مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
ابراهیم ادهم
حوزه های تخصصی:
اشتراک و استمرار برخی از الگوها و مضامین اساطیری در ناخودآگاه فردی، تباری و جمعی انسان، دستاویز اصلی نقد اسطوره ای برای بازیابی و تحلیل تجلیات مختلف اسطوره و آیین در انواع ادبی است. از منظر این نقد و اصول و مبانی آن، در تذکره الاولیای عطار به عنوان یکی از متون پایه ای ادب عرفانی، چند نکته در خور ذکر به نظر می رسد؛ از جمله این که بر طبق ساختارشناسی داستان ابراهیم ادهم و پسرش و مقایسه اجزای داستانی آن با چند روایت مشهور «نبرد پدر و پسر» احتمالا طرح کلی این داستان بر الگوی داستان رستم و سهراب پرداخته شده و در قالب بن مایه حماسی– اساطیری «رویارویی و ستیز پدر و پسر» - البته با تفاوت های ناشی از صیغه عرفانی آن– قابل بررسی است. ابراهیم ادهم از صوفیانی است که گزارش احوال او با مضامین داستانی و افسانه ای درآمیخته است و با توجه به نفوذ و تاثیر شاهنامه در تبدیل سرگذشت و سیمای بعضی شخصیت های تاریخی به روایات و چهره های مردم پسند و غیر تاریخی، این حدس چندان نامتحمل نیست که در پرداخت داستان «ابراهیم ادهم و پسرش» الگوی کلی روایت رستم و سهراب مورد نظر بوده باشد.
تحلیل شخصیت داستانی ابراهیم ادهم بر اساس مثنوی مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شخصیت یکی از عناصر اصلی داستانپردازی است و انواع مختلفی دارد که یکی از آنها شخصیتهای تاریخی است. در داستانهای مثنوی از اشخاص تاریخی زیادی یاد شده است، اما همان طور که حکایات تاریخی با «گزارشهای تاریخی» و گزارشهای تاریخی با «رویدادهای تاریخی» فرق دارد، شخصیتهای تاریخی مثنوی نیز با شخصیت داستانی آنها متفاوت است. یکی از این اشخاص، ابراهیم بن ادهم، سرسلسله عرفای خراسان است که حکایت ترک امارت او بسیار مشهور است. اگرچه درباره پیشینه زندگی ابراهیم ادهم اطلاعات تاریخی چندانی در دست نیست در بعضی از داستانهایی که از منطقه آسیای میانه به دست آمده است، حکایاتی درباره سابقه تاریخی زندگی وی می توان یافت، اما این حکایت بیش از سایر حکایات مربوط به او با خیالپردازیهای راویان در آمیخته است؛ چنانکه درباره حکایت ترک امارت او نیز روایات گوناگونی وجود دارد که خود قابل تقسیم به سه گروه اصلی «اشتر، رباط و صید» هستند. این سلسله روایات اگرچه از نظر حوادث با هم متفاوت است از نظر آغاز و انجام حکایت و خط سیر کلی حوادث آن با هم یکسان است. مولانا از بین این سه روایت، روایت جستن اشتر را برگزیده و در مثنوی نقل کرده است. از بین سایر کسانی که این روایت را نقل کرده اند و از نظر زمانی و فکری به مولانا نزدیکترند، می توان از عطار و شمس و سلطان ولد یاد کرد. روایات این چهار نفر (1+3) اگرچه از نظر شباهت در یک گروه قرار می گیرد در عین حال از نظر چگونگی داستانپردازی و بخصوص چگونگی پیش بردن گفتگوها با هم متفاوت است که نتایج نقد و بررسی آنها نشان می دهند شیوه حکایت پردازی شمس از شیوه روایت سه نفر دیگر قویتر و با اصول داستانپردازی سازگارتر است.
«مجالس صوفیانه جلال الدین عتیقی تبریزی در سفینه تبریز»*«قسمت نخست»
حوزه های تخصصی:
«مجالس» دربرگیرنده سخنان مشایخ و پیران تصوف است که بسیاری از آموزه های عرفانی و نکات بدیع تصوف را از طریق آنها به مریدان خویش وسایر مردم منتقل می کرده اند. مجالس و معارف ابوعلی دقاق، شیخ ابواسحاق کازرونی، ابوسعید ابوالخیر، احمد غزالی، سیف الدین باخرزی، بهاء ولد، برهان الدین محقق ترمذی، شمس تبریزی، مولانا و دیگران مشهور است. جلال الدین عتیقی تبریزی، شاعر عارف مسلک قرن هفتم و هشتم هجری، مجالسی دارد که در سفینه تبریز 32 مجلس ثبت شده و در آنها حقایق تصوف و اسرار سیر و سلوک بیان شده است.در این فصلنامه پس از درج مقدمه ای در معرفی مجالس و عتیقی، عین مجالس عتیقی، در دو قسمت، از نسخه خطی سفینه تبریز، محفوظ در کتابخانه مجلس شورای اسلامی، مکتوب به سال 723 قمری، تصحیح و نقل می شود. این مجالس تفسیر عرفانی آفرینش، رمزهای عرفانی آیات قرآن و نکات دقیق عرفانی را از زبان عارفان بزرگ بیان می کنند و عرفان و تصوف را آموزش می دهند.
