مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
استرنبرگ
حوزه های تخصصی:
عشق از موضوعات مشترک مباحث روانشناسی و آثار ادبی است که قابلیت بررسی و مقایسه را در چارچوب پژوهش های بین رشته ای دارد. استرنبرگ در نظریه قصه عشق معتقد است هر فردی متاثر از عوامل جنسیتی، فرهنگی و اجتماعی الگوهای رفتار عاشقانه مشخصی را فرا می گیرد که قصه عشق نام دارد و بر اساس آنها می توان سمت و سوی گرایش های عاطفی و علت دوام یا ناپایداری روابط عاشقانه را تشریح کرد. آنچه در پژوهش حاضر مورد توجه قرار گرفته است چگونگی مطابقت درونمایه روابط عاشقانه در پیرنگ داستان های مورد پژوهش با نظریه قصه عشق استرنبرگ است. نویسنده در این مقاله کوشیده است الگوهای مرتبط با روابط زوج ها در پنج رمان پرنده من، خط تیره آیلین، خون مردگی، پاییز فصل آخر است و چراغ ها را من خاموش می کنم را با قصه های عشقی که استرنبرگ در نظریه خود تشریح کرده است، مطابقت دهد و اهمیت آن را در ساختار علّی و معلولی پیرنگ داستان ها نمایان سازد. قصه های عشق به کار رفته در این رمان ها، قصه های باغچه، خیال، بهبودی و خانه هستند که بر اساس آنها می توان منطق مستتر در پیرنگ داستان ها را تشریح کرد. چنانچه نگاه بینامتنی را بپذیریم، مطابقت متن داستانی با نظریه روانشناسانه ی استرنبرگ، اهمیت و جایگاه ویژه ای می یابد و می توان مطالعه ی چنین داستان هایی را برای آموزش قصه های عشق و تصحیح باورهای ناکارآمد خواننده پیشنهاد کرد.
بررسی و تحلیل مفهوم عشق در مجموعه دستور زبان عشق از قیصر امین پور بر اساس آراء روان شناختی رابرت استرنبرگ(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
قیصر امین پور در شعر معاصر فارسی، به عنوان شاعری شاخص، بخش عمده ای از سروده های خود را به پدیده عشق اختصاص داده است. آنچه به این دفتر اهمیت ویژه ای می بخشد، تغییر نگرش شاعر به پدیده مذکور است که از دید ادبی و روان شناختی قابل بررسی است. در این تحقیق، با استناد به منابع کتابخانه ای و روش توصیفی- تحلیلی و نیز، با استفاده از مبانی نظریه روان شناختی استرنبرگ، ابعاد مختلف عشق در مجموعه دستور زبان عشق بررسی شده است. نتایج تحقیق نشان می دهد که اگرچه شاعر، عشق آرمانی را کمال آفرین می داند، اما بسامد آن در مقایسه با عشق های غیرآرمانی قابل توجه نیست که این موضوع، با توجه به شرایط جسمانی و روحی شاعر در زمان سرایش مجموعه مذکور و تغییر نگرش او از ایده آل طلبی به واقع گرایی، توجیه پذیر است. بر اساس آراء استرنبرگ، نگاه قیصر به پدیده عشق و کیفیت آن، در این دفتر، سیر نزولی داشته و همراه با بدبینی و منفی نگری بوده است که این ویژگی، به اشعار او سویه ای رمانتیکی (رمانتیک سیاه) می دهد. غالب شعرهای او تنها از دو رکن تعهد + شور و هیجان برخوردارند و عنصر صمیمیت، در سطحی محدود بازتاب داشته است که فرجام این عشق ورزی به یأس فلسفی- شخصیتی و برجسته سازی ابعاد سیاه و ناخوشایند زندگی می انجامد.
