فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۶۰۱ تا ۱٬۶۲۰ مورد از کل ۵۲٬۹۰۷ مورد.
حوزههای تخصصی:
الگوی بررسی زبان حماسی معیار که بر دو پایه نظریات «نقد جدید» (به ویژه صورت گرایی) و «زبان حماسی معیار» تدوین شده می تواند ابزاری کارآمد برای سنجش و تبیین کارکردهای خاصّ زبان در نوع ادبی حماسه باشد. در این راستا، مقاله حاضر، منظومه برزونامه را بر اساس این الگو و در سه لایه اصلی زبان، در معرض بررسی قرار داده است. این منظومه در لایه اوّل (واژگان، موسیقی، ساختارها و ...)، به زبان حماسی معیار نزدیک و از این نظر، منطبق بر شاخص های این زبان حماسی است. هنرسازه ها در لایه دوم اگرچه به اندازه زبان حماسی معیار، غنی و خلّاقانه نیستند، ولی کاملاً بر ویژگی های هنرسازه در متن حماسی انطباق دارند و خواننده می تواند به راحتی، از خلال این دو لایه از زبان، به محتوا و تفکر موجود در اثر دست یابد. شاخص های فکری و محتوایی در لایه سوم بسیار ضعیف و در مقایسه با زبان حماسی معیار، دچار ضعف و کاستی است. این پژوهش به روش تحلیلی-توصیفی و بر مبنای مطالعات کتابخانه ای انجام شده و حجم نمونه در آن پانصد بیت ابتدای منظومه برزونامه بوده است.
بررسی فضای موسیقایی قصیده في ذکری الحسین (ع) از شیخ احمد وائلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی فضای موسیقایی قصیده "فی ذکری الحسین (ع)" شیخ احمد وائلیچکیدهشیخ احمد وائلی یکی از شاعران معاصر عراق و از دوستداران مکتب اهل بیت (ع) به شمار می رود. وی بخش قابل توجی از اشعار خود را در مدح و منقبت آل الله سروده و تلاش کرده است تا بواسطه اشعار دینی و منبرهای حسینی خود، روح بیداری و مقاومت را در بین مردم کشورش که تحت سلطه استعمارگران بودند، زنده نگه دارد. یکی از قصاید دینی وی که در مدح امام حسین (ع) سروده شده، شعر "فی ذکری الحسین (ع)" است که در آن، ضمن اشاره به عظمت والای امام، به برخی از مصیبت های ایشان در روز کربلا نیز اشاره شده است. با توجه به جایگاه خاص موسیقی در این قصیده، بر آن شدیم تا فضای موسیقایی آن را مورد واکاوی قرار دهیم. بدین منظور، موسیقی بیرونی، کناری و درونی این قصیده مورد واکاوی قرار گرفت. نتایج این تحقیق که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است، نشان می دهد که آهنگ درونی کلمات، هماهنگی و انسجام واژه ها، همراه با وزن مناسبی که شاعر برای سرودن این قصیده برگزیده، فضایی مناسب را برای بالندگی معانی در اختیار شاعر قرار داده است. گذشته از این نقش موسیقی کناری و درونی، از موسیقی بیرونی در این قصیده پررنگ تر جلوه می کند.کلید واژه ها: احمد وائلی، موسیقی بیرونی، موسیقی کناری، موسیقی درونی، امام حسین (ع).
تحلیل تطبیقی ذات و صفات خدا در مثنوی معنوی و دائودِه جینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه متون ادبی دوره عراقی دوره ۴ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۴
91 - 115
حوزههای تخصصی:
موضوع تبیین ذات و صفات خدا در عرفان اسلامی متأثر از سنّت قرآنی است که عارفان اسماء ذات، صفات و افعال خدا را به تأسی از آن تبیین و طبقه بندی کرده اند و مولوی در مثنوی معنوی به عنوان برجسته ترین اثر عرفانی در زبان فارسی با دقّت و ظرافت بدان پرداخته و ناشناختگی ذات خدا را آورده است. هم چنین لائودزی، حکیم چینی در دائودِه جینگ، مهم ترین متن آیین دائو که هجده سده پیش از مثنوی معنوی نوشته شده، مباحثی عمده و باریک بینانه در شناخت ناپذیری ذات دائو مطرح کرده است. هدف این جستار بازنمایی و تحلیل یافته های ذات و صفات خدا در مثنوی معنوی و دائودِه جینگ و تبیین همسانی و ناهمسانی آن هاست که با روش توصیفی- تحلیلی سامان یافته است؛ چنانکه دستاوردهای پژوهش نشان می دهد، حقیقت ذات خدا در مثنوی معنوی و دائو در دائودِه جینگ ذهن گریز و شناخت ناپذیر است، امّا صفات خدا در مثنوی معنوی بسیار پرشمارتر از صفات دائو در دائودِه جینگ است که این موضوع نظر به گستردگی اسم شناسی در عرفان اسلامی و تفسیرهای عرفانی از اسماء خدا قابل توجیه است. هم چنین برخی صفات دائو مانند ژرف بودن، بی صدایی و بی صورتی اگرچه فاقد معادل شناخته در عرفان اسلامی هستند، امّا در مثنوی معنوی به مثابه صفات خدا به کار رفته اند.
