
پژوهش های جامعه شناسی معاصر
پژوهش های جامعه شناسی معاصر سال 13 بهار و تابستان 1403 شماره 24 (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
رضایت و سازگاری زناشویی اهمیت زیادی در تداوم زندگی زوجین دارد و به طور عمده نقش اساسی در رضایت کلی افراد از زندگی دارد؛ ازطرفی داشتن دیدگاه فمینیستی نیز می تواند بر نگرش به زندگی مشترک و زناشویی تأثیرگذار باشد، لذا هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه رضایت زناشویی و سازگاری زناشویی با دیدگاه فمنیستی در زنان متأهل شهر همدان بود. نمونه مورد مطالعه در این پژوهش، شامل 100 نفر از زنان متأهل بودند که با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزارهای مورداستفاده شامل مقیاس سازگاری زناشویی، مقیاس دیدگاه فمینیستی و مقیاس رضایت زناشویی انریچ بودند. داده ها با استفاده از روش آماری ضریب هم بستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته های پژوهش نشان داد که بین سازگاری زناشویی با رضایت زناشویی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. نتایج هم چنین نشان داد که رضایت و سازگاری زناشویی با دیدگاه فمینیستی ارتباط منفی و معناداری دارند؛ لذا توجه به این سازه ها می تواند نقش مهمی در زندگی زوجین ایفا کند.
سنجش رضایتمندی ساکنین سکونتگاه های غیر رسمی از شاخص های توسعه اجتماعی، نمونه مطالعه: شهر همدان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با گذشت چندین دهه از برنامه ریزی برای بهبود کیفیت زندگی شهروندان، هم چنان سهم قابل توجهی از ساکنین شهرها در تأمین نیازمندی های خود ناتوان هستند. در این میان سکونتگاه های غیررسمی را می توان نمونه بارزی از محیط های با سطح پایین توسعه اجتماعی قلمداد کرد که ساکنان آن ها با مشکلات و محدودیت های عدیده ای مواجه هستند؛ از همین رو در این پژوهش، شاخص های توسعه اجتماعی از طریق پرسشنامه از ساکنین پنج سکونتگاه غیررسمی در شهر همدان مورد پرسش قرار گرفته است. متغیرهای مورد بررسی به کمک مدل تحلیل عاملی در پنج عامل: «تعاملات اجتماعی»، «توان اقتصادی»، «خدمات محلی»، «توزیع خدمات» و «حق شهروندی» دسته بندی شده اند؛ هم چنین ارزیابی امتیازات عاملی در محلات مورد بررسی نشان می دهد ترتیب محلات برمبنای سطح رضایتمندی ساکنین از توسعه اجتماعی شامل: «منوچهری»، «مزدقینه»، «خضر»، «حصار» و «دیزج» بوده است. در ادامه به کمک مدل تحلیل رگرسیون چندمتغیره خطی وزن عوامل پنج گانه در تحقق رضایت از توسعه اجتماعی محاسبه شده است که عامل توان اقتصادی با وزن 429/0 بیشترین تأثیر را نشان می دهد. نتایج پژوهش نشان می دهد اولویت نخست افزایش رضایت ساکنین از توسعه اجتماعی در تمامی محلات مربوط به عامل «توزیع خدمات» است.
