
مقالات
حوزههای تخصصی:
مقدمه: نقش عمده زنان در طول تاریخ، انجام فعالیت های درون خانه بود اما عصر صنعتی باعث بازاندیشی در نقش های زنان گردید. در دوران معاصر، زنان به طور گسترده وارد عرصه های مختلف اجتماع شده اند. با این حال، شواهد نشان می دهند، نابرابری های گسترده ای در حوزه های آموزش، بهداشت، اقتصاد و سیاست بین زنان و مردان وجود دارد. این نابرابری ها در حوزه اقتصاد چشمگیرتر است. علی رغم رشد نگرش مثبت نسبت به مدیریت زنان و مساعد بودن شرایط جهانی برای تفویض پست های مدیریتی به زنان، هنوز زنان با موانع زیادی مواجه اند. این امر در ایران نیز ملموس است و سهم آنان در پست های مدیریتی به ویژه در بخش صنعت بسیار ناچیز است. با توجه به اینکه کمتر پژوهشی به چالش های زنان مدیر در بخش صنعت پرداخته است، پژوهش حاضر تلاش کرده است، با تمرکز بر زنان مدیر بخش صنعت به واکاوی چالش های پیش روی این دسته از زنان بپردازد.روش: این پژوهش در چارچوب روش شناسی کیفی و با استفاده از روش تحلیل تماتیک انجام شده است. میدان تحقیق شهر مشهد و به طور خاص، سازمان های صنعتی این شهر بود. مشارکت کنندگان در پژوهش، 12 تن از زنان مدیر بخش صنعت بودند که به شیوه هدفمند، به تدریج طی فرایند جمع آوری و تحلیل داده ها انتخاب و با آنها مصاحبه به عمل آمد. ابزار جمع آوری داده ها، مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته بود. هر مصاحبه بین 75 تا 120 دقیقه به طول انجامید. تمامی مصاحبه ها در محل کارخانه و با تعیین وقت قبلی و هماهنگی های لازم صورت گرفت. پس از مصاحبه و رسیدن به اشباع، مصاحبه ها متوقف شد. در نهایت، اعتمادپذیری داده ها با تکنیکِ ارزیابی توسط مشارکت کنندگان حاصل شد.یافته ها: به طورکلی، تحلیل مصاحبه ها منجر به استخراج شش تِم یا مضمون اصلی گردید. این تم ها عبارتنداز: 1) چالش خانه داری وکارخانه داری، 2) چالش مادری و مدیریت، 3) چالش تیمارداری، 4) چالش همسرداری، 5) فرصت نابرابر مستلزم تلاش مضاعف و 6) چالش ناامنی. هریک از این تم ها، به تفصیل مورد بحث قرار گرفته اند.نتیجه گیری: زنان مدیر در بخش صنعت، در قیاس با همتایان مرد خود، علاوه بر چالش های متعارف، با چالش های خاص و مضاعفی مواجه هستند که غلبه بر آن، مستلزم توانمندی و منابع بیشتری است. زنان مدیر با این که مسئولیت سنگینی در خصوص کارشان دارند اما همچنان خانه داری برای آنان اصل است و همواره به دنبال برنامه ریزی برای ایجاد تعادل بین خانه داری و کار خانه داری هستند تا لطمه به هیچکدام وارد نشود. بدون تردید، زنان نیمی از جامعه و نیمی از توسعه هستند و استفاده از ظرفیت های آنان، مستلزم رفع موانع پیش روی آنهاست.
رابطه سازگاری اجتماعی و حمایت اجتماعی با سلامت خانواده در کارگران: مطالعه موردی شهرک های صنعتی اردکان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: کارگران شرکت های صنعتی برای عملکرد موثرتر نیاز به گستره ای از ویژگی ها دارند. یکی از این ویژگی ها، سلامت خانواده است. هرچه فرد از سلامت خانواده بیشتری برخوردار باشد، انگیزه های بیشتری برای انجام بهتر کار دارد. کارگران به عنوان نیروی انسانی، نقش مهمی در بهره وری شرکت دارند و بهره وری بالاتر باعث می شود، شرکت بتواند رقابت پذیر باشد و به فعالیت های خود ادامه دهد. برهمین مبنا، شرکت های صنعتی، در کنار ویژگی ها و مهارت های فنی کارگران، تمرکز ویژه ای بر سلامت خانواده آنان دارند و تلاش می کنند آن را ارتقا بخشند. علیرغم گستردگی کارگران و نقش مهم آنها در بهره وری صنایع در ایران، توجه به سلامت خانوادگی کارگران چندان مورد توجه تحقیقات اجتماعی نبوده اند. با با این تفاصیل، هدف پژوهش حاضر این است که رابطه سازگاری اجتماعی و حمایت اجتماعی را با سلامت خانواده کارگران صنعتی مورد بررسی قرار دهد.