بازتاب تجدد و حیرت در سفرنامه های ایرانیان عصر قاجار
منبع:
اجتماعیات در ادب فارسی سال ۲ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵
1 - 24
حوزههای تخصصی:
مفهوم تجدد از جمله مهم ترین مفاهیمی است که از عصر قاجار تاکنون هم «پرسش» آفریده و هم «مسأله» و نیز «حیرت». در سفرنامه سیاحان حیرت افروزی، بارز و برجسته است. روش تحقیق، کیفی است که با رویکرد تفسیری-تاریخی و با برخورداری از درک همدلانه مبتنی بر کشف نیت مؤلف تنظیم شده، و با تأکید بر امکان گزینش دوگانه مؤلف- مفسّر صورت بندی شده است. با در نظر گرفتن اینکه در ایرانِ عصر قاجار، با جامعه ای بازمانده و مردمانی فقیر در مقایسه با اروپا روبرو بوده ایم، این پرسش به میان خواهد آمد که بازتاب تجدّد از نگاه سیاحان ایرانی در سفر به غرب چگونه رؤیت، تجربه و روایت شده است؟ این نوشتار معطوف به دو مفهوم «تجدّد» و «حیرت» و بازیابی آن در سفرنامه های سیاحان ایرانی است. در این مقام، ما برحسب متون مورد مطالعه، با ریخت شناسی «تجدد» به مثابه ترقّی با رویکردی ایجابی_ایلافی، در قالب نوسازی، شهرسازی و صنعتی شدن، و «حیرت» به مثابه عرفی نگری در ذیل اعجاب آفرینی، باورناپذیری، تحسین آشکار و غبطه خوری روبرو هستیم. ریشه های تحیّر به مختصات تجدّد به سه ساحت «اندیشه»، «سیاست»، «جامعه و فرهنگ» بازمی گردد. در حاشیه این حیرت آفرینی، در دو ساحت «دین و اخلاق» و «سیاست بین المللی و نظامی» با رویکرد انتقادی مواجه ایم.
بررسی تطبیقی جلوه های پایداری مادرانه در رمان پسااستعماری (مطالعه موردی: رمان های «دلبند» و «هزاران خورشید تابان »)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات پایداری سال ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۹
135 - 164
حوزههای تخصصی:
مسئله اصلی تحقیق پیشرو همتافتی و پویایی مقاومت مادرانه شخصیت های سته و مریم در رمان های «دلبند» و «هرازان خورشید تابان» اثر تونی موریسون و خالد حسینی است که در برابر گستره گفتمان روایی پسااستعماری به تصویر کشیده شده است. پرسش اصلی تحقیق این است که نمودهای پایداری در این دو رمان پسااستعماری چه است و نویسندگان این دو رمان چگونه پایداری مادرانه را پردازش کرده اند. هدف این جستار بررسی قدرت مقاومت به عنوان یک سازوکار فرهنگی سازنده، نقش محوری سته و مریم در حک کردن هویت های خودمختار که زیر سایه ظلم ناشی از نظام مردسالاری و گفتمان نواستعماری آمریکا قرار دارند، بررسی می شود. با پیوند مفهومی تأثیر مادر در ایجاد پایداری منسجم، شخصیت سته و مریم را می توان به عنوان یک معمار تعیین کننده در یک صدایی روایت های مخالف و ضد هژمونیک استعمار نو که برای زایش هویت فردی و نسلی حیاتی است، برجسته کنیم. این پژوهش به روش تحلیل محتوا به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است و با الهام از نظریه های گایاتری اسپیواک و مفهوم مقاومت از دیدگاه او و بر مبنای ادبیات تطبیقی مکتب امریکایی به ارزیابی تجربیات قهرمانان این دو رمان سته و مریم در مواجهه با ظلم مضاعف استعمار نو و نقش مادر در ایجاد بنیاد هویت برای فرزند دلبند و عزیزه می پردازد. همان طور که از نام فرزندان پیداست، در هر دو رمان هر دو عزیزه و دلبند هستند و این انتخاب تعمدی بوده است و حاکی از آن است که در برابر استعمار باید از فرزندان دلبند خود دفاع کنیم. عنصر مقاومت در این مقاله از طریق یک تحلیل مقایسه ای دقیق، بر قدرت دگرگون کننده شخصیت های سته و مریم و ریشه یابی آگاهی جمعی نسبت به مقاومت تأکید می کند و به یک الگوی نوظهور از شکل گیری هویت اشاره می کند و در پایان به این نتیجه می رسد که همانند مریم، سته نیز تحت تأثیر عشقی پایدار، ساختارهای اجتماعی برخاسته از سیاست های نوین استعمار نو را بازخواست می کند و جوهر آزادی، زندگی و هویت را مورد پرسش قرار می دهد؛ درحالی که اقدام فداکارانه مریم به دنبال محافظت از آینده ای نوبنیاد است، سته با کشتن دلبند قصد دارد آینده ای تاریک را از صحنه زندگی دلبند حذف کند؛ آینده ای از ذلت و خواری زیر چکمه های استعمار. حرکت سته به مفهوم واقعی کلمه همان هیهات منّا الذلّه است. این اقدام سته اوج عزت نفس و مقاومت وی در برابر استعمار است.
