مریم کشمیری

مریم کشمیری

مدرک تحصیلی: کارشناس ارشد پژوهش هنر دانشگاه الزهرا (س)

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱ تا ۱۶ مورد از کل ۱۶ مورد.
۱.

در جستجوی نقاشی هایی با خطای بصری پیشرفته به روایت ابن هیثم در المناظر(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نقاشی تمدن اسلامی نقاشی های مومی مصر ابن هیثم تزاویق خطای بصری کتاب المناظر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۰ تعداد دانلود : ۱۹
ابن هیثم در بحثِ خطای زبری در المناظر به نقاشی هایی اشاره می کند که در آن ها، حیوانات، اشخاص معین، گیاهان و دیگر عناصر بصری به طور طبیعی بازنمایی شده اند؛ از آنجا که در سده های 4و5ه.ق، نقاشی در تمدن اسلامی به چنان سطح واقع نمایی نرسیده بود، این پرسش مطرح است که ابن هیثم به کدام نقاشی ها اشاره می کند؟ اهمیت گزارش ابن هیثم، افزون بر آن که آگاهی ها از تاریخ نقاشی را گسترش می دهد، می تواند روایت چگونگی شکل گیری نقاشی در عصر رنسانس را نیز بپرورانَد. پژوهش در پی آن است که با استناد به گزارش های تاریخی و سنجش آن با کاوش های باستان شناسی در سده بیستم، نقاشی های روایت شده در المناظر را شناسایی کند. از نظر تاریخی، سخنان فارابی و مسعودی درباره نقاشی هایی مطرود در سده های آغاز مسیحیت، مهم ترین سرنخ های شناسایی آن نقاشی هاست. هم چنین، اقامت طولانی ابن هیثم در مصر از یک سو، و کشف و شناسایی نقاشی های مومی در نواحی صَعید (فیوم) از سوی دیگر، زمینه سنجش گزارش المناظر را فراهم می سازد. پژوهش با روش تحلیل تاریخی و تطبیق ویژگی های تکنیکی نقاشی با گزارش ابن هیثم، درپیِ شناخت همبستگی میان آن ها است. بنابراین، در نبود هرگونه آگاهی تاریخی از دیگر سنت های بازنمایی، می توان گفت نقاشی های مومی مصر، در چارچوب همان سنت بازنمایی پدید آمده بود که ابن هیثم در المناظر از آن سخن می گوید.
۲.

کارآمدی خط افق در سازمان یابی فضا و بازنمایی عمق صحنه در نقاشی ایرانی (برپایه آثار ایلخانی تا پیدایی فرنگی سازی)(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نگارگری ایرانی خط افق ژرفانمایی عمق صحنه صفحه تصویر ترازهای بصری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۱ تعداد دانلود : ۹۸
حافظه دیداری بیننده امروز، مهم ترین کارکرد خط افق را سامان دهی خطوط فضاساز و جای دادن نقطه گریز (VP) در نقاشی می داند. از آن جا که، نقاشی ایرانی فاقد نقطه گریز به شیوه غربی است، کارکرد خط افق در آن محل پرسش است. شاید بپنداریم خط افق در نگاره های ایرانی، نقش موثری در ژرفانمایی و انسجام فضای تصویر ندارد، درحالی که واکاوی آثار از سده های گوناگون آشکار می کند، این خط به گونه ای متفاوت بر روند سامان بخشیِ فضایی و ژرفانمایی تاثیر داشته است. مهم ترین کارآمدی ترسیم خط افق در نقاشی ایرانی، مرزبندیِ دورترین نقطه قابل دید سطح زمین، جهت سامان دهی چینش های گوناگون ترازهای اصلی و فرعی بود. خط افق در جایگاه مرز آسمان/زمین با دور یا نزدیک شدن از کادر پایین نقاشی (نزدیک ترین تراز به بیننده)، گستردگی بصری و دامنه دید بیننده را تعریف می کرد و هنرمند را به شیوه های گوناگونِ ترازبندی و عمق نمایی، البته، متفاوت با هنر غرب تجهیز می ساخت. پژوهش نشان می دهد، کارکرد خط افق در نقاشی ایرانی دست کم در سه سویه دریافت می شود: نخست، نشاندن واقع نمایانه عناصر بصری بر سطح زمین که با تاکید بر مرز آسمان/زمین ممکن می گردد؛ دوم، گسترش میدان دید و عمق تصویر با افزایش فاصله میان دورترین نقطه سطح (خط افق) و نزدیک ترین نقطه (کادر پایین نقاشی)؛ سوم، ایجاد معیاری بصری برای تخمین فاصله میان ترازهای بصریِ میانی در سنجش با تراز افق که ژرف ترین بخش سطح زمین است. به دیگر سخن، جایابی سنجیده خط افق در نگارگری ایرانی، پرداخت نماهای باز (لانگ شات) رزم ها تا ازدحام در فضاهای کم عمق بزم ها را ممکن می سازد. پژوهش حاضر، شیوه ای توصیفی تحلیلی و رویکردی، استقرایی دارد؛ از این رو، با جستجو در شمار قابل اتکایی از نگاره های میانه ایلخانی تا صفویه پیشافرنگی سازی (270 نگاره از 35 نسخه ممتاز) به شناسایی و توصیف نظام سامان دهی فضا در نقاشی ایرانی می پردازد. نمونه های کتابخانه ای (نسخ خطی برخط از مجموعه های مالک) به شیوه هدفمند برگزیده شده است.  
۳.

