فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۴۰ مورد از کل ۳٬۲۵۸ مورد.
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
72 - 85
حوزههای تخصصی:
هدف از مقاله حاضر بررسی رابطه بین فرهنگ حاشیه نشینی و هویت ملی با تکیه بر نظریه استعمار داخلی مایکل هکتر است و از لحاظ روش، در زمره پژوهش های کمی قرار دارد. داده های پژوهش به وسیله پرسشنامه و با حجم نمونه 330 نفر و با روش نمونه گیری مطبق، جمع آوری شده است. جامعه آماری مردم مناطق حاشیه نشین شهر زنجان می باشند. طبق یافته های پژوهش هرچه میزان درک حاشیه نشینان از نابرابری اقتصادی افزایش یابد، از میزان تعلق به هویت ملی آنان کاسته می شود. همچنین هرچه میزان درک حاشیه نشینان از نابرابری سیاسی و اقتصادی بالا باشد، میزان هویت یابی قومی آنان کاهش می یابد. هرچه میزان درک حاشیه نشینان از نابرابری سیاسی و اقتصادی افزایش می یابد، میزان و ظرفیت خشونت سیاسی در آنان نیز افزایش می یابد. با توجه به نتایج رگرسیون، احساس نابرابری اقتصادی اثرگذارترین عامل در هویت یابی ملی و قومی است.
تحلیل انتقادی گفتمان مردانگی هژمونیک در رمان کُردی (مورد مطالعه: حصار و سگ های پدرم از شیرزاد حسن)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
133 - 144
حوزههای تخصصی:
مردانگی هژمونیک، اصطلاح ابداع شده توسط کانل، نظریه پرداز حوزیه مطالعات جنسیت، اشاره دارد به آن دسته از ایماژها، فانتزی ها و ایدئال های راجع به مردانگی که دایماً به میانجی مکانیسم ها و ساختارهای جامعیه مردسالار بازتولید می شوند. این ایماژها و فانتزی ها غالباً در متون ادبی و هنری به اَشکال پنهان و آشکار بازنمود می یابند. پژوهش حاضر در پی تحلیل انتقادی گفتمان مردانگیِ هژمونیک در رمان کُردی است و حصار و سگ های پدرم، اثر شیرزاد حسن، رمان نویس نامدار کُرد، را به عنوان نمونیه مورد مطالعه انتخاب کرده است. این رمان، مطابق روش تحلیل انتقادیِ گفتمانِ فرکلاف، در سه سطح تحلیل شده است: توصیف متن (آشکارسازی گزاره ها و مواضع ایدئولوژیک متن)، تفسیر (تعامل بین متن و زمینه) و تبیین (تأثیر متقابل ساختارها و گفتمان). نتایج پژوهش نشان می دهد که این اثر، در سطح نخست، با این همان کردن مردانگی با عقل و توانمندی و تسلط، توصیف گر مواضع مردسالارانه جامعه سنتی است؛ سپس، در سطح دوم، این مواضع متنیِ ایدئولوژیک به شکلی پیچیده به ساختار عشیره ای جامعه پیوند می خورند و بین شیویه معیشتی جامعیه شبه فئودالی و معنای مردانگی پیوند برقرار می شود؛ در نهایت، در سطح سوم، آشکار می شود که گفتمان مردانگیِ هژمونیک، خود، به امری ساختمند بدل شده است که هر گونه مقاومت علیه آن درواقع مقاومت علیه کل سنن و آداب و میراث تاریخی اجتماع است.
دانشگاه فرهنگ؛ چگونه دانشگاه و جامعه به هم پیوند می خورند؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
87 - 117
حوزههای تخصصی:
این مقاله تحلیلی از موقعیت کنونی نهاد دانشگاه در ایران از نظر چگونگی پیوند آن با جامعه است. در دهه های اخیر فرایندهای بروکراتیک شدن و تجاری شدن فشارهای گوناگون ساختاری و سیاسی به نهاد دانشگاه آورده است تا این نهاد را در خدمت هدف های تجاری و سیاسی قرار دهد. در این مقاله می کوشم تا جنبه ها و جلوه های گوناگون این فشارها را نشان دهم و پیامدهای مخرب آن برای عملکردهای آموزشی، پژوهشی و فرهنگی را برملا کنم. این چالش ها و فشارها صرفاً محدود به نهاد دانشگاه در ایران نیست و دیگر جوامع هم با آنها درگیرند. با استناد به پژوهش های موجود این جنبه جهانی را توضیح می دهم؛ اما تأکیدم بر نهاد دانشگاه در ایران است. برای مواجهه با این چالش ها استدلال می کنم که برای تقویت پیوند نهاد دانشگاه با جامعه نیازی نیست بر کارکردهای تجاری و سیاسی دانشگاه تکیه کنیم، بلکه اگر این نهاد به همان کارکردهای تاریخی و سنتی اش یعنی پرورش افراد تحصیل کرده و کارآمد اجتماعی بپردازد و در خدمت ارزش های فرهنگی مدرن باشد که این نهاد از درون آنها برآمده است می تواند پیوندی ارگانیک با جامعه برقرار نماید. دو الگوی دانشگاه حمایتی و دانشگاه هویتی را از هم متمایز می سازم و استدلال می کنم که دانشگاه حمایتی نمی تواند پیوند محکمی و ساختاری با جامعه برقرار سازد و ما نیازمند دانشگاه هویتی هستیم که به هویت مدرن خود وفادار باشد. برای این منظور مروری تاریخی به تحولات نهاد دانشگاه در ایران می کنم و نشان می دهم با رویکرد خدماتی و حمایتی کردن دانشگاه، پیوند این نهاد با جامعه تقویت نشده است و نمی تواند تقویت شود. تشدید بر خدماتی کردن نهاد دانشگاه موجب تضعیف بیشتر آزادی و استقلال نهاد دانشگاه می شود و عملاً کیفیت آموزش و پژوهش دانشگاهی لطمه دیده و فاصله این نهاد هم از جامعه کم نمی شود.
