مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
۱۹.
مار
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو به بررسی ریشه های اسطوره ای تشبیه زلف به مار و لب به شفاخانه در بیت «دل ما را که ز مار سر زلف تو بخست / از لب خود به شفاخانه تریاک انداز» از حافظ می پردازد. این جستار بر مبنای دیدگاه یونگ نوشته شده است؛ دیدگاهی که به وجود تصویرهای اصلی و آغازین (کهن الگو) در ضمیر ناخودآگاه جمعی افراد بشر اشاره دارد. یونگ معتقد به انتقال موروثی افسانه ها و اسطوره ها بود و آن را علت مشابهت افسانه ها و رؤیا و حتی وجود نمادهایی مانند نمادهای باستانی در بیماران روانی عصر ما می دانست. این کهن الگوها معمولاً در آثار شعرا و نویسندگان و هنرمندان نابغه تجلی پیدا می کنند؛ بنابراین وجود فواصل تاریخی و جغرافیایی، مانعی برای تجلی اسطوره های ملل مختلف در رؤیا، هذیان و هنرهای تصویری ایجاد نمی کند.
دگردیسی خون به مار در گرشاسب نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایات اساطیری همواره با اشارت ها و دلالت هایی رمزگونه و نمادین با اموری شگفت همراهند و این شگفتی ها در منطق اسطوره ، چیزی جز باورها، امیال و آرزوهای دیرین انسان هایی کهن برای رهایی از ابهامات و پیچیدگی های هستی نبوده است؛ یکی از این امور شگفتی زا، دگردیسی موجودات و پدیده ها به یک دیگر است که خود حاصل خلاقیت هایی کهن و نشان گر تجلّیات گوناگون روانی، اجتماعی، زبانی، زمانی و مکانی انسان ها در دوره های باستانی است. این دگردیسی ها گاهی در متون حماسی جلوه هایی خاص به خود می گیرند. در «گرشاسب نامه»ی اسدی طوسی نیز یکی از این دگردیسی ها، پیدایی «مار» از «خون» آدمیان در روایت «بنای سیستان» است. این جستار بر آن شده است تا با استناد به پاره ای از قراین و شواهد و تحلیل آن ها، رازوارگی این شگفتی را بازنماید؛ تلاشی که می تواند آفرینش «مار» از «خون» را با برخورداری از مفاهیمی تمثیلی و گاه پارادوکس گونه هم چون بقا، اقتدار، حیات، استحکام و نیز، دژمنشی های سالارمدارانه تبیین کند. انعکاس این پدیده در گرشاسب نامه ی اسدی طوسی گواهی بر اصالت و قدمت این منظومه ی عظیم حماسی است و خود مجملی است از تفصیل های رازناک در اساطیر کهن ایرانی.
واکاوی چند کهن الگو در آثار ابوتراب خسروی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کهن الگوها (به زعم یونگ) عناصرِ ساختاریِ اسطوره سازی هستند که همواره در روانِ ناهشیار بشر وجود دارند و زمینه ای برای نشان دادنِ واکنش های مشابه به محرک های معیّن اند. حضور کهن الگو در هر متن ادبی، به نوعی سبب دسترس پذیرشدنِ پنداره های ازلی به شیوه ای هنرمندانه می شود. ابوتراب خسروی از نویسندگانی است که در آثارش توجه زیادی به اساطیر و کهن الگوها دارد و تکرار مضامین اسطوره ای در داستان هایش از ویژگی های سبکی قلم اوست؛ چنان که در سه مجموعه داستان کوتاه (هاویه، دیوان سومنات، و کتاب ویران) و دو رمانش (اسفار کاتبان و رود راوی) برخی از این نمادها را با بسامد بالا به کار گرفته است.
با توجه به ویژگی های قلم خسروی، که او را در جرگة نویسندگان مدرن و پسامدرن امروزِ ایران زمین قرار داده است، بررسی این نماد ها می تواند پرده های بیش تری را از پیش چشم مخاطبان او کنار زند؛ زیرا این نمادهای اسطوره ای به داستان های خسروی ژرفای معنایی بخشیده است.
در این مقاله نمادهای اسطوره ای کلمه، درختان همیشه سبز (سرو و کاج) و تاک، و ماه و مار (به شیوة تحلیلی توصیفی) بررسی شده و از باب نمونه، تمام داستان «ماه و مار» خوانش کهن الگویی شده است. نتایج این بررسی نشان می دهد این نمادها نه فقط در چهارچوب معنای ایرانیِ اسطوره ایِ خود، بلکه در معنای جهان شمول کهن الگویی به کار گرفته شده و در متن داستان ها خوش نشسته اند.
