
مقالات
حوزههای تخصصی:
صمد بهرنگی (1318-1347) از پایه گذاران ادبیات کودک و نوجوان، در طول حیات کوتاه خود بیش از بیست قصه برای کودکان و نوجوانان به رشته تحریر درآورد. افزون بر آن چندین مقاله درباره مسائل تربیتی و اجتماعی ازجمله آثار به جامانده از اوست. با توجه به تسلطی که به شیوه های آموزش و سبک های یادگیری دانش آموزان داشت، از ابزار قصه در طول دوران معلّمی خویش بهره جست. پیرنگ اصلی آثارش از جهان بزرگسالان گرفته شده، اما گویش متعلق به دنیای کودکان است. یکی از ویژگی های اصلی افسانه های عامیانه و ادبیات کودکان، عنصر هنرآفرین تکرار است. بهرنگی با بهره گیری از عنصر زایای تکرار یا دوگان سازی، گونه تازه ای از قصه های فرهنگ عامه را آفرید که ضمن بیان اندیشه های تحول خواهانه در لباس تمثیل، به شکلی آگاهانه به منظور مطالعه و رشد آگاهی و پرورش تفکر انتقادی کودکان در نظر گرفته شده بود. در این مقاله کاربرد انواع تکرار (کامل افزوده و ناافزوده، پژواکی، فاصله دار و ناقص) در سراسر قصه های بهرنگی به روش تحلیلی آماری بررسی شده است و به دلیل بسامد بالا (777 مرتبه با 260 گونه در 17 قصه) می توان آن را به عنوان مشخصه سبکی او در نظر گرفت که افزون بر کارکرد زیبایی شناختی، در القای اندیشه های نویسنده به مخاطبان خاص خود (کودک و نوجوان) و اثرگذاری بر تربیت و رشد شخصیت آنان نقش به سزایی دارد.آشنایی با جزئیات و مختصات یکی از عناصر سازنده و مؤثر این قصه ها از دستاوردهای این پژوهش است که می تواند برای نویسندگان جوان در جهت اعتلای ادبیات کودکان ایران راه گشا باشد و بر نظرگاه پژوهشگران این عرصه دریچه ای تازه بر واکاوی آثار و تألیفات برجسته و ماندگار این حوزه بگشاید. همچنین جدا از نقش قصه به عنوان یکی از ابزارهای تربیتی، تسلط بر مؤلفه های ساختاری قصه هایی از این دست می تواند در آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان و یا دانش آموزان دو زبانه ایرانی در سال های نخستین ابتدایی بسیارکارآمد باشد.
از هوش انسانی تا هوش مصنوعی: بررسی برگردان های فارسی فنون ادبی غزلواره ش. ۶۲ شکسپیر از منظر راهکارهای انسانی و ماشینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترجمه گری ژانر شعر به سایر زبان ها همیشه به چند دلیل مسئله ساز بوده است. نخست، ترجمه گری متون ادبی با دشواری های خاص همراه است؛ دوم، متون منظوم نیز به سبب کیفیاتی خاص به زبانی دیگر سخت ترجمه پذیر جلوه می کنند؛ سوم، سبک و سیاق شاعر در ترجمه به «بدیلی» کم رنگ از اصل بدل می شود؛ چهارم، ترجمه گری شعر از رهگذر هوش مصنوعی نیز مسئله ساز است. این مقاله می کوشد به شیوه کیفی تبیینی و با کمک ابزارهای هوش انسانی و ماشینی برخی از این مسائل را در پرتو برگردان های فارسی فنون ادبی غزل ۶۲ شکسپیر بررسی کند. هدف اصلی توجه به چالش های پیش رو در ترجمه فنون ادبی است. فرزاد ترجمه ای روان؛ موقر، ترجمه ای به نسبت آزادانه تر و شفا، ترجمه ای وفادار به مضمون و طبیب زاده، ترجمه ای بسنده و پذیرفته از غزل واره ارائه کرده اند. از میان ابزارهای هوش مصنوعی، گوگل ترجمه ای تقریباً نزدیک به متن اصلی و تحت اللفظی؛ بات تلگرامی، ترجمه ای کامل تر و روان تر و اوپن چت جی پی تی، ترجمه ای دقیق تر و نزدیک تر به هوش انسانی از غزل واره ارائه کرده اند. به نظر می رسد ترجمه ادبی به ویژه شعر از رهگذر ترجمه ادبی نیاز به خلاقیت هوش انسانی دارد تا حضور «بدیل» خود را به «اصل» نزدیک تر کند.
