فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۴۶۱ تا ۱٬۴۸۰ مورد از کل ۱۱٬۲۵۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
نویسنده پس از مروری گذرا بر نظریات ابن سینا و ملاصدرا و سهروردی در مورد قضا و قدر، به تفصیل در مورد آراء میرزا مهدی اصفهانی سخن می گوید. اصفهانی در سخنان خود، درباره معنای کلمة قدریّه در روایات و اشکال ""ترجیح بلا مرجّح"" و بداء توضیحاتی ارائه کرده است.
تحلیل عناصر سعادت در اندیشه ی ابن تیمیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
در این پژوهش تلاش شده است تا پس از تعریف سعادت از نگاه ابن تیمیه، عناصر ایصال به سعادت از نگاه این متفکّر تألیف و تحلیل شود. اهمیت این مسأله از آن روست که ابن تیمیه از متفکران ضدفلسفی جهان اسلام بوده، از همین نظر می توان این پرسش را مطرح کرد که نگاه او به سعادت چه تفاوتی با نگرش های رقیب _ که به تعبیر ابن تیمیه، نسخه های آلوده به بن مایه های غیردینی هستند _ خواهد داشت؟ برای دستیابی به این مطلوب، آثار ابن تیمیه را بررسی کرده و عناصری را که به تصریح یا اشاره، به سعادت آدمی مربوط می شوند استقراء نموده ایم. حاصل رجوع به آثار ابن تیمیه و نتیجه ی به دست آمده از کلماتِ بعضاً پراکنده ی او در موضوع پژوهش، این است که می توان پنج عامل را تحت عنوان «عناصر سعادت» در اندیشه ی این متفکّر مندرج ساخت. بااین حال، پس از تأمل در این عناصر و ضمن واکاوی تفصیلی آن ها، به این نتیجه خواهیم رسید که اندیشه ی ضدفلسفی ابن تیمیه، علی رغم کوشش بسیار در زدودن دین از غبار مفروضات فلسفی، عاری از شاکله ی نظری درخور اعتماد است.
معرفت حضرت ولى عصر (عج) در پرتو معرفت نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکى از مباحث بنیادین در عرفان عملى، موضوع «معرفت نفس» است. اهل معرفت مسئله «معرفت نفس» را پایه همه معارف دانسته، آن را نردبان معرفت پروردگار مى دانند. منظور از «معرفت» در بحث معرفت نفس، همان معرفت حضورى و شهودى به نفس است. از دیگر محورهاى پایه اى در عرفان اسلامى، مبحث «انسان کامل» است. انسان کامل در هر زمانى، دربردارنده همه معنویات، هدایت ها و معارف ناب الهى است. تنها مصداق زنده انسان کامل در عصر کنونى، حضرت مهدى (عج) است. مسئله اصلى این پژوهش آن است که آیا سالکى که در وادى «معرفت نفس» گام برداشته است، مى تواند در مراحل عالى آن، انسان کامل و حجت زنده پروردگار را شاهد باشد؟
هدف این پژوهش تبیین رابطه میان «معرفت شهودى نفس» و «مهدویت» است که با روش «تحلیل عقلانى» به این نتیجه رسیده که امکان معرفت شهودى به انسان کامل و جایگاه برجسته او براى برخى از اهل معرفت، و البته در حد قابلیت قابل وجود دارد.
