فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱۶۱ تا ۱۸۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۰
105 - 131
حوزههای تخصصی:
در باب اول بوستان سعدی حکایت «نیک مردی» دیده می شود که اکرام حجاج یوسف نکرده است. بافت حکایت نشان می دهد که سعدی رخدادی تاریخی را به تصویر کشیده است. جز نام حجاج، دیگر اشخاص و اجزای ماجرا در هاله ای از ابهام و نهفتگی است. گفت وگوی حجاج و نیک مرد فرجامی جز مرگ خونبار در پی ندارد، رد پایی است که می توان به یاری آن در سوانح زندگی حجاج فرو رفت و چند و چون حکم قتل نیکمرد را بیش تر واجست.حجاج از کارگزاران خشن رفتار اموی است که دست کم به مدت بیست سال (از حدود 75 تا 95 ه.ق) بر قلمرو گسترده عراق و شرق خلافت اموی با خشونتی بی امان فرمان رانده و در سرکوب تمامی جنبش های ضد اموی، پیشتاز بوده است. از قرائن تاریخی و هم آوایی آن ها با اجزای حکایت، از جمله مناظره حجاج و سعید بن جبیر، خشم شدید دستگاه خلافت علیه وی و فرمان دستگیری او در مکه و سرانجام کشتنش به فرمان حجاج، چنین برمی آید که «نیک مردِ» حکایت، سعید بن جبیر از تابعین نام آور جهان اسلام است. تصرّفات شاعرانه سعدی در لایه های روایت، خنده و گریه سعید بن جبیر در واپسین دم و این که قتل هیچ یک از محکومین، با پیش درآمد مناظره همراه نبوده است، نشان می دهد که جایگزین کردن «نیک مرد» به جای سعید بن جبیر، در حکایت شیخ بی بنیاد نیست.
بررسی تحلیلی نور و ضدّنور در حدیقه الحقیقه سنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۸
13 - 40
حوزههای تخصصی:
نور یکی از زیباترین شگفتی های جهان خلقت و از بحث برانگیزترین مسائل بنیادی در فلسفه و عرفان اسلامی است. از آن جا که عالمِ عرفان عرصه پیدایش اضداد است؛ توجه به ضدّنور و مصادیق آن نیز، برای تکمیل رسالت سالک در اتّحاد با نور مطلق، ضروری است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی به تبیین اندیشه های دینی و اشراقی سنایی در رابطه با تقابل نور و ضدّنور، در مثنوی حدیقهالحقیقه پرداخته است. بر این اساس؛ مقاله حاضر در پی پاسخ به این پرسش است که استدلال ها و تفسیرهای سنایی از نور، بیشتر ناظر بر کدام جنبه از جلوه گری نور است و موانع و اضداد نور را در مسیر سلوک چگونه می توان شناخت؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که حکیم سنایی اشراف کامل به مبحث نور، از منظر دین و عرفان داشته و در سایه مصادیق حسی و انتزاعی نور و اضداد آن، از هدایت و آگاهی با رمز نور؛ و از گمراهی و غفلت با رمز ضدّنور یاد کرده است. همچنین وی پیامبر اکرم (ص)، انبیاء، اولیاءالهی، قرآن، دل و عقل را از منابع مهم کسب نور معرفی کرده و سرمنشأ نور آن ها را ذات اقدس الهی می داند.
مضمون شناسی گناه شهریار در اساطیر زرتشتی و متون پهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۱ بهار ۱۴۰۴ شماره ۷۸
117 - 157
حوزههای تخصصی:
مضمون شناسی به عنوان یکی از رویکردهای جذاب و مهم ادبیات تطبیقی، به واکاوی و بررسی تحول یک الگو یا مضمون در چند متن روایی ادبی می پردازد. یکی از مضامین اساسی در فرهنگ های گوناگون، مضمون گناه است که ریشه در باور و اعتقادات فرهنگی ملل مختلف دارد و به عنوان یک تجربه شناختی، عاطفی، یک بحران اجتماعی یا دینی، موضوعی دیرینه است که می توان نشانه های حضور آن را در آثار تمدن بشری یافت. در این پژوهش با روش تحلیلی تطبیقی به بزه سه شهریار ایرانی جمشید، فریدون و کاوس از منظر مضمون شناسی پرداخته وتلاش شده توجیهی برای از دست دادن نامیرایی و جاودانگی این شهریاران فراهم شود. این پژوهش مفهوم گناه را در متون زرتشتی و پهلوی در برخورد با هنجارهای اجتماعی و همچنین در تقابل با مفاهیم قدسی و الوهی مورد بررسی قرار داده تا از این طریق لایه های پنهان و ناخودآگاه موجود در متون موردبحث را در حوزه گناه آشکار کند. با توجه به مستندات ارائه شده، این مقاله نشان می دهد متون پهلوی بیشترین تجلی گاه گسترش مضمون گناه است که با توجه به شرایط زمانی و نیازهای جامعه، این مضمون دچار گسترش یا نوزایی شده است. ازآنجاکه مفهوم گناه در پژوهش حاضر در تقابل با دو مفهوم هنجار و مفاهیم قدسی تعریف شد، گناه شهریاران اسطوره ای موردبحث در تقابل با این دو تعریف، قرار گرفت و نتیجه گیری شد سنت های موردپذیرش جامعه و قوانین قدسی و الوهی در جامعه ایرانی در یک دسته قرار می گیرند.
