جستارهای زبانی (پژوهش های زبان و ادبیات تطبیقی)
جستارهای زبانی دوره ششم مرداد و شهریور 1394 شماره 3 (پیاپی 24) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
همان گونه که از سوسور به بعد بر جای مانده است، معنای واحدها به شکل جوهره ای و ایجابی در خود واحدها نمی باشد، بلکه معنا اساساً جنبه ای افتراقی دارد. از این منظر همة بها به «ارتباط» داده می شود تا به تک تک واحدها یا واژه ها به شکلی مجزا. همین مسئله دربارة سوژه («من»/ «ما») و هویت او نیز صدق می کند: سوژه نیز با «تفاوت»، خود را تعریف می کند و برای نائل آمدن به هویتی مشخص به دیگری («او») نیاز دارد. بر همین اساس، لاندوفسکی الگوی کلی را مطرح می کند که شامل چهار استراتژی گوناگون دربارة وجوه متفاوت برخورد «خودِ» غالب ِمرجع (یک گروه غالب مرجع) با «دیگری» مغلوب است؛ الگویی که باید آن را به شکل ریشه ای برگرفته از «مربع معناشناسی» گرمَس دانست. این استراتژی ها عبارت اند از شبیه سازی، طرد، تفکیک و پذیرش هویتی. هدف اصلی این مقاله این است که نشان دهد می توان این الگو را در قلمرو ترجمه که فضای پر تنش برخورد زبان خود با زبان دیگری بیگانه است، پیاده کرد. اما پرسش اصلی این است که اساساً چگونه می توان الگوی هویتی لاندوفسکی را برای خوانش تازه ای از استراتژی های ترجمه به کار برد؟
بازنمود رویدادهای حرکتی در گفتار روایی کودکان فارسی زبان در نگرش شناختی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
براساس الگوهای واژگانی شدگی تالمی (2000b) زبان ها بسته به آن که شیوه و مسیر حرکت را در ستاک فعل یا تابع های آن رمزگذاری کنند، به دو ردة فعل محور و تابع محور تقسیم می شوند. فرض تالمی بر آن است که زبان های هندواروپایی، به استثنای زبان های رومی و پسایونانی، در ردة زبان های تابع محور جای می گیرند؛ چرا که شیوة حرکت را در ستاک فعل ادغام می کنند و مؤلفة مسیر را در قالب تابع فعل بیان می نمایند. در این پژوهش با استفاده از کلیپ های انیمیشن که در آن مسیر و شیوة حرکت به طور همزمان به نمایش درمی آیند، چگونگی رمزگذاری دو مؤلفة مسیر و شیوة حرکت در گفتار روایی کودکان پیش دبستانی فارسی زبان، بررسی و با گفتار بزرگسالان مقایسه شده است؛ سپس این پرسش به بحث گذاشته شده است که زبان فارسی، به عنوان یکی از زبان های هندواروپایی، در رده شناسی دوگانه می گنجد یا خیر. تحلیل داده های این پژوهش نشان می دهد که کودکان فارسی زبان هنگام بازگویی رویدادهای حرکتی، از همان الگویی بهره می گیرند که بزرگسالان برای رمزگذاری آن ها استفاده می کنند: مسیر حرکت را در ستاک فعل های مسیرنما ادغام می کنند و آن ها را همراه یا بدون تابع های مسیر (برای مسیرهای عمودی) و گروه حرف اضافه (برای مسیرهای افقی مرزگذر) به کار می گیرند. به این ترتیب تا آنجا که رمزگذاری مسیر در ستاک فعل یا تابع، مورد نظر است، زبان فارسی در گسترة پژوهش حاضر در ردة زبان های فعل محور جای می گیرد.
