مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
۲۰.
توجیه
حوزه های تخصصی:
حسابرسان در زمان برنامهریزی حسابرسی، نوعاً به بررسی نوسانهای غیرمنتظره در مانده حسابها و نسبتهای صورتهای مالی میپردازند. طبق تحقیقات انجام شده، اولین منبع مورد رسیدگی حسابرسان در زمان کشف نوسان غیرمنتطره، بررسی توضیحات مدیریت واحدمورد رسیدگی است. حسابرسان پس ازدرخواست توضیحات مدیریت واحد مورد رسیدگی درباره تجدید نظر در برنامه حسابرسی و مستندسازی توجیهات در کاربرگهای رسیدگی برای برنامهریزی تصمیمگیری می کنند. این تحقیق با این هدف صورت گرفته است تا به ارزیابی توضیحات مدیریت توسط حسابرسان بپردازد و بررسی کند که این ارزیابی چگونه روی فرایند بررسی حسابرسی تاثیر میگذارد. همچنین در این تحقیق، بررسی میشود که چگونه فرایند بررسی حسابرسی و نوع شواهد در دسترس روی قضاوت حسابرسان درباره تصمیمات برنامهریزی حسابرسی آنان تاثیر میگذارد. طبق نتایج این تحقیق، این دوعامل تاثیر زیادی روی توجیهات حسابرسان دارند و حسابرسانی که انتظار بررسی بعدی را دارند توجیهات بیشتری را نسبت به حسابرسانی مستندسازی می کنند که انتظار چنین بررسی را ندارند. بنابراین اجرای بررسی بعدی موجب میشود حسابرسان به مستندسازی بیشتر انواع توجیهات بپردازند. همچنین توجیهات حسابرسان تحت تاثیر نوع شواهد در دسترس قرار میگیرند و حسابرسان دریافت کننده شواهد ناسازگار نسبت به کسانی که شواهد سازگار دریافت میکنند یا شواهدی را دریافت نمیکنند توجیهات بیشتری را در یادداشتهای برنامهریزی خود درج میکنند.
آیا تجربه دینى مىتواند باور دینى را موجّه کند؟
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر دیدگاه یکى از فیلسوفان دین، ویلیام آلستون، را در دفاع از منزلت معرفتى تجربه دینى بررسى مىکند. توجیه و توجیه معرفتى در معرفتشناسى آلستون از جمله مباحث مقدمى در این مقاله است. نویسنده براى بررسى رویّهاى که به تکوین باورهاى دینى منجر مىگردد، رشته استدلالهایى را پى مىگیرد که در آن آلستون به مقایسه رویه ادراک حسى و رویه ادراک دینى از منظر توجیه معرفتى مىپردازد. وى پس از طرح دو تلقى از توجیه معرفتى (تلقى سنجشگرانه و تلقى دستورى) نشان مىدهد که رویه ادراک حسّى تنها براساس تلقى حداقلى از توجیه دستورى مىتواند موجه باشد؛ سپس رویه ادراک دینى (مسیحى) را به محکِ این تلقى از توجیه معرفتى زده و نتیجه مىگیرد که این رویه معرفتى نیز، مانند دیگرى، واجد چنین توجیهى است و تجربه دینى مىتواند تحت شرایطى، پارهاى از باورهاى دینى را موجه کند؛ با این قید که چنین توجیهى در بادى نظر ممکن است با دلایل معارض قوىتر، ملغى یا تضعیف گردد.
به سوی دفاع از مبناگرایی تجربی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۴ شماره ۲۴
حوزه های تخصصی:
لورنس بونجور اکنون استاد فلسفه در دانشگاه واشنگتن است. او که با دفاع از انسجامگرایی به حوزة معرفتشناسی وارد شد، اکنون به نوعی مبناگرایی سنتی نزدیک شده است که براساس آن توجیه باورهای تجربی در نهایت مبتنی بر باورهای پایه است. نوشتار زیر ترجمة متن سخنرانی بونجور است که در فبریة 1991 در دانشگاه نوتردام ارائه شد. بونجور در این سخنرانی نخست به دلایل خود برای کنار گذاشتن انسجامگرایی اشاره میکند و سپس تلاش میکند ضمن بسط دیدگاهی مبناگرایانه در باب توجیه، یکی از مهمترین اشکالات به مبناگرایی سنتی را پاسخ دهد.
