فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۴۱ تا ۴۶۰ مورد از کل ۱۷٬۶۸۳ مورد.
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال ۱۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۵۰
184 - 220
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف ارائه الگو پارادایمی ساماندهی حاشیه شهر کرمان انجام شد. تحقیق حاضر از لحاظ هدف، کاربردی از لحاظ روش کیفی از نوع گراندد تئوری (اشتراوس وکوربین) است. جامعه هدف در این مطالعه مسئولان ساماندهی حاشیه شهر کرمان بود که با حجم نمونه 18 نفر اشباع مفهومی حاصل شد. روش نمونه گیری هدفمند و ابزار تحقیق در این پژوهش مصاحبه نیمه ساختاریافته است. پایائی با روش توافق درون موضوعی 78/0 به دست آمد و روائی صوری متن مصاحبه توسط خبرگان تأیید شد. یافته های به دست آمده شامل 56 مقوله در کدگذاری باز و 45 مقوله کدگذاری محوری و 5 مقوله کدگذاری گزینشی است. نتایج نشان داد که شیوه ساماندهی حاشیه شهر در حال حاضر شامل تخریب؛ تخلیه؛ بهسازی (کندومحدود به اقدامات ناکافی) اجرا شده است؛ ولی این اقدامات نتوانسته کارساز باشد. راهبردهای ساماندهی حاشیه شهر که توسط خبرگان پیشنهاد داده شد شامل اجرای طرح کمربند سبز شهر کرمان؛ از بین رفتن تعارض منافع ارگان ها؛ بهسازی همراه با توانمندسازی و مشارکت افراد حاشیه؛ استفاده از کارشناسان در اجرای طرح ها؛ مشخص شدن قوانین ساماندهی و لازم اجرا شدن آن ها؛ قرار دادن ملک به شرط تملک است.
«نظام آموزش و پرورش توسعه گرا و سطح تحقق «آن در ایران، مالزی، ترکیه و کره جنوبی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۱
89 - 157
حلقه مفقوده توسعه اقتصادی اجتماعی جوامع، عمدتاً فکری- فلسفی است که آن را باید در بازسازی اندیشه ها و بهسازی فرآیندهای عمل و بازنگری در سیاست گذاری فرهنگی، آموزشی و اقتصادی جستجو نمود. پس بازنگری در سیاست گذاری فرهنگی، بخصوص توسعه محور نمودن شکل و محتوای سیستم های آموزشی، از الزامات جهانی زندگی در هزاره سوم است. مسئله این پژوهش، چیستی این اصلاحات آموزشی توسعه گرا برای ایران است. بینش نظری پژوهش «رویکرد قابلیت سازی یا توانمندسازی» می باشد. سه شاخص اساسی این رویکرد؛ مشارکت و آزادی انتخاب، عدالت اجتماعی - آموزشی و شایستگی، معرف مولفه های ساختاری و محتوایی نظام آموزش پرورش توسعه گراست؛ که تحقق آن در یک بافتارفرهنگی سیاسی منسجم و هماهنگ بین اجزاء و زیرنظام های آن در جامعه امکان پذیر است. رویکرد پژوهش، کیفی، روش آن اسنادی و تطبیقی است. راهبرد تحلیلی، شامل تحلیل اسنادی و الگوی تطبیقی جرج بردی است. سه کشور مورد بررسی (کره جنوبی، مالزی و ترکیه) می باشند. نتایج نشان می دهد که فاصله نظام آموزش پرورش ایران، در مولفه های ساختاری و محتوایی، با رقبای توسعه ایران، زیاد است. الزامات ساختاری و محتوایی برای تحقق نظام آموزش پرورش توسعه گرا در ایران شامل؛ تدوین شاخص های ارزیابی سند تحول: ایده برداری از کشورهای موفق، توجه به عدالت اجتماعی - آموزشی، تحقق چشم انداز مالی مندرج در سند تحول بنیادین؛ رفع موانع سیاسی احتمالی می باشد.
بودجه ریزی مبتنی بر تغییرات محیطی(اجتماعی-اکولوژیک) (مطالعه موردی: لایحه بودجه سال 1402 به مثابه «بودجه آمایش سرزمینی»)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی رفاه و توسعه اجتماعی زمستان ۱۴۰۳ شماره ۶۱
273 - 312
آمایش سرزمین، راهبرد حیاتی برای حفاظت از یکپارچگی سرزمین و استفاده بهینه از استعدادهای(طبیعی و اجتماعی) سرزمینی است و بدون برخورداری از نظام بودجه ریزی مبتنی بر محیط و پویایی های محیطی، قابل تصور نیست. بودجه آمایش سرزمینی، راهبردی اصلاحی در نظام بودجه ریزی است که تقسیم منابع را متکی بر شناسایی کلیت و یکپارچگی سرزمین، صورت بندی و عملیاتی می سازد. از این رو، بودجه آمایش سرزمینی حداقل چهار ویژگی مهم دارد که به ترتیب عبارتند از: 1) «منعطف»؛ یعنی متناسب با تغییرات محیطی و پذیرایِ اصل تنوع زیستیِ طبیعی و اجتماعی و سازگار با ویژگی های زیستی در فلات ایران. 2) دارای «وحدت» نه فقط در شاکله و شیوه ارائه سند بودجه، بلکه بهره مند از وحدت ناشی از پیوستگیِ اجتماعی-زیستی و اقتصاد بوم شناختی است. 3) «شفاف» در انعکاس روندِ تغییرات بافتِ مجتمع های زیستی می باشد. 4) «مشارکت پایه» طراحی و اجرا می شود. با توجه به تصویب سند ملی آمایش سرزمین، پرسش اصلی مقاله عبارت است از اینکه: لایحه بودجه سال 1402 توانسته است کل نگری و مفصل بندیِ تغییرات تنوع زیستی(طبیعی و اجتماعی) و ساختار فضایی کشور را صورت بندیِ مالی-فنی نماید؟ تحلیل انتقادی و آمایشی متن لایحه بودجه سال 1402 و مقایسه آن با لایحه بودجه سال 1401 نشان می دهد لایحه بودجه سال 1402 نیارمند ترمیم از طریق پی ریزی قانونی، مفهومی، عملیاتیِ و اتکاء بر علوم محیطی است. برای بهبود بودجه ریزی 9 پیشنهاد ارائه شده است.