بررسی کنش گفتاری «استدلال» در زبان تبلیغات مجلات انگلیسی و فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت تبلیغات در به تصویر کشیدن زبان تفکرات غالب جامعه، پژوهش حاضر درصدد است تا به بررسی موشکافانة کنش گفتاری «استدلال» در زبان تبلیغات فارسی و انگلیسی مجلات بپردازد. بدین منظور، صد تبلیغ از مجلات انگلیسی و فارسی (پنجاه تبلیغ از مجلات فارسی و پنجاه تبلیغ از مجلات انگلیسی) که در ده سال اخیر به چاپ رسیده اند، مورد مطالعه قرار گرفتند. پس از آن که تبلیغ های ذکرشده به صورت تصادفی انتخاب و گردآوری شدند، از مدل تولمن (1958) برای تحلیل داده ها استفاده شد. نتایج آماری آزمون «کای دو» روی عناصر مختلف کنش گفتاری استدلال، تفاوت های معناداری میان تبلیغات فارسی و انگلیسی نشان داد. یافته های این پژوهش نشان داد استدلال های تبلیغات فارسی بر پایة «ادعا» استوار است؛ حال آن که تبلیغات انگلیسی بیشتر از «داده» استفاده می کنند. در پایان، دلایل فرهنگی که به نظر می رسد منجر به این تفاوت شده است، مورد بحث قرار گرفتند.
تأثیر بافت زمانی- مکانی بر تحلیل کنش گفتار؛ مقایسة فراوانی انواع کنش های گفتار در سوره های مکّی و مدنی قرآن کریم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی کنش های گفتار در متون مذهبی یکی از راه های درک لایه های پنهان کلام و شناخت تأثیر مورد نظر مبدأ کلام است. این پژوهش برای نخستین بار به بررسی و مقایسة کنش های گفتار در منتخبی از سوره های مکّی و مدنی قرآن کریم می پردازد. در این تحقیق توصیفی با روش تحلیل محتوا، شصت صفحه از قرآن کریم مشتمل بر سی صفحه از سوره های مکّی و سی صفحه از سوره های مدنی به روش تصادفی به عنوان نمونه انتخاب گردید. بر اساس نظریة کنش گفتارِ آستین و طبقه بندی پنج گانة سرل در مورد انواع کنش های گفتار، با در نظرگرفتن محتوا و مفاهیم سوره ها و آیات، فراوانی هر یک از انواع کنش های گفتار موجود در آن ها بررسی شد. نتایج نشان داد که پراکندگی و فراوانی انواع کنش های گفتار در سوره های مکّی و مدنی تفاوت قابل توجّهی دارد. بر این اساس، در سوره های مکّی کنش اظهاری بیشترین فراوانی را دارد و کنش های عاطفی، ترغیبی، تعهّدی و اعلامی در رتبه های بعد قرار دارند. امّا در سوره های مدنی، فراوانی کنش اظهاری به نفع سایر کنش ها کاهش یافته و در مقابل، کنش های ترغیبی و عاطفی و کنش های تعهّدی و اعلامی افزایش یافته اند. این آمار می تواند در مقایسة این دو نوع از سوره ها دارای پیامدهای تفسیری مهمّی باشد؛ از جمله این که بیان اخبار و معارف الهی و اسلامی در قالب کنش اظهاری در سوره های مکّی و در آغاز اسلام، حجم بیشتری از آیات را به خود اختصاص داده است؛ درحالی که کنش های گفتاری مربوط به اوامر ونواهی تشویقی و ترغیبی و تبشیر و انذار، در سوره های مدنی اولویت بیشتری دارد.
بررسی نشانه- معناشناختی ظرفیت های نمایشی تعزیه و تراژدی با رویکرد نشانه شناسی آنالوگ و دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تراژدی و تعزیه، دو سنت نمایشی کلاسیک محسوب می شوند که به دلیل ریشه داشتن در آیین و نیز وابستگی به مذهب، فرهنگ، اسطوره و لحن، قابل بررسی تطبیقی هستند. هدف از این پژوهش، بررسی ارزش ها و ظرفیت های نمایشی این دو گونة نمایشی در تطابق با یکدیگر است. در راستای این هدف، مؤلفه های مختلفی همچون روایت یا تقلید، شبیه و شخصیت، شیوة اجرایی، جلوه های کلامی، تزکیه و تأثیر بر مخاطب مقایسه می شوند.