نقد کهن الگویی منظومه عامیانه «طالب و زهره»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۶۱
203 - 243
حوزههای تخصصی:
ادبیات، به ویژه ادبیات عامه، بستری مناسب برای ظهور انگاره های کهن الگویی به شمار می رود، زیرا قریب به اتفاق افسانه ها و داستان های عامه تا حد زیادی در فعالیت های ناخودآگاه جمعی انسان ریشه دارد. نقد کهن الگویی، رویکردی تلفیقی و میان رشته ای است که نشان دهنده چگونگی حضور ناخودآگاه جمعی یونگی در آثار ادبی است. درواقع، بشر از دیرباز تاکنون به وجود و نقش اسطوره و کهن الگو، معتقد بوده که این امر موجب شده کهن الگوها در پستوی ضمیر ناخودآگاه جای گیرند؛ از این رو آثار شکل گرفته در این حوزه، یکی از مناسب ترین تجلی گاه های کهن الگوها محسوب می شوند. همسو با این اصل، منظومه طالب و زهره، یکی از قصه های بومی برخاسته از فرهنگ عامه مازندران است که بن مایه های آن، دارای عمق تاریخی و اساطیری است. در بین مردم عامه مازندران، برخی این منظومه غنایی را سرگذشت طالب آملی، شاعر بلندآوازه سبک هندی، دانسته اند. با توجه به اشتراکاتی که میان این منظومه و کهن الگوها مشاهده می شود، در این پژوهش به بررسی آن براساس نقد کهن الگویی به روش تحلیل کمّی و کیفی و براساس آرای کارل گوستاو یونگ پرداخته شده و ضمن آوردن تعاریفی نسبتاً گویا و جامع از کهن الگوها و نمادهای کهن الگویی، میزان و چگونگی بهره گیری شاعر از کهن الگوهایی چون آنیما، نقاب، سایه، سفر و آب سنجیده شده است.
تحلیل آرکه تایپی قصه «ملک ابراهیم و دختران پاشاه مصر»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فرهنگ و ادبیات عامه سال ۱۳ فروردین و اردیبهشت ۱۴۰۴ شماره ۶۱
167 - 201
حوزههای تخصصی:
قصه های پریان به عنوان بخش بزرگی از ادبیات روایی و شفاهی عامه، سرشار از رمز و رازهای نمادین هستند. کشف این رمز و رازها ما را به جهان بزرگ درون انسان، هدایت می کند. این مقاله بر آن است تا با روش توصیفی تحلیلی، نقش ها، نشانه ها و رویدادهای نمادینِ قصه پریانِ «ملک ابراهیم و دختران پادشاه مصر» از قصه های عامه لرستان را به شیوه تحلیل آرکه تایپی یونگ، بررسی کند. ساختار کلی در ابتدای قصه، به تسلط وجه نرینه و غیبت عنصر مادینه اشاره دارد و درنهایت چگونگی ظهور مادینه غایب در پایان قصه را نشان می دهد. چهار عملکرد روانی انسان، یعنی تفکر، احساس، دریافت حسی و شهود در قالب شخصیت های این قصه نمایان می شوند. این قصه چون دیگر قصه های پریان، بازتابی از آرکه تایپ های درونی است. مرگ شاه و جانشینی پسر کوچک، ضرورت نو شدن مداوم خویش را از طریق تماس با جریان رویدادهای روانی در ضمیر ناخودآگاه، انعکاس می دهد. آنیما نیز نقش پلی را دارد که به قصد تمامیت روان، به سوی لایه های عمیق تر ناخودآگاه و خود راه می یابد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد نقش ها، رویدادها و چهره ها در قصه پریان «ملک ابراهیم و دختران پادشاه مصر» به شکلی نمادین، نیاز ما را برای نیل به ضمیر برتر یا خویشتنی والاتر آشکار می کنند؛ امری که با آگاهی از نیروهای ناخودآگاه و آرکه تایپ ها میسر می شود.