Determinants of Perceived Well-being in Friendship Relationships during Emerging Adulthood: Testing a Structural Model Based on Self-Determination Theory(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۳ (۲۰۲۴)
181 - 195
حوزههای تخصصی:
Purpose: This study aimed to investigate the critical determinants of perceived well-being in friendship relationships during emerging adulthood.
Methodology: A sample of 726 undergraduate students at Ferdowsi University of Mashhad was selected during the Fall semester of 2021-2022 through the convenience sampling method.They completed the Interpersonal Behaviors Questionnaire (IBQ; Rocchi et al., 2017), the Compassionate and Self-image Goals Scale (CSIGS; Crocker & Canevello, 2008), the Basic Need Satisfaction in Relationships Scale (BNS-RS; La Guardia et al., 2000), the Interpersonal Needs Questionnaire (INQ-10; Bryan., 2011), the Friendship Self-Regulation Questionnaire (SRQ-F; Ryan & Connell, 1989), Interpersonal Behaviors Questionnaire-Self (IBQ-self; Rocchi et al., 2017), the State Level Subjective Vitality Scale (SVS-SL; Ryan & Frederick, 1997), the Perceived Relationship Quality Component (PRQC; Fletcher et al., 2000), and the The Basic Empathy Scale (BES; Jolliffe & Farrington, 2006). Data analysis was conducted using Partial Least Squares Structural Equation Modeling. All statistical analyses were conducted using SPSS.25, AMOS.24, and SmartPLS 3.3.3.
Findings: The perceived support of basic psychological needs by friends (β=.204), the perceived thwarting of basic psychological needs by friends (β=-.147), the goal in friendship relationships (β=.234), the satisfied basic psychological needs (β=.124), the frustrated psychological needs (β=-.116), and the friendship self-regulation (β= .023) had significant indirect effects on perceived well-being in friendship relationships (p<0.05).
Conclusion: The findings demonstrate that self-determination theory provides a coherent framework for explaining perceived well-being in friendships.
معنای زندگی؛ برساختی اجتماعی یا امری عینی؛ مطالعه تطبیقی دیدگاه پیتر برگر و محمدتقی جعفری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معنای زندگی از مسائل اساسی حیات انسانی است. این مسئله از چند دهیه گذشته تا کنون حوزیه مطالعاتی نسبتاً مستقلی را به خود اختصاص داده است. مسئله مزبور از ابعاد مختلف قابل بررسی است، برساخته بودن معنای زندگی و یا عینیت قائل شدن برای آن ورای ساخت فردی و اجتماعی، دیدگاه های مختلفی را در بین اندیشمندان رقم زده است؛ آیا انسان برای زندگی معنایی فرا می افکند یا عالم لبریز از معناست و کافی است انسان زندگی خود را با آن هماهنگ کند تا زندگی معناداری داشته باشد؟ این نوشتار دیدگاه پیتر برگر و علامه محمدتقی جعفری را از این جهت مورد مقایسه قرار می دهد. این تحقیق با نوعی روش هرمنوتیک که از جان پلامناتز الهام گرفته انجام شده است. نتایج پژوهش نشان می دهد، علیرغم آنکه پیتر برگر و محمدتقی جعفری قرابت بسیاری در تحلیل معنا در پرسش معنای زندگی دارند و به دین نقشی محوری در معنابخشی زندگی می دهند؛ از جهت برساختی و کشفی بودن معنای زندگی دیدگاه متفاوتی دارند. برگر معنای زندگی را برساختی اجتماعی می داند و در مقابل جعفری معنا را امری عینی می داند که انسان می تواند باهماهنگ شدن با هستی، آن را جذب کند. این تفاوت ریشه در اختلاف مبانی انسان شناسی، ارزش شناسی و روش شناسی آن دو دارد
راهبردهای بقا در میان جوانان محله های محروم شهرکرمانشاه(مقاله علمی وزارت علوم)
گزارش ها نشان می دهد بیکاری گسترده و مداوم جوانان، در شهر کرمانشاه شایع است، در بسیاری از محلات کم برخوردار، جوانان برای تأمین معاش از حمایت خانواده برخوردار نیستند. این مطالعه به بررسی راهبردهای معیشت و بقا در میان جوانان فرودست محلات محروم شهر کرمانشاه می پردازد. داده های پژوهش از طریق روش کیفی و با استفاده از تکنیک های مصاحبه و مشاهده گردآوری شده اند، حجم نمونه 30 نفر از جوانان ساکن در محلات محروم شهر کرمانشاه می باشد، از روش تحلیل موضوعی یا تماتیک به عنوان استراتژی تحلیل داده ها استفاده شده است. در این تحقیق استراتژی های بقای جوانان ساکن در محلات محروم کرمانشاه در چند دسته مهم بررسی شده است: راهبرد تامین مسکن، ازدواج، تحصیل،خوراک، استقراض و معیشت سیال. برخی از مهمترین مقولات پژوهش حاضر عبارتند از : نگاه منفعت گرایانه و کارکردگرایانه به مقوله ازدواج، بی کارکرد شدگی تحصیل در بازار کار، سرپناه محقر و بی کیفیت و اتخاذ راهبردهایی برای حفظ وضعیت موجود، فقر غذایی و خارج شدن خوراک باکیفیت از سفره جوانان، توسل به قرض در رویارویی با مشکلات، پنداشت منفی از قرض و بدهی و عدم قرض از اقوام و ترجیح قرض از دوستان و در نهایت معیشت سیال و ناایمن که موجب شده جوانان مورد مطالعه وضعیت زندگی بی ثباتی داشته باشند. جوانان ساکن در محلات محروم عموما نه تنها درگیر فقر همه جانبه خود هستند، بلکه می بایست به رفع چالش های مرتبط به اعضای خانواده خود نیز بپردازند.
