فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱۲٬۸۷۲ مورد.
منبع:
نگارینه هنر اسلامی سال ۹ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۴
107 - 126
حوزههای تخصصی:
طبیعت بیجان از موضوعاتی است که دردوره اول قاجار درنقاشی ها دیده می شود ولی درسایه پیکرنگاری دربار هنررسمی این دوران کمتر دیده شده است. طبیعت بیجان به عنوان موضوعی مستقل درحاشیه نقاشی های دوران اول قاجاردیده می شود. این نقاشی به صورت تزیینی بوده و هم به صورت مستقل و هم در ترکیب با پیکرنگاری زنان دیده می شود. در نقاشی طبیعت بیجان در سفره های رنگین غذا و میوه ها با رنگ های متنوع ترسیم شده اند و گاه حیوانی همچون گربه، خرگوش و کبک در کنار سفره دیده می شود. هدف این پژوهش برای پی بردن به ویژگی های نقاشی طبیعت بیجان در دوره اول قاجار و ویژگی های تجسمی آن درترکیب با موضوعات دیگر درهنراین دوره است. سوال نقاشی طبیعت بیجان درهنر دوران اول قاجار دارای چه ویژگی های تجسمی است؟ به صورت مستقل و ترکیب با عناصر دیگر چگونه کار می شده است؟ روش تحقیق در این پژوهش توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و بررسی نمونه های نقاشی دوره اول قاجار است و شیوه تحلیل براساس بررسی اصول و قواعد تجسمی به کاررفته درهنر طبیعت بیجان درنقاشی است. نتایج این پژوهش نشان می دهدطبیعت بیجان درنقاشی های این دوران هم به صورت مستقل کار شده که تعداد محدودی با ویژگی های مشخص است و هم با پیکرنگاری به ویژه زنان و حیوانات ترکیب شده است.
نقش خاطره در برساخت تاریخ و شکل دهی جامعه در درام تاریخی دوران پهلوی اول بر اساس آرای پل ریکور
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول بهار ۱۴۰۱ شماره ۳
33 - 45
حوزههای تخصصی:
تاریخ ماحصل بازنمایی خاطره هاست. پل ریکور خاطره را به دو دسته خاطره فردی و خاطره جمعی تقسیم می کند که به امر بازنمایی گذشته می پردازند. اما همواره بخشی از گذشته دیگر در دسترس نیست. این امر ناشی از فراموشی بخش هایی از خاطره است که باعث ایجاد اختلال در بازنمایی گذشته می شود. بنابراین تاریخ همواره با واقعه تاریخی اختلاف دارد. نهادهای اجتماعی و سیاسی نیز از این اختلال استفاده کرده و جوامع را با ایدئولوژی مدنظر خود کنترل و هدایت می کنند. نحوه چگونگی ارائه خاطره و تاریخ نیز وابسته به سیاست نهاد ارائه دهنده است. در دوران پهلوی اول حاکمیت با استفاده از همین سیاست خاطره توانست یک تاریخ برساخت شده را از ایران باستان ایجاد کند که این امر به مدد هنر تئاتر در جامعه شکل گرفت. پژوهش حاضر با استناد به داده های کتابخانه ای و با روش توصیفی-تحلیلی بر آن است تا با بررسی برخی درام های تاریخی مهم این دوره چگونگی انجام سیاست خاطره و تزریق ایدئولوژی برای برساخت تاریخ را در دوران پهلوی اول از طریق تئاترها را بررسی کند. در این مسیر نقش پررنگ دستگاه های سیاسی و چگونگی دستکاری خاطره و تاریخ مورد بررسی قرار خواهد گرفت. همچنین این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است که چگونه حاکمیت از وجوه تئاتری جامعه برای رسیدن به این هدف استفاده کرده و روشنفکران نیز-خواسته یا ناخواسته- در این ایدئولوژی نقشی یاری دهنده داشتند.
