فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۱٬۲۸۱ تا ۱٬۳۰۰ مورد از کل ۱۱٬۴۲۲ مورد.
دلایل اجتماعی گرایش ایرج میرزا به ادب غنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اززمانیکه نخستین باریونانیان انواع ادبی رابه چهارنوع حماسه، غنا، ادب تعلیمی و نمایشی تقسیم کرده اند، هزاران سال می گذرد؛ البته قرن ها گذشت تا فرمالیست های روس در قرن بیستم، نوع حماسه رامربوط به دوران طفولیت جوامع بشری و نوع غنارامرتبط بادوران جوانی آن بدانند. اکنون با ید دیدآیابین طبقه اجتماعی آفریننده اثر و گرایش به هریک از این انواع ادبی رابطه ای وجود دارد؟این پرسشی است که این مقاله درصدد پاسخ به آن است.
ایرج میرزا یکی از برجسته ترین شاعران دوره مشروطه است که البته به لحاظ پایگاه اجتماعی با دیگر شاعران این دوره متفاوت است. تعلق او به طبقه اشراف ساختار و محتوای شعر او را از دیگر شاعران این دوره متفاوت می کند در این مقاله از منظری ویژه برخی جنبه های شعر او را نقد می کنیم.
آن منظر ویژه ، بهره بردن از «ساختارگرایی تکوینی» است؛ ساختارگرایی تکوینی عنوان روش «لوسین گلدمن» است.در این روش ساختار اثر ادبی متأثر از طبقه اجتماعی است که شاعر به آن تعلق دارد وهر طبقه اجتماعی ذیل سه محور جهان بینی خالق اثر، طبقه اقتصادی و کارکرد تاریخی آن طبقه بررسی می شود. بنابراین طبقه اجتماعی وتعاریف واجزای آن به طور کلی وبه ویژه درموردایرج مورد بررسی قرار گرفته است.سپس تأثیر آن بر زبان شعر او بازنموده شده است.
بینامتنیّت و معاصرسازی حماسه در «شب سهراب کشان» بیژن نجدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
. بر اساس نظریّات لوران ژنی، بینامتنیّتیکه در سطح لایه های سطحی متن باقی می ماند، چندان قابل اعتنا نیست و برخلاف آن، نوعی دیگر از بینامتنیّت وجود دارد که به ژرفنای ساختاری و مضمونی متن نفوذ می کند. علاوه بر این، میخائیل باختین در مقام دفاع از ادبیّات داستانی، به عنوان یک نوع ادبی فاخر، این نوع ادبی را با حماسه مقایسه می کند. به عقیدة او، حماسه بازتاب واقعیّتی مربوط به گذشته مطلق بوده که فارغ از هر گونه تطوّر و تحوّل است، امّا رمان بر مبنای اصل صیرورت، واقعیّتی به انجام نرسیده را پیش روی نخستین بار ژولیا کریستوا با تکیه بر آرای باختین اصطلاح «بینامتنیّت» را مطرح کرد. او مناسبات بینامتنی را موجب رهایی متن ادبی از یک نظام معنایی محدود و متصلّب دانست. از آن پس، او و دیگر پساساختارگرایان نظیر رولان بارت، بسیاری از مفاهیم و مبانی مرتبط با مفهوم گفتگومندی و بینامتنیّت را بسط دادند. سرانجام، نسل دوم نظریّه پردازان بینامتنیّت نظیر لوران ژنی و میکائیل ریفاتر، به شکل جدّی به کاربستِ نظریّه بینامتنیّت به متون ادبی پرداختندخواننده قرار می دهد. در نوشتار حاضر، داستان کوتاه «شب سهراب کشان» از مجموعة «یوزپلنگانی که با من دویده اند»، نوشتة بیژن نجدی را برای کاربست تلفیقی این دو نظریّه برگزیده ایم و در پی پاسخگویی به این پرسش ها هستیم که آیا داستان نجدی توانسته با استفاده از مناسبات بینامتنی به بازسازی گذشتة حماسی در متنی از زمان معاصر بپردازد؟ نیز آیا این داستان را می توان به مثابة انتقادی جدّی از فضای تک صدایی در ادبیّات به شمار آورد؟
واکاوی چند کهن الگو در آثار ابوتراب خسروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
کهن الگوها (به زعم یونگ) عناصرِ ساختاریِ اسطوره سازی هستند که همواره در روانِ ناهشیار بشر وجود دارند و زمینه ای برای نشان دادنِ واکنش های مشابه به محرک های معیّن اند. حضور کهن الگو در هر متن ادبی، به نوعی سبب دسترس پذیرشدنِ پنداره های ازلی به شیوه ای هنرمندانه می شود. ابوتراب خسروی از نویسندگانی است که در آثارش توجه زیادی به اساطیر و کهن الگوها دارد و تکرار مضامین اسطوره ای در داستان هایش از ویژگی های سبکی قلم اوست؛ چنان که در سه مجموعه داستان کوتاه (هاویه، دیوان سومنات، و کتاب ویران) و دو رمانش (اسفار کاتبان و رود راوی) برخی از این نمادها را با بسامد بالا به کار گرفته است.