گونه شناسی کثرت نفوس انسانی در سه مرحله قبل، حین، و بعد از تعلّق به بدن از دیدگاه صدرالمتألهین(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی هستی شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
نفس در دیدگاه صدرالمتألهین دارای «حدوث جسمانی و بقاء روحانی» بوده و از این رو، دارای دو حیثیّت «جسمانیّت و تعلّق به بدن» و «تجرّد ذاتی» است. مسئله اصلی پژوهش جاری، شناخت کیفیّت و گونه کثرت نفوس انسانی، بر اساس دیدگاه صدرالمتألهین و در سه مرحله تکوّن نفس است. نفس قبل از حدوث و تعلّق به بدن، عقل مجرّد است. از این رو، کثرت نفوس انسانی قبل از تعلّق به بدن، کثرت «نوعی عقلی» است. پس از حدوث، تمام نفوس از حیث ابدانِ جسمانی، در ذیل «نوع طبیعی» انسان مندرج بوده و دارای تکثّری عددی و حسّی می باشند. اما پس از کسب ملکات مختلف و بر اساس اتحاد ملکات نفسانی با جوهر نفس، هر نفس از حیث ذات، دارای جوهری متفاوت از جواهر نفوس دیگر شده و نفوس دارای کثرت «نوعی مثالی» و منحصر به فرد می گردند. تعداد کمی از نفوس انسانی نیز که به استکمال کامل رسیده و مبدَّل به عقل بالفعل گردیده اند، همانند مبدأ خود، دارای کثرت «نوعی عقلی» می گردند.
واکاوی نظریه اخلاقی خواجه نصیر با رویکردی معرفت شناسانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
نظریه اخلاقی خواجه نصیرالدین طوسی، یکی از مهم ترین و قابل تأمل ترین نظریات در حوزه اخلاق فلسفی اسلامی است. در این نوشتار، نظریه اخلاقی وی را از منظر معرفت شناسی اخلاق که خود یکی از شاخه های اصلی فرااخلاق است بررسی می کنیم. مسئله ابتدایی، امکان معرفت اخلاقی در نظریه اوست. با توجه به اینکه وی حسن و قبح افعال را عقلی می داند، می توان نتیجه گرفت که معرفت به درستی یا نادرستی، احکام اخلاقی را امکان پذیر لحاظ می کند. دومین مسئله ، روش توجیه احکام اخلاقی است. بر مبنای یافته های این پژوهش، وی درباره توجیه گزاره های اخلاقی، تعریف گرای طبیعت گرا است. درنهایت نیز با توجه به اهمیت مسئله نسبی گرایی در معرفت شناسی اخلاق، مطلق یا نسبی بودن نظریه اخلاقی خواجه نصیر ارزیابی خواهد شد. بر اساس مبانی اصلی نظریه اخلاقی وی می توان نتیجه گرفت که وی نسبی گرایی اخلاقی را رد می کند و کلیت و جهان شمولی احکام اخلاقی را می پذیرد.
سنجش منزلت و کارایی عقل در فهم متون دینی از نظر ابن تیمیه و علامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
چکیده
در تاریخ اسلام همواره اشکالاتی نسبت به کارایی و منزلت عقل در معارف دینی مطرح بوده است. نوشتار حاضر به بررسی این موضوع از نگاه ابن تیمیه و علامه طباطبایی می پردازد. ابن تیمیه گرچه خود را یک عقل گرا معرفی کرده است، ادراکات عقلی را یک دلیل مستقل نمی شمرد. از نگاه او، شناخت و معرفت دینی، تنها از راه شرعی میسر است و این راه، متضمن دلایل عقلی و براهین قطعی نیز هست؛ ولی راه کلام و اهل رأی و نیز راه ریاضت و عرفان بدعت است. در مقابل، علامه طباطبایی فهم عقلانی را در کنار ظواهر شرعی و راه ریاضت و مجاهده نفسانی، دارای حجیت ذاتی می داند.