تحلیل تطبیقی اسطوره ضحاک ماردوش (براساس رهیافت های مبتنی بر سنت کهن قربانی برای خدایان ماردوش جهان زیرین)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ضحّاک محوری ترین موجود اهریمنی شاهنامه و معادل اژی دهاک اوستایی و اژدهای سه سر هند و ایرانی است که یکی از بارزترین موجودات زیان کار در نوشته های مزدیسنا بشمار می رود. تفسیرهایی متعدّد از اسطورة ضحّاک انجام شده است که با توجّه به تازی بودن ضحّاک در شاهنامه و یک سان پنداشتن دشت سواران نیزه گذار با صحاری عربستان، برخی از تفسیرها اسطورة ضحّاک را یادمانی از پیکارهای مهاجران با تیره های سامی نژاد چون آشوری ها، سومری ها و بابلی ها دانسته اند. در این جستار، ضمن نقد تفسیرهای دیگر، نشان داده شده که اسطورة ضحّاک می تواند با اسطورة خدای ماردوش زیر زمین در فرهنگ های بومی فلات ایران و سرزمین های مجاور مربوط باشد. مطابق این اسطوره، بهترین جوانان، قربانی خدای مالک دوزخ (قعر زمین) می شدند و اسطورة اژدهاکشی، نه یادمانی از یک نبرد تاریخی، که نمادی برای پایان این سنت خونین پیشاتاریخی بوده است
تحلیل تقابل طاووس و مار در داستان رستم و اسفندیار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تراژدی رستم و اسفندیار، دو بیت آمده که نقش بسیار کلیدی و ساختاری در فهم داستان مورد نظر دارد. از آن جا که داستان یادشده، به طور مستقل یکی از شاه کارهای ادبیات فارسی به شمار می رود و یکی از شاخصه های شاه کاری آن به تجلی و حضور قطب های روبارو یا متقابل وابسته است؛ دو بیت مورد نظر، با چنین بافت و ساختاری، پیوندی معنادار و تنگاتنگ دارد. با جست و جویی که در میان کتاب ها، مقاله ها و جستارهای شاه نامه پژوهان صورت گرفت، هیچ کدام از آن ها تا کنون، چنان که باید به مفهوم تقابل طاووس و مار در آن دو بیت یاد شده، اشاره نکرده اند. در این مقاله، ضمن تفسیر دو بیت مورد نظر، کوشش شده است تا رابطه ی علیت بیت های یادشده با کلیت داستان از یک سو و از سویی دیگر خوانش مفهوم تقابلی با نظرداشت ساختار تقابل ها در نظریه پردازی جدید، مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد.
بررسی تصاویر مار، اژدها و متعلقات آن ها در غزل های مولوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۳۹۹شماره ۸۳
101 - 136
حوزه های تخصصی:
موضوع مقاله حاضر بررسی تصویرهای مار، اژدها و متعلقات آن ها در دیوان شمس است که مولانا به وسیله آن ها بسیاری از مفاهیم انتزاعی را برای مخاطبان می شناساند. برای این منظور، ابتدا مطالب مقدماتی با عنوان های تجربه و تصویر، مفاهیم و تصاویر شعری و نیز تصاویر حیوانی در شعر تبیین شده است. در بخش اصلی پژوهش، رابطه 24 مشبه نظیر معشوق، عاشق، انسان، مانع، دوگانگی، جهان، نفسانیات، رنج و بلا، گرفتار بلا، هجران، زبان، امل، سیم و زر، شب، غذا، نومیدی، عنایت حق و... با مشبه به محدود مار و اژدها همراه با 25 مورد وجه شبه نو از قبیل نابودگری، بی قراری، گزندگی، ممانعت، تعلّق داشتن، دوگانگی، بی تعلّقی، تواضع و تسلیم، زندگی و مرگ، نیرومندی، دون همّتی، پلیدی، هیجان و آبستنی، حرکت و تلاش و... مجسم و عینی شده است که از حفظ الگوهای عمیق اساطیری، مذهبی و عرفانی مولوی حکایت دارد. از آنجا که تصاویر اژدها و مار در دیوان شمس، حامل و متضمن معانی دوگانه مثبت و منفی، سرکشی و تسلیم، لطف و قهر، امید و نومیدی، رنج و خوشی و... است از تجارب والای روح و درونِ پردغدغه و هیجان زده مولانا و نیز کمال نگری، وسعتِ اندیشه، بهره گیری از تناقض گویی و خوش بینی وی حکایت دارد. خواننده از راه مواجهه با دیدگاه مثبت مولانا نسبت به «مار» برخلاف تجربه پیش پاافتاده، متوجه نگرش حکیمانه این شاعر بزرگ مبنی بر سودمندی و لازم بودن همه موجودات در نظام احسن الهی می شود.