تجلی فرهنگ و ادب فارسی در شعر معاصر عربی (مورد مطالعه: اشعار نزار بنی المرجه)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
91 - 104
حوزههای تخصصی:
فرهنگ و ادب عربی و فارسی در گذر دوره های مختلف تاریخی، به دلیل ارتباطات فراوان مردمان این دو سرزمین با یکدیگر، تعامل زیادی با هم داشته اند. اثر پذیری شاعران ایرانی و عرب از فرهنگ و ادبیات یکدیگر، از نمایان ترین جلوه های این تعامل است. نزار بنی المرجه، از شاعران معاصر سوری است که تحت تأثیر این تعامل ادبی، رنگ و بوی فرهنگ و ادب فارسی را در اشعار خود نمایان کرده است. وی در سروده های خویش، از شاعران ناموری چون سعدی، حافظ و خواجوی کرمانی به نیکی یاد کرده و به توصیف برخی از شهرها و مکان های تاریخی و باستانی ایران پرداخته است. نگارندگان در این پژوهش، به روشی توصیفی-تحلیلی، به بررسی شخصیت ها و مکان های ایرانی در شعر نزار بنی المرجه پرداخته و از تأثیرپذیری این شاعر سوری از فرهنگ و ادب فارسی سخن به میان آورده اند. همچنین پربسامدترین نمادهای ادب فارسی را در اشعار او شناسایی و تحلیل کرده اند. فرهنگ و ادب فارسی، به دلیل غنا و بار معنایی فراوان خود، از مرزهای جغرافیایی کشور ایران گذشته، با احساسات لطیف شاعر معاصر عرب درآمیخته و در قالب سروده های زیبا تجلّی یافته که اشعار نزار بنی المرجه، مصداق بارز این تأثیرپذیری و تعامل فرهنگی است.
بررسی مقولات فرهنگی درترجمه عربی داستان کوتاه جشن فرخنده جلال آل احمد براساس نظریه نیومارک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه ادبیات تطبیقی سال ۱۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۵۷
129 - 147
حوزههای تخصصی:
ترجمه متونی که واژه ها، اصطلاحات عامیانه و مسائل فرهنگی، اجتماعی و... زبان مبدا را در خود جای داده است، نیازمند مطالعه فراوان وآگاهی مترجم است؛ زیرا ترجمه این متون با چالش هایی همراه است. با نقد ترجمه ها می توان برخی مشکلات ترجمه این متون را برطرف نمود. نظریه ای که در این جستار برای نقد مقولات فرهنگی در ترجمه به کارگرفته شده ، نظریه نیومارک است. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی به نقد ترجمه عربی داستان کوتاه جشن فرخنده از مجموعه پنج داستان نوشته جلال آل احمد براساس نظریه نیومارک پرداخته شده است. در این ترجمه از هجده راهکار پیشنهادی نیومارک در ترجمه عناصر فرهنگی، معادل فرهنگی از بسامد بالایی برخورداراست و ازمقولات فرهنگی معرفی شده درنظریه مذکور، فرهنگ مادی، بیش ترین نمونه را درترجمه یاد شده دارد. نکته قابل ذکر این است که مترجم در ترجمه بعضی عناصر فرهنگی، گاهی به نوشتن معادل های اشتباه روی آورده است که در پژوهش پیش رو با توجه به نظریه نیومارک برای ترجمه بعضی از این عناصر، ترجمه هایی پیشنهاد شده است. نتایج با کمک جدول و نمودار نمایش داده شده است.