تحلیل فیلم ماتریکس (1999) با تکیه بر دیدگاه سفر قهرمان جوزف کمبل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
163 - 174
حوزههای تخصصی:
جوزف کمبل با توجه به شباهت های ساختاری قصه ها و اساطیر ملل مختلف، الگویی واحد برای قهرمان تمامی داستان ها ترسیم کرد که آن را «سفر قهرمان» نامید. این الگو که 17 مرحله دارد به لحاظ تفاوت فرهنگ ها و زمان ها دچار تغییر و تحول شده و شماری مراحل آن ممکن است در برخی داستان ها و قصه ها وجود نداشته باشد اما اساس و بنیاد آن همواره ثابت بوده و شامل سه مرحله اصلی عزیمت، تشرف و بازگشت است. در این مقاله سعی بر آن است تا با روش کیفی و ضمن تحلیل قهرمان فیلم ماتریکس (1999) به این سوال پاسخ داده شود که مراحل سفر قهرمان داستان تا چه اندازه بر این رویکرد منطبق است. این پژوهش از نوع بنیادی بوده و روش گرد آوری داده های آن به شیوه اسنادی و میدانی (مشاهده فیلم) انجام شده است. نتایج بدست آمده نشان می دهد که قهرمان فیلم در مرحله عزیمت با هدف پاسخ به این سوال که ماتریکس چیست وارد مرحله عزیمت می شود. در مرحله تشرف حقیقت ماتریکس پس از گذراندن آزمون ها و موانع مختلف بر قهرمان آشکار می شود. وی که اکنون به فردی منجی تبدیل شده در مرحله سوم یا بازگشت به جهان واقعی بر می گردد تا سایر انسان های متصل به ماتریکس را رها سازد. شاید کمتر داستانی را بتوان یافت که تمامی مراحل رویکرد کمبل را داشته باشد. اما فیلم ماتریکس در زمره این استثنا ها قرار گرفته و چرخه سفر قهرمان [مراحل 17 گانه] را به صورت کامل و بی هیچ کم و کاستی پشت سر می گذارد.
مقایسه نقش و راهبردهای روشنفکران معاصردر توسعه سیاسی ایران ( تحلیل اندیشه های سیاسی میرزا ملکم خان، فروغی، شریعتی و سروش)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی فرهنگ سال ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
209 - 241
حوزههای تخصصی:
هدف اصلی این پژوهش مقایسه نقش و راهبردهای روشنفکران معاصر در توسعه سیاسی ایران است و جریان های روشنفکری ۲۰۰ ساله اخیر در دوره های زمانی مشروطه، پهلوی اول، پهلوی دوم و بعد از انقلاب اسلامی و گفتمان های روشنفکری با نحله های فکری گوناگون موردبررسی قرار گرفته است. روش این پژوهش کیفی با رویکرد تحلیل محتوا و استفاده از ابزار کتابخانه ای و مقالات بوده که محقق با رویکرد استقرایی و کدگذاری سه گانه به استخراج و تحلیل مطالب پرداخته است. یافته های پژوهش بیانگر دو ضعف اساسی جریان روشنفکری است که راهبردهای آنان اثربخشی لازم در سیاست گذاری ها را نداشته باشد: الف. فقدان مبانی تئوریک و تحلیل درست از شرایط عینی جامعه ب. اختلافات و پراکندگی درونی جمعیت روشنفکران. نتایج پژوهش نیز نشان دهنده آن است روشنفکران معاصر راهبردهای متفاوتی داشته اند که می توان به سکولاریسم در روشنفکران عصر مشروطیت، صنعتی شدن در روشنفکران عصر پهلوی اول، پیشرفت در علم روشنفکران پهلوی دوم و رفع وابستگی به غرب در بین روشنفکران بعد از انقلاب اسلامی اشاره کرد. همچنین استنتاج تحقیق بیانگرد و رویکرد برون زا (نگرش تجددگرایانه) و رویکرد درون زا (نگرش بومی سازی) روشنفکران معاصر به توسعه سیاسی است. ملکم خان آزادی و مساوات را منشاء پیشرفت کشور دانسته و راهبردش برپایی حکومت قانون بود. فروغی توسعه فکری، ترویج ایده های مدرن و آشنایی با اصول دموکراسی را مهم دانسته، راهبردش آگاهی بود. شریعتی بر اساس اندیشه های اسلامی به توسعه سیاسی پرداخت و راهبردش توسعه دینی بود. سروش معتقد به جامعه مدنی بر پایه های حق و کثرت گرایی بوده و راهبردش اخلاق و قانون برای رسیدن به توسعه سیاسی است.
