به آموزه ها و تعالیم مقدس دین اسلام، با علوم قرآنی آشنا شده و مضامین وحیانی را در اشعار خود آورده اند. یکی از مضامین حائز اهمیت در شعر فارسی که به طور گسترده شاهد کاربرد آن هستیم، داستان پیامبران و مضامین برگرفته از قرآن و کتب تاریخی و دینی است که در آثار و اشعار شاعران نمود پیدا کرده است. امیرخسرو دهلوی و بیدل دهلوی، دو شاعر شاخص و صاحب سبک، در فاصله زمانی چهار قرن از همدیگر زیسته اند. شعر این دو شاعر از جهات مختلف قابل بررسی است. یکی از موارد قابل پژوهش و مقایسه، بازتاب داستان پیامبران در غزلیات این دو شاعر است که اِشراف و بهره گیری آنان را نسبت به تلمیحات و اشارات قرآن و قصص انبیا و دیگر کتب دینی و تاریخی، در نگرش عاشقانه و عارفانه نشان می دهد. هدف این پژوهش آن است که بازتاب سیمای پیامبران و مضامین و اشارات وحیانی و قرآنی را در غزلیات امیرخسرو و بیدل، به شیوه تحلیل محتوا و با رویکرد کتابخانه ای مورد بررسی قرار دهد و ضمن ارائه بسامد و میزان کاربرد نام و القاب پیامبران در قالب نمودار، آگاهی دو شاعر نسبت به مضامین و نحوه بیان، ذوق و هنر آنان را نشان دهد.
تحلیل دوبیتی های «لاله طور» علامه اقبال لاهوری بر اساس نظریه ارتباط زبانی رومن یاکوبسن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
125 - 142
حوزههای تخصصی:
برپایه نظریه ارتباط زبانی رومن یاکوبسن (1982-1896)، تحقق هر ارتباط کلامی، نیازمند شش عامل است، یعنی فرستنده، گیرنده، پیام، موضوع، رمزگان و مجرای ارتباطی که جهت گیری پیام به سوی هریک از آن ها موجب نقش های خاصی شامل نقش عاطفی، ترغیبی، ادبی، ارجاعی، رمزگان و همدلی می شود. در بررسی و مطالعه دوبیتی های «لاله طور» علامه اقبال لاهوری که به روش توصیفی-تحلیلی صورت گرفته، کارکردهای شش گانه زبان براساس نظریه ارتباطی یاکوبسن تبیین و تحلیل شده و تلاش بوده تا به این سؤال اساسی پاسخ داده شود که کدام نقش زبانی بیشترین کارکرد را در این مجموعه شعری دارد. برآیند تحقیق نشان از آن دارد که علاوه بر نقش ادبی، نقش عاطفی که در آن جهت گیری پیام به سوی خود گوینده است، بیشترین کارکرد را دارد و اقبال از این طریق، به بیان عواطف و احساسات خویش پرداخته و حتی از دیگر نقش های زبان نیز درراستای تحقق همین امر بهره جسته است؛ ازاین رو هدف و محوریت کلام در این دوبیتی ها با «فرستنده» (من) است و نوع ادبی آن ها از نوع ادب غنایی است که عنصر توصیف در آن مهم ترین عنصر به حساب می آید و شاعر در آن به توصیف احوال، اندیشه و احساس لطیف خویش پرداخته است.