تبیین صورت بندی ساختاری قالی های محرابی مغولان هند(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
9 - 30
حوزههای تخصصی:
هنر اسلامی در هندوستانِ عهد مغول به واسطه کارگاه های منسجم سلطنتی و با نظارت و حمایت دربار تعالی یافت. فرش بافی در این عهد با حُسن توجه پادشاهان، در ایالت های سلطنتی هند رونق گرفت. ازاین رو برخی تولیدات کارگاه های بافندگی فرشِ مبتنی بر ساختار قالی های محرابی، نسبت به نظایر خود در دیگر ممالک اسلامی (ایران و ترکیه)، از تمایزات بصری قابل تأمل برخوردار هستند. هدف از ارائه این پژوهش، معرفی انواع قالی های محرابی تولیدشده در دوره حاکمیت مغولان هندوستان است. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلیِ مبتنی بر منابع مکتوب و تصویری کتابخانه ای و با شیوه تحلیل مضمون، به این پرسش پاسخ می دهد که وجوه بصری مشهود در قالی های محرابی مغولان هند شامل چه محورهایی است. نتایج حاصل از روند پژوهش، معرفی دو شکل متفاوت از محراب در نمونه های مطالعاتی بود. همچنین حاکمیت نقوش گیاهی (ختایی) و هندسی به صورت آرایه های تزیینی در فضاهای مختلف قالی ها مسجل شد. به علاوه دو اصل تقارن و گوشه سازی در حاشیه ها برپایه شیوه های متقارن سازی تحلیل شد. افزون برآن، تناسبات متن و حاشیه مبتنی بر عرض حاشیه هر فرش، در موارد قابل بررسی ارزیابی شد. با بررسی محورهای یادشده محرز شد که نمونه های هندی به واسطه کاربست نوع نقش مایه ها، عمدتاً کارکرد تزیینی داشته اند و اهداف مذهبی از تولید آن ها، به استثنای محرابی های چندگانه (صف ها)، کمتر مورد توجه بوده است.
بررسی نقش و جایگاه ایزدبانوان هندوایرانی در طبقات سه گانه دومزیل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
181 - 196
حوزههای تخصصی:
نظریه سه گانه دومزیل، یک ساختار جامعی از خدایان، ایزدان و الهه های باستانی اقوام کهن هندواروپایی را براساس جایگاه آن ها مورد دسته بندی قرار داده است که باتوجه به زیرشاخه هندوایرانی آن، اشتراکات و همسانی های زیادی میان خدایان هندی و ایرانی قابل مشاهده است. در این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی، مشخص شد که در گزارش های اساطیری و بدویِ هردو قوم، نخست شاهد تکریم مقام زن و حضور زن خدایانی متعدد و نیرومند در رأس خدایان هستیم که بعدها با گسترش و تکوین جامعه مردسالارانه و سیطره عصر حماسی و پهلوانی، این زن خدایان از مقام خود تنزل یافته و حتی در برهه هایی از زمان، از تمامی طبقات ایزدان کنار گذاشته شدند؛ اما به دلیل نفوذ و تأثیری که داشتند، درنهایت به عنوان خدایان فروتر و زمینی، در پایین این طبقات، به خویشکاری مهم خود، یعنی باروری و نگهبانی از آب و احیای کشاورزی پرداختند. این مقام در ایران از آنِ آناهیتا و در هند از آنِ الهه ساراسواتی است که در یک نگاه تطبیقی، الهه های ایرانی در انتساب به این طبقه، از جایگاه مطلوب تری برخوردارند.
مبانی درست نویسی در زبان فارسی معیار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۵۰)
73 - 88
حوزههای تخصصی:
بحث از خطاهای زبانی و تمرکز بر اصلاح خطاهای نوشتار از موضوعاتی است که در بسیاری از کتاب های ویرایش و نگارش مطرح شده است. در این کتاب ها بدون توجه به مبانی درست نویسی، خطاهای زبانی مطرح شده و در نتیجه اظهارنظرهای شخصی و سلیقه ای بسیاری در این کتاب ها راه یافته است. این درحالی است که هرگونه بحث درباره درست نویسی مستلزم تبیین اصول و مبانی آن است. نظر به نبودِ بحث روشمند در حوزه مبانی درست نویسی، در این پژوهش کوشش می شود ضمن مرور و نقد دیدگاه های ابوالحسن نجفی، خسرو فرشیدورد، میرشمس الدین ادیب سلطانی و ناصرقلی سارلی معیارهایی برای درست نویسی پیشنهاد شود. نتایج این بررسی نشان می دهد یکی از نکات بسیار مهم که در تبیین مبانی درست نویسی به آن اهمیت داده نمی شود، توجه به سبک ها و گونه های مختلف زبان است. زبان معیار گونه های مختلفی دارد که از بین آنها گونه اداری، رسانه ای، ادبی و علمی شناخته شده تر است. با توجه به اینکه موضوع کلام و نیز مخاطب در هریک از این گونه ها با گونه های دیگر متفاوت است، لازم است در تدوین اصول درست نویسی به این تفاوت ها توجه شود. همچنین، ضروری است در تدوین قواعد درست نویسی به تحولات زبان در ادوار زبانی مختلف و نیز گفتار توجه شود. بسیاری از الگوهای زبانی و گفتاری به تدریج به برخی از گونه های نوشتاری راه می یابد. پراکندگی ها و نبودِ معیارهای صریح در پژوهش های پیشین منجر به پیشنهاد معیارهایی برای درست نویسی در این پژوهش شد. این معیارها عبارت است از: 1. سره گرایی؛ توجه به ویژگی های صرفی، نحوی و آوایی زبان فارسی؛ 2. توجه به روابط معنایی اجزای جمله و انتقال معنا؛ 3. اقتصاد زبانی یا کم کوشی؛ 4. پیشینه زبان و انطباق گفتار و نوشتار. لازم است این معیارها در کنار هم و با توجه به تفاوت ها و تنوعات زبانی در نظر گرفته شود.