روش شناسی کشف قلمرو سنت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۵ شماره ۶۵
حوزههای تخصصی:
انسجام گروی تبیینی در توجیه معرفت در ترازوی نقد(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن زمستان ۱۳۹۵ شماره ۶۸
حوزههای تخصصی:
با اینکه «مبناگروی» رایج ترین نظریه در توجیه معرفت است، انتقادهای ناظر به آن سبب شد معرفت شناسان معاصر آن را کنار گذاشته، دیدگاه های جدیدی ابداع کردند که مهم ترین آنها انسجام گروی است. در این میان بیشتر انسجام گرایان طرف دار «انسجام گروی تبیینی» هستند. تبیین، پاسخ به پرسش از علت یک پدیده است. فیلسوفان علم و معرفت شناسان هیچ اتفاق نظری در حقیقت تبیین ندارند؛ برخی الگوی قیاسی را مطرح کرده اند؛ برخی دیگر تحلیلی معرفتی از آن به دست می دهند و برخی ادعای بداهت مفهومی تبیین را پیش کشیده اند. به باور پیروان انسجام گروی تبیینی، باور به گزاره p هنگامی موجه است که با مجموعه ای از باورهای فرد که نسبت به سایر مجموعه باورهای او بیشترین حد از انسجام تبیینی را دارد، هماهنگی داشته باشد و باور به p برخی از باورهای آن مجموعه را بهتر از نقیضش تبیین کند یا اینکه آن باورها، باور به p را بهتر از نقیضش تبیین کند. انسجام گروی تبیینی اشکالات متعددی دارد؛ از جمله لزوم انسجام تبیینی بیشتر در مجموعه مشتمل بر حقایق کمتر، وجود تبیین های بهتر، اما بی اعتبار و لزوم انسجام تبیینی مساوی در مجموعه های ناسازگار. تلاش های طرفداران این نگرش در پاسخ به اشکالات ناکام بوده است.
تأمّلی بر استدلال زبان شناختی مدّعای انگاره ی «قرائت نبوی از جهان» درباره ی گوینده ی قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برابر باور رایج درمیان مسلمانان؛ قرآن کریم، سخن خدا(= کلام الله)، و بازگوکننده ی حقایقی است، که خداوند آنها را در چهارچوب واژگانی که متنی به نام قرآن را پدید می آورند، بر پیامبر اسلام(ص) فروفرستاده است. با پیشرفت دانش بشری در حوزه های فلسفه ی-زبان و زبان شناسی، نیز پدیدآمدن برخی زمینه های عملی و نظری در جهان معاصر اسلام، انگاره های متفاوتی دراین باره رخ نموده-اند. قرائت نبوی از جهان، عنوان رشته نوشتارهایی است که نگرش متفاوتی را درباره ی وحی قرآنی پی می گیرد. یکی از پرسش-هایی که این انگاره می کوشد بدان پاسخی متفاوت با باور رایج پیش گفته دهد، کیستی گوینده ی قرآن است. ازنگاه این انگاره؛ این گوینده، پیامبر(ص) است. این انگاره، برای مدّعای یادشده، استدلال هایی اقامه می کند، که موضوع نوشتار پیش روی، تأمّل درباره ی یکی از آنها - استدلال زبان شناختی(Linguistic) – است. ازهمین روی؛ این نوشتار، نخست استدلال یادشده را صورت بندی می کند، و سپس مقدّمات کبرویِ فلسفه ی زبانی و زبان شناختی آن را می سنجد. تأمّل ها نشان می دهند؛ استدلال یادشده، با نارسایی-هایی روبه روست، که پذیرش آن را دشوار می سازند.
بررسی دیدگاه آیت الله جوادی آملی در مسئله «باید و هست»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات مکتب های فلسفی حکمت متعالیه
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات فلسفه اخلاق
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی کلیات شخصیت ها[زندگینامه ها؛ اندیشه ها و..]
فرا اخلاق به مبادی تصوری و تصدیقی علم اخلاق می پردازد و چهار مبحث ذیل را در برمی گیرد: معناشناسی اخلاق، معرفت شناسی اخلاق، هستی شناسی اخلاق و مباحث منطقی. یکی از موضوعات فرا اخلاقی، مباحث منطقی است که به استنتاج مفاهیم و گزاره های اخلاقی می پردازد؛ بنابراین، رابطه باید و هست در دیدگاه آیت الله جوادی آملی در زمره مباحث منطقی فرا اخلاق است که کمتر نوشته ای به آن پرداخته است. نویسنده در این مقاله درصدد است تا دیدگاه آیت الله جوادی آملی درباره ارتباط جمله های اخلاقی را با یکدیگر و با جمله های غیراخلاقی تبیین و بررسی کند. ایشان جمله های اخلاقی را اعتباری مبتنی بر واقعیت، انشایی، استدلال پذیر و یقینی می داند. اما به نظر می رسد یقین و تصدیق مربوط به عقل عملی و نظری در دیدگاه آیت الله جوادی متفاوت باشد؛ زیرا ایشان عقل عملی را مربوط به عمل و محرک و عقل نظری را مدرِک می داند. با بررسی دیدگاه آیت الله جوادی آملی مشخص می شود این دیدگاه نسبت به دیدگاه های متناظر که جمله های اخلاقی را انشایی می دانند، انسجام بهتری دارد، اما جمع انشایی بودن جمله های اخلاقی به بیانِ ایشان و برهانی و یقینی دانستن آنها غیرممکن به نظر می رسد.