خاستگاه ترکیب کنایی (درفشی شدن / کردن) با تکیه بر شاهنامه فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ترکیب کنایی «درفشی شدن/ کردن» در معنای «انگشت نماشدن/ کردن برای نخستین بار در شاهنامه فردوسی به کار رفته است و در آثار منظوم و منثور پیش از آن سابقه ای ندارد. پرسش هایی که هنگام رویارویی با این ترکیب پدید می آید، این است که چه ارتباطی میان واژگان ترکیب (معنای حقیقی) و مفهوم کنایی آن وجود دارد؟ در آفرینش این ترکیب کنایی، فردوسی چه استنباطی از درفش داشته است و حضور آن را در میادین نبرد چگونه می دیده که سبب شده است مفهوم کنایی «انگشت نمایی» را بیافریند؟ یافته های مقاله حاضر نشان می دهد به کارگیری «نیزه» به صورتی ویژه در میدان نبرد، به منظور اجرای فنی از فنون پهلوانی، خاستگاه آفرینش ترکیب کنایی «درفشی شدن/ کردن» بوده است که هم معنای حقیقی یعنی «به شکل و هیأت درفش درآمدن» و هم مفهوم کنایی، یعنی «انگشت نماشدن و رسوایی» را به درستی منتقل می کند. فردوسی برای آفرینش این ترکیب کنایی، جهان عینی حماسه را در ذهن و زبان خویش بازآفریده و تصویری که خود دریافته را با مناسب ترین واژگان برای مخاطب درک کردنی ساخته است.
تصویرپردازی جوینی از خشونت و کشتار مغولان در تاریخ جهانگشا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بخش عمده تاریخ جهانگشا درباره مغولان و جنگ ها و فتوحات و ویرانی ها و قتل و غارت های آنان در ایران است که توسط جوینی و بیشتر به نثر زیبای فنی نگاشته شده است. جوینی فقط روایتگر صِرف نبود، بلکه با قدرت قلم خود حوادث و صحنه ها را همچون نگارگری توانا برای خواننده به تصویر کشیده است. در این مقاله براساس پژوهش کتابخانه ای و با روش توصیفی تحلیلی، تصویرپردازی جوینی از خشونت و کشتار مغولان در تاریخ جهانگشا بررسی شده است. هدف مقاله نشان دادن شیوه های هنری جوینی در به تصویر کشیدن و انتقال دقیق و مؤثر جنایات خونخواران مغول است. یافته های تحقیق نشان می دهد جوینی توصیفات و تصویرهای دقیقی از ویژگی های لشکر مغول، قتل ها و غارت ها و ویرانی های ناشی از حملات ویرانگر مغولان بااستفاده مناسب و دقیق از صورخیال به ویژه تشبیه و کنایه و استعاره ارائه داده است. در صورخیال تاریخ جهانگشا، غلبه با تشبیه است سپس کنایه و بعد استعاره. تصویرهای تاریخ جهانگشا عموماً زنده و پویاست. هماهنگی تصاویر و عناصر خیال با موضوع و محتوای اثر هم به خوبی رعایت شده است. استفاده از واژگان خاص و مرتبط نیز یکی دیگر از شگردهای جوینی برای تصویرسازی مناسب از خشونت و کشتار مغولان است.
گونه های نوآوری لاهوتی در طرز قافیه بندی شعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالقاسم لاهوتی در ادبیات معاصر ایران یکی از شاعران نوآور معرفی شده، اما تاکنون چگونگی نوآوری های او بررسی نشده است. او یکی از شیوه های برجسته نوآوری در شعر را در قافیه بندی تازه یافته و از سه الگوی قافیه جدید بهره برده است. در قافیه بندی نوع اول که برخی پژوهشگران آن را چلیپایی نامیده اند، مصرع اول هر بند با مصرع سوم هم قافیه می شود و مصرع دوم با مصرع چهارم. لاهوتی در شعرهای «به شاللائی فیورست»، «سرای تمدن»، «یانکاکوپالا»، «دوست وطن دوست»، «یتیمان جنگ جهانگیر»، «به مبارزان توده»، «ایران»، «دو دریا» و «دختر آفتاب» از قافیه چینی نوع اول بهره برده است. در قافیه چینی نوع دوم (قافیه مارپیچ/حلزونی)، مصرع اول هر بند با مصرع چهارم هم قافیه می شود و مصرع دوم با مصرع سوم که لاهوتی در شعر «مرحمت حکمران» از این قالب استفاده کرده است. در سومین نوع (قافیه زنجیری)، هر بند دارای سه مصرع است و چینش قافیه بدین گونه اس ت ک ه در همه بن دها مص رع ه ای اول و س وم هم قافیه اند و مصرع دوم در هر بند با مصرع های اول و سوم بند بعدی هم قافیه شده و در واقع تمامی قافیه های شعر همچون حلقه های زنجیر به هم متصل می شوند. شعر «پلید» در دیوان لاهوتی نمونه این قافیه چینی است؛ اما لاهوتی همواره یکدستی این سه نوع قافیه بندی را رعایت نکرده است و گاه در یک شعر قافیه های نوع اول و دوم را ترکیب کرده و گاهی به مانند سانِت های شعر غربی بیت آخر اشعار را با قافیه مثنوی سروده است؛ البته این الگوهای قافیه بندی منشأ غربی دارد. برخی این کار لاهوتی را متأثر از شعر ترکیه قلمداد کرده اند و برخی این تأثیر و تأثر را حاصل سرمشق هایی از شاعران دیگر (که با زبان و ادبیات ترکیه و فرانسه آشنا بوده اند) دانسته اند. لاهوتی در پانزده سروده خویش از قافیه چینی ترکیبی نوع اول و دوم و سوم استفاده کرده است. برخی معتقدند این طرز قافیه چینی نوعی زمینه سازی برای پدیدآمدن شعر نیمایی است.