مطالعه تطبیقی حمد میرعماد حسنی قزوینی و میرزا غلامرضا اصفهانی از منظر مؤلفه های زیبایی شناختی حُسن تشکیل و حُسن وضع(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
87 - 96
حوزههای تخصصی:
میرعماد حسنی قزوینی(961 ه.ق) از مشهورترین خوشنویسان تاریخ هنر ایران در عصر صفویه، توانست پایه خط نستعلیق را چنان مستحکم نماید که تمام صاحبنظران خطوط اسلامی، آن را عروس خطوط بنامند. میرزا غلامرضا اصفهانی (1246ه.ق) از نوادر خوشنویسی دوره قاجار نیز، شخصیتی جامع با شیوه خاص در تاریخ خوشنویسی ایران است. در بررسی آثار این دو هنرمند تفاوت هایی آشکار در اجرای قطعه نویسی مشاهده می شود. هدف از این پژوهش، شناخت شیوه خوشنویسی میرعماد حسنی قزوینی و میرزا غلامرضا اصفهانی و تطبیق قطعه خوشنویسی شده از سوره فاتحه الکتاب توسط این دو هنرمند از منظر مؤلفه های زیبایی شناختی حسن تشکیل و حسن وضع است. پرسش های پژوهش عبارت اند از: 1-مؤلفه های زیبایی شناختی شیوه خوشنویسی میرعماد قزوینی و میرزا غلامرضا اصفهانی کدامند؟ 2- وجوه اشتراک و افتراق و مزیت های حسن تشکیل و حسن وضع در اثر میرعماد و میرزا غلامرضا از منظر مؤلفه های زیبایی شناختی مطرح شده چیست؟ برای پاسخ به پرسش ها ابتدا مفردات، سپس کلمات و در پایان، ترکیب بندی و شیوه کرسی بندی دو اثر موردبررسی و واکاوی زیباشناسانه قرار گرفته است. از نتایج این پژوهش می توان به فهم در نوع کتابت، نحوه اجرا و چینش حروف در آثار این دو هنرمند به عنوان مزیت های حسن تشکیل و حسن وضع اشاره کرد. همچنین تفاوت شیوه نگارش آنان ناشی از اختلاف در زاویه قلم گذاری، ترکیب بندی و چیدمان حروف است.
خوانش بینامتنی تداوم نقوش ساسانی در بافته های بیزانس و مصر در دوران پساساسانی(7-10م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
121 - 130
حوزههای تخصصی:
نقوش دوره ساسانی (۲۲۴ تا ۶۵۱ م.) تا قرن ها پس از فروپاشی این سلسله، در منسوجات بسیاری از نقاط جهان مورد پذیرش بوده و تکرار می شده است. اما علیرغم این تقلید وسیع و شباهت بسیار میان این نقوش و نقوش ساسانی، در منسوجات مناطق مختلف خصایصی وجود دارد که موجب شناسایی و تفکیک آنها از یکدیگر شده و امروزه موجب تمایز و تشخیص این منسوجات به اصطلاح پساساسانی می شود. مقاله حاضر قصد دارد با بررسی نقوش ساسانی و نحوه گسترش آنها در منسوجات مصر و بیزانس در دوران پساساسانی (10-7 م.)، عوامل مؤثر در پذیرش این نقوش و تفاوت های میان نقوش منسوجات مناطق گوناگون در زمان تقلید از برخی نقوش مشابه ساسانی را بازیابد. پژوهش با روش تطبیقی - تاریخی و با استفاده از رویکرد بینامتنیت و در نظر گرفتن نقوش ساسانی و منسوجات مصر و بیزانس به مثابه متن، ساختار نقوش و همچنین نحوه تکثیر و بازآفرینی آنها در دو منطقه مختلف مورد بررسی قرار داده است. نتایج نشانگر آن است که تمدن های گوناگون که مناطق مختلف با توجه به دانش قبلی و پیش متن های خود تفسیر متفاوتی از یک نقش مشابه ارائه می دهند و در فرآیند بازتولید آن نقش، متن جدیدی با توجه به شاخصه ها و مفاهیم برگرفته از هویت منطقه ای پدید می آید که شباهت خود را با نمونه اولیه حفظ کرده است.
بررسی و تحلیل کنش عکاسی بر اساس نظریه کنشگر - شبکه برونو لاتور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
99 - 108
حوزههای تخصصی:
بررسی و تحلیل کنش عکاسی بر اساس نظریه کنشگر- شبکه برونو لاتور هدف این پژوهش است. لاتور با رویکردی شبکه ای به موجودات جهان و روابط میان آن ها می نگرد؛ بدین معنا که جهان فارغ از مقوله بندی ها و تفکیک های رایج، مملو از کنشگران انسانی و غیرانسانی است که برای رسیدن به اهداف خود در حال ساخت پیوندها و شبکه های جدیدند. دغدغه این نظریه، مطالعه نحوه پیوند یافتن کنشگران مختلف در درون هر شبکه ای است. براین اساس، تولید عکس را می توان مبتنی بر کنشی شبکه ای و محصول پیوند سه عامل اصلیِ دوربین، عکاس و جهان دانست. ازاین رو، پژوهش حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و تطبیقی به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که جایگاه و نقش هرکدام از این کنشگران در فرایند تولید عکس چیست و نحوه ارتباط و پیوند یافتن آن ها با یکدیگر چگونه است؟ نتایج نشان می دهد در کنش عکاسی، سه کنشگر اصلی یعنی دوربین (به مثابه واسطه ای تکنولوژیک با امکانات متعدد)، عکاس (در مقام کنشگری انسانی با اهدافی خاص) و جهان (به عنوان کنشگرِ فعالِ غیرانسانی) با یکدیگر درمی آمیزند و از برهم کنش آن ها به شکل های مختلف، یک عکس با ویژگی های خاص تولید می شود. همچنین، شبکه عکاسی همواره با ورود کنشگران و بازیگران جدید در حال بازتعریفِ خود و تغییر و تبدیل است.