الگویی برای مبناگرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۴ شماره ۲۴
حوزه های تخصصی:
در این مقاله کوشش شده تا بر اساس مبانی فلسفة اسلامی، الگویی برای ارجاع گزارههای غیر بدیهی به گزارههای بدیهی ارائه شود. نویسنده نخست به دیدگاه مبناگرایی در باب توجیه معرفت اشاره میکند سپس با اشاره به تردیدهایی که درباره امکان دستیابی به معرفت صادق مطرح شده در ضمن ده مرحله، الگویی از ارجاع گزارههای غیر بدیهی به گزارههای بدیهی ارائه میکند که از گزند تردیدهای مذکور در امان باشد.
مبناگرایی معتدل(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن ۱۳۸۴ شماره ۲۴
حوزه های تخصصی:
یکی از دیدگاههای رایج درباب توجیه، مبناگرایی است. از مبناگرایی، تقریرهای گوناگونی ارائه شده است. یک قرائت، تفسیر اعتدالی است که پال موزر، یکی از معرفت¬شناسان معاصر، آن را مطرح کرده است. این نظریه که از جهاتی شباهت با نظریه فیلسوفان مسلمان دارد، سطوح مختلف مبنا را مطرح میسازد. بر طبق آن، آنچه میتواند مبنا به نحو مطلق و قطعی قلمداد شود، همان تجارب و دریافتهای حضوری انسان است اما به کمک تبیین. به دنبال آن، گزارههایی میتوانند مبنا قرار گیرند که از چنین تجاربی به نحو غیراستنتاجی به دست آمده باشند که وی آنها را مبنای مشروط مینامد. سایر گزارهها، گزارههای استنتاج شده از گزارههای قسم قبلی هستند. از مهمترین ویژگی این دیدگاه، درونیگرایی معتدل است. اهمیتی که وی برای تبیین و کلنگری معرفت قایل است، موجب میشود تا قید چهارمی بر قیود سهگانه معرفت بیافزاید.
استاد مطهری؛کلام جدید و مسأله «خاتمیت»
منبع:
کتاب نقد ۱۳۸۳ شماره ۳۱
حوزه های تخصصی:
مباحث جدید کلامی که امروزه با عنوان «کلام جدید» از آنها بحث میشود، از دغدغههای مهم انسان معاصر است که پرسشهای نوپیدایی را فرا روی اندیشمندان دینی قرار داده است. استاد مطهری بهعنوان متکلم و متفکری اسلامی، آثار ارزشمندی از خود بهجای گذاشته است که منابع غنیای در این عرصه به شمار میرود؛ زیرا ایشان با آگاهی به اندیشهها و پرسشهای برآمده از دوره جدید (مدرنیته) به تأسیس نظام جدید کلامیای دست زدند که راهگشای مناسبی در حل معضلات و مشکلات معرفتی انسان معاصر است؛ به همینسبب است که میتوان استاد مطهری را بنیانگذار «کلامجدید اسلامی» نامید.
در بین مسائل کلامی، مسأله «خاتمیت» (که از ضروریات اعتقادات اسلامی است)، در کلام جدید شکل تازهای به خود گرفته و توجه دینپژوهان و اندیشمندان دینی را به خود جلب کرده است. در دوره معاصر، دو رویکرد عمده درباره تبیین و تفسیر «خاتمیت» ارائه شده که هرکدام بعدها منشأ پیدایش نظریات مشابهی شده است. این دو نظریه یکی متعلق به متفکر نواندیش اهل سنت «محمد اقبال لاهوری» و دیگری مربوط به اندیشمند برجسته معاصر شیعی، شهید «مرتضی مطهری» است.
این دو اندیشمند با نگاهی متمایز از نگاه سنتی و با پرسشهایی برآمده از تفکر مدرنیستی، تحت تأثیر نظریات پوزیتیویستی به تحلیل خاصی از نبوت و خاتمیت پرداختند. این نوع نگرش با سخنان اقبال آغاز شد و با نقدهای استادمطهری بر سخنان وی، گسترش و تکامل یافت.