شش نوع خشونت در رمان دهه نود افغانستان (بر اساس دو رمان زنانه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
38 - 80
حوزههای تخصصی:
خشونت علیه زن پدیده ای شایع و نگران کننده است، به ویژه در کشور افغانستان با توجه به شرایط اجتماعی و فرهنگی ابعاد گسترده تری پیدا می کند. این تحقیق به شش نوع خشونت شامل: خشونت روانی، جسمی، اقتصادی، اجتماعی، جنسی و حقوقی اشاره دارد که در دو رمان افغانستانی از دهه 1390 شمسی بازتاب یافته است. نتایج نشان می دهد که رمان روشنایی خاکستر (1394) نسبت به رمان بگذار برایت بنویسم (1396)، بازتاب بیشتری از انواع خشونت را دارد، چراکه نویسنده خود قربانی این پدیده بوده است. پیامدهای این خشونت ها شامل بیماری های روحی و روانی، آشفتگی جو خانواده، احساس حقارت، کینه اندوزی، بدبینی نسبت به خود و دیگران، دین ستیزی، فروپاشی خانواده، مرگ طلبی و حتی خودکشی است. مقاله با استفاده از روش تحلیل محتوای کیفی، به بررسی عوامل ایجادکننده خشونت علیه زنان پرداخته و تأثیرات آن بر زندگی اجتماعی و روانی زنان را تحلیل کرده است. بنیاد نظری مقاله بر نظریات کیت میلت درباره عوامل خشونت و ایدئولوژی مردسالاری نهاده شده است. درنهایت، این پژوهش بر لزوم توجه بیشتر به مسائل زنان در ادبیات و نیاز به تغییرات اجتماعی برای کاهش خشونت علیه زنان تأکید می کند.
«خوانش تطبیقی دو نمایشنامه «سیاوش و سودابه» و« از خون سیاوش» با استفاده از نظریه تراروایت ژرار ژنت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
125 - 146
حوزههای تخصصی:
برگرفتگی از گذشته و بازتاب معاصر آن در متون جدید برای حفظ پیوستگی میان انسان هایی که روایت جزئی جدانشدنی از زندگی شان است، همواره و در میان تمام ملل مورد توجه بوده است. با بررسی و مطالعه تاریخ ادبیات نمایشی ایران و جهان در می یابیم که نحوه استفاده و نمود متون کهن در این آثار، غالبا از طریق اقتباس های ادبی صورت پذیرفته است. در میان متون ایرانی نیز آنچه توجه را جلب می کند، استفاده مکرر از داستان های شاهنامه و اقتباس از آنها در نگارش متون جدید است. این پژوهش به صورت موردی به مطالعه دو اقتباس صورت پذیرفته از داستان سیاوش خواهد پرداخت که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند: سیاوش و سودابه که توسط گئورگ دارفی، نویسنده ارمنی الاصل، و از خون سیاوش که توسط محمود کیانوش، نویسنده ایرانی، به نگارش در آمده اند. این اقتباس ها به صورت انفرادی تحلیل و سپس به صورت کلی و به کمک تحلیل تراروایتی-بیش متنی ژرار ژنت مورد بررسی قرار خواهند گرفت. آنچه در انتها توجه ها را به سمت خود جلب می کند، خوانش امروزی تفاوت ها، شباهت ها و ظرفیت های دو متن فارسی و ارمنی است که با رویکردهایی مختص به خود، دست به اقتباس از متنی واحد و در قالبی واحد زده اند که نگاهی دوباره به آنها می تواند برای خلق متون جدید نیز راهگشا باشد.
کارنواهای صیادی استان گیلان (مطالعه موردی: بندر انزلی و بندرکیاشهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ مرداد و شهریور ۱۴۰۴ شماره ۶۳
233 - 261
حوزههای تخصصی:
در فرهنگ مردم حاشیه دریای خزر، صیادی جایگاه مهمی در معیشت و سبک زندگی آن ها دارد؛ بدین سبب، صیادان در این فرهنگ نقش چشم گیری در اقتصاد دارند. وجود دریا، رود و شرایط آب و هوا، فضای مناسبی برای زیست مردم ساحل نشین فراهم کرده است. برخی شهرهای ساحلی همچون بندرانزلی و بندرکیاشهر به دلیل داشتن مرداب و مصب رودخانه، از دیرباز محل تخم ریزی انواع ماهی های استخوانی و بدون استخوان بودند. این شهرها به عنوان پایتخت ماهیان خاویاری، صیادانی را در خود پرورش داد که نه تنها برای مجموعه شیلات لیانازوفِ روسی پرفایده بودند، بلکه در صیدهای انفرادی یا چند نفره نیز، بدون وابستگی به شیلات، صیاد باتجربه ای شدند. وجود اشعار، ترانه ها، ضرب المثل ها، کارآواها و قصه های شکارسری و صیادی در بین ماهی گیران و مردم عادی بازتاب داشته، به گونه ای که می توان آن ها را بخشی از فرهنگ شفاهی مردم گیلان دانست. در این فرهنگ، اشعار مختلفی به یاد صیادان سروده شد که از زبان خودشان یا دیگران جاری می گردد. اگرچه نواهای صیادی شمال ایران به دلیل وجود ماهیان باارزش خاویاری و شرایط ویژه صید، مانند نواهای صیادی جنوب ایران، با ساز و آواز خوانده نمی شود، اما در همین تعداد انگشت شماری که برجای مانده، نام برخی از ماهی ها، پرندگان، ابزار کار و اسامی افراد شنیده می شود. نتایج پژوهش نشان می دهد که شعر صیادی در حاشیه دریای خزر به دو شاخه «ترانه های کار و سوگواره های صیادی» تقسیم می شود. تعداد کارنواهای صیادی در شمال ایران به دلیل شرایط جغرافیایی و سیاسی اندک است و پژوهش های دامنه دار نتوانست نتایج بیشتری در دست پژوهش گر قرار دهد.