وصل و فصل در منظومه گرشاسپنامه و داستان بیژن و منیژه شاهنامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مبحث «وصل و فصل» از حساس ترین مباحث علم معانی به شمار می رود که در شناخت دقائق نحوی و بلاغیِ آثار ادبی نقشِ بسزایی دارد و همواره میان بلاغیون سنّتی و مدرن، جایگاه خاصی داشته است. داستان بیژن و منیژه شاهنامه و منظومه گرشاسپنامه را می توان از برجسته ترین آثار حماسی-پهلوانی در ادبیات فارسی دانست که ظرفیت های بسیاری را در بررسی تطبیقی بلاغتِ نحوی برای پژوهشگران در انعکاس ویژگی های دستوری و بلاغیِ دو اثر فراهم خواهند کرد. در این پژوهش، به منظور دریافت مقاصد و معانیِ بلاغیِ نهفته در دو اثر، نوع ساخت واحدهای معنایی در سطوح مختلف از قبیل: جمله واره، جمله، بیت و حتی ابیات با معنای مرتبط و وابسته به هم (موقوف المعانی) و ترکیب هر یک از این سطوح، مورد بررسی قرار گرفته است. در این راستا، با روش توصیفی-تحلیلی به مطالعه انسجام متن از مسیر پیوستگی یا گسستگیِ معانیِ بلاغی در هر یک از سطوح مذکور پرداخته و با مشخص نمودن پراکندگی حروف ربط و شناخت انواع آن، کارکرد بلاغی آن ها را در دو اثر، مورد بررسی و قیاس قرار داده ایم. نتایج پژوهش حاکی از آن است که فردوسی و اسدی توسی، با ایجاد نوعی ارتباط زمانی و مکانی و پیوند علّی و معلولی میان جملات و با بهره مندی از انواع حروف ربط همپایه ساز و وابسته ساز در وصل ها و نیز رعایت موازیِ ترتیب زمانی و منطقی میان جملات در فصل ها، پیوندی مستحکم و منطقی در متن و انسجام معناییِ ویژه در سلسله روایت رویدادها ایجاد کرده اند.
واکاوی تجربه های عرفانی انفسی در دیوان غزلیات شمس بر مبنای نظریه هرمنوتیک گادامر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ادبی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۸۱
177 - 205
حوزههای تخصصی:
تصویرگریهای نشأت گرفته از تجربه عرفانی انفسی در غزلیات مولوی، تا کنون به طور اختصاصی و مستقل، یکجا و منتظم کاویده نشده است؛ اگرچه به نحوی کلی و کلان، اقسام و شاخه های خیال بندیها و تصویر آفرینی های مولوی در چرخه پژوهش قرار گرفته است. این پژوهش مدعی است که مولوی در غزلیات شمس توانسته است تصویرهای ناب برجوشیده از تجربه درونی و شهودی خود را، که عموماً غیرقابل توصیف است به زنجیر بیان بکشد و این رخدادی است نادر که مولوی آن را پشت سر نهاده و موفّق شده است انتزاعی ترین تجربه ها را به زبان بیاورد. در این پژوهش، که بر اساس شیوه توصیفی-تحلیلی با ابزار کتابخانه ای و استنادی و در چارچوب نظری هرمنوتیک گادامر انجام شده است، پس از مروری بر نظریات پژوهشگران مختلف درباره جداسازی تجربه عرفانی، آن دسته از غزلیات دیوان شمس که به طور خاص، نمودهایی از تجربیات عرفانی انفسی مولوی به شمار می رود بر اساس احساس جاری در غزل به چهار دسته تفاخر و هشدار، بازخواست و ملامت، ضرورت بازشناسیخویشتن و شوق و بخشایش تقسیم بندی شده و برای نمونه، غزلی از هر کدام از این دسته ها، بررسی و تحلیل قرار شده است.