در این مقاله درصدد پاسخ به این پرسش هستیم که چگونه می توان ظرفیت نمایشی تراژدی را بر تعزیه یا بالعکس (یکی را بر دیگری) رجحان داد؟ به نظر می رسد با استفاده از رویکرد نشانه- معناشناسی و نیز زیرمجموعه های آن، نشانه شناسی دیجیتال و آنالوگِ لویی ژان کلوه بتوان میزان تشابهات و اختلافات نمایشی این دو گونه را بهتر بررسی کرد. هدف دیگر از این پژوهش، نقدی بر پژوهش های تطبیقی موجود تعزیه با نمایش های تراژدی و حماسی است که به نظر می رسد از مهم ترین رکن تعزیه، یعنی شیوة اجرایی آن چشم پوشی کرده اند و ارزش های آن را نسبت به گونه های دیگر سنجیده اند.
بازنمایی جنسیت در متون دیداری کتاب های آموزش زبان انگلیسی به غیر انگلیسی زبانان از منظر نشانه شناسی اجتماعی تصویر؛ مطالعة موردی: American English File (2), Four Corners (2) & Interchange (2)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله بر آنیم تا چگونگی بازنمایی عامل جنسیت را در تصاویر کتاب های آموزش زبان انگلیسی American English File (2), Four Corners (2) & Interchange (2)مورد بررسی قرار دهیم. چارچوب نظری به کار گرفته شده در نگارش این مقاله، الگوی نشانه شناسی هلیدی و به دنبال آن، به طور مشخص، نشانه شناسی اجتماعی تصویر کرسو فان لیوون(2006[1996]) می باشد.
تولید متن، از جمله تصویر، یک عمل گفتمانی و در نتیجه، اجتماعی است. این کنش اجتماعی در مورد کتاب های درسی که برای زبان آموزان غیر انگلیسی زبان نوشته شده است، در سطحی فراتر، یعنی بینا فرهنگی عمل می کند. در نتیجه، پیوسته این مسئله وجود دارد که آیا ممکن است فرهنگِ مرکز، یعنی جامعة انگلیسی زبان، از طریق متون کتاب های درسی، ساز و کار های گفتمانی تولید کند که در آن دیگری ویژگی های غیر و غریب را پیدا کند و خود، طبیعی و آشنا تلقی شود؟
این پژوهش با بررسی تصاویر، متون و عناوین زبانی و حاشیة آن تصاویر، کاوش می کند که کتاب های آموزش زبان انگلیسی چگونه فرهنگ جامعة انگلیسی زبان را احتمالاً به عنوان فرهنگ بدیهی، طبیعی و اجتناب ناپذیر به تصویر می کشند و دیگران را به غیرهایی که فقط در صورت جذب در این فرهنگ، غیریت خود را از دست می دهند، تبدیل کرده و به تصویر می کشند. هدف اصلی این پژوهش این است که متون آموزش زبان انگلیسی را به طور گسترده، تحلیل کرده و کارکردهای متفاوت گفتمانی، اجتماعی و فرهنگی آن ها را بررسی نماید. همچنین بررسی نقش تصاویر در این عمل گفتمانی بینا فرهنگی، تفاوت های فرهنگی و چگونگی بازتاب آن ها در کتاب های درسی آموزش زبان انگلیسی، کارکردهای ایدئولوژیکی تصاویر و چگونگی وجه نمایی در تصاویر کتاب های درسی، اهداف فرعی این پژوهش را تشکیل می دهند.