دراسه مقارنه لنظام الضرائب فی عهد الإمام علی (ع) مع مبادئ العداله الاقتصادیه الحدیثه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إن العداله الاقتصادیه باعتبارها أحد رکائز الحکم الإسلامی کانت لها أهمیهٌ خاصهٌ فی السیاسه الاقتصادیه للإمام علی (ع). وعلی هذا الأساس فإن هدف هذه المقاله هو إجراء دراسه مقارنه لنظام الضرائب فی عهد الإمام علی (ع) ومبادئ العداله الاقتصادیه الحدیثه، ومحاوله مقارنه خصائص وأهداف نظام الضرائب فی تلک الحقبه مع المبادئ الاقتصادیه الحدیثه. تمّ إجراء هذا البحث باستخدام المنهج الوصفی التحلیلی، ولتحقیق هذه الغایه، یتمّ أولاً تقدیم مبادئ العداله الاقتصادیه الحدیثه، ثم یتم تحلیل بنیه وخصائص نظام الضرائب عند الإمام علی (ع)، مثل أنواع الضرائب (الخراج، والجزیه، والزکاه) وأهدافها (التوزیع العادل لبیت المال، وتقلیل الفوارق الطبقیه). وبعد ذلک سیتم مناقشه مقارنه بین نظام الضرائب عند الإمام علی (ع) ومبادئ العداله الاقتصادیه الحدیثه. تتضمن هذه المقارنه دراسه وجهات التشابه والاختلاف فی المبادئ الاقتصادیه، وأنواع الضرائب، وکیفیه جمع الموارد وتوزیعها، فضلاً عن الاهتمام بالفئات الأضعف فی المجتمع. وتظهر النتائج أنه على الرغم من وجود اختلافات فی البنیه وتعقیدات التنفیذ، فإن مبادئ العداله ودعم الضعفاء والتوزیع العادل للموارد مشترکه بین النظامین. وأخیراً، یناقش هذا المقال الاستنتاجات والمقترحات لتحسین النظام الضریبی الحدیث استناداً إلى تعالیم الإمام علی (ع). وتتضمن المقترحات استخدام مبادئ العداله والإشراف الدقیق على مسؤولی الضرائب، وهو ما یمکن أن یساعد فی تحقیق العداله الاقتصادیه وتقلیص الفجوات الطبقیه والحد من التفاوت فی المجتمعات الحدیثه. ویؤکد هذا البحث على أهمیه الاهتمام بالتجارب التاریخیه للنظام الضریبی الإسلامی من أجل الارتقاء بالأنظمه الاقتصادیه المعاصره.
