فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۶۰ مورد از کل ۳۲۰ مورد.
منبع:
جامعه شناسی صنعتی سال اول زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱
216 - 240
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اگرچه انقلاب صنعتی باعث افزایش توانایی های انسان شده است اما محیط زیست نیز به مخاطره انداخته است. یکی از مسائل عمده زیست محیطی، تولید گسترده زباله جامد شهری است که در سراسر جهان، به سرعت در حال افزایش است. برآورد می شود، تولید زباله جامد شهری در سال 2050 به بیش از 4/3 میلیارد تن برسد که یک تهدید جدی برای محیط زیست و حیات انسان است. کاهش تولید زباله، بازاستفاده، و بازیافت، سه رویکرد عمده در مدیریت زباله های جامد شهری هستند که در کشورهای مختلف دنیا مورد توجه می باشند. اتفاق نظر وجود دارد که در سلسله مراتب مدیریت پسماند، کاهش تولید زباله دارای بیشترین نتیجه است. در ایران نیز به دنبال توسعه فعالیت های صنعتی، تولید زباله به طور گسترده افزایش یافته است اما رویکرد کاهش تولید زباله کمتر مورد توجه بوده است. بنابراین، هدف این پژوهش آن است که تعیین کننده های کاهش تولید زباله را در بین شهروندان مورد مطالعه قرار دهد.روش: این پژوهش در چارچوب روش شناسی کیفی و با استفاده از روش تحلیل تماتیک انجام شده است. مشارکت کنندگان، 15 نفر از شهروندان در آبادان می باشند که به صورت هدف مند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته، جمع آوری شده اند. مصاحبه ها در مکانی که نمونه ها تعیین می کردند و راحت تر بودند انجام شدند. هر مصاحبه به طور متوسط یک ساعت به طول انجامید و تا اشباع نظری، ادامه پیدا می کرد. کلیه مصاحبه ها با اجازه قبلی مشارکت کنندگان، ضبط و پس از اتمام، بر روی کاغذ مکتوب شدند. سپس، در قالب تم های اولیه، تم های فرعی، و تم های اصلی تنظیم شدند. و بالأخره، برای اعتمادپذیری داده ها از روش ارزیابی و بررسی کلیت یافته ها توسط مشارکت کنندگان استفاده گردید.یافته ها: براساس یافته ها، ادراک شهروندان از مفهوم زباله در دو مقوله «زباله به مثابه شیئی با ارزش» و «زباله به مثابه چیزی دورریختنی و بی ارزش» دسته بندی شد. به علاوه، یافته های حاصل از تعیین کننده های کاهش تولید زباله منجر به استخراج هجده تم فرعی گردید که پس از تحلیل و دسته بندی براساس تناسب و تشابه، در هفت تم اصلی به شرح ذیل دسته بندی شدند. 1) نگرش های زیست محیطی، 2) هنجارهای ذهنی، 3) بازبینی و برآورد رفتارِ ادراک شده، 4) تعهدات شهروندی، 5) آموزش و یادگیری، 6) رضایت از عملکرد شهرداری، و 7) کنترل و نظارت.نتیجه گیری: براساس نتایج تحقیق، نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که با تقویت نگرش های زیست محیطی، رشد هنجارهای ذهنی، افزایش تعهدات شهروندی، گسترش آموزش، بالابردن رضایت مندی از شهرداری، و ارتقای کنترل و نظارت، می توان تولید زباله را کاهش و به نجات محیط زیست کمک نمود.
حمله مغول و جایگاه آینده اندیشی در آثار ادبای قرون هفتم و هشتم هجری شمسی (مطالعه موردی حافظ)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینده پژوهی انقلاب اسلامی سال ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۸)
157 - 180
حوزههای تخصصی:
درباره تاثیر حملات نظامی بیگانگان بر فرهنگ جوامع مورد هجوم اجماع نظری فراگیر وجود دارد. بر اساس نگاه اندیشمندان طیف های مختلف فکری اساساً پدیده هایی نظیر جنگ و اشغال کشورها توسط نیروهای بیگانه نقشی بی-بدیل در جهت دادن به آثار فرهنگی جوامع داشته اند. موضوعی که به رغم فراگیری اما به دلیل تفاوت های فرهنگی-تمدنی جوامع مختلف از صورت بندی یکسانی برخوردار نیست. به عبارت دیگر جوامع مختلف بشری بسته به مختصات متفاوتی که دارند، تاثیرپذیری یکسانی از وقوع چنین پدیده هایی نداشته اند. پُرواضح است که بررسی عالمانه این موضوع بیش از هر چیز از کنکاش و جستجود در میان ملل متمدن و باسابقه حاصل خواهد شد. تاریخ پُر فراز و فرود ایران نمونه ای جذاب برای بررسی این موضوع است. ملتی که در طول تاریخ همواره با دو عنوان بیش از دیگر عناوین از آن یاد شده است. اول به عنوان کشوری که به دلایل متعدد مورد طمع بیگانگان بوده و دوم به عنوان جامعه ای که مهد ادبا و اندیشمندان حوزه های مختلف علمی-فرهنگی و به طور خاص ادبای برجسته بوده است. در میان تهاجمات نظامی مختلف از دوران باستان تا به امروز این اجماع وجود دارد که تهاجم گسترده قوم مغول را باید یکی از ویرانگرترین تهاجمات در نظر گرفت. شواهد و قرائن موجود نشان از آن دارد که این رویداد آثار متعددی بر فرهنگ جامعه ایرانی گذارده است. یکی از مهمترین قرینه های این موضوع آن است که به تعبیر محمدعلی اسلامی ندوشن از چهار شاعر بزرگ ایران تنها ابوالقاسم فردوسی پیش از یورش مغول به زندگی پای نهاده و سه تن دیگر(مولانا، سعدی و حافظ)، متعلق به دوره مغول یا ایلخانی اند. بدیهی است که توجه به این مساله هر پژوهشگری را به سمت بررسی آثار حمله مغول و تسخیر ایران بر نقش بندی اندیشه و ادب ایرانی رهنمون می سازد .....