تغییر پارادایم هنر ملی به هنر تراملی: مطالعه تحولات هنر در امارات متحده عربی و قطر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
77 - 88
حوزههای تخصصی:
هنر معاصر تلاش دارد از روایت هنر ملی فراتر رود و مبتنی بر تجربه های چندفرهنگی باشد. همانطور که قطر و امارات متحده عربی با تاکید بر سیاست های چندملیتی تلاش میکنند هنر معاصر منطقه را نمایندگی کنند. چندفرهنگی بودن این کشورها به دلیل انباشت نیروی کار خارجی و بین المللی است. اکنون بیش از 80 درصد جمعیت آنها را نیروی کار خارجی تشکیل می دهند؛ لذا ترجیح می دهند سیاست های چند فرهنگی و هنر فراملی را دنبال کنند. در این مقاله به سیاست های هنری این کشورها می پردازیم و این پرسش را دنبال می کنیم که تا چه حد توانسته اند در تحقق سیاست های تراملی و جریان سازی هنر در منطقه موفق شوند؟
روش مقاله حاضر «تحلیل روند» است که طی آن با تحلیل مجموعه ای از رویدادها (مانند تاسیس موزه ها و نمایشگاه های هنری) و آثار هنری (مرور تجربه های هنرمندان)، روند تغییر پارادایم هنر ملی به هنر فراملی مطالعه شد. نتایج نشان داد که سه ویژگی برای هنر در پاردایم تراملی می توان برشمرد: 1. خلق جریان جدیدی از هنر اسلامی معاصر به مثابه تجربه ای چند فرهنگی. 2. خلق آثار هنری دیجیتال و تکنولوژی محور، 3. خلق آثار هنر زیست محیطی همچون فصل مشترک فرهنگ ها و ملیت ها. این تجربه های هنری مورد حمایت سیاست های فرهنگی کشورهای منطقه به ویژه قطر و امارات است.
تمایز ناسیونالیسم میرزاده ی عشقی با گفتمان غالب ناسیونالیستی زمانه اش(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر مبنای دیدگاه های برخی ار مهم ترین پژوهشگران و مورخان که به پژوهش در دوره ی تاریخی رضاشاهی پرداخته اند، همچون همایون کاتوزیان یا ماشاءالله آجودانی، رضاخان در دوران صدرالوزرایی و سپس پادشاهی اش، تمام تلاش خود را مصروف به گسترش نوعی ناسیونالیسم رمانتیک باستان گرای فاشیستی و شوونیستی در کشور می کند. شبه مدرنیسمی که رضاخان به دنبالش است، قرار است ایران را به وضعیتی شبیه به دوران پر از شکوه و افتخار باستانی بازگرداند. بنابراین قدرت گفتمانی در طلب این مقصود به کار گرفته می شود. میرزاده ی عشقی نیز، که در همین دوران نمایشنامه می نویسد، در نمایشنامه هایی چون رستاخیز شهریاران ایران و ایده آل دهگانی معتقد به نوعی ناسیونالیسم رمانتیک مبتنی بر بازگشت به شکوه و افتخار گذشته است اما عشقی ناسیونالیسم بسیار متفاوتی را نسبت به رضاخان و گفتمان غالب زمانه اش طلب می کند که همچون مقاومتی گفتمانی در برابر قدرت گفتمان مسلط ناسیونالیسم رضاشاهی قد علم می کند. این پژوهش بر اساس یک گزاره ی کلیدی که ناسیونالیسم عشقی رمانتیک است در پی پاسخ به این پرسش است که اولاً ناسیونالیسم رمانتیک ویژه ی عشقی در نمایشنامه هایش چه ویژگی هایی دارد و ثانیاً چگونه ناسیونالیسم رمانتیک ویژه ی عشقی همچون مقاومتی گفتمانی در مقابل قدرت گفتمان مسلط رضاشاهی قد علم می کند.
تقابل زیبایی شناسی سوبژکتیو با مبانی نظری هنر پاپ از منظرلارنس الووی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
15 - 23
حوزههای تخصصی:
از مهمترین مبادی زیبایی شناسی سوبژکتیو کتاب نقد قوهی حکم کانت است. تأثیر این زیبایی شناسی علاوه بر مدرنیسم، در هنر نیمه ی دوم سده بیستم نیز قابل پیگیری است. به نظر میرسد بدون در نظر داشت زیبایی شناسی سوبژکتیو و تقابل آن با هنر نیمه دوم سده بیستم، بعید است بتوان به درکی جامع از ماهیت برخی جریانات هنری از جمله پاپ نائل آمد. این در حالی است که در تحلیل جریان پاپ کمتر این خصلت تقابلی و نتایج حاصل از آن مدنظر قرار میگیرد. پژوهش حاضر بر آن است تا با اتکا به آرا لارنس الووی در خصوص جریان پاپ و موضع آن در قبال زیبایی شناسی سوبژکتیو به درکی دقیق تر از ماهیت هنر پاپ دست یابد. الووی با در نظرگرفتن خصلتی ارتباطی-کارکردی برای هنر و به طور اخص هنر پاپ، نه فقط به زیبایی شناسی سوبژکتیو واکنش نشان میدهد بلکه در صدد ارائه تعریفی متفاوت از هنر، مبتنی بر نظام ارتباطات است. با اتکا به نظریه ی ارتباطی-کارکردی الووی و خصایص تقابلی آن، میتوان چنین نتیجه گرفت که جریان پاپ هویت خود را به طور صرف در تقابل با زیبایی شناسی سوبژکتیو تعریف میکند. از طرف دیگر این نظریه مطابق معمول موافقتی با ورود به موضوعات و تحلیل های کیفی در خصوص هنر ندارد.