روش: این پژوهش در چارچوب روش شناسی کمی و با استفاده از روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری تحقیق، کارگران شرکت های صنعتی شهرستان اردکان بوده است که تعداد آنان بالغ بر 3000 نفر است. از این تعداد، 400 نفر در صنایع شیشه، کاشی و سرامیک، ماشین آلات، و ذوب و تولید آهن، با استفاده از نمونه گیری احتمالی خوشه ای انتخاب شدند. ابزار تحقیق جهت سنجش سلامت خانواده، سازگاری اجتماعی، و حمایت اجتماعی، به ترتیب پرسشنامه هاوشتات و همکاران (1985)، بل و والش (2015) و واکس و همکاران (1986) بوده اند. تمامی این پرسشنامه در تحقیقات پیشین در ایران مورد استفاده قرار گرفته و اعتبار آنها تایید شده است. به علاوه، جهت سنجش پایایی آنها از ضریب آلفا کرانباخ استفاده شد که ضریب آن برای سلامت خانواده، حمایت اجتماعی، و سازگاری اجتماعی به ترتیب 89/0، 66/0، 89/0 به دست آمد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده و داده ها در نرم افزار SPSS تحلیل شدند.یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد، حمایت اجتماعی با سلامت خانواده رابطه مثبت و معنی دار (307/0) در سطح (01/0P<) دارد. همچنین، نتایج ناظر بر این است که سازگاری اجتماعی با سلامت خانواده رابطه مثبت و معنی دار (**222/0) در سطح (01/0P<) دارد. یافته های حاصل از تحلیل رگرسیون چندمتغیره نشان داد، سازگاری اجتماعی و حمایت اجتماعی قادر هستند، حدود 15/0 از تغییرات سلامت خانواده را تبیین کنند.نتیجه گیری: با توجه به یافته های به دست آمده، نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که حمایت اجتماعی و سازگاری اجتماعی می توانند سلامت خانواده کارگران را تحت تاثیر قرار دهند. براین اساس، شرکت های صنعتی با حمایت اجتماعی و ایجاد زمینه های سازگاری اجتماعی می توانند سلامت خانواده را ارتقا داده و به بهره وری نیروی کارشان کمک کنند. امری که در نهایت به بهبود کارایی شرکت های صنعتی می انجامد.
رابطه شاخص های صنعتی و دادخواست های واصله هیات های تشخیص دعاوی کار کارگران مشمول قانون کار در دوره 1380-1400
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی اختلافات میان کارگران و کارفرمایان مشمول قانون کار برحسب شاخص های صنعتی کشور بوده است. روش: این پژوهش از نوع کمی- طولی است که به روش سری زمانی انجام شده است و رابطه متغیرها را در دوره 1380-1400 مورد نظر قرار داده است. جهت بررسی رابطه کوتاه مدت و بلندمدت بین متغیرها، از الگوی خودرگرسیونی با وقفه های توزیعی در نرم افزار مایکروفیت استفاده شده است. یافته ها: براساس نتایج، شاخص کل تولید کارگاه های بزرگ صنعتی (002/0, Prob .= 2041/5T-Ratio=)، درصد کل کارفرمایان از اشتغال (001/0, Prob.= 6925/5T-Ratio=)، تعداد جواز تاسیس برای کارگاه های صنعتی (001/0, Prob.= 7129/6T-Ratio=)، شاخص کل اشتغال کارکنان کارگاه های بزرگ صنعتی (001/0, Prob.= 5554/5T-Ratio=)، اثر مثبت و معناداری بر تعداد دادخواست های واصله هیات های تشخیص دعاوی کار کارگران دارد و با افزایش این شاخص ها تعداد شکایات افزایش یافته است. نتایج پژوهش نشان می دهد که ارزش افزوده صنعت به تولید ناخالص داخلی (005/0, Prob.= 2552/4-T-Ratio=) و اشتغال زنان در بخش صنعت (013/0, Prob.= 4752/3-T-Ratio=) اثر منفی و معناداری بر تعداد شکایات کارگران داشته است. نتیجه گیری: نتایج این تحقیق نشان داد که شکایات کارگران مشمول قانون کار از کارفرمایان در دوره 1380-1400به عنوان یک مساله مهم اجتماعی، متاثر از شاخص های کلان صنعتی است.