تأثیر بازخورد تصحیح کننده بر پیشرفت جنبه های کلامی و فراکلامیِ نگارش: مقایسة بازخورد تصحیح کنندة کتبی و شفاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مطالعات فراگیری زبان دوم/ خارجی، همواره بر نقش مثبت بازخورد تصحیح کننده، چه از نوع کتبی و چه شفاهی، بر پیشرفت جنبه های مختلف زبانی تأکید شده است. یکی از حوزه هایی که بازخورد تصحیح کننده در آن مطالعه شده است، مهارت نگارش است. اما بیشتر این مطالعات به بررسی نقش بازخورد تصحیح کننده در پیشرفت ابعاد دستوری، واژگانی و نشانه گذاری متن پرداخته اند. بنابراین، هدف پژوهش حاضر مقایسة دو روش ارائة بازخورد تصحیح کنندة کتبی و شفاهی از نوع فرازبانی و بررسی تأثیر هر یک از آن ها بر پیشرفت جنبة کلامی و فراکلامی مهارت نگارش در زبان آموزان ایرانی می باشد. بدین منظور، زبان آموزانی در سطح متوسط انتخاب شده و به دو گروه تقسیم شدند. زبان آموزان سپس در پیش آزمون نگارش شرکت کرده و بازخورد تصحیح کنندة فرازبانی کتبی و شفاهی دریافت نمودند. به گروه اول، بازخورد فرازبانی کتبی و به گروه دوم، بازخورد فرازبانی شفاهی ارائه شد. در انتهای تحقیق، هر دو گروه از طریق پس آزمون با هم مقایسه شدند. نتایج نشان داد گروهی که بازخورد تصحیح کنندة شفاهی دریافت کرده بود، از لحاظ جنبة کلامی و نیز استفاده از نشانه های فراکلامی در نگارش، از گروه دیگر (دریافت کنندة بازخورد تصحیح کنندة کتبی) برتر بود. همچنین مشخص شد که نشانه های گذر و الزام آور به ترتیب بیشترین و کمترین استفاده را در هر دو گروه، پس از دریافت بازخورد تصحیح کننده داشته اند. می توان نتیجه گرفت در پیشرفت ابعاد کلامی و فراکلامی نگارش، بازخورد شفاهی بر بازخورد کتبی برتری دارد. این یافته ها محققان، مدرسان زبان و طراحان برنامه های درسی را یاری می نماید.
بررسی آوایی کاهش واکه ای در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی آوایی کاهش واکه ای در زبان فارسی می پردازد. کاهش دیرش و کیفیت واکه های زبان فارسی در موضع فاقد تکیه با بررسی الگوی تغییرات دیرش و فرکانس سازه های F1 و F2 در بافت های همخوانی مختلف مورد برسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که دیرش واکه های تکیه بر به طور منظم و مستقل از نوع واکه و بافت همخوانی نسبت به واکه های بدون تکیه بیشتر است. اما تغییرات فرکانس سازه ها تا حد زیادی وابسته به نوع واکه است. بیشتر واکه ها تغییرات فرکانسی کمی دارند و جهت گیری تغییرات آن ها به سمت مرکز فضای واکه ای صورت نمی گیرد. اما واکة /a/ تغییرات بیشتری داشته و جهت تغییرات آن نیز به سمت مرکز است. این نتایج هیچ یک از دو فرضیة تولیدی «مرکزی شدگی» و «کاهش بافتی» را در ارتباط با کاهش کیفیت واکه در زبان فارسی تأیید نمی کند و بالعکس، نظریة «پراکندگی شنیداری درک گفتار» را تأیید می کند. بر اساس این نظریه، توزیع یا بازتوزیع عناصر واجی در فضای آوایی یک زبان به گونه ای صورت می گیرد که تقابل شنیداری آن ها با یکدیگر به حداکثر میزان ممکن برسد.
