بحران در نظریه پردازی سیاسی، و همچنین نگارش تاریخ اندیشه سیاسی در اروپا همواره نقشی اساسی داشته است. طی نیمه نخست سده بیستم، سنت ضدروشنگری آلمانی با متفکرانی مانند مارتین هایدگر و کارل اشمیت ایده «بحران» در اندیشه جدید را تبدیل به موضوع پژوهش کرده و به آسیب زایی و نتایج آن اشاره کردند. در دنباله این نوع از پژوهش ها، راینهارت کوزلک یکی از پژوهشگرانی است با تمرکز بر مفهوم بحران در اندیشه سیاسی مدرن به توضیح سیر تحول و آسیب زایی آن پرداخته است. ما در این پژوهش به بررسی زمینه مند ایده راینهارت کوزلک درباره اندیشه سیاسی-تاریخی روشنگری می پردازیم. پرسش این پژوهش اینگونه قابل طرح است: ایده راینهارت کوزلک مبنی بر بحران زاییِ اندیشه سیاسی-تاریخی روشنگری در چه زمینه ای، متأثر از چه متفکرانی، شکل گرفته و مدعا و نیّت مؤلف در طرح آن چیست؟ مطابق یافته های ما اندیشه کوزلک تحت تأثیر حلقه ضدروشنگری هایدلبرگ، به ویژه کارل اشمیت و کارل لُویت مبنی بر بحران در اندیشه مدرن، شکل گرفته است. ایده کوزلک این است که اندیشه جدید با هابز و از دل بحران جنگ های مذهبی آغاز شد و در ادامه تحول خود، به سبب برهم زدن نسبت اخلاق و سیاست، دچار نوعی تناقض و بحران مداوم بود. ازهمین روی، او نوعی غایت شناسی از تبعات اندیشه سیاسی مدرن، به ویژه روشنگری، و نسبت آن با توتالیتاریانیسم سده بیستم ارائه می دهد تا نشان دهد که اندیشه سیاسی جدید دچار آسیب زایی است.