درباره مسأله خاتمیت میتوان سه نوع فعالیت عقلی و معرفتی که شامل «توجیه»، «تبیین» و «تفسیر» است، انجام داد؛ البته هریک تفاوتهای عمدهای با دیگری دارد و سخن از تمایز آنها، مسیر اصلی بحث را هموار خواهد کرد. براین اساس، نوشتار حاضر پس از طرح برخی مباحث مقدماتی درباره کلام جدید و نقش استاد مطهری در شکوفایی و رشد آن، به بحث از بعد توجیهی، تبیینی و تفسیری کلام جدید و ارتباط آنها با مسأله خاتمیت پرداخته است. در ادامه، دیدگاه اقبال درباره خاتمیت را تحت عناوینی مانند: سرشت وحی، تبیین خاتمیت و تفسیر خاتمیت به بحث و بررسی گذاشته و پس از ذکر نقد استاد مطهری بر نظریه اقبال، تبیین و تفسیر ختم نبوت از دیدگاه استاد مطهری بهطور مستقل مورد بررسی قرار گرفته و در پایان نیز نقد «دکتر سروش» بر دیدگاه استاد مطهری و جواب نقد وی بیان شدهاست.
نگاهى به مسئله درونگرایى و برونگرایى در معرفتشناسى معاصر
حوزه های تخصصی:
چکیده
منازعه بر سر ماهیت معرفت و تعیین شرایط لازم و کافى حالات مثبت معرفتى فاعل شناسا به دو گونه نظریهپردازى درونگرایانه و برونگرایانه انجامیده است . نظریهپردازان درونگرا بر درونىبودن شرایط لازم و نظریهپردازان برونگرا بر بیرونىبودن آن پاى مىفشارند . ابهام در مفهوم درونى وبیرونى و چگونگى ارزیابى اهمیت و جایگاه مؤلفههاى درونى و بیرونى تحلیل معرفت قلب تپنده بحث درونگرایى و برونگرایى در دو دهه اخیر تاریخ معرفتشناسى معاصر است
الوین پلانتینگا و معرفتشناسى اصلاح شده
حوزه های تخصصی:
چکیده
این مقاله پس از معرفى اجمالى الوین پلانتینگا به توضیح معرفتشناسى اصلاح شده مىپردازد و موضوع توجیه باور دینى را در چارچوب نظریه باور دینى واقعا پایه بررسى مىکند .
دیدگاه پلانتینگا در مورد بىنیازى توجیه باور دینى از دلیل و برهان، در چارچوب برداشت هنجارى و وظیفهگرایانه وى از توجیه، (warrant) که در آثار متاخر وى مطرح است، نمىپردازد . توضیح داده شده است .
برونگرایى در معرفتشناسى آلوین گلدمن
حوزه های تخصصی:
چکیده
یکى از رویکردهاى مهم به مسئله معرفت و توجیه، در معرفتشناسى معاصر رویکرد برونگرایانه است که در آن بر نقش شرایط علّىِ مناسب در تولید معرفت و باور موجّه تأکید مىشود. اعتمادگرایان که دستهاى از برونگرایان را تشکیل مىدهند، معتقدند که اگر یک باور از مجارى قابل اعتماد سرچشمه گرفته باشد مىتواند باورى موجّه باشد، حتى اگر فرد باورکننده از نحوه توجیه باور خود آگاه نباشد و نتواند وجه توجیه باور خود را بیان کند. دیدگاههاى آلوین گلدمن را مىتوان سرآغازى براى این رویکرد دانست. در اینجا، با مرورى بر سه مقاله او، سیر اندیشه وى را بهسوى اعتمادگرایى مشاهده خواهیم کرد.
نظریه بنیانگرایى معرفت
حوزه های تخصصی:
چکیده
بنیانگرایى یکى از نظریههاى معرفتشناختى درباره ماهیت توجیه و معرفت است که معرفت را داراى ساختارى دولایه مىداند: لایهاى از معرفت و توجیه، غیراستنتاجى یا بنیادین است و لایهاى دیگر، استنتاجى و غیربنیادین است که در نهایت از معرفت یا توجیه بنیادین استنتاج مىشوند. این نظریه از کهنترین نظریههاى معرفتشناختى است که حامیان برجستهاى همچون ارسطو، دکارت، راسل، لوئیس، و چیزم از میان فیلسوفان کلاسیک و معاصر داشته است.