حیوانات در آثار سعدی
حوزه های تخصصی:
تحلیل نظریه بینامتنیت در داستان مار و مرد سیمین دانشور
حوزه های تخصصی:
ادبیات موجودیتی زنده و پویا دارد و در مسیر پویش خود ناگزیر از اقتباس، ترکیب، تأثیر، تأثر و بازآفرینی است. بنابراین آثار ادبی با هم تعامل دارند و ناگزیر آفرینش هر متنی با تکیه بر میراث ادبی و متون قبل از آن، صورت می گیرد. کمتر اثری را می توان یافت که با متون دیگر ارتباط و یا حداقل نظری به آنها نداشته باشد. شعرا و نویسندگان، خود به این نکته اذعان داشته اند که مضامین و موضوعات گفتنی، قبل از ایشان گفته و یا نوشته شده است و از این نظر کار، بر آنان مشکل شده است. ژولیا کریستوا نظریه ی بینامتنیت را برای هر نوع ارتباط میان متن های گوناگون مطرح کرد و پس از آن ژرارژنت با بررسی مطالعات او این نظریه را گسترش داد. موضوع این مقاله بررسی مصادیق بینامتنیت در داستان زیبای مار و مرد اثر سیمین دانشور بر پایه ی نظریه ی بینامتنیت، است.بنابراین کوشیده ایم رابطه ی میان متن این داستان با متن های پیش از آن را بیابیم و تحلیل کنیم. بنابراین ابتدا نگاهی گذرا به نظریه ی بینامتنیت و تاریخچه ی آن در متون افکنده ایم و سپس خلاصه ی داستان را آورده و سرانجام متن این داستان را با تکیه بر نظریه ی ژرارژنت، تحلیل کرده ایم. هدف از این تحلیل نشان دادن میزان و چه گونگی تعامل داستان «مار و مرد» با آثار و آگاهی های بیش از آن است. روش نقد و بررسی نیز طبق نظریه ی بینامتنیت ژنت خواهد بود.
تحلیل مفاهیم اساطیری و نمادین درخت در مرزبان نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درخت از همان آغاز خلقت به نوعی با زندگی انسان پیوند خورده و در اساطیر، آیین ها و باورهای مردم نقش مهمّی داشته است؛ و به دلیل ارتباط ادبیات با اساطیر در متون ادبی نیز بازتاب داشته است؛ یکی از متون ادبی فارسی که درخت بازتاب وسیعی در داستان های آن داشته مرزبان نامه است. در این مقاله مفاهیم اساطیری و نمادین درخت در مرزبان نامه مورد بررسی قرار گرفته است. فرض نویسندگان بر این بوده است درخت در داستان های مرزبان نامه علاوه بر کارکرد ادبی، دارای کارکرد اساطیری و اعتقادی و آیینی است. مبتنی بر ایده مذکور و با تحلیل محتوایی داستان ها این فرضیه اثبات شده است؛ با این توضیح که دَه ویژگی اساطیری درباره درخت در مرزبان می توان مشاهده کرد؛ از قبیل درخت کیهانی، اشراق (آگاهی بخشی)، شفادهی و درمان بخشی، ارتباط درخت با پریان، ارتباط با مار، نقش درخت در تعیین سرنوشت، پناهگاه بودن درخت، ارتباط درخت با نسب شناسی، پرستش درخت، سخنگویی درخت. کاربرد گسترده مفاهیم اساطیری درخت در مرزبان نامه فرضیه تألیف شدن کتاب در عهد ساسانیان و در زمان انوشیروان ساسانی را تقویت می کند. به علاوه مقدس و محترم بودن درخت در نظر انسان ها و حضورش در زندگی آنها ناشی از نیاز انسان ها به درخت به عنوان منبع غذایی و دارویی بوده است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی و از نظر فضای انجام کار کتابخانه ای است.