بازاندیشی و بی اعتمادی: تجربه شهروندان اصفهانی از زیست در شرایط کرونایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ویروس کرونا، نه تنها موجودیت زیستی آدمی را تحت تأثیر قرار داده است، بلکه هستی اجتماعی ما را نیز زیر فشارهای سهمگین هراس پزشکی شده و جدایی گزینی های اجتماعی تهدید کرده است. این بیماری همه گیر منجر به تلفات گسترده زندگی و یک بحران اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بی سابقه، با تأثیرات اجتماعی گسترده ای شده است. هدف از تحقیق حاضر، واکاوی تجربه زیسته شهروندان اصفهانی از پیامدهای ویروس کرونا بر زندگی آن ها و تأثیر این اپیدمی بر بازاندیشی تجربه شده در این دوران است. تحقیق حاضر، از روش کیفی پدیدارشناسی بهره برده است. بدین منظور 30 نفر از شهروندان اصفهانی در گروه های سنی، شغلی و پایگاهی متفاوت به روش نمونه گیری با حداکثر تنوع انتخاب شده و مورد مصاحبه عمیق نیمه-ساختاریافته قرار گرفتند. داده ها با استفاده از روش هفت مرحله ای کلایزی تحلیل شد. تفسیر مشارکت کنندگان از هم زیستی با شرایط حاصل از همه گیری کووید 19 گویای آن است که برهم کنشی اجتماعی شهرنشینان با شرایط کرونایی در درون بافت فرهنگی و اقتصادی کلان شهر اصفهان، کنشگران را به تغییرات، بازاندیشی ها و بازتنظیمی هایی در ظرفیت های فکری و تأملی خود و نظم اجتماعی حاکم بر زندگی روزمره شان سوق داده است. پنج مقوله «تغییر سبک زندگی»، «بازاندیشی معنایی»، «تقویت باهم بودگی اجتماعی»، «رشد فرهنگ دیجیتالی» و «بی اعتمادی نهادی»، مهم ترین تجارب شهروندان اصفهانی از زیست در شرایط کرونایی بوده است.
مطالعه کیفی کارکرد خانواده در دوران کرونا؛ نمونه موردی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به دنبال بررسی این امر است که پس از پاندمی کرونا چگونه می توان کارکرد نهاد خانواده در شهر تهران را صورت بندی کرد؟ هم چنین این تحقیق با نگاهی اکتشافی به این پرسش پاسخ می دهد که پس از فراگیری پاندمی کرونا در شهر تهران چه تحولی در نگرش خانواده ها نسبت به کارکرد نهاد خانواده و بازاندیشی در عملکرد آن صورت گرفته است. روش این پژوهش کیفی بوده و در آن از تحلیل مضمونی بهره گرفته شده است. نمونه گیری به صورت هدفمند و نظری انجام شده و داده ها ازطریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری شده اند. تحلیل داده ها با استفاده از کدگذاری و تحلیل شبکه مضامین براون و کلارک صورت گرفته است. نتایج تحلیل نشان می دهد که پاندمی کرونا باعث سردرگمی، استرس، نگرانی و گسترش ضداطلاعات شده و خانواده ها به مکانی برای تبادل احساسات مختلف تبدیل شده اند. با از بین رفتن مرزهای زندگی اجتماعی و استحاله نهادها در خانواده، فرصت بازاندیشی در کارکردهای خانواده ایجاد شده است. فضای مجازی نیز با فراهم کردن آموزش های آنلاین، ارائه اطلاعات، ترندها و زمینه ای برای ادامه کسب وکارها نقش مهمی در تغییر عادت های گذشته خانواده های ایرانی داشته است؛ بنابراین خانواده های تهرانی در زمینه های مختلف، ازجمله: عاطفی، اقتصادی، سلامت، آموزش، قدرت، آداب و رسوم و اوقات فراغت تغییرات جدی را تجربه کرده اند و کرونا به عنوان یک عامل تغییر بزرگ، باعث بازبینی و بازتعریف نقش ها و وظایف خانواده ها در تهران شده است.
واکاوی پدیدهه والد آزاری در بین خانواده های میبدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پدیده والد آزاری یک آسیب پنهان و نامرئی است که می تواند زیست جهان والدین را متأثر کند و باعث اختلالات جدی در بستر خانوادگی شده و آن را با چالش های زیادی روبه رو کند؛ از این رو، این پژوهش با هدف کشف تجربه و تفسیر والدآزاری در بین خانواده های شهرستان میبد در استان یزد انجام شده است. رویکرد پژوهش کیفی و روش اجرای آن روش نظریه زمینه ای نظام مند است. نمونه گیری مبتنی بر نمونه گیری هدفمند از نوع در دسترس و حداکثر تنوع می باشد. با تعداد ۲۳ نفر از والدین در شهرستان میبد (استان یزد) مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام شد. داده ها با استفاده از روش کدگذاری نظری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند و درنهایت 11 مقوله اصلی کشف شد که عبارتنداز: ارتکاب انحراف، آسیب مالی، توهین و تحقیر، نادیده انگاری، تحمیل استرس و اضطراب، انزوای اجتماعی، استیصال، عادی انگاری، تأثیر فرزندپروری، محیط پرخاشگرانه، تسلیم و سازش. نتایج پژوهش حاضر مؤید این امر بود که والدین مجموعه آزارهای عاطفی، کلامی، مالی و... اعمال شده توسط فرزندان را در شرایط بی شأنی و بی احترامی نسبت به خود تجربه می کنند که سهم قابل توجهی در ایجاد استرس، تحقیر، استیصال، و تنش های روحی و روانی آنان دارد. درنهایت، ارائه آموزش مهارت های عاطفی، تعاملی، کلامی از سوی سازمان های متولی، ازجمله مراکز حمایت خانواده، مشاوره، رسانه های جمعی و...، در راستای بهبود فهم متقابل، تعدیل عملکردها و کاهش آزارها پیشنهاد می شود.