De la conceptualisation des paradigmes «génotype» et «phénotype» à la croisée de la psychologie génétique-environnementale de «l’inné» et «l’acquis» à travers l’identification d’Eugène de Rastignac dans Le Père Goriot d’Honoré de Balzac(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
La présente étude examine, selon une approche analytique-descriptive, et à travers la méthode de bibliothèque au niveau de la collecte de données et d’informations, l’impact du milieu et de l'hérédité dans une œuvre phare de la littérature du XIXe siècle: Le Père Goriot d'Honoré de Balzac. Les traits acquis apparaissent généralement au fil du temps et sous l'influence des facteurs externes tels les milieux familial et social, et jouent, par là, un rôle crucial dans le développement de la personnalité. Dans le corpus choisi, nous cherchons à montrer que selon la théorie de Freud, la formation de la personnalité d’Eugène de Rastignac reflète les traces d'un milieu inapproprié et d'une hérédité défavorable, ce qui demeure manifestement repérable dans son mode de vie, bref dans son être au monde au fil du temps. La problématique de notre recherche se résume autour de ces interrogations primordiales: Quels sont les facteurs qui peuvent changer la personnalité du protagoniste tout au long de sa vie et dans son passage du milieu d’origine (province d’Angoulême) au milieu de destination (ville de Paris)? Quel est l’impact du milieu et de l'hérédité sur la formation du comportement et de l’identité Innée et Acquise du personnage à toutes les étapes de la vie? Lequel des deux facteurs de l’environnement et de l’hérédité parait plus performant dans le processus du développement de la personnalité du protagoniste? A cet effet, l’approche psychanalytique de Freud, l’orientation cognitivo-constructiviste de Piaget, le modèle Stimulus-Réponse-Conséquence de Wallon, et le behaviorisme de Watson, servent d’angles théoriques à la méthodologie adoptée. Le choix du sujet et la problématique adoptée s’expliquent à travers l’impact de l’hérédité et du milieu en tant que deux facteurs dynamiques fondamentaux qui imprègnent la personnalité au niveau des caractéristiques innés et acquis, configurés par le continuum intrinsèques/extrinsèques, et conditionnés par les traits génotype/phénotype.
آسیب شناسی مبانی و بنیان های ِاسطوره پژوهی در ایران در حوزه مطالعات متن شناختی، کارکرد گرایی و نظریه پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آسیب شناسی اسطوره پژوهی در ایران، درچارچوبِ مطالعات متن شناختی، کارکرد گرایی و نظریه پژوهی، فرآیند اسطوره پژوهی را در ایران، بارورتر می سازد. اسطوره پژوهی درایران– با خاستگاه دانشگاهی و یا غیر دانشگاهی – به دور از نظام طبقه بندی جهانی و در نگاهی جزیره وار، بیشتر به تک نگاری اساطیر ایران و پژوهش های متن شناختی پرداخته است. در این پژوهش، تمایزی بیناسطوره شناسی بر پایه مکتب های این حوزه در غرب و نظریه پژوهی بااسطوره پژوهی رایج در میان پژوهشگران ایرانی قایل می شویم که با این مکتب ها، نظریه ها وکارکردهای اسطوره شناسی کم و بیش ناآشنایند. اسطوره پژوهی درایران، از آفت های گوناگونی در این حوزه رنج می برد ازجمله: تمرکز بر متن به جای ژرف ساخت اساطیری، روایت پردازی و صرفِ شارح بودن، آشنایی اندک با مکتب های اسطوره شناسی، نگاه جزیی گرا، روش مند نبودن اسطوره پژوهی، آشنایی اندک با مطالعات میان رشته ای، رویکرد اثبات گرا به جای فرااثبات گرا، کاستی های ناشی از ترجمه متن های اسطوره شناسی غربی، بی توجهی به نقش سیّال اساطیر، کم توجّهی به هدف های اسطوره شناسی، بی توجّهی به خوانش اسطوره های ایرانی در طبقه بندی منسجم جهانی، کم توجّهی به کارکرد اساطیر در کاربَست علوم دیگر، یکسان انگاری قلمرو تاریخ و اسطوره و نبودِ رشته تخصصی اسطوره شناسی در دانشگاه های ایران. نویسندگان در این مقاله می کوشند به آسیب شناسی اسطوره پژوهی درایران بپردازند و شماری از این آفت ها و کاستی ها را برشمارند و راهکارهایی در زدودن این آفت ها به دست دهند.
ملاحظات بینامتنی در شعر و زندگی خاقانی و بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین رویکردهای ادبی در نقد ادبی جدید، بینامتنیت یا رویکرد میان متنی است؛ این اصطلاح را ژولیا کریستوا در حدود پنجاه سال قبل مطرح کرد و باب تازه ای برای تحلیل متون گشود. در بینامتنیت، بر خلاف دیدگاه های کلاسیک که متون را حاصل نبوغ شاعر یا کاتب می پنداشتند، بحث بر سر آن است که متون بر یکدیگر تأثیر می گذارند و از این رهگذر، آثار جدید خلق می شود. به عبارت دیگر، بن مایه جنبه هایی از آثار متأخر، آثار متقدم است و هر اثری می تواند ضمن تأثیرپذیری از آثار پیشین، بر آثار پسین نیز مؤثر باشد. در تحلیل های بینامتنی، هدف عمده، نشان دادن مشابهت های موجود در متون ادبی، اعم از نظم یا نثر است. در ادبیات و بویژه، متون شعری، می توان وجوه تشابه قابل توجهی در بین آثار ادبی یافت و نشان دادن این همانندی ها می تواند برای درک نکته های غامض یا روشن کردن ابعادی از این متون، سودمند باشد. نگاهی به اشعار ملک الشعراء بهار (1265-1330)، شاعر، ادیب و سبک شناس معاصر -با وجود ادعای خود او در داشتن سبکی نو- گویای آن است که بهار، در زمینه های تعبیرات و مضامین ... از سرایندگان کهن و بویژه خاقانی شروانی(520-595 ﻫ .ق)، متأثّر بوده است. این مقاله کوششی است برای نشان دادن این تأثیرپذیری و نمایاندن همانندی های این دو سراینده و بازنمودِ توجه بهار به سراینده نامدار شروان، و سرانجام آن که بهار تا چه میزان در بسیاری از مضامین شعری خود از خاقانی شروانی بهره گرفته است.
