مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
موازنه نرم
حوزه های تخصصی:
اهداف اعلامی حمله نظامی آمریکا به افغانستان و عراق در راستای به کارگیری ابزارهای قدرت برای از بین بردن چالش و ایجاد ژئوپلیتیک تعادل بوده است. اگر چه سیاست عملی امریکا نشانه های کاملا متفاوتی را نشان می دهد. در واکنش به اقدام نظامی آمریکا، گروه های مختلفی به نقد سیاست و استراتژی آمریکا مبادرت نمودند. آنان بر این اعتقادند که اقدام نظامی، مخاطرات متنوعی را برای ایالات متحده ایجاد می کند. افرادی همانند «جوزف نای» و «کالین» بر این اعتقادند که کاربرد قدرت سخت افزاری نه تنها به ثبات و امنیت منجر نمی شود، بلکه بحران های منطقه ای را نیز افزایش خواهد داد. این نظریه پردازان توانسته اند بین موضوعات مربوط به «ژئوپلیتیک تعادل» و همچنین «موازنه نرم» رابطه متقابل برقرار نمایند. این امر به مفهوم آن است که به هر میزان کاربرد نیروی نظامی افزایش یابد و یا اینکه به کارگیری قدرت، بیش از ظرفیت منطقه ای کشورها باشد. در آن شرایط، امکان از بین رفتن تعادل منطقه ای وجود داشته و زمینه را برای گسترش بحران های عمومی فراهم می سازد.چارچوب نظری این مقاله بر اساس رهیافت های نئولیبرالی جوزف نای می باشد. فرضیه مقاله بر این امر تاکید دارد که به هر میزان قدرت سخت و یکجانبه گرایی از سوی امریکا افزایش یابد، به همان میزان زمینه برای افزایش تعارض و ستیزش منطقه ای بیشتر خواهد شد. اعتمادسازی و چند جانبه گرایی به عنوان ضرورت های تعادل گرایی منطقه ای محسوب می شوند. منطقه خلیج فارس که دارای نشانه های ژئوپلیتیکی در سیاست جهانی می باشد، صرفا در شرایطی می تواند در فضای تعادل و ثبات قرار گیرد که از یک سو، با الگوهای موازنه نرم کنترل شود و از سوی دیگر، اقداماتی همانند جنگ پیشدستانه مورد استفاده قرار نگرفته و به جای آن به کارگیری الگوهایی همانند سازماندهی مجمع امنیت منطقه ای، اعتمادسازی و ائتلاف منطقه ای در برابر تهدیدات خارجی به آزمون گذاشته شود
موازنه نرم: بریکس و چالش برتری آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با فروپاشی شوروی، دوران جدیدی در عرصه بین الملل آغاز شد و آمریکا مدعی نظام بین الملل تک قطبی هژمونیک به رهبری این خود شد. این برتری با شروع قرن 21 با چالش های جدیدی مواجه شده است که نقش این کشور را در تحولات جهانی کم رنگ تر نموده است. نظم جدیدی که در آن قدرت های در حال ظهور نقش موثری ایفا می کنند، در حال شکل گرفتن است، چنانچه بسیاری از متفکران از نظام چند قطبی سخن می گویند. پرسشی که با آن مواجه می شویم، این است که قدرت های در حال ظهور بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) چگونه در صدد مقابله با برتری آمریکا و ارتقای جایگاه خود در ساختار نظام بین الملل هستند؟ فرضیه ما این است که کشورهای بریکس از طریق پیگیری استراتژی موازنه نرم درصدد مقابله با برتری آمریکا و نیز ارتقای جایگاه خود در نظام بین الملل هستند. کشورهای بریکس با توجه به جمعیت انبوه و قدرت اقتصادی در حال رشد خود عمده ترین قدرت های در حال ظهور نظام بین الملل می باشند که با آگاهی از عواقب و نتایج نامطلوبِ احتمالی ناشی از موازنه سخت و مقابله مستقیم با برتری آمریکا، به نوعی از استراتژی موازنه نرم برای مقابله با نظام تک قطبی و افزایش نفوذ و تاثیرگذاری خود در معادلات جهانی استفاده می کنند. لذا در این نوشتار با استفاده از روش توصیفی، شکل گیری بریکس و ابزارهایی که این کشورها در راستای موازنه نرم در برابر آمریکا مورد استفاده قرار می دهند، را بررسی می کنیم.