با توجه به ویژگی های قلم خسروی، که او را در جرگة نویسندگان مدرن و پسامدرن امروزِ ایران زمین قرار داده است، بررسی این نماد ها می تواند پرده های بیش تری را از پیش چشم مخاطبان او کنار زند؛ زیرا این نمادهای اسطوره ای به داستان های خسروی ژرفای معنایی بخشیده است.
در این مقاله نمادهای اسطوره ای کلمه، درختان همیشه سبز (سرو و کاج) و تاک، و ماه و مار (به شیوة تحلیلی توصیفی) بررسی شده و از باب نمونه، تمام داستان «ماه و مار» خوانش کهن الگویی شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد این نمادها نه فقط در چهارچوب معنای ایرانیِ اسطوره ایِ خود، بلکه در معنای جهان شمول کهن الگویی به کار گرفته شده و در متن داستان ها خوش نشسته اند.
نگرشی تحلیلی بر سرعت روایت در رمان های جای خالی سلوچ و موسم الهجرة إلی الشّمال با تکیه بر نظریّة روایت شناسی ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از تکنیک های اصلی در تحلیل رمان، بررسی و نقد روایت پردازی داستان با توجّه به نظریّة روایت شناسی ژرار ژنت، منتقد ساختارگرای فرانسوی است. او زمان را یکی از مؤلّفه های اصلی پیشبرد هر روایت دانسته است و زمان دستوری را بر پایة سه مؤلفة زمانیِ نظم، تداوم و بسامد بنا نهاده است. در این جستار، به روش توصیفی تحلیلی و با رویکرد بیشتر به مقولة تداوم زمان روایی دیدگاه ژنت، رمان های «جای خالی سلوچ» اثر محمود دولت آبادی و «موسم الهجرة إلی الشّمال» اثر طیّب صالح، مورد بررسی و واکاوی قرار گرفته شده است تا اهمیّت به کارگیری عنصر زمان، وابسته ها و هم بسته های آن به عنوان یکی از بنیان های روایت، بررسی و تحلیل شود. نتایج این پژوهش، بیانگر این است که رمان «جای خالی سلوچ»، در مجموع از سرعت روایتی متوسّطی برخوردار است؛ زیرا نویسنده از مؤلّفه های افزایندة سرعت (حذف یا گزینش، شتاب مثبت و زمان پریشی از نوع آینده نگر) و عوامل کاهندة آن (درنگ توصیفی، شتاب منفی، افزودن اپیزود، عمل ذهنی و زمان پریشی از نوع گذشته نگر) به شکل متوازن و متعادلی بهره برده است، امّا در رمان «موسم الهجرة إلی الشّمال» به علّت فراوانی توصیف ها، افزودن اپیزود و استفاده بیش از اندازة شخصیّت های رمان از عنصر زمان پریشی از نوع گذشته نگر، سرعت روایت کُند و در برخی جاها متوقّف شده است. با این حال، هر دو رمان پُر از جنب و جوش، هیجان، تحرّک و پویایی، دلهره، اضطراب و کشمکش های متعدّد درونی و بیرونی هستند و همین مسئله تا حدود زیادی، کُندی سرعت روایت را در آنها جبران کرده است.