تحلیل تطبیقی ساختار دیباچه های کتب تاریخ و تذکره های عصر صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نثرپژوهی ادب فارسی دوره ۲۶ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۵۴
109 - 138
حوزههای تخصصی:
دیباچه دروازه ورود خواننده و نویسنده به متن اصلی است. سنّت دیباچه نویسی در سده های چهارم و پنجم هجری رونق گرفت و در دوره تیموری به نقطه اوج و اعتلای خود رسید. دیباچه نویسی در دوره صفوی نیز ادامه یافت و با نوآوری ها و دگرگونی هایی همراه بوده است. تاریخ نگاری و تذکره نویسی دو زمینه ای است که در عصر صفوی توجّه ویژه ای به آن ها شده است. در این جستار، ساختار دیباچه-های متون منثور عصر صفوی و ارکان تشکیل دهنده آن ها با تکیه بر کتاب های تاریخ و تذکره ها به روش تحلیلی توصیفی بررسی و نقاط اشتراک و افتراق آن ها تبیین شده است. یافته های تحقیق حکایت از آن دارد که هرچند نویسندگان عصر صفوی در نوشتن دیباچه ها از سنّت دیباچه نویسی در ادوار گذشته تبعیت کرده اند، امّا ساختار دیباچه های متون مورد بررسی با تغییراتی همراه بوده است. نعت و منقبت اهل بیت (ع) بخصوص مدح حضرت علی (ع) و رساندن نسب ممدوح به امامان معصوم به دلیل رواج مذهب تشیّع در عصر صفوی، از اختصاصات دیباچه های متون منثور این دوره است. مورّخان و تذکره نویسان در نگارش حمد و ثنای الهی، نعت و منقبت پیامبر (ص)، فصل الخطاب، معرّفی نویسنده، سبب تألیف کتاب، تأکید بر اهمّیت موضوع کتاب تقریباً عملکرد یکسانی داشته اند؛ امّا در پرداختن به ستایش مُهدَی الیه (اهداشونده)، نعت و منقبت اهل بیت (ع)، تاریخ تألیف و وجه تسمیه کتاب، ذکر منابع اثر و خاتمه دیباچه متفاوت عمل کرده اند. همچنین در پردازش مطالب تذکره نویسان نسبت به مورّخان به تفصیل سخن رانده و بیانی ادیبانه تر داشته اند.
«محلِ اخلاص»؟ «محکِ اخلاص»؟ «مُخِّ اخلاص»؟ «میخِ اخلاص»؟ «محضِ اخلاص»؟ در عبارتی از صد میدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بیان مسئله: صد میدان یکی از قدیم ترین آثار عرفانی به زبان فارسی است که حاصلِ مجالسِ خواجه عبداللّه انصاری در محرّم 448ق بوده است. میدانِ بیست ویکم از صد میدان درباره توکّل است و در آن آمده است: «توکّل قنطره یقین است و عمادِ ایمان و محلِ اخلاص». این سخن در کتاب های دیگر مانند تفسیر کشف الأسرار، أنس التَّائبین و حدیقه الحقیقه نیز نقل شده است؛ امّا در دست نوشت ها و چاپ های این متون، ترکیبِ «محلِ اخلاص» به چهار گونه دیگر نیز آمده است: «محکِ اخلاص»، «مُخِّ اخلاص»، «میخِ اخلاص» و «محضِ اخلاص». هرکدام از مصحّحانِ این متون به گونه ای این ترکیب را پذیرفته و چاپ کرده اند: سرژ دو بورکوی و علی اصغر حکمت: «محلِ اخلاص»؛ محمّدسرور مولایی: «محکِ اخلاص»؛ علی فاضل: «مُخِّ اخلاص»؛ محمّدعلی موحّد و نیز حسن نصیری جامی: «میخِ اخلاص». از میان این پنج ضبط، کدام یک درست است؟ این پژوهش به بررسی این عبارت از صد میدان در دو چاپِ اصلیِ آن پرداخته است.
روش: این پژوهش به روش توصیفی- تحلیلی و با شناساییِ منابعِ گوناگونی که عبارت پیش گفته در آن آمده، در تلاش است تا با استناد به دلایل متعدّد نسخه شناسی، زبانی و بلاغی، ضبط صحیح ترکیب یاد شده را مورد بررسی قرار دهد.
یافته ها و نتایج: از میان ضبط های پنجگانه مذکور، ضبط برتر و صحیح «محلِ اخلاص» است. همچنین پژوهش حاضر بر اهمیّتِ یافتنِ منابع و مآخذِ مؤلّف در متونی که نسخه های خطی معتبر ندارند و اهمیّتِ شناختِ منابعِ جنبی در تصحیحِ آن متون تأکید کرده است.