نقش ارزش های مذهبی و نگرش های جنسیتی در بروز اخلاق کار مردانه و زنانه در کارگاه های مشمول قانون کار در استان بوشهر
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اخلاق کار به عنوان مجموعه ای از ارزش های اخلاقی مبتنی بر سخت کوشی و پرتلاشی، یکی از موضوعات اساسی جامعه صنعتی نوین است. اخلاق کار از نیازهای اساسی هر کشوری است زیرا نیروی انسانی برخوردار از اخلاق کار پیشرفته، نقش مؤثری در پیشبرد اهداف و توسعه ملی کشورها دارد. اخلاق کار، مهمترین عامل فرهنگی در توسعه اقتصادی محسوب می شود. با ورود گسترده زنان به بازار کار که متصف به اخلاق مبتنی بر جمع گرایی، وظیفه شناسی، و انسجام بخشی، هستند، انتظار می رود سویه جدیدی از اخلاق کار در سازمان ها پدید آمده باشد. اما این موضوع در ایران چندان مطمح نظر نبوده است. هدف این پژوهش بررسی رابطه نگرش جنسیتی و باورهای مذهبی با اخلاق کار زنان و مردان شاغل در کارگاه های مشمول قانون کار استان بوشهر با استناد به نظریه دنیای زنانِ جسی برنارد است.روش: این پژوهش با استفاده از روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری، زنان و مردان شاغل در کارگاه های مشمول قانون کار استان بوشهر در سه بخش صنعت، کشاورزی و خدمات است که تعداد 400 نفر از آنان با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسش نامه های محقق ساخته استفاده شد. اعتبار آنها از طریق اعتبار صوری و پایایی آنها از طریق همسانی درونی به روش آلفا کرانباخ، مورد سنجش قرار گرفت. روابط بین متغیرها با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تحلیل قرار گرفت.یافته ها: نتایج نشان داد، نگرش جنسیتی و باورهای مذهبی رابطه معناداری با اخلاق کار دارند. هرچه، نگرش جنسیتی سنتی تر باشد، اخلاق کار در بعد انسجام بخشی و جمع گرایی قوی تر می شود اما اخلاق کار در بعد وظیفه شناسی کمتر می شود. به علاوه، هرچه باورهای مذهبی قوی تر باشد، اخلاق کار در ابعاد انسجام بخشی و جمع گرایی قوی تر می شود اما وظیفه شناسی کاهش می یابد. همچنین، یافته های پژوهش نشان داد، تفاوت معناداری بین زنان و مردان در اخلاق کار و ابعاد سه گانه انسجام بخشی، جمع گرایی، و وظیفه شناسی وجود ندارد.نتیجه گیری: نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که نگرش های جنسیتی و باورهای مذهبی به طرق متفاوتی بر اخلاق کار تاثیر می گذارند. به علاوه، زنان و مردان به لحاظ اخلاق کاری، تفاوتی ندارند. علیرغم اینکه، زنان همواره، وظیفه شناسی، انسجام بخشی و جمع گرایی را به عنوان اخلاق کار در خانه، از خود بروز داده اند، اما در اخلاق کار بیرون از خانه و در محیط های کاری رسمی بیرون از خانه، تفاوتی با مردان ندارند. این امر نشان دهنده مشابهت زنان با مردان در ورود به بازار کار در جامعه معاصر صنعتی است.
بررسی جامعه شناختی کارآفرینی زنان و عوامل مؤثر بر آن در شهر اهواز
حوزههای تخصصی:
مقدمه: جهانی شدن تجارت و اقتصاد باعث شده است زنان در دنیای صنعتی معاصر به طور گسترده وارد کار و کارآفرینی شوند. زنان بخش بزرگی از فعالیت های اقتصادی جهان را برعهده دارند و کارآفرینی آنان در حال تبدیل شدن به یک پدیده جهان شمول است. هر چند جامعه ایران از چند دهه پیش، برای رسیدن به یک جامعه پیشرفته صنعتی تلاش های گسترده ای صورت داده و در مواردی به پیشرفت هایی نائل شده است اما کارآفرینی زنان همچنان توسعه نیافته است. سهم زنان در اقتصاد ایران رو به کاهش و این امر در دنیای صنعتی امروز که نیازمند مشارکت اقتصادی زنان است، مشکلات زیادی را در آینده پدید خواهد آورد. هدف این پژوهش، بررسی رابطه خط مشی های دولت، فناوری اطلاعات، انتظارات نقش خانوادگی، و عوامل سازمانی با کارآفرینی زنان است.روش: این پژوهش از نوع کمی است که به روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری، زنان شهر اهواز هستند که کسب وکاری را به طور مستقل یا با شراکت، تأسیس و حداقل یکسال از فعالیت آنها گذشته باشد. از این جامعه آماری، 140 نفر در حوزه های صنعت، کشاورزی، و خدمات با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس انتخاب گردیدند. ابزار تحقیق جهت سنجش خط مشی دولتی، مقیاس استیونسن و لوندرستورم (2001)، فناوری اطلاعات، پرسشنامه اسدی و همکاران (1389)، حمایت سازمانی، مقیاس هورنزبی(1993)، انتظارات نقش خانوادگی، مقیاس کوپلمن و همکاران (1983)، و بالاخره، کارآفرینی، مقیاس کردنائیج (1381) بوده اند. این پرسش نامه ها در شرایط جامعه ایران، هنجاریابی شده اند و محاسبه ضرایب آلفا کرانباخ نشان داد همگی آنان از همسانی درونی بالایی برخوردارند.یافته ها: براساس یافته های توصیفی تحقیق، بیشترین حوزه های کارآفرینی زنان به ترتیب، بخش های خدمات، صنعت و کشاورزی هستند. یافته های تحلیلی تحقیق نشان می دهند، بین متغیرهای خط مشی دولت، فناوری اطلاعات، انتظارات نقش خانوادگی و حمایت سازمانی با کارآفرینی زنان رابطه معناداری وجود دارد. یافته های تحقیق همچنین نشان می دهند، حمایت سازمانی، انتظارات نقش خانوادگی، خط مشی دولت، و فناوری اطلاعات، به ترتیب بیشترین تاثیر را بر کارآفرینی زنان دارند. این متعیرها قادر هستند در مجموع، 718/0 از تغییرات متغیر وابسته کارآفرینی زنان را تبیین کنند.نتیجه گیری: نتیجه گیری این پژوهش این است که با ایجاد تغییراتی در سیاست ها و خط مشی های دولت، تقویت فناوری اطلاعات، تنظیم انتظارات نقش خانوادگی زنان، و بالاخره، افزایش حمایت سازمانی، می توان کارآفرینی زنان را ارتقا بخشید و به توسعه کارآفرینی آنان کمک نمود. فعالیت های کارآفرینانه زنان در دنیای صنعتی معاصر برای ایجاد اشتغال و کمک به فرآیند توسعه، یک امر حیاتی است و ضرورت دارد موانع آن، شناسایی و برطرف گردند.
