مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
جهانگشای جوینی
حوزههای تخصصی:
این مقاله سعی دارد تا شهرت شاعری سعدی را در زمان حیاتش مقارن با تالیف بوستان و گلستان بررسی نماید. نویسنده با استناد به منابعی که در آن دوره که احتمال میداده سعدی آثار خود را تالیف کرده باشد همچون المعجم فی معاییر اشعارالعجم، جهانگشای جوینی و معیارالاشعار بررسی نموده و در آنها هیچ اثری از نام سعدی و آثار وی نمییابد و این احتمال را در نظر میگیرد که سعدی در زمان حیاتش اشتهاری نداشته و یک شاعر معروف بنا به گفته خود در گلستان، نبوده است.
طنز و هجو در تاریخ جهانگشای جوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زبانِ طنز از قدرتی بس ژرف برخوردار است؛ قدرتی که در سایة آن گوینده می تواند بسیاری از معضلات را بازگو و در بهتر شدن اوضاع تلاش نماید. زمانی که جامعه به بلایا و آشفتگی های فرهنگی و اخلاقی فراوانی دچار باشد، بر دامنة طنز، به ویژه هجو و هزل افزوده می شود. در این مقاله اثبات شد که عطاملک جوینی با طبعِ شوخ و انتقادی خود، همانند بسیاری از شوخ طبعان و منتقدان تاریخ این سرزمین، از این ابزار شگفت و تأثیرگذار به صورت چشمگیر بهره برده است. جوینی بر بسیاری از اعمال، وقایع، افراد، عقاید و غیره نگاهی توأم با نقد و طنز انداخته است و از این طریق، توانسته چون مُصلحی اجتماعی و سیاسی، در بهتر شدن اوضاع و بیان معایب بکوشد. همچنین این پژوهش ثابت کرد که این نگاه منتقدانة او (طنز و هجو) تنها به مغولان اختصاص نیافته، بلکه رعیّت، زنان، شاهان و