مطالعه دیالکتیک تجربه زیسته بیگانگی و ادراک پدیداری از نهاد علم؛ مورد کاوش، دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مطالعه تجربه زیسته بیگانگی دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف و زوایای گوناگون آن در پیوند با ادراک پدیداری آن ها از دانشگاه هدف مطالعه را تشکیل می دهد. 19 دانشجو، به وجهی هدفمند و بر پایه معیارهای شمول به عنوان آگاهی دهندگان پژوهش انتخاب شدند. داده یابی از طریق مصاحبه نیمه ساختاریافته و کاوش در تجربیات با روش کلایزی صورت گرفت. 3 مضمون «استنکاف و انصراف از انتخاب پیشین، دروازه کردارها و گفتارهای بازاندیشانه پسین»، «تحقیر در نظاره فرصت های بر باد و هزینه های بر آب» و «رجحان یافتگی اضطرار مفارقت بر انتخاب متابعت» بازنمایی کننده تجربه زیسته بیگانگی آگاهی دهندگان هستند. پدیدار بیگانگی در پیوندِ همزمان با مناسبات درون دانشگاهی و زمینه های زیست شده برون دانشگاهی در دانشجویان متحقق می شود. در همین راستا، «برهم کنشی زندگی کنکوری و موفقیت تحصیلی کالایی شده»، «حک شدگی برساخته های بازار در مناسبات انتخاب رشته» و «فهم ذات انگار از نخبگی» زمینه های برون دانشگاهی مقدم بر تجربه زیسته بیگانگی دانشجویان را تشکیل می دهند. 4 مضمون «شریف؛ آمیزنده محاسبه پذیری و عقلانیت بازار»، «شریف؛ سکوی پرتاب به خارج از کشور»، «شریف؛ کارگزار جامعه پذیری ابزاربنیاد و درجه اندیش» و «شریف؛ هادم کثرت های هویتی» در حکم وجوه سازنده ادراک پدیداری دانشجویان از نهاد علم هستند. برساخت صورتبندی های انتقادی از انشقاق و چندپارگی های موجود درون وزارتخانه ای و میان وزارتخانه ای در خصوص شاخه های مختلف علوم، همنشین سازی علوم انسانی ازیک سو و علوم پزشکی و فنی مهندسی از سوی دیگر ذیل ملاحظات میان رشتگی و سرانجام، بازاندیشی های معطوف به انگاره وحدت علوم محوری ترین نتایج مطالعه را تشکیل می دهند. استخدام مفاد مذکور در مقام سیاست گذاری و برنامه ریزی نظام آموزش عمومی و عالی کشور به مراتب زمینه ساز فروکاهش و تعدیل تجربه زیسته بیگانگی در نهاد دانشگاه خواهد بود.
شیوه های بهره گیری از نظریه در پژوهش های جامعه شناسی؛ مروری نظام مند برای شناسایی چالش ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع این تحقیق ناظر بر شیوه های بهره گیری دانشجویان جامعه شناسی از نظریه در پژوهش بوده و با هدف شناسایی چالش ها در این خصوص انجام شده است. مطالعه حاضر با اتکا به مرور نظام مند 176 پژوهش در رشته جامعه شناسی و در بازه زمانی 1400-1391، به این نتیجه دست یافت که چالش های موجود را می توان ذیل چهار محور خلاصه کرد: 1) اختلال در نسبت یابی تحلیلی (اشتباه در انتخاب نظریه)؛ 2) ضعف در درک، تفسیر و تطبیق مفاهیم نظری (ناتوانی در پردازش نظریه)؛ 3) اختلال در فاصله گذاری تحلیلی با نظریه (باور قلبی به صادق بودن نظریه)؛ 4) تحمیل پیش فرض نظری به واقعیت (تمایل قلبی به صادق بودن نظریه). یافته ها گویای آن است که این مشکل به ساختارهای آموزشی و فرهنگی مسلط بر تولید علم در کشور باز می گردد؛ اگرچه بخش اندکی از آن را می توان به مهارت های فردی نیز نسبت داد. از این رو، برای عبور از وضع موجود نیازمند تحول در سه سطح راهبردی هستیم: 1) تحول در گفتمان نظریه پردازی؛ 2) بازآرایی نهادی نظام آموزش عالی؛ 3) تقویت تربیت نظری دانشجو. دستیابی به چنین افق هایی نیز تنها از مسیر تقویت اراده جمعی در دانشگاه، بازاندیشی در سنت های رایج و تقویت روحیه گفت وگوی انتقادی ممکن است. در غیراین صورت، بهره گیری از نظریه در میان بخشی از جامعه دانشگاهی همچنان در سطحی نمایشی، صوری و غیرمولد باقی خواهد ماند.
تله فضایی فقر و پیامدهای برساخت کولبری در مناطق مرزی کردستان ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
41 - 57
حوزههای تخصصی:
با بررسی پیشینه پژوهش ها و مطالعات مرزی، پیداست که تحلیل ها در باب علل و پیامدهای اجتماعی- فرهنگی کولبری محدود می باشد. به همین منظور، پژوهش حاضر با استفاده از مفاهیم فضا، تولید فضا و تله فضایی فقر در پی دستیابی به این مهم با مطالعه جامعه مرزنشینان شهرستان بانه و مریوان در استان کردستان می باشد. روش انجام پژوهش، کیفی بوده که با استفاده از روش نظریه زمینه ای و کاربست نمونه گیری هدف مند و گلوله برفی، 56 نفر از افراد مطلع و درگیر در پدیده کولبری به عنوان نمونه انتخاب گردیده اند. اطلاعات به روش تحلیل زمینه محور و کدگذاری باز و محوری با استفاده از شیوه اشباع نظری و مدل پارادایمی بیان شده اند. یافته های تحلیلی نشان می دهد که تله فضایی فقر، برساخت پدیده کولبری را در مناطق مرزی کردنشین به دنبال داشته است. کنشگران مرزی به واسطه شرایط علّی حاکم از جمله فشار اقتصادی، نبود منبع درآمد جایگزین، جبر محیطی و ضعف درآمد پیله وری و همچنین غالب بودن بسترها و زمینه هایی همچون ضعف بخش کشاورزی، نبود صنعت و اشتغال صنعتی و ضعف اشتغال گردشگری و با شرایط مداخله گر و مکانیسم هایی همچون امنیتی کردن مناطق مرزی و تاریخی بودن تجارت در منطقه، تنها استراتژی را استفاده از توانایی های جسمی خود یافته و به کولبری روی آورده اند. همین استراتژی، پیامدهایی اجتماعی- فرهنگی در قالب 5 مقوله محوری به دنبال داشته است که از جمله تخریب سرمایه های انسانی بومی، رشد مصرف گرایی، تنزل کرامت انسانی و حقوقی افراد، رشد فضاهای فقرپرور و حاشیه نشین، تداوم چرخه فقر و بازتولید کولبری در میان ساکنان مناطق مرزی غرب کشور از جمله استان کردستان را به دنبال داشته است.