سبک زندگی مدرن، نگرش به حجاب و برخی باورهای اجتماعی بانوان باحجاب بالای 18 سال شهر تهران(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
پژوهشنامه سبک زندگی سال ۱۰ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۱۹
91 - 116
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر سه مقوله اصلی «نگرش به حجاب»، «سبک زندگی مدرن» و «برخی باورهای اجتماعی و سیاسی» را در بین 1200 نفر از بانوان باحجاب مناطق 22گانه شهر تهران بررسی کرده است. این تحقیق که در بهمن ماه 1402 با استفاده از روش پیمایش و پرسش نامه ای که محقق طراحی کرده، انجام شده است، تأثیر عوامل مختلف بر انتخاب حجاب را نشان می دهد. بر اساس داده ها، مهم ترین دلایل این بانوان انتخاب حجاب به ترتیب، احساس امنیت (68٫8 درصد)، محیط خانوادگی (57٫8 درصد)، مسائل شرعی و دینی (57٫8 درصد) و احساس شخصیت (54٫4 درصد) است. نتایج نشان می دهند که بسیاری از بانوان باحجاب در برابر پدیده کشف حجاب در ایران از احساس انفعال و ترس از کنشگری رنج می برند. در حالی که آنان از مزایای حجاب آگاه و از خطرات کشف حجاب نگران اند، به نظر می رسد که در انجام اقدام مؤثر برای مقابله با این پدیده احساس ناتوانی دارند. به طور خاص، 76٫3 درصد از بانوان معتقدند که «تذکر دادن به افرادی که کشف حجاب کرده اند باعث دعوا و درگیری می شود» و 56 درصد نیز باور دارند که «تذکر دادن به خانم های کشف حجاب کرده بی فایده است». 57٫4 درصد از بانوان باحجاب اذعان دارند که بسیاری از رفتارهای مرتبط با سبک زندگی مدرن را نمی پذیرند و از آنها اجتناب می کنند. همچنین 37٫4 درصد از مشارکت کنندگان موافق ادامه مذاکره با امریکا هستند و 31٫9 درصد بر این باورند که حمایت از غزه باید ادامه یابد، حتی اگر به جنگ با اسرائیل منجر شود.
بررسی وضعیت توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی آموزش و پرورش دوره ۱۰ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
152 - 160
حوزههای تخصصی:
هدف: پس از وقوع شبکه جهانی وب، اینترنت اشیا با توجه به افزایش چشمگیر اینترنت میتواند انقلاب بعدی باشد و این سازه به دنبال ایجاد پلی بین دنیای واقعی و مجازی است که توانمندی ایجاد شبکه ای یکپارچه از میلیاردها اشیاء با قابلیت اتصال بیسیم به یکدیگر جهت تبادل اطلاعات را دارد لذا با توجه به اهمیت اینترنت اشیاء در مدارس امروزی، پژوهش حاضر با هدف بررسی وضعیت توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی انجام شد. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کمّی بود. جامعه پژوهش مدیران و برنامه ریزان آموزش وپرورش و مسئولان دانشگاه های شهر تهران در سال تحصیلی 1401-1400 بودند که 281 نفر از آنها با روش نمونه گیری خوشه ای به عنوان نمونه انتخاب شدند. ابزار پژوهش حاضر، پرسشنامه محقق ساخته توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی با 26 گویه بود که داده های آن با روش تحلیل عاملی اکتشافی و آزمون تی تک نمونه ای در نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند. یافته ها: یافته های تحلیل عاملی اکتشافی نشان داد که توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی دارای 26 گویه در 7 مولفه حذف محدودیت زمان (با سه گویه اتصال در هر ساعت، استفاده بدون محدودیت و بهره گیری