مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
داریوش بزرگ
حوزه های تخصصی:
مفهوم دروغ در ایران باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این نوشتار سیر تحول مفهوم دروغ در ایران عصر هخامنشی و چگونگی چفت و بست شدن آن با ساختارهای سیاسی بررسی می شود. تمدن ایرانی نخستین و تنها تمدن عصر پیشامسیحی است که مفهوم دروغ در آن هم طنینی سیاسی دارد و هم به مثابه کلیدواژه ای مرکزی در دستگاهی اخلاقی کاربرد یافته است. چرایی این اهمیت یافتن دروغ در دستگاه نظری ایرانیان باستان پرسش مرکزی این نوشتار است. بحث با واکاوی مفهوم دروغ در گاهان و اوستا آغاز و در ادامه، سیر تکامل مفهوم دروغ در متون اوستایی کهن و متاخر وارسی می شود. آنگاه این مفهوم به طور مقایسه ای با متون پارسی باستان به جا مانده از شاهنشاهان هخامنشی مقایسه و به ویژه کاربست مفهوم دروغ در کتیبه بیستون تحلیل می شود.
بررسی تحلیلی محدوده های جغرافیایی واداری ساتراپی های هخامنشی در کتیبه بیستون
حوزه های تخصصی:
کورش بزرگ با غلبه بر ماد، لیدیه و بابل، شاهنشاهی هخامنشی را تاسیس کرد. جانشینان وی، مخصوصاً کمبوجیه و بعد داریوش توانستند آن را از شرق تا رود سند و در غرب تا مدیترانه و رود نیل گسترش دهند. برای اداره بهتر این شاهنشاهی داریوش کشور را به ساتراپی های متعدد تقسیم کرد که این تقسیمات درکتیبه داریوش در بیستون منعکس شده است.
در این مقاله تلاش شده است با استناد به کتیبه بیستون ومقایسه آن ها با سایر کتیبه هاو منابع دیگر مانند منابع یونانی، عبری و نیز یافته های باستانشناسی و دانش زبانشناسی محدوده جغرافیایی هر یک از ساتراب های هخامنشی مشخص گردد. در پایان نیز سعی شده است تا علل بعضی از تغییرات در تعداد، محدوده جغرافیایی و جایگاه سیاسی ساتراپ ها در سایر کتیبه هابااستفاده ازروش تحقیقات تاریخی تحلیل گردد.
بررسی جایگاه سیاسی ساتراپ های هخامنشی در دوره داریوش بزرگ با تکیه بر کتیبه ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پیروزی کورش بزرگ بر آستیاگ، آخرین پادشاه ماد، در سال 559 پیش از میلاد، آغازگر شکل گیری پادشاهی هخامنشی بود. پس از فتح مصر توسط کمبوجیه و تصرف برخی از سرزمین های شرقی از جمله هند در زمان داریوش بزرگ، مرزهای این حکومت از شرق تا رود سند، از غرب تا دریای مدیترانه و رود نیل در مصر، از شمال تا دریاچه خوارزم (آرال) و از جنوب تا حاشیه های جنوبی دریای پارس امتداد یافت. داریوش برای اداره بهتر این قلمرو گسترده، آن را به ساتراپی های (خشتره پاون ها) گوناگونی تقسیم کرد. هر چند که پس از فتح سرزمین های هند، لیبی و حبشه توسط داریوش (حدود سال های 518 و 517 پ.م) تا پایان شاهنشاهی هخامنشی تغییرات عمده ای در مرزهای جغرافیایی و تعداد ملل تحت قلمرو هخامنشیان ایجاد نشد، اما تعداد این ساتراپ ها و جایگاه سیاسی آنها آن گونه که در فهرست کتیبه های این دوره منعکس شده است، دچار تغییرات مکرر و دگرگونی شدند. تعداد ساتراپ ها و فهرست ملل و اقوام تحت قلمرو پارسیان از دیرباز مورد توجه و مطالعه اندیشمندان تاریخ ایران باستان بوده و پژوهش های زیادی در این زمینه انجام شده است، اما موقعیت و جایگاه سیاسی و علل برخی از تغییرات و جابه جایی ها در ترتیب و تعداد این ساتراپ ها، مورد توجه جدی قرار نگرفته است. این مقاله بر پایه روش تحقیق تاریخی ضمن استناد به کتیبه های دوره هخامنشیان، از آن میان کتیبه های داریوش و مقایسه آنها با هم و با دیگر منابع و از آن میان منابع یونانی، به بررسی جایگاه سیاسی ساتراپ های هخامنشی در دوره این پادشاه به عنوان مسأله تحقیق می پردازد. معرفی کتیبه های دوره هخامنشی که در آنها نام های سرزمین های تحت قلمرو این پادشاهی بیان شده است و استناد به آنها، بررسی تعداد و جایگاه ساتراپ ها در هریک از کتیبه های مورد بررسی و علل برخی از تحولات در تغییر جایگاه سیاسی ساتراپ ها مواردی است که در این مقاله به آنها پرداخته شده است.