تحلیل نظام مند مطالعات بازی در ایران: رویکردها، مفاهیم و دستاوردها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
175 - 198
حوزههای تخصصی:
بازی ویدئویی، در سه دهه گذشته و در سطح جهانی تبدیل به یکی از مهمترین حوزه های صنعت فرهنگی شده است و میلیون ها گیمر در سراسر جهان، به بازی به عنوان یک محصول فرهنگی مهم نگاه می کنند. به عنوان مصرف کنندگان بازی، کودکان، نوجوانان و جوانان در معرض تأثیرات فرهنگی و اجتماعی هستند. از همین رو محققان ایرانی در سه دهه گذشته، تحقیقات متعددی را در حوزه تاثیرات فرهنگی بازی های ویدئویی به انجام رسانده اند. مطالعه مروری منظم تحقیقات منتشرشده در سه دهه گذشته نشان می دهد که طی این سال ها، ده ها مقاله علمی- پژوهشی در ارتباط با ارزیابی اثرات فرهنگی بازی های ویدئویی منتشر شده است. مطالعه نظام مند 48 نمونه منتخب از این مقالات نشان می دهد که محققان ایرانی بیش از هر چیز اثرات فرهنگی بازی های ویدئویی را با توجه به دو حوزه «بازنمایی» و «مصرف» مورد ارزیابی قرار داده اند و از اهمیت حوزه های دیگر نظیر «هویت»، «تولید» و «تنظیم» غافل شده اند. همچنین فقدان یک چارچوب نظری کلان نگرانه در تحلیل اثرات فرهنگی بازی های ویدئویی مشاهده می شود. با توجه به تنوع ناکافی در طراحی و به ویژه جهت گیری های تحلیلی این مطالعات توصیه می شود که محققان ایرانی با پرداختن به تاثیر بازی های ویدئویی بر هویت، سازوکارهای تولید بازی و همچنین تاثیر قوانین بر مصرف فرهنگی بازی های ویدئویی و استفاده از چارچوب های کلان نگرانه همچون چارچوب «مدار فرهنگی» هال و دوگای، به صورت جامع و همه جانبه اثرات فرهنگی بازی های ویدئویی را ارزیابی کنند.
فرهنگ گذشته گرای ایرانی؛ تحلیل نشانه شناختی برنامه «تونل زمان» شبکه «من وتو»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
63 - 101
حوزههای تخصصی:
رسانه ها به عنوان ابزارهای حافظه فرهنگی می توانند در احیای گفتمان گذشته گرا نقش داشته باشند. اینکه در هر رسانه ای گذشته مطلوب می تواند گذشته متفاوتی از سایر رسانه ها باشد و هر رسانه، گذشته مشخصی را به عنوان گذشته ایدئال بازنمایی می کند، حائز اهمیت است. این مقاله به تحلیل نحوه بازتولید گذشته ایرانی توسط رسانه ای همچون برنامه تونل زمان شبکه من وتو را می پردازد که در بازنمایی و بازتولید گفتمان گذشته گرا نقشی اساسی ایفا می کند. این مطالعه با بهره گیری از روش نشانه شناسی فرهنگی مکتب تارتو-مسکو انجام شده است. از مفاهیمی مانند تقابل های دوگانه، خود و دیگری، فرهنگ و نافرهنگ، متن و نامتن، و حضور و غیاب برای تحلیل داده ها استفاده شده است. محتوای برنامه «تونل زمان» به عنوان نمونه انتخاب و تحلیل شده است. یافته ها نشان می دهند که رسانه ها، به ویژه محتوای برنامه «تونل زمان»، چگونه گذشته را از حالت نامتن و میت به متن واجد حیات تبدیل می کنند. همچنین، این پژوهش نشان می دهد که گذشته مطلوب معرفی شده در این برنامه، گذشته زمان پهلوی است که از طریق مکانیسم های فرهنگی بازتولید و بازنمایی می شود. رسانه ها می توانند از طریق فرایندهای فرهنگی، گذشته را به عنوان آینده مطلوب بازتولید کنند. در این پژوهش، الگویی از فرهنگ گذشته گرای ایرانی ارائه شده است. پیشنهاد می شود پژوهش های آینده به بررسی نقش دیگر رسانه ها در بازتولید گفتمان های مشابه بپردازند. از محدودیت های این پژوهش می توان به تمرکز بر یک برنامه خاص اشاره کرد که تعمیم نتایج به دیگر محتواهای رسانه ای را محدود می سازد.