سیاست آمریکای ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران و توافقات بین المللی
حوزه های تخصصی:
سیاست خارجی کشورها همواره در بطن نظام ارزشی و ویژگی های ملی حاکم بر آن ها شکل می گیرد که شکل دهنده هویت ملی آن ها به عنوان یک ملت – دولت است و در راستای تامین منافع ملی و دست یابی به اهداف کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت آن ها تئوریزه و عملیاتی می شود. هدف پژوهش حاضر این است که با بهره گیری از روش توصیفی – تبیینی و اتخاذ یک رویکرد مقایسه ای، در چارچوب نظریه مدل سیاست خارجی استراتژیک، به تبیین و بررسی نوع سیاست خارجی آمریکای ترامپ در قبال جمهوری اسلامی ایران و توافقات بین المللی بپردازد. همچنین در این مقاله پژوهشی به دنبال پاسخگویی به این پرسش اصلی هستیم که رویکرد تعارضی دونالد ترامپ در قبال توافقات بین المللی و خروج آمریکا از برخی از این توافقات مانند برجام، به منزله تغییر در استراتژی کلان سیاست خارجی آمریکا و تمایل این کشور به انزواگرایی در عرصه سیاست بین الملل می باشد یا خیر؟ فرضیه اصلی مقاله این است که این نوع رویکرد، صرفا تاکتیکی در راستای تغییر دادن اهداف استراتژیک سیاست خارجی کشورهای دیگر، اعم از دوست و دشمن آمریکا، با هدف پذیرش هژمونی آمریکا در عرصه سیاست بین الملل توسط آن ها و تثبیت جایگاه ابر قدرتی این کشور در نظام بین الملل می باشد. همچنین یافته های پژوهش نشان می دهد که ایران بایستی از طریق تنش زدایی با رقبای منطقه ای خود مانند: ترکیه و عربستان سعودی، ایجاد یک مکانیسم پولی و بانکی دوجانبه با اتحادیه اروپا مانند: ایجاد یک بانک سرمایه گذاری مشترک و ائتلاف سیاسی و اقتصادی با کشورهای عضو بریکس یک موازنه نرم علیه آمریکا ایجاد نماید.
رویکرد چین در بحران سوریه و جایگاه احتمالی آن در سوریه پسابحران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال هشتم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۳۱ (پیاپی ۶۱)
167 - 200
حوزه های تخصصی:
چین از اوایل دهه 1980 برای مصون ماندن از پیامد بحران های بین المللی به سیاست خارجی کم هیاهو روی آورده است. بر این مبنا بیجینگ در عین هم سویی با روسیه و ایران در بحران سوریه، مایل به پرهیز از تنش با طرف های مقابل نیز بوده است. لذا رفتار چین در سوریه به نوعی در مقابل آمریکا و متحدانش قرار دارد؛ اما این به معنای ورود چین به رقابت های ژئوپلیتیکی نیست. اگرچه بیجینگ به طور مستقیم درگیر بحران سوریه نشده است اما درصدد کسب جایگاه اقتصادی مناسب در دوران پسابحران است. دستیابی به هدف مذکور نیازمند یک الگوی رفتاری ویژه است. از این رو جای پرسش است که رویکرد چین در بحران سوریه چگونه بوده است؟ و نقش این کشور در سوریه پسابحران چگونه خواهد بود؟ در چارچوب نظریه موازنه نرم و با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی این فرضیه بررسی شده است که «چین به طور غیرمستقیم به موزانه قوا در سوریه کمک کرده است. اما بیجینگ بیش از این که نگران سرنوشت سیاسی و ژئوپلیتیکی سوریه باشد درصدد تقویت جایگاه اقتصادی خود در سوریه پسابحران است.» شواهد حاصل از این پژوهش نشان از تقویت جایگاه احتمالی چین در سوریه پسابحران دارد.