«خوانش تطبیقی دو نمایشنامه «سیاوش و سودابه» و« از خون سیاوش» با استفاده از نظریه تراروایت ژرار ژنت»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۴۳)
125 - 146
حوزههای تخصصی:
برگرفتگی از گذشته و بازتاب معاصر آن در متون جدید برای حفظ پیوستگی میان انسان هایی که روایت جزئی جدانشدنی از زندگی شان است، همواره و در میان تمام ملل مورد توجه بوده است. با بررسی و مطالعه تاریخ ادبیات نمایشی ایران و جهان در می یابیم که نحوه استفاده و نمود متون کهن در این آثار، غالبا از طریق اقتباس های ادبی صورت پذیرفته است. در میان متون ایرانی نیز آنچه توجه را جلب می کند، استفاده مکرر از داستان های شاهنامه و اقتباس از آنها در نگارش متون جدید است. این پژوهش به صورت موردی به مطالعه دو اقتباس صورت پذیرفته از داستان سیاوش خواهد پرداخت که کمتر مورد توجه قرار گرفته اند: سیاوش و سودابه که توسط گئورگ دارفی، نویسنده ارمنی الاصل، و از خون سیاوش که توسط محمود کیانوش، نویسنده ایرانی، به نگارش در آمده اند. این اقتباس ها به صورت انفرادی تحلیل و سپس به صورت کلی و به کمک تحلیل تراروایتی-بیش متنی ژرار ژنت مورد بررسی قرار خواهند گرفت. آنچه در انتها توجه ها را به سمت خود جلب می کند، خوانش امروزی تفاوت ها، شباهت ها و ظرفیت های دو متن فارسی و ارمنی است که با رویکردهایی مختص به خود، دست به اقتباس از متنی واحد و در قالبی واحد زده اند که نگاهی دوباره به آنها می تواند برای خلق متون جدید نیز راهگشا باشد.
بررسی اشتراکات و ارتباط رباعیات برخی مجموعه ها و رباعی نامه های کهن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن شناسی ادب فارسی سال ۱۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۵)
99 - 117
حوزههای تخصصی:
گردآورندگان برخی از سفینه های شعری، علاوه بر دیوان شاعران، از سفینه ها و مجموعه های دیگر نیز به منزله منبع استفاده می کرده اند. با بررسی تطبیقی محتویات این منابع می توان اشتراکاتی را یافت که حاکی از این مسئله است. در پژوهش حاضر با بررسی رباعیات عطار نیشابوری در مونس الاحرار و مختارنامه و فصولی که این رباعیات در آن آمده، نشان داده شده است که احتمالاً جاجرمی در تدوین کتاب خود، مختارنامه را پیش چشم داشته و از آن به منزله منبع استفاده کرده است. همچنین، با بررسی شکل فصل بندی و رباعیات مشترک رباعی نامه مجموعه شماره 2051 کتابخانه ایاصوفیا و نزههالمجالس، نشان داده شده است که احتمالاً گردآورنده مجموعه ایاصوفیا در فصل بندی مجموعه رباعیات خود از نزههالمجالس الگوبرداری کرده و در انتخاب و نقل رباعیات، از گزیده جمال خلیل شروانی در کنار منابعی دیگر، بهره برده است. سفینه کهن رباعیات و مجموعه شماره 487 کتابخانه لالااسماعیل دیگر منابعی هستند که رباعیات مشترک آنها در این مقاله بررسی شده است. با بررسی رباعیات فخرالدّین مبارکشاه و چند رباعی مشترک دیگر در این دو منبع نشان داده شده که عبدالکریم بن اصیل جاربردی که یکی از کاتبان مجموعه لالااسماعیل بوده است و گردآورنده سفینه کهن رباعیات، احتمالاً در گزینش برخی رباعیات از منبعی مشترک استفاده کرده اند.