بلقیس یا لاقیس؟ (تصحیح کلمه ای در بوستان سعدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بازخوانی سفر قهرمان در داستان هفتخان رستم و معلقه ی عنتره بن شداد عبسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
داستان سفر قهرمان و گذشتن از مراحل دشوار برای نیل به مقصودی معین و بخشیدن رهآورد این سفر پرمخاطره به یاران، کهن الگویی است که ژوزف کمبل (1987-1904)، اسطورهشناس آمریکایی را بر آن داشت تا با بررسی شواهدی متعدد از قصه ها و افسانه های مختلف جهان، طرح جامعی را به شیوه رایج ساختارگرایان، برای ارائه نمایه بنیادین کهن الگوی سفر قهرمان، ارائه نماید. مفروض بر اینکه بررسی و انطباق این الگو با داستان های ملل، با تفاوتها و شباهتهایی در سیر ساختاری مواجه خواهد شد. با هدف تبیین همگونی ها و ناهمگونی های ساختار این الگو با سفر قهرمانی در داستان «هفت خوان رستم» از شاهنامه فردوسی و «معلقه عنتره بن شداد» از شاعران عصر جاهلی عرب (نجد،525م.)، به بررسی ویژگیها و صفات کهن الگوهای مربوط با روش توصیفی- تحلیلی به لحاظ نقد کهن الگویی می پردازد. این جستار، با ارائه نشانه های حماسی و بازگویی نشانه های قهرمانی در سروده عنتره و موارد قابل انطباق ساختار آن با سفر قهرمانی (الگوی یگانه کمبل)، طی مطالعه ارتباطات متقابل دو اثر، به این شیوه، این نتیجه را نشان می دهد که ساختار این الگو، در هر دو اثر، خود را در قالبی جدید، با وجود تفاوت ها و شباهت ها تکرار می کند.
بازنمایی هویت زن در آثار داستان نویسان زن دهه هشتاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شکل گیری هویت زنان ایران متأثر از تصورات و انتظارات اجتماعی ای است که از طریق خانواده، منابع آموزشی، رسانه ها و درمجموع سیاست گذاری های کلان اجتماعی و فرهنگی به افراد انتقال می یابد. در دوران معاصر، ادبیات و به ویژه رمان نیز ازجمله عرصه های اندیشه بوده است که زنان در آن سهم انکارناپذیری داشته اند. این پژوهش با مطالعه هفت رمان دهه هشتاد از نویسندگان زن ایران، با سه رویکرد متفاوت به مقوله هویت پرداخته است. بر این اساس، رمان ها در بازنمایی هویت زن به سه دسته تقسیم می شوند: رمان هایی که به طور مشخص در زمینه هویت یابی زنان نوشته شده اند؛ رمان هایی که زنانی هویت یافته را نشان می دهند، اما هویت یابی موضوع محوری آنها نیست؛ و رمان هایی که نه به تأمل و خوداندیشی زنان پرداخته اند و نه زنان در آنها به فردیت دست یافته اند. در رمان های گروه اول و دوم، هویت زنان دغدغه اصلی نویسنده است که در یکی برای دست یابی به آن تلاش می شود و در دیگری امری تثبیت شده است، اما در داستان های عامه پسند، زنان داستان ها فردیت و استقلال هویتی چندانی ندارند.