چشم اندز عضویت ایران در بریکس و تحلیل ظرفیت های آن در آینده مناسبات دو طرف
منبع:
پژوهش ملل بهمن ۱۳۹۹ شماره ۶۱
7-29
مقاله حاضر به دنبال بررسی چشم انداز عضویت ایران در بریکس و تحلیل ظرفیت های آن در آینده مناسبات دو طرف بوده است. گروه بریکس مجموعه ای از اقتصادهای نوظهور شامل کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی است که برای ایجاد جهانی چندقطبی و مقابله با تک قطبی-گرایی آمریکا و همچنین شکل گیری یک اقتصاد قدرتمند در برابر آمریکا گردآمده اند، ایران نیز برای قرارگیری در کنار کشورهایی که دارای یک دیدگاه مشترک و هدف یکسان با این کشور هستند، تلاش کرده و به دنبال همگرایی با این قدرت های اقتصادی نوظهور بوده است تا بتوانند به این اهداف یکسان دست یابند لذا در همین راستا مقاله حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال است که بریکس دربرگیرنده چه ظرفیت هایی برای عضویت احتمالی ایران در این سازمان خواهد بود؟ و برای پاسخگویی به سوال با استفاده از روش توصیفی تحلیلی و بهره گیری از نظریه موازنه نرم این فرضیه مطرح شده است که باتوجه به سناریوهای آینده بریکس که به دنبال تبدیل شدن به یک قدرت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و مدنی فراتر از غرب است، عضویت احتمالی ایران در این سازمان می تواند ایران را در کنار این قدرت های برتر قرار دهد و حرکت به سوی توسعه سیاسی-اقتصادی را برای ایران فراهم کند.
راهبردهای ارتقاء دیپلماسی دیجیتال ج.ا.ا در دوران پسابرجام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابزارهای ارتباطی نوین در بستر فضای مجازی و دیجیتال در قرن 21 در شکل دهی به افکار عمومی و ذهنیت ها، تأثیر به سزایی دارند. هدف این تحقیق، راهبردهای مطلوب ارتقاء دیپلماسی دیجیتال ج.ا.ا در دوران پسابرجام است. این تحقیق با استفاده از روش دلفی، طی سه مرحله، با بهره گیری از الگوی برنامه ریزی استراتژیک انجام شد. برای دستیابی به اهداف تحقیق از نظرات خبرگان این حوزه استفاده شد. بعد نوآورانه این تحقیق استفاده از نخبگان عرصه های ارتباطات بین الملل و روابط بین الملل و مطالعات امنیتی در گروه دلفی و ترکیب این مباحث سه گانه در یافته ها و نتیجه تحقیق است. نتیجه این تحقیق نشان داد راهبردهای رقابتی مناسب ترین راهبردها برای ارتقاء دیپلماسی دیجیتال ج.ا.ا در دوران پسابرجام هستند. در انتها راهبردهای رقابتی تدوین شده اولویت بندی شدند. مهمترین راهبرد این تحقیق « بهره گیری از گسترش شبکه های رسانه ای خصوصی در فضای مجازی با حمایت کارشناسان نخبه رسانه ای برای حضور کارا و اثربخش در فضای جنبش های اجتماعی معاصر جهانی در دوران پسابرجام » است، که به نظر می رسد با نظریه موازنه نرم مطابقت دارد.