تحلیل مقایسه ای کارکرد بلاغی و زیبا شناختی غدیریه های فارسی در قبل و بعد از مشروطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تطبیق آثار راهی برای شناخت بهتر و برجسته سازی لایه های آشکار و کشف لایه های پنهان آثار ادبی است و از این رهگذر نوع نگاه، میزان قدرت زبانی و برتری آثار در قیاس با هم نمایان می شود. یکی از این روش ها بررسی از منظر زیبایی شناسیک است. زیبایی شناسی، دیدگاهی فلسفی است که درباره جنبه های گوناگون زیبایی سخن می گوید و می تواند موجب شناخت بهتری از درک زیبایی ها و التذاذ بیشتر خواننده از اثر ادبی شود. باتوجه به اهمیت عصر مشروطه و تأثیر آن بر ادبیات به ویژه شعر، شناخت نگاه شاعران آئینی در قبل و بعداز جنبش مشروطیت ضروری است. این جستار با روش تحلیلی تطبیقی به بررسی برجسته ترین غدیریه های شعر فارسی از دوره قاجار تا اوایل مشروطیت و پس از آن (تا دهه هشتاد)، با هدف واکاوی پر کاربردترین عناصر سازنده زیبایی شناسی می پردازد، تا تفاوت نگاه و بیان شاعران را در این بُرهه نمایان کند. نتایج پژوهش نشان می دهد میزان کاربرد و گوناگونی انواع تکرار و همچنین ابزارهای بلاغی در آثار قبل از مشروطه در قیاس با بعد از مشروطیت به مراتب بیشتر و نحوه استفاده از آن نیز متمایز است. از نظرگاه زبانی، تکرار موسیقیایی در دو سطح آزاد و منظّم، بیشترین کاربرد را داشته، به گونه ای که در پیش از مشروطه در سطح آزاد، جناس اختلافی و تکرار صامت و در سطح منظم، ذوقافیتین پر کاربردتر بوده و بعداز مشروطه، تکرار صامت و جناس اختلافی در سطح اول (آزاد) و جناس مزدوج در سطح دوم (منظّم)، بیشترین بسامد را داشته است. همچنین در شعر پیش از مشروطه، تشبیه و در آثار شاعران پس از آن تلمیح نسبت به سایر صناعات ادبی، پُر کاربردترین آرایه شناخته شده است.
فهمی نو از رندی های زبانی حافظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر حافظ ازنظر به کارگیری ظرفیت ها و کارکردهای هنری، بلاغی و معنایی زبان، پیچیده ترین و رمزآمیزترین شعر در زبان فارسی است. او در این زمینه تا جایی پیش می رود که برای دریافت و درک دنیای فکری و اندیشگانی سخنش، از کنار هیچ جزئی از اجزای سخنش بی تأمل و درنگ نمی شود گذشت؛ چه، وی زیرکانه و رندانه و آگاهانه از تمام ظرایف و ظرفیت های زبان، برای ظهور اندیشه ها و ترسیم جهان بینی خویش استفاده کرده و با تردستی تمام از آنها سود جسته است. به دلیل به کارگیری همین شگردهای زبانی است که شعر حافظ، همواره ازطرف پژوهشگران ادبی از زاویه های گوناگون مطالعه و بررسی شده است. ازآنجاکه مهم ترین ویژگی سبکی و هنری حافظ استفاده اعجاب انگیز او از ایهام و انواع آن و به ویژه ایهام تناسب است، محققان و شعرشناسان بسیاری کوشیده اند تا با استخراج شواهد ایهام و انواع آن در شعر او، لایه های متفاوت معنایی و رمزوارگی زبانی هنر او را نشان داده و شگفتی های روابط منشوری واژگان در شعر او را آشکار نمایند. در این پژوهش که با روش توصیفی تحلیلی انجام شده است، ایهام تناسب هایی نو در شعر حافظ بررسی شده است. ایهام تناسب هایی که در دیگر پژوهش ها و شرح های شعر حافظ به آن توجه نشده است.