پژوهش های ادبیات تطبیقی
پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره 12 تابستان 1403 شماره 2 (پیاپی 40) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
بهروز بوچانی پناهجوی کُرد ایرانی از نویسندگان معاصر است که نگارۀ ادبیاش معطوف به تصویرسازی بحرانهای انسانیِ برآمده از مهاجرت به دنیای غرب و مواجه شدن با واقعیت وارونۀ ناهمگون با پندارۀ خود از جهان مقصد بهعنوان آرمانشهر و پدیدار شدن در رُخنمود ویرانشهر است. رمان هیچ دوستی جُز کوهستان که برونداد تراژدیِ مرگ انگارههای انسانِ مهاجر در دستیابی به یوتوپیا و تباهی رؤیای ساخت- یافته از انگارۀ غربنگری بهمثابۀ پناهگاه اَمن در گریز از ناَامنیهای سیاسی- اجتماعی سرزمین مادری است، روایتی رئالیستی از تباهی زندگی مردمی است که سرنوشتشان در گردابۀ طرد و دیگرستیزی در جامعۀ مقصد، به زندان و پایمال شدن حقوق و کرامت انسانی و بیخویشتنی و هژمونی سیستم کایریارکال در جهت سایه گستردن بر ارادۀ زندانی میانجامد. از آن روی که تاکنون جستار مستقلی به بررسی پیامدهای مهاجرت جمعیتهای دیاسپوریک و مهاجر در رمان هیچ دوستی جُز کوهستان نپرداخته است، نگارنده بر آن است تا به بررسی این پدیده در این رمان بپردازد. مسألۀ بنیادین پژوهش حاضر این است که پیامدهای مهاجرت جمعیتهای مهاجر و دیاسپوریک، چگونه و در چه قالبهایی در این رمان، نمود یافته و با چه مفاهیمی پیوند خورده است؟ جهت بررسی این مسأله، نگارنده از روش توصیفی تحلیلی مُبتنی بر بررسیِ جامعهشناختیِ پیامدها و بحرانهای برآمده از مهاجرت در این رمان بهره گرفته است. محبوس شدن در زندان و زیستن در فضای هتروتوپیک و دیستوپیایی ، افسردگی و اقدام به خودک شی و بی ارادگی در سیستم کایریارکال از پربسامدترین برآیندهای مهاجرت گروه های دیاسپورایی و مهاجر در رمان هیچ دوستی جز کوهستان است که با رویکرد تاریخی سیاسیِ همه سونگر ، روایتگر رنجی جانکاه و برآمده از دگرگیسیِ یوتوپیا به دیستوپیا و محکومیت به زیستن در زندانِ محصور در هتروتوپیا در فرایند تبدیل مهاجر به سوژۀ تحت انقیادِ سیستم کایریارکال است
تطبیق سبک سفر نامه نویسی در ادبیات معاصر لبنان و ایران؛ بررسی موردی سفرنامه های کشف المخبأ عن فنون أروبا و از پاریز تا پاریس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خداوند برای اینکه آدمی بتواند سرنوشت همه انسان ها را ببیند، توصیه به سفر فرموده است تا آنجا که می گوید «قل سیروا فی الأرض» دنیا آنقدر بزرگ و آدمیزاد آنقدر گونه گونه است که هر انسانی را محو آفرینش جهان می کند. در این پژوهش سعی شده با تکیه بر روش نقد ادبیات تطبیقی به شیوه مکتب آمریکایی، به مقایسه دو سفرنامه از احمد فارس شدیاق و محمد ابراهیم باستانی پاریزی بپردازیم. از نظر اسلوب نگارش نیز با هم تفاوت هایی دارند؛ به نظر می رسد باستانی پاریزی در کتاب خود با بهره گرفتن از شوخی، حکایت، خاطره، شعر و ضرب المثل متن خود را زیباتر و ساده تر کرده است که اصولا به کارگیری این سبک، باعث می شود مخاطب سفرنامه وی، از خواندن خسته نشود و شیفته تر از سفرنامه را دنبال کند. هدف اصلی وی از انتخاب این سبک، مخاطب محوری و تلطیف واقعیت های خشک و بی روح سفر و حوادث آن و تبدیل آنها به متنی ادبی تر و جذاب تر برای مخاطب بوده است. در مقابل به نظر می آید در مورد برخی موضوعات، فقط شدیاق است که سخن به میان آورده، مثل مسئله زنان و حجاب، استخدام اعداد و ارقام، وصف دقیق و با جزئیات معماری ها، سبک گزارش گونه سفرنامه که باعث می شود سفرنامه وی بیش از پیش مورد توجه مخاطبان قرار بگیرد. به نظر می رسد این تفاوت در ایدئولوژی این دو نویسنده به نوع جهان بینی آنان برمی گردد که هر کدام چه مسائل برایشان با ارزش تر و کم ارزش تر است.