طراحی الگوی روابط بین عوامل موثر بر ارتقاء تاب آوری جامعه در شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی فرهنگ سال ۵ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۱۷)
175 - 207
حوزههای تخصصی:
تاب آوری به عنوان توانایی بازگشت به شرایط اولیه، استفاده هوشمندانه از منابع، شبکه ها و ساختارهای پشتیبان تعریف می شود. این موضوع باعث ایجاد مفهومی از تاب آوری شده که به طور گسترده توسط محققانی که ناسازگاری های مفهومی در تحلیل تاب آوری و پتانسیل آن برای توجیه نظریه های خاص را برجسته می کنند، مورد انتقاد قرار گرفته است؛ بنابراین گنجاندن پایه های اجتماعی تاب آوری در چارچوب مفهومی آن برای پویایی لازم است. بر همین اساس، هدف این مقاله طراحی الگوی روابط بین عوامل مؤثر بر ارتقاء تاب آوری جامعه در شهر تبریز بوده است. روش تحقیق توصیفی- علّی بوده است. جامعه آماری این پژوهش شامل دو بخش خبرگان و کلیه شهروندان شهر تبریز بوده است. در این پژوهش 12 نفر از خبرگان در بخش اول مشارکت داشته و 384 نفر از شهروندان بر اساس دهک های درآمدی در بخش دوم پژوهش به پرسشنامه ها پاسخ داده اند. برای گردآوری داده ها از دو پرسشنامه استفاده شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از مدل سازی ساختاری تفسیری و مدل سازی مسیری ساختاری بهره گرفته شده است. یافته های بخش مدل سازی ساختاری تفسیری نشان می دهد که عوامل مؤثر بر ارتقاء تاب آوری جامعه در پنج سطح قرار می گیرد که هر سطح دارای روابط مستقیم و غیرمستقیم با سطوح دیگر است. در این بین عوامل اقتصادی، تأثیرگذارترین عامل و ظرفیت یادگیری، تأثیرپذیرترین عامل در الگوی طراحی شده بوده است. همچنین آزمون الگوی طراحی شده، نشان دهنده روایی و پایایی مناسب الگو و تأیید روابط مستقیم و غیرمستقیم عوامل مؤثر بر ارتقاء تاب آوری جامعه در شهر تبریز بر اساس داده های تجربی بوده است.
واکاوی جامعه شناختی روایات صوفیان در تذکرة الاولیاء عطار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
جامعه شناسی ادبیات، مطالعه علمی محت وای اث ر ادب ی و ماهیت آن در پیوند با دیگر جنبه های زندگی اجتم اعی اس ت. تذکرهالاولیا یکی از آثار بزرگ نثر فارسی است که روایات صوفیان یا شرح داستان هایی از زندگی شخصیت های تاریخی مشایخ صوفیه است که می تواند بازتابی از گرایش های فرهنگی، اجتماعی زمان نویسنده را نشان دهد. دوره ای که عطار در آن می زیست هرچند دوران شکوفایی علم و ادب نام گرفت اما به سبب عوامل گوناگون ازجمله، کثرت حوادث، درگیری ها، فقر، تعصبات مذهبی، حملات پیاپی به نیشابور و فساد سلاطین به یکی از دشوارترین و جانگدازترین دوران تاریخی مبدل شد. با سیر در تذکره الاولیاء و در روایات مشایخ و تصویری که از آن ها ارائه شده است، شرایط سیاسی، افتصادی و اجتماعی زمان عطار مجال ظهور یافته اند، درواقع تصویری که او از مشایخ صوفیه ترسیم می کند، نقطه مقابل تباهیها و اختناق و فساد حاکم بر اجتماع روزگار عطار است. این پژوهش به شیوه کتابخانه ای و با روش پژوهش توصیفی - تحلیلی به بررسی این تآثیر می پردازد تا به پیام ها و پیامدهای این آثار و هم تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آن ها بر یکدیگر در فضای اجتماعی آن دوران پرداخته شود.
مقایسه بازنمایی زنان ایران و امریکا در وب سایت رادیوفردا در سال های 1399-1400(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
103 - 134
حوزههای تخصصی:
تصویری که ما از دنیای پیرامون داریم، در بسیاری از موارد ناشی از تجربه مواجهه با گزارش ها و تصاویری است که به وسیله رسانه ها ارائه شده است. چگونگی بازنمایی زنان در رسانه ها نیز به ایدئولوژی، عقاید و اهداف تولیدکنندگان محتوا مرتبط است و بازنمایی های متفاوت، تفسیرهای متفاوتی را از سوی مخاطبان در پی خواهد داشت. در مقاله حاضر، نحوه بازنمایی زنان در ایران و امریکا در وب سایت رادیوفردا در سال های 1399 تا 1400 مقایسه و تحلیل شده است. در این تحقیق با بهره گیری از روش تحلیل محتوا به بررسی نقش زنان در رسانه ها پرداخته می شود. نتایج این مطالعه نشان می دهد که وب سایت های خبری به فراخور ایدئولوژی های خاص خود، اخبار و رویدادها را منتشر می کنند و بر افکار عمومی تأثیر گذاشته و به آن شکل می دهند. معمولاً پوشش خبری از سوی این رسانه ها با نوعی سوگیری همراه است. این مطالعه نشان داد که وجود سوگیری در گزارش های رسانه ای مرتبط با زنان امری متداول است. یافته های تحقیق نشان می دهند که رسانه های فارسی زبان مستقر در خارج از کشور، به ویژه رادیو فردا، به نوعی تلاش می کنند تا موفقیت های مثبت زنان ایرانی را نادیده گرفته و تصویری منفی از آنان ارائه دهند و به نوعی درباره وضعیت زنان ایران سیاه نمایی می کنند، این در حالی است که در همین رسانه، تصویری کاملاً متفاوت و مثبت از زنان امریکایی به نمایش گذاشته می شود. به طور کلی، نحوه پوشش خبری موضوعات مربوط به زنانی که در ایران زندگی می کنند کاملاً منفی و زنانی که در امریکا زندگی می کنند کاملاً مثبت است.