کیفیت شناسی واژه زقوم در قرآن با تکیه بر مفسّرین فریقین
هر زقّوم- درختی بدمنظر- تلخ مزه- بد بو و جز زشت ترین درختان محسوب شده، درختی است در جهنم که دوزخیان از آن خورند- پرده برداری ازهویت گیاهی که در قعر جهنم رشد کرده و احتمال دارد مرزوق خیلی از اشخاص گنهکار- به عنوان غذای اصلی آنان شود - اهمیت و ضرورت دارد- جستار بیشه رو با روش توصیفی- تحلیلی به مسئله مد نظر پرداخته. نتیجه آنکه: برخی اعتقاد به انحصاری بودن گیاه بر اقشار خاص دارند- گروه خاصی از علماء، شجره ملعونه ذکر شده در قرآن را با زقوم جبهه گیری کرده اند، قسمی از مفسران اصرار بر تعدد بذیری آن در جهنم دارند- برخی به بررسی جنسیت آن پی بردند و بعضی از کتب تفسیری، شکوفه های درختی زقوم را به نماد هایی همچون- نفرت- قباحت و برخی به مار های افعی وصف- عده ای هم به مرتبط ساختن آن با خرما یمنی و آفریقایی بسنده کرده اند.
مفاهیم تمثیلی و نمادین مار در آثار حماسی، غنایی و عرفانی (با تکیه بر شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی و مثنوی مولوی)
حوزه های تخصصی:
نماد علامت، اشاره، کلمه، یا چیزی است که یک ویژگی چنان در آن بارز باشد که بتوان آن را نماینده ی آن ویژگی دانست و هدف از کاربرد آن، انتقال پیامی ورای مفهوم ظاهری خود است. این پژوهش با روش کتابخانه ای و شیوه ی توصیفی تحلیلی نوشته شده است و هدف آن بررسی تطبیقی مفاهیم تمثیلی و نمادین مار در آثار حماسی، غنایی و عرفانی (با تکیه بر شاهنامه ی فردوسی، خمسه ی نظامی و مثنوی مولوی) است. ابتدا مفاهیم تمثیلی و نمادین این جانور در حیطه های حماسه، غنا و عرفان بیان می شود. سپس درصد تطبیق مفاهیم تمثیلی و نمادین در دو یا هر سه اثر و درصد کاربرد مفاهیم نمادین مار در هر اثر تعیین می گردد. نتیجه ای که از این مقاله به دست آمده، این است که 5/37 درصد مفاهیم مار (فرومایگی، آزاررسانی و پیچش) در هر سه اثر و 5/37 درصد (قدرتمندی، پاسبانی و تاریکی) در دو اثر مطابقت دارند؛ 25 درصد مفاهیم نیز فقط در یکی از سه اثر به کار رفته اند. نیز 5/12 درصد مفاهیم در حیطه ی حماسی و 25 درصد مفاهیم در حوزه ی عرفانی است. برای مار هیچ مفهومی در حوزه ی غنایی نیامده است. 5/62 درصد مفاهیم در دیگرحیطه ها می گنجند.
ماهیت شناسی نقش مایه "مار" در قالی های ایرانی با نگاهی به اندیشه جهان شناختی اسلامی
منبع:
رج شمار دوره اول پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲
53 - 68
حوزه های تخصصی:
یکی از نقوشی که دارای معنا و مفهومی انتزاعی بر روی آثار تمدن های کهن است نماد مار در اشکال مختلف است که باگذشت قرن ها بار دیگر بر روی قالی های اسلامی نمود یافته است. مشهود است که در گذر زمان با تغییر فرهنگ ها، مذاهب، سیاست ها و... به تناسب آن نیز معنا و مفهوم نمادها دچار تحول گردیده و در هر زمان با توجه به بسترهای تاریخی خود معنا می یابند. بنابراین نماد مار نیز همچون دیگر نمادها در دوره های مختلف همچون پیش ازتاریخ، تاریخی و اسلامی مکرراً با مفاهیم متفاوتی تجلی یافته است؛ گاه با نقشی مثبت و گاه با نقشی منفی، به گونه ای که در دوره پیش ازتاریخ و عیلامی با نقشی مثبت و ایزد گونه ظاهر می شود، با ورود دین زرتشت با نقشی منفی ترسیم شده و در دین میترایی بار دیگر با ظاهری مثبت تجلی می یابد. این روند تغییر معنایی را تا دوره اسلامی شاهد هستیم. آنچه در این پژوهش مطرح است آن است که در اسلام همچون ادیان مسیح و یهود، مار موجودی منفی تصور می شود. بنابراین چگونه می توان استفاده این نقش در قالی های اسلامی و انطباق آن با باور مذهبی اسلامی را معنا بخشید؟ بر این اساس در این مقاله سعی شده با روش تحلیلی- تطبیقی به بررسی و مطالعه آثار به جای مانده از دوران تاریخی و همچنین متون کلاسیک فارسی – اسلامی و قرآن کریم پرداخته تا به درک و شناختی درست از معنا و مفهوم نماد مار در قالی های اسلامی و چگونگی پذیرش این نقش مایه در بافت مذهبی اسلامی دست یابیم.
