مقالات
حوزه های تخصصی:
توان نوعی مبارزه اجتماعی برای بازتولید، شکل دادن و یادآوری تاریخ دانست. تئاتر مستند یکی از شاخه های تئاتر مدرن است که به عنوان کاتالیزور برای تغییرات اجتماعی و سیاسی عمل می کند و به موضوعاتی از قبیل دولت، قدرت، رفتار و آداب ورسوم و افکار عمومی می پردازد و برای شکل گیری شیوه اجرایی به اسناد و مدارک از جمله گزارش ها، پرونده ها، جداول آماری و مصاحبه ها تکیه می کند و در تلاش است تا مخاطب که یکی از ارکان مهم تئاتر است را به طور عینی و ملموس شریک اجرا کند. این مقاله با هدف شناخت شیوه های نوین در تحولات اجرایی تئاتر مستند، بنا بر ضرورت بررسی میزانسن و هدایت بازیگر در تئاتر به شیوه ورباتیم پرداخته است. ورباتیم با شیوه اجرایی جدید و منطبق با تکنولوژی روز در پی مطرح کردن و به چالش کشیدن مسائل و مشکلات اجتماعی و سیاسی جامعه حاضر است. این مطالعه با طرح این پرسش اصلی که آیا اساساً ساختار میزانسن و هدایت بازیگر در تئاتر مستند به شیوه ورباتیم از تعریف مشخصی پیروی می کند، به تشریح تئاتر مستند و تحلیل شکل های اجرایی متفاوت ورباتیم پرداخته است. با توجه به این که ورباتیم شکلی از تئاتر است که بنیاد آن بر اساس ضبط کردن و مصاحبه به دست می آید، میزانسن و هدایت بازیگر در این شیوه به گونه ای صورت می گیرد که اجرای شخصیت ها بر روی صحنه نمایانگر شخصیت های واقعی است و بنابراین بازیگران موظف به رعایت لحن و شیوه بیانی فرد واقعی هستند. این پژوهش توصیفی، تحلیلی است و دستاورد آن نشان می دهد که ساختار ورباتیم متشکل از سه گانه تکنولوژی، متن و بازیگر است. در ارتباط میان این سه گانه می توان به اهمیت و جایگاه بسیار مهم میزانسن در روند خلق اجرای ورباتیم پی برد. به طوری که اجرای بازیگران در قالب این ساختار مستند، واقعی و قابل باور است.
از انیمیشن تا تئاتر: تجربه تبدیل انیمیشن های موفق به نمایش های صحنه ای در تئاتر برادوی؛ مطالعه موردی تئاتر موزیکال شیرشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تئاتر برادوی» در آمریکا، سال ها است با بهره گیری از انیمیشن های موفق و تبدیل آن ها به موزیکال های صحنه ای، راهی جدید را نزد تهیه کنندگان تئاتر خصوصاً در حوزه تجاری گشوده است. استقبال چشمگیر تماشاگران از موزیکال های برجسته ای چون شیرشاه، دیو و دلبر، یخ زده، ماداگاسکار، شرک و... در اقصی نقاط جهان، بسیاری از تئاترهای بزرگ را ترغیب نموده تا این روش را در پی گیرند. این امر، طی چند دهه اخیر در برخی از کشورهای آسیایی -خصوصاً ژاپن- نیز متداول شده و توانسته است رونق چشمگیری را برای هنر تئاتر - که پس از گسترش دامنه فعالیت تلویزیون و هنر-صنعت «سینما» و دیگرگونه های هنری جدید تا حدی با بحران مخاطب رو به رو شده بود - به بار آورد. مقاله حاضر به روش توصیفی می کوشد با ارائه تصویری دقیق از فرایند تبدیل انیمیشن به تئاتر صحنه ای، زمینه ساز توجه سیاست گذاران، تهیه کنندگان، کارگردانان، و دیگر هنرمندان تئاتر کشور به این موضوع مهم و جدید باشد. برای مطالعه موردی این پژوهش، موزیکال شیرشاه، به عنوان پرفروش ترین انیمیشن و تئاتر موزیکال تاریخ، انتخاب شده است، تا بتواند مثالی روشن از اهمیت این مسیر باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که تبدیل انیمیشن به تئاتر، امروزه دارای یک چهارچوب کاملاً علمی، هنری، و فرهنگی بوده و عوامل نمایش شیرشاه با وفاداری کامل به متن انیمیشن، تمام عناصر را به شکل آوانگارد به روی صحنه اجرا کرده و مخاطبان را برای تبدیل عناصر فانتزی به واقعی هیجان زده کردند. روند تبدیل انیمیشن به نمایش علاوه بر جذب بسیاری از تئاترهای بزرگ و هنرمندان برجسته جهان، ثمرات ارزنده ای را نیز برای هر دو هنر به ارمغان آورده است. این روند تنها مختص به کودکان نبوده و می توان فضای فانتزی موجود در انیمیشن های موفق کشور را با عناصر تئاتری، عینی کرد و همچون شیرشاه یک تئاتر هنری-تجاری موفق را در کشور تولید کرده و انواع مخاطبین را به سمت این نوع تئاتر جدید جذب کرد.