عوامل مؤثر بر شادی کودکان در فضای باز مجتمع های مسکونی (مورد مطالعه: دو مجتمع مسکونی در شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات اجتماعی ایران سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
59 - 88
حوزههای تخصصی:
پژوهشِ حاضر با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر احساس شادی کودکان در فضای باز مجتمع های مسکونی انجام شده است. شادی به عنوان یک پدیده چندبعدی، شامل ابعاد اجتماعی (ارتباطات مثبت با دیگران)، عاطفی (تجربه احساسات مثبت) و شناختی (رضایت مندی) است که در تعامل با یکدیگر تجربه کلی شادی را شکل می دهند. تحقیق، از لحاظ هدف، کاربردی، از نظر نوع، کمی و به لحاظ روش، پیمایشی و توصیفی - تحلیلی است. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون، آزمون تی تک دامنه و آزمون رگرسیون در نرم افزار SPSS24 تحلیل شدند. نتیجه آزمون همبستگی پیرسون با ارائه ضریب 639/0 فرضیه پژوهش مبنی بر وجود رابطه مثبت و مستقیم میان کیفیات کالبدی – محیطی فضای باز مجتمع مسکونی و احساس شادی کودکان را اثبات کرد. بیشترین شدت ارتباط، متعلق به خوانایی و وضوح محیط (633/0) و بعد از آن، فضای سبز (577/0) بوده است. میزان پیش بینی کنندگی شادی بر اساس فاکتورهای محیطی، از طریق آزمون رگرسیون به دست آمد. نتیجه آزمون نشان داد که متغیرهای نظام حرکتی سواره (169/0) و امکانات فیزیکی محیط (177/0) دارای تاثیر غیرمستقیم بر شادی می باشند. درحالی که، سایر متغیرها دارای اثر توامان مستقیم و غیرمستقیم بودند: خوانایی و وضوح محیط (تاثیر مستقیم 271/0 و غیرمستقیم 232/0)، فضای سبز (تاثیر مستقیم 366/0 و غیرمستقیم 189/0) و دسترسی های پیاده (تاثیر مستقیم 218/0 و غیرمستقیم 203/0). بررسی نتایج به دست آمده نشان می دهد که کودکان برای احساس رضایتمندی و شادی، فعالیت و پویایی در محیط را به داشتن تجهیزات از پیش تعیین شده در محیط ترجیح می دهند. بنابراین، پژوهش های آتی می تواند در زمینه بررسی فعالیت های مطلوب کودکان در فضای باز مجتمع و شناسایی قابلیت های محیطی لازم برای این فعالیت ها صورت پذیرد.
بررسی مؤلفه های سیاسی اجتماعی مؤثر بر هویت مجازی جوانان شهر شیراز(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
پیشرفت تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی، در زندگی بشر سهم بسزایی داشته است. نمی توان تغییرات بنیادین ناشی از ظهور تکنولوژی های ارتباطی و اطلاعاتی را در عرصه های مختلف زندگی فردی و اجتماعی نادیده گرفت. لذا هدف این پژوهش تبیین تغییرات مؤلفه های سیاسی و اجتماعی جوانان توسط شبکه های مجازی می باشد. روش تحقیق پژوهش حاضر از حیث هدف کاربردی و برحسب ش یوه گ ردآوری داده ه ا توص یفی از ن وع همبس تگی اس ت. داده ها با روش پیمایشی و با بهره گیری از یک پرسشنامه محقق ساخته از ۳۸۴ نفر از جوانان ۱۵ تا ۲۵ ساله شهر شیراز گردآوری شد. نمونه گیری از طریق فرمول کوکران و به شیوه خوشه ای چندمرحله ای صورت گرفت. نتایج نشان می دهد که با ۰۰۱/۰ Sig= رابطه کاملاً معنی داری بین مؤلفه های اجتماعی و هویت مجازی وجود دارد. ضریب به دست آمده ۱۵۴/۰- می باشد که نشان دهنده همبستگی ضعیف و معکوس می باشد، این بدان معناست که هرچه مؤلفه های اجتماعی در مرتبه بالاتری قرار گیرد به همان نسبت، هویت مجازی در آنان رو به کاهش می گذارد و بالعکس.نتایج حاصل از تحلیل رگرسیون نشان داد که حدود ۳۵۴/۰ درصد از واریانس یا پراکندگی هویت مجازی توسط مؤلفه های سیاسی اجتماعی تعیین گردید. نتیجه نهایی پژوهش نشان داد که مؤلفه های سیاسی اجتماعی بر هویت مجازی جوانان شهر شیراز تأثیر می گذارد.