زیباشناسی تصویر کارگر در آثار نقاشی سه دهه پایانی سده نوزدهم تحلیل گفتمان انتقادی آثار ماکسیمیلیان لوس(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
29 - 40
حوزههای تخصصی:
منظور مارکس از توده ها، کارگران صنعتی به آگاهی رسیده ای بود که قادر به ایجاد تغییر در شرایط زندگی و در دست گرفتن چرخه تولید بودند. او صنعت ماشینی را عامل اصلی فاصله طبقاتی ندانسته و معتقد بود که تسلط طبقه قدرت بر تکنولوژی، ماهیت آن را به نفع خود تغییر داده است و کارگران قادر به تغییر شرایط موجود به شرایط مطلوب هستند. این پژوهش با طرح این پرسش که نقش آرای فلسفی مارکس در خلق آثار هنری مربوط به طبقه کارگر چیست؟ به بررسی مولفه های زیباشناسی تصویر کارگر در آثار نقاشی سه دهه پایانی سده نوزدهم پرداخته و بر این فرض استوار است که ساختار هنر در این برهه آغازی بر تاثیرپذیری هنر از فلسفه مارکس در حوزه ماشین، تکنولوژی و تشریح جامعه در دوران صنعت در حیطه کار و سرمایه بود. برای تبیین فرضیه، گفتمان آثار نقاشی ماکسیمیلیان لوس با موضوع کارگر مورد تحلیل انتقادی قرار گرفته است. آثاری که بازتابی از دو گانه آرای مارکس مبنی بر ظالمانه دانستن زندگی صنعتی و تاثیر منفی آن بر زندگی کارگران، و از سویی ضرورت وجود ماشین برای کاهش کار سخت در آرمان شهر او بود. این تحقیق بر اساس ماهیت و روش، توصیفی-تحلیلی و روش گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است.
مطالعه ی تطبیقی انذار و تبشیر در نگاره های اسلامی و مسیحی قرن های 13 تا 16م با موضوع سرگذشت حضرت یونس(ع) مبتنی بر آرای پانوفسکی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴
121 - 129
حوزههای تخصصی:
انذار و تبشیر ابزارهایی برای راهنمایی انسانهاست که در کتب مقدس به آن اشاره شده است. در هر دوره ای این ابزار به نحوه های مختلف همچون سرگذشت اقوام و پیامبران به کار برده شده است. یکی از این نمونه ها، سرگذشت یونس پیامبر(ع) است که در قرآن و انجیل با قدری اختلاف در روایت، به آن اشاره شده است. در نگاره های اسلامی و مسیحی با موضوع این سرگذشت، بخشی از روایت برجسته شده است. نگاره های اسلامی بیشتر بخش پایانی و نگاره های مسیحی بیشتر بخش ابتدایی آن را به تصویر کشیده اند. این پژوهش با هدف شناخت بیشتر نگاره های اسلامی و مسیحی، با توجه به مفاهیم انذار و تبشیر و بر مبنای آرای شمایل نگارانه ی پانوفسکی با روش توصیفی تحلیلی و رویکرد تطبیقی، به دنبال پاسخ گویی به این پرسش ها است: وجوه شباهت و تفاوت نگاره های اسلامی و مسیحی با موضوع حضرت یونس (ع)، در ارتباط با مفهوم انذار و تبشیر چیست؟ دلیل تاکید نگاره های اسلامی و مسیحی بر بخش خاصی از سرگذشت حضرت یونس(ع) چیست؟ از نتایج پژوهش می توان به هم پوشانی خوانش نگاره ها با مراحل سه گانه ی تفسیر اثر هنری پانوفسکی اشاره کرد و همچنین، در نگاره های اسلامی و مسیحی از هر دو مفهوم انذار و تبشیر، اما به گونه ای متفاوت، استفاده شده است.