تحلیل تماتیک حجاب از منظر دختران جوان (در شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تغییرات سریع و بی سابقه متأثر از جریان گذار به مدرنیته و جهانی شدن فرهنگ، چالش ها و تناقض های فراوانی را در حوزه های مختلف، ازجمله حوزه مسائل دینی و ارزشی، به ویژه مسأله پوشش و حجاب زنان موجب شده است؛ درهمین ارتباط، دختران نسل های بعد از انقلاب اسلامی در ایران از طریق بازاندیشی مسأله حجاب، سعی در تمایز بخشی خویش با دیگری داشته اند. این پژوهش با هدف واکاوی تفاوت های نگرشی سه دهه از دختران بعد از انقلاب اسلامی در باب مسأله حجاب؛ به روش تحلیل تماتیک با استفاده از مصاحبه نیمه ساختار یافته با ۲۹ نفر از زنان ساکن شهر شیراز، صورت پذیرفته است. سیمای جمعیتی زنان موردمطالعه نشان داد که اغلب دارای تحصیلات دانشگاهی با میانگین سنی ۲۵ و ۱۳ نفر مقیّد و ۱۶ نفر مخالف حجاب بوده اند. یافته های این مطالعه درباره دلایل نگرش های متفاوت سه دهه از دختران در باب مسأله حجاب، در هشت مقوله حجاب ابزار جناح های سیاسی، تأیید دوستان، ارزش درونی خانواده، حجاب شخصی، حجاب مبتنی بر شرایط اجتماعی، حجاب تبعیض جنسیتی، حجاب تکلیفی و حجاب به عنوان قانون دسته بندی می شوند. بدین اساس، آن چه به عنوان نتیجه این بررسی می توان استدلال کرد، این است که رعایت حجاب و پوشش مطابق با ارزش ها و هنجارهای دینی، هنوز یکی از پاشنه آشیل های سبک زندگی اسلامی ایرانی به شمار می آید؛ هر چند که امروز زنان ما در مسأله حجاب هم در چالش بین سنت و مدرنیته درگیر شده اند، به گونه ای که سبک پوششی نسل دختران جوان ما دچار بازاندیشی شده و سبک های پوششی متفاوتی از زنان مشاهده می شود. مکتب اومانیسم و لیبرالیسم و تأثیر پدیده جهانی شدن نگاه به حجاب را در کشور تغییر داده است.
