مطالب مرتبط با کلیدواژه

هنر هخامنشی


۱.

سنکرتیسم (اختلاط فرهنگی) در پیکره نگاری هخامنشی و قاجار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنر قاجار سنکرتیسم التقاط فرهنگی التقاط هنری هنر هخامنشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۷۱ تعداد دانلود : ۸۳۸
این مقاله به مطالعه تاثیر التقاط فرهنگی در پیکره نگاری هخامنشی و قاجار می پردازد. هنر، فعلی انسانی است و انسان محصور در مجموعه روابطی با محیط پیرامون که بر نحوه تولید و بروز افعال وی که هنر نیز یکی از آن هاست،تاثیر می گذارد.دو برهه هخامنشی و قاجار از دوره هایی است که روابط با سایر کشورها بسیار بوده است. هنر هخامنشی به عنوان هنری تالیفی، التقاطی است که با وجود تمامی تاثیرات سرانجام هویتی مستقل و والا یافت؛حال آنکه هنر دوره قاجار در برخورد و کشمکش بسیار با پذیرش التقاط یا رد آن مواجه بود و نتیجه حاصل،نه التقاطی در جهت صحیح و نه پایبندی به سنت های خودی بود. در ابتدا تاریخچه و هنر پیکره نگاری هخامنشی با تکیه بر روابط با سایر فرهنگ ها بررسی و پس از آن دوره قاجار،با توجه به اوضاع حاکم بر آن با تکیه بر روابط با سایر فرهنگ ها پرداخته می شود و در انتها هنر آن و نوع تاثیر پذیری اش از عناصر خارجی تعریف خواهد شد، پس از آن با مقایسه تطبیقی بین اوضاع و هنر هخامنشی و قاجار سعی بر بررسی روند التقاط های هنری دو دوره شده است. تلاش بر این بوده است تا با بررسی شرایط حاکم بر این ادوار،نوع التقاط فرهنگی در دوره هایی که در معرض ورود فرهنگ های دیگر بوده است،بررسی گردد و با توجه به شرایط حاکم بر هر دوره و نوع مواجهه با سایر فرهنگ ها درباره هنر هر دوره نتیجه گیری شود.
۲.

مطالعه تطبیقی پیکره انسان- گاوبالدار در هنر آشوریان و هخامنشیان

کلیدواژه‌ها: پیکره انسان گاوبالدار لاماسو هنر آشوری هنر هخامنشی مطالعه تطبیقی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۹۲۸ تعداد دانلود : ۷۱۴
موجودات ترکیبی که از آمیختن اجزای مختلف حیوان و انسان یا حیوانات گوناگون با هم به وجود آمده اند؛ در قالب عناصر هنر و معماری، نقوش برجسته و پیکره-معماری نمایان شده اند. یکی از زیباترین و عظیم ترین این حیوانات ترکیبی، انسان-گاو بالدار است. هدف از این مقاله بررسی این جانور ترکیبی در تمدن آشوریان و هخامنشیان و یافتن تشابهات و تمایزات آنان با رویکردی تطبیقی است. برای این منظور شکل ظاهری، و نقش کاربردی در انسان-گاو بالدار مطالعه و تطبیق داده می شود. پژوهش پیش رو کیفی است و از نظرهدف بنیادی است. شیوه گردآوری اطلاعات با استفاده از منابع کتابخانه ای و تحلیل تصاویر است و تجزیه و تحلیل اطلاعات به شیوه توصیفی و تحلیلی است. این که چرا آثار هخامنشی باتوجه به شباهت های بسیار به آثار آشوری به کمال هنری رسیده  سؤالی است که  در این پژوهش به آن پاسخ داده می شود. براساس فرضیه این پژوهش سنت آداب و پرستش ایزدان و بن مایه های فرهنگی و اعتقادی بر سیر هنر تمدن ها تأثیر زیادی دارد و صرفاً تأثیر و تأثر دلیل یکسان انگاری هنر تمدن ها نیست. نتیجه  این پژوهش نشان می دهد که علاوه بر اشتراک و افتراق پیکره انسان-گاو بالدار دو تمدن، که در باور هخامنشیان  جایی برای پیکرهای آیینی و نذری وجود ندارد و مفاهیم «لاماسوها» در هنر ایرانی با توجه به فرهنگ «مزدیسنایی» تغییر ماهیت و همچنین کاربرد داده است. انسان-گاوبالدار آشوری به عنوان محافظی پرقدرت، نمونه ای برای ساخت و ادامه این پیکره ها در حکومت باعظمت هخامنشی شد. و باوجود اقتباس ظاهری، در نمادپردازی متفاوت است. به طور کلی انسان-گاو بالدار از تمدن آشوری آغاز شده و به بهترین نمونه آن در هنر هخامنشی رسیده و در نمونه هخامنشی تأثیر هنر آشوری آشکار بوده اما هویت مستقل تفکر پارسی در آن کاملاً حفظ شده است.
۳.

مطالعه رابطه بینامتنی در سنت ها و نقش مایه های مشترک هنری تمدن ایلام و هخامنشی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بینامتنیت هنر ایلامی هنر هخامنشی سنت های هنری نقش مایههای هنری

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۸ تعداد دانلود : ۱۸۱
هنر هخامنشی، یکی از ادوار مهم هنری در فرهنگ ایران باستان است که در طی سالیان دراز و دوره های تاریخی مختلف به انحای گوناگون، تعین بخش هویت ایرانیان محسوب می شده است. هنر این دوره به روش های متفاوتی موردواکاوی و تحلیل قرار گرفته است. با توجه به طیف مطالعات انجام شده و رویکرد این مقاله یعنی بینامتنیت، سؤال این است که هنر هخامنشی از تمدن ایلامی تبعیت می کند یا تخطی، تقلید می کند یا آن را جذب و ادغام می کند؟ هدف تحقیق، آسان تر نمودنِ پیگیری رد پای سنن و آیین های مشترک هنری ادوار کهن در ادوار گوناگون است که بقای موتیف ها و نقش ها و سنن را صرفاً تا دوره هخامنشی به عقب برمی گردانند و نقش تمدن ایلام را نادیده می گیرند. برای پاسخ به چگونگی وامداری تمدن هخامنشی به ایلام در مقایسه با سایر تمدن های غیربومی، با شیوه توصیفی_تطبیقی و رویکرد بینامتنیت به رابطه آیین ها، سنت ها و موتیف های هنری پرداخته شده است. بدین منظور با ابتنا بر این تقسیم بندی و رویکرد بینامتنیت، امکان توضیح تکثیر و عدم استقلال موتیف ها، سنن هنری و آیین ها فراهم می آید. در حقیقت، هدف دیگر این پژوهش یعنی چگونگی به کارگیری رویکرد بینامتنیت در هنر ادوار کهن و درجه و میزان این ارتباط روشن می شود. در نتیجه این سیر بررسی، هنر هخامنشی در معماری و هنرهای وابسته به آن، مثلاً فرم های پله پله صعودی، باغ آرایی، سنت های صخره و سنگ نگاری و هم چنین در استفاده از نقش مایه های حیوانی ساده و تلفیقی جذب و ادغام کننده و گسترش دهنده بسیاری از سنت ها و موتیف های هنر ایلامی، در ادوار گوناگون معرفی می شود. با تقویت و تحکیمِ هر چه بیشتر رابطه هنر هخامنشی و هنر ایلامی در قیاس با سایر تمدن های غیربومی و اقوام بومی، نشان می دهیم موتیف ها و سنت های بادوام در هنر ایران در ادوار بعدی را می بایست نه صرفاً مدیون دوره هخامنشی که دوره ایلامی دانست.
۴.

بررسی و مقایسه ویژگی های بصری نقش برجسته های صخره ای آنوبانینی و بیستون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقوش برجسته صخره ای نقش برجستۀ آنوبانینی نقش برجستۀ بیستون هنر هخامنشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۴۳ تعداد دانلود : ۲۷۶
در میان آثار به جا مانده از هنر ایران باستان، نقش برجسته های صخره ای، دارای اهمیت و جایگاه مخصوصی هستند. نقش برجسته آنوبانینی به عنوان قدیمی ترین و نقش برجسته بیستون به عنوان یکی از مهم ترین نمونه های این آثار، علاوه بر داشتن موضوعی مشابه، دارای تشابهات بصری و نمادینِ دیگری هستند که موجب شده تا بسیاری از پژوهشگران، نقش برجسته بیستون را تقلیدی از نقش برجسته آنوبانینی بدانند. علی رغم اهمیت و شباهت این آثار با یکدیگر، تا پیش از این، مطالعه تطبیقیِ دقیق و ویژه ای در زمینه ویژگی های بصری این نقوش صورت نگرفته است. پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی تطبیقی و با بهره گیری از منابع کتابخانه ای، در صدد پاسخ به این سؤال بوده است که مهم ترین شباهت و تفاوتِ بصری نقش برجسته های آنوبانینی و بیستون کدام بوده و نقش برجسته بیستون تا چه میزان از نقش برجسته آنوبانینی تأثیر پذیرفته است؟ در این پژوهش، به بررسی و تحلیلِ ویژگی های بصری- هنری و پیشینه تصاویر و نمادهای به کار رفته در این نقوش و مقایسه شباهت ها و تفاوت های میان آنها در جهت روشن شدن هر چه بیشتر ارتباط میان این دو اثر پرداخته شده است. ویژگی های بصری و نمادین یادمان آنوبانینی، برگرفته از هنر بین النهرین قدیم (به ویژه هنر اکدی) بوده که در طرحی جدید کنار هم قرار گرفته اند. ویژگی های بصری و نمادین یادمان بیستون نیز متأثر از هنر اقوام پیشین (به ویژه هنر آشوری) بوده که در قالب هنر هخامنشی ارائه شده اند. نتایج به دست آمده، نشانگر آن هستند که نقش برجسته بیستون، تقلیدی صرف از نقش برجسته آنوبانینی نیست، بلکه بازنماییِ به روز شده و تغییریافته ای بوده که در راستای هنر هخامنشی انجام گرفته است. مهم ترین شباهت این آثار، در طرح کلی آنها (داستانِ روایت شده) و مهم ترین تفاوت، در روح بصریِ حاکم بر نقش برجسته بیستون بوده که منجر به عدم تحقیر دشمنان و اعمال خشونت بر آنها شده است.
۵.

پژوهشی بصری در پیشینه، ویژگی ها و بازنمایی نقوش تمدنهای دیگر در نقش برجسته بیستون(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: ویژگی بصری نقوش نقش برجسته بیستون هنر هخامنشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۳۵ تعداد دانلود : ۳۳۶
نقش برجسته بیستون، یادمان مصوری از پیروزی های داریوش اول هخامنشی است که بهمراه کتیبه پیرامونی اش به لحاظ تاریخی و هنری از اهمیت فراوانی برخوردار است. برخی از نقوش و ویژگی های هنر هخامنشی، برای بار نخست در این یادمان به نمایش درآمدند و در آثار بعدی آنان تکرار و بازنمایی شدند. بسیاری از نقشمایه ها و ویژگی های بصریِ این نقش برجسته، برگرفته از نقوش و هنر تمدنها و اقوام پیشین بوده که در قابی جدید و متفاوت بازنمایی شده اند. هدف این پژوهش، شناخت و ریشه یابیِ نقوش و ویژگی های بصری و نمادین نقش برجسته بیستون و چگونگی بازنمایی آنها است. سؤالات این پژوهش نیز چنین است: 1. نقشمایه ها و ویژگی های بصری و نمادینِ نقش برجسته بیستون، بیشتر بازنمایی از نقوش و هنر کدامیک از تمدنها و اقوام پیشین بوده و کدام ویژگی بصریِ نقش برجسته بیستون، موجب متمایز و متفاوت شدن آن از نمونه های قبلی شده است؟  2. تصویر پیکره قرص بالدار در نقش برجسته بیستون، نشانگر کدام یک از فرضیات مطرح شده است؟ روش تحقیق این مقاله توصیفی_ تحلیلی با رویکرد تطبیقی است و شیوه جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای است. تمرکز پژوهش حاضر بر جنبه بصری_ هنریِ نقش برجسته بیستون است (نه جنبه تاریخی). نتایج بررسی های انجام شده نشانگر آن است که نقشمایه ها و ویژگی های بصری و نمادین نقش برجسته بیستون، بازنمایی از نقش برجسته آنوبانینی، نقوش و هنر آشورِ نو و نقوش و هنر مصر بوده اند. مهمترین ویژگی بصری متمایزکننده این یادمان از نمونه های پیشین، تأکید بر نمایش پیروزی یک پادشاه ایرانی (پارسی) و عدم نمایش خشونت و تحقیر در تصویر دشمنان مغلوب است. همچنین، ویژگی های بصری و نمادین لحاظ شده در تصویر پیکره قرص بالدار، نشاندهنده خدا (اهورامزدا) بودن آن است.
۶.