بنیانگرایى قرائتهاى متعددى دارد که اختلاف آنها عمدتا از دو چیز سرچشمه مىگیرد:
1) چگونگى تبیین ماهیت توجیه و معرفت غیراستنتاجى و بنیادین؛
2) چگونگى انتقال معرفت و توجیه بنیادین به باورهاى غیربنیادین و استنتاجى.
نظریه بنیانگرایى معرفت بهویژه نوع خطاناپذیر آن با نقدهاى گوناگونى از سوى حامیان نظریههاى رقیب مانند نظریه هماهنگى و اعتمادگرایى معرفت روبهرو شده است.
پیوند صدق و توجیه در دیدگاه مبناگرایانه فومرتن
حوزه های تخصصی:
چکیده
ریچارد فومرتن در مقاله مبناگرایی کلاسیک(1) نظریه توجیه خود را با تکیه بر مفهوم آشنایی مستقیم طرح میکند. نظریه توجیه فومرتن پیوند نزدیکی با نظریه صدقِ او دارد. او در نظریه صدق از واقعگرایی و در نظریه توجیه از نوعی مبناگرایی درونگرایانه جانبداری میکند. در این نوشتار، نخست به بررسی پیوند نظریه توجیه فومرتن با مفهوم صدق و جایگاه نظریه توجیه او در نزاع برونگرایی - درونگرایی خواهیم پرداخت و سپس ترجمه مذکور را ارائه خواهیم کرد
تجربه ی دینی، اهمیت و جایگاه آن(مقاله ترویجی حوزه)
حوزه های تخصصی:
تجربهی دینی مواجههی حضوری متدینان با بخشی از واقعیات هستی است، که محصول اعتقاد آنان به باورهای دینی و عمل به مقتضای آنهاست. در این مقاله پس از بررسی معانی مختلف تجربه، هویت تجربهی دینی از منظر ذات گرایان و ساختار گرایان مورد بحث قرار گرفته است. اقسام تجارب دینی، همچون تجارب متدینان عادی، تجاربی که متوقف بر تطور وجودی در آنان است، تجارب عرفانی و تجارب وحیانی، تفاوت تجربه و تعبیر و تفاوت آن دو با تفسیر تجربه،
تأثیر پذیری تجربه از چارچوب مفهومی صاحب تجربه، و به طور کلی شاکلهی معرفتی و وجودی او در مرحلهی تبلور ذهنی و زبانی تجربه، به منظور ارائهی تصویری شفاف از سرشت تجربهی دینی، از مباحث دیگر مقاله است. آخرین بحث این مقاله، که هم اهمیت تجارب دینی را نشان میدهد و هم جایگاه آن را مینمایاند، بررسی ویژگیهای تجربهی دینی است. اموری همچون معرفت بخشی و نقش توجیهی تجارب دینی و توجیه پذیری آنها، هدایتگری، معنادادن به زندگی و تأثیرات مثبت تربیتی در این بخش مورد بررسی قرار گرفته است.
دیرباوری قرینه گرایانه
حوزه های تخصصی:
یکی از مولفه های دوران روشنگری سلطه قرینه گرایی است. قرینه گرایی مدعی است که یک باور فقط در صورت برخورداری از قرائن و شواهد مؤید و موجه است. به گفته شهود هیوم «عاقل» باورش را با قرائن متناسب می سازد. کلیفورد نیز بر این نکته پای می فشرد که همواره و در هر کجا و برای هر کس اشتباه است که چیزی را بر پایه قرائن ناکافی باور کند. سه حوزه معرفت شناسی دینی، قرینه گرایی مستلزم آن است که داشتن باور دینی بدون وجود قرائن قاطع ، موجه نیست. اما منتقدان قرینه گرایی این مدعا را رد کرده اند و گفته اند که انتخاب باورهای گوناگون صرفا به دلایل دوراندیشانه و مصلحت جویانه اخلاقا و عقلاً مجاز است.