بررسی مراحل حل مسأله و ویژگی های حل کنندگان مسئله در انیمیشن های کودکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از پژوهش حاضر، بررسی مراحل حل مسئله و ویژگی های حل کنندگان مسئله در انیمیشن های کودکان براساس مراحل حل مسئله ی دیویی و ویژگی های حل کنندگان مسئله ی گریفین بود. پژوهش حاضر در پارادایم تحقیقات کیفی قرار داشت. انیمیشن های بررسی شده در این پژوهش، شامل ده انیمیشن از انیمیشن های برگزیده ی جایزه ی اسکار بود که به صورت تصادفی انتخاب شدند. این انیمیشن ها با استفاده از روش تحلیل محتوای قیاسی و براساس مراحل حل مسئله ی «دیویی» و ویژگی های حل کنندگان مسئله ی گریفین بررسی شدند. نتایج پژوهش نشان دهنده ی این بود که از بین مراحل حل مسئله، بیشترین مرحله مربوط به ارائه ی راه حل و بررسی راه حل ها بود و کمترین مرحله نیز تدوین نتایج و ارزیابی آن ها بود. در این بین از میان ده انیمیشن تحلیل شده؛ انیمیشن شهر اشباح و زوتوپیا بیشترین مراحل حل مسئله و انیمیشن های دلیر و منجمد کمترین مراحل حل مسئله را داشتند. نتیجه ی دیگر پژوهش، تحلیل ویژگی های حل کنندگان مسئله بود که بیش ترین این ویژگی ها مربوط به کارآمدی و کمترین آن ها مربوط به دانش پیشین بود. ویژگی های جست وجوی کمک و تولید راه حل های مختلف نیز مشاهده شدند. از بین انیمیشن های تحلیل شده در این قسمت انیمیشن های کوکو، شهر اشباح و زوتوپیا بیشترین ویژگی های حل کنندگان مسئله را داشتند و انیمیشن های بالا و دلیر کمترین فراوانی را به خود اختصاص دادند.
بررسی بدیع لفظی در دیوان فدایی مازندرانی
حوزههای تخصصی:
بدیع دانشی است که با آن زیبایی سخن آشکار می شود. علم آرایش کلام است که زبان معمولی را با صنایع و عناصر زیبایی آفرین به شعر تبدیل می کند و به گفته بزرگان بلاغت، علم بدیع، زیوری است که سخن را بدان می آرایند. اشعار مذهبی و عاشورایی نیز سرشار از صنایع بدیعی و آرایه های زیبایی شناسانه هستند. یکی از شاعران مذهبی سرای عهد قاجار، فدایی مازندرانی است که اشعار وی دارای ظرفیت های زیباشناسانه بدیعی از نوع لفظی و معنوی است. این مقاله به روش کتابخانه ای، به بررسی منظومه فدایی مازندرانی از این منظر پرداخته است و داده های کمی و کیفی حاصل از واکاوی عوامل زیبایی آفرین بدیعی شعر این شاعر را به شکل توصیفی تحلیلی ارائه کرده است. جامعه آماری پژوهش، دیوان فدایی مازندرانی و نمونه آماری، مقتلِ چهارم این اثر است. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از آن است که از میان عناصر بدیع لفظی، از شیوه موازنه بیشتر از ترصیع بهره گرفته شده است. در صنعت جناس، تنوع جناس ها به خوبی مشاهده می شود و در بحث تکرار، گونه های مختلف این صنعت به تناسب مضمون و محتوای شعر استفاده شده است.
تحلیل کارکردها و کاربردهای موقعیت داستانی: «مطالعه موردی: رمان شازده احتجاب»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۲۳
131 - 155
حوزههای تخصصی:
این پژوهش به کارکردها و کاربردهای موقعیت داستانی می پردازد و نشان می دهد موقعیت، فراتر از جنبه پس زمینه ایِ خود می تواند نقشی فعّال، به عنوان عنصری تأثیرگذار، در داستان داشته باشد. موقعیت داستانی، هم در شکل گیری لایه های معنایی داستان مشارکت می کند و هم در ساخت یابیِ ساختار آن دخیل است. درک حال و هوای داستان نیز ممکن است به طور مستقیم وابسته به موقعیت داستانی باشد. گاهی موقعیت، با تحت تأثیر قرار دادن شخصیت ها، بر فرآیند رشد یا سرکوب آن ها نقش دارد. همچنین، در مواردی، با ایجاد تنش و کشمکش برای شخصیت ها بر طرح داستان تأثیر می گذارد. موقعیت داستانی، در بسیاری از داستان ها، جنبه ای نمادین یا استعاری پیدا می کند و می تواند بر ایده ها و مضمون های کلّی تر داستان دلالت داشته باشد. در رمان شازده احتجاب نیز موقعیت داستانی نقشی مهم و اساسی دارد؛ تا آنجا که به اندازه شخصیت ها و گاهی بیش از آن ها در شکل گیری روایت های درونِ رمان دخالت دارد. سرنوشت شخصیت های داستان شازده احتجاب، چه در گذشته و چه در اکنونِ داستان، به شدت به موقعیت گره خورده است؛ به نحوی که رها شدن از یک موقعیت به معنای تغییری بزرگ در زندگی شخصیت ها تلقی می گردد. پرسش اساسی این پژوهش آن است که موقعیت داستانی چه کارکردها و کاربردهایی در داستان می تواند داشته باشد؟ سپس، به عنوان مطالعه ای موردی، در پی آن است که نقش موقعیت را در داستان شازده احتجاب بررسی کند و درنهایت نشان می دهد در این رمان، موقعیت داستانی عنصری است که اهمیت ساختاری و معنایی دارد.