بررسی آینده ثبات سیاسی در رژیم صهیونیستی با رویکرد سناریونویسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینده پژوهی انقلاب اسلامی سال ۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۱۸)
207 - 228
حوزههای تخصصی:
در یک دهه اخیر، رژیم صهیونیستی از نظر سیاسی با تنش های زیادی از جمله درگیری با نیروهای فلسطینی، نزاع های داخلی و اختلافات سیاسی بین احزاب مختلف مواجه بوده است. با توجه به پیچیدگی های منطقه، احتمالاً اوضاع سیاسی در رژیم صهیونیستی پس از عملیات طوفان الاقصی پیچیده تر خواهد شد، اما ممکن است تغییرات مثبتی نیز در این میان برای حکومت اسرائیل رخ دهد. در این مقاله هدف آن است که با مطالعه رفتارهای احزاب سیاسی اسرائیل در طول سالیان گذشته، تحولات نظام سیاسی آن در 10 سال آتی به کمک سناریونویسی به روش جیمز دیتور مورد آینده پژوهی قرار گیرد. در این تحقیق آینده ثبات سیاسی طبق نظریه جیمز دیتور در 4 سناریو دسته بندی شده و پس از بیان هر سناریو پیشران ها و موانع آن بیان می شود. 3 مؤلفه تأثیرگذار بر پیشران ها و موانع وقوع هر سناریو تأثیرگذار است: مؤلفه های سیاسی داخلی، متغیرهای ساختاری نظام سیاسی و معادلات بین المللی. هر کدام از این مؤلفه ها چند زیر مؤلفه دارند که به ما کمک می کند پیشران ها و موانع وقوع یک سناریو را تبیین کنیم. در این پژوهش اتفاقات ده سال آینده رژیم صهیونیستی در قالب چهار سناریو مورد صورت بندی قرار گرفته است. بر این مبنا قدرت گیری جریان چپ و میانه رو، قدرت گیری جریان راست، تغییر پیاپی دولت ها و تغییر ساختار نظام سیاسی به عنوان سناریوهای احتمالی مورد بررسی قرار گرفت. بر اساس یافته های این پژوهش تغییر پیاپی دولت ها کماکان محتمل ترین سناریو برای آینده رژیم صهیونیستی است.
تحلیل تماتیک حجاب از منظر دختران جوان (در شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴
179 - 212
حوزههای تخصصی:
تغییرات سریع و بی سابقه متأثر از جریان گذار به مدرنیته و جهانی شدن فرهنگ، چالش ها و تناقض های فراوانی را در حوزه های مختلف، ازجمله حوزه مسائل دینی و ارزشی، به ویژه مسأله پوشش و حجاب زنان موجب شده است؛ درهمین ارتباط، دختران نسل های بعد از انقلاب اسلامی در ایران از طریق بازاندیشی مسأله حجاب، سعی در تمایز بخشی خویش با دیگری داشته اند. این پژوهش با هدف واکاوی تفاوت های نگرشی سه دهه از دختران بعد از انقلاب اسلامی در باب مسأله حجاب؛ به روش تحلیل تماتیک با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته با ۲۹ نفر از زنان ساکن شهر شیراز، صورت پذیرفته است. سیمای جمعیتی زنان موردمطالعه نشان داد که اغلب دارای تحصیلات دانشگاهی با میانگین سنی ۲۵ و ۱۳ نفر مقیّد و ۱۶ نفر مخالف حجاب بوده اند. یافته های این مطالعه درباره دلایل نگرش های متفاوت سه دهه از دختران در باب مسأله حجاب، در هشت مقوله حجاب ابزار جناح های سیاسی، تأیید دوستان، ارزش درونی خانواده، حجاب شخصی، حجاب مبتنی بر شرایط اجتماعی، حجاب تبعیض جنسیتی، حجاب تکلیفی و حجاب به عنوان قانون دسته بندی می شوند. بدین اساس، آن چه به عنوان نتیجه این بررسی می توان استدلال کرد، این است که رعایت حجاب و پوشش مطابق با ارزش ها و هنجارهای دینی، هنوز یکی از پاشنه آشیل های سبک زندگی اسلامی ایرانی به شمار می آید؛ هر چند که امروز زنان ما در مسأله حجاب هم در چالش بین سنت و مدرنیته درگیر شده اند، به گونه ای که سبک پوششی نسل دختران جوان ما دچار بازاندیشی شده و سبک های پوششی متفاوتی از زنان مشاهده می شود. مکتب اومانیسم و لیبرالیسم و تأثیر پدیده جهانی شدن نگاه به حجاب را در کشور تغییر داده است.
خرده سیاستِ زیست جنبش ها / ناجنبش های اجتماعی و دگرگونی دموکراتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴
337 - 366
حوزههای تخصصی:
در سالیان اخیر، در جوامع مختلف، شاهد ظهور کنش های جمعی ای بوده ایم که به نحو غلیظ تری مشخصه های جنبش های اجتماعی جدید (سازماندهی سست، فقدان رهبری و غیرایدئولوژیک بودن) را به نمایش گذاشته اند؛ کنش هایی که با اصطلاحاتی نظیر ناجنبش های اجتماعی و زیست جنبش خطاب می شوند؛ پرسش این است که، این گونه کنشگری از چه ماهیتی برخوردار است و چه تأثیری بر فرآیند دگرگونی دموکراتیک دارد؟ بر این اساس، فرضیه پژوهش این است که، زیست جنبش ها و ناجنبش های اجتماعی را می توان خرده سیاستِ مقاومت تعبیر نمود که در صورت بدل شدن به جنبش سیاسی می توانند کاتالیزور دگرگونی دموکراتیک (اعم از: دموکراتیزاسیون یا تعمیق دموکراسی) باشند، اما تأثیرگزاری قطعی و پایدار آن ها به شکل تحمیل تدریجی مطالبات خود به مناسبات زیست سیاسیِ حاکم صورت می گیرد. اثبات این فرضیه با اتکا به یک چارچوب نظری ترکیبی صورت می گیرد که متشکل از مفاهیم نظریه های اجتماعی-سیاسی متأخر (رویکردهای پساساخت گرا و مدرنیته متأخر) است؛ سه رکن این دستگاه مفهومی عبارتنداز: «سیاست زندگی» (آنتونی گیدنز)، «ریزوم وارگی» (ژیل دلوز)، و دوگانه «مطالبه دموکراتیک و پوپولار» (ارنستو لاکلا و شانتال موف). یافته های پژوهش حاکی از این است که اگرچه دگرگونی دموکراتیک مستلزم حرکت از کنش انفعالیِ خودابرازگری (مقاومت در برابر تصلب نهادی) به کنش فعالِ خلق روایت جمعی (برای جهش از هم بستگی انفعالی به موقعیت جنبش ضدهژمونی) است، زیست جنبش ها و ناجنبش های اجتماعی با ابراز مستقیم مطالبات شخصی شان عملاً زمینه ساز دگرگونی دموکراتیک در بلندمدت می شوند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی به ساماندهی داده های برآمده از منابع کتابخانه ای می پردازد.