تحلیل جامعه شناختی پویایی جامعه شهری؛ براساس معنویت راهبردی کارآفرینان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این که پویایی شهری می تواند از چه ابعادی برخوردار باشد انگیزش مطالعاتی این پژوهش است. هدف آن است که با رویکردی متفاوت دیدگاهی مطرح نمود که چگونه می شود دینامیسم اجتماعی در فضای شهری را مورد تحلیل قرار داد. در این زمینه از توشه اطلاعات دو رساله جامعه شناسی با اتخاذ روش تحلیل ثانویه استفاده شده است؛ این رساله ها با تلفیقی از روش های کمّی و کیفی در شهرهای تهران و اراک انجام شده؛ ولی براساس طرح مسأله پژوهش، نتیجه حاکی از آن است که زندگی شهری می تواند از فضای پویایی برخوردار باشد با توجه به ابعاد مهمی مانند: فرصت های متنوع جهت آسایش و سلامت اجتماعی، کاهش آسیب ها، ارتقاء بهداشت محیط زیست و... به علاوه شهر پویا، اتخاذ سیاست هایی را در «میدان فرهنگی» جامعه لازم دارد تا خود اجتماعی شهروندان به سمت ابراز مسئولیت، شایستگی ها و توانایی ها فعال بشود. در این عرصه از مشارکت کنشگران کارآفرین در عرصه های مختلف باید استفاده کرد. توسعه پویایی شهری را می توان فرآیندی دانست که تحت لوای خوداجتماعی، قادر به تحقق است. اگر خوداجتماعی شهروندان ارتقاء یابد، با افزایش سطح اعتمادسازی از طریق تفویض مسئولیت، حس تعلق و مشارکت شان نیز افزایش خواهد یافت. این فرآیند درنهایت از طریق ارتقاء سطح آگاهی به خود، افزایش عزت نفس، خودکارآمدی، اعتماد و تقویت پیوندهای درونی به رونق و پویش شهری می انجامد. پویایی خوداجتماعی شهروندی در پرتو نقش فعال کارآفرینانی است که درحقیقت از نوعی معنویت: باورها، ارزش ها و نگرشی غیرسنتی برخوردارند؛ و باور دارند خود نیز در میدان عینی روابط مدنی شهر عمل می کنند؛ از این رو مؤثر واقع شده و می توانند الگوسازی کنند.
تبیین پدیده مهاجرت و علل آن با رویکرد کیفی (مورد مطالعه: استان یزد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی موشکافانه پدیده مهاجرت در استان یزد و شناسایی علل آن انجام شد. این پژوهش ازلحاظ جمع آوری اطلاعات، توصیفی و غیرآزمایشی؛ از لحاظ هدف، کاربردی از نوع اکتشافی و از جنبه پارادایمی، کیفی است. مشارکت کنندگان در پژوهش، شامل: خبرگان، سیاست گذاران، برنامه ریزان و مدیران استانی آگاه به فرآیندهای توسعه استان یزد بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. در این پژوهش تا رسیدن به اشباع نظری، 45 مصاحبه عمیق و نیمه ساختارمند انجام شد و برای تکمیل اطلاعات از مطالعه مدارک و اسناد کتابخانه ای، آمار و اطلاعات استانی بهره گرفته شد. با بهره گیری از روش های مقتضی از روایی و پایایی داده ها اطمینان حاصل شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از سه مرحله کدگذاری استفاده شد. نتایج شامل چهار مقوله اصلی شامل: «مهاجرت از روستا به شهر»، «مهاجرت کارگران غیرماهر غیربومی»، «مهاجرت اتباع خارجی» و «مهاجرت نخبگان» بود. براساس نتایج مدل پارادایمی به دست آمده، مسأله اشتغال و معیشت در روستاها و دشواری فضای اشتغال نخبگان (شرایط علّی) از یک سو و بسترسازی ناکارآمد در زمینه «تحصیل اتباع خارجی»، «ضعف زیرساختی در زمینه ایجاد اشتغال اتباع خارجی» و «بسترسازی نامناسب توسعه استانی» (شرایط زمینه ای) ازسوی دیگر منجر به فرآیند مهاجرت در استان یزد شده است. این فرآیند پیامدهایی هم چون: تأثیرات ناشی از «مهاجرت روستا بر شهرها»، «تأثیرات حضور نیروی غیربومی و غیرماهر» و «تأثیرات اجتماعی و فرهنگی حضور اتباع» را داشت. در پایان براساس یافته های پژوهش، پیشنهادهایی برای کاهش پیامدها و مدیریت بهینه مسائل مهاجران ارائه گردید.