پیدایی خط افق در نقاشی با نگاه به سفال نگاره های سلجوقی تا نسخه نگاره های ایلخانی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: ن‍ق‍اش‍ی ای‍ران‍ی سفال نگاره های سلجوقی مکتب بغداد نقاشی ایلخانی خط افق فضای تصویر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۳ تعداد دانلود : ۸۸
خط افق به ویژه در طبیعت نمایی، همچون شیرازه ای آسمان را به زمین می پیوندد و هرآنچه را در این فضاست، به شیوه ای منطقی، جای گیر می سازد. گرچه امروز، بازنمایی خط افق در نقاشی آسان می نماید؛ بررسی نسخه نگاره های پیشاتیموری، تکاپوهای هنرمندان را در رسیدن به چهارچوبی برای بازنمایی روشمندِ عناصر بصری، بدون سردرگمی در فضای آسمان زمین بازمی نماید. پژوهش کنونی با کنکاش در آثار سده های 5 8ه می کوشد روند پیدایی و چهارچوب های ترسیمی خط افق، نیز جنبه هایی از کارآمدی آن را در نقاشی ایرانی آشکار سازد. بازخوانی نگاره های ایرانی برپایه چهارچوب های منطقی و فهم پذیر هندسی، چگونگی صورت یابی و معناپذیری آن ها را دست یافتنی می سازد و این هنر را از پدیده ای دیگرجهانی به سپهر ادراکی بیننده امروز می آورد. پژوهش نشان می دهد در نخستین آثار، مرزبندی فضای آسمان و زمین صورت نمی گرفته و فضای تصویر، معلق بوده است. سپس، هنرمندان کوشیده اند این فضا را با ترسیم مرز آسمان(خط آسمان) و گاه مشخص نمودن حدود آبگیرها (ترازهای آبگیر) به سامان آورند. بهره گیری از کادرهای پایین نقاشی در جایگاه تراز (کادر ترازها) و سپس پرداخت پهنه زمین (خط زمین) گام های بعدی ایشان بود؛ تا سرانجام در نسخه های ایلخانی، خط افق پدیدار شد و سامان یابی و گسترش ژرفناکی نقاشی ایرانی را ممکن ساخت. پژوهش به شیوه توصیفی تحلیلی و با جستجویِ افزون بر 30 نمونه سفالینه و 300 نسخه نگاره از 40 نسخه برجسته سده های یادشده، پیش می رود.
۴.

جایگاه خمسه نگاری در فرآیند سه گانه الگوسازی نقاشی ایرانی برپایه مفهوم ادراک بالمعرفه

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نگارگری ایرانی خمسه های مصور نگاره دیدن خسرو شیرین را در چشمه سار الگوی شگفتی المناظر ابن هیثم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۵۶ تعداد دانلود : ۱۱۵
برپایه مبحث ادراک بالمعرفه در نورشناسی اسلامی یا المناظر(به ویژه آرای ابن هیثم)، نشانه ها(الأمارات) در فرآیند ادراک تصویرهای دیده شده (مبصرات)، جایگاهی بنیادین دارد. در نقد جدید نیز نشانه های مشترک میان هنرمند و مخاطب، عامل اصلی فهم پذیری اثر هنری برای بیننده است. نشانه ها در نقاشی ایرانی، همان الگوهای بصری است؛ الگوهایی که برخی هنرپژوهان غربی، آن را فهرست واحدی از فرم های تکرارپذیر دیده اند. خوانش و دریافت(فهم پذیری) نگاره های ایرانی از چشم انداز المناظر مبتنی بر فرآیند سه گانه ساخت/گزینش، تثبیت و انتقال الگوهای بصری است؛ فرآیندی که ازیک سو، پرداخت اثر در چارچوب بایسته های نگارگری را تضمین می کرد و از دیگرسوی، فهم پذیری اثر را برای مخاطب هم روزگارش درپی داشت. نوشتار پیش رو می کوشد با نگاه بر شماری از خمسه های مصور که بی تردید در کنار شاهنامه فردوسی، پرتکرارترین نسخه مصور فارسی است، فرآیند سه گانه ساخت/گزینش، تثبیت و انتقال الگوها را در نقاشی ایرانی بررسی کند. در این راه، به گونه ای موردی، الگوی شگفتی یا حیرت را برپایه بازنمایی فراز داستانیِ دیدن خسرو، شیرین را در چشمه سار (نامدار به: آب تنی شیرین) می کاود. پژوهش، به شیوه تحلیلی تطبیقی و برپایه نگاره های 25 نسخه خمسه از ادوار گوناگون تاریخ نقاشی ایرانی، فرآیند سه گانه یادشده را چنین بازمی نماید: هنرمندان در نخستین نسخه ها، الگوی مورد نیاز خود را برمی ساختند(مرحله ساخت/گزینش)؛ سپس، با تکرار آن الگو در دیگر نگاره های همان نسخه، همبسته الگو مفهوم را در ممیزه بیننده، پررنگ و برجسته می نمودند(مرحله تثبیت) و سرانجام، با اجرای آن الگو در دیگر نسخه های مصور هم روزگار یا پسین، همبسته الگو مفهوم را در نسل های گوناگون مخاطبان خود پیش می بردند(مرحله انتقال). داده های این پژوهش، برآمده از بازبینی نسخه های مصور برخط(کتابخانه ای) در مجموعه های گوناگون است و تحلیل داده ها، شیوه ای کیفی دارد. 22 نگاره دیدن خسرو... و برخی نمونه های دیگر چنان برگزیده شد (نمونه گیری انتخابی) که دربردارنده الگوی شگفتی باشد.
۵.