بررسی رابطه اعتیاد به کار و فرسودگی شغلی با نقش میانجی سرمایه روان شناختی در کارکنان صنعت پزشکی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: در بیمارستان ها، کلینیک های تخصصی، و درمانگاه های عمومی که از صنایع پایه و برترِ صنعت خدماتی محسوب می شوند، کارکنان به دلیل شرایط کاری در معرضِ فرسودگی شغلی قرار دارند. این امر به ویژه، در بیمارستان های روانی تشدید می شود. زیرا درمان در این مکان ها مستلزم ارتباط و درگیری مداوم با مددجویان و بیماران می باشد که نیازمندِ انجامِ کارِ بیشتر از ساعات موظفی است که گرایش به اعتیادِ به کار را تقویت می کند. با توجه به گستردگی بخش درمان در کشور و افزایش کارکنان این بخش، انجام چنین پژوهش هایی حایز اهمیت فراوان است. هدف پژوهش حاضر این است که با تمرکز بر کارکنان صنعت پزشکی، رابطه اعتیاد به کار با فرسودگی شغلی را با نقش میانجی سرمایه روانشناختی مورد بررسی قرار دهد.روش: این پژوهش از نوع کمی است که با استفاده از روش پیمایشی انجام می شود. جامعه آماری، مددکاران و کادرِ درمان بیمارستان روان پزشکی ابن سینای مشهد است که اندازه آن، 420 نفر است. از این جامعه، 201 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه های فرسودگی شغلی ماسلاچ (2001)، سرمایه روان شناختی لوتانز (2007) و اعتیاد به کار اسپنس و رابینز (1992) استفاده شده است. این پرسشنامه ها در تحقیقات پیشین تعیین اعتبار شده و در شرایط جامعه ایران مورد استفاده قرار گرفته اند. به علاوه، پایایی آنها با استفاده از همسانی درونی به روش آلفا کرونباخ مورد بررسی قرار گرفت که ضریب آن برای فرسودگی شغلی 82/0، اعتیاد به کار 80/0، و سرمایه روانشناختی 74/0 بود. بودند. جهت بررسی روابط متغیرهای تحقیق از مدل سازی معادله ساختاری با نرم افزار Amos استفاده شد.یافته ها: براساس یافته های تحقیق، رابطه مثبت و معناداری بین اعتیاد به کار و سرمایه روانشناختی با ضریب 75/0 وجود دارد. داده ها همچنین نشان می دهند، رابطه منفی و معناداری بین اعتیاد به کار و فرسودگی شغلی با ضریب 32/0- وجود دارد. به علاوه، متغیر سرمایه روان شناختی به صورت منفی و معناداری بر فرسودگی شغلی با ضریب 59/0- تاثیر می گذارد. با توجه به سه ضریب تأثیر در مدل، متغیرهای سرمایه روان شناختی و اعتیاد به کار قادر هستند، 72/0 واریانس فرسودگی شغلی را تبیین کنند.نتیجه گیری: با استناد به یافته های تحقیق، نتیجه گیری این پژوهش این است اعتیاد به کار و سرمایه روانشناختی به تقلیلِ فرسودگی شغلی منجر می شوند. خصلتِ اعتیاد به کار در بیمارستان ها از یک سو و تقویتِ سرمایه روانی که با حمایت مدیران محقق می شود می توانند فرسودگی شغلی را بهبود بخشند.