جایگاه جمهوری اسلامی ایران در موازنه سازی نرم روسیه در قبال آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رقابت و موازنه سازی ویژگی بارز دوران جنگ سرد محسوب می شد؛ و دو بلوک در مناطق مختلف جهان درگیر این رقابت و موازنه سازی در بسیاری از حوزه ها بودند. پایان جنگ سرد تا حدی سبب کاهش این رقابت شد ولی روی کار آمدن ولادیمیر پوتین و بحران هایی نظیر گرجستان و اوکراین که تهدید فضای حیانی روسیه را به دنبال داشت ، سبب ورود روسیه به شکل جدیدی از موازنه سازی با نام موازنه نرم شد. در این میان، دولت هایی دارای سیاست های ضدهژمونیک آمریکایی نظیر جمهوری اسلامی ایران، در سیاست خارجی روسیه اهمیت ویژه ای یافته-اند؛ زیرا با توجه به پیشینه ضدغربی دارای ظرفیت ابتدایی کافی برای ایفای نقش موثر در این موازنه سازی نرم هستند. پرسش اصلی پژوهش حاضر آن است که جمهوری اسلامی ایران چه جایگاهی در موازنه سازی نرم روسیه در قبال ایالات متحده آمریکا دارد؟ فرضیه محوری آن است که که با توجه به پتانسیل ایران در عدم پذیرش سرزمینی ایالات متحده در بحران سوریه، دیپلماسی گیراندازی ایالات متحده در پرونده هسته ای و توان بالقوه ایران در حوزه های اقتصادی و انرژی، جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی در موازنه سازی نرم روسیه در قبال ایالات متحده ایفا می نماید. این مقاله با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی انجام شده است.
تبیین الگوی چینیِ بازتعریف نظم بین المللی: ترکیب توانمندی های داخلی و موازنه نرم خارجی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های راهبردی سیاست سال دهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳۸ (پیاپی ۶۸)
250 - 290
حوزه های تخصصی:
یکی از مشخصه های بارز شرایط کنونی بین المللی، رشد چین بعنوان یک قدرت بزرگ است. رشد قدرت چین برای حفاظت از منافع امنیتی به طور مستقیم با موقعیت بین المللی آمریکا گره خورده است؛ در نتیجه، تعامل راهبردی چین با آمریکا از مسائلی است که درک آن برای وضعیت آینده نظم بین الملل ضروری می نماید. این مقاله به بررسی الگوی رفتاری چین در قبال آمریکا تحت نظم تک قطبی می پردازد. از این رو پرسش این است که چه الگویی بر سیاست خارجی چین برای پیشبرد منافع و تعاملات راهبردی خود با ایالات متحده در نظم بین الملل کنونی حاکم است؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که به ضرورت درهم تنیدگی قطبیت، عامل اقتصاد و درک تهدید؛ چین جهت پیشبرد منافع و تعاملات راهبردی خود با آمریکا، الگوی رفتاری دوگانه یعنی توانمندی های داخلی و موازنه نرم خارجی را در پیش گرفته است. مفهوم اول به تداوم تلاش های اقتصادی در کنار افزایش توانایی های نظامی اشاره دارد تا قدرت نسبی چین را افزایش دهد. در مفهوم دوم، رفتارهای موازنه طلبانه چین در سطح بین المللی در برابر آمریکا مورد توجه است. این امر بیشتر از طریق نهادهای چندجانبه و دیپلماسی اقتصادی صورت می گیرد.
موازنه سازی نرمِ چینی و مشارکت اقتصادی در بریکس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در طول سال های اخیر، حضور فعال چین در ابتکارات اقتصادی راهبردی پرشماری در صحنه بین الملل آغاز شده است که یکی از مهم ترینِ آن ها، بریکس است. عضویت چین در بریکس، ضمن تحکیم قدرت سیاسی اقتصادی آن، شرایطی را فراهم کرده است که در بطن آن، رویکرد خود در مورد نظام سیاسی اقتصادی جهانی و نارضایتی اش از توزیع قدرت را به اشتراک بگذارد. در مقاله حاضر، روند عملکرد بریکس با مشارکت فعال چین برای بازتوزیع قدرت در شرایط خاصی بررسی شده و نویسندگان با استفاده از روش تاریخی و رویکرد توصیفی تحلیلی مبتنی بر منابع کتابخانه ای، درصدد پاسخ گویی به این پرسش برآمده اند که «در جهانی که ایالات متحده ابرقدرت آن بوده، رفتار راهبردی چین در ابتکاراتی چون بریکس، بر چه مبنایی استوار بوده است؟» فرضیه مطرح شده نیز ناظر بر این است که «چین با تأثیرپذیری از شرایط بین المللی پس از جنگ سرد، الگوی کلان توازن بخشی در سطوح داخلی و خارجی را پیگیری کرده است؛ ازاین رو، مشارکت فعال در ابتکاراتی چون بریکس، نشان دهنده جنبه ای از توازن خارجی الگوی کلان چین برای بازتوزیع قدرت از طریق موازنه نرم است». نویسندگان، بیشتر ابزارهای اصلی موازنه سازی نرم را که چین از طریق بریکس به کار می برد، ازجمله دیپلماسی اقتصادی، را شناسایی کرده اند.