بازنمایی جنسیت در تصاویر مجله رشد دانش آموز در ایران و مجله أسامه در سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جامعه پذیری جنسیت مجله أسامه مجله رشد دانش آموز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۶۵ تعداد دانلود : ۱۳۵
مجلات کودک و نوجوان از جمله رسانه های جمعی تأثیرگذار بر فرایند جامعه پذیری هستند؛ زیرا به روش های گوناگون مانند انتخاب موضوعات خاص و تصویرسازی های هدفمند می توانند موجب القا، تغییر و تعدیل ارزش ها، رفتارها و الگوهای جنسیتی در میان کودکان شوند. مجله أسامه در سوریه و مجله رشد دانش آموز در ایران، هردو از چنین جایگاهی برخوردارند. این دو مجله با داشتن مخاطبان گسترده و نیز تولید چنددهه ای می توانند از طریق تصویر، در ساخت فضای فکری مخاطبان خود نقش بسیار پررنگی داشته باشند. پژوهش حاضر با نگاه به جایگاه برجسته این مجلات، در پی مقایسه بازنمایی جنسیت در تصاویر مجله أسامه در سوریه و مجله رشد دانش آموز در ایران است. تجزیه و تحلیل نمونه ها با استفاده از الگوی کرس و ون لیوون در خوانش نشانه شناسی اجتماعی صورت پذیرفته است. در این الگو، تصاویر در سه سطح معنای بازنمودی، تعاملی و ترکیبی بررسی می شود. نتایج تحلیل در این سه سطح نشان می دهد تصاویر این دو مجله کلیشه های رایج جنسیتی را به کودکان ارائه می کنند. نقش های «زن-مادر»، «زن-مادربزرگ» و «دختر» در جایگاه نقش های محورى یا فرعى در بیشتر تصاویر هردو مجله بازنمایی شده و در هیچ یک از آن ها، نقش های مهم اجتماعی، مانند آنچه در حقیقت این دو جامعه اسلامی رخ می دهد، نمود نیافته است. سه سطح ارائه تصویر نیز بر پایه دیدگاه کرس و ون لیوون به این شرح است: در سطح بازنمودی، تصویرها در این مجلات، مخاطبان را به دنیای خوب فرامی خوانند. حضور زنان، بیشتر در امور وابسته به درون منزل است و آنگاه که بیرون از خانه ظاهر می شوند، نقش های عادی و سنتی را پذیرفته اند؛ در سطح تعاملی، تصویرها فاقد تماس است و طراحان، نماهای دور و متوسط را برگزیده اند. حتی زاویه دید از روبه رو انتخاب شده است. در سطح ترکیبی، ارتباط میان معنای بازنمودی و تعاملی را می بینیم. بدین صورت که با بهره گیری از الگوی مرکز-حاشیه، نقش زنان برجسته شده است. البته جایی که مردان نیز در تصویر حضور دارند، همچنان نقش زن، کم رنگ و حاشیه ای می شود. این گروه از تصویرها عموماً بدون قاب بندی است و همین امر در گشایش فضای تصویر و موفقیت در برجسته سازی بصری نقش زنان تأثیر مثبت داشته است.
۶.

بازنمایی روسیاهی کی کاووس در شاهنامۀ تهماسبی با نگاه به جنگ های ایران و عثمانی در دورۀ صفوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جنگ های ایران و عثمانی حماسه ملی ایران شاهنامه تهماسبی کی کاووس ن‍ق‍اش‍ی ای‍ران‍ی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۰ تعداد دانلود : ۶۲
ساخت وپرداخت شاهنامه از دوره ایلخانی، تکاپویی در پیوند با قدرت سیاسی بود. حاکمان می دانستند که یکی از راه های پابرجایی پادشاهی، همانندسازی خود با دودمان های پیشدادی و کیانی در حماسه ملی است؛ ازاین رو، تشکیلاتِ نقاشی ایرانی در مصورسازی شاهنامه با سیاست هماهنگ شد. با همه آگاهی ها از ویژگی های کاووس در حماسه ملی، چهره، دستان و پاهای کی کاووس را تنها در نگاره های شاهنامه تهماسبی سیاه کردند. ازآنجاکه این اثر سرانجام به دربار عثمانی پیشکش شد؛ پرسیدنی است که سیه رویی کی کاووس برآمده از چه نگرشی به حماسه ملی است، این نگرش در پیوند با عملکرد دولت عثمانی چه کارکردی داشت و دربار ایران با اهدای شاهنامه به عثمانی چه پیامی را فرستاد؟ پژوهش حاضر به روش تاریخی تطبیقی با کاوش در دگرگونی نگرش به تاریخ حماسی و بازسازی پیوندها میان کاووس کیانی و سلطان عثمانی می کوشد به خاستگاه سیه رونمایی کی کاووس راه برد. روش گردآوری داده ها (سفرنامه ها، تاریخ نگاری ها و مکاتبات) و تصاویر، کتابخانه ای اسنادی و تحلیل آن ها، کیفی است.بر پایه یافته ها با چرخش از نمادهای ایرانی - ترکی، به ترکی - ترکی در دوره تیموری، اسماعیل و سلیم در پی تسخیر نمادهای حماسه ملی، بر جایگاه نمادهای حماسی ناایرانی(تورانی)- ایرانی نشستند؛ بنابراین، هنرمندان ایرانی که ظرفیت های نقاشی در فراروی از متن را می شناختند، با سیه رویی کی کاووس، اعتراض صفویان را به جنگ افروزی عثمانی نمایاندند.
۷.