احساسات دانشجویان ایرانی در فضای دانشگاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۸ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲ (پیاپی ۷۰)
119 - 146
حوزههای تخصصی:
این مطالعه به تحلیل احساسات و نگرش های دانشجویان ایرانی درباره دانشگاه ها و فضای آن ها پرداخته است. داده های تحقیق شامل ۵۱۰۸ پست منفرد از پلتفرم اجتماعی ایکس، منتشرشده در فاصله آذر ۱۴۰۲ تا آذر ۱۴۰۳ است. تحلیل احساسات با استفاده از ابزارهای مدرن و خوشه بندی K-means انجام شد که به شناسایی هفت خوشه اصلی منجر شد: 1) خوشه صفر به جنبه های چندگانه زندگی دانشگاهی پرداخته است و به ویژه بر استادان تأکید دارد؛ 2) خوشه یک دیدگاهی مثبت تر نسبت به زندگی اجتماعی در دانشگاه ارائه می دهد و پست ها به ویژه از روابط میان دانشجویان قدردانی کرده و از اندرکنش های مثبت با کارکنان و جو عمومی دانشگاه رضایت دارند؛ 3) خوشه دو برخلاف خوشه های دیگر احساسات منفی و انتقاداتی را به همکلاسی ها نشان می دهد؛ 4) خوشه سه بر اندرکنش های دانشجویان با پرسنل امنیتی و حراست دانشگاه متمرکز است و نگرانی ها درباره سخت گیری ها، ریاکاری های ادراک شده و رفتارهای مداخله جویانه را بیان می کند؛ 5) خوشه چهار به طورخاص بر دانشجویان مرد تمرکز دارد و پست ها از قضاوت های منفی درباره ظاهر و رفتار آن ها تا ابراز علاقه و تحسین متغیر هستند؛ 6) خوشه پنج تأثیر عمیق زندگی دانشگاهی بر سلامت عاطفی دانشجویان را بازتاب می دهد و هم از شادی ها و هم از ناامیدی ها در مواجهه با این محیط منفرد صحبت می کند؛ 7) خوشه شش به روابط میان دانشجویان و استادان پرداخته است.
بررسی پدیدارشناختی جنسیت در میانه سنتِ فرهنگیِ ورزا جنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۸ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱ (پیاپی ۶۹)
167 - 192
حوزههای تخصصی:
مردم بومی شمال، سامان دهی نبرد خونین دو گاو نر را ورزاجنگ می نامند و تحت عناوینی مثل پاسداشت بازی محلی، سنت، حفظ فرهنگ و صیانت از هویت بر تداوم آن اصرار دارند. طی چند سدیه اخیر این فرهنگ نامتعارف با دگرگونیِ ساختارهای اجتماعی، دچار تغییرات شگرف شد اما هستیه اصلی آن یعنی «جنگیدن دو گاو نر» همچنان باقی مانده است. برخی از محققان دانشگاهی نیز در حمایت از ابعاد اقتصادی، بر توسعیه آن به منظور جذب سود و عواید مالی برای میزبان، جاذبیه گردشگری و توریسم و انسجام اجتماعی تأکید می نمایند. هرچند از گذشته تاکنون در ایران بسیاری از سیاحان و تاریخ نگاران، این پدیده را یک بازی نامیده اند اما آرمانِ حضور خرد در زندگی فردی و اجتماعی، ما را بر آن می دارد، بازی ای را زیبا تلقی کنیم که در کارکردهایِ خود، هماهنگ با زندگی باشند. این نمایش که جنسی از تأمین معاش نامتعارف را در خود دارد نیمی از کنشگرانِ خود (زنان) را انکار می کند. قصد ما از پرداختن به این موضوع، نه تلاش برای وارد کردن زنان به این کارزار، بلکه آسیب شناسی انتقادی آن می باشد . از این رو، پرسش محوری این است که فقدان حضور زنان در این مراسم گویای چه نوع مناسباتی است؟ بنابراین، با زیست تجربی میان کنشگران موصوف و اتخاذ استراتژی موستاکاس در پدیدارشناسی به مثابه روش، سعی نمود برای پرسش های فوق پاسخی درخور بیابد؛ نتیجیه کار این شد که پدیدیه ورزاجنگ در استمرار سنت فرهنگی گذشته و در امتداد برجسته سازی سنت های جاری در جامعه ، به رغم تحولاتی که داشته، به آستانه یک بازی اجتماعیِ انسجام ساز نزدیک نشده است.