سیاست خارجی مطلوب دولت ابراهیم رئیسی؛ الگوی نظم عدالت محور مبتنی بر استراتژی موازنه نرم
منبع:
راهبرد سیاسی سال پنجم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۱۷
23-45
حوزه های تخصصی:
آنچه که در بررسی سیاست خارجی مورد اجماع محققان سیاست خارجی است، این است که سیاستگذاری درعرصه خارجی و ارائه تحلیلی مطلوب از سیاست خارجی هر دولت، منوط به در نظر گرفتن هر دو حوزه داخلی و خارجی است. در این ارتباط بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران پس از چهار دهه از وقوع انقلاب اسلامی مواردی را مشخص می کند که در تبیین هر چه بهتر سیاست خارجی کشور و تعیین اهداف سیاست خارجی دولت جدید می تواند سیاست گذاران و مجریان را یاری کند. به همین جهت در این مقاله پرسش اینست که در بستر نظام بین الملل کنونی، چه الگو و استراتژی مطلوب و کارآمدی می تواند دولت ابراهیم رئیسی را در دستیابی به اهداف اش در سیاست خارجی یاری کند؟ در پاسخ برآنم که نظام بین الملل کنونی مبتنی بر هژمونی ایالات متحده آمریکا می باشد که درصدد پیاده نمودن نوعی نظم ایده محور است. لذا در دستور کار قرار دادن الگوی نظم عدالت محور با تاکید بر استراتژی "موازنه نرم در برابر قدرت هژمون" می تواند ضمن پرهیز از رویارویی مستقیم با این قدرت، هزینه های رهبری قدرت هژمون را بالا برده و او را مجبور به عقب نشینی نماید.
جایگاه فرسایش قدرت در راهبرد موازنه نرم ایالات متحده آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
فرسایش قدرت تلاشی است سازمان یافته از سوی بازیگرانی که از انگیزه های تهاجمی برخوردارند برای تضعیف حاکمیت سایرین در صحنه سیاست بین الملل. ضرورت های استراتژیک در سیاست بین الملل همچون کیفیت و میزان توانایی رقبا، چنین بازیگرانی را به استفاده از این الگو متمایل می نماید. این الگو در کنار استراتژی موازنه نرم جهت توازن بخشیدن به رفتار دولت های رقیب، قدرت های در حال ظهور و بازیگرانی که نقش های شان در معادلات جهانی در حال ارتقاء است، عمدتا از سوی ایالات متحده به طور غیرمحسوس مورد استفاده قرار می گیرد. مهمترین ویژگی مشترک این نمونه از بازیگران در این ساختار، عدم پذیرش الگوهای رفتاری یکجانبه و ایده استثناگرایی آمریکایی است. سوال اصلی آن است که در چارچوب راهبرد فرسایش قدرت، چه تشابه و تفاوتی در رفتار ایالات متحده نسبت به قدرتهای جهانی و منطقه ای دیده می شود؟ یافته های پژوهش نشان می دهند که آمریکا با بهره مندی از موازنه نرم در بازه زمانی بلند دامنه، در صدد عملیاتی نمودن کاهش و فرسایش قدرت رقبای جهانی و قدرتهای منطقه ای می باشد. مقاله حاضر با تطبیق رفتار ایالات متحده نسبت به بازیگران فوق، مهمترین تشابهات و تفاوت های آن را مورد واکاوی قرار داده است، و برای راستی آزمایی داده ها از شیوه مطالعه موردی بهره برده و بََََر کشورهایی همچون روسیه و ایران متمرکز شده است.