نظم و کارکرد گفتمان فلسفه ستیزانه خاقانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ادبیات در مقام رسانه، حاوی قدرتی غیرمستقیم و هژمونیک است. این ویژگی در همه انواع ادبی ملل وجود دارد. منتهی شدت و ضعف تأثیرگذاری به اقتضای عواملی همچون دوره، موضوع و ژانر متفاوت است. یکی از موضوعاتی که در اشعار اغلب شاعران کلاسیک فارسی نمود یافته و تأثیر بسزایی بر مخاطبان، و بر جریان فکری ایرانیان گذاشته است، بحث های کلامی مبنی بر عقل ستیزی به صورت خاص و فلسفه گریزی یا فلسفه ستیزی در معنای عام آن است. از میان اشعار شاعران کلاسیک فارسی یکی از قصاید خاقانی با مطلعِ «چشم بر پرده امل منهید/ جرم بر کرده ازل منهید» در فلسفه ستیزی جایگاه ویژه ای دارد. در این نوشتار پس از معرفی نظم گفتمانی قصیده مذکور، هژمونی برآمده از آن نظم گفتمانی، در دو سطح «دلالت های معنایی» و «جنبه فنی رسانه» در درک شیوه های اعمال قدرت هژمونیک و درنهایت آسیب شناسی آنها بررسی شده است. اساس تبیین نظم گفتمانی و هژمونی برآمده از دلالت های سطح معنایی، برخی از مفاهیم نظریه تحلیل گفتمان انتقادی «لاکلاو» و «موفه»، و مبنای بررسی کارکرد هژمونیک شعر در سطحِ فنی رسانه، سخنان «جان ب. تامپسون» است
عرفان سوررئالیزه: خوانشِ سکولار سنت عرفانی در شعر ادونیس (تحلیل بینامتنی شعر «تحولات عاشق»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شعر «تحولات عاشق» ادونیس عرصه ترکیب و تلفیق متون متعدد دینی و عرفانی است. این شعر مبتنی بر مفاهیم بنیادین معرفتی در رابطه سنت و تجدد است و در آن، مواجهه ای پیچیده و بدیع با متون عرفانی صورت می گیرد و معنای متن از رهگذر چنین چالش و رویاروییِ متون و مقولات گذشته و مدرن شکل می گیرد. این تحقیق از راه صورت بندی مفهوم نوینِ «عرفان سوررئالیزه» نحوه ارتباط این شعر با متون متعدد و متکثرِ پیشینِ آن را تبیین کرده است. پژوهش حاضر می کوشد با رهیافت تحلیل انتقادی، از راه تحلیل مؤلفه های مفهوم «عرفان سوررئالیزه»، شعر «تحولات عاشق» را بررسی و نقد کند. نتایج نشان می دهد که تقابل تودرتوی متون مختلف در این شعر بیانگر شکل گیری نگاه معرفتیِ جدیدی است که عاشق را از جوهر روحانی در جهان گذشته به غرایز نفسانی در جهان مدرن متحول می سازد. این تفکر با سلب صفات ربانی از طبیعت و نفی کیفیات مرموز، انسان را به عوامل نفسانی تقلیل می دهد.
کاربرد استعاره دستوری گذرایی در مقایسه سبک دو رمان (تحلیل تطبیقی سبکِ مدیر مدرسه و اسرار گنج دره جنی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
همواره صاحب نظرانروش های مختلفی را برای گروه بندی یا به تعبیری، تعیین سبک آثار، مطرح کردند.بنابراین وجوداختلاف نظرها وجدال های فراوان برسر تعیین سبک آثار دراین میان امری اجتناب ناپذیر می نماید. در این جستار نویسندگان به دنبال تأیید یا رد روش های دیگر سبک شناسی نیستند، بلکه معیاری نو را به عنوان شاخص سبکی مطرح می سازند. دراین مقاله استعاره دستوری گذرایی به عنوان شاخصی برای تعیین سبک پیشنهاده شده است. به این منظور داستان ""مدیر مدرسه "" از جلال آل احمد و ""اسرار درّه ی جنّی"" از ابراهیم گلستان به عنوان نمونه انتخاب و به روش توصیفی- تحلیلی بررسی و مقایسه شده است. در این آثار استعاره های دستوری گذرایی استخراج و به لحاظ میزان کاربرد باهم مقایسه شده اند. طبق بررسی های انجام شده، در کتاب اسرار درّ ه ی جنّی ابراهیم گلستان، تعداد استعاره ی دستوری در مقایسه با اثر جلال بسیار محدود است و بیشتر با استعاره ی دستوری گذرایی از نوع تبدیل ذهنی به وجودی و بعد از آن تبدیل ذهنی به رابطه ای روبرو هستیم. اما در کتاب مدیر مدرسه ی جلال، برخلاف اسرار درّ ه ی جنّی ابراهیم گلستان، استعاره ی دستوری گذرایی بکار رفته بسیار چشم گیر است و بیشتر این استعاره ها از نوع تبدیل فرآیند رابطه ای به مادی و بعد از آن کلامی به مادی است. نتایج به دست آمده فرضیه مارا، مبتنی بر کاربرد استعاره ی دستوری به عنوان شاخص، سبک تأیید می کند چرا که بر اساس بررسی این دو اثر، هم در میزان استعاره دستوری بکاررفته و هم در نوع آنها، تفاوت کاملأ مشهود است.