بازنمایی عزاداری در اثرِ سوگواری بر پیکر مسیح (جوتو) و نگاره زاری بر نعش اسکندر (شاهنامه بزرگ ایلخانی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جوتو سوگواری بر پیکر مسیح ه‍ن‍ر ای‍ل‍خ‍ان‍ی شاهنامه بزرگ ایلخانی زاری بر نعش اسکندر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۲۴ تعداد دانلود : ۲۳۶
        دیوارنگاره «سوگواری بر پیکر مسیح» به قلم جوتو و نسخه نگاره «زاری بر نعش اسکندر» در شاهنامه بزرگ ایلخانی (دموت)، دو نگاره با موضوع سوگواری است. هر دو اثر در تاریخ هنر به نوآوری هایی برای نمایش بهتر اندوه و ماتم زدگی صحنه شناخته شده اند و جالب اینکه، نوآوری ها در دو اثر بسیار به یکدیگر شبیه است. بر اساس گزارش های تاریخی برجای مانده درباره مراودات تجاری، سیاسی و مذهبی ایران در زمان ایلخانی با دولت شهرهای ایتالیا، این پژوهش در پی امکان آشنایی هنرمندان با دستاوردهای همسایگان خود شکل گرفته است و به جهت تقدم تاریخی دیوارنگاره مسیحی، امکان تأثیرپذیری نگاره ایرانی را دنبال می کند. بدین منظور با نگاهی توصیفی تحلیلی شباهت ها و تفاوت های دو اثر به دقت بررسی و سپس این ویژگی ها با یکدیگر مقایسه شد (تطبیقی با نگاهی کیفی). در کنار همانندی موضوع، ظهور واقع گرایی و حقیقت نگاری، نمود حرکت، بازنمایی پیکره هایی پشت به بیننده، نمایش عواطف و استفاده از حرکات دست برای بیان احساسات از جمله شباهت ها بود. نیز آشکار شد که دو اثر در فضای شکل گیری، ترکیب بندی، ویژگی های رنگ، جایگاه پیکره های اصلی، نمایش شدت سوگ، عناصر نمادین بازنمایی شده و هدف تولید با یکدیگر تفاوت دارند. سپس با نگاهی تاریخی و بر اساس مستندات برجای مانده (گردآوری کتابخانه ای)، جنبه های گوناگون روابط دربار ایلخانی (تبریز) و دولت شهرهای ایتالیا در محورهای سیاسی تجاری، مذهبی و فرهنگی هنری بررسی شد و راه های ممکن تأثیروتأثرها آشکار شد. با آنکه سند مکتوبی در اثبات آشنایی هنرمندان ایرانی با دستاوردهای جوتو به دست نیامد، تعدد شباهت های نوآورانه دو اثر در بازنمایی صحنه سوگواری و اسناد معتبر مراودات دو کشور، تأثیرپذیری را ممکن و مسیر را بر پژوهش های بیشتر دراین باره می گشاید.      
۸.

چرا علم مناظر در نقاشی ایرانیِ سده های هفتم تا نهم قمری به پرسپکتیو راه نبرد؟(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۹۴ تعداد دانلود : ۱۷۴
نقاشی ایرانی با همه دیرینگی هایش، در سده هفتم هجری به صورت بندی تازه ی از بازنمایی رسید. در آن دوره، هنرمندان ایرانی از آزمون ها و دستاوردهای گذشته، سبک تازه ای در تراز جهانی پدید آوردند و آن را تا سده دهم هجری هم چنان در اوج نگاه داشتند. یکی از ویژگی های نقاشی ایرانی در سده های 7-9ق، تلاش برای فراروی از محدودیت های بازنمایی ژرفا بر سطح دوبعدی است. دستاورد این تکاپوها، بازنمایی بُعد سوم چیزها به گونه ای پراکنده بود. در نقاشی این دوره، بازنمایی بُعد سوم چیزها در چارچوب یک نظام منسجم ژرفانمایی با هدف سازماندهی فضای تصویر به نمایش درنمی آید. از آنجا که چارچوب بازنمایی بر قواعد علم مناظر استوار بود و دانشمندان این علم، جزئیات قواعد دیدن را به تفصیل در آثار خود شرح داده بودند، این پرسش به میان می آید که چرا علم مناظر در نقاشی ایرانی آن روزگار به قواعد بازنمایی پرسپکتیوی راه نبرد؟ پژوهش کنونی با فاصله گرفتن از پاسخ هایی که تاکنون به چرایی ناپیدایی پرسپکتیو داده شده، مسیر پاسخ دیگری را بر زمینه ویژگی های نورشناسی و نقاشی دنبال می کند. به لحاظ نظری، اصل واضح دیدن - پرهیز از خطای بصری به روایت علم مناظر، و پایداری فرهنگ دیداری دو پایه این بررسی است. هم چنین، علم مناظر، نقاشی و نقش طبقه های اجتماعی، زمینه های اصلی بررسی را دربر می گیرد. داده ها به شیوه کتابخانه ای و آرشیوی از میان منابع علم مناظر و تحلیل بصری نقاشی ها گردآوری شده است. پژوهش با رویکرد توصیفی و تحلیل داده ها به شیوه انتقادی، در پی آن است تا میان این حوزه ها و تکاپوهای نقاشان در بازنمایی ارتباط برقرار کند. بر پایه یافته های پژوهش می توان گفت وضع علم مناظر و گفتمان های نوری در پیشبرد مسائل علمی، چیرگی نورشناسی بر نقاشی در فضای فرهنگی، محدودیت نقاشان در تبدیل تجربه ها به آموزه های نظری و ناتوانی در برانگیختن نگاه نورشناسان به چالش های نقاشی، و خواست گروه های فرادستی مبنی بر پایداری وضع موجود، مهم ترین دلایلی است که بازگو می کند چرا نقاشی ایرانی در سده های هفتم تا نهم از علم مناظر به پرسپکتیو به منزله یک نظام منسجم بازنمایی راه نبرد.
۹.