بررسی تطبیقی جلوه های «زبان آشفتگی» در شعر رضا براهنی و ودیع سعاده بر پایه نظریه زبانیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جریان شعر زبان یا مقوله زبانیت که در ادبیات معاصر فارسی به اسم رضا براهنی شناخته می شود، یکی از مهمترین جریان های شعری پست مدرن است که قائل به اهمیت و اولویت بخشیدن به زبان در قیاس با معنا است. این مقوله هرچند از جهت مبانی و سرایش اشعار با اسم براهنی پیوند یافته است، اما اصول و مبانی این نظریه در اشعار پست مدرنیستی دیگر کشورهای جهان قابل ردیابی است. در شعر عربی شاعر نوپرداز و سورئالیستی لبنانی، ودیع سعاده، از این نظر قابل بحث بررسی است. اصول نظری مقوله زبانیت توسط براهنی تبیین شده و مجموعه شعری خطاب به پروانه ها در ذیل همین نظریه توسط شاعر سروده و منتشر شده است. این مقاله با روش توصیفی - تحلیلی در صدد است با تکیه بر همین نظریه، یعنی نظریه زبانیت براهنی، به مطالعه تطبیقی اشعار رضا براهنی و ودیع سعاده شاعر معاصر لبنانی بپردازد تا همسانی و قابلیت نقد و بررسی اشعار یک شاعر لبنانی با مقوله زبانیت به طور دقیق و نظام مند واکاوی شود. این مقاله کوشیده است میزان توجه دو شاعر به زبان و ویژگی های فرمی و صوری و طرح ها و جلوه های محض زبانی را کشف و آشکار سازد.
تأثیر تجربه های تلخ زیسته بر درون مایه، لطافت زبان و تصویر های شعری با تأملی درکابوس نمایی های موجود در شعر شفیعی کدکنی و امل دنقل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اهی رخدادهای تلخ زندگی، روح انسان و به ویژه روح لطیف شاعران را که عاطفهای به شدت شکننده دارند، به اندازهای مکدر میکند که پدیدهها و اشیای زیبای طبیعت، در چشم و دل آنها به کلی، رنگ می- بازد و شکلی کابوسگونه به خود میگیرد. این پژوهش با روش توصیفی - تحلیلی مبتنی بر مقایسه، این رویکرد را در نمونه اشعاری، از دو شاعر برجسته معاصر، شفیعی کدکنی و امل دنقل بررسی نموده و کوشیده به این پرسش، پاسخ گوید که کابوسگونگی در شعر این دو شاعر، چگونه نمود پیدا کرده و چه تأثیری بر زبان و تصویرهای شعری آنها گذاشته است. یافتههای پژوهش نشان میدهدکه در شعر این دو شاعر دغدغهمند معاصر، کابوسهای شعری ترسناک بسیاری یافت میشود و در بسیاری از اوقات، رخدادهای ناگوار زندگی، شاعر را مجبور به انتخاب درونمایهای خشن و زمخت و به تبع آن، نواختن نغمه- هایی ناهمسو با لطافت ذاتی شعر سوق داده است در این نمونه اشعار، بیرحمی و تلخی حوادث، احساس شاعر را به گونهای ناگوار ساخته که وصف دلپذیر پدیدههای زیبای طبیعت و لطافت زندگی که ویژگی اتی شعر است، جای خود را به توصیف رخدادهای دلخراش داده و در پی آن، لطافت زبان و خیال شاعرانه، دستخوش یک نوع دگردیسی بنیانی شده است.