جامعه شناسی سیاسیِ سالخوردگی جمعیت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیر شدن جمعیت محصول گذار جمعیتی است که در آن، باروری و مرگ و میر از سطوح بالا به میزان پایینی کاهش پیدا می کند. نسبت افراد سالمند در جمعیت افزایش یافته و تعداد افراد جوان کاهش می یابد. ابعاد و پیامدهای این مسأله، باوجود این واقعیت که در علوم اجتماعی، مانند: اقتصاد سالمندی جمعیت، روان شناسی پیری، جامعه شناسی سالمندی و غیره مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است، اما این موضوع از سوی جامعه شناسان و اندیشمندان سیاسى چندان موردتوجه واقع نشده است. بر این اساس، پژوهش حاضر بر آن است تا آثار و پیامدهای این مسأله را از منظر جامعه شناسی سیاسی در قالب نظریه عدم تعهد تئوریزه نماید. در این راستا، این که پیر شدن جمعیت چه تأثیراتی را به عنوان مثال، بر رفتار سیاسی شهروندان یا گرایشات انتخاباتی آن ها و یا بر مطالبات سیاسی آن ها از حکومت برجای می گذارد؛ و یا این که پیر شدن رهبران و سیاستمداران و تصمیم سازان چه آثار و تبعاتی را در رفتار و عملکرد حکومت ها، در بعد سیاست گذاری ها ایجاد خواهد نمود مورد تحلیل و واکاوی قرار خواهد گرفت. روندهای جمعیتی درمورد مسأله پیری، این واقعیت را تأیید می کند که هم شرایط فعلی و هم روندهای آینده سالخوردگی جمعیت، به عرصه سیاست و قدرت مربوط می شود. در پژوهش حاضر با هدف تبیین و تحلیل موضوع و به منظور دست یابی به اطلاعات موردنیاز، از داده های کتابخانه ای، اسنادی استفاده شده است و روش به کار رفته در این پژوهش نیز تحلیلی-توصیفی می باشد.
خرده سیاستِ زیست جنبش ها / ناجنبش های اجتماعی و دگرگونی دموکراتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سالیان اخیر، در جوامع مختلف، شاهد ظهور کنش های جمعی ای بوده ایم که به نحو غلیظ تری مشخصه های جنبش های اجتماعی جدید (سازماندهی سست، فقدان رهبری و غیرایدئولوژیک بودن) را به نمایش گذاشته اند؛ کنش هایی که با اصطلاحاتی نظیر ناجنبش های اجتماعی و زیست جنبش خطاب می شوند؛ پرسش این است که، این گونه کنشگری از چه ماهیتی برخوردار است و چه تأثیری بر فرآیند دگرگونی دموکراتیک دارد؟ بر این اساس، فرضیه پژوهش این است که، زیست جنبش ها و ناجنبش های اجتماعی را می توان خرده سیاستِ مقاومت تعبیر نمود که در صورت بدل شدن به جنبش سیاسی می توانند کاتالیزور دگرگونی دموکراتیک (اعم از: دموکراتیزاسیون یا تعمیق دموکراسی) باشند، اما تأثیرگزاری قطعی و پایدار آن ها به شکل تحمیل تدریجی مطالبات خود به مناسبات زیست سیاسیِ حاکم صورت می گیرد. اثبات این فرضیه با اتکا به یک چارچوب نظری ترکیبی صورت می گیرد که متشکل از مفاهیم نظریه های اجتماعی-سیاسی متأخر (رویکردهای پساساخت گرا و مدرنیته متأخر) است؛ سه رکن این دستگاه مفهومی عبارتنداز: «سیاست زندگی» (آنتونی گیدنز)، «ریزوم وارگی» (ژیل دلوز)، و دوگانه «مطالبه دموکراتیک و پوپولار» (ارنستو لاکلا و شانتال موف). یافته های پژوهش حاکی از این است که اگرچه دگرگونی دموکراتیک مستلزم حرکت از کنش انفعالیِ خودابرازگری (مقاومت در برابر تصلب نهادی) به کنش فعالِ خلق روایت جمعی (برای جهش از هم بستگی انفعالی به موقعیت جنبش ضدهژمونی) است، زیست جنبش ها و ناجنبش های اجتماعی با ابراز مستقیم مطالبات شخصی شان عملاً زمینه ساز دگرگونی دموکراتیک در بلندمدت می شوند. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی به ساماندهی داده های برآمده از منابع کتابخانه ای می پردازد.