مقایسۀ ساختار تذهیب صفحات مذهّب مُزدوج در چهل نسخه از شاهنامه ها و خمسه های دورۀ صفوی (سده های 10 و 11 هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: تذهیب صفحات مذهّب مزدوج سرلوح خمسه شاهنامه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۶۸ تعداد دانلود : ۱۵۴
قدمت و تدوام هنر تذهیب منجر به انجام مطالعات بسیاری در این زمینه شده است ولیکن مطالعه ای که در آن رابطه میان نوع تذهیب با نوع محتوای نسخه (ژانر یا گونه اثر) را به صورت اختصاصی مورد سنجش قراردهد تاکنون انجام نشده است. لذا هدف مطالعه پیش رو آن است تا ویژگی های ساختاری تذهیب را در صفحات مذهّب مزدوج هریک از دوگروه شاهنامه ها و خمسه های دوره صفوی (چهل نسخه منتخب از کتابخانه ها و موزه های کشورهای مختلف)، به عنوان نمایندگان ادبیات حماسی و تغزّلی، بر اساس شاخصه های کمّی، تعیین و در نهایت علت وجود تفاوت ها را در تذهیب این دو گروه توضیح دهد. بر این اساس، سؤالات ذیل پاسخ داده شد: ویژگی های شاخص در ساختار تذهیب صفحات مذهّب مزدوج شاهنامه ها و خمسه های سده دهم و یازدهم کدامند؟ و تفاوت های ساختاری آنها چگونه قابل توضیح است؟ یافته های این تحقیق که به روش، کیفی و استقرایی بوده و از نقطه نظر بررسی داده ها، توصیفی-تحلیلی است نشان می دهند که، ساختار صفحات مذهّب مزدوج چه در شاهنامه ها و چه در خمسه ها در نیمه اول سده دهم غالباً هندسی، کادرها ساده و عرض آنها کم و یا متناسب بوده و از نیمه دوم سده دهم ساختارهای غیر هندسی در کنار ساختارهای هندسی رواج یافته و کادرها عریض تر و کنگره ای شده اند و این تغییرات در شاهنامه ها بیش تر از خمسه ها نمود داشته است و علت آن وابسته به نوع متن، یعنی نظم و یا نثر بودن متن در این صفحات است و نه گونه (ژانر) اثر همچنین بررسی ها مشخص نمود که در سده یازدهم این سبک از تزیین (صفحات مذهّب مزدوج) در شاهنامه ها تداوم یافته ولیکن در خمسه ها بسیار محدود بکار رفته است. علاوه براین در هر دو گروه مورد مطالعه (خمسه ها و شاهنامه ها) الگوهای مشترکی شناسایی شد، الگوهایی که در قرآن ها نیز شاهد بکارگیری آنها هستیم که این خود نشان دهنده عدم اختصاصی بودن تذهیب ها در گونه های مختلف (ژانرهای مختلف) است.
۱۰.

دارالفنون و علم نقاشی در گذار از نگاه سنتی به پرسپکتیو(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:
تعداد بازدید : ۱۰۵۵ تعداد دانلود : ۳۱۵۰
آموزش های مدرسه دارالفنون افزون بر گسترش علوم و فنون جدید، بر نگرش به نقاشی و آموزش آن در ایران تأثیر نهاد. نقاشی ایرانی در روند گذار از شیوه های سنتی به بازنمایی واقع گرایانه مانند شیوه کمال الملک با آموزش های مدرسه دارالفنون پیوند دارد. در بازخوانیِ فعالیت های دارالفنون به ویژه در سال های آغازین به گونه ای کم رنگ و گذرا با نقاشی روبرو می شویم؛ اما دانسته نیست که آموزش نقاشی در دارالفنون چه نقشی داشت، و چرا در مدرسه ای که برای تعلیم علوم و صنایع بدیعه بازگشایی شده بود، نقاشی را نیز آموزش می دادند؟ دانستن این که نقاشی بر پایه روایت های هم روزگار از دارالفنون، مرحله و بخشی از درس هندسه عالیه بود، به اهمیت این پرسش می افزاید. پژوهش پیشِ رو بر پایه گزارش های پراکنده از آموزش نقاشی در دارالفنون، به این پرسش ها راه می برد: دانسته های برآمده از دارالفنون چه تصویری از نقاشی به دست می دهد؟ جایگاه نقاشی در میان شاخه های علوم و فنون چه بود؟ و مفهوم نقاشی در روند کاری دارالفنون چه دگرگونی هایی را از سر گذراند؟ جستجوی پاسخ ها در منابع علمی هم روزگار و در همبستگی نقاشی با علوم، شالوده پژوهش حاضر را تشکیل می دهد. پژوهش به روش تاریخی از راه تأمل در دگرگونی معانی واژگان و کاربرد علوم پیش می رود و با جستجو در گرایش ها و آموزش های معلمان و درس آموختگان دارالفنون به ویژه با درنگ در مفاهیم هندسه، نقشه کشی، مناظر و مرایا و نقاشی به این پرسش ها پاسخ می دهد، وجه مشترک این شاخه ها سروکار داشتن با اندازه ها، خط ها، سطوح و اجسام است. یافته های پژوهش نشان می دهد مراد از صنعت نقاشی در درس هندسه، مباحث مناظر و مرایا بوده است. مناظر و مرایا در روند گذار به پرسپکتیو جدید ابتدا بخشی از هندسه بود و سپس با جدا شدن از هندسه و نیز اپتیک کهن، به شالوده مطالعات علمی در نقاشی تبدیل شد. دگرگونی های اپتیک در اروپا و برآمدن پرسپکتیو هم چون قواعد هندسی بازنمایی، پایه آموزش های دارالفنون در رویکرد به علوم و هم چنین شکل یابی نقاشی واقع گرا در ایران بوده است.
۱۱.