صدای خاموش دختران معلول یزدی: برساخت محدودیت و محرومیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
79 - 100
حوزههای تخصصی:
دختران معلول جسمی _حرکتی از آسیب پذیرترین گروه های جامعه اند که در زیست جهان خود با چالش های زیادی روبه رو هستند. بر همین مبنا، پژوهش حاضر با هدف واکاوی و تحلیل تجارب زیسته دختران دارای معلولیت جسمی-حرکتی در ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی در شهر یزد انجام شده است. این تحقیق با رویکرد کیفی و با روش پدیدارشناسی انجام شده است. میدان تحقیق، شهر یزد و روش گزینش نمونه ، به صورت هدفمند و گلوله برفی با تعداد 18 نفر به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. مقوله های انگ هویتی، وازدگی، سربارگی، فوبیای تأهل، خانه نشینی اجباری، رنج تحصیل، نابرابری و محدودیت اجتماعی در مرحله کدگذاری استخراج شد. به روایت دختران، آنان جسم ناقص خود را در عین تحقیر، فرودستی و ناامیدی تجربه می کنند و معلولیت، تنها آنان را دچار مشکل نمی کند، بلکه خانواده، اطرافیان و جامعه در برساخت این چالش ها و تشدید آن، مشارکت بیشتری دارند که در یک پیوند نزدیک و نامناسب، چرخه معیوبی از محدودیت ها و محرومیت ها را برای آنان رقم می زند.
نوجوان سایبورگ و داده های دیجیتال؛ ردیابی آموزش و درآمدزایی در زیست دیجیتال نوجوان (کاربست قوم نگاریِ بیش از انسان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ارتباط نوجوان و داده های دیجیتال به خصوص بازی های ویدئویی در اشکال و ابعاد گوناگونی بررسی شده است. بااین همه، درهم کنشی و درون کنشی انسان و داده های دیجیتال و چگونگی تأثیر و تغییر هریک در این تعامل با نگاه پساانسان گرایی و مادی گرایی جدید، دغدغه به نسبت جدیدی است که هدف کلی را نه در تمرکز بر انسان در تعامل با غیرانسان ها و داده های دیجیتال، بلکه بر درهم تنیدگی انسان با غیرانسان ها درنظر می گیرد. هاراوی به بهترین شکل آن را در مفهوم و استعاره «شخصیت سایبورگ» مطرح کرده است. در این پژوهش، به فراخور این مقاله، با هدف ردیابی چگونگی درهم تنیده شدن نوجوان امروز با داده های دیجیتال، بر دو فاز تأکید شده است؛ یکی درهم تنیدگی نوجوان، داده های دیجیتال و آموزش و یادگیری و دیگری، نوجوان، داده های دیجیتال و درآمدزایی. روش: براساس هدف و لنز نظری اشاره شده در این مقاله، روش قوم نگاری با تمرکز بر پیشنهادات و نقدهای متفکرین پساانسان گرایی (مادی گرایی جدید) بر این روش انتخاب شد و در سه ساحت یعنی مشاهده، تحلیل بیش ازانسان از داده ها و همچنین مصاحبه متمرکز بر درهم تنیدگی انسان و داده ها مسیر این پژوهش طرح ریزی شد. درنهایت ۱۰ نوجوان ۱۱ تا ۱۹ساله را انتخاب کردیم و همچنین با دو والدین این نوجوانان نیز مصاحبه شد که درمجموع با ۱۲ نفر مصاحبه انجام شد. این تعداد باتوجه به نوع مصاحبه ها که در چندین جلسه و به صورت کارگاهی و مشارکتی انجام شد، اهداف این پژوهش را محقق کردند. داده ها: درهم تنیدگی زیست نوجوان با داده های دیجیتال و بازی های ویدئویی در مبحث آموزش و یادگیری باعث شده است که نوجوان متکی به داده هایی فراتر از ذهن خود باشد و همچنین جایگاه و مرز یاددهنده و یادگیرنده در این مسیر کاملاً از بین رفته است. نوجوانان به یادگیری مبتنی بر ابزارهای داده محور و کاربری آنها تمایل بیشتری نشان می دهند و به جای حفظ اطلاعات بر روی فهم و استفاده از این ابزارها تمرکز می کنند. همچنین، در حوزه درآمدزایی، نوجوانان با شناخت کنشگران و فرصت های موجود در اقتصاد دیجیتال به خلاقیت در کسب درآمد می رسند. آنها ممکن است برای کسب درآمد مسیرهای خود را تغییر دهند و حتی از آموزش به عنوان ابزاری برای رسیدن به اهداف مالی استفاده کنند. نتیجه: زیست نوجوان با داده های دیجیتال و به طور خاص داده های بازی های ویدئویی بسیار درهم تنیده شده است؛ به گونه ای که «شخصیت سایبورگ» به شکل بسیار روشنی شخصیت و زیست نوجوان امروز ایرانی و نوجوان درگیر با داده های دیجیتال را می تواند توصیف کند.