تحلیل نمادشناسانه و کهن الگویی اسطورۀ نبرد هوشنگ و مار سیاه در شاهنامۀ فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در جوامع مختلف، نمادها و کهن الگوها مهم ترین عناصر ساختاری اسطوره ها را تشکیل می دهند. در اسطوره شناسی ایرانی نیز نمادها و کهن الگوها نقش بسیار مهمی برعهده دارند. اسطورۀ نبرد هوشنگ با مار سیاه یکی از روایت های اسطوره ای است که در شاهنامه نقل شده و نمادها و کهن الگوهایی را در خود جای داده است. به نسبت اهمیت این روایت اسطوره ای، دربارۀ آن پژوهش های چندانی صورت نگرفته است. بررسی ریشه های اسطوره ای و نمادها و کهن الگوهای موجود در این روایت، با کشف بسیاری از رازهای تاریخی ایرانیان باستان همراه است.پژوهش حاضر به روشی توصیفی تحلیلی و براساس داده های کتابخانه ای تدوین شده است. هدف این پژوهش تحلیل اسطورۀ نبرد هوشنگ و مار سیاه با استفاده از نماد و کهن الگوست. نتایج به دست آمده از آن حکایت دارد که در این اسطوره، مار سیاه جهانسوز نمادی از شرارت و نابودگری و بی نظمی جاویدان است که در برابر هوشنگ، یعنی نماد خیر و دادگری و نظم و آبادگری قرار می گیرد. حاصل این نبرد، رانش مار اهریمنی و کشف آتش و جشنی است که با برتری بر این مار و کشف آتش ارتباط مستقیم دارد. در این اسطوره، کهن الگوهایی همچون نبرد خیر و شر، نبرد قهرمان با مار و اژدها، آتش و رانش اهریمنان، جشن و... درخور مشاهده و بررسی است.
تحلیل نشانه شناسی «مار» در شعر «من آن روز می گفتم ...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریه مایکل ریفاتر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هر شعر فاخری یک ایده مسلّط دارد .شاعر این ایده مسلّط را در لابه لای ساختار شعر یا یک جمله و گاهی حتّی یک واژه در درون شعر پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایده مسلّط شعر را شناسایی کند. آیا سیمین بهبهانی در سرایشِ شعرِ «من آن روز ...» از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ برای رسیدن به پاسخ به نظر می رسد؛ بهره مندی از نظریه نشانه شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریه دیگری مناسب تر باشد. مقاله حاضر بر مبنای نظریه نشانه شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی، شعر سیمین را بررسی کرده است. پس از بررسیِ عناصر غیر دستوریِ شعر مذکور، نتایجِ تحقیق بیانگر آن است که انباشتهایی با معنا بنِ «مار»، «ضحّاک» و «ترس» در شعرِ «من آن روز...» بسامد بالایی دارد. با بررسی منظومه های توصیفیِ شعر، خوشه های استعاری با هسته های «جامعه سنتی»، «خوی اهریمنی» و جامعه شبه مدرن» به دست آمد و به کمک همین خوشه های استعاری، هیپوگرامهای شعر نیز مشخص گردید که مهم ترین آنها عبارتند از: مار نماد خوی اهریمنی انسانهاست که در نظامهای مرد سالار بیشتر در وجودِ جنس مذکّر تجلّی می یابد. هم چنین مقایسه انباشتها، منظومه های توصیفی و هیپوگرامها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان این مقاله ایجاد کرد: خوی اهریمنیِ نظامِ مرد سالار در جوامع سنتی از طریق بازیهای فولکلوریک، ستم پذیری را به دخترانِ جامعه القا می کند. در جامعه شبه مدرن آموزشِ ستم پذیری با روشهای مدرن تری مانند نمایش، طناب بازی و ... ادامه می یابد.