تاثیر فلات زدگی شغلی بر اهمال کاری سازمانی با میانجی رضایت شغلی در ادارات تعاون، کار و رفاه اجتماعی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تحقق اهداف سازمانی مستلزم کارآمدیِ نیروی انسانی است اما اهمال کاری به عنوانِ شکل مخربِ تاخیر در انجام فعالیت ها، یک مانع بزرگ در اثربخشی نیروی انسانی در سازمان است. اهمال کاری به عنوان پدیده ای جهانی، در سازمان ها در حال گسترش است و این امر می تواند بهره وری سازمانی را تقلیل دهد. حسب شواهد، اهمال کاری در بین کارکنان ایرانی چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی وجود دارد و در حال افزایش است. این عارضه می تواند در سازمان هایی که با حجم عظیم مراجعات و تعاملات مواجه هستند مانند ادارات تعاون، کار و رفاه اجتماعی، عوارض و پیامدهای منفی زیادی از خود به جا بگذارد. اهمال کاری در سازمان، متاثر از عوامل متعددی است اما این پژوهش به دنبال آن است که تأثیر فلات زدگی شغلی را بر اهمال کاری سازمانی با نقشِ میانجی رضایت شغلی، مورد بررسی قرار دهد.روش: این پژوهش در چارچوب روش شناسی کمی و با استفاده از روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری تحقیق، کارکنان ادارات تعاون، کار و رفاه اجتماعی در استان اصفهان هستند که 217 نفر از آنان به روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای، انتخاب و اطلاعات مورد نیاز از آنان جمع آوری شد. جهت سنجش اهمال کاری و رضایت شغلی، به ترتیب از پرسش نامه های باران متین و همکاران (2020)، و پانیگراهی و الناشاش (2019) استفاده شد و برای سنجش فلات زدگی شغلی از پرسشنامه پژوهشگر ساخته استفاده گردید. جهت سنجش اعتبار ابزار تحقیق از اعتبار سازه ای و اعتبار صوری و برای سنجش پایایی آنها از همسانی درونی به روش ضریب آلفا کرانباخ استفاده گردید. جهت تجزیه و تحلیل آماری داده ها از نرم افزارهای SPSS و AMOS استفاده گردید.یافته ها: نتایج آزمون اثرات مستقیم و غیرمستقیم مدل تحقیق نشان داد، رضایت شغلی به طور جزیی، میانجی گر رابطه بین فلات زدگی محتوایی، و اهمال کاری از نوع سرباز زدن از انجامِ به موقعِ وظایف سازمانی است. به علاوه، رضایت شغلی، میانجی گر کامل رابطه بین فلات زدگی ساختاری و ابعاد اهمال کاری سازمانی است. اما این متغیر نتوانست میانجی رابطه فلات زدگی فراگیر و ابعاد اهمال کاری سازمانی باشد. همچنین، تفاوت آماری معنادار بین میانگین میزان اهمال کاری سازمانی بر حسب نوع استخدام، تطابق حوزه فعالیت با پست سازمانی، محل خدمت، سطح تحصیلات، و پست سازمانی وجود ندارد. در حالی که میانگین میزان اهمال کاری سازمانی بر حسب جنسیت، وضعیت تأهل، تطابق تحصیلات با شغل، و حوزه فعالیت متفاوت است.نتیجه گیری: براساس یافته های به دست آمده، نتیجه گیری این پژوهش این است که با کنترل سطح فلات زدگی شغلی می توان میزان اهمال کاری سازمانی کارکنان را به حداقل رسانید. یک راهکار عمده برای تحقق این مهم، بالا بردن سطح رضایت شغلی کارکنان است.
تبیین جامعه شناختی نوع کاربری فناوری تلفن همراه در بین جوانان شهر شیراز
حوزههای تخصصی:
مقدمه: تلفن همراه یکی از فناوری های ارتباطی دوران معاصر است که فراتر از هر فناوری دیگری در زندگی انسان ها وارد شده است. برآورد می شود، تعداد کاربران این فناوری بالغ بر 7 میلیارد نفر در سراسر جهان باشد. ویژگی های خاص تلفن همراه و اتصال آن به شبکه اینترنت باعث شده است، این فناوری در مقایسه با سایر فناوری های ارتباطی، اثرات بیشتری بر زندگی اجتماعی، سبک زندگی و رفتارِ مصرفی کاربران داشته باشد. در ایران نیز همچون سایر نقاط جهان فناوری تلفن همراه با سرعت در حال گسترش است. با توجه به جایگاه رو به گسترش این فناوری ارتباطی در ایران، شناخت کارکرد اجتماعی آن اهمیت فراوانی دارد. هدف این پژوهش، تبیین جامعه شناختی نوعِ کاربری تلفن همراه در بین جوانان بوده است.روش: این پژوهش با استفاده از روش پیمایشی انجام شده است. جامعه آماری، جوانان 17 تا30 ساله شهر شیراز بودند که 400 نفر از آنان با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای چندمرحله ای، انتخاب شدند. ابزار تحقیق، پرسشنامه های پژوهشگر ساخته بودند که برای سنجش اعتبار و پایایی آنها به ترتیب از اعتبار صوری و ضریب آلفای کرانباخ استفاده شد. جهت توصیف داده ها از توزیع فراوانی و درصد و برای بررسی روابط بین متغیرها از روش های آماری تی مستقل، تحلیل واریانس یک طرفه، و رگرسیون در نرم افزار SPSS استفاده شده است.یافته ها: براساس یافته های تحقیق، کاربریِ تفریحی تلفن همراه با توجه به جنسیت، وضع تاهل، طبقه اجتماعی و تحصیلات والدین تفاوت معناداری دارد و مردان، مجردها، طبقه بالا و افراد دارای والدین با تحصیلات عالی، کاربری تفریحی بیشتری داشتند. کاربری تفریحی با توجه به سطح تحصیلات پاسخگویان تفاوت معناداری نداشت. به علاوه، کاربری غیرتفریحی با توجه به طبقه اجتماعی، تحصیلات پاسخگو و والدین تفاوت معناداری داشت و افراد طبقات بالا، با تحصیلات بالا و دارای والدین با تحصیلات عالی از کاربری غیرتفریحی بیشتری داشتند. کاربری غیرتفریحی با توجه به جنسیت و وضع تأهل تفاوت معناداری نداشت و رابطه معناداری نیز با میزان رضایتمندی از تلفن همراه نشان نداد. نتایج رگرسیون چندمتغیره نشان داد، متغیرهای مستقل قادرند 3/10 درصد از تغییرات کاربری غیرتفریحی و 4/11 درصد از تغییرات کاربری تفریحی را تبیین نمایند.نتیجه گیری: با استناد به یافته های تحقیق، نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که نوع استفاده از فناوری تلفن همراه ارتباط تنگاتنگی با تجربه زیسته و تحصیلات افراد در عصر مدرن و صنعتی دارد. با توجه به استفاده بالای افراد جوان از تلفن همراه، به سان یک ابزار ارتباطی مدرن و صنعتی، و سهم بالای کاربری تفریحی در بین جوانان، ضرورت دارد پژوهش هایی با تمرکز بر محتوای کاربری های تفریحی جوانان و آسیب های احتمالی آن، مطمح نظر قرار گیرد.