بررسی آغازگر نشاندار و بی نشان در کتب زبان انگلیسی مقطع متوسطه در ایران، براساس رویکرد نقش گرای نظام مند هلیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
متخصصین علم آموزش زبان در طول تاریخ بر نظریات علم زبان شناسی تکیه داشته و جهت رسیدن به نتایج مطلوب تر از این یافته ها استفاده نموده اند. اما به نظر می رسد امر آموزش زبان در ایران، تاکنون چندان موفقیتی نداشته که متکی نبودن بر اصول علمی و کاربردی می تواند یکی از عوامل آن باشد. از زمان ظهور «نظریة نقش گرای نظام مند هلیدی» بررسی های علمی فراوانی بر این اساس، جهت کاربردی کردن آن در آموزش زبان انجام گرفته است؛ تحقیق حاضر نیز سعی نموده است کتب زبان انگلیسی مقطع متوسطه در ایران را از منظر فراتقش متنی نظریة نقش گرای نظام مند هلیدی بررسی کند و بسامد و نوع آغازگر متون خواندنی این چهار کتاب را مشخص نماید. آنچه پس از تحلیل 1303 بند موجود در منابع ذکرشده حاصل شد، نشان داد که تعداد و نوع بندها در این متون، تابع قاعده و روال خاصی نبوده و بر خلاف انتظار، نسبت بسامد بندهای با آغازگر نشاندار- که می تواند بر درجة مشکلی متن بیفزاید- از پایة پایین تر به بالا تر به بندهای با آغازگر نشاندار افزایش نداشته و حتی در پایة اول بیشتر نیز بوده است.
نشانگرهای تعدیل در کنفرانس های مطبوعاتی سیاسی رئیس جمهور دورة دهم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نشانگر تعدیل، یک راهبرد بلاغی است که سخنگو آن را در جهت عدم تعهد به گفته ای یا عضویت کامل در گروهی، یعنی تعدیل محتوا یا به منظور تعدیل نیروی غیر بیانی گفته به کار می برد. نشانگر تعدیل را باید به عنوان یک عمل عمدی تلقی کرد که سخنگو با انتخاب یک ابزار زبانی، ورای محتوای گزاره ای پیام، بر تعبیر گفته تأثیر می گذارد؛ چنان که محتوا یا نیروی آن را اصلاح می کند. نشانگرهای تعدیل علی رغم فقدان معنی واژگانی مشخص، دارای معنی نقشی و کاربردشناختی قدرتمندی هستند. مقالة حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و با هدف تعریف و معرفی کاربردهای نشانگرهای تعدیل بر اساس الگوی فریزر (2009) و درنهایت، تحلیلی موردی از این کاردبردها در گفتمان سیاسی از کنفرانس های مطبوعاتی داخلی رئیس جمهور (دورة دهم) با رویکرد تحلیل گفتمان انتقادی به نگارش درآمده است. یافته های تحلیل موردی نشان می دهد که رئیس جمهور (دورة دهم) در راستای پایبندی به زبان دیپلماتیک از نشانگرهای تعدیل، به عنوان یکی از تدابیر ماهرانه در گفتار سیاسی در جهت ابهام و طفره، بهره برده است و نشانگرهای مجهول و ضمایر مبهم بیش از سایر انواع نشانگرها در گفتمان او مشاهده می شود.
بررسی نحوی بندهای موصولی در زبان فارسی: فرآیند حرکت بند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر به مطالعة ساختاری و صوری بندهای موصولی (توصیفی و توضیحی) زبان فارسی می پردازد. پرسش اصلی این پژوهش، چگونگی حرکت بند موصولی از جایگاه اشتقاق در پایه به انتهای جمله و چگونگی اتصال آن به گروه های بالاتر است. به طور کلی، سه دیدگاه در خصوص حرکت بند موصولی در زبان وجود دارد: دیدگاه حرکت بند به سمت راست (جایگاه پس از فعل و انتهای جمله)، دیدگاه ادغام با تأخیر و دیدگاه حرکت عناصری مانند فعل به سمت چپ و سرگردانی بند در جایگاه پس از فعل. برای پاسخگویی به پرسش پژوهش باید گفت تحلیل داده های زبان فارسی نشان می دهد با توجه به امکان داشتن بندهای موصولی متوالی در جایگاه پس از فعل، حرکت اجباری بند نتیجه از جایگاه متمم درجه به جایگاه پایانی و نیز امکان حرکت بند موصولی با هسته های همپایه، حرکت بند موصولی در فارسی فقط به جایگاه پس از فعل صورت می پذیرد. بند موصولی حرکت یافته به گروه زمان یا گروه کانون افزوده می شود تا بر ردّ خود تسلط سازه ای داشته باشد.