تناسب ساختار با محتوا با توجه به دو نظریة «نظم» و «آشنایی زدایی» (به محوریت سورة مبارکة «لیل»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های زبان شناختی قرآن (کاوشی نو در معارف قرآنی) سال پنجم پاییز و زمستان ۱۳۹۵ شماره ۲ (پیاپی ۱۰)
حوزههای تخصصی:
پیوند و ارتباط دو سویة ساختار با محتوا در تمامی آثار ارزشمند ادبی، امری انکارناپذیر است. توجه و کنکاش در این مسئله و نیز اثبات چنین ارتباط دوسویه ای، از اهداف مهم مکتب عبدالقاهر جرجانی است که در نقد جدید نیز فرمالیست های روسی آن را مطرح کردند و تأکید بسیار بر آن دارند. قرآن کریم به منزله نقطة اوج و نیز سرآمد آثار ادبی، از این ویژگی بهره تمام و کمال برده است ازاین رو، تأمل و ژرف نگری ویژه ای می طلبد. در این نوشتار با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی کوشش شده است، بخش اندکی از زیبایی های ساختاری قرآن را با محوریت دو نظریة «نظم» و «آشنایی زدایی» بررسی شود و تأثیر سازوکارهای زبانی و جنبه های ساختاری بر مضمون و محتوا نشان داده شود. با نظر به هدف مذکور، ابتدا به بررسی نظریة نظم و همانندی های موجود میان این نظریه با اصل برجسته سازی فرمالیست ها می پردازد، سپس تلاش می کند با توجه به دو نظریة فوق، ساختارهای زبانی سورة مبارکة «لیل» و ارتباط آنها با محتوای این سوره را تحلیل و بررسی کند. سورة مبارکة لیل ساختارهای زبانی و موسیقایی هدفمند، منظم و منسجمی دارد. ساختار منظم نحوی و استفاده گسترده از تکنیک تکرار و نیز برجسته سازی به صورت توازن آوایی، واژگانی و نحوی در این سوره کاملاً مشهود است.
مضامین نهج البلاغه در گلستان سعدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در تمام فرهنگ ها و زبان ها، کتاب های آسمانی اصلی ترین آبشخور فکری پیروان آن ادیان بوده است و چون معجزة جاوید پیغمبر اسلام قرآن مجید (سخن) بوده، تأثیرگذاری آن بر افکار مسلمانان در خلق آثار ادبی از کتب آسمانی ادیان دیگر آشکارتر است. پس از قرآن مجید، سخنان رسول اکرم(ص) و امامان و پیشوایان دین، بیشترین تأثیر را بر آراء و افکار و خلق آثار ادبی شاعران و نویسندگان مسلمان داشته است. با آنکه محقّقان مکرّر به این تأثیرپذیری اشاره کرده اند و موارد متعدّدی را باز نموده اند. ولی تأثیر کتاب شریف نهج البلاغه بر آثار ادبی، چنان که شایستة جایگاه رفیع آن بوده، مورد توجّه قرار نگرفته است. سعدی شهسوار بی بدیل عرصة نظم و نثر فارسی، متأثّر از بلاغت و مفاهیم متعالی کلام امام علی(ع) بوده است و در گلستان، بیش از 200 مورد از مفاهیم نهج البلاغه را اقتباس کرده است. در این مقاله به 62 مورد اشاره شده است.