اثر فناوری های نوین ارتباطی بر تلفات تصادفات ترافیکی درون شهری در ایران در دوره 2022-1991: یک مطالعه سری زمانی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: صنعت اتومبیل سازی از ابتدای پیدایش به دلیل کارایی ملموس، به طور گسترده در سراسر جهان مورد استقبال قرار گرفت و توسعه یافت. اما این صنعت به دنبال خود، سوانح ترافیکی را نیز پدید آورده است که امروزه به یکی از مسائل اجتماعی مهم در سراسر جهان تبدیل شده و سالانه میلیون ها انسان را قربانی یا مصدوم می کند. در ایران نیز در نتیجه گسترش صنعت اتومبیل و جاده ها و خیابان ها، نرخ تصادفات و مرگ و میرهای ناشی به یک مساله حاد اجتماعی تبدیل شده است. در تبیین تلفات تصادفات ترافیکی بر گستره ای از عوامل تاکید شده است. با این حال، نقش فناوری های نوین ارتباطی مانند اینترنت و تلفن همراه بر تصادفات و مرگ و میرهای ترافیکی در سطح کلان، به ندرت مورد توجه قرار گرفته است. براین اساس، هدف این پژوهش، بررسی رابطه فناوری های تلفن همراه و اینترنت با تلفات سوانح ترافیکی در سطح کلان در دوره 1991-2022 است.روش: این پژوهش از نوع کمّی- طولی است که به روش سری زمانی انجام شده است. در این پژوهش، رابطه متغیرهای ضریب نفوذ تلفن همراه و اینترنت با تلفات سوانح ترافیکی در ایران در دوره 2022-1991 مورد بررسی قرار گرفته است. جهت سنجش سوانح ترافیکی از شاخص تعداد مرگ و میرهای ناشی از سوانح ترافیکی درون شهری در هر 100 هزار نفر جمعیت، و جهت سنجش ضریب نفوذ تلفن همراه، از شاخص تعداد مشترکان تلفن همراه، و جهت سنجش ضریب نفوذ اینترنت از تعداد استفاده کنندگان اینترنت، استفاده شده است. داده های این پژوهش از مرکز آمار ایران، سازمان پزشکی قانونی، و بانک جهانی، جمع آوری شده اند. جهت توصیف داده ها، از نمودارهای زمانی و جهت بررسی رابطه کوتاه مدت و بلندمدت بین متغیرهای تحقیق، از الگوی خودرگرسیونی با وقفه های توزیعی با افزار مایکروفیت نسخه 5 استفاده شده است.یافته ها: براساس یافته های تحقیق، در دوره بلند مدت، با افزایش تعداد اشتراک تلفن همراه، تلفات ناشی از سوانح ترافیکی به طور معناداری افزایش یافته است ( 000/0Prob.= ؛ 4/10T-Ratio= ؛ 44/0Coefficient=). به علاوه، یافته های تحقیق نشان می دهند، در دوره بلند مدت، با افزایش ضریب نفوذ اینترنت، تعداد تلفات سوانح ترافیکی کاهش پیدا است ( 000/0Prob.= ، 8/7- T-Ratio=؛ 37/0- Coefficient=).نتیجه گیری: نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که تلفات ناشی از سوانح ترافیکی در ایران به عنوان یک مساله حاد اجتماعی، متاثر از فناوری های نوین ارتباطی تلفن همراه و اینترنت است. اما اثرگذاری آنها متفاوت است. درحالی که، ضریب نفوذ تلفن همراه باعث افزایش تلفاتِ سوانح ترافیکی شده است، افزایش ضریب نفوذ اینترنت باعث کاهش تلفات سوانح ترافیکی گردیده است.