باژگونی مفهوم یک نماد (بررسی کهن الگوی مار در ایران و سرزمین های همجوار)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۰ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۳
25 - 34
حوزه های تخصصی:
این نوشتار تلاش دارد با نگاهی بر اساطیر و باورها و نیز نقشمایه های به جای مانده بر روی آثار هنری، بازنمایی کهن الگوی مار را در هنر ایران و سرزمین های همجوارش (میان رودان، مصر، هند و یونان باستان) از آغاز تا هزاره نخست پ.م پیگیری کند و در این راه با پژوهشی تطبیقی و تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای و موزه ای، به پی جویی ارتباط میان این فرهنگ ها بپردازد. به نظر می رسد مفهوم بن مایه مار در این سرزمین ها طی چند هزار سال دگرگون و حتی باژگونه شده است. از این رو بررسی این انگاره، برای آگاهی از چگونگی تغییر رویکرد انسان به نمادهایش در گذر زمان ضروری به نظر می رسد. مار که در هنر پیشاتاریخی این سرزمین ها نقشی ایزدی، بارورکننده، شگون مند و حفاظت گر دارد و نگاهبان آب ها و دارایی ها است، در اندیشه مردمان هزاره نخست پ.م و پس از رواج ادیان تاریخی سامی و آریایی به تدریج به نیروی اهریمنی تباه کننده می پیوندد. نگارنده با کاوش در اسناد تاریخی، این جایگزینی را به سبب تبدیل ساختار مادرمرکز به پدرمرکز در جامعه ساکن در این سامان می داند. برای یافتن مفاهیم پنهان در پس کهن الگوی مار به نقش این جانور بر روی آثار بازمانده از خاور کهن پرداخته و سپس به یاری نوشتارها و اساطیر، معنای این بن مایه بازخوانی می شود.
واکاوی دیگری از ترکیبِ «پری مار» در بیتی از حدیقه الحقیقه سنایی با بهره گیری از اساطیر و افسانه های عامیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
«پری مار» ترکیبی غریب است که سنایی غزنوی و خاقانی شروانی با استفاده از آن، معشوقکانِ زیبا رویِ دیوسیرت را به آن تشبیه کرده اند. برخی شارحین و مفسرین اشعار این دو شاعر، بی هیچ توضیح و تفسیری، از کنارِ این ترکیب گذشته اند؛ آن دسته از شارحینی نیز که در توضیح و واکاویِ آن کوشیده اند، معنای درست و به قاعده ای از «پری مار» به دست نداده اند و گویی در تحلیل آن، دچار ابهام و سردرگمی شده اند. به باورِ نویسنده این جستار، ترکیبِ «پری مار»، سرنوشتی اسطوره ای و افسانه ای را از سر گذرانیده است؛ زیرا با بررسی اساطیر و افسانه ها، می توان بر آن بود که سرنوشت پریان (زن ایزدانِ کهنِ کامکاری و باروری) و ماران، از کهن ترین زمان ها، به عللی مانند قمری بودنِ آنها، پیوندشان با زایندگی و کامکاری، ارتباطشان با جادوگری، و پیوستگی شان با آب، به هم گره خورده و در پیوند بوده است. این ارتباط که حتی پس از دین آوریِ زرتشت و اصلاحات دینی او ادامه می یابد، سبب شده است ترکیبی اساطیری به نام «پری مار» در قالب یکی از «اسطوره های ترکیبیِ پیکرگردانی» ایجاد شود که هم نماد زیبایی و کامرانی و هم نمادی اهریمنی است؛ و سنایی معشوقکان کامران و شهوت ران را به آنان تشبیه کند.