شناسایی عوامل روان شناختی و جامعه شناختی مؤثر بر آرزوهای شغلی دانش آموزان دوره متوسطل اول(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی کاربردی سال ۳۵ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
57 - 78
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف شناسایی عوامل روان شناختی و جامعه شناختی مؤثر بر آرزوهای شغلی دانش آموزان و دلایل ادراک شده انتخاب شغل انجام شد. جامعه آماری، تمامی دانش آموزان دوره اول متوسطه شهر ارومیه در سال 1402-1401 (24000 دانش آموز) بود. برای داشتن یک نمونه معرف، 1200دانش آموز با شیوه نمونه گیری تصادفی ساده، از تمام مدارس متوسطه اول این شهر انتخاب شدند و ترکیب جنسیتی و نوع مدرسه نمونه آماری، منعکس کننده نسبت های جامعه آماری بود. داده ها با پرسش نامه و مصاحبه جمع آوری شدند. تحلیل داده ها به کمک آمار توصیفی، ضریب همبستگی و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی انجام شد. نتایج نشان دادند که اکثریت پاسخ دهندگان (4/52درصد)، شغل های مرتبط با پزشکی و پیراپزشکی را انتخاب کردند. نتایج تجزیه و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی چندگانه نیز نشان داد که متغیرهای فردی، قوی ترین پیش بینی کننده آرزوی شغلی بودند. تجزیه و تحلیل دلایل انتخاب شغل نیز نشان داد که متغیرهای جامعه شناختی، مانند درآمد مالی و پرستیژ اجتماعی، مهم ترین دلایل انتخاب شغل بودند. یافته های این مطالعه برای تلاش های برنامه ریزی آتی، با هدف مدیریت و هدایت مداخلات ارزشمند، کاربرد درخور ملاحظه ای دارد.
بررسی تجربه زیسته پرسنل اورژانس از رضایت شغلی و عوامل جامعه شناختی مؤثر بر آن، مورد مطالعه: پرسنل اورژانس ۱۱۵ هرمزگان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پژوهش های جامعه شناختی سال ۱۸ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۳ (پیاپی ۶۵)
129 - 161
حوزههای تخصصی:
سلامت یکی از حوزه های مهم زندگی است که مستقیماً با کادر درمان و پرسنل مراکز بهداشتی و درمانی در ارتباط است. باتوجه به این موضوع هدف اصلی تحقیق، مطالعه درک معنایی و تفسیر کارکنان اورژانس ۱۱۵ از رضایت شغلی و عوامل مؤثر بر آن است. پژوهش حاضر از نوع تحقیقات کیفی مبتنی پارادایم برساخت گرایی و استراتژی داده بنیاد است. جامعه هدف شامل کلیه پرسنل اورژانس ۱۱۵ هرمزگان در سال ۱۴۰۰ می باشد. روش نمونه گیری هدفمند در دسترس می باشد. مشارکت کنندگان در پژوهش را ۲۱ نفر از این پرسنل تشکیل داده اند. از مصاحبه نیمه ساختار یافته به عنوان ابزار گرد آوری داده ها استفاده شده است.برای رسیدن به معیار قابلیت اعتماد از سه روش: کنترل یا اعتبار یابی توسط اعضا، مقایسه های تحلیلی واستفاده از تکنیک ممیزی بهره گرفته شده است. براساس یافته های به دست آمده عواملی از جمله: سختی کار، مزایای شغلی نامتوازن، امکانات و تجهیزات شغلی، از خودبیگانگی شغلی به عنوان عوامل علی، مدیریت بیماری های اپیدمیک، ناامنی شغلی، مسئولیت و تفویض اختیار و موقعیت های ترقی سازمانی به عنوان شرایط زمینه ای، حمایت شغلی، محیط غیرمتشنج شغلی، تجهیز وسایل و امکانات به عنوان استراتژی ها و عواملی از جمله: بی انگیزگی و بی علاقگی،کم کاری و تخریب، عدم رسیدگی مطلوب به عنوان پیامد ها و خشونت و ناامنی، انتظارات غیرواقعی به عنوان عوامل مداخله گر معرفی شده است.
گسل فضایی-اجتماعی: واکاوی درک و معنای مهاجران افغانستانی از جدایی گزینی فضایی در شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
467 - 496
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: جدایی گزینی فضایی مهاجران خارجی یکی از ویژگی های برجسته کلان شهر تهران است که می تواند توسعه پایدار شهری و فرآیندهای تغییر اجتماعی را تحت تأثیر قرار دهد. در این راستا، هدف از مقاله پیش رو شناسایی درک و معنای مهاجران افغانستانی از بسترها و پیامدهای جدایی گزینی فضایی است. روش و داده ها: گردآوری داده ها با استفاده از روش نظریه زمینه ای انجام شد. به منظور گردآوری داده ها، مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته با 20 نفر از مهاجران افغانستانی ساکن در شهر تهران که به صورت هدفمند انتخاب شدند، انجام شد. یافته ها: نتایج در 109 مفهوم اولیه، 15 درون مایه (مقوله) فرعی، و چهار درون مایه (مقوله) اصلی شامل جداشدگی زیستی، تعلق مکانی گم شده در سایه نابرابری، مرزبندی کلامی و مکانی، و فاصله فضایی -اجتماعی استخراج شدند. با مرور و ترکیب مقوله های پژوهش، می توان گسل فضایی-اجتماعی را مقولیه نهایی این پژوهش در نظر گرفت، به این معنی که جدایی گزینی فضایی مهاجران افغانستانی در تهران به دلیل وجود شکاف های عمیق در سطوح خرد و کلان میان مهاجران و جامعه میزبان ایجاد شده است. بحث و نتیجه گیری: نتایج مطالعه حاکی از آن است که مهاجران در جامعه مقصد یکدست نیستند، بلکه الگوهای سکونتی فضایی آن ها ممکن است براساس الگوهای متفاوت ادغام اجتماعی و فرهنگ پذیری متفاوت باشد. پیام اصلی: مهاجران افغانستانی به دلیل جداشدگی فضایی و موانع اجتماعی با چالش هایی در دستیابی به ادغام در جامعه ایرانی مواجه اند. با این حال، آن ها یک گروه همگن و یکدستی نبوده، و الگوهای سکونتی آن ها به شدّت از عواملی نظیر سرمایه انسانی و سطوح ادغام اجتماعی و فرهنگ پذیری تأثیر می پذیرد.