«اسب تازی نهاد» سعدی و «باز شکاری» بوکاچو؛ توارد و تشابه یا تأثیر و تأثر؟(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی تشابه مضمونی و تأثیر و تأثر شاعران و نویسندگان از/ بر یکدیگر ضرورت دارد چرا که به درک بهتر آثار آنان کمک می کند. این پژوهش، از رهگذر فولکلور تطبیقی، به بررسی مشابهت مضمونی شعری از سعدی و داستانی از بوکاچو می پردازد و به پرسش های زیر پاسخ می دهد: آیا مشابهت مضمونی میان شعر «اسب تازی نهاد» سعدی و داستان «باز شکاری» از مقوله توارد و تشابه است، یا از مقوله تأثیر و تأثر؟ آیا این تشابه مضمونی از مقوله «قصه های سرگردان» یا «قصه های بین المللی» است؟ آیا احتمال دارد هر دو از یک منبع مشترک متأثر باشند؟ به علت وجود قرب تاریخی جغرافیایی، و وجود وسایل و طرق مشخص نقل و انتقال (مانند جنگ های صلیبی، اسپانیای سده های میانه، و تجارت با کشورهای خاور نزدیک) حکایت «اسب تازی نهاد» سعدی و داستان «باز شکاری» بوکاچو بر خلاف مشابهت مضمونی نه از مقوله توارد و تشابه بل از مقوله تأثیر و تأثر است و تصور اخذ و اقتباس مستقیم این دو داستان از یکدیگر بعید و آشنایی بوکاچو با داستان سعدی و حتی عوفی، مقدم بر سعدی، نامحتمل است. به علاوه، به خاطر شباهت های زیاد در جزئیات، در مشابهت مایگانی و در ترتیب و توالی دو داستان، شاید بتوان دو داستان را دو روایت از یک نوع داستان دانست که هر دو داستان از یک اصل منشعب شده اند. به احتمال زیاد روایت شفاهی یا کتبی اصل عربی این داستان به وسیله صلیبی ها و از رهگذر زبان لاتین به عنوان زبان میانجی به اروپا راه یافته و بوکاچو از آن متأثر شده است
بررسی تطبیقی جلوه های میراث دینی در شعر قیصر امین پور و فایز خضور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مکتب امریکایی ادبیات تطبیقی ،امکان خوبی برای بررسی آثار ادبی ملل گوناگون فراهم می سازد.جنگ درون مایه ای است که ادیبان ایران و فلسطین به باز تاب آن در آثار خویش پرداخته اند. این پژوهش به بررسی نشانه های میراث دینی در شعر دو شاعر مقاومت، قیصر امین پور و فایز خضور می پردازد. این دو با هدف تربیتی و برانگیختن همت مردم برای مبارزه با دشمن، در اشعارشان، اقتباس هایی از داستان های قرآن داشته اند و از شخصیت های دینی و تاریخی نیز بهره گرفته اند و کوشیده اند از این طریق وضعیت غم انگیز جامعه ایران و فلسطین در زمان حاکمان را به تصویر بکشند، اما قیصر امین پور از طریق به تصویر کشیدن وقایع اجتماعی در زمان جنگ، در صدد دعوت جوانان به آزاد سازی بخش های اشغال شده کشور بود. همچنین هر دو شاعر به تصویر خرابی ها، ویرانی هاو کشتارو تأکید بر پیروزی حتمی مظلومان بر ظالمان پرداخته اند.