جایگاه الهه مادر در فرهنگ مردم کردستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۰ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۴
549 - 575
حوزه های تخصصی:
حوزه فرهنگی کردستان سرزمین نخستین آیین ها و نظام های انتزاعی است که در نخستین طلیعه های خود با ویژگی زنانه و ارج مقام الهه مادر پیوند خورده است. جایگاه زن در کردستان دو وجه متناقض دارد؛ در ادبیات و نظام اجتماعی کنونی تا حدی شاهد نظام و ایدئولوژی مردسالار هستیم، اما زمانی که ریشه های آیینی و مذهبی فرهنگ کُرد را مطالعه می کنیم، با شواهد مربوط به نظام مادرسالاری و تقدس الهگان و به تبع آن جایگاه معنوی و مقتدر زن مواجه می شویم. از ویژگی های انواع آثار مادی و غیرمادی الهه مادر آن است که به شدت وجه نمادین و انتزاعی دارد. این نمادها وجه ترکیبی دارند و در طول اعصار متحول شده اند و امروز نیز بن مایه های اصلی ادبیات غنی و هنرهای سنتی کُردها را به خود اختصاص داده اند.
«تجلّی اشارات عرفانی حضرت آدم(ع) در آثار عطّار»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در قرآن مجید، بخش زیادی از مفاهیم در قالب نماد و تمثیل بیان شده است. وجود این تمثیل ها در حقیقت نزدیک کننده هر چه بیشتر مفهوم به ذهن مخاطب است. داستان های عرفانی نیز که غالباً صورتی تمثیلی یا تأویلی دارند، از این سبک قرآن به ویژه در تأویل داستان های قرآنی بهره برده اند. یکی از داستان های رمزی در قرآن کریم، داستان حضرت آدم (ع) است که عرفا در آثار خویش به اشارات آن توجه کرده اند و به طور صریح یا غیر صریح به رمز گشایی از آن پرداخته اند. هدف اصلی این مقاله، پژوهش پیرامون تجلّی اشارات عرفانی حضرت آدم در آثار عطّار است. دراین پژوهش به داستان آدم (ع) در قرآن و تورات پرداخته ایم؛ همچنین چگونگی این داستان در مقولاتی چون آفرینش آدم، کارنامه شیطان، میوهممنوع، و توبه آدم همراه با شواهد شعری بررسی شده است. تحلیل داده های پژوهش نشان داده است که آدم رمز عقل کل و حوا رمز نفس کل است و در این داستان مار، شیطان و طاوس از موانع سیر و سلوک اند که به تفصیل بدان پرداخته شده است.
تحلیل نشانه شناسی «مار» در شعر«من آن روز می گفتم...» سیمین بهبهانی با تأکید بر نظریه مایکل ریفاتر(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
هر شعر فاخری یک ایده مسلّط دارد که بر سراسر اثر سایه افکنده است. شاعر این ایده را در لابه لای فرم و ساختار، یک جمله و یا یک واژه پنهان می کند. بعد با هنرمندی برخی واژه ها را نشان دار می کند تا مخاطب از طریق آنها ایده مسلّط را شناسایی نماید. آیا سیمین بهبهانی در شعرمن آن روز... از این کارکردِ هنری بهره برده است؟ به نظر می رسد؛ برای رسیدن به پاسخ مناسب، بهره مندی از نظریه نشانه شناسی مایکل ریفاتر بیش از هر نظریه ای مناسب است. با توجّه به این سنخیّت، مقاله حاضر بر مبنای نظریه نشانه شناسی این اندیشمند و با روش توصیفی- تحلیلی شعر سیمین را بررسی نموده است. پس از بررسیِ عناصر غیر دستوری نتایج بیانگر آن است که انباشت هایی با معنا بنِ مار، ضحّاک و ترس با بسامد بالادر شعر حضور دارند. پس از بررسی منظومه های توصیفی با رویکرد خوشه های استعاری و با هسته های جامعه سنتی، خوی اهریمنی و جامعه شبه مدرن هیپوگرام های شعر مشخص شد که مهم ترین آنها عبارت بودند از: مار نماد خوی اهریمنی انسان هاست و در نظام های مرد سالار، بیشتر در وجود جنس مذکّر تجلّی می یابد. هم چنین مقایسه انباشت ها، منظومه های توصیفی و هیپوگرام ها با رویکرد بینامتنیّت، ماتریس ساختاری زیر را در ذهن نویسندگان ایجاد کرد: خوی اهریمنی نظامِ مرد سالار در جوامع سنتی از طریق بازی های فولکلوریک، ستم پذیری را به دختران القا می کند. در جامعه شبه مدرن آموزشِ ستم پذیری با روش های مدرن ادامه می یابد. تا وقتی که این خوی اهریمنی در ذهنیت جامعه وجود داشته باشد، ترس زنان ادامه دارد.