سوژه معلق مقاوم؛ نقد گفتمان حاکم بر پرورش سوژه در نظام آموزشی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقاله پیش رو به تحلیل و نقد بخش هایی از اسناد بالادستی نظام آموزشی، شامل سه سند مبانی نظری تحول بنیادین آموزش وپرورش، سند تحول بنیادین آموزش وپرورش و سند برنامه درسی ملی و نتایج آن در عرصه عمل آموزشی با هدف استخراج دلالت های مستقیم و غیرمستقیم در خصوص سوژه و پرورش آن می پردازد. پژوهش با طرح کیفی و دو روش انتقادی و تحلیل محتوای کیفی استقرایی در بررسی متن اسناد و سایر متون مرتبط انجام شده است و به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که «اسناد و گفتمان حاکم بر نظام آموزش وپرورش ایران، مؤید چه نوع سوژه ای است و چه نقدی بر این سوژه وارد است؟». یافته ها نشان می دهد که اگرچه در اسناد بالادستی سوژه مطلوب، غالباً با ویژگی های «سوژه مؤمن» توصیف شده است، اما دارای ابهامات و تناقض هایی است که موجب می شود سوژه محقق آن در عمل، مسیری متمایز با سوژه مطلوب، آرمانی و مصرح طی کند. دیگر این که برخلاف نقدهایی که سوژه پروری نظام آموزشی را با دوگانه نظام آموزشی غرب زده/دین زده تبیین می کند و علت شکست سیاست های آموزشی در پرورش انسان مطلوب را وارداتی بودن و تأثیرپذیری آن از فرهنگ غرب و یا دین زدگی و پرداختن افراطی به پرورش سوژه مؤمن و غفلت از سایر ابعاد انسان می دانند، باید گفت در حال حاضر در اسناد بالادستی و متعاقباً در عمل تربیتی، نوعی تعلیق، بلاتکلیفی و حصاربندی در خصوص قابلیت های انسان و حدود رشد و عاملیت او به چشم می خورد که منجر به شکل گیری و دامن زدن به تناقض و ابهام در خصوص نحوه مواجهه نظام آموزشی و دست اندرکاران تربیت با انسان و در نهایت پرورش «سوژه معلق» می شود. نتیجه این تعلیق، بنا به عاملیت ذاتی و بقاء سوژه (نه مرگ آن) می تواند مقاومت آشکار و پنهان در برابر گفتمان مدرسه، نه تنها در دانش آموزان، بلکه در معلمان و سایر دست اندرکاران شود.
راهبردهای کلان حفاظت از میراث فرهنگی ایران با تاکید بر میراث مستند و مکتوب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با هدف یافتن راهبردهای کلان جمهوری اسلامی ایران برای حفاظت از میراث فرهنگی و با تأکید بر میراث مستند و مکتوب نگارش یافته است. برای این منظور ابتدا لازم بود وضعیت فعلی میراث فرهنگی در کشور مشخص شود تا بر مبنای آن بتوان راهبردهای حفاظت از میراث فرهنگی را شناسایی کرد. برای شناخت وضعیت فعلی میراث فرهنگی در کشور از روش تحلیل محتوای اسناد بالادستی (شامل قانون اساسی، سند چشم انداز، سند اصول سیاست فرهنگی و برنامه های پنج ساله توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران) و مصاحبه با ۱۰ نفر از خبرگان این حوزه استفاده شد. پس از تحلیل محتوای اسناد و مصاحبه ها، نقاط قوت و ضعف، فرصت ها و تهدیدهای پیش روی جمهوری اسلامی ایران در مسئله حفاظت از میراث فرهنگی (مستند و مکتوب) مشخص و احصا شد. نتایج حاکی از آن بود که فرصت ها و تهدیدهای پیش روی جمهوری اسلامی ایران در مسئله حفاظت از میراث فرهنگی در حالت برابری قرار دارند و میراث فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بیشتر از ناحیه عوامل استراتژیک داخلی در معرض آسیب قرار دارد. درنهایت و با توجه به نتایج به دست آمده ۴۰ راهبرد کلان تدوین شد که در ۴ مقوله اصلی «سیاست گذاری و مدیریت فرهنگی»، «نهادها و سازمان های فرهنگی»، «آگاهی اجتماعی» و «هویت ملی» احصاء شدند.
معلمان زن در مدار بی ثبات کاری؛ مطالعه ای کیفی در مدارس غیردولتی تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات فرهنگی ایران سال ۱۸ زمستان ۱۴۰۴ شماره ۴ (پیاپی ۷۲)
131 - 163
حوزههای تخصصی:
در سال های اخیر، خصوصی سازی آموزش عمومی و گسترش مدارس غیردولتی در ایران، ساختار اشتغال را دگرگون ساخته و اشکال متنوعی از بی ثبات کاری را به ویژه در میان معلمان زن پدید آورده است. پژوهش حاضر با هدف واکاوی ویژگی ها، ابعاد و پیامدهای بی ثبات کاری از منظر معلمان زن در مدارس غیردولتی و خاص شهر تهران انجام شد. این مطالعه با رویکرد کیفی و استفاده از روش تحلیل مضمون صورت گرفت. داده ها از طریق ۱۹ مصاحبه عمیق نیمه ساخت یافته گردآوری و با چارچوب شش مرحله ای براون و کلارک تحلیل شدند. یافته ها در قالب مضمون فراگیر «تجربه درهم تنیده و چندلایه بی ثبات کاری» و سه مضمون اصلی سامان یافت: ۱) بی ثبات کاری به مثابه ابزار سلطه و بازتولید نابرابری؛ ۲) بی ثبات کاری و تعویق زندگی؛ و ۳) تجربه زنان معلم از بی ثبات کاری و طرد. نتایج نشان داد که معلمان زن در معرض قراردادهای موقت و شکننده، بیمه های ناقص، ناامنی شغلی و روابط قدرت ناعادلانه قرار دارند. این شرایط پیامدهایی چون فرسودگی، اضطراب، کاهش منزلت اجتماعی و ناتوانی در برنامه ریزی بلندمدت زندگی به همراه داشته است. علاوه بر این، تجربه بی ثبات کاری با ایدئولوژی جنسیتی مسلط گره خورده است؛ ایدئولوژی ای که از طریق گزینش های سخت گیرانه، محدودیت های پوششی، بازتولید نقش های سنتی زنانه و کنترل بر عاملیت زنان نمود یافته و موقعیت آن ها را بیش از پیش شکننده کرده است. یافته ها نشان می دهد بی ثباتی شغلی زنان معلم، صرفاً یک وضعیت اقتصادی گذرا نیست، بلکه پدیده ای ساختاری و چندلایه است که از تلاقی سیاست های کلان اقتصادی، ضعف در تنظیم گری دولت و نظم جنسیتی مسلط ناشی می شود و در نهایت کیفیت آموزش عمومی و سرمایه فرهنگی جامعه را نیز تهدید می کند.