تأثیر گفتمان اجتماعی حاکم بر عصر صفویان در آثار تصویری دارای صحنه های موسیقی آن دوره(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
51 - 62
حوزههای تخصصی:
هر رشته از دانش، مجموعه ای از قواعد و قانون های ایجابی و سلبی را دارد که معین می کند درباره چه چیزهایی می توان بحث کرد و درباره چه چیزهایی، نمی توان. همین قواعد و قانون های نانوشته، ،"گفتمان" آن رشته خاص هستند. تلاقی مذهب و ملیت در گفتمان صفوی باعث شد تا پس از ساسانیان، دوباره وحدت دینی مبنای وحدت سیاسی قرار گیرد و هویت ملی در ایران پررنگ شود . گفتمانی که با برجسته کردن، طرد و گاه به حاشیه راندن، تفکر غالب خود را به عنوان حکومتی قدرتمند گسترش داد. در این پژوهش تلاش شده تا تأثیر گفتمان اجتماعی این عصر -که علاوه بر اندیشه های سیاسی حاکم، به سه بخش مذهب شیعه، حکمت ایران باستان و عرفان اسلامی قابل تقسیم است- بر نگاره های دارای صحنه های موسیقی بررسی شود. در این پژوهش توصیفی-تحلیلی، برای تحلیل داده ها از نظریه گفتمان "میشل فوکو" استفاده شده است. پررنگ ترین نتیجه ای که می توان از این بررسی گرفت این است که، با تمام نفوذ و قدرتی که مذهب شیعه و فلاسفه و عرفای اسلامی در عصر صفوی داشتند، تأثیر مستقیم اندیشه های سیاسی دولت بر نگارگری و استفاده دیداری از واقعیت های اجتماعی در طراحی صحنه های دارای موسیقی مشهود است.
بررسی شیوه اقتباس از متون دینی در پنج نمایشنامه کودک و نوجوان منتشر شده در دهه های 1380و 1390 بر مبنای الگوی اقتباس لیندا سیگر
منبع:
رهپویه هنرهای نمایشی دوره اول تابستان ۱۴۰۱ شماره ۴
83 - 96
حوزههای تخصصی:
این پژوهش در صدد است تا با مطالعه موردی چند نمایشنامه کودک و نوجوان که با اقتباس از متون دینی نگارش و در دهه ۸۰ و ۹۰ شمسی منتشر شده اند، شیوه اقتباس را در آن ها بررسی کند. در این تحقیق پنج اثر از نویسندگان شاخص حوزه کودک و نوجوان انتخاب شد که عبارت اند از: «آواز داوود» اثر «منوچهر اکبرلو»، «کشتی حیوانات» اثر «داوود کیانیان»، «خوبی کن و با خدا باش» اثر «حسن دولت آبادی»، «به خاطر مروارید» اثر «حسین فدایی حسین» و «نجات آهو» اثر «امیر مشهدی عباس». نویسندگان این آثار همگی از افراد پیشکسوت حوزه نمایش کودک و نوجوان هستند و نمایشنامه های منتخب نیز از آثار پر تیراژ دهه ۸0 و ۹۰ شمسی در بین نمایشنامه های کودک و نوجوان با رویکرد اقتباس از متون دینی هستند. در ادامه با مبنا قرار دادن نظریه اقتباس لیندا سیگر و استخراج الگویی از آن برای سنجیدن اثر اقتباسی از منظر دراماتیک، نمایشنامه های منتخب را تحلیل و واکاوی کردیم تا قوت ها، کاستی ها، نارسایی ها و خلأهای نمایشنامه های مورد نظر را از جنبه دراماتیک بررسی کنیم. بنابراین پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، و مطالعات نظری آن به صورت کتابخانه ای و از طریق مقالات، کتاب ها، مجلات و سایت های معتبر جمع آوری گردیده است. درآخر با بررسی این پنج نمایشنامه، نتیجه گرفتیم که ضعف اصلی این آثار از جنبه دراماتیک مربوط به خلق داستان و پیش بردن محور جهت از منظر لیندا سیگر است و همچنین در بیشتر آن ها هدف شخصیت اصلی از نظر دراماتیک قوی نیست و کشمکش، مخاطره افزایش یابنده و نقطه عطف نیز دیده نمی شود.
تأثیرپذیری در موسیقی عاشیقی ترکان قشقایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قشقایی ها مهاجرانی بوده اند که از مناطق مختلف به جنوب ایران آمده اند. در گذشته جامعه ی قشقایی جامعه ای طبقاتی بود و خاندان ایل خانی در رأس این نظام طبقاتی قرار داشت. موسیقی همواره در تمام طبقات اجتماعی ایل قشقایی حضور داشته است. کارگان عاشیق ها یکی از پنج کارگانِ فرهنگ موسیقایی قشقایی ست که تحولات بسیاری را تجربه کرده است؛ تغییراتی در سازبندی، تغییر فرم اجرا و تضعیف کارگان که در نهایت به از میان رفتن این سنت موسیقایی انجامید. عاشیق ها که در فرودست ترین طبقات اجتماعی ایل جای داشتند با حمایت ایل خانان به قوم قشقایی پیوستند و هنر خود را ارتقاء بخشیدند؛ در نهایت نیز با از میان رفتن نظام ایل خانی، سنت موسیقایی آنها نیز رو به انحطاط رفت. اغلب تأثیرپذیری ها و تغییرات حاصل از آن در موسیقی عاشیقیْ ریشه در نظام طبقاتی ایل دارند. تغییرات ایجادشده در این موسیقی نیز غالباً با حضور افرادی از طبقات بالای اجتماع همراه بوده که پذیرشِ مرجعیت این طبقات توسط مردمْ پذیرشِ تغییرات را نیز به همراه داشته است. این پژوهش که به معرفی موسیقی عاشیقی قشقایی و بررسی تأثیرپذیری در این کارگان می پردازد بر اساس کار میدانی در مناطق قشقایی نشین و گفت وگو با موسیقیدانان قشقایی به انجام رسیده و هدف از آن معرفی و بررسی تغییراتِ حاصل از برخوردهای فرهنگی، تغییر شرایط زندگی، شهری شدگی و تجددگرایی قشقایی ها در این موسیقی است.
تصویرسازی های نسخه صورالکواکب منوچهرخان، نگاهی شکوهمند به آسمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
67 - 76
حوزههای تخصصی:
صورت فلکی یا هم اختران، گردایه ای از ستارگان است که از دیدگاه زمینی به شکل ویژه ای مانند سازی و نامگذاری شده اند. این بخش از نجوم، از دیرباز برای نشانی دهی و فهم آسان تر ستاره شناسی، در ملل مختلف مرسوم بوده است. برای شناخت بهتر و سریع تر و دریافت صحیح اطلاعات در زمینه علم نجوم، تصویر سازی صورفلکی به عنوان شاخه ای از هنرهای تجسمی پدید آمده است. در این نوع از تصویر سازی هنرمند علاوه بر مهارت های تصویر سازی می بایست در علم نجوم نیز مطالعاتی داشته باشد.
در این پژوهش، ترجمه یکی از نسخه های فارسی کتاب " صور الکواکب " تالیف دانشمند بزرگ ایرانی، صوفی رازی مورد بررسی قرار می گیرد،که به دستور منوچهر خان حاکم صاحب ذوق مشهد در دوره ی صفوی ( قرن 11ه.ق) و با تصویر سازی های ناب استاد "ملک حسین اصفهانی" استنساخ گردیده است. این نسخه دارای 373 صفحه و دست کم 99 نگاره نفیس می باشد که اکنون در مجموعه ای به نام اسپنسر محفوظ در کتابخانه عمومی نیویورک نگهداری می شود. به نظر می رسد باز تولید دست کم دو کتاب علمی الحشایش و صور الکواکب در دوره منوچهر خان حکایت از علاقه همزمان منوچهر خان به علم و هنر باشد. شیوه بررسی نسخه توصیفی-تحلیلی می باشد؛ که از طریق مطابقت تصویر سازی ها با متن انجام گرفته است.
نوع شناسی استعاره بصری در تبلیغات تجاری (مطالعه منتخبی ازتبلیغات تجاری در شبکه اینستاگرام)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۷ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
103 - 113
حوزههای تخصصی:
تبلیغات تجاری و کاربرد استعاره بصری در شبکه های اجتماعی از منظر رویکرد نوع شناسی، مبتنی بر الگوهای ساختاری و معنایی می باشد. مطالعات اندیشمندان در این نوع استعاره، اغلب معطوف به وجه ادبی بوده، اما نظریه فیلیپس و مَککواری، عناصر بصری در استعاره را مورد مداقه قرار می دهد. پرسش پژوهش در پی نوع شناسی استعاره بصری به روش توصیفی-تحلیلی است و ساختار بصری و عملکرد معنایی در استعاره بصری تبلیغات اینستاگرام را مورد مطالعه قرار می دهد. همچنین تحلیلی از پیچیدگی بصری و غنای معنایی در یک نمونه آماری مشتمل بر 24تبلیغ اینستاگرامی مبتنی بر استعاره بصری را ارائه می دهد. نتایج نشانگر آن است که سه اصل: مجاورت، ترکیب و جایگزینی که به ترتیب پیچیدگی آنها افزایش می یابد در ساختار استعاره بصری تبلیغات تجاری اینستاگرام حضور دارد. عملکرد معنایی نیز بر سه نوع رابطه متمایز: ارتباط، شباهت و تضاد استوار است که به ترتیب بر غنای آن افزوده میشود. نمونه های مورد تحلیل حاکی از آن است که نیمی از تبلیغات تجاری اینستاگرام از عملکرد معنایی ارتباط و بقیه به عملکردهای شباهت و تضاد تعلق دارند. البته تعداد تبلیغات با عملکرد تضاد کمتر از عملکرد شباهت است و افزایش غنا در بسیاری از موارد با کاربرد اثر نسبت معکوس دارد.
تاثیرگذاری نظریه ی بازی درونی موسیقی بر مهارت های ذهنی در اجرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مهم ترین دغدغه های نوازندگان در جهان، کنترل اضطراب اجرا و عدم افت مهارت نوازندگی در صحنه به دلیل وجود فشارهای ذهنی و مداخله ی درونی است. روش های درمانی مختلفی برای درمان و کنترل اضطراب اجرا تا به حال شناخته و مورد مطالعه قرار گرفته اند. در ایران اما به ندرت به این مسئله پرداخته شده است و جای خالی تحقیقی میدانی و کاربردی در جامعه آماری موسیقی ایران دیده می شود. هدف از این پژوهش میدانی با رویکرد ت حلیلی-کاربردی، این است که با مطالعه، آنالیز و آزمایش یکی از نظریه های شناخت و کنترل اضطراب اجرا به نام «بازی درونی موسیقی» و همچنین با جمع آوری داده از آن با شرکت ده دانشجوی سال آخر مقطع کارشناسی، میزان تاثیرگذاری مهارت های ذهنی در کنترل مداخله ی درونی و اضطراب اجرا و دست یابی به اجرای موفق مورد مطالعه قرار گیرد. این تحقیق به دلیل ابراز نگرانی دانشجویان از اجرای عملی پایان نامه ی خود در دوران همه گیری کرونا و عدم امکان اجرای زنده به مدت یک سال و نیم صورت گرفت. مطالعه ی بینارشته ای و میدانی پیش رو نشان می دهد که استفاده از مهارت های ذهنی تاثیر به سزایی در افزایش توانایی های فیزیکی و بهبود کیفیت اجرایی نوازندگان، کاهش پیش آمد ترس و اضطراب از اجرا و همچنین تسلط بیشتر در کنترل استرس دارد.
تحلیل آیکونوگرافیک طرح واگیره ای قالی در نگاره رستم خان زند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
آیکونوگرافی طرح واگیره ای قالی در نگاره رستم خان زند، مسأله اصلی مقاله پیش رو است. نگاره رستم خان زند با دربرداشتن دو شاخصه؛ درباری بودن و درج امضاء نقاش سند تصویری اصیلی از دوره زندیه (1209-1163 هجری) است لذا تمامی عناصر نگاره را می توان از الگوهای رایج آن دوره تاریخی لحاظ نمود. مقاله در پی پاسخ به این پرسش است که مطالعه آیکونوگرافیک، چگونه موجب تحلیل طرح قالی موجود در تصویر خواهد شد؟ به نظر می رسد علاوه بر تحلیل یکی از طرح های رایج قالی زندیه، آیکونوگرافی طرح قالی مذکور، مفاهیم و الگوهای فکری دوره زندیه را به نمایش می گذارد. فرضیه این است که نقاش در نگاره مورد پژوهش هرچه به طور واقع در پیرامون وجود داشته به تصویر درآورده؛ اما از سویی دیگر با مفروض دانستن امکان اعمال سلیقه رستم خان این پرسش طرح می شود که در انتخاب برخی عناصر بصری مانند نقوش قالی در تصویر و گزینش طرح واگیره ای اسلیمی برخاسته از سلیقه شاهزاده بوده یا در اندیشه نقاش چه اندازه متصور شده است؟ نقاشِ نگاره آقا صادق دوم است و در سایر آثار ایشان نیز قالی هایی با طرح قاب اسلیمی دیده می شود. ذوق هنری نقاش و سنت نقش اندازی زمانه نسبت به اعمال سلیقه شاهزاده زندی تأثیر بیشتری داشته است. باتوجه به رویکرد کیفی پژوهش، روش تحقیق به صورت توصیفی و تحلیلی و گردآوری اطلاعات در آن با استفاده از منابع کتابخانه ای انجام شده است. همچنین تحلیل ها با اتکا بر رویکرد آیکونوگرافی انجام شده است. نتیجه تحقیق نشان داد به سبب موضوع نگاره و امضاء آقاصادق، قاب اسلیمی واگیره ای از طرح های مرسوم قالی دوره زندیه بوده است. با وجود حاکمیت فضای مثالی هنر ایرانی بر تابلو، یکایک عناصر بصری وحدت رویه داشته و سنت باستان گرایی قابل درک است. انتخاب نوع قالی نیز متأثر از محتوا بوده و با فرم کلی نگاره دارای وحدت است.
نخستین نگارگر، نخستین امضاء (رقم) بررسی امضاء (رقم) در نگاره های ایرانی، پیش از ظهور جنید سلطانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از موضوعات چالش برانگیز در نگارگری ایرانی آن است که کدام نگارگر برای نخستین بار، و در چه زمانی، اثرش را امضاء زده است. پژوهشگران بسیاری معتقدند که جنید بغدادی، نخستین نگارگری ست که با لقب سلطانی،-لقبی که سلطان احمد جلایر به او اعطا کرده بود-؛ اثرش را در خمسه خواجوی کرمانی (798 ه.ق) امضاء نمود. این ادعا از زمان نگارش نخستین تاریخ نگاریها درباره ی نقاشی ایرانی، از شروع قرن بیستم تاکنون، در متون مختلف تکرار شده است. در این مقاله، با رویکردی انتقادی، ضمن نقد منابع، نگاره های دارای امضاء به ترتیب زمانی، معرفی و بررسی خواهند شد. بررسی هشت نگاره ی این مقاله نشان می دهد، در دوره جلایری- پیش از دوره ی سلطان احمد جلایر (784-813 ه.ق)- و دوره ی سلجوقی نگاره های متعددی با امضاء نگارگران مصور شده است. این نگاره ها در فاصله ی زمانی نیمه دوم قرن هفتم تا سال 798 ه.ق تولید شده اند. طبق نتیجه پژوهش، قدیمی ترین نگاره ی دارای امضاء به عبدالمؤمن بن محمدالنقاش الخویی تعلّق دارد که در کتاب ورقه و گلشاه، با خط نسخ و به رنگ سفید امضاء شده است. جهت رسیدن به هدف مقاله از منابع کتابخانه ای استفاده شده است. نگاره ها نیز از سایت کتابخانه های بریتانیا، برلین، و استانبول دریافت گردیده اند. روش پژوهش نیز به صورت تاریخی، توصیفی-تحلیلی و انتقادی می باشد.