نگرشی بر ژرفانمایی (پرسپکتیو) در نگارگری ایرانی برپایه آرای ابن هیثم در المناظر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نقاشی سنتی ایران (نگارگری) ژرفانمایی (پرسپکتیو) ابن هیثم دانش مناظرومرایا (نورشناسی)

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۶ تعداد دانلود : ۱۶۸
ژرفانمایی در نسخه نگاره های ایرانی با آنچه امروز از پرسپکتیو دانسته می شود، بسیار متفاوت است. در نگارگری، پیکره های دورتر را هم اندازه پیکره های نزدیک تر، اما بالاتر از آن ها بازنموده اند. پژوهشگران این شیوه را در عبارتِ «بالاتر یعنی دورتر» خلاصه کردند. گمان می رود چنین عبارتی، گوناگونی ژرفای صحنه ها و مفاهیم در پس آن ها را بیان نمی کند، زیرا پذیرفتنی نیست هنری چندصدساله که در خدمت بازگفت دیداری روایات ادبی متفاوت بوده است، یکی از مهم ترین ارکان صحنه پردازی (ژرفا) را چنین ساده انگارانه بازنموده باشد. براین پایه، پرسش های جستار حاضر برمی آید: مبانی شکل گیری ژرفانمایی بالاوپایین چیست؟ آیا بربنیان این مبانی می توان گوناگونی ژرفانمایی را چندان که ایرانیان قدیم درمی یافتند، بازفهمید؟ رسالات مناظرومرایای کهن (المناظر ابن هیثم)، درک مفهوم ژرفا در نگاه ایرانیان و تبیین شیوه های بازنمایی آن را ممکن می سازد. براین بنیان، شش گونه ژرفانمایی در نقاشی ایرانی شناختنی است که هریک از جهتِ عمق صحنه ها، کاربرد و مفهوم با یکدیگر تفاوت دارد: انبوه نگاری؛ انجمن نگاری؛ بوستان نگاری؛ صحرانگاری؛ ژرفانمایی با لایه های میانجی؛ و ژرفانمایی های ساختمانی. پژوهش درپیِ فهم تاریخی اثر می کوشد دریافت مخاطب امروز را به فهم بیننده سده های پیشین نزدیک گرداند و چارچوب های نادیده نگارگری ایرانی را بازنمایاند. ازاین رو، پژوهشی بنیادین با رویکردی تاریخی است که اصول المناظر را به شیوه توصیف بازمی خواند و ژرفانمایی نگاره ها را با توصیف تحلیل و نیز سنجش چارچوب های علمی و هنری (تطبیق هم زمان) تبیین می کند.
۱۲.