واکاوی مفهوم زنده بودن در اجراهای دیجیتال و بینارسانه ای با تمرکز بر گزیده ای از آثار بلست ثیری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنده بودن یکی از مفاهیم کلیدی در حوزه مطالعات اجراست. به طور سنتی، زنده بودن عمدتاً در تقابل با ضبط شده بودن یا هر نوع رسانش دیگر قرار داده شده و اجرای زنده در قیاس با فیلم یا سایر فرم های هنری دربردارنده نوعی رسانش، واجد ارزش و اعتبار دانسته شده است. در سال های اخیر نظریه پردازان متعددی از جمله فلیپ اسلندر درباره این مفهوم به بحث و تبادل نظر پرداخته اند. بلست ثیری، یک گروه هنری انگلیسی که در آثارش ترکیبی از گیم های آنلاین و جهان های مجازی را به کار می برد تا به نحوی اجرایی و اینتراکتیو مخاطب را درگیر کند، در آثار متأخرش به بهره گیری از تکنولوژی برای واکاوی مسائل متعدد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی روی آورده است. دو اثر بینارسانه ای این گروه با عنوان آدم ربایی و کرن، به طور خاص مسائلی را در خصوص زنده بودن برمی انگیزند و زنده بودن در آن ها به ویژه با در نظر گرفتن تبیین نوین فضا قابل بررسی است. پژوهش توصیفی تحلیلی حاضر با هدف پاسخ به این پرسش انجام شده که با در نظر گرفتن مباحث اسلندر و تعاریف نوین فضا، زنده بودن را چگونه می توان در دو نمونه موردی واکاوی کرد. یافته های پژوهش نشان می دهد این دو اثر بینارسانه ای، زنده بودن را در سطوحی چندگانه و در معنایی کاملاً متفاوت با تبیین های سنتی به نمایش می گذارند. به این معنی که با تعاریف نوین فضا، زنده بودن که پیش تر بر مبنای هم حضوری جسمانی اجراگر و مخاطب در زمان و فضایی مشترک تعریف می شد که مراد از آن مجاورت فیزیکی آن ها بود را اکنون می توان بر مبنای هم حضوری در زمان و فضایی مشترک، اما فضایی که به واسطه تکنولوژی خلق شده، تبیین کرد. به ویژه با فراگیری شبکه های ارتباطی موبایل، در هر لحظه با برقراری ارتباط، فضای نوینی خلق می شود که زنده بودن اثر را به نمایش می گذارد بدون این که لزوماً اجراگر و کاربر در فضای فیزیکی واحدی قرار داشته و هوای مشترکی را تنفس کنند.