طبیعت گرایی
حوزه های تخصصی:
مقاله ی کواین، با نام «معرفت شناسی طبیعی شده»، منتشرشده در سال 1969، تاثیر فراوانی بر خط سیر مباحث معرفت شناسی داشته است. معرفت شناسی سنتی، بر دو مساله ی شکاکیت و توجیه، تاکید فراوانی دارد و برای حصول معرفت، رعایت برخی وظیفه های معرفتی را خواستار است. به عنوان نمونه، مطالبه ی وظیفه های معرفتی در اندیشه های دکارت و کارنپ ملاحظه می شود. کواین، این نگاه دستوری به معرفت شناسی را ناکارآمد می داند و به جای آن، جایگزین شدن نگاه توصیفی به معرفت شناسی را پیشنهاد می کند. در نگاه او، معرفت شناسی، مقدم بر علوم نیست، بلکه این علوم هستند که بر معرفت شناسی، تقدم دارند. کیم، با انتقاد از دیدگاه کواین، معتقد است که امکان سلب جنبه ی دستوری از معرفت شناسی وجود ندارد و برای ادعای خود، دلیلی را اقامه می کند. سخن کیم، با پاسخ افرادی هم چون کمپل مواجه شده است. در این مقاله، دیدگاه کواین، مورد بررسی و نقد قرار گرفته است و نشان داده شده است که ادعای کواین، هر چند از جهاتی قابل پذیر است، اما نمی تواند به عنوان یک کل، نظریه ی صحیحی قلمداد شود.
نقدی بر انسجام گرایی
حوزه های تخصصی:
آقای ریچارد فیومِرتُن، پروفسور فلسفه در دانشگاه آیووا است. او در این مقاله، استدلال می کند که هر تلاشی برای تعریف باور موجه بر حسب انسجام میان باورها، با مشکلاتی اساسی روبرو است. یک نظریه ی انسجام، برای آن که قابل قبول باشد، باید درونی گرایی را بپذیرد، اما طرفدار نظریه ی انسجام، نمی تواند تفسیر معقولی از دسترسی ما به باورهای خودمان، ارایه کند. علاوه بر این، حتی انسجام نسبتاً قوی نیز، به ظاهر برای توجیه باورهای ما، نه کافی است و نه لازم.
توجیه و تحلیل معرفت
حوزه های تخصصی:
در تحلیل معرفت ، مفهوم « توجیه » مورد توجه جدی معرفت شناسان قرار گرفته است . این که توجیه ، در حقیقت معرفت داخل است ، یا از شروط لازم یا کافی آن است ، یا اساساَ در تحلیل معرفت نقشی ندارد ، هر یک ، نظریاتی را به خود اختصاص داده است و لذا این نظریات ، دیدگاه های اصلاحی خویش را در مورد تعریف معرفت را عرضه نموده اند . تمامی این تلاش ها به این جهت صورت گرفته تا بتوان مصادیق راستین معرفت را از غیر آن تشخیص داد . در این میان ، غیر از عنوان توجیه ، عناوین دیگری از جمله « تحلیل توجیه » و « عوامل توجیه » نیز مورد ملاحظه ی اندیشمندان واقع گردیده است و طبعاَ در مباحث مربوط به معرفت نیز اثر قابل توجهی از خویش بر جای نهاده است ...
معرفت شناسی کلاسیک و معرفت شناسی جهان سومی
حوزه های تخصصی:
معرفت شناسی کلاسیک ، بی گمان هویتی باور محور دارد و به طور عمده ، به موضوع ذهن و قوای ذهنی شناسنده ، نسبت باورهای او با عالم خارج ، میزان واقع نمایی آن ها ، قلمرو و درجات معرفت ، چگونگی دستیابی به توجیه معرفتی و یقین ، و ستیز با شکاکیت می پردازد . همین ویژگی ، سبب شده است تا گروهی ، آن را معرفت شناسی فردگرایانه و درون گرایانه بدانند و برنامه ی پژوهشی آن را در رسیدن به معرفت عینی و غیر شخصی ، ناکام بپندارند . کارل ریموند پوپر ، یکی از همین کسانی است که معرفت شناسی های مبتنی بر توجیه باورها و حالت ذهنی را غیر عینی و به اصطلاح خویش جهان دومی می داند که هیچ سخن در خور توجهی برای حل مساله ی مهم چگونگی رشد و تحول معرفت عینی و علمی ندارد ...