مدل کسب و کار و زنجیره ارزش در صنعت ازدواج
حوزههای تخصصی:
مقدمه: صنعت ازدواج، پدیده ای نوظهور است که در آن، هدف فرهنگی ازدواج به بستری برای فعالیت های اقتصادی و تجاری تبدیل شده است. برگزاری مراسم ازدواج از عهده خانواده ها خارج شده و به نهادهای خدمات رسان سپرده شده است که گستره ای از آرایشگران زنانه و مردانه، خیاطان و تولیدکنندگان پوشاک، فروشندگان و سازندگان طلا و جواهرات، عکاسان و فیلمبرداران، مؤسسات کرایه خودرو، شیرینی سازان و شیرینی فروشان، گل فروشان، تالارهای پذیرایی، ظروف کرایه و غیره را دربر می گیرند. تخصصی شدن خدمات ازدواج از یک سو و تمایل خانواده ها به برگزاری مراسم باشکوه از سوی دیگر، زمینه رشد مراکز خدمات رسان را فراهم آورده است. این موضوع، باعثِ خلقِ ارزش و ثروت در پدیده ازدواج شده است. با این تفاصیل، هدف از اجرای این پژوهش، شناسایی فعالیت های «اولیه» در زنجیره ارزشِ صنعت ازدواج، شناسایی فعالیت های «پشتیبان» در این صنعت، و بالاخره، ارائه «مدل» زنجیره ارزش در صنعت ازدواج است.روش: رویکرد پژوهش حاضر اکتشافی و از نوعِ کیفی است. در این رویکرد، از سه منبع استفاده شده است. 1) بررسی اسناد موجود جهت شناسایی حوزه های فعالیتِ صنعت ازدواج. 2) بررسی صفحات اطلاع رسانی هریک از بخش های صنعت ازدواج برای شناسایی زمینه های فعالیت و خدمات در این صنعت. 3) انجام مصاحبه با 33 نفر از مدیران مراکز خدمات رسان در راستای ارائه مدل زنجیره ارزش در صنعت ازدواج. این پژوهش در شهر مشهد انجام شده است.یافته ها: براساس یافته های تحقیق، 12 بخش عمده شامل لباس، آرایشگاه، جواهرآلات، ماشین عروس، تبلیغات، گل فروشی، سفره عقد، فیلم برداری، تالار، محضر، تشریفات مجالس، و هدایا، در صنعت ازداج فعال هستند. فکر و تشخیص فرصت، تدوین طرح کسب و کار، جذب منابع و سازماندهی، راه اندازی کسب و کار، و بلوغ، فعالیت های «اولیه» زنجیره ارزش در صنعت ازدواج هستند. همچنین، زیرساخت های اساسی، سیاست ها و حمایت های دولتی، مدیریت منابع انسانی، تأمین منابع مالی، مشاوره، و آموزش مهارت ها، فعالیت های «پشیتیبان» در زنجیره ارزش این صنعت اند. در نهایت، مدل کسب و کارِ زنجیره ارزش صنعت ازدواج مشتمل بر چهار بعد محصول، تعامل با مشتری، مدیریت ساختار، و ابعاد مالی و نه مولفه ارائه ارزش، مشتری هدف، کانال توزیع، روابط، شکل گیری ارزش، توانمند محوری، شبکه شرکاء، ساختار هزینه، و مدل درآمد است.نتیجه گیری: با استناد به نتایج تحقیق، فعالیت های اولیه، فعالیت های پشتیبان، و مدل کسب و کار در صنعت ازدواج در ایران شناسایی و طراحی شدند. به دلیل تغییرات در سبک زندگی جوانان، و تغییرات فرهنگی، صنعت ازدواج تلاش می کند خود را متحول ساخته و خدمات ِ به روز ارائه کند. با این حال، صنعت ازدواج در ایران، هنوز در بسیاری از بخش های خود، تخصصی نیست.
صنعت جراحی زیبایی: خودانگیختگی یا ازخودبیگانگی زنان
حوزههای تخصصی:
مقدمه: صنعت جهانی آرایش و زیبایی به گونه ای شگفت انگیز در سراسر جهان در حال گسترش است. این امر باعث شده است توجه به بدن و تغییر و اصلاح بدن از طریق انواع جراحی های زیبایی، شیوع بی سابقه ای یابد. اگرچه، مصرف صنعت آرایشی و زیبایی در بین مردان نیز رو به گسترش است اما به عنوان یک قاعده جهانی، زنان مصرف کننده اصلی این صنعت هستند. صنعت آرایش و زیبایی در ایران نیز به سرعت گسترش یافته است به گونه ای که ایران هفتمین کشور دنیا در واردات محصولات آرایشی و سیزدهمین کشور دنیا در انجام جراحی های زیبایی است. با توجه به گسترش مصرف صنعت آرایش و زیبایی در بین زنان، این پژوهش درصدد دستیابی به معانی ذهنی زنانی است که با داشتن تحصیلات عالی، به سمت و سوی جراحی زیبایی بینی کشانده شده اند.روش: پژوهش حاضر با رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای انجام شده است. مشارکت کنندگان، دانشجویان دختر دوره تحصیلات تکمیلی بودند که اقدام به جراحی زیبایی کرده اند. با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند از نوع گلوله برفی، 20 نفر از آنان انتخاب و با استفاده از مصاحبه عمیق نیمه ساختار یافته، اطلاعات مورد نیاز از آنان جمع آوری شد. مصاحبه ها تا اشباع نظری ادامه یافتند و سپس در سه قالب باز، محوری، و انتخابی، کدگذاری شدند. جهت اعتمادپذیری داده ها از دو تکنیکِ بررسی توسط اعضا، و مقایسه های تحلیلی استفاده شد. به علاوه، در سراسر انجام پژوهش حاضر، ملاحظات اخلاقی به ویژه، رضایت افراد برای مشارکت در تحقیق، و محفوظ ماندنِ اطلاعات مشارکت کنندگان، مدنظر بوده اند.