مطالب مرتبط با کلیدواژه

میشل دوسرتو


۱.

آیین، آیینی سازی و فرهنگ عامه پسند دینی(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلیدواژه‌ها: بازنمایی عاشورا آیین فرهنگ عامه پسند دینی آیینی سازی فرهنگ گرا - نمادگرا شمایل نگاری کامیونیتاس سوسیتاس آستانگی میشل دوسرتو جان فیسک کلیفورد گیرتز

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۹۷
مفاهیم «آیین» و «فرهنگ عامه پسند» از ابزارهای تحلیلی کارآمد در مطالعه دین، فرهنگ و جامعه است. دیدگاه های مختلف در دانش های فرهنگی و علوم اجتماعی از این مفاهیم استفاده کرده اند تا سازوکارهای اجتماعات دینی را در عرصه تحولات فرهنگی تحلیل کنند. مقاله حاضر با استفاده از مفاهیم فوق درصدد است اول مباحثی نظری در خصوص آیین و فرهنگ عامه پسند ارایه می کند و بخش دوم با مروری مردم نگارانه بر مداحی ها و شمایل نگاری های رایج تلاش می کند تا از موضع فرهنگ گرا - نمادگرا تحول آیین های عاشورایی را در ایران معاصر بررسی و نسبت های آن را با فرهنگ عامه پسند روشن کند. در این مقاله فرهنگ عامه پسند به تعبیر دوسرتویی آن، تاکتیک هایی دیده شده است که در مقابل استراتژی های آیینی سازی به صورت تحولاتی در شیوه های سنتی برگزاری آیین ها در می آیند.
۲.

میشل دوسرتو و تاریخ نگاری زندگی روزمره: مواجهه ای خودتأملی از خلال تجربه مطالعات فرهنگی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: میشل دوسرتو تاریخ نگاری زندگی روزمره متاروش شناسی مطالعات فرهنگی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳ تعداد دانلود : ۲۶
آشنایی با میشل دوسرتو در ایران، از خلال صورت بندی خاصی که جان فیسک از کتاب دوسرتو، کردارهای زندگی روزمره و به ویژه دو مفهوم استراتژی و تاکتیک به دست داده، میسر شد. کاری که فیسک با آرای دوسرتو، بی اعتنا به بینش متاروش شناختی او می کند، جهان شمول کردن دوگانه های یادشده و متناظر ساختن «شیوه های عمل» با «شیوه های مصرف رسانه ای» است. با این حال، دوسرتو متفکری چندوجهی و غنی است که به ویژه به سبب تلاش های قابل اعتنایش در نقطهٔ تعاطی تاریخ نگاری، روان کاوی، الهیات، زبان شناسی و انسان شناسی، شناخته می شود. ایده ها و بینش روش شناختی و شناخت شناسانه او در حیطه تاریخ نگاری، به ویژه بحث مهم او دربارهٔ «عمل تاریخ نگارانه»، که تلاشی برای پیوند مطالعات تاریخی با متاتاریخ نگاری بوده است، می تواند مدخل مناسبی برای خروج از سردرگمی ای باشد که مطالعات زندگی روزمره در ایران را برای بدل شدن به پروژه ای تاریخ نگارانه آزار داده است. در این مقاله، نخست، مختصات «متاتاریخ نگاری» دوسرتو و تمایز آن با متاتاریخ نگاری هایی از سنخ کارهای هایدن وایت شرح داده می شود، سپس، این ملاحظات روش شناختی و متاروش شناختی در پرتو یکی از شناخته شده ترین تک نگاری های تاریخی او، تسخیر روح در لودون روشن تر می شود. در انتها و جمع بندی بحث، در مواجهه ای خودتأملی، سعی کردم تبعات دوسرتو گریزی در مطالعات فرهنگی ایران، محدودیت های تحلیل هم آیندی برای تاریخ نگاری زندگی روزمره و امکان های متاتاریخ نگاری دوسرتو برای رهایی از تنگناهای موجود را به بحث بگذارم.