نقش های پارچه در شهریاری ساسانی برپایه گزارش عربی حمزه اصفهانی از نگاره های کتاب ملوک بنی ساسان(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: پارچه های ساسانی صور ملوک بنی ساسان (الصور) موشح مُوَشَّی (وَشْیْ) مُدَنَّر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۸ تعداد دانلود : ۱۲۴
حمزه اصفهانی در فرازی از کتاب سَنی مُلوک الأرض والأنبیا (4ه.ق) به زبان عربی، تن پوش های 26 شه بانو/شهریار ساسانی را از روی نسخه نگاره های صورملوک بنی ساسان باز گو کرده است. او برای توصیف جامه ها، واژگانی در 5 گروه (بِلَون، مُوَشَّح، وَشْیْ بِالذَّهَب، وَشْیْ مُدَنَّر، وَشْیْ بِلَون) برگزیده، و هر کدام را با همنشینی یکی از این گروه ها و رنگی ویژه بازنمایانده است. معانی این واژگان عربی در سده های پی درپی، دستخوش دگرگونی هایی شده است. گوناگونی توصیف تن پوش ها در شرح و برگردان های امروزی، برخاسته از همین دگرگونی هاست. پژوهش پیش رو، برپایه معانی واژگان پیش گفته در عربی کهن، بازخوانی دیگر گزارش های تاریخی، کنکاش در شیوه بازنمایی جامه های شاهانه بر فلزکاری ها و سنگ تراشیده های ساسانی، و بررسی پارچه های آن دوران می کوشد مفهوم مناسب را برگزیند؛ گروهی از پارچه های ساسانی را بربنیان بازنمایی های الصور بشناسد؛ و ریزبینی و درستی گزارش اصفهانی را در سنجش با یافته های باستان شناختی بیازماید. از این پویه برمی آید بِلَون، پارچه هایی بی آرایه و رنگین است؛ مُوَشَّح، دو شیوه بازنمایی جامه های گوهردوخت را در خود دارد؛ وَشْیْ بِالذَّهَب همان بافته های زرین است؛ وَشْیْ مُدَنَّر، آشناترین نقش اندازی پارچه های ساسانی (قاب بندی های گِرد) را بازمی نماید؛ و وَشْیْ بِلَون، منقش های رنگ اندازی شده و مخططی است که امروزه، نه چندان دقیق، پارچه های یمنی نامیده می شود. پژوهش، رویکردی تاریخی دارد و در فرازهای گوناگون، برای بررسی داده ها، شیوه توصیفی تطبیقی و تحلیل را پی می گیرد. گردآوری داده ها، کتابخانه ای؛ و بررسی آن ها، کیفی است.
۱۳.

مقام نوازندگان در عصر صفوی برپایه نگاره مستی لاهوتی و ناسوتی اثر سلطان محمد(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: نوازندگان عصر صفوی نگارگری مکتب تبریز سلطان محمد نگاره مستی لاهوتی و مستی ناسوتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴۲ تعداد دانلود : ۱۳۰
نگاره های دوره صفویه، افزون بر تفاسیر ادبی مرسوم، خوانشی برپایه مستندات تاریخی و جزییات مردم شناختی عصر نگارگر را نیز در خود دارد. ازاین رو، به نظر می رسد اختلاف های دیداری میان نوازندگان نگاره مستی لاهوتی و مستی ناسوتی (به رقم سلطان محمد) بیش از امری استحسانی در کار هنری است. جامه ها و چهره آرایی های متفاوت، سازهای گوناگون و اندازه های نامساوی پیکره ها، این پرسش را پیش می کشد که این گروه ها، هریک نماینده کدام طیف از نواندگان در عصر نگارگرند؟ تحقیق حاضر به هدف بازشناسی گروه های نوازندگان در عصر سلطان محمد (اوایل دوره صفویه) با استناد به نگاره ای هم زمان شکل گرفته است و می کوشد جایگاه و منزلت اجتماعی این نوازندگان را در زمانه خود روشن سازد. گروه های نوازنده در این نگاره، بازنمایی نوازندگان درباری؛ نوازندگان حلقه سماع و نوازندگان دوره گرد باشند؛ هم چنین نگارگر به موسیقی صوفیان، مقامی خاص بخشیده و مطربان دوره گرد را در جایگاهی فرومایه بازنموده است. شیوه تحقیق در این پژوهشِ بنیادین، توصیفی تحلیلی و متکی بر تحلیل محتواست. روش گردآوری داده های تاریخی (سفرنامه ها، تاریخ نگاری های هم زمان) و مستندات دیداری (نگاره های برجای مانده) اسنادی بوده و تحلیل آن ها، کیفی است. این بررسی به شکلی موردی، تنها بر شناخت نوازندگان متمرکز است و بررسی سایر چهره ها را به مجالی دیگر وامی نهد.
۱۴.

باستان گرایی: شیوه ای بیانگر برای نوسنت گرایان (با نگاهی بر آثار پیشگامان جریان سقاخانه)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نوسنت گرایی نقش مایه های باستانی مدرنیسم ایرانی جریان سقاخانه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۹۳ تعداد دانلود : ۶۰۵
مدرنیست های ایرانی در دهه های 1320 تا 1350 هجری شمسی در پی یافتن بیانی شخصی و جنبشی آوانگارد، از نقش مایه های بومی و ایرانی بهره گرفتند. این اقدام، جریانی تازه در مدرنیسم هنری کشور به راه انداخت که امروزه با عنوان نوسنت گرایی شناخته می شود. عناصر متأثر از هنرهای باستانی ایران، یک گروه از نقوش مورد استفاده نوسنت گرایان بودند. نوشتار حاضر می کوشد به این پرسش پاسخ گوید که «آیا نقوش باستانی در آثار پیشگامان جریان سقاخانه در دهه های 1320 تا 1350 هجری شمسی رسالت پیام رسانی نیز بر عهده داشته اند یا تنها از منظر زیبایی شناسی و آذین گری بر آثار نشسته اند؟» نویسندگان گمان می کنند که توانسته اند با تحلیل موردی برخی نقوش باستانی در بستر آثار مدرن نشان دهند: «این آرایه ها با بهره مندی از قالب شکنی در ذهن مخاطب، می توانند درک وی را به سوی معانی تازه و منطبق بر دریافت های دنیای معاصر رهنمون گردانند.» این پژوهش، بازخوانی جدی و جزئی نگر آثار پیشگامان مدرنیسم کشور را اصلی ضروری برای تولید، درک و تفسیر آثار جدیدتر می داند و باهدف گسترش بازخوانی های مجدد آثار مدرن و آشنایی مخاطب با شیوه های گوناگون رمزگشایی آثار، پیش رفته است. در بررسی نقش مایه های کهن، روش تاریخی تحلیلی و در بخش جمع آوری منابع شیوه اسنادی مدنظر بوده و برای بررسی آثار معاصر از روش تحلیلی تطبیقی استفاده شده است. آثار مورد بررسی نیز به صورت هدفمند، از میان مجموعه موزه ها، آرشیوها، مجموعه های شخصی و تصاویر کتابخانه ای برگزیده شده اند.    
۱۵.