مطالعه کیفی پیامدهای توانمندسازی زنان شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
توانمندسازی زنان فرآیندی است که از دهه 1970م. ابتدا در ادبیات دانشگاهی و سپس در جوامع و گروه های مختلف موردتوجه قرار گرفت. فعالیت ها و برنامه های متعددی در دنیا و کشور ایران در جهت توانمندسازی زنان، به ویژه زنان سرپرست خانوار، زنان حاشیه ای، زنان دارای شرایط خاص و... انجام شده است که هدفشان علاوه بر توانمندشدن زنان، بهبود وضعیت زندگی آنان و خانواده هایشان بوده است. محوریت این برنامه ها عمدتاً توانمندسازی اقتصادی و مالی زنان و ایجاد کسب و کار برای آنان بوده است. این برنامه ها همواره در مرکز توجه سازمان های دولتی و مردم نهاد بوده، اما پیامدهای این برنامه ها از دیدگاه زنان کمتر موردتوجه قرار گرفته است؛ بنابراین پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش داده بنیاد انجام شده و هدف آن مطالعه کیفی پیامدهای توانمندسازی زنان شهر کرمان است. به منظور گردآوری داده ها از مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته استفاده شده و با 21 نفر از زنانی که در فرآیندهای توانمندسازی سازمان های دولتی و مردم نهاد شهر کرمان حضور داشته اند تا رسیدن به اشباع نظری مصاحبه انجام شده است. روش نمونه گیری علاوه بر نمونه گیری نظری، هدفمند و با حفظ حداکثر تنوع بوده است؛ سپس با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی یافته های پژوهش استخراج گردید. مقوله هسته عبارت است از: بازآفرینی. هم چنین 18 مقوله فرعی و 5 مقوله اصلی به دست آمد که مقوله های اصلی همان پیامدهای توانمندسازی زنان شهر کرمان است که عبارتنداز: ارتقای فردی، مدیریت زندگی، شکوفایی مالی، رویارویی با دشواری ها، پیوستگی و آفرینشگری.
تمایز و بازتولید اجتماعی در میدان آموزشی: پدیدارشناسی درک تمایز اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر درپی پدیدارشناسی درک تمایز اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه کردستان از بازتولید اجتماعی در میدان آموزش است. با درنظر داشتن نظریات مربوط به بازتولید اجتماعی نظریه پردازانی هم چون: «بوردیو»، «اپل»، «باولز» و «جینتیس» به تفسیر وضعیت تمایز اجتماعی و چگونگی بازتولید آن در میدان آموزش پرداخته شده است. آنان بر آن هستند که آموزش رسمی وسیله ای است در دست اقشار و طبقات خاص جامعه برای تحکیم ارزش ها و هنجارهای موردنظرشان، دوام و قوام قدرت خود در درون جامعه، که میدان آموزش آن را بازتولید می کند. برای دستیابی به این هدف، درک دانشجویان را مورد تفسیر قرار داده و از روش پدیدارشناسی که در آن درپی کشف تجربه مشترک تغییرناپذیر همه مشارکت کنندگان از این امر می باشد، استفاده شده است. در این راستا با ۳۰نفر از دانشجویان دانشکده های دانشگاه کردستان در رشته های مختلف مصاحبه عمیق به عمل آمد و داده ها از طریق مراحل چهارگانه خواندن و درک کلیت متن داده ها، افق سازی و تلخیص داده ها، تشکیل واحدهای معنایی و توصیف مضامین گردآوری، تجزیه وتحلیل گردید. نتایج نشان داد که تمایز در انتخاب رشته، اولین نمود تمایزی است که دانشجویان طبقات بالا برای دستیابی و تسلط برای میدان آموزشی انجام می دهند. این امر گرچه در دوران دبیرستان با گرایش به آموزش خصوصی شروع شده است، اما به جهت دسترسی به منابع، امکانات و فرصت ها در دوران آموزش عالی تمایز پررنگ شده و در نهایت به تداوم جایگاه طبقاتی آن ها منجر می شود؛ هم چنین نتایج نشان می دهد که پیوند سرمایه اقتصادی و فرهنگی دانشجویان طبقات بالا در میدان آموزش دانشگاهی سبب حفظ تمایزات طبقاتی و خانوادگی و هم چنین هموار شدن ورود آن ها به بازار کار می شود.