تبیین جایگاه «فطرت» در خداشناسی دکارت و نسبت آن با برهان فطرت در اندیشه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی براهین خداشناسی
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
یکی از جریان های مهم عصر رنسانس، شکاکیت معرفتی حاصل از پیشرفت های علمی- تجربی و ظهور آرای متعارض در حوزه الهیات و به تبع آن، تزلزل خداشناسی بود. دکارت نخستین متفکری است که در پاسخ به این شکاکیت، با امید به کشف حقیقت، حوزه فلسفی نوی گشود و اهتمام خود را از میان انبوه مسائل فلسفی، به مسئله خدا و نفس معطوف داشته است. دراین حوزه، مسئله فطرت و خداشناسی فطری، به جهت اشتراک و انطباق با آموزه های دینی، از اهمیتی خاص برخوردار و درخور پژوهش است. برهان فطرت در آثار دکارت، با عنوان برهان «علامت تجاری» مطرح شده که بر مبنای وجود مفهوم فطری «کمال مطلق»- خدا- در ذهن انسان استوار است. مقاله حاضر سعی دارد ضمن بررسی معنای فطرت و تصورات فطری، به تبیین جایگاه فطرت در خداشناسی دکارت و بررسی نسبت استدلال فطری وی با برهان مشهور فطرت در اندیشه اسلامی بپردازد.
چیستی و ترابط معنایی «فرهنگ» و «دین» در «فرهنگ دینی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقولاتی از قبیل فرهنگ و دین، اصلی ترین عناصر قدرت نرم یک کشور در دنیای کنونی قلمداد می شوند. در هم تنیدگی این دو عنصر، ترکیبی پرقدرت و پرکارکرد به نام «فرهنگ دینی» را شکل می دهد که راز اقتدار و پیشرفت همه جانبه هر جامعه ای است. یافته های پژوهش حکایت از آن دارد که در تعریف معرفت شناسانه، فرهنگ «ادراک عمومی نسبت به محیط» و در تعریف واقع شناسانه، «وضع و روح حاکم بر مجموعه نگرشها و تعاملات اجتماعی و محیطی» می باشد. بر این اساس، فرهنگ دینی «وضع و روح حاکم بر مجموعه نگرش ها و تعاملات اجتماعی و محیطی جامعه است که از منابع و مبانی دینی برمی خیزد». البته «فرهنگ دینی» بُعد «بایسته مدار» فرهنگ در جامعه است. ابزار گردآوری فیش ها به اصطلاح کتابخانه ای است که داده های دیجیتال و غیر دیجیتال را گرد آورده و روش پژوهش توصیفی تحلیلی بر روی داده ها می باشد
معرفت شناسی گواهی از دیدگاه قاضی عبدالجبار معتزلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی کلیات فلاسفه اسلامی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی فلسفه اسلامی معرفت شناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلیات مکاتب کلامی معتزله
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
معرفت شناسی گواهی از شاخه های جدید معرفت شناسی است و سعی دارد به سؤالاتی درباره معرفت بخشی گواهی، جایگاه گواهی نسبت به سایر منابع معرفتی و نحوه ایجاد باور توسط گواهی بپردازد. به نظر می رسد که این مباحث برای قاضی عبدالجبار نیز مطرح بوده است. وی گواهی را راهی برای حصول معرفت دانسته و شبهات سمنیه که برای گواهی ارزش معرفتی قائل نبوده اند را رد کرده است. همچنین معتقد است در فرآیند تبادل از راه گواهی، این باور گوینده و خصائص معرفتی اوست که به شنونده منتقل می شود. از سوی دیگر، وی مانند ابوعلی جبائی اعتقاد دارد که گواهی ارزشی همردیف با سایر منابع معرفتی دارد و فروکاستنی به آنها نیست. این دیدگاه های معرفتی زیربنایی برای برخی آرای دین شناختی عبدالجبار ازجمله مبحث اثبات وقوع معجزات شده است.