روایت ها و عناصر داستان زندگی ابراهیم ادهم و نسبت آن با باورها و آداب بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
معابد بودایی بلخ و نقش سر بودا بر سکه های پیروز ساسانی حاکی از نفوذ آیین بودا در خراسان، یکی از خاستگاه های تصوف است. همجواری و رفت و آمدهای پیاپی میان سرزمین های اسلامی و مناطق بودایی نشین، در روزگاران پس از اسلام نیز سبب انتقال و ورود آداب و مناسک بودایی به تفکر و آداب و رسوم صوفیه این مناطق شد. از نمونه های این تأثیرپذیری، روایت خراسانی داستان ابراهیم ادهم است که نشان می دهد پردازندگان آن به سبب همجواری خراسان با هند و سرزمین های بودایی نشین، از سرگذشت بودا و باورهای بودایی الگو گرفته اند. در این مقاله سعی شده پس از آوردن روایت های شامی و خراسانی این داستان، از راه بررسی مقایسه ای و آوردن نمونه هایی از مشابهت های عناصر این روایت مانند بی خانمانی، عبادت در غار و پرهیز از خوردن گوشت و مطابقت با ادبیات جاته که و آداب و باورهای بودایی، این الگوپذیری نشان داده شود.
یک حکایت و هشت روایت از توبة ابراهیم ادهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به کار گرفتن قصّه و حکایت برای بیان آموزه های معنوی و تشریح مفاهیم بلند عرفانی از دیرباز، مورد توجه شاعران و نویسندگان فارسی زبان بوده است. در این میان، گاه با حکایت هایی روبه رو هستیم که به دلیل ظرفیت بالای ساختاری و مفهومی، روایت هایی مشابه و گاه گوناگون از آن ها ارائه شده است. حکایتتوبة ابراهیم ادهم ازجمله این حکایت ها است. چگونگی توبه ابراهیم ادهم در اغلب منابع عرفانی ذکر شده است؛ مستملی بخاری، ابوالقاسم قشیری، هجویری، خواجه عبدالله انصاری، عطار نیشابوری، مولوی، و کمال الدّین حسین گازرگاهی در آثار خویشآن را روایت کرده اند. در این مقاله،این روایت ها با روش توصیفی تحلیلی مقایسه شده اند و از میان آن ها ساختار رواییهشت روایت و شباهت ها و تفاوت های آن هابه لحاظ میزان توجّه به عناصر داستانی بررسی شده است. نتایج حاصل از این مقایسهمُبیّنِ این نکته است که کنش های داستانی در روایت عطار نیشابوری بیش از سایر روایت ها است، صحنه پردازی تنها در روایتعطار دیده می شود، وشخصیت پردازی در تذکر ة الاولیاءبرجسته تر از هفت روایت دیگر است؛ افزون بر این موارد،عطار و قشیری با استفاده از گفت وگو های متناسب و سازگار با موقعیت و منش شخصیّت ها، بر نمایشی کردن روایت خود تأکیدی ویژهداشته اند.
بررسی تطبیقی شخصیت ابراهیم ادهم در سه تذکره «طبقات الصّوفیّه، تذکره الاولیاء و نفحات الأنس»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طبقات الصوفیه خواجه عبدالله انصاری (قرن پنجم) و تذکر ه الاولیاء عطّار (قرن ششم) و نفحات الانس جامی (قرن نهم) از جمله تذکره های مدونی هستند که نویسندگان آنان در سه دوره متوالی، با هدفی مشترک که همانا تعلیم مبانی تصوف بود و البته مطابق با مشخصه های فکری متفاوت، به تبیین ابعاد شخصیت مشایخ و از جمله ابراهیم ادهم پرداختند. ابراهیم ادهم از صوفیان بزرگ قرن دوم بود که به دلیل نقش بسزای او در تحول مبانی زهد و گوشه گیری، مورد توجه تذکره نویسان قرارگرفته است. در این پژوهش، ضمن نگاهی به آثار تاریخی و آثار صوفیان تا روزگار جامی به بررسی تطبیقی شخصیت این صوفی بزرگ در این سه اثر پرداخته ایم. حاصل این بررسی نشان می دهد در طبقات الصوفیه بعد صوفی گری ابراهیم ادهم محوریت دارد و انصاری چه بسا به سبب مبانی اعتقادی خود، بعضی از صوفیان را بر ابراهیم ادهم ترجیح داده است و او را صوفی زاهد و متوکل می داند. در تذکر ه الاولیاء، بعد انسانی ابراهیم ادهم برجست ه شده و از او به عنوان فردی پوینده در مسیر انسانیت و آزاداندیش و مبارزی مردمی یاد شده است. در عین حال، جامی سعی می کند صرفاً ابراهیم ادهم را به صورت یک صوفی اخلاق مدار به تصویر بکشد . در این مقاله، به دلایل احتمالی این تصاویر متفاوت نیز اشاره شده است؛ از جمله اینکه خواجه عبدالله انصاری بیشتر تصوف و راه و رسم صوفیانه را مد نظر داشته و عطّار نگاه هنری تر دارد و جامی روش استدلالی تر را می پسندد.