آسیب شناسی برنامه درسی رشته بازیگری در مقطع کارشناسی ارشد در دو دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه هنر تهران بر اساس الگوی فرانسیس کلاین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله که به روش توصیفی-تحلیلی و از نوع پیمایشی و دلفی است، که نظر دارد بر اساس الگوی فرانسیس کلاین چه آسیب ها و موانعی در آموزش بازیگری در مقطع کارشناسی ارشد وجود دارد و چه راه کارهایی برای ارتقای جایگاه و سطح کمی و کیفی آموزش بازیگری در این رشته پیشنهاد می شود؟ جامعه آماری این تحقیق دانشجویانی هستند که در دانشگاه تربیت مدرس و دانشگاه هنر تهران در بازه زمانی سال های 1396 تا 1399 دروس الزامی خود را گذرانده یا فارغ التحصیل شده اند. تعداد کل این دانشجویان110 نفر است و 50 نفر از اعضای هیئت علمی و استادان مدعو در این دو دانشگاه است. در روش تحقیق، با استفاده از نمونه گیری تصادفی، 60 نفر دانشجو و 12 نفر از استادان، بر اساس جدول مورگان تعیین شدند. برای جمع آوری اطلاعات و داده ها از پرسشنامه محقق استفاده شده است. برای تعیین روایی، پرسشنامه در اختیار استادان و دانشجویان قرار گرفته و پس از بررسی و با حذف سؤالات تکراری، پرسشنامه نهایی با 65 سؤال برای دانشجویان و 63 سؤال برای استادان به وسیله آزمون پنج گزینه ای در مقیاس لیکرت، تهیه شد. برای تعیین پایایی آزمون، از روش آلفای کرونباخ استفاده شد. برای روش آماری در این پژوهش، آمار توصیفی و آمار استنباطی t برای دو گروه مستقل، و آزمون فریدمن برای مقایسه رتبه میانگین استفاده شده و برای محاسبه دقیق داده های آماری نرم افزار spss به کار رفته است. فرضیه اصلی در این مقاله آن است که دیدگاه استادان و دانشجویان در مورد کیفیت درونی برنامه درسی با توجه به عناصر ذکر شده تفاوت وجود دارد. نتایج نشان می دهد که با توجه به بازنگری های دقیق برنامه های درسی و آموزشی و با ارتقای محتوای برنامه های درسی و تحقق اهداف و نیروی متخصص می توان سطح کیفی آموزش را در این رشته ارتقا بخشید.
تأثیر نمایش خلاق بر افزایش انگیزه کودکان به مشارکت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آماده سازی کودکان برای ورود به شبکه روابط اجتماعی و تربیت افراد کنشگر و انعطاف پذیر از نخستین ضروریات زیستن در جهان معاصر است. نمایش خلاق فعالیتی جمعی است که از طریق کنش های آزاد و تشویق به کار گروهی در فرایندی مبتنی بر بازی، زمینه ساز تعامل کودکان با یکدیگر می شود. فرایند تدریجی نمایش خلاق با حذف رقابت های خشونت زا، میل به تجربه های متفاوت را در کودک افزایش داده و درک دوستانه ای از دیگری برای کودک فراهم می کند که ضمن تقویت فردیت کودک به توسعه روابط اجتماعی کودک می انجامد. هدف از این مطالعه توجه به ظرفیت های نمایش در ایجاد وضعیت خلاق ذهنی در کودک و بررسی چگونگی اثربخشی نمایش خلاق در علاقه مندسازی کودکان به مشارکت در فعالیت های گروهی است. سؤال آن است که نمایش خلاق بر علاقه مندی کودکان به مشارکت در فعالیت های گروهی چه تأثیری دارد. برای این منظور، تعداد 25 کودک 5 تا 7 ساله (دختر و پسر) تحت آموزش نمایش خلاق قرار گرفتند. نمونه تحقیق با روش غیرتصادفی و در دسترس (هدفمند) انتخاب شده است. با برگزاری دوره های نمایش خلاق رفتارهای کودکان مورد آزمون در زمینه مشارکت در می کندی گروهی مورد مطالعه و بررسی قرار گرفت. پرسشنامه محقق ساخته با 26 سؤال بر اساس مقیاس لیکرت ساخته شد و پایایی آن بر اساس آلفای کرونباخ1 با استفاده از نرم افزار آماری spss محاسبه گردید. در این روند پایایی 93/0 به دست آمده است که در سطح قابل قبولی برآورد شده است.نتایج به دست آمده نشان می دهند که در فرایند نمایش خلاق، کودکان تحت تأثیر فعالیت های انجام یافته قرار گرفته اند. نتایج افزایش تمایل و انگیزه کودکان برای مشارکت و ارتباط فعال و مؤثر با گروه را نیز تأیید کرده اند.