علم پیشین الهی و فعل اختیاری انسان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این مقاله علم پیشین الهی و ارتباط آن با فعل اختیاری انسان است. در این راستا، ماهیت و روش پیش بینی در بشر مورد دقت و بررسی قرار گرفته، مشخص می گردد که علم به فعل اختیاریِ آیندة دیگران، با علوم عادیِ بشری، ذاتاً ممتنع است. همچنین، حقیقتِ وجدانیِ اختیار از یک طرف، و عمومیت علمِ ازلیِ الهی از طرف دیگر مورد تأکید قرار می گیرد و بیان می گردد که حتی برخی افراد بشر، پیشاپیش از برخی افعال اختیاری آینده خبر داده اند. و صدق آن نیز آشکار شده است. نتیجة نهاییِ حاصل از این مباحث، این است که آگاهیِ ازلیِ خداوند متعال از افعال اختیاری بندگان از یک طرف، و امتناع ذاتیِ پیش بینیِ افعال اختیاری با علوم بشریِ مخلوقی از طرف دیگر، اثبات می کند که علم خداوند متعال، ذاتاً با علوم مخلوقیِ بشری متباین است. بر این اساس، تمام پیش بینی های افعال اختیاری در بشر نیز، به ناچار مبدأ غیر مخلوقی داشته و صرفاً به اِخبار خداوند متعال، از علم خویش باز می گردد.
تحلیل و نقد برداشت دکارت از خدا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی عصر جدید دکارت تا کانت عقل باوری ( قرون 16 و 17)
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه دین
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام خداشناسی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام دین پژوهی فلسفه دین
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی الهیات فلسفی
تصویر دکارت از «خدا»، جوهری نامتناهی، سرمد، تغییرناپذیر، قائم به ذات، عالم مطلق، قادر مطلق و آفریننده هر موجود دیگری است. تقریر وی از برهان وجودی برای اثبات خدا، چندان تازگی ندارد و جذابیت آن بیشتر از این جهت است که او دیدگاه مکانیستی و هندسی خویش از جهان را با توسل به اثبات وجود خدا توجیه می کند و ازاین رو خدا در فلسفه دکارت، شأن وجودی ندارد؛ بلکه شأن او معرفتی است که درنتیجه با خدای واقعی، فاصله عمیقی پیدا می کند. به باور دکارت، خدا عالَم را مانند دستگاه عظیمی از اجسام متحرک آفریده و آن را به حال خویش رها ساخته است تا به حرکتش ادامه دهد که این با انتقاد مخالفان مواجه شده است. پرسش درباره خدای موردنظر دکارت این است که آیا واقعاً او خدای وجودی و حقیقی است و دکارت به آن اعتقاد دینی دارد یا اینکه این خدا بیشتر برای تضمین معرفت یقینی و تبیین جهان موردنظر دکارت با روش مکانیکی و هندسی طراحی شده است؟ این مقاله درپی تحلیل و بررسی این پرسش و نقد دیدگاه دکارت از سوی برخی از متفکران غربی و فیلسوفان مسلمان است.
بررسى ابعاد رفتار اخلاقى در سبک زندگى زمینه ساز ظهور موعود(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مذهب تشیع، به دلیل توان بالایى که معارف انسان ساز الهى در اختیار آن قرار داده است، با ارائه جهان بینى ویژه و آداب و دستورالعمل هاى خاصى براى همه ابعاد زندگى انسان، به دنبال شکل دهى به نوع خاصى از زیست انسانى است که با آمدن منجى عالم بشریت مسیر نیل به مقصد نهایى به شکلى صحیح طى گردد. هدف این مقاله، بررسى ابعاد رفتار اخلاقى در سبک زندگى زمینه ساز ظهور موعود است. روش پژوهش توصیفى تحلیلى مى باشد. براى گردآورى داده هاى لازم براى نیل به اهداف پژوهش، منابع حدیثى موجود و مرتبط با موضوع پژوهش با استفاده از فرم هاى فیش بردارى از منابع، جمع آورى شده و با شیوه هاى کیفى مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. این پژوهش، ضمن تبیین چیستى سبک زندگى زمینه ساز ظهور به عنوان تبلورى از زندگى اسلامى که شرایط لازم براى پذیرش ولایت حضرت حجت (عج) در فرد و جامعه را فراهم مى آورد، به بررسى هندسه معرفتى رفتار اخلاقى در چهار بعد الهى، فردى، اجتماعى و زیست محیطى پرداخته است.