اصطلاحی شدن در زبان فارسی در قالب برنامة کمینه گرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نحوة شکل گیری اصطلاحات در زبان، یکی از مواردی است که در تحلیل های نحوی می توان به آن استناد نمود. از جملة این موارد می توان به ردفورد (1997 & 2014) اشاره کرد که وی با اشاره به نحوة شکل گیری اصطلاحات در زبان انگلیسی، فرض فاعل درون گروه فعلی را در قالب برنامة کمینه گرا تبیین نموده است. این پژوهش که به تحلیل اصطلاحات زبان فارسی اختصاص یافته است، نشان می دهد که اصطلاحی شدن در زبان فارسی فرضیة فاعل درون گروه فعلی را تقویت می کند. این پژوهش همچنین نشان می دهد که روند شکل گیری ساختار گروه بیشینه در زبان فارسی منطبق بر قاعدة ادغام در برنامة کمینه گرا و از پایین به بالا می باشد.
این پژوهش همچنین نشان می دهد که اصطلاحی شدن در زبان فارسی در سطوح فعل تیره، گروه زمان و ساختارهای متنی شکل می گیرد. علاوه بر این، تحلیل ارائه شده در این جستار نشان می دهد که اصطلاحی شدن در سطوح متعدد، قبل و بعد از انجام فرآیندهایی نظیر قلب نحوی و مبتدا سازی صورت می گیرد.
انضمام در زبان فارسی از نگاه گذرایی پیوستاری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«انضمام» اسم یکی از فرآیندهای واژه سازی در نظر گرفته شده که در زبان های مختلف عمکردی یک پارچه و واحد نداشته و از نظر نحوی نمود متفاوت دارد. اسم منضم شده در مورد مشخصه هایی نظیر معرفگی و مشخص بودگی، بی نشان شده و حرف تعریف، اشاره یا نشانة حالت نمی گیرد.
هدف این تحقیق، یافتن راهی برای تبیین پدیدة انضمام در زبان فارسی و دلیل وقوع آن است که بتوان با توسل به آن در مورد انضمامی یا غیر انضمامی بودن ساخت های موجود تصمیم گرفت. در این راستا، سعی شده به فرآیند انضمام از منظر ارتباط آن با گذرایی نگریسته شود. از این منظر می توان منضم شدن اسم را در قالب درجات گذرایی و نیز حضور یا عدم حضور مؤلفه های گذرایی مورد بررسی قرار داد. نتایج بررسی داده ها حاکی از این است که از میان مؤلفه های گذرایی دو مؤلفة مهم فردیّت مفعول و تأثیرپذیری مفعول در رخ دادن پدیدة انضمام نقش دارند. البته نمود نیز به دلیل ارتباط با تأثیرپذیری، نقشی غیر مستقیم در این پدیده دارد. بنابراین، انضمام را می بایست یکی از گونه های کاهش گذرایی در نظر گرفت که در نتیجة پایین بودن دو مؤلفة فردیّت و تأثیرپذیری مفعول در بند گذرا رخ می دهد. تفاوت های ساختاری انضمام از نمونة اعلای گذرا نیز ناشی از انحراف از این نمونة اعلا و عدم حضور مؤلفه های مورد بحث است.