مدی مساهمة القارئ فی الدراسات النقدیة(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
إنَّ القارئ بکونه أحد الأضلاع الثلاثة للنقد الأدبى یعیش جنبا إلی جنب للضلعین الآخرین، أﻯ الکاتب و العمل الأدب ى ف ى الأوساط النقدیة، و له دور هام ف ى توجیه آراء الکتّاب و النقّاد، حیث یعده بعض النقاد من ناحیة مستهلک الأثر و من ناحیة أخری منتجا، لما له من آراء جدیدة فیه، و یقسمون النص الأدبی إلی مکتوب و مقروء، فإذا رأینا أصحاب بعض المدارس النقدیة یهتمون فى دراساتهم النقدیة بالکاتب أو الأثر، فهناک عدد کثیر منهم یهتمون بالقارئ و استجابته اهتماما عظیما، و یعدّون القارئ و ثقافته، و ذوقه، و مدی تأثره بالعمل معیارا لتقییم الآثار الأدبیة و تمییز جیدها من ردیئها، حیث أصبحت الیوم نظریَّتَا «استجابة القارئ» و «موت المؤلف» کنواة لتلک الدراسات المهتمة بالمتلقِّى. و إننا قد بیّنا مدی مساهمة القارئ فی تقییم الآثار الأدبیة بعد دراسة آراءالمخالفین الذین یعتبرون الأثر المعیار الوحید و المدافعین عن هذه النظریة، أنه لایمکن الاعتماد علی وجهة نظر القارئ مادام شخصیا ذاتیا یمثل الفرد الواحد، إلا بعد أن تزود بمعلومات تساعده علی فهم الأدب و غرض الأدیب. فدراستنا هذه تحاول للإجابة عن سؤالین: ما هی حقوق الکاتب فی حقل الدراسات النقدیة و قیمة أثره الأدبی؟ و ما هی مکانة القارئ فی عملیة النقد الأدبی؟ فإذا ما ترک الدارس طریق الإفراط، لوجد أن هناک أصولا و قواعد تساعده لتحدید مکانتهما دون أن یفضل أحدهما علی الآخر، و الطریق للوصول إلی هذه الأصول هو دراسةالآراءالمتباینة فی هذا المجال، و من ثم بیان وجهة نظرنا و هی إنه من ناحیة لایمکن أن یُنکَر دور القارئ فی توجیه الأدباء و من ناحیة أخری یجب أن لایُقتصر همّنا علی القارئ باعتباره المقیاس الوحید ف ى الدراسات النقدیة، إذإن الأثر الفنی تعبیر عن عواطف الفنان، و هو قد یوافق میول القراء و قد یخالفها.
بررسی شیوه ها و شگردهای بدرچاچی در ایهام سازی و اشارت پردازی...(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگو های ساختارگرایی و روایت های پسامدرن: تعامل یا تباین ( نمونه: تحلیل رمان کولی کنار آتش با الگوی کنشی گریماس)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از مشهورترین مکتب های روایت شناسی که در بررسی متون ادبی بکار می رود، ساختارگرایی است. این رویکرد در مقام روشی قاعده مند سعی می کند با تقلیل متن به اجزاء سازنده در روساخت و ژرف ساخت و گره زدن آن ها به یکدیگر، به نقطه ای مرکزی در متون دست یابد و از این طریق، ابهام روابی متون ادبی را بگشاید. رسالت و کارکرد ساختارگرایی حاکی از آن است که روش مذکور فقط برای تفهیم ابهام روایی متون مرکزگرا بسنده می نماید و از تبیین معنا یا معانی در متون ساختارستیزی چون روایت های پسامدرن عاجز است. نوشتار حاضر در صدد است تا نشان دهد که با ساختارگرایی می توان به تحلیل و تبیین دلالت های متنی انواع متون ادبی پرداخت. منتهی این شیوه تحلیل، در روایت های مرکزگریزی مانند روایت های پسامدرن؛ علیه خود عمل می کند و به نوعی واسازی دست می زند. به عبارتی دیگر اگر منتقد با الگوی ساختارگرایی به تببین روایت های پسامدرن بپردازد نمی تواند به ساختاری تقابلی و قرینه مند و نیز نوعی مرکز در قالب ژرف ساخت دست یابد. چرا که چنین تلقی ای با رسالت این دسته از متون تباین دارد. برای اثبات این ادعا، کارکرد معکوس الگوی ساختارگرایانه گریماس در مواجهه با روایت پسامدرن «کولی کنار آتش» نشان داده شده است.