مقایسه ی تطبیقی کارکرد تمثیل حیوانات در کلیله و دمنه، مرزبان نامه و سندبادنامه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
تمثیل حیوانات در ادب فارسی کاربرد دیرینه ای دارد. مساله ی اصلی پژوهش حاضر، مقایسه ی کارکرد تمثیل حیوانات در سه اثر تعلیمی؛ کلیله و دمنه، مرزبان نامه و سندبادنامه است تا تبیین شود که چگونه هر یک از سه اثر مورد نظر، تمثیل های حیوانات را در راستای اهداف خاص خود به کار بسته اند. ارزش این پژوهش به جهت اهمیت ادبی تمثیل و نیز جایگاه ارزشمند ادبیِ سه اثر مورد نظر در حوزه ی ادب تعلیمی است. مهم ترین پرسش های پیش روی آن است که؛ در سه اثر مورد نظر، کدامین کارکردها برای تمثیل حیوانات در نظر گرفته شده؟ وجوه مشابهت و مفارقت این کارکردها چیست؟ این جستار با ابزار کتاب خانه ای و به روش توصیفی- تحلیلی با بررسی شواهد مثالی از حکایات دارای تمثیلات حیوانی از هرسه اثر فراهم آمده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که؛ نویسندگان هر سه کتاب با بهره گیری از تمثیل حیوانات، معانی پیچیده را آشکار کرده، فضیلت ها و رذیلت های اخلاقی را بیان داشته اند؛ کارکرد تمثیل در کلیله و دمنه بیش تر بر توازن قدرت تکیه دارد و اغلب سیاسی، اجتماعی و اخلاقی است اما کارکرد تمثیل در مرزبان نامه بیش تر اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است و در سندبادنامه با بهره گیری از تمثیل بر اساس باورهای آن روزگار به مکر زنان پرداخته دارای جنبه های اخلاقی، اجتماعی و فرهنگی است.
قیام شیخ عبیدالله نهری و سرگذشت یکی از صوفیان نقشبندی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در صدو پنجاه سال گذشته در مناطق مختلف کردستان قیام هایی بر ضد حکومتهای قاجار و عثمانی شکل گرفته است که قیام شیخ عبیدالله نهری از صو فیان بزرگ پیرو طریقت نقشبندی یکی از آن قیام هاست که به واسطه وجهه ی دینی آن در میان توده های مختلف مردم کُرد بازتاب زیادی داشت. این جنبش که در ابتدا قرار بود علیه ی دولت عثمانی شکل گیرد، با چرخشی، به داخل مرزهای ایران تغییر مسیر داد و مشکلات جدی را برای حکومت های ایران و عثمانی بوجود آورد. این جنبش مدتی از آغاز آن نگذشته بود که شکست خورد و رهبر آن دستگیر و به حجاز تبعید شد.یکی از مسائلی که درباره ی این جنبش مطرح است و تاکنون کمتر مورد توجه قرار گرفته است بازداشت و دستگیری فعالان و مروّجان طریقت نقشبندی در ایران به جرم همکاری با شیخ عبیدالله بوده است که در خارج از مناطق جغرافیایی مناطق کردنشین به تبلیغ طریقت نقشبندیه می پرداختند. این نوشتار به بیان شرح حال یکی از صوفیان نقشبندی به نام شیخ محمود سنندجی (عارف)می پردازد که همزمان با قیام شیخ عبیدالله در شهر تالش در استان گیلان دستگیر و در تهران زندانی می شود ود رنهایت در زندان دارفانی را داع می گوید.این نوشتار اولین گزارش ازاین واقعه است.