بررسی کارکرد عادت واره های بوردیو در پادشاهی کی کاووس
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال ۴ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۷
187 - 210
حوزههای تخصصی:
شاهنامه علاوه بر اینکه یک منبع ادبی است، خلق و خوی انسانی را نیز از زاویه های گوناگون مطرح می کند و در لطیف ترین حالت پند می دهد. ناهنجاری های اخلاقی در رفتار فردی، آسیب های اجتماعی به همراه دارد و جامعه را از حالت امنیت و سکون بیرون می بَرد. هدف این نوشتار ارائه اعمالی است که با خیر آرمانی همگونی نداشته و فرد و به طبع جامعه را با چالش مواجه می سازد. از آنجایی که اندیشه های کی کاووس یکپارچه نیستند و چندان با واقعیت مطابقت ندارند، نمی تواند راهبردی عمل کند. این پژوهش سعی دارد عادت واره های شخصیت کاووس را نشان دهد و دریابد کدام عادت واره تأثیر وافری در روند حکومتی او داشته است؟ بر اساس یافته ها، عادت واره سلبی کینه در پادشاهی کاووس از بسامد بسیار بالایی برخوردار است. در واقع عامل اصلی ایجاد کنش ها به شمار می رود و این در حالی است که نیرنگ پایین ترین میزان تأثیر را داشته است؛ اما با برجسته نمودن داستان سیاوش در عادت-واره های ایجابی مهر بیشترین بازکرد را به دست می دهد و اتهام که بر پایه حس تخاصم و رقابت در کاووس بروز می کند، پایین ترین بسامد را دارد. در پادسوی آن نیایش نیز اندک است. هرآیینه فردوسی سرّ توازن اخلاقی را بهترسازی پارسایی و باورمندی به یزدان تبیین می کند.
Modernist Echoes: The Role of Tradition, Language, and Myth in Eliot, Shamlou, and Sepehri(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۴ شماره ۱۰۳
126 - 142
حوزههای تخصصی:
This article attempts to explore the influence of T. S. Eliot’s modernist poetics on the works of Iranian poets, Ahmad Shamlou and Sohrab Sepehri. It examines how these Iranian poets engaged with the concepts of “tradition,” “language,” and “myth” in their writings, drawing upon Eliot’s critical perspectives. The article begins with an overview of T. S. Eliot’s significance as an Anglo-American figure of twentieth century literature, and how his modernist themes and techniques resonated with Iranian poets navigating their own cultural transformations. It then reviews relevant secondary sources that provide critical frameworks for understanding the relationships between Eliot, Shamlou, Sepehri, and the broader modernist poetic tradition. The core discussion analyzes how Shamlou and Sepehri, inspired by Eliot’s innovative spirit, may have sought to redefine their engagement with Persian classical poetry. They utilized new approaches to language and expression to challenge established forms, especially through using defamiliarization and mythical method, while still drawing upon their rich literary heritage. By tracing these intertextual and cross-cultural connections, the article aims to contribute to a deeper understanding of the transnational circulation of modernist poetic ideals, especially Eliot’s preoccupations, and how they were reinterpreted and reinvigorated within the Iranian literary context. In fact, this comparative analysis sheds light on the complexities of cultural exchange and the evolution of modern poetry across geographic boundaries.
فضا زمانیت در رمان پساآخرالزمانی قلعه مالویل اثر روبر مرل با تأکید بر نقد جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۳۰ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۱
157 - 181
حوزههای تخصصی:
اهمیت فضای جغرافیایی در رمان های پساآخرالزمان و به ویژه رمان علمی -تخیلی و پساآخرالزمانی قلعه مالویل اثر روبر مرل بسیار مشهود است. داستان در پی یک انفجار عظیم ناشناخته، چهره آخرالزمانی فضای جغرافیایی مالویل و پیرامون آن را بازنمایی می کند. در تلاقی واقعیت و تخیل، فضای بازنمایی شده بعد از «روز واقعه» به نقطه آغاز پیش از تمدن بشری باز می گردد. در پژوهش حاضر، برای درک بهتر فضاهای بازنمایی شده متأثر از تخیل نویسنده، به پیوستار فضا-زمانیت پرداخته می شود. این پیوستار از اصول نقد جغرافیایی برتراند وستفال می باشد و طبق آن، زمان و فضا مستقل از یکدیگر نیستند بلکه زمان بُعدی از فضا می باشد. در مطالعه حاضر، برای ارائه تصویر جامع تری از فضای جغرافیایی بازنمایی شده، به مطالعه درزمانی (دیاکرونیک) لایه های متفاوت زمانی در طول زمان پرداخته می شود. انبوه خاطرات، ابزار مهم مرززدایی تخیلی، در بازنمایی فضای جغرافیایی داستان در بستر زمان هستند. بین فضا و لایه های زمان، ارتباطی پویا وجود دارد. تلاش بی وقفه، دانش و تجربه دنیای قبل از «روز واقعه» برای بازسازی فضا و گذار از ویران شهر پساآخرالزمان به آرمان شهر نشانگر اندیشه مسئولیت پذیری ساکنان مالویل است.