بررسی آغازگر نشاندار و بی نشان در کتب زبان انگلیسی مقطع متوسطه در ایران، براساس رویکرد نقش گرای نظام مند هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
متخصصین علم آموزش زبان در طول تاریخ بر نظریات علم زبان شناسی تکیه داشته و جهت رسیدن به نتایج مطلوب تر از این یافته ها استفاده نموده اند. اما به نظر می رسد امر آموزش زبان در ایران، تاکنون چندان موفقیتی نداشته که متکی نبودن بر اصول علمی و کاربردی می تواند یکی از عوامل آن باشد. از زمان ظهور «نظریة نقش گرای نظام مند هلیدی» بررسی های علمی فراوانی بر این اساس، جهت کاربردی کردن آن در آموزش زبان انجام گرفته است؛ تحقیق حاضر نیز سعی نموده است کتب زبان انگلیسی مقطع متوسطه در ایران را از منظر فراتقش متنی نظریة نقش گرای نظام مند هلیدی بررسی کند و بسامد و نوع آغازگر متون خواندنی این چهار کتاب را مشخص نماید. آنچه پس از تحلیل 1303 بند موجود در منابع ذکرشده حاصل شد، نشان داد که تعداد و نوع بندها در این متون، تابع قاعده و روال خاصی نبوده و بر خلاف انتظار، نسبت بسامد بندهای با آغازگر نشاندار- که می تواند بر درجة مشکلی متن بیفزاید- از پایة پایین تر به بالا تر به بندهای با آغازگر نشاندار افزایش نداشته و حتی در پایة اول بیشتر نیز بوده است.
تأثیر پیرامتن ها بر شکل گیری یا تحریف معنای متن: بررسی دوگانگی رمان شطرنج با ماشین قیامت از دریچه پیرامتن ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در خوانش رمان شطرنج با ماشین قیامت، شاهد دوگانگی ای هستیم که نه تنها در مضمون و تصاویر متن، بلکه در تصورات راوی و شخصیت های داستان نیز نمود یافته است. این داستان از یک سو با موضوع جنگ هشت ساله ایران نوشته شده و قاعدتاً باید دنباله رو آثاری باشد که با اندیشه ای دینی، شهادت را مرگی شامخ و قهرمانی و حاصل انتخاب انسان برای سعادت ابدی می پندارند و از سوی دیگر شاهد مفاهیم پوچگرایانه و جبرباوری هستیم که جنگ و اصولاً آفرینش را محصول سلطه قضا و قدر الهی می شمرد. این موضع نامتوازن در پیرامتن های رمان تشدید شده است. در نظریه ژرار ژنت، پیرامتن به تمام آن عناصری اطلاق می شود که پیرامون یک متن به وجود می آیند و در شکل دهی به معنای متن، نقش مؤثر دارند. پیرامتن های درونی رمان شطرنج با ماشین قیامت، یعنی نام رمان، طراحی روی جلد و سرنوشته ها، گویای جهتگیری جبراندیش و ضدجنگ داستان است؛ حال آنکه پیرامتن های بیرونی، مانند اظهارنظرهای نویسنده در مصاحبه ها، گزارش های خبرگزاری های وابسته به حاکمیت و عناصر تبلیغاتی انتشارات سوره مهر، این کتاب را در ردیف آثار ارزشی و معادباور دفاع مقدس معرفی کرده اند. بخشی از این دوگانگی به نحوه پایان بندی داستان مربوط می شود و بخشی نیز به فعالیت های خارج از متنِ نویسنده، مانند انتخاب بنگاه نشر سوره مهر که به چاپ کتاب های ایدئولوژیک شهرت دارد. به نظر می رسد دوگانگی مذکور، برخاسته از بصیرت دوگانه نویسنده در وجود طیف های متنوع خواننده و تلاش او برای جلب رضایت همه مخاطبان و تسهیل امر چاپ کتاب، صورت گرفته است.