بررسی ویژگی های سبکی رمان «شب ناسور» با رویکرد سبک شناسی انتقادی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در پی آن است رمان شب ناسور را از منظر سبک شناسی انتقادی مورد واکاوی قرار دهد و به این پرسش پاسخ دهد که چگونه می توان با استفاده از مؤلّفه های خاصّ سبکی به ایدﺋولوژی پنهان متن دست یافت. به همین منظور، رمان مذکور با روش توصیفی_تحلیلی و بر اساس شاخصه های سبک شناسی انتقادی مورد توجّه قرار گرفت. پس از بررسی لایه بیرونی و بافت موقعیّتی متن، مؤلّفه هایی چون: کانون ساز و کانون شونده، تداوم کانون سازی، بسامد و دیرش، گستره مکان و زمان و نیز خردلایه های واژگانی، نحوی و بلاغی، ذیل دو کلان لایه روایی و متنی بررسی شدند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که تقابل عمیقی بین ایدئولوژی مبارزه و ایدئولوژی دیکتاتوری وجود دارد؛ ایدئولوژی پنهان رمان از سویی سرکوب مبارزه را از سوی نظام حاکم و از دیگر سو انفعال ناپذیری و اعتراض مبارزین را در برابر استبداد قدرت حاکم نشان می دهد. زبان رمان نیز توانسته است ایدئولوژی های مذکور را در رمان بازتولید کند؛ بنابراین شکاف ایدئولوژیک در لایه های مختلف زبان تأثیر بسزایی گذاشته است.
توصیف ساختمان دستوری «صفت» در گویش لایزنگانِ داراب(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
صفت در لغت به معنی ویژگی است و در اصطلاح دستور زبان، واژه ای است که همراه با اسم به کار می رود و یکی از ویژگی های آن را بیان می کند. هر یک از دستورنویسان، برای صفت تعریفی ارائه کرده اند که با اندکی تسامح می توان گفت همه آن ها بر پایه ویژگی و چگونگی اسم بنا شده اند. پژوهش حاضر به ساختمان دستوری «صفت» در گویش لایزنگانِ داراب اختصاص یافته است. روشِ گردآوریِ مطالب این پژوهش به دو صورت میدانی و کتابخانه ای بوده و روش پژوهش نیز تحلیل محتوا با رویکرد تحلیلی-توصیفی بوده است. امروزه با توجه به دیدگاه های نوین زبان شناسی و توجه بیش از حد دستورپژوهان به جایگاه و محل قرار گرفتن واژه ها در جمله، صفت را نیز از نظر جایگاه و به طور کلی در گروه اسمی مورد بررسی قرار می دهند. اما به نظر می رسد این کافی نیست چراکه ویژگی بسیاری از مقوله های دستوری، به ویژه بخشی که مربوط به زایایی زبان فارسی می شود، مورد غفلت قرار گرفته است. بنا بر ضرورت و اهمیت این مسئله، نگارنده در این جستار، کوشیده است تا صفت در گویش لایزنگانی را از نظر مفهوم، ساختمان، ثابت یا درجه ای بودن، کاهش، افزایش و اعتدال (سنجش و مقایسه)، جایگاه (پیشین یا پسین بودن)، جایگاه صفت بیانی و موصوف و تقدم و تأخر آن، رابطه دستوری گروه وصفی و مطابقت صفت و موصوف مورد بررسی قرار دهد.
تحلیل آسیب های ساختاری غزل آوانگارد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
غزل آوانگارد که نخستین نشانه های آن در دهه هفتاد در شعر فارسی دیده شد با نام های متعددی مطرح شده است. غزل فرم، غزل پست مدرن، فراغزل، غزل متفاوط، غزل خودکار ، غزل متن و... که هر کدام بخشی از آوانگاردیسم در غزل را اجرا می کنند. اصلی ترین ویژگی همه این انواع غزل این است که در ساختار و فرم عادی غزل کلاسیک تغییراتی را لحاظ کرده اند و مدعی ایجاد ساختاری نو و تازه در غزل هستند. این مقاله به بررسی آسیب های ساختاری غزل آوانگارد می پردازد و به این سوال پاسخ می دهد که آسیب های ساختاری چه تاثیری بر فروش مجموعه غزل های مرتبط با این جریان ها داشته است. برای بررسی این سوال از پرسشنامه ای مولف ساخته استفاده شد و با نرم افزار آماری spss ورش تی تست تک متغیره داده ها تحلیل شده اند. نتایج نشان می دهد که تغییر قالب غزل و آوردن الفاظ نامناسب و زبان هنجار شکن مهمترین آسیب هایی ست که بر اقبال مخاطبان تاثیر گذاشته است