پیکرنگاری نقاشی دیواری دوره هخامنشی در مقبره تاتارلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هنر هخامنشی پیکر نگاری نقاشی دیواری مقبره تاتارلی هنر آناتولی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۷ تعداد دانلود : ۱۹۲
جاده شاهی هخامنشی از شوش آغاز و به سارد در آسیای صغیر ختم می شد. کلاینای یکی از شهرهای فریگیه در آسیای صغیر بود .از مهمترین یافته ها در کلاینای؛ مقبره ای واقع در تاتارلی است. این آرامگاه دارای نقاشیهایی روی تیرهای چوبی است که بزرگترین نقاشی روی چوب باستان می باشد و تاریخ آن اواسط قرن 5 ق. م. است. هدف مقاله شناخت ویژگی پیکرنگاری نقاشیهای تاتارلی و ارتباط سنتهای پیکرنگاری آناتولی و ایرانی است که از طریق روابط فرهنگی و هنری بین آناتولی و ایران هخامنشی صورت گرفت. پژوهش به روش توصیفی – تحلیلی  و با گردآوری اسنادی به بررسی نقاشیهای مقبره و تاثیر سبک هنر هخامنشی در آن می پردازد. نتایج مشخص می کند پیکره های دیوارنگاره های مقبره از پس زمینه های فرهنگی و هنری حاکمان پارسی تزئین شده که نشان دهنده تعامل فرهنگی و هنری متقابل بین فریگیه و حکام ایرانی است. آنها در ترسیم نقوش دیواری آرامگاه، تصاویری از هنر هخامنشی و یونانی را بر اساس نیازشان در کنار هم تلفیق کرده اند. نقطه عطف صحنه نبرد نقاشی دیواری مقبره، جدال بین دو فرد پیاده است؛ همانطور که در نقوش برجسته و مهرهای هخامنشی دیده می شود. بدین ترتیب آنها خود را با شکوه قدرت حاکم پارسی همراه می کردند.
۷.

بررسی و تحلیل تصویر داریوش در نقش برجسته های بیستون و نقش رستم(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: داریوش بزرگ نقش برجسته بیستون نقش رستم آرامگاه داریوش اهورامزدا هنر هخامنشی

حوزه‌های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۷۶ تعداد دانلود : ۱۴۷
هنر هخامنشی اگر اوج قله هنر ایران در دوران پیش از ورود اسلام نبوده باشد، دست کم می بایست آن را یکی از اوج های درخشان هنر ایران در همه ادوار آن دانست؛ هنر رسمی هخامنشی، اغلب در نقش برجسته های صخره ای و دیواری ظهور یافته و داریوش اول، بیشترین نقش را در شکل گیری این هنر داشته است. نقش برجسته های صخره ای بیستون و آرامگاه داریوش در نقش رستم، دو یادمان اصلی و کتیبه دار هخامنشی بوده که در زمان داریوش برپاشده و تصویر او را در دو قاب مجزا اما ممتد نمایش داده اند. هدف این پژوهش، بررسی و شناخت بصری و معنایی تصویر داریوش به عنوان مهم ترین عنصر مشترک در این دو نقش برجسته و تبیین ارتباط تصویر پادشاه با دیگر عناصر بصری موجود در این آثار بوده است. سؤالات پژوهش عبارت اند از 1. نقش برجسته های بیستون و نقش رستم چه تصویری از داریوش را نمایش داده و چه نسبتی میان این دو تصویر وجود دارد؟ 2. اصلی ترین خط بصری پیونددهنده نقش برجسته های بیستون و آرامگاه داریوش کدام بوده و معنای آن چیست؟ 3. تصویر داریوش در دو نقش برجسته مذکور چه تفاوتی داشته و این تفاوت از کجا ناشی شده است؟ این پژوهش با روش توصیفی_تاریخی_تحلیلی انجام شده و اطلاعات موردنیاز آن از طریق منابع کتابخانه ای گردآوری شده است. در این مقاله، تصویر پادشاه و دیگر عناصر بصری در دو نقش برجسته بیستون و آرامگاه داریوش موردبررسی قرارگرفته و تلاش شده تا تصویر شفاف تری از داریوش (شاهنشاه پارسی) در هنر رسمی هخامنشی نمایان گردد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که در نقش برجسته بیستون، داریوش، شاهنشاه پارسی پیروز، مقتدر و برحقی نمایش داده شده که با خواست اهورامزدا و حمایت سپاهیانش، توانسته بر شورشیان و مخالفان دروغ زنی که قصد برهم زدن اتحاد شاهنشاهی هخامنشی را داشته چیره گردد. تصویر داریوش در نقش رستم نیز شاهنشاه پارسی مقتدر، معتقد و پارسامنشی را نمایش داده که با خواست اهورامزدا و با پشتیبانی همراهان و سپاهیانش، بااقتدار و انصاف بر سرزمین های بسیاری فرمانروایی کرده و اینک آماده عزیمت به جهان دیگر است. تصویر داریوش در نقش رستم تکرار تغییریافته تصویر او در بیستون بوده و اصلی ترین خط بصری پیونددهنده میان این آثار، ایستادن داریوش در برابر اهورامزدا در ارتباطی دوسویه و منحصربه فرد بوده که به معنای برگزیده شدن او از جانب خدای بزرگ است. علاوه بر ماهیت و کارکرد متفاوت دو نقش برجسته، تفاوت تصویر داریوش در این دو اثر، به واسطه بومی سازی و شبیه سازی بیشترِ تصویر شاه و خدا در نقش رستم بوده است.