نگاهی به رده شناسی تکیه کلمه بر پایه فراگیری و پردازش زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نامه فرهنگستان دوره ۲۴ خرداد و تیر ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۹۶) ویژه نامه زبان ها و گویش های ایرانی
99 - 122
حوزههای تخصصی:
تکیه کلمه را می توان از دید الگوریتم های پردازش و فراگیری زبان بررسی کرد، الگوریتم هایی که زبان را به عنوان توالی پیوسته ای از سیگنال صوتی تحلیل می کنند، نه براساس مجموعه ای از کلمات و تکواژهای ازپیش برچسب خورده. این دیدگاه، با در نظر گرفتن ویژگی ها و محدودیت های شناختی نوزادان، ابعاد جدیدی را از پیچیدگی مواجهه با پدیده های زبانی آشکار می سازد. در این مقاله، تکیه کلمه را براساس الگوریتم های واقع گرایانه فراگیری نوزادان از گفتار پیوسته بررسی کرده و به چالش هایی می پردازیم که در رویکردهای سنتی، که تکیه را براساس صورت های واژگانی و برچسب های صرفی و نحوی توصیف می کنند، مطرح نمی شوند. ابتدا به معرفی مدل شناختی پپرکمپ و دوپو برای فراگیری و پردازش تکیه و تمایزات واجی پرداخته و مفروضات آن را در زمینه رده شناسی تکیه مرور می کنیم. سپس، تفاوت های مشاهده پذیری و دسترسی الگوریتم های یادگیری تکیه را در زبان های مختلف با تکیه های پیش بینی پذیر از لحاظ واجی بررسی می کنیم. در این راستا، تفاوت مهم میان پیش بینی پذیر بودن تکیه از لحاظ واجی و صرفی بحث خواهد شد. در ادامه، چالش های خاص زبان فارسی را مورد توجه قرار داده و سؤالات مهمی را برمی شماریم که تکیه این زبان برای الگوریتم های فراگیری تکیه مطرح می سازد. در نهایت، پیشنهادهایی برای پژوهش های آتی ارائه می دهیم، پیشنهادهایی که بر همکاری میان رشته ای، جمع آوری داده های واقع گرایانه مقیاس گسترده، و استفاده از مدل های یادگیری ماشین خودنظارتی تأکید دارند.
تحلیل و بررسی عنصر سواد عاطفی در شخصیت «جلال آریان» در شماری از داستان های پلیسی اسماعیل فصیح براساس الگوی گلمن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۶۹
116 - 159
حوزههای تخصصی:
سواد عاطفی یا هوش هیجانی از نیازهای ضروری زندگی بشر برای بهبود روابط اجتماعی و دوری از برخی آسیب های حیطه رفتار و کاهش زمینه جرم در جامعه است. سواد عاطفی، آگاهی از هیجانات و چگونگی اثرگذاری آن در مدیریت روابط فردی و اجتماعی است تا فرد به درستی بیندیشد، تشخیص دهد و به بهترین حالت، عواطف و احساسات را دریافت کند و انتقال دهد. هرچند این موضوع بیشتر مربوط به حوزه های روان شناسی و تربیتی است، اما می توان نقش آن را در ادبیات پلیسی نیز بررسی کرد. در این پژوهش با استفاده از روش تحلیل محتوا و بررسی مقایسه ای و تطبیقی و استمداد از منابع کتابخانه ای به بررسی عنصر سواد عاطفی در زندگی «جلال آریان» شخصیت اول رمان های اسماعیل فصیح پرداخته شده و این شخصیت در پنج داستان فصیح ازجمله: «شراب خام»، «فرار فروهر»، «شهباز و جغدان»، «گردابی چنین هایل» و «درد سیاوش» تحلیل و بررسی شده است. براساس نتایج، جلال آریان به دلیل داشتن پیوند قوی بین دو حلقه شناخت و عواطف هیجانی خود توانسته است از تمام عوامل پنج گانه سواد عاطفی (الگوی گلمن) برای گره گشایی از معماهای جنایی فصیح بهره ببرد. دستاورد پژوهش آن است که فصیح از میان این عوامل، بیش از همه به یکدلی و مدیریت روابط، سپس مهارت های اجتماعی،خودآگاهی، کنترل عاطفی و کم تر از سایرین به خودانگیختگی توجه داشته است. او با هنر سواد عاطفی نه تنها پی رنگ داستان هایش را تقویت کرده، بلکه آن ها را جذاب تر و دلپسندتر نیز کرده است.