سناریوهای عدالت زیست محیطی و اهداف توسعه پایدار (مطالعه موردی: شهرستان کاشان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۷ تابستان ۱۴۰۴ شماره ۲
106 - 125
حوزههای تخصصی:
عدالت زیست محیطی مفهومی است که تعادل بین نظام های اقتصادی و اجتماعی را با محافظت از محیط زیست پیوند می دهد. تلاش برای تحقق آن اصل اساسی برای رسیدن به توسعه پایدار است. هدف این پژوهش تعیین مهمترین عوامل موثر بر تحقق عدالت زیست محیطی است و از آنجایی که تحقق آن نیازمند هم افزایی نهادها و عوامل مختلف اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است ، شاهد عدم قطعیت های زیادی در این حوزه هستیم؛ به منظور مدیریت این حوزه ی سرشار از عدم قطعیت ، روش آینده پژوهی انتخاب شد چرا که این روش می تواند عدم قطعیت ها را در قالب سناریوهای محتمل برای آینده تنظیم نماید. مطالعه موردی این پژوهش در شهرستان کاشان صورت می گیرد چراکه نگاهی به شاخص های توسعه یافتگی شهرستانهای استان اصفهان نشان می دهد، عدم تناسب بزرگی میان ظرفیت های این شهرستان با رتبه های توسعه آن وجود دارد و این عدم تناسب و یافتن علل و راهکارهای ارتقای آن مسئله اصلی نویسندگان این تحقیق می باشد. این تحقیق چهار مرحله با خبرگان در حوزه توسعه مصاحبه داشته است که ماحصل آن رسیدن به 29 متغیر تاثیرگذار بر عدالت زیست محیطی کاشان است . این متغیر ها با نظر خبرگان به 10 پیشران تبدیل شدند و از طریق نرم افزار میک مک پیشران های اصلی شناسایی و وارد نرم افزار سناریو ویزارد شدند . این پیشران ها به ترتیب اولویت عبارت از آموزش زیست محیطی، اقتصاد سبز ، مشارکت سبز ، انرژی پاک، فناوری سبز، فرهنگ محیط زیستی، کشاورزی سازگار، حقوق محیط زیست ، حق طبیعت و برنامه ریزی شهری متناسب با محیط زیست می باشند. آموزشهای زیست محیطی زمانی میتوانند مهمترین پیشران در تحقق عدالت زیست محیطی باشند که برای تمام اقشار و کاربردی باشند. لازم است اقتصاد نه مبتنی بر صنایع وابسته و سخت بلکه مبتنی و بر صنایع فرهنگی رشد یابد. همچمین با مردمی سازی نهادهای تصمیم گیر، مجری و ناظر در زمینه محیط زیست می توان از طریق ارتقاء مشارکت اجتماعی، گامی بلند در راستای تحقق عدالت زیست محیطی برداشت.
تبیین جامعه شناختی اثرات احساس ناامنی بر مشارکت اجتماعی در میان روستاییان کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره ۷ بهار ۱۴۰۴ شماره ۱
161 - 174
حوزههای تخصصی:
هدف مطالعه حاضر «بررسی شناخت تأثیر احساس امنیت اجتماعی بر مشارکت اجتماعی روستاییان استان کردستان » می باشد که با بهره گیری از نظریه های مرتبط با موضوع پژوهش، تأثیر احساس امنیت اجتماعی در دو بُعد عینی و ذهنی بر مشارکت اجتماعی در دو سطح رسمی و غیر رسمی تبیین شده است. روش تحقیق کمی، به لحاظ هدف کاربردی، به لحاظ زمانی مقطعی که با استفاده از پیمایش و تکنیک پرسشنامه انجام شد. جامعه مورد مطالعه، کلیه ساکنین روستاهای سقز، بانه، مریوان و سروآباد که طی سال 1402-1401 بر اساس سرشماری 1395 در مجموع 222174 نفر و حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران، ۳۸۴ نفر محاسبه شد. نمونه گیری بر اساس طبقه بندی و تعداد نمونه ها بر اساس سهم جمعیتی در هر روستا پرسشنامه ها به شکل تصادفی بین آن ها توزیع شد. تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار SPSS ، پردازش، تجزیه و تحلیل آماری اطلاعات با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی(جداول توزیع فراوانی، آزمون های همبستگی، رگرسیون چند متغیری و تحلیل مسیر) انجام شد. یافته ها نشان داد سهم هر یک از ابعاد ذهنی و عینی احساس امنیت اجتماعی بر مشارکت اجتماعی به ترتیب اثر عبارت انداز: وضعیت سیاسی، ارتباط انسانی، اعتماد اجتماعی، وضعیت انتظامی، پایبندی مذهبی، عملکرد رسانه، احساس آرامش، تعلق و دلبستگی مکانی، وضعیت فرهنگی، وضعیت محل سکونت، پایگاه اجتماعی– اقتصادی، آگاهی از حقوق فردی. لذا مجموعه متغیرهای مستقل قادرند تغییرات متغیر وابسته را تبیین نمایند. نتایج نشان داد ابعاد عینی نسبت به ابعاد ذهنی احساس امنیت اجتماعی نزد روستاییان غرب استان کردستان اثر گذارتر و از اولویت بیشتری برخوردار است.