آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۷

چکیده

هدف پژوهش حاضر بررسی رابطۀ میان باور هراس و سرسختی روانشناختی با تمایل به تفکر انتقادی در دانشجویان دانشگاه ملایر بود. این پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. تعداد 375 نفر دانشجو با استفاده از جدول مورگان بصورت تصادفی ساده و با توزیع متناسب در دانشکده ها و رشته های مختلف انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسشنامۀ باور هراس گرینبرگ (2001) ، پرسشنامۀ تمایل به تفکر انتقادی ریکتس (2003) و از مقیاس ایرانی سرسختی روانشناختی کیامرثی و نجاریان (1377) استفاده شد. نتایج به کمک شاخص های آمار توصیفی و استنباطی از جمله آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان دادند که دو ویژگی باور هراس و تمایل به تفکر انتقادی دارای ارتباط معنادار و منفی با هم هستند. همچنین، سرسختی روانشناختی با باور هراس ارتباط منفی معنادار نشان داد؛ . از طرفی تمایل به تفکر انتقادی، بجز در مقیاس بالیدگی، با سرسختی روانشناختی رابطۀ معنادار و مثبت داشت. بدین معنی که هر دو مشخصه به موازات هم می توانند افزایش یا کاهش یابند. باور هراس می تواند درصد قابل تعمیمی از تمایل به تفکر انتقادی و خرده مقیاسهای آن را در دانشجویان پیش بینی کند و سرسختی روانشناختی نیز قابلیت پیش بینی باور هراس و عواملش، همچنین، تمایل به تفکر انتقادی و خرده مقیاس هایش، بجز در مورد مقیاس بالیدگی را نشان داد. با توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان با بررسی گام های درمان شناختی-رفتاری و مقایسۀ آن با مراحل آموزش مهارت های تفکر انتقادی در جهت تقویت هر یک از این راهکارها گام برداشت.

تبلیغات