روابط ساختاری ارکان عروضی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۴۳)
35 - 54
حوزههای تخصصی:
ارکان عروضی از بخش های اصلی دانش عروض به شمار می روند؛ ازهمین رو یادگیری ارکان و نظام حاکم بر آنها در عروض سنتی جایگاهی خاص داشته و شناخت ارکان سالم و مزاحف همواره بخشی بزرگ از این دانش بوده است. با آشکارشدن عیوب عروض سنتی، عروضیان کوشیدند نظام های جدیدی برای تبیین وزن شعر ارائه کنند. در این مسیر هرکدام، ارکان مدّنظر خود را معرفی کردند؛ اما آنچه در این میان مغفول ماند، تبیین رابطه میان ارکان در عروض جدید و ارائه ساختاری برای آنهاست. این امر به آشفتگی در مقدمات و پایه های این دانش و دشواری یادگیری آن انجامیده است. در این پژوهش سعی بر آن بوده است تا روابط میان ارکان شناسایی و به صورت ساختاری تبیین شود. حاصل این تحقیق، شناسایی دو نوع رابطه ساختاری میان ارکان در عروض فارسی است. رابطه نخست براساس افزایش یا کاهش هجاهای آخر ارکان شکل می گیرد و رابطه دوم مبتنی بر مفهوم کهن «دایره عروضی» است و با آن می توان ارکان را از دایره هایی به دست آورد که «دایره های رکنی» می نامیم. بر اساس این دو نوع رابطه، دو ساختار جدید معرفی می شود که به ترتیب «ساختار خطی» و «ساختار دایره محور» نامیده شدند. نتیجه مشترک این دو ساختار نشان می دهد که اگر نظریات نادر را کنار بگذاریم، تعداد ارکان صحیح فارسی از یک هجایی تا پنج هجایی، چهل و چهار رکن است که عبارت اند از: یک رکن یک هجایی، دو رکن دو هجایی، هفت رکن سه هجایی، سیزده رکن چهار هجایی و بیست و یک رکن پنج هجایی.
بررسی سیر تطورِ سبک زبانی و بلاغی کلیله و دمنه و اقتباس های آن برای کودکان و نوجوانان (مطالعه موردی: نگار دانش و قصه های خوب برای بچه های خوب)
حوزههای تخصصی:
اقتباس، تولید اثر ادبی (یا هنری) جدید مبتنی بردست کم یک پیش اثر است که به شیوه بازنویسی، بازآفرینی و ... صورت می گیرد. اقتباس از متون کهن ادبی، از دیرباز یکی از رایج ترین راه ها برای تولید محتوای ادبیات کودک و نوجوان بوده است. کلیله و دمنه بواسطه ساختار روایی، داستان های پندآموز و شخصیت های جانوری، همواره مورد توجه بیشتری بوده و از دوره مشروطه که نخستین بچه خوانی ها برای استفاده در مکتبخانه فراهم آمد، اقتباس هایی از آن برای مخاطبان کم سال تر صورت گرفت. بچه خوانی ها متونی بودند که در مکتبخانه ها برای زبان آموزی، آموزش ادب درس و ادب نفس و تبیین هنجارهای اخلاقی و مهارت های زندگی برای مخاطبان کودک و نوجوان فراهم می شد. در این پژوهش متن کلیله و دمنه (به مثابه پیش اثر) با متن نگار دانش و قصه های خوب برای بچه های خوب (به مثابه دو اقتباس نوجوانانه از کلیله)، به شیوه قیاس عبارت به عبارت، مورد بررسی زبانی و سبکی قرار گرفته است. این بررسی نشان می دهد که در اقتباس از کلیله هرچه به زمان معاصر نزدیک تر می شویم، پایبندی به متن پیش اثر هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ زبانی کمتر و صراحت و ایضاح متن بیشتر می شود. همچنین در این بازنویسی ها توضیح و توصیف نسبت به متن پیش اثر افزون تر، عبارات عربی و ضرب المثل های دشوار، اندک تر و اعتماد به درک و دریافت مخاطب و سفیدخوانی او کمتر شده است. به لحاظ بلاغت نیز، به جرئت می توان گفت صنایع ادبی و بلاغی در طول زمان از اقتباس ها رخت بربسته و زبان ادبی به زبان خودکار نزدیک و نزدیک تر شده است.
تحلیل تطبیقی مفاهیم اسطوره ای نماد انگشتری و بررسی بازتاب آن در حکایتی از اقبال نامه نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۳ بهار ۱۴۰۲ شماره ۵۶
45 - 84
حوزههای تخصصی:
نمادپردازی، یکی از کاربردی ترین شیوه ها برای انتقال و تداعی معانی است. از دیرباز تا کنون، هنرمندان و سخنوران به یاری همین ویژگی کاربردی نماد، جذّابیت های بیشتری به آثار خود افزوده اند. حکیم نظامی گنجه ای (وفات 614 ه .ق)، یکی از برجسته ترین منظومه سرایان زبان پارسی است که در مجموعه آثارش، بویژه پنج گنج، از زبان نمادین بهره برده است. نمادپردازی نظامی، محصول آشنایی او با سنّت های فکری، فلسفی، فرهنگی و عرفانی رایج در زمان خود بوده و از منابع مختلفی سرچشمه گرفته است. ازجمله نمادهای به کاررفته در آثار این شاعر بزرگ، نماد انگشتری است که در تمدّن ها و فرهنگ های کهن، سابقه طولانی دارد. از نظرگاه تاریخی و باورهای باستانی، انگشتری مفهوم پادشاهی، الوهیّت، جاودانگی و قدرت دارد. برهمین اساس، نتایج حاصل از پژوهش حاضر نمایانگر انطباق باورهای باستانی و اساطیری نماد انگشتری با همین نماد در حکایت انگشتری و شبان اقبال نامه نظامی است. انگشتری در این حکایت رمزی از قدرت برتر است و عناصر نمادین دیگر مانند چوپان، عصا و طلسم، همگی نماد انگشتری را تقویت می کنند.