بازتاب اندیشه های علمی در نگارگری: اهمیت نقره در بازنمایی آب بر پایه یافته های علمی مناظر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: نورشناسی اسلامی علم مناظر نگارگری ایرانی نقره بازنمایی آب ابن هیثم

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۸۴ تعداد دانلود : ۱۶۰
نمونه های برجای مانده نگارگری ایرانی نشان می دهد از میانه سده هشتم هجری، رنگ آمیزی سطح آب با نقره حل، جانشین به کارگیری خطوط آبی رنگ شد. کندوکاو در این تحول به پرسش حاضر راه برد: چرا هنرمندان این سده ها چنین شیوه ای را پیش گرفتند؟ آیا سنتی فراموش شده، زنده گردید یا نگاهی تازه، سبب این نوآوری بود؟ در این جستار، بانگاهی تاریخی، جایگاه نقره، برای نمایش آب در سنت های پیشین (ساسانی و مانوی)، به شیوه ای توصیفی بررسی شد. سپس دستاوردهای حوزه های کیمیاگری (ونجوم)، و نورشناسی (مناظر) به روشی تحلیلی توصیفی تبیین گردید. در علت یابی ها، یافته های مبتنی بر دانش زمانه کاویده شد. گردآوری داده ها، اسنادی و کتابخانه ای، و شیوه تحلیل، کیفی است. نمونه های موردی به گونه ای برگزیده شد تا تحول بازنمایی آب را نشان دهد. پژوهش، با نگاهی تاریخی و بنیادین پیش رفت. بررسی ها نشان داد نقره گون کردن آب ها، میراث سنت های پیشین و یافته های نجوم (کیمیاگری) نیست، بلکه نورشناسان آن دوران، تبیین کننده چنین انتخابی است. نگارگر با این تدبیر، به بیانی دست یافته که با درک دیداری اش از جهان پیرامون، هم ارز است. از آنجاکه پژوهش های جدید، از زوایای گوناگون به آثار می نگرد، بایسته ا ست نگاره های ایرانی نیز افزون بر دریافت های فراگیر، از جهاتی دیگر (مانند دانش همدوره) سنجیده شود. پژوهش پیش رو با همین هدف، درپیِ تبیین علمی انتخاب نقره برای بازنمایی آب است.
۱۶.

مقایسه تجلی الهه زولو و خدای پدر در دیوارنگاره دوربان با تکیه بر نظریه فضای سوم هومی بابا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: فضای سوم هنر معاصر آفریقای جنوبی هنر پسااستعماری نوم خوبولوانا دیوارنگاره دوربان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۸۸ تعداد دانلود : ۲۰۵
هومی بابا، تأکید می کند دورگه گی، حاصل حرکت گفتمان های استعمارگر و استعمارشده به سوی یکدیگر در فضای سوم است. آنچه پدید می آید (هیبرید)، ابژه ای تازه ا ست که می تواند سبب تحول گفتمان قدرت و حرکتی جدید در اجتماع گردد. این نوشتار با هدف مقایسه المان های بصری و مفهومی دیوارنگاره دوربان در آفریقای جنوبی با گفتمان های پدیدآورنده اش گفتمان مسیحیت (استعمارگر) و باورهای قوم زولو (فرهنگ استعمارشده) در فضای سوم؛ و تأثیر فضای میانه در هنرهای تجسمی شکل گرفته؛ و می کوشد اثرات فضای سوم را در شکل گیری جریان های اجتماعی متأثر از هنر نمایان سازد. تلاش شده به این پرسش پاسخ داده شود: دیوارنگاره نام برده، محصولی دورگه است یا تنها تلفیقی ساده را نشان می دهد؟ در مقایسه با گفتمان های پیش از خود چه عناصری را اتخاذ کرده و چه تحولاتی را در آنان ایجاد نموده است؟ در جریان پژوهش، به شیوه ای تطبیقی، بیان هنری دیوارنگاره با دو گفتمان استعمارگر و استعمارشده، از جهاتِ عناصر بصری، و نمادشناسی مقایسه می گردد. تطبیق عناصر، متکی بر توصیف و تحلیل (کیفی)، و با استناد به آثار هنر بومی و مسیحی؛ و اسطوره شناسی غنی آفریقا صورت گرفته؛ و گردآوری داده ها، به شیوه کتابخانه ای با تأکید بر نگارش های اسطوره شناسی در دانشگاه های آفریقای جنوبی پیش رفته است. پژوهش حاضر با تکیه بر آرای مخاطبان بومی و اروپاییان مهاجر؛ و جریان اجتماعی که پس از اجرای دیوارنگاره به راه افتاد (مبارزه با ایدز و جلوگیری از پایمال کردن حقوق دختران بومی)، نشان می دهد دیوارنگاره دوربان نه تنها تلفیق عناصر هنر بومی و وارداتی است بلکه ویژگی تحول گفتمان اجتماعی سیاسی در نظریه بابا را نیز بازمی نمایاند.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان