مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۴.
۵.
۶.
۷.
سه قطره خون
حوزه های تخصصی:
بینامتنى ارتباط میان گفته هاى ادبى را نمایان مى سازد و با کمک آن، مى توان به مقایسه داستان کوتاه ( سه قطره خون ) اثر صادق هدایت و قطعه شعرى به نام ( سه قطره خون روى برف ) در پرسوال یا داستا ن گراآل اثر کرتین دوتروا پرداخت. داستان هدایت در تیمارستان شروع مى شود، خون قنارى یا گربه اى که قنارى را گرفته است، به زمین مى ریزد و دخترى که به راوى نظر دارد با مرد دیگرى (عباس) مى رود. داستان در خانهء سیاوش به پایان مى رسد، خون گربه اى دیگر ریخته مى شود و دخترى که نامزد راوى است با سیاوش مى رود. داستان پرسوال، از محلى کم درخت در جنگل آغاز مى شود، شاهینی خون غازى را بر زمین مى ریزد. غاز دوباره به پرواز درمى آید، ولى پرسوال مدتى طولانى به سه قطره خون روى برف خیره مى شود و به یاد چهرهء گلگون دلدار خود مى افتد. سپس با رسیدن گوون و بردن پرسوال نزد شاه آرتور، داستان پایان مى یابد.
سه قطره خون یا سه گانه ی یک درد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درمیان داستان های کوتاه صادق هدایت سه قطره خون ( از مجموعه ای به همین عنوان ) یکی از پیچیده ترین و همگون ترین نوشته های وی از حیث قالب ومحتوا در مقایسه با بوف کور است ؛ به گونه ای که آن یک را می توان « طرح اولیه » ی این یک به حساب آورد. من راوی ِ سه قطره خون، همچون من راوی ِ بوف کور ، هیچ سنخیتی میان خود وآدم ها و محیط اطرافش نمی بیند ؛ از این رو نیازی شدید به تک گویی درونی از طریق نگارش در خود احساس می کند. از میان تمام خطوط ِ در هم و بر هم روی کاغذ تنها چیزی که می توان خواند این است :« سه قطره خون». تمام داستان و تمام شخصیت ها حول همین محور شکل گرفته اند و شبکه ای از ارتباطات و دگرگونی ها را پدید آورده اند. سه قطره خون اثری است بغایت نمادین و دشوارفهم . از این رو ما در این مقاله- که عنوان سه قطره خون یا سه گانه ی یک درد را برای آن برگزیده ایم – می کوشیم تا با تحلیل نماد های داستان، آنچه زندگی روانی و اجتماعی من راوی را تحمل ناپذیر و او را « دیوانه » کرده است بررسی کنیم.
بررسی نماد خورشید در شعر امل دنقل و شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دو شاعر متعهّد و اجتماعی مصر و ایران؛ یعنی امل دنقل و شفیعی کدکنی، «خورشید» را به عنوان نمادی نو در مفاهیمی چون عدالت، آزادی، حقیقت و... به کار گرفته اند. با نگاهی به شعر این دو شاعر درمی یابیم که نماد خورشید، پیام آور امیدها، آرزوها و آرمان های از دست رفته یا دست نایافتنی ای است که غبار تیره ابرهای ظلم و بی عدالتی و جهل، چون پرده ای در مقابل تشعشع انوار حقیقت و عدالت پرور خورشید قرار گرفته است. هر دو شاعر تأکید می کنند؛ تنها راه برون رفت از این سایه های تاریک و ظلمانی، کنار زدن حجاب هایی است که فراروی خورشید تابان حقیقت و عدالت قرار گرفته است. از سوی دیگر، خورشید در شعر این دو، بازتاب روشنی از عشق، محبّت و انسانیت است که در مقابل آن، سیاهی و تاریکی قرار دارد که آن هم بازتابی از ظلم و کینه و ددمنشی می باشد که انسان معاصر به آن دچار شده است. با توجّه به اهمیّتی که بازشناسی مسائل سیاسی و اجتماعی و بازخورد نمادین آن در فرآورده های ادبی ملل دارد، این مقاله سعی دارد با رویکردی تطبیقی به بررسی کاربرد نماد خورشید، که یکی از پر بسامدترین نمادهای ادبی - اجتماعی در شعر این دو شاعر است، بپردازد.
بررسی پیرنگ «سه قطره خون» از منظر مدرنیسم و سورریالیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در میان داستان های هدایت «سه قطره خون» از جایگاه ویژه و خاصی برخوردار است. به عقیده بسیاری از منتقدان ادبی، سبک داستان پردازی هدایت در این داستان، نمونه تمام عیار سبک داستان نویسی خاص اوست. این داستان با درون مایه رازآلود و سمبلیک خود و ساختار پاره پاره و نامنسجم و روایت های گسیخته از وقایع نامرتبط، به خوبی نمایانگر نگرش خاص نویسنده به جهان پیرامون و همچنین جهان بینی ذهنی اوست. درواقع هدایت در این داستان با استفاده از عناصر سورریالیستی و مدرنیستی، پیرنگی نامتعارف و بدیع خلق کرده است که به وسیله آن نگرش ابهام آلود و شک گرایانه خود به رویدادهای جهان هستی را به تصویر می کشد. همین عوامل سبب شده اند که معنای مرکزی متن در لایه مشهود و بیرونی تا حدی غامض و پیچیده شود. به همین دلیل نگارنده در این مقاله سعی کرده است تا از طریق مطالعه دقیق داستان و با تکیه بر نظریات، کتاب ها و مقالات متعددی که در این باره وجود داشته، عناصر پیرنگ ساز داستان را بر مبنای نظریات مدرنیست ها و سورریالیست ها کشف و تحلیل کند. بر پایه همین نگرش، نگارنده درنهایت به این نتیجه رسیده است که اساس این پیرنگ نو و بدیع و نامتعارف بر پایه شک و ابهام و تکرار و تداعی نهاده شده است.
بررسی کنش یک زمانه ی غیر مادی در سگ ولگرد و سه قطره خون صادق هدایت
منبع:
پژوهش های نثر و نظم فارسی سال چهارم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۱۰
111 - 124
حوزه های تخصصی:
یکی از مهم ترین عناصر روایت، شخصیت است که متناسب با نقش آن در روایت، دو روش مهم برای تعریف و توصیف آن هست؛ یکی از این روشها توصیف غیر مستقیم است که به گونههای مختلفی در متن می آید. یکی از مهم ترین آنها کنش است که به دو دسته ی عادتی و غیر عادتی (یک زمانه) تقسیم می شود. کنش غیر عادتی یک زمانه کنشی است که شخصیت بر خلاف طبیعت وجودی خود و ناگهان انجام می دهد و غالباً نقطهی عطف داستان با انجام پذیرفتن این کنش حاصل می شود. این کنش معمولاً با یک رفتار عملی همراه است؛ یعنی شخصیت برای انجام دادن این کنش به ماده یا ابزار نیاز ندارد؛ نام این کنش را کنش غیر عادتی یا یک زمانه ی مادی نهاده ایم. در بررسی آثار صادق هدایت به این نکته پی بردهایم که این کنش بدون نیاز به هیچ گونه ابزار انجام می شود و در بعضی موارد حتی رفتاری عملی از شخصیت برای انجام دادن این کنش مشاهده نمیشود؛ بلکه معمولاً این کنش لحظهای معنوی و احساسی است که ماوراء جهان ماده صورت می گیرد. نام این کنش را کنش غیر عادتی یا یک زمانه ی غیر مادی نهاده ایم. در این مقاله به بررسی این نوع کنش در دو اثر از صادق هدایت؛ یعنی "سگ ولگرد" و "سه قطره خون" پرداختهایم و شیوه ی به کار بردن و مصداق های آن را آورده ایم.
زیبایی شناسی عناصر سوررئالیستی رمان های «نادیا» آندره برتون و «سه قطره خون» صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۰۱
35 - 61
حوزه های تخصصی:
هنر و زیبایی شناسی حیطه هایی باز و گسترده هستند که جهان در آن ها تفسیر می شود و در فرآیندی تفکری- ادراکی بر تخیل، سازندگی و بیان تأثیر می گذارد. تجربه و دانش زیبایی شناسی، روش ها و دیدگاه های جدید، ذهن را به چالش می کشانند. «نادیا» اثر آندره برتون و «سه قطره خون» اثر صادق هدایت به عنوان واقعیتی صوری و معنایی، مصداق بارز عناصر زیبایی عینی و ذهنی هستند که نشان دهنده پنهان بودن واقعیت عمیقِ حالت روانی انسان در ضمیر ناخودآگاه اوست و دارای واقعیتی هستی شناسی است که آگاهی ما تنها به بخش کوچکی از آن دست یافته است. هدف از تحلیل عناصر زیبایی شناسانه این آثار که به بازنمایی نیازهای ساحت های مختلف حیات انسان از راه شهود و تأمل و توجه به جهان فراعینی و ایجاد نوعی ارتباط تعاملی بین احساس، اندیشه، خرد و خیال انسانی می پردازند، شناخت و دریافت نحوه نگارش آثار مذبور و چرایی ارزشمندی آن هاست. در این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی و با رویکرد ادبیات تطبیقی و تکیه بر مکتب نقد بنیاد آمریکایی در تحلیل کیفی و واکاوی جنبه های زیبایی شناسیِ سوررئالیستی آثار به این نتیجه رسیده ایم که زیبایی زبان و تخیل در بخش روساخت و زیبایی محتوا در بخش ژرف ساخت با استفاده از شگردهای سوررئالیسم، ارکان سازنده زیبایی این آثار است که منتهی به خلق فضاهایی می شود که عصیانی برای آزادی ذهن از محدودیت هاست.