وثاقت گرایی در توجیه
حوزه های تخصصی:
وثاقت گرایی ، از جمله رویکردهای معرفت شناختی است که برای تحلیل دو مفهوم معرفت و توجیه به کار رفته است . یکی از معروف ترین نظریه های توجیه ، در قالب رویکرد وثاقت گرایی ، متعلق به الوین گلدمن است . بر اساس نظریه ی گلدمن ، باور موجه ، باوری است که محصول فرایند ( فرایندهای ) شناختی قابل اعتمادی باشد . اما حالتی را می توان تصور نمود که اگرچه باوری محصول یک فرایند واقعاَ قابل اعتماد است ، ولی شخص ، دلایلی در دست دارد که بنابر آن ها فرایند مذکور ، قابل اعتماد نیست ...
چرایی تبعیت از قانون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قانون به عنوان یکی از ابزارهای اساسی برای تنظیم رفتار افراد در جامعه، در صورتی می-تواند موفق و کارآمد باشد که ابتدا ادله قانع کننده ای برای لزوم تبعیت از آن وجود داشته باشد. قانون به لحاظ جایگاه اجتماعی خود در میانه دو جریان قرار دارد: از یک سو با پیروان و تابعین خود، و از جنبه دیگر با وضع کنندگان و تصویب کنندگان قانون در ارتباط است. یکی از موضوع های مبنایی فلسفه حقوق، تحلیل و تبیین رابطه اول، یعنی چرایی الزام تبعیت از قانون است. اینکه افراد جامعه و شهروندان چرا باید از قانون تبعیت کنند و چه نیرویی ایشان را به پذیرش قانون و پیروی از آن وا می دارد، موضوعی مورد تامل اندیشمندان بوده و هست. فلسفه اخلاق در تلاش است تا مبنایی مناسب برای پاسخگویی به این پرسش بنیادین ارائه دهد. در این مقاله برآنیم که این چرایی را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم.
تقریری نو از مسئله شرّ براساس نظریّه ادراکات اعتباری علّامه طباطبایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله قرینه ای شرّ تنها استدلال ملحدان علیه خدا است؛ و نیز مسئله منطقی شرّ به مثابه مشکلی در میان خداباوران مطرح است. مسئله این مقاله این است که آیا نظریّه ادراکات اعتباری علّامه طباطبایی میتواند با اعتباری دانستن
شرور، پاسخی برای این مسئله باشد؟ از نظر علامه طباطبایی همه مفاهیم و گزاره های عملی در برابر ادراکات اخباری و حقیقی، اعتبار جعل و قراردادهای انسانیاند درجهت رفع حوائج و نواقصی زیستی و وجودی و فرونشاندن تمایلات و رغبات برخاسته از آن نیازها. ازجمله این اعتبارات حسن و قبح و به تبع آن خیر و شر است. ویژگی و معیار مهم در اعتباریات آن است که ما ناظر به غایات متصورمان آنها را مثلاً خوب یا بد، خیر یا شر محسوب میکنیم نه اینکه امور به لحاظ نفس الامری چنین باشند. البته ادراکات اعتباری به جهت اثر و کار کرد و غایتی که بر آنها مترتب است ونیز منشاء وجودی و زیستی فردی یا جمعی که دارند مرتبط و مترتب بر واقع هستند و لذا معرفت بخش و معقولند هرچند برهان بردار نیستند و البته عقلانیت آنها از نوع دیگری (عملی) است. در پرتو «اعتباری» دانستن شرور به نظر میرسد هم مساله منطقی شر و هم مساله قرینه ای آن و هم منافات نداشتن وجود شرور با نظام حکیمانه الهی، تقریری خردپذیرتر مییابد. علاوه بر اینکه احساس و تجربه شر هم به عنوان یک واقعیت بشری به رسمیت شناخته میشود و انکار نمی شود.