تحلیل ارتباطات عاطفی زنان در آثار سیمین دانشور بر اساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ
منبع:
زن و فرهنگ سال یازدهم تابستان ۱۳۹۹ شماره ۴۴
47-59
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی و تحلیل ارتباطات عاطفی زنان در آثار سیمین دانشور بر اساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ می باشد. جامعه پژوهش آثار سیمین دانشور بر اساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ در مورد زنان می باشد. نمونه تحلیل ارتباطات عاطفی زنان در آثار این نویسنده می باشد. طرح پژوهش توصیفی- تحلیلی است. در بخش توصیفی اطلاعات از طریق اسنادی و کتابخانه ای به دست آمد و در بخش تحلیلی برای دست یابی به هدف پژوهش، آثار دانشور به طور کامل مورد مطالعه قرار گرفت و مضامین ارتباطات عاطفی، کنش ها و مکالمات شخصیت های داستانی، مانند شخصیت های واقعی مدنظر قرار گرفت و جملات، مفاهیم، نشانه ها و عملکردهایی که دلالت بر عشق دارند با توجه به نظریه مثلث عشق استرنبرگ استخراج شد و سپس به تحلیل محتوای این مطالب پرداخته شد. نتایج و تحلیل ارتباطات عاطفی زنان در آثار سیمین دانشور براساس نظریه مثلث عشق استرنبرگ، نشان داد که وجود مولفه های «صمیمیت» ، «شور و شوق» و «تعهد» ، در آثار دانشور باعث بروز عشق هایی از نوع دوست داشتن، عشق متعالی و رمانتیک می شود. دانشور در آثار داستانی خود به مولفه «صمیمت» و گسترش روابط عاطفی توجه ویژه دارد. شخصیت های اصلی داستان های او زنان هستند؛ از این جهت آثارش تجلی گاه عواطف مادرانه و عاشقانه است.
بررسی ابعاد عشق ورزی در اشعار «بَلال» در فرهنگ بختیاری بر اساس نظریه عشق استرنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عشق از مهم ترین موضوع های بازتاب یافته در اشعار عامه «بلال» در فرهنگ بختیاری است. در این پژوهش، این موضوع بررسی و به این پرسش پاسخ داده می شود کدام قصه، ابعاد عشق و نوع رابطه عاشقانه در اشعار بلال برجسته شده است. مبنای نظری پژوهش، نظریه عشق استرنبرگ و روش تحلیل نیز از نوع کیفی است. در اشعار بلال، در سطح آرمانی، هر سه بُعد عشق: صمیمیت، اشتیاق و تعهد، بازنمایی شده و عشق از نوع کامل است؛ اما در سطح واقعیت، به سبب دشواری دست یابی به هر سه بُعد، عشق شکل گرفته از نوع عشق رمانتیک یا ابلهانه است که این امر، سبب می شود عاشق و معشوق، فقط از نظر عاطفی، جذب یکدیگر شوند یا رابطه عاشقانه شان سطحی باشد. از نظر نوع قصه عشق نیز بیشتر، قصه هنر در این اشعار برجسته شده است که بر اساس این قصه، معشوق مجسمه ای دیده می شود که عاشق، از دیدن زیبایی هایش لذت می برد. بازتاب هر چند محدود قصه ایثار و قصه اعتیاد در این اشعار، سبب می شود عاشق از رابطه خود احساس رضایت داشته باشد و زن نیز در جایگاه معشوق، احساس مهم بودن بکند و به زندگی اش معنا بخشیده شود.