بازنمود هویت زنانه در مجموعه داستان حتی وقتی می خندیم فریبا وفی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله کوشیده است تا با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان نورمن فرکلاف به بررسی مجموعه داستان های کوتاه فریبا وفی با عنوان حتی وقتی می خندیم بپردازد. در رویکرد فرکلاف یک متن در سه سطح مختلف بررسی می شود. این سه سطح عبارت اند از: 1. سطح توصیف که مبتنی بر تحلیل صوری، دستوری، واژگان، ضمایر، وجه افعال و قیود است. 2. سطح تفسیر که متن را براساس بافت موقعیت و عوامل بینامتنی تحلیل می کند. 3. سطح تبیین که به توضیح چرایی تولید متن و بررسی گفتمان غالب و ایدئولوژی و قدرت حاکم بر متن می پردازد. نگارنده پس از تحلیل متن داستان ها در هر سه سطح به نکات زیر دست یافته است: 1. توصیف ها و به کارگیری واژگان «زن» و «شوهر» و بسامد بالای وجه اخباری در افعال و قیود، نشان دهنده پایبندی نویسنده به حقیقت گزاره های داستان است؛ 2. کاربرد فراوان ضمیر «ما» مبین هم ذات پنداری نویسنده با همه زنان است. 3. در سطح تفسیر این مجموعه تحت تأثیر دیدگاه های فمینیستی نویسندگانی چون ویرجینیا وولف و سیمون دوبووار به وضعیت موجود زندگی زنان معترض است. 4. در سطح تبیین روشن می شود که دنیای زنانه داستان ها به طرز معناداری وابسته به مردان و قدرت پدرسالار است. زنان داستان های کوتاه فریبا وفی گرچه در دنیای امروز زندگی می کنند و از نظر ظاهری از قیدوبندهای جامعه سنتی رها شده اند، درواقع ازنظر روحی و اجتماعی تحت سلطه مردان و سنت های مردسالارند، به طوری که هویتشان در گرو حضور یک مرد مانند شوهر، برادر و نظیر آن است.
گفتمان در داستان «مسجد مهمان کش» مثنوی با تکیه بر آرای «میشل فوکو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبان و گفتمان، دو عنصر مهم زندگی هستند که گاه موجب زایش عناصر دیگری می شوند. از جمله این عناصر، مقولة «قدرت» است که به نوبة خود موجد برخی فرآیندهای دیگر مانند «تهدید»، «مقاومت»، «ملامت» و «وحشت» می شود. مولانا جلاالدین محمد بلخی، شاعر بنام قرن هفتم هجری، توانسته است در خلال اشعار عارفانه، گفتمان های فرهنگی، سیاسی و عقیدتی عصر خود را هنرمندانه و نامحسوس از زبان اشخاص داستان های مثنوی بیان کند. هدف و قلمرو اصلی این تحقیق، بررسی یک نمونه از داستان های مثنوی مولانا از دیدگاه تاریخ گرایی نوین و روشن کردن ویژگی و کارکردهای آن در محدودة تعریف جدیدی است که میشل فوکو - فیلسوف فرانسوی - از آن ارائه می دهد. گفتمان های بحث شده در این جُستار، نشان دهندة تکثر قدرت در متن داستان مورد مطالعه و به تبع آن در زمان مولوی است. زبان نیز مانند ابزار قدرت در روابط شخصیت های داستان و جامعه، عامل اقتدار به شمار می آید. در این میان خرافه پرستی و خرافه بافی، پررنگ ترین گفتمان بوده، رمز اصلی داستان «مسجد مهمان کش» به شمار می آید. بر مبنای گفتمان مورد مطالعه، مولوی در دیاری به سر می برد که غبار تیرگی ها، فضای جامعه را در برگرفته بود. این حکایت رازآمیز، حساسیت مولوی را نسبت به چنین فضایی آشکار کرده است.