مطالعه دلایل جامع تکرار رفتار مجرمانه در بین افراد محکوم به زندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
117 - 152
حوزههای تخصصی:
زندان محلی برای اصلاح، تنبیه و پیشگیری از تکرار جرم مجدد است، اما برخی از محکومان ناشی از ارتکاب جرائم، دوباره به تکرار رفتار مجرمانیه خود تحت شرایط مختلفی تمایل پیدا می کنند که نیازمند مطالعیه جامع است؛ بر این اساس، هدف اصلی پژوهش مطالعیه دلایل جامع تکرار رفتار مجرمانه در بین افراد محکوم به زندان است. روش تحقیق از نوع فراتحلیل، روش نمونه گیری تعمدی-غیراحتمالی؛ از جامعیه آماری 36سند از منابع علمی نورمگز، مگ ایران، ایران داک و پایگاه علمی جهاد دانشگاهی، 25سند علمی به عنوان حجم نمونیه 26 در فاصلیه زمانی 1388 الی 1403ه .ش. با تکیه بر ملاک ورود و خروج گزینش شده و ازطریق آزمون d «کوهن» و f «فیشر» مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان می دهد که عوامل اجتماعی (هم نشینی افتراقی، خانواده ازهم گسیخته، فرصت های مجرمانیه محیطی، حمایت اجتماعی، انسجام اجتماعی و کنترل اجتماعی)؛ عوامل فرهنگی (دین داری، سبک زندگی پرخطر، فقر فرهنگی، تعلق به جامعیه خرده فرهنگی)؛ عوامل اقتصادی (احساس محرومیت نسبی، فقر، احساس بی عدالتی، بیکاری) و عوامل روانی (برچسب اجتماعی منفی، هویت انحرافی، بحران عاطفی خانواده، احساس بی هنجاری و عزت نفس پایین) در تکرار رفتار مجرمانیه افراد محکوم به زندان و بازگشت دوباریه آن ها به محیط زندان مؤثر بوده است.
اعتبار در پژوهش های پدیدارشناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۵ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
99 - 120
حوزههای تخصصی:
دغدغه ی این مقاله مسائل مربوط به «اعتبار» در پژوهش پدیدارشناختی است. پدیدارشناسی کوششی برای غنابخشیدن به جهانِ تجربه است و در طول سالیان از تأکید صرف بر «توصیف محض» به تمرکز بر تفسیرِ تجربه گذر کرده است. پدیدارشناسی توصیفی تضمین می کند که شناخت به دست آمده می تواند پدیده را به همان شکلی منعکس کند که مشارکت کنندگان اولین بار تجربه اش کرده اند. در مقابل، هدف پدیدارشناسیِ تفسیری مشخص کردن آن دسته ازمعنا های پدیده است که مشارکت کنندگان در ذهن دارند. پدیدارشناسان توصیفی مسئله ی اعتبار را به شکل های متفاوتی نگریسته اند: (۱) اینکه توصیف اساسیِ پدیده بتواند ذات شهودشده را به درستی ثبت کند؛ (۲) برای بررسی تحلیل های پدیدارشناختی بتوان از وارسی خبرگان بهره برد؛ (۳) بازگشت به مشارکت کنندگان. از سوی دیگر، در پدیدارشناسی تفسیری مسئله این است که آیا تفسیرهای پدیدارشناختی ِ مرتبط با ساختارهای معناییِ زیربناییِ توصیف ها معتبرند و مضمون ها و بینش های برآمده از توصیف ها مناسب و بدیع هستند؟
تعیین کنندگان جامعه شناختی مؤثر بر هویت اجتماعی (نمونه مطالعاتی دانش آموزان دختر شهر شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت، ازسویی سرچشمیه معنا و برساخته شدن است و ازسویی دیگر، تحت تأثیر عوامل اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، اقصادی، محیطی و... ساخت می یابد؛ در واقع، رابطیه هویت و دیگر سازه های اجتماعی و فرهنگی دوسویه است و به صورت فرآیندی مدام در معرض بازسازی، ساخت و برساخت است. هدف این پژوهش بررسی تعیین کنندگان جامعه شناختی مؤثر بر شکل گیری هویت اجتماعی دانش آموزان دختر شهر شیراز است و با اتکاء به استراتژی قیاسی از روش تحقیق کمّی، تکنیک پیمایش و ابزار پرسشنامه برای جمع آوری داده ها استفاده شده است. جامعیه آماری دانش آموزان دختر دوریه متوسطه شهر شیراز است و 375نفر به عنوان نمونیه آماری انتخاب شدند. شیویه نمونه گیری تصادفی و از نوع خوشه ای چندمرحله ای است و تجزیه و تحلیل داده ها با کاربرد نرم افزار SPSS و آزمون های آماری ضریب هم بستگی پیرسون و تحلیل چندمتغیری (رگرسیون چندگانه) و تحلیل مسیر صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان داد که بین متغیرهای مستقل (میزان رضایت از خود، درونی شدن ارزش ها، هماهنگی با ارزش های گروهی و تأیید دیگران) با متغیر وابستیه هویت اجتماعی و سه بُعد آن (ملی، دینی، خانوادگی) رابطیه معنادار مثبت وجود دارد؛ اما بین متغیر پایگاه اقتصادی-اجتماعی با هویت اجتماعی رابطیه معناداری وجود ندارد؛ هم چنین نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان می دهد، ضریب تعیین (2R) چهار متغیر درون معادله، یعنی هماهنگی ارزش های گروهی، مورد تأیید دیگران قرارگرفتن، درونی کردن ارزش ها و رضایت فرد از خود، 36/0 از واریانس متغیر وابسته (هویت اجتماعی) را تبیین یا پیش بینی می کنند.
مطالعه تطبیقی هوش فرهنگی واحدهای بین المللی در کاهش تصادفات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
از آن جا که یکی از مهم ترین سوانح کشور ایران، تصادفات جاده ای بوده و بیشترین علل بروز حوادث و سوانح ترافیکی مربوط به عامل انسان و هوش فرهنگی است، هدف این پژوهش، ارائیه مدلی برای بهبود ایمنی راه و کاهش تصادفات، با تأکید بر عامل انسانی و فرهنگ ایمنی است. در این پژوهش توصیفی-تحلیلی با جامعیه آماری 50 نفر از مردم عادی و 50 نفر از پلیس راهور از رهگذر نمونه گیری تصادفی ساده، داده های موردنیاز از دو روش پیمایشی و کتابخانه ای به دست آمده است. تجزیه و تحلیل پرسشنامه ها به وسیلیه نرم افزار minitab17 انجام گرفت. یافته ها نشان داد که بین هوش فرهنگی با فرهنگ کشورها در کاهش تصادفات، بین اتخاذ سیاست آسان گیرانه در مقابل تخلفات رانندگی در جامعه و کاهش تصادفات، بین رسانه ها و مدارس با کاهش تصادفات و ارتقاء فرهنگ و بین بهبود در فرهنگ استفاده از وسایل حمل ونقل عمومی با کاهش تصادفات رابطیه معنادار وجود دارد. به علاوه، نتایج تحلیلی رابطه ای معکوس و معنادار را بین هوش فرهنگی از تخلف رانندگی نشان می دهد؛ به گونه ای که با افزایش و تقویت هوش فرهنگی و آگاهی ترافیکی مردم، تصادفات کاهش خواهند یافت.
بررسی جامعه شناختی اعتماد عمومی به علم و فناوری: مورد مطالعه شهروندان تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۴
205 - 236
حوزههای تخصصی:
اهداف: وجود رابطیه مبتنی بر اعتماد بین عموم مردم و علم، مهم ترین رکن توسعیه علم و فناوری است. با همیه اهمیت علم و موفقیت های آن، پیامدهای ناشی از رشد روزافزون آن، نگرانی ها و تردیدهایی را برای جوامع به ارمغان آورده و سبب شده مردم در اعتماد خود به علم، تجدید نظر کنند. برای همین هدف این مقاله این است که چه عواملی بر اعتماد عمومی مردم به علم و فناوری تأثیرگذار است؟ روش مطالعه: روش تحقیق این مطالعه پیمایشی بوده و داده ها با ابزار پرسش نامه با حجم نمونه 410 نفر در بین شهروندان مناطق 22 گانیه شهر تهران با استفاده از نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای گردآوری شده است. اعتبار صوری پرسش نامه با استفاده از رأی داوران و اساتید و اعتبار سازه ای با تکنیک تحلیل عاملی سنجیده شد. سنجش پایایی مقیاس ها با محاسبیه انسجام درونی و مقدار آلفای کرونباخ انجام شد و نشان داد که سنجه ها از ضریب پایایی قابل قبول (بیش از ۷/۰) برخوردار بودند. یافته ها: یافته های مطالعه نشان داد که متغیر"شهروندی علمی" با ضریب تأثیر 55/0، متغیر"میزان استفاده از رسانه برای کسب اطلاعات علمی" با ضریب تأثیر 50/0 و متغیر"درک عمومی از علم و فناوری" با ضریب تأثیر 48/0 به ترتیب تأثیر معنی داری بر اعتماد عمومی به علم و فناوری داشته است. نتیجه گیری: در قالب شهروندی علمی، ارتباط وثیقی بین درک عمومی از علم و مشارکت در علم و فناوری وجود دارد، بنابراین عنصر آگاهی که نقش مهم و اساسی در تحقق شهروندی علمی ایفا می نماید در شکل گیری اعتماد عمومی به علم و فناوری تأثیر بسزایی دارد. این نوع اعتماد مبتنی بر آگاهی از ماهیت مخاطره آمیز بودن علم و توام با تفکر انتقادی بوده و شهروند علمی را از این منظر از شهروند عادی متمایز می سازد. در نتیجه، اگر شهروندی علمی بر اساس دو مؤلفیه «عضویت» و «مشارکت» در فعالیت ها، مراکز و انجمن های علمی تحقق یابد در اعتماد شهروندان به علم و فناوری تأثیر مثبت و افزایشی خواهد داشت. در این میان، رسانه ها می توانند با ارائه و انتشار مسؤولانه و بی طرفانه اطلاعات و رویدادهای علمی از یک سو، و ارتباط مؤثر و مستمر با کنشگران و بازیگران اصلی حوزیه علم و فناوری از سوی دیگر در تقویت اعتماد به علم و فناوری تأثیرگذار باشند. هرچه درک مردم از حوزیه علم و فناوری بیشتر بوده و تلقی آن ها از علم و فناوری و تأثیر آن بر کیفیت زندگی روزمره مثبت باشد، اعتمادشان نیز بیشتر خواهد بود. رسانه ها می توانند با ارائه و انتشار مسؤولانه و بی طرفانیه اطلاعات و رویدادهای علمی از یک سو و ارتباط مؤثر و مستمر با کنشگران و بازیگران اصلی حوزیه علم و فناوری از سوی دیگر در تقویت اعتماد به علم و فناوری تأثیرگذار باشند.
انزوا و بقای ناگزیر زنان در دوران جنگ و پساجنگ؛ مطالعه ای کیفی در افغانستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تداوم و تغییر اجتماعی سال ۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
497 - 517
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: جنگ رویدادی است که درآمیخته با دگرگونی های شتابان و تغییرات عمیق اجتماعی و در عین حال، پدیده ای پرآسیب همراه با بحران های پیش بینی نشده و غیرقابل پیشگیری است. معمولاً زنان، از مهم ترین گروه های آسیب پذیر از جنگ ها هستند. هدف تحقیق حاضر، کشف و واکاوی تجربه جنگ در میان زنان بازمانده از جنگ در افغانستان است. روش و داده ها: مطالعه کیفی حاضر در سال 1402 انجام شد. چهل زن بازمانده از جنگ که عمده آن ها تجربه بیوگی داشتند، مورد مصاحبه نیمه ساختاریافته قرار گرفتند. داده ها با روش تحلیل مضمون مورد تحلیل قرار گرفت. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که مشارکت کنندگان، جنگ را عامل اصلی بحران های زندگی از جمله انزوای اجتماعی و فردی قلمداد نمودند. یافته ها در قالب پنج مقوله اصلی ارائه شد که عبارتند از: گسست زنانه، انزوا، احساس بی ارزشی، انگ و اضطراب بیوگی، و بقای ناگزیر. تجربیه جنگ به چالش های متنوع در زندگی مشارکت کنندگان انجامیده و آنان را وا داشت تا برای زنده ماندن تلاش کنند. بحث و نتیجه گیری: نتایج نشان دهنده این است که مشارکت کنندگان در معرض آسیب های گوناگون فردی و اجتماعی قرار دارند. با وجود این، آنچه باعث بقای مشارکت کنندگان در مقابل حجم زیادی از مسائل و مشکلات جنگ بود، خلاقیت فردی و استفاده از تمام توان برای توانمندسازی است. نوعی توانمندسازی که در اثر تجربه جنگ و یادگیری های فردی در دوران پساجنگ می باشد. پیام اصلی: انزوای اجتماعی و مشکلات چندوجهی در میان زنان بازمانده از جنگ در افغانستان، رفاه روانی و اجتماعی آن ها را تحت تأثیر می گذارد. با توجه به این که افغانستان یکی از کشورها با طولانی ترین بازه ی مواجهه با جنگ در نیم قرن اخیر است، شناسایی تجربه زنان اهمیت پژوهشی و سیاستگذارانه دارد. در این میان، توجه به مسائل مادی و روانی زنانی که سرپرست خانوارند و یا به هر شکلی با شرایطی چون بیوگی، تجرد قطعی، خشونت و یا طلاق مواجه اند، جزء اولویت های مداخله پیشنهادی است.
بازسازی معنایی سازه کارآفرینی به مثابه خلق ارزش و کسب منفعت اجتماعی: یک پژوهش کیفی از منظر مدیران سمن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲۵
153 - 186
حوزههای تخصصی:
امروزه یکی از مفاهیم موردتوجه در حوزیه جامعه شناسی اقتصادی مفهوم کارآفرینی می باشد. کارآفرینی از دید دانشمندان علوم اجتماعی فرآیندی است که در شبکیه متغیری از روابط اجتماعی واقع شده و این روابط اجتماعی می تواند رابطیه کارآفرین را با منابع و فرصت ها تنظیم کند. هدف این پژوهش، مطالعیه کیفی سازیه کارآفرینی از منظر مدیران سمن ها می باشد. روش پژوهش، تحلیل محتوای کیفی است و با 14نفر از دبیران سمن های فعال و دارای مجوز از اداره کل ورزش و جوانان استان آذربایجان غربی مصاحبیه عمیق انجام شده است. دبیران سمن ها با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند و با لحاظ کردن قاعدیه اشباع و حداکثر تنوع انتخاب شده اند. بررسی و متن مصاحبه ها درنهایت منجر به شناسایی شش مقولیه اصلی شامل: 1) منفعت اجتماعی، 2) خلق ارزش،3) تغییر اجتماعی، 4) نوآوری و تجاری سازی، 5) استقلال اقتصادی و 6) توانمندسازی گردید. یافته های به دست آمده نشان می دهد که مدیران سمن ها رویکرد تقلیل گرایانیه اقتصادی از سازیه کارآفرینی ندارند، بلکه رویکرد مدیران سمن ها به مفهوم کارآفرینی رویکرد چندبُعدی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بوده است؛ درنهایت می توان نتیجه گرفت که، مدیران سمن ها کارآفرینی را به مثابه کسب منفعت اجتماعی تلقی می کردند و به منافع غیراقتصادی نیز در امر کارآفرینی توجه داشته اند؛ هم چنین، مدیران سمن ها کارآفرینی را نه به عنوان کسب درآمد اقتصادی، بلکه به عنوان خلق ارزش در جامعه موردتوجه داشتند.
اسلام صوفیانه در کردستان و مسئله اسلام رسمی و عامیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی ایران سال ۲۵ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲
131 - 150
حوزههای تخصصی:
رایج ترین نظریه ی مطالعات دین در خصوص دین رسمی و عامیانه، اولی را دیدگاه نهاد رسمی دین در مورد عقاید و اعمال مذهبی مشروع و دومی را عقاید و اعمال رایج در میان توده های مردم می داند. نظر به نبود سازمان رسمی دینی در جوامع اسلامی، صورت بندی متفاوتی ارائه شده که دین رسمی را آرای هنجارین علمای مذهبی در مورد باورهای مذهبی مشروع می داند. در مورد کردستان با صورت متفاوتی از اسلام به نام اسلام صوفیانه طرفیم که کاربست نظریه اخیر را نیز با مشکل مواجه می کند. بر این اساس تلاش کرده ایم از چارچوب تحلیلی متفاوتی استفاده کنیم که تمایز میان عامیانه و رسمی در اسلام را بر اساس شکل تجربه دینی تعریف می کند. بدین منظور ابتدا بر اساس روش تاریخی، فرآیندهای تاریخی اثرگذار بر شکل گیری اسلام صوفیانه را بررسی کرده ایم و در نهایت به تحلیلی نظری در مورد صورت بندی جدیدی از تمایز میان صورت های عامیانه و رسمی اسلام دست زده ایم.