تبیین امکان جایگزینی اشعار حافظ با مقوله های دو پرسشنامه ی تشخیص عشق استرنبرگ: یک مطالعه تطبیقی
حوزه های تخصصی:
عشق یک پدیده ی انسانی و فرهنگی است و می تواند حوزه مشترک مطالعه در روانشناسی و ادبیات قرار گیرد. در روانشناسی انواع مختلفی از تعاریف عشق وجود دارد، یکی از متمایزترین این تعاریف توسط استرنبرگ به نام نظریه مثلثی بیان شد که از سه مولفه صمیمیت، تعهد و شور تشکیل می شود. در ادامه استرنبرگ برای ارزیابی مجدد نظریه خود، عشق به مثابه یک داستان را معرفی می کند. استرنبرگ با رویکردی روانسنجی به طراحی دو پرسشنامه با هدف تشخیص نوع ارتباط عشقی و تخمین تداوم روابط زناشویی بر اساس تشابه داستان عشقی زوجین اقدام کرد. از آنجا که غزل حافظ به عنوان یکی از ستون-های ادبیات فارسی بسیاری از مفاهیم عاشقانه را خاطرنشان می کند و در اعجاز حروفش دوست داشتن را تجلی می دهد، این پژوهش با هدف تبیین امکان جایگزینی اشعار حافظ با مقوله های دو پرسشنامه ی تشخیص عشق استرنبرگ به شیوه ی تحلیل تطبیقی انجام شد. یافته ها امکان جایگزینی اشعار حافظ برای شناسایی عشق از طریق توصیف ویژگی های روانشناختی شعر حافظ از قبیل فرافکنی ذهنی، مرکز اراده، تخیل، عاطفه و امیدواری و هم ارز قراردان آنها با جوانب نظریه عشق به مثابه یک داستان را نشان می دهد. همچنین با ردیابی مضامینی چون وفای به عهد، اخلاص، بی تابی، وفاداری، همدلی، تقسیم دارایی ها با معشوق و .... مشخص شد که حافظ به عنوان یک روانشناس به عشق کامل توجه داشته است
بازشناختی از «عشق» و «هوس» در منظومه های لیلی و مجنون و خسرو و شیرین براساسِ دیدگاه استرنبرگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی متون از دیدگاه روانکاوان معاصر از مهم ترین رویکردها در نقد ادبی است که در دوره معاصر با شکل گیری هسته های جدید روانکاوی به گستره ای نو ورود پیدا کرده است. در این میان، دیدگاه های رابرت استرنبرگ و نگاه متفاوت او به مقوله عشق جایگاه ویژه ای یافته است. او که نظریه خود را براساسِ نوع کنش و مواجهه افراد در روابط عاطفی تعریف و دسته بندی کرده است، به الگوهایی در شناخت نوع عشق در هر شخصیت و روابطش با دیگری دست یافته و در جریان نظریات خود به انواع عشق و کیفیت های آن رسیده است. ازسویی، روایات نظامی گنجوی به دلیلِ محوریت مفهوم عشق در آن ها سوژه ای مناسب در تحلیل روانکاوانه از این منظر است. نگارنده در این پژوهش سعی دارد با روشی توصیفی تحلیلی به تفاوت عشق و هوس در دو منظومه خسرو و شیرین و لیلی و مجنون بپردازد و از منظر استرنبرگ تحلیلی روانکاوانه بر شناخت و چرایی اطلاق «عشق نامه» و «هوس نامه» از هر دو روایت ارائه دهد. در نتیجه این بررسی، مشخص شد براساسِ دیدگاه های استرنبرگ عشق کامل و مقدس مدنظر نظامی آمیخته ای از روابط با اولویت تعهد در بالاترین درجه و سپس صمیمیت و شور و اشتیاق در مراحل بعدی است؛ بنابراین، روایتی که مبتنی بر شکست عشق در سویه «عشق آرمانی و کامل» بوده باشد و قهرمان پیروز آن درگیر «عشق سودایی و رمانتیک»، نوع رابطه در آن بر هوس مبتنی است و «هوس نامه» نام می گیرد. درمقابل، اگر نوع عشق دوسویه رابطه از نوع «عشق آرمانی» بوده باشد، به کمکِ اولویت مؤلفه تعهد، عشق در معنای حقیقی آن شکل گرفته است و آن روایت «عشق نامه» نامیده می شود. پس، نتیجه این پژوهش نشان می دهد که عنصر تعهد در خودآگاه نظامی در مقام روایت گری کلاسیک و رابرت استرنبرگ و در مقام روانکاوی شناختی در دوره معاصر ساخت و کارکردی عملیاتی در روابط مبتنی بر عشق دارد.