یافته ها: پس از انجام کدگذاری داده های جمع آوری شده، نوزده مقوله اصلی به شرح ذیل استخراج شدند: شئ انگاری جنسی، محدودیت های اجتماعی، محدودیت در پوشش، اطلاعات اندک، خشونت کلامی، ریشه های سنتی، تصورات کلیشه ای از خود، تجربه کودکی، بدریخت انگاری، عدم امکان ابراز خود، تاثیر رسانه های جمعی، پزشکی شدن جامعه، فراگیری جراحی زیبایی، نمایشی شدن بدن، ابزاری شدن بدن، مصرف گرایی افراطی، دگرگونی معنای زیبایی، مخاطرات، و ارتقای اعتماد به نفس. مقوله های استخراج شده، دربرگیرنده شرایط علّی، زمینه ای و مداخله ای، استراتژی، و پیامدها هستند. مقوله هسته ای این پژوهش «از خود بیگانگی» زنان است که بر تمام مقولات، سایه افکنده است.نتیجه گیری: نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که زنان همچون کارگرانی که از محصولِ کارِ خویش بیگانه اند، با بدن خویش، توانایی ها و خواسته های شان بیگانه شده اند. بدین ترتیب، انجام جراحی زیبایی و مصرف بیش از حد لوازم آرایشی و بهداشتی بیش از آنکه یک تصمیم خودانگیخته از سوی زنان باشد، در چارچوبِ «از خودبیگانگیِ زنان» معنا می شود.
تحلیل جامعه شناختی تعیین کننده های کاهش تولید زباله: یک مطالعه کیفی
حوزههای تخصصی:
مقدمه: اگرچه انقلاب صنعتی باعث افزایش توانایی های انسان شده است اما محیط زیست نیز به مخاطره انداخته است. یکی از مسائل عمده زیست محیطی، تولید گسترده زباله جامد شهری است که در سراسر جهان، به سرعت در حال افزایش است. برآورد می شود، تولید زباله جامد شهری در سال 2050 به بیش از 4/3 میلیارد تن برسد که یک تهدید جدی برای محیط زیست و حیات انسان است. کاهش تولید زباله، بازاستفاده، و بازیافت، سه رویکرد عمده در مدیریت زباله های جامد شهری هستند که در کشورهای مختلف دنیا مورد توجه می باشند. اتفاق نظر وجود دارد که در سلسله مراتب مدیریت پسماند، کاهش تولید زباله دارای بیشترین نتیجه است. در ایران نیز به دنبال توسعه فعالیت های صنعتی، تولید زباله به طور گسترده افزایش یافته است اما رویکرد کاهش تولید زباله کمتر مورد توجه بوده است. بنابراین، هدف این پژوهش آن است که تعیین کننده های کاهش تولید زباله را در بین شهروندان مورد مطالعه قرار دهد.روش: این پژوهش در چارچوب روش شناسی کیفی و با استفاده از روش تحلیل تماتیک انجام شده است. مشارکت کنندگان، 15 نفر از شهروندان در آبادان می باشند که به صورت هدف مند انتخاب شدند. داده ها با استفاده از مصاحبه های عمیق و نیمه ساختاریافته، جمع آوری شده اند. مصاحبه ها در مکانی که نمونه ها تعیین می کردند و راحت تر بودند انجام شدند. هر مصاحبه به طور متوسط یک ساعت به طول انجامید و تا اشباع نظری، ادامه پیدا می کرد. کلیه مصاحبه ها با اجازه قبلی مشارکت کنندگان، ضبط و پس از اتمام، بر روی کاغذ مکتوب شدند. سپس، در قالب تم های اولیه، تم های فرعی، و تم های اصلی تنظیم شدند. و بالأخره، برای اعتمادپذیری داده ها از روش ارزیابی و بررسی کلیت یافته ها توسط مشارکت کنندگان استفاده گردید.یافته ها: براساس یافته ها، ادراک شهروندان از مفهوم زباله در دو مقوله «زباله به مثابه شیئی با ارزش» و «زباله به مثابه چیزی دورریختنی و بی ارزش» دسته بندی شد. به علاوه، یافته های حاصل از تعیین کننده های کاهش تولید زباله منجر به استخراج هجده تم فرعی گردید که پس از تحلیل و دسته بندی براساس تناسب و تشابه، در هفت تم اصلی به شرح ذیل دسته بندی شدند. 1) نگرش های زیست محیطی، 2) هنجارهای ذهنی، 3) بازبینی و برآورد رفتارِ ادراک شده، 4) تعهدات شهروندی، 5) آموزش و یادگیری، 6) رضایت از عملکرد شهرداری، و 7) کنترل و نظارت.نتیجه گیری: براساس نتایج تحقیق، نتیجه گیری پژوهش حاضر این است که با تقویت نگرش های زیست محیطی، رشد هنجارهای ذهنی، افزایش تعهدات شهروندی، گسترش آموزش، بالابردن رضایت مندی از شهرداری، و ارتقای کنترل و نظارت، می توان تولید زباله را کاهش و به نجات محیط زیست کمک نمود.