کوروش عیلامی ـ انشانی یا کوروش پارسی؟ نگاهی دوباره به بحث های پیرامون هویت عیلامی ـ انشانی کوروش دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ورود پارسی ها به انشان / پارسه و ارتباط گسترده آنان با ساکنان عیلامیِ این سرزمین در جنوب غرب ایران باعث نفوذ فرهنگ و تمدن عیلام در فرهنگ و تمدن هخامنشی به ویژه در زمان کوروش دوم و کمبوجیه دوم شد. به علاوه، ادعاهای کوروش در استوانه مشهور خود به زبان بابلی که خود و اجدادش را پادشاهان انشان معرفی می کند و ذکرنکردن نام پارس و یا هخامنش در این نوشته، باعث شده است که در سال های اخیر تعدادی از اندیشمندان تاریخ ایرانِ پیش از اسلام درباره هویت پارسی کوروش دچار تردید شده و کوروش را دارای هویت عیلامی ـ انشانی بدانند. هرچند که تاکنون نقدهایی بر چنین ادعاهایی نوشته شده است، هنوز این بحث ها ادامه دارد.
در این مقاله تلاش شده است تا با استفاده از شیوه پژوهش های تاریخی و با استناد به داده های باستان شناسی، اسناد و نوشته های کهن میان رودانی ـ عیلامی، کتیبه های پارسی، الواح عیلامی، نوشته های یونانی و همچنین پژوهش های جدید تاریخی و با ارزیابی بحث های موافق و مخالفِ ادعای بالا، به بررسی نظر پاتس در رابطه با هویت انشانی ـ عیلامی کوروش دوم بپردازیم.
پژواکی از سنگ نوشته های داریوش بزرگ در «اخبار البُلدان» ابن فَقیه هَمَدانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوعبدالله احمد بن محمّد بن اسحاق به ابراهیم هَمَدانی ابن فَقیه هَمَدانی، جغرافیدان ایرانی (نزدیک به: 255-330ﻫ. ق.) در کتاب ارزشمند خود «اخبار البُلدان» که احتمالاً در 290ﻫ. ق./ 903م. نوشته شده است، ترجمه متن دو سنگ نوشته در دامنه کوه الوند همدان (= سنگ نوشته های گنج نامه) را آورده است. با وجود این، ترجمه او کوچک ترین همانندی ای با متن سنگ نوشته های داریوش بزرگ و خشایارشا در دامنه کوه الوند ندارد و آشکارا پژواکی از محتوای سنگ نوشته داریوش بزرگ در کوه بیستون و سنگ نوشته آرامگاه او در نقش رستم پارس است. هدفِ این پژوهش پاسخ به این پرسش است که چرا هنوز در سده سوم ﻫجری قمری از بین همه سنگ نوشته های هخامنشیان، تنها بازتابی از دو سنگ نوشتة بیستون و آرامگاه داریوش بزرگ در خاطره مردم همدان وجود داشته است و ابن فَقیه هَمَدانی پژواکی از سنگ نوشته های بیستون و نقش رستم داریوش بزرگ را به عنوان ترجمه سنگ نوشته های کوه الوند آورده است.
سیاست خارجی ایران در دوران هخامنشیان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۴۱ بهار ۱۳۹۰ شماره ۱
229 - 249
حوزه های تخصصی:
حکومت هخامنشیان در سال 550 ق م با سقوط دولت ماد به دست کورُش بزرگ تأسیس شد. از همان نخستین نبردی که به سقوط مادها منجر شد، اساسی ترین اصل سیاست خارجی و داخلی کورُش یعنی تسامح و مدارا پایه گذاری شد. پادشاهان بعدی کمابیش این سیاست را ادامه دادند. کمبوجیه، سیاست توسعه ارضی پیش گرفت و پس از تسخیر مصر همان سیاست ملایم پدرش را دنبال کرد. داریوش بزرگ سیاست تسامح و مدارای سَلَف خویش را به یک دکترین سیاسی تبدیل و تلاش کرد با روش های مسالمت جویانه به اهداف خود برسد. در پی حملات خشایارشا به یونان اتحادیه دلُس به رهبری آتن شکل گرفت. اردشیر اول در قبال یونانی ها سیاست صبر و مماشات و داریوش دوم و اردشیر دوم سیاست تفرقه بینداز و حکومت کن پیش گرفتند. سرانجام با حملات مقدونی ها در زمان داریوش سوم، آفتاب عمر امپراتوری معظّم هخامنشی غروب کرد.