آفلاین)، حذف محدودیت مکان (با چهار گویه استفاده در هر مکان، استفاده در مدرسه و خانه، بهره گیری بدون تجهیزات خاص و قابلیت استفاده با رایانه)، کاهش هزینه های زیرساختی (با چهار گویه اشتراک گذاری آموزش ها، انتقال بی واسطه آموزش، حذف امکانات زیرساختی ویژه و اتصال بی واسطه به سیستم)، مدیریت دانش (با سه گویه خلق دانش، انتقال دانش و توزیع دانش)، صلاحیت حرفه ای (با سه گویه صلاحیت شناختی، صلاحیت دانشی و صلاحیت مهارتی)، فناوری اطلاعات (با سه گویه خودکارسازی جریان اطلاعات، دسترسی راحت به اطلاعات و تغییر شکل سازمان) و اثربخشی نظام آموزشی (با شش گویه آموزش کارآمد، الگوهای رفتاری متناسب با زمان، استعدادمحوری متناسب با نیاز آینده، تطابق درون داد مدارس با انتظارهای آینده، رضایت بخشی فرآیند آموزشی و ارائه خدمات آموزشی رضایت بخش متناسب با نیاز آینده) بود. در این مطالعه، بار عاملی هر 26 گویه بالاتر از 40/0، بار عاملی هر 7 مولفه بالاتر از 50/0، میانگین واریانس استخراج شده آنها بالاتر از 60/0 و پایایی کرونباخ و ترکیبی آنها بالاتر از 70/0 بود. همچنین، یافته های آزمون تی تک نمونه ای نشان داد که میانگین هر 7 مولفه به طورمعناداری بالاتر از میانگین فرضی جامعه بود (P<0.001). نتیجه گیری: با توجه به اهمیت اینترنت اشیاء در مدارس و از آنجایی که میزان همه مولفه های آن اندکی بالاتر از میانگین فرضی جامعه بود، پیشنهاد می شود که بر اساس پرسشنامه پژوهش حاضر برنامه های کارآمد و کاربردی برای توسعه اینترنت اشیاء در مدارس مبتنی بر آینده پژوهی طراحی و اجرا شود.
طراحی و اعتباریابی مدل توسعه منابع انسانی دانشی با رویکرد فرهنگِ دانش محور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در سالهای اخیر و با گذر از عصر صنعت و ورود به عصر اطلاعات، منابع انسانی دانشی به عنوان ارزشمندترین دارایی و مهمترین عامل مزیت رقابتی سازمانها معرفی شدند.لذا ابعاد سنتی مدیریت منابع انسانی و وظایف آنان، دچار دگرگونی شده و تلاش مدیریت برای حفظ، نگهداری و پرورش این دسته از منابع انسانی، اهمیت بیشتری یافته است. بنابراین پژوهش حاضر در همین راستا و با هدف، طراحی و اعتباریابی مدل توسعه منابع انسانی دانشی با رویکرد فرهنگ دانش محور انجام شده است. این پژوهش، از لحاظ هدف، توسعه ای - کاربردی و از لحاظ ماهیت روش، توصیفی– اکتشافی است. جهت گردآوری داده های کیفی از ابزار مصاحبه و جهت ارائه این مدل از استراتژی گراندد تئوری با رهیافت استراوس و کوربین استفاده شده است. مشارکت کنندگان در این پژوهش در بخش کیفی، 20 نفر از مسئولان و خبرگان پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و در بخش کمی، 150 نفر از منابع انسانی دانشی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی بودند که در انجام این تحقیق مشارکت داشتند. نتایج حاصل از کدگذاری سه مرحله ای، در نرم افزار مکس کیودا، با 253 کد اولیه،34 مفهوم و 5 مقوله اصلیِ علی، زمینه ای ، موانع(مداخله گر)، راهبردها و پیامدها حول پدیده محوری(توسعه منابع انسانی دانشی) در قالب مدل پارادایمی نشان داده شده است. همچنین نتایج آزمون مدل سازی معادلات ساختاری، از طریق نرم افزاراسمارت پی.ال.اس، نشان داد که روابط میان مقوله های مدل توسعه منابع انسانی دانشی و تاثیر مقوله ها بر روی یکدیگر قابل تایید است.
زمانه پسااستعماری و بازاندیشی در هویت ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی نهادهای اجتماعی دوره ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۳
239 - 263
حوزههای تخصصی:
اهداف: هدف پژوهش حاضر، بررسی رهیافت پسااستعماری و ظرفیت سنجی امکانات نظری آن برای بازاندیشی و تأمل در هویت ایرانی در دوران معاصر است. روش مطالعه: مطالعه حاضر از نوع کیفی و بر اساس تحلیل انتقادی و مقایسه ای نظریه پسااستعماری با تأکید بر هویت و در خصوص مسائلی که در دوران متأخر هویت ایرانی را همپای دیگر جوامع به موضوعی مسأله ساز تبدیل کرده، است. گستره مطالعه نیز با نگاهی به مهم ترین ابعاد نظریه پسااستعماری، بخشی از آرا و نظریات مهم در حوزه هویت معاصر در ایران را که از حیث دغدغه های مشترک قابل تطبیق و مقایسه هستند، دربرمی گیرد. یافته ها: با آنکه ایران جزو معدود کشورهایی است که به طور مستقیم مستعمره نشده، فارغ از معضلات دوران استعمار نبوده و در هویت یابی دوران اخیر کمابیش با همان معضلاتی مواجه بوده که در رهیافت پسااستعماری مطرح شده اند. نظر به هویت چندلایه و نسبت همواره بغرنج ارتباط آن ها، موضوع مهم در این مطالعه، کیفیت برقراری نسبتی بین اجزای هویت ایرانی با یکدیگر از یک سو و در عین حال، مواجهه با دیگری در وضعیت جدید است. نتیجه گیری: بر اساس رویکرد پسااستعماری، بازتعریف هویت ایرانی مستلزم بازاندیشی نوینی در اقتضائات هویتی نوظهوری است که از سویی نیازمند اتخاذ موضعی نقادانه در قبال سیطره مفروضات گفتمان شرق شناسی و تمایل منفعلانه نسبت بدان بوده و در عین حال، باید تلاش نماید از گرایش به قطب سلبی محتمل در این خصوص یعنی بومی گرایی واکنشی و منفعلانه نیز اجتناب ورزد. بدین ترتیب در متن زمانه و زمینه پسااستعماری به دور از دوگانه سازی های ذاتی معرفتیِ، امکان طرح تأسیس نظام دانایی جدیدی بر اساس باور به برساخته بودن و نیز ترکیبی و به اصطلاح هیبریدی بودن هویت مسأله مهم بازتعریف هویت ایرانیان در دوران جدید است به ویژه اینکه چنین بازاندیشی جدیدی برای تعامل فعالانه در جهان کنونی و اتخاذ موضعی فراتر از حبّ و بغض های تاریخی ضرورت دارد.
بررسی پدیدارشناسانه کیفیت دوران کودکی در افراد مبتلا به سوءمصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
خانواده پژوهی سال ۲۰ پاییز ۱۴۰۳ شماره ۷۹
19 - 31
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، بررسی پدیدار شناسانه کیفیت دوران کودکی در افراد مبتلا به سوءمصرف مواد بود. این پژوهش به صورت کیفی و با رویکرد داده بنیاد انجام شد. برای این منظور با 12 نفر مصرف کننده مواد مخدر 25 تا 49 ساله که به روش هدفمند انتخاب شدند مصاحبه هایی نیمه ساختار یافته انجام شد که طی آن، این افراد تجربیات خود را در مورد این پدیده به اشتراک گذاشتند. مصاحبه های صورت گرفته با اتکا به رویکرد ظاهر شونده در نظریه داده بنیاد، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. مقوله های محوری سوءمصرف مواد شامل عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر و شرایط علّی است. بر اساس یافته های پژوهش حاضر، تأثیرگذارترین عوامل زمینه ای بر مصرف مواد، شرایط خانوادگی، شرایط اقتصادی، شرایط محیطی و فرهنگی، تبعیض عاطفی و فشارهای خانوادگی بوده است. شایع ترین عوامل مداخله گر احساس غرور و شادی، احساس لذت، افراط گرایی و طلاق یا مرگ بود. شرایط علّی نیز می تواند شامل مواردی چون احساس کنجکاوی و سرگرمی، دوستان نامناسب، فرار از مشکلات و... باشد. درنهایت یافته های این پژوهش تصویری از علل گرایش افراد به سوءمصرف مواد و تأثیر آسیب های دوران کودکی در این زمینه ارائه داه است.
تیپ شناسی روان شناسان اینستاگرامی ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی اقتصادی و توسعه سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۱
231 - 264
حوزههای تخصصی:
امروزه رسانه های اجتماعی نقشی پررنگ در زندگی ما یافته اند و از جهاتی گوناگون ما را تحت تأثیر قرار می دهند؛ یکی از رسانه های اجتماعی محبوب در ایران اینستاگرام است و یکی از موضوعات محبوب طرح شده در اینستاگرام ادعاهای روان شناختی هستند. وقتی گزاره های روان شناسی در رسانه ای اجتماعی برای عموم مردم مطرح می شوند با پدیده ای تحت عنوان روان شناسی عامه پسند طرف هستیم. به رغم انتشار گستردیه ادعاهای روان شناختی در اینستاگرام، ما هیچ مطالعه ای در باب روان شناسان اینستاگرامی یا تیپ شناسی آنان نیافتیم؛ بنابراین بر آن شدیم تا در این مطالعه بر مبنای معیارهایی توصیفی، انواع تیپ های مختلف روان شناسان عامه پسند اینستاگرامی را شناسایی کنیم. شیویه مطالعیه ما نتنوگرافی بود. نتنوگرافی، نوعی مردم نگاری در بستر اینترنت است که تکنیک اصلی مورداستفاده در آن، مشاهدیه مداوم و عمیق است. ما از طریق مشاهدات مداوم و عمیق و نیز با اتکا به اصول منطقی و شواهد علمی، درنهایت شش تیپ از روان شناسان عامه پسند اینستاگرامی را شناسایی کردیم که عبارت اند از: روان شناسان شواهدمحور اینستاگرامی، روان شناسان عقل سلیم اینستاگرامی، روان شناسان شبه علمی نهان اینستاگرامی، روان شناسان شبه علمی آشکار اینستاگرامی، روان شناسان زرد اینستاگرامی و روان شناسان تیپ آمیختیه اینستاگرامی؛ بدین ترتیب ما نشان دادیم که روان شناسی عامه پسند اینستاگرامی ابداً پدیده ای یکدست نیست، نمی توان همیه روان شناسان اینستاگرامی را زرد یا غیر علمی تلقی کرد، بلکه روان شناسی اینستاگرامی در قالب تیپ هایی متفاوت نمود می یابد، همچنین نشان دادیم برخی از این تیپ ها سودمندی بیشتری دارند و برخی نیز به شدت زیان بارند. پژوهشگران بعدی می توانند به اعتبارسنجی کمّی این تیپ ها بپردازند، تیپ های احتمالی دیگری را شناسایی کنند یا مشخصه ها و پیامدهای مثبت و منفی هر تیپ را به نحوی ژرف تر مورد واکاوی قرار دهند.
واکاوی معنای روابط فرازناشویی از دیدگاه افراد متأهل (مطالعه موردی: افراد متأهل درگیر در رابطه فرازناشویی شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی مسائل اجتماعی ایران دوره ۱۵ پاییز و زمستان ۱۴۰۳ شماره ۲
197 - 217
روابط فرازناشویی در میان جوامع، فرهنگ ها و حتی افراد متفاوت معنا و تفسیر یکسانی نداشته و همواره مورد اختلاف بوده است. براساس نتایج تحقیقات اینکه افراد چه تعریفی از رابطه فرازناشویی دارند و آن را چگونه تفسیر می کنند پیش بینی کننده درگیری آن ها در این روابط خواهد بود. لذا، یکی از مهم ترین وجوه بررسی روابط فرازناشویی پرداختن به دیدگاه افراد درباره این روابط است. براین اساس در مقاله حاضر بر آن شدیم با بهره گیری از روش کیفی به بررسی تفسیر و معنابخشی افراد متأهل درباره این روابط بپردازیم. بدین منظور با هجده فرد متأهل ساکن شهر تهران مصاحبه نیمه ساختاریافته انجام گرفت. این افراد بایستی حداقل یک بار تجربه درگیری در یکی از روابط جنسی، عاطفی یا جنسی-عاطفی در فضای واقعی یا مجازی را می داشتند. نتایج تجزیه و تحلیل روایت مشارکت کنندگان که از طریق تحلیل تماتیک انجام شد نشان می دهد معنا و تفسیر این افراد شامل تقلیل روابط فرازناشویی به آمیزش جنسی، ناچیزانگاری روابط فرازناشویی، همه گیرپنداری روابط فرازناشویی، بی اعتبارسازی وفاداری زناشویی و رابطه فرازناشویی به مثابه یک توافق ضمنی بوده است. افراد مورد بررسی طی این فرایند معنابخشی به برچسب زدایی از روابط فرازناشویی به مثابه یک امر غیراخلاقی پرداخته و درگیر این روابط شده بودند. بررسی یافته های این تحقیق نشان می دهد این افراد از طریق برچسب زدایی تلاش نداشته اند عنوان بی وفایی را از رفتار خیانتکارانه خود بردارند بلکه سعی داشته اند از طریق این استراتژی درگیری خود در این روابط را توجیه نمایند.
تأثیرات اجتماعی احداث مجموعه های فرهنگی و هنری (نمونه موردی: تئاتر شهر کرج)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
برنامه ریزی توسعه شهری و منطقه ای سال ۹ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۹
113 - 144
حوزههای تخصصی:
اوقات فراغت جزئی جدایی ناپذیر از زندگی روزمره است. حکومت ها در تلاشند با ایجاد مراکز تفریحی و فرهنگی، فضای سالمی برای برآوردن این نیاز فراهم نمایند. در همین راستا شناسایی عوامل مؤثر در جهت افزایش تقاضای فضای فرهنگی در اجرای موفق این مراکز و درنتیجه رضایت شهروندان نقش مهمی دارد. این پژوهش به دنبال پاسخ به این پرسش است: ساخت تئاتر شهر کرج چه تأثیراتی را در پی خواهد داشت و چگونه می توان از تأثیرات منفی احتمالی کاسته و بر تأثیرات مثبت آن افزود؟ رویکرد روشی این پژوهش، ترکیبی و برای گردآوری داده ها از روش های کمی و کیفی استفاده شده است. در راستای اهداف پژوهش، تأثیراتی شناسایی شده در 5 بعد اجتماعی، فرهنگی، محیطی- کالبدی، اقتصادی و روانشناختی دسته بندی و با بهره گیری از نظرات متخصصان (روش دلفی) اهمیت هر یک از متغیرها مشخص شده است. تنش فرهنگی، طولانی شدن فرایند ساخت، متکدیان و کودک کار، تغییر طراحی و غلبه کاربری تجاری، مخالفت برخی نهادها و سازمان ها، افزایش هزینه ساخت و نگهداری، سرقت و دزدی، افزایش اجاره بهای مسکن، آلودگی هوا و صوتی، تجمع ارازل و اوباش، انحصار فضا به نفع گروهی خاص و کاهش امنیت (رتبه حداکثری)، افزایش دستفروشی، نزاع و درگیری، و کاهش احساس تعلق اجتماعی (رتبه بالا) و خالی از سکنه شدن محله و کاهش رضایت شهروندی (در رتبه معتدل) به عنوان مخاطرات این پروژه شناسایی شده است.
سنجش تأثیر تجربه شغلی بر شکاف خود واقعی و آرمانی دانشجویان و دانش آموختگان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
راهبرد اجتماعی فرهنگی سال ۱۳ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۲
587 - 618
حوزههای تخصصی:
شکل گیری خودواقعی و آرمانی در مسیر تجربه شغلی یکی از مهم ترین مراحل جامعه پذیری شغلی است. هدف این مطالعه سنجش شکاف بین خودواقعی و آرمانی دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه، پیش و پس از تجربه شغلی است. روش این مطالعه کمی از نوع پیمایش است. شیوه نمونه گیری خوشه ای تصادفی است و 354 نفر از دانشجویان و دانش آموختگان دوره تحصیلات تکمیلی دانشگاه تهران از 4 رشته تحصیلی بر اساس تقسیم بندی بچر، از علوم مختلف نرم محض، نرم کاربردی، سخت محض و سخت کاربردی انتخاب شدند. نتایج حاصل نشان می دهد به طور میانگین ارزیابی پاسخگویان از وضعیت خود واقعی نمره 70/94 و ارزیابی از خود آرمانی نمره 86.9 به دست آمده است. تحلیل میانگین نمره شکاف بین خود واقعی و خودآرمانی حاکی از آن است که متغیر دانش آموختگی و گذراندن دوره جامعه پذیری دانشگاهی از یک سو و شاغل بودن به ویژه اشتغال مرتبط با رشته تحصیلی و جامعه پذیری شغلی مرتبط از سوی دیگر، عوامل مهمی در درک واقعیت ها و کاهش شکاف است، همچنین یا دانشجویان شاغل به تحصیل در رشته های نرم (روان شناسی و حقوق) کمتر از شاغلان به تحصیل در رشته های سخت (شیمی و مهندسی کامپیوتر) شکاف خود آرمانی تا خود واقعی را تجربه می کنند. این مطالعه تأثیرات مثبت جامعه پذیری دانشگاهی و شغلی بر کاهش شکاف خودواقعی و خود آرمانی در طول تجربیات تحصیلات دانشگاهی و شغلی در بین دانشجویان و دانش آموختگان مطالعه شده را تأیید می کند.
تحلیل کیفی توسعه سواد محیط زیستی شهروندان شهر مشهد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
43 - 70
حوزههای تخصصی:
هدف از آموزش توانمندسازی افراد در تصمیم گیری صحیح، تغییر رفتار و عملکرد افزایش استفاده بهینه از منابع می-باشد. بنابراین ارتقای سواد محیط زیستی شرط لازم و راه حل علمی جهت مقابله با تخریب ها و آلودگی های رو به افزایش محیط زیست است. هدف این مقاله درک چگونگی توسعه سواد زیست محیطی شهروندان شهر مشهد با رویکرد کیفی است. از دو روش مطالعه اسنادی و مصاحبه ساخت نیافته برای گرداوری داده ها استفاده شد. ابتدا با استفاده از روش مطالعه اسنادی مجموعه مطالعات داخلی و خارجی انجام شده درباره سواد محیط زیستی مطالعه شد و سپس با استفاده از نمونه گیری هدفمند 14 مصاحبه انجام شد تا اشباتع نظری حاصل شود. در بخش استخراج و کد گذاری، 33 مفهوم اولیه حاصل شد که در 10 مقوله فرعی و 5 مقوله اصلی (ابزارهای توسعه سواد محیط زیستی، وجود بسترهای قانونی و حاکمیتی، ایجاد فرصت های حمایتی، توسعه شهروندی محیط زیستی یا وجود بسترهای مشارکت و موانع توسعه سواد زیست محیطی) جای گرفتند. بسترهای قانونی، فرصت های حمایت و بسترهای مشارکت در قالب مقوله هسته ی الزامات توسعه سواد محیط زیستی قرار گرفتند. در قالب دو مفهوم کلی آموزش جامعه محور و اجتماع کمحور برای افزایش سواد محیط زیستی شهروندان پیشنهاداتی برای کمک به توسعه مهارت های فردی و لازم برای حل مشکلات زیست محیطی، توانمندسازی مردم برای مشارکت در تصمیم گیری و ارزیابی راهبردهای مختلف توسعه از منظر اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و آموزشی ارائه شد.
بررسی نقش کیفیت منظر خیابان در اخلاقیات شهری با تاکید بر روابط نظم فضایی و نظم اجتماعی ( تحلیل عدالت فضایی در شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات جامعه شناختی شهری سال ۱۴ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۵۱
97 - 128
حوزههای تخصصی:
فضا را باید مکانیسم مهمی فرض نمود که می تواند زمینه ظهور و بروز بی عدالتی های اجتماعی را موجب شده و شیوه های نامناسب سازمان دهی آن نیز (بی توجه به ابعاد منظر شهری) می تواند پیامدهای نامناسب و نامطلوبی برای زندگی شهری داشته باشد که خود بحث و موضوعی مهم در حوزه مباحثات اخلاقیات شهری است. همچنین ازآنجاکه خیابان به عنوان کامل ترین نمونه و نماد یک فضای شهری محسوب می شود به نظر می رسد خیابان اصلی ترین موقعیت درک واقعی یک شهر می باشد. در این راستا محقق این پژوهش تقلا و تلاش دارد تا حلقه اتصال نظرات اندیشمندانی چون جین جیکوبز، یان گِل، دیوید هاروی و ادوارد سوجا باشد و ازاین جهت در صدد بسط نظری و ارتباط مفاهیم کلیدی این نظریه پردازان (نظم فضایی و نظم اجتماعی) در بستر شهر ایرانی را به جستجو بنشیند. روش انجام طرح پژوهش حاضر، ترکیبی، از نوع اکتشافی متوالی آن است. این طرح برای شناخت پدیده، با داده های کیفی شروع می شود و سپس در مرحله ثانویه به صورت کمّی مورد سنجش قرار می گیرد. شهر تهران ترکیبی از محله ها، خیابان های قدیمی و شهرک های جدید است که آنها را کنار هم می بینیم. توجه به این فضا می تواند به برجسته نمودن روابط فضایی کمک نماید؛ و این مهم موضوعی است که نتایج پژوهش حاضر دلالت مبرهن بر آن دارد. بدان معنا که از منظر کیفی، خیابان های مناطق جنوب شهر تهران به مراتب وضعیت نامساعدتری دارند و از طرفی وضعیت اخلاقیات شهری نیز در این مناطق به مراتب نامطلوب تر از سایر مناطق شهر تهران است.