از «آلسِست»ِ اوریپید تا «فرود»ِ فردوسی: تحلیلی مبتنی بر گفتمانِ قدرتِ فوکو در اپیستمه یونانی - ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر بنا دارد با مطالعه تطبیقی نمایشنامه آلسست نوشته اوریپید و داستان فرود در شاهنامه فردوسی، سویه های مشترک و تمایز نظام دانایی در این دو اثر را تحلیل کند. هم چنین به نظر می رسد یافته های برآمده از این تحقیق را بتوان به تحلیل (استقرای) گفتمان غالب قدرت در ساختار معنایی حاکم بر دوران شکوفایی یونان کلاسیک و نیز فرهنگ ایرانی-اسلامی قرن چهارم هجری تعمیم داد. چارچوب نظری مبحث های ارائه شده برگرفته از اندیشه های میشل فوکو، فیلسوف متأخر فرانسوی و مفهوم هایی همانند اپیستمه و گفتمان قدرت نزد او خواهد بود. روش ارزیابی این پژوهش نیز توصیفی- تحلیلی بوده و بر همین مبنا داده های لازم برای سنجشِ نمونه ها به شیوه ای کتابخانه ای و با ابزار تحلیل گفتمان به دست خواهند آمد. شواهد برآمده از این مطالعه تطبیقی گویای این واقعیت اند که با وجود مؤلفه های مشابه در نظام دانایی هر دو اثر، در هر دو ساحت خدایگانی و انسانی نسبت به مفهوم های «تقدیر»، «مرگ»، «عشق» و «خردورزی»، نقطه تمایز بنیادین آن ها در تبیین گفتمان قدرت، به نوع رویکردشان در پذیرش یا رد قدرت متعالی خدا یا خدایان بازمی گردد. به زبانی دیگر، با وجود تأکید بر جایگاه «تقدیر» و «مرگ» در بطن داستان فرود، جان مایه نمایشنامه آلسست، رد تمام آن گفتمان قدرتِ سنتی پیش از خود است. در این اثر فردی بر سریر قدرت خواهد نشست که از سوی گفتمان انسانیِ قدرت تأیید شود.
تأثیر محیط نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن بر راهبردهای حل مسئله کودکان بیش فعال /نقص توجه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کودکان بیش فعال دارای نقص دارای مشکلاتی هستند و هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر روش نمایش خلاق بر راهبردهای حل مسئله کودکان بیش فعال/ نقص توجه است. پژوهش حاضر ازنظر هدف کاربردی و ازنظر ماهیت و روش، شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل کودکان بیش فعال/ نقص توجه مدارس پیش دبستانی آموزش وپرورش شهر بهارستان در منطقه یک در سال تحصیلی 2019 بود. با روش نمونه گیری، هدفمند 30 کودک بیش فعال/نقص توجه انتخاب شده و به صورت تصادفی به دو گروه کنترل و آزمایش تقسیم شدند. گروه کنترل(روش سخنرانی) و گروه آزمایش (روش نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن) مفهوم صرف جویی و مصرف بهینه را آموزش دیدند. ابزار جمع آوری داده ها، پرسشنامه استاندارد راهبردهای حل مسئله کسیدی، پرسشنامه اختلال بیش فعالی/ نقص توجه کانرز و برنامه آموزشی در محیط نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن در کلاس بود. روایی پرسشنامه ها و برنامه آموزشی توسط متخصصان روان شناسی تربیتی به روش روایی محتوایی تائید شد و پایایی پرسشنامه ها به روش آلفای کرونباخ به ترتیب 75/0 و 79/0 محاسبه گردید. نتایج نشان داد، به کارگیری نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن موجب افزایش راهبردهای حل مسئله، شیوه های سازنده (شیوه خلاقیت، اعتماد و گرایش) و شیوه های غیر سازنده (درماندگی، شیوه کنترل و اجتناب) کودکان بیش فعال (نقص توجه) دانش آموزان پیش دبستانی می شود. محیط پویای نمایش خلاق مبتنی بر الگوی سازنده گرایی جاناسن اثر مثبت بر راهبردهای حل مسئله کودکان بیش فعال/ نقص دارد و می توان از این محیط یادگیری تأثیرگذار برای ارتقاء مهارت های حل مسئله در کودکان بیش فعال استفاده کرد.