انتظامِ مُدالِ دستگاه و تأثیر آن بر نمودِ موجودیّت های مُدال و امکان گسترش کارگان (مطالعهٔ موردی بیاتِ اصفهانِ قدیم – مخالفِ سه گاه و نیشابورکِ ماهور)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
منطقِ دستگاه همواره دربردارندهٔ یک انتظامِ مُدال از یک سطح زیرایی بم به سطحی زیرتر بوده است. نکتهٔ حائز اهمّیت در این انتظام ها این است که برخی از موجودیّت های مُدال در دستگاه های مختلف با اسامی یکسان و گاهی هم متفاوت ظاهر می شوند. در نتیجه ممکن است یک موجودیّت یکتا نسبت به سطحِ زیرایی مبنای دستگاه های مربوطه در سطوحِ زیرایی متفاوتی ظاهر شود. به نظر می رسد یک موجودیّت مُدال در انتظامِ دستگاه های متفاوت، به نوعی انطباقات دچار می شود. پژوهش حاضر با استفاده از روش های توصیفی، تحلیلی و تطبیقی و دو نمونهٔ مطالعاتی «مخالف سه گاه - بیاتِ اصفهان» و «نیشابورکِ ماهور» به مطالعهٔ انتظام مُدالِ دستگاه و تأثیر آن بر نمودِ موجودیّت های مُدال و امکان گسترش کارگان در این نظام پرداخته است. این پژوهش نشان می دهد انتظامِ مُدال دستگاه و سطوح زیرایی نسبیِ موجود در آن در سه وجه تأثیرگذار و دارای اهمّیت است: ۱. جایگاه یک مُد نسبت به «درآمد»؛ ۲. جایگاه یک مُد نسبت به مُدهای پیشین و پسین؛ ۳. کلّیت یکپارچهٔ دستگاه به عنوان یک نوبت مرتّب. همچنین تفاوت های ریزساختاری مخالف و بیاتِ اصفهان قدیم ناشی از همین انطباقات درون یا خارج از منطقِ دستگاه است. به طورکلی نتایج پژوهش حاضر حاکی از وجودِ ظرایفی است که تغییر در هر یک از آن ها منتج به گسترش کارگان در سطوح مختلف خواهد شد.
معرفی و مطالعه گونه (ژانر) قطعه در سنت آهنگسازی موسیقی کلاسیک ایرانی از منظر فرم و بافت؛ مطالعه موردی چکاد اثر پرویز مشکاتیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه آهنگسازی در موسیقی کلاسیک ایرانی حوزه ای نوپا است. این در حالی است که در عرصه عمل موسیقایی بخش قابل توجهی از کارگان اجرایی سنت ایرانی را آثار آهنگسازی شده تشکیل می دهد. در همین راستا، تحقیق حاضر به معرفی و مطالعه قطعه، به عنوان مطرح ترین گونه سازیِ از پیش ساخته شده در سنت ایرانی می پردازد. قطعه که تا پیش از این نامی عام برای اشاره به هر اثر موسیقایی بود در مطالعه حاضر به صورت اسم خاص و در معنایی به خصوص به کار رفته است. در اینجا کوشیده شده تا ویژگی های گونه شناختی، فرمی و بافتی این گونه تعریف و تحلیل شود. این اطلاعات، بخشی از مبانی به دست آمده از رساله دکتری نگارنده پیرامون آهنگسازی در موسیقی ایرانی است. در مطالعه پیشِ رو، برای ملموس شدن ویژگی های معرفی شده قطعه، چکاد اثر پرویز مشکاتیان یکی از آثار شاخص عرصه آهنگسازی در موسیقی ایرانی به عنوان نمونه موردی، از سه جنبه گونه، فرم و چندصدایی تحلیل شده است. برخلاف اغلب تحلیل های موجود، مؤلفه هایی که در این تحقیق مطالعه شده اند، عملاً کیفیات آهنگسازانه اثر را تشریح می کند و نه رابطه آن با ردیف. این شکل مطالعه امکان می دهد تا چارچوب های آهنگسازی در موسیقی ایرانی از جمله ماهیت اندیشه فرمال و هم چنین نحوه بافت پردازی در این سنت روشن تر شود.