بررسی نظام کنترلی سیستم اداری دوره هخامنشی در زمان داریوش بزرگ(با تکیه بر الواح تخت جمشید)(مقاله علمی وزارت علوم)
هنگامی که داریوش بزرگ در سال ۵۲۲ ق.م به پادشاهی رسید، دست به اصلاحات گسترده در زمینه سیاسی، اقتصادی و نظامی زد. یکی از اصلاحات مهم وی در زمینه سیستم اداری می باشد. داریوش از سیستم اداری تمدنهای بزرگ قبل از خود مانند بین النهرین، ماد، ایلام و مصر کمک گرفت و با استفاده از هوش و ذکاوت خود و نیروی پارسیان، سیستم پیشرفته ای به وجود آورد که نسبت به قبل از خود بهتر و کارآمد تر بود. روش تحقیق در این پژوهش به صورت توصیفی و تحلیلی و استفاده از منابع معتبر عصر باستان، بخصوص لوحه های به دست آمده از تخت جمشید می باشد.سوال پژوهش این است که: در سیستم اداری، داریوش بزرگ از چه روش هایی جهت کنترل کارکنان اداری استفاده می نمود؟ فرضیه پژوهش این است که سیستم کنترلی پیشرفته ای انجام می گرفت.طبق مدارک و اسناد به دست آمده نام افراد که مسئول ورود و خروج کالاها بودند ثبت می شد تا اینکه مشخص باشد چه کسی دستور را صادر نموده و تحویل دهنده و تحویل گیرنده چه کسی بوده است. علاوه بر این مسئولین موظف بودند به جای امضا، مهر خود را به منزله تایید سند، وارد نمایند. همواره از طرف اداره مرکزی، بازرسانی به طرف ایالات فرستاده می شدند که به صورت ماهیانه و سالیانه اسناد را مورد بازرسی و کنترل قرار می دادند. سیستم کنترلی داریوش آنچنان دقیق بود که میزان اشتباه و سوء استفاده را بسیار پایین آورده و به حداقل می رساند.
بررسی و تحلیل تصویر داریوش در نقش برجسته های بیستون و نقش رستم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
161 - 181
حوزه های تخصصی:
هنر هخامنشی اگر اوج قله هنر ایران در دوران پیش از ورود اسلام نبوده باشد، دست کم می بایست آن را یکی از اوج های درخشان هنر ایران در همه ادوار آن دانست؛ هنر رسمی هخامنشی، اغلب در نقش برجسته های صخره ای و دیواری ظهور یافته و داریوش اول، بیشترین نقش را در شکل گیری این هنر داشته است. نقش برجسته های صخره ای بیستون و آرامگاه داریوش در نقش رستم، دو یادمان اصلی و کتیبه دار هخامنشی بوده که در زمان داریوش برپاشده و تصویر او را در دو قاب مجزا اما ممتد نمایش داده اند. هدف این پژوهش، بررسی و شناخت بصری و معنایی تصویر داریوش به عنوان مهم ترین عنصر مشترک در این دو نقش برجسته و تبیین ارتباط تصویر پادشاه با دیگر عناصر بصری موجود در این آثار بوده است. سؤالات پژوهش عبارت اند از 1. نقش برجسته های بیستون و نقش رستم چه تصویری از داریوش را نمایش داده و چه نسبتی میان این دو تصویر وجود دارد؟ 2. اصلی ترین خط بصری پیونددهنده نقش برجسته های بیستون و آرامگاه داریوش کدام بوده و معنای آن چیست؟ 3. تصویر داریوش در دو نقش برجسته مذکور چه تفاوتی داشته و این تفاوت از کجا ناشی شده است؟ این پژوهش با روش توصیفی_تاریخی_تحلیلی انجام شده و اطلاعات موردنیاز آن از طریق منابع کتابخانه ای گردآوری شده است. در این مقاله، تصویر پادشاه و دیگر عناصر بصری در دو نقش برجسته بیستون و آرامگاه داریوش موردبررسی قرارگرفته و تلاش شده تا تصویر شفاف تری از داریوش (شاهنشاه پارسی) در هنر رسمی هخامنشی نمایان گردد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که در نقش برجسته بیستون، داریوش، شاهنشاه پارسی پیروز، مقتدر و برحقی نمایش داده شده که با خواست اهورامزدا و حمایت سپاهیانش، توانسته بر شورشیان و مخالفان دروغ زنی که قصد برهم زدن اتحاد شاهنشاهی هخامنشی را داشته چیره گردد. تصویر داریوش در نقش رستم نیز شاهنشاه پارسی مقتدر، معتقد و پارسامنشی را نمایش داده که با خواست اهورامزدا و با پشتیبانی همراهان و سپاهیانش، بااقتدار و انصاف بر سرزمین های بسیاری فرمانروایی کرده و اینک آماده عزیمت به جهان دیگر است. تصویر داریوش در نقش رستم تکرار تغییریافته تصویر او در بیستون بوده و اصلی ترین خط بصری پیونددهنده میان این آثار، ایستادن داریوش در برابر اهورامزدا در ارتباطی دوسویه و منحصربه فرد بوده که به معنای برگزیده شدن او از جانب خدای بزرگ است. علاوه بر ماهیت و کارکرد متفاوت دو نقش برجسته، تفاوت تصویر داریوش در این دو اثر، به واسطه بومی سازی و شبیه سازی بیشترِ تصویر شاه و خدا در نقش رستم بوده است.