Providing a Framework for Identifying Challenges in Human Resource Management in the Education System of Iraq(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: The objective of this study is to develop a comprehensive framework for identifying the challenges facing human resource management (HRM) in the education system of Iraq. By leveraging insights from key stakeholders, the study aims to provide detailed understanding and solutions to improve the effectiveness and efficiency of HRM practices in Iraqi educational institutions.
Methodology: This qualitative study utilized a purposive sampling method to select 12 experts from the Iraqi education sector, focusing on the provinces of Maysan, Baghdad, and Dhi Qar. Data were collected through semi-structured interviews, which were then transcribed and analyzed using thematic analysis facilitated by NVivo software. The analysis aimed to identify key themes related to HRM challenges, ensuring the validity of findings through researcher self-review and verification control.
Findings: The study identified several significant challenges affecting HRM in Iraq's education system. Financial constraints, such as low salaries for educational staff and inadequate funding for schools, were pervasive. Infrastructural deficiencies, including old and poorly maintained school buildings, contributed to an unconducive learning environment. There was also a lack of technological integration, with schools insufficiently equipped and teachers untrained in using modern educational tools. Additional issues included inadequate parental and governmental support, a curriculum misaligned with societal and market needs, teacher demotivation, outdated assessment methods, and political instability influencing educational policies.
Conclusion: Effective HRM practices, such as performance-based budgeting, financial decentralization, technological integration, and comprehensive teacher training programs, are essential for enhancing educator performance and improving educational quality.
Development, Validity, and Reliability Assessment of the Professional Ethics Scale for Faculty Members of Farhangian University(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Purpose: Given the educational mission of universities in Iran, paying attention to the ethical component in the education and training of human resources is essential. Therefore, the preparation and validation of a native instrument for assessing the professional ethics of the educational staff appears to be necessary. The aim of this study was to construct and normalize a scale for assessing the professional ethics of faculty members at Farhangian University.
Methodology: The present study was a sequential exploratory mixed method research. For this purpose, a sample of 267 faculty members and staff of Farhangian University in the northwest of the country was selected using a cluster sampling method. The research instrument was a researcher-made questionnaire. For data analysis, in addition to descriptive indices, Cronbach's alpha and retest methods were used to assess reliability, and factor analysis, content validity, and convergent validity methods were used through SPSS-V22 and Lisrel-V8.8 software.
Findings: Based on the results of the exploratory factor analysis, using varimax rotation, honesty, justice, respect, responsibility, adherence to laws, loyalty, and preservation of human dignity were identified as components of professional ethics among faculty members of Farhangian University.
Conclusion: Overall, the results showed that this scale has satisfactory reliability and validity in assessing the professional ethics of faculty members.
Linking Emotional and Social Competencies to Career Readiness Among Senior Undergraduates(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
iranian journal of educational sociology, Vol ۷, Number ۱ (۲۰۲۴)
198 - 204
حوزههای تخصصی:
Purpose: This study examines the influence of emotional intelligence (EI) and social competence (SC) on career readiness among senior undergraduate students. With the evolving demands of the professional world, understanding these attributes provides essential insights into preparing students for successful career integration.
Methodology: A cross-sectional design was utilized involving 330 senior undergraduate students selected based on the Morgan and Krejcie table for appropriate sample size. The Career Readiness Scale (CRS), Social Competence Inventory (SCI), and Emotional Competence Inventory (ECI) were employed to measure the respective constructs. Data analysis included descriptive statistics, Pearson correlation, and linear regression analyses performed using SPSS version 27.
Findings: Descriptive statistics indicated average scores of 3.45 (SD = 0.88) for career readiness, 4.12 (SD = 0.75) for social competence, and 3.98 (SD = 0.81) for emotional intelligence. Pearson correlation results revealed significant positive relationships between career readiness and social competence (r = 0.61, p < 0.01), and between career readiness and emotional intelligence (r = 0.56, p < 0.01). Linear regression analysis demonstrated that these variables collectively accounted for 38% of the variance in career readiness (R² adjusted = 0.38, F = 14.36, p < 0.01).
Conclusion: The findings highlight the significant predictive power of both emotional intelligence and social competence on career readiness in undergraduate students. These competencies are crucial for educational and professional development programs aiming to enhance students' transition into the workforce.