Real Worlds and Text Worlds in Doris Lessing’s The Grass is Singing and Martha Quest(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
This paper aims to analyze Doris Lessing's narrative techniques to explore how she developed the discourse of her stories and depicted her contemporary realities in her story worlds. It seeks to address the question of whether there is a relationship between her real world and her storytelling, and whether her ideology and personal background influenced her narrative approach. To accomplish this goal, we will analyze the novels The Grass is Singing and Martha Quest using Gavin's Text World Theory, a cognitive approach that provides a framework encompassing three levels of analysis: Discourse World, Text World, and Sub-Worlds. Our analysis reveals that the discourse of her stories closely mirrors her real-life discourse, indicating a direct relationship between her real worlds and her storytelling. Lessing’s intricate descriptions of world-building elements, such as time, locations, characters, objects, and actions within the story, serve to advance the narrative forward through both material and existential processes. Moreover, her use of sub-worlds to express her yearning for freedom and justice reflects her critical viewpoints on the oppressive systems prevalent in her time, particularly colonization and racial issues. Furthermore, it becomes apparent that from 1944 to 1956, her storytelling method was influenced by her communist ideology. In essence, the concepts and themes represented in her stories emerge as reflections of her real-world experiences, effectively conveyed through her narrative techniques.
بررسی تأثیرپذیری اشرف جهانگیر سمنانی از عرفان ابن عربی در کتاب لطایف اشرفی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
107 - 124
حوزههای تخصصی:
اشرف جهانگیر سمنانی، یکی از عارفان ایرانی طریقت چشتیه و از مشایخ متصوفه ساکن هند بود. از میان مهم ترین آثار او می توان به «لطایف اشرفی فی بیان طوایف صوفی» اشاره کرد که به منزله یکی از دایره المعارف های جامع عرفانی است. آرای اشرف، محل تلاقی آرای طریقت کبرویه و به ویژه شیخ علاءالدوله سمنانی، طریقت چشتیه و آرای ابن عربی است. او به واسطه مصاحبت با میر سید علی همدانی و عبدالرزاق کاشانی، به دنبال تلفیق و ترکیب سنّت اول عرفانی (چشتیه) با آرای عرفانی سنّت دوم در شبه قاره بوده است. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی درپی بررسی تأثیرپذیری اشرف جهانگیر از آرای عرفانی ابن عربی، در کتاب لطایف اشرفی است. نتایج حاصل از دریافت و بررسی آرای اشرف جهانگیر گویای این حقیقت است که وی در برخی از مباحث عرفان نظری ازجمله مباحث معرفتی، خداشناسی، وجودشناسی، جهان شناسی و انسان شناسی و در برخی از مباحث عرفان عملی، از آرا و اندیشه های عرفانی ابن عربی تأثیر پذیرفته است. محور تصوف وی، التزام به شریعت و سپس گام نهادن در طریقت برای وصول و درک حقیقت است.
مقایسه نگرش نخبگان شهر هرات نسبت به سیاست های ایران، پاکستان و هند در قبال افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شبه قاره سال ۱۷ بهار و تابستان ۱۴۰۴ شماره ۴۸
197 - 212
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به مقایسه نگرش نخبگان شهر هرات نسبت به سیاست های ایران، پاکستان و هند در قبال افغانستان، در ابعاد امنیتی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و مذهبی می پردازد. این پژوهش ازنظر هدف، کاربردی و تحلیلی بوده و ازلحاظ روش اجرا، پیمایشی است. جامعه آماری آن را نخبگان شهر هرات تشکیل می دهند. با استفاده از فرمول نمونه گیری کوکران، ۳۶۰ نفر به عنوان حجم نمونه و به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. نتایج پژوهش نشان می دهد که نخبگان شهر هرات به طور کلی، سیاست های هند در قبال افغانستان را مطلوب تر از سیاست های ایران و پاکستان ارزیابی می کنند. همچنین، یافته های تحقیق به صورت جزئی نشان می دهد که در زمینه سیاست های امنیتی، اقتصادی و اجتماعی و نیز خط مشی های سیاسی، نخبگان هرات به ترتیب هند، ایران و پاکستان را ترجیح داده و در سیاست های مذهبی و فرهنگی، به ترتیب هند، پاکستان و ایران را ترجیح می دهند.