جایگاه سازمان های بین المللی در سازوکار موازنه نرم عصرپساجنگ سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
ساختار نظام بین الملل پس از جنگ سرد، به زعم عده ای از اندیشمندان نوعی ساختار تک -تک /چندقطبی است که در آن آمریکا قدرتی بلا منازع بوده و در این نظام، برقراری موازنه سخت سنتی علیه تنها ابرقدرت امکان پذیر نمی باشد. به همین دلیل نظریه موازنه نرم در تکمیل نظریه موازنه قدرت سنتی و برای توضیح شکل غیرنظامی توازن بعد از جنگ سرد و به ویژه بعد از جنگ عراق و اتخاذ سیاست های یکجانبه گرا و تهاجمی آمریکا و ناتوانی قدرت های بزرگ مخالف برای بازداشتن آمریکا از این سیاست مطرح شد. در واقع در شرایط کنونی با برتری آمریکا موازنه نرم عبارت از هماهنگی آگاهانه اقدامات دیپلماتیک به منظور کسب نتایجی بر خلاف ترجیحات آمریکا است. از این رو موازنه نرم در پی آن است که توانایی ایالات متحده برای تحمیل ارجحیت های خود بر دیگران را محدود کند. باتوجه به تحول در ساختار نظام بین الملل از نظام دوقطبی به تک قطبی بر پایه یک جانبه گرایی آمریکا نقش سازمان های بین المللی به عنوان نماد چند جانبه گرایی در مقابل آمریکا در عصر بعد از جنگ سرد افزایش یافته است. از این منظر سازمان های بین المللی منطقه ای و جهانی به مثابه ابزاری دیده می شوند که طی آن کشورها در پی ایجاد موازنه در برابر قدرت هژمون آمریکا به طور مسالمت آمیز هستند.پرسش پیش روی نگارندگان آن است که نقش سازمان های بین المللی در نظریه موازنه نرم قدرت پسا جنگ سرد چگونه ارزیابی می گردد؟ انگاره ای که در مقام پاسخ ارائه می گردد آن است که با توجه به تحول مفهوم قدرت و سازوکارهای توازن بخشی قدرت در دوران پساجنگ سرد، سازمان های بین المللی منطقه ای و جهان شمول در کنار دیگر ابزارهای نرم موازنه سازی،از جایگاه و کارکرد متفاوت تری نسبت به دوران قبل برخوردارند. این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی و گردآوری کتابخانه ای داده ها و با رهیافت توازن نرم قدرت به هماوردی با پرسش و انگاره برگفته برآمده است.
راهبرد خاورمیانه ای اروپا در قبال آمریکا پس از بهار عربی (2011-2018)(مقاله علمی وزارت علوم)
فروپاشی اتحاد شوروی و شکل گیری ساختار نوین قدرت در نتیجه تحولات آخرین دهه قرن بیستم ، بسیاری از کنشگران را بر آن داشته تا در جهت تضمین امنیت و بقای خود، راهبردهای امنیتی جدیدی را اتخاذ نمایند. اروپا به عنوان یکی از بازیگران بین المللی فعال از روند مزبور تأثیر پذیرفته و تلاش داشته تا راهبردهای امنیتی مقتضی را اتخاذ کند. در این راستا، پژوهش حاضر درصدد است تا با بهره گیری از نظریه واقع گرایی ساختاری والتز و مدل تعدیل شده برت هنسن و پیتر تافت و آندره ویول به تبیین ماهیت پویش های امنیتی خاورمیانه ای اروپا در بستر ساختار نظام بین الملل نوین بپردازد. دوره زمانی این پژوهش بین سال های 2011 تا 2017 بوده و سه تحولِ بهار عربی، موضوع هسته ای ایران و صلح فلسطین و اسرائیل به منظور سنجش همگرایی یا واگرایی در روابط امنیتی- سیاسی فراآتلانتیکی مورد توجه قرار گرفته است. نگاهی اجمالی به راهبردهای امنیتی خاورمیانه ای اروپا حاکی از آن است که راهبرد امنیتی اروپا در قبال برنامه هسته ای ایران ترکیبی از دنباله روی نرم و موازنه نرم بوده در حالی که در بهار عربی، دنباله روی سخت و در منازعه کنونی اعراب و اسرائیل موازنه نرم وجه غالب راهبرد امنیتی اروپا بوده است. یافته های مقاله حاکی از آن است که در پرتو بهره گیری از 3 متغیر مستقلِ قدرت نسبی، امنیت نسبی و ایدئولوژی نسبی می توان راهبردهای امنیتی اروپا را تبیین و استنتاج نمود. روش پژوهش در این مقاله، توصیفی- تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات نیز به روش کتابخانه ای انجام می گیرد.
عضویت ایران در سازمان همکاری شانگهای؛ عاملی در موازنه نرم در روابط با آمریکا
منبع:
سیاست پژوهی جهان اسلام دوره سوم تابستان ۱۳۹۵ شماره ۴
31 - 55
حوزه های تخصصی:
نوشتار حاضر بر آن است که ظهور و تکامل سازمان همکاری شانگهای به طور بالقوه یک اقدام موازنه بخش در واکنش به یک جانبه گرایی ایالات متحده آمریکا است، موازنه شدید در نظام تک قطبی مشکل است و خطر بالایی دارد، به همین دلیل دولت ها بیشتر در صدد شکل گیری یک موازنه نرم تر می باشند. از این نظر، سازمان شانگهای به عنوان ابزاری دیده می شود که روسیه با (همکاری چین) در پی ایجاد موازنه در برابر ایالات متحده می باشد. همچنین این نوشتار بازی دوگانه روسیه در زمینه عضویت دایم ایران در سازمان همکاری شانگهای را نیز بررسی می کند. در واقع طرح عضویت دایم ایران در سازمان همکاری شانگهای و انعطاف نسبی سیاست روسیه در قبال این درخواست به نگرانی روسیه از همراهی ایران با غرب نسبت داده می شود؛ به این خاطر که در صورتی که جمهوری اسلامی ایران بتواند روابطی سازنده و مبتنی بر احترام متقابل در روابط بین خود و کشورهای غربی به ویژه آمریکا را سامان دهد، آنگاه روس ها ناچار خواهند شد ملاحظات بیشتری در تامین منافع جمهوری اسلامی ایران مورد توجه قرار دهند.
جایگاه سازمان های بین المللی در ساز و کار موازنه نرم در عصر پساجنگ سرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های روابط بین الملل دوره ۱۲ زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴ (پیاپی ۴۷)
403 - 371
حوزه های تخصصی:
ساختار نظام بین الملل پس از جنگ سرد، به زعم عده ای از اندیشمندان نوعی ساختار تک -تک /چندقطبی است که در آن آمریکا قدرتی بلا منازع بوده و در این نظام، برقراری موازنه سخت سنتی علیه تنها ابرقدرت امکان پذیر نمی باشد. به همین دلیل نظریه موازنه نرم در تکمیل نظریه موازنه قدرت سنتی و برای بازداشتن آمریکا از این سیاست مطرح شد. در واقع در شرایط کنونی با برتری آمریکا موازنه نرم عبارت از هماهنگی آگاهانه اقدامات دیپلماتیک به منظور کسب نتایجی بر خلاف ترجیحات آمریکا است. باتوجه به تحول در ساختار نظام بین الملل از نظام دوقطبی به تک قطبی بر پایه یک جانبه گرایی آمریکا نقش سازمان های بین المللی به عنوان نماد چند جانبه گرایی در مقابل آمریکا در عصر بعد از جنگ سرد افزایش یافته است. از این منظر سازمان های بین المللی منطقه ای و جهانی به مثابه ابزاری دیده می شوند که طی آن کشورها در پی ایجاد موازنه در برابر قدرت هژمون آمریکا به طور مسالمت آمیز هستند.پرسش پیش روی نگارندگان آن است که نقش سازمان های بین المللی در نظریه موازنه نرم قدرت پسا جنگ سرد چگونه ارزیابی می گردد؟ انگاره ای که در مقام پاسخ ارائه می گردد آن است که سازمان های بین المللی منطقه ای و جهان شمول در کنار دیگر ابزارهای نرم موازنه سازی،از جایگاه ویژه ای در دوران پساجنگ سرد برخوردارند. این نوشتار با روش توصیفی و تحلیلی و گردآوری کتابخانه ای داده ها و با رهیافت توازن نرم قدرت به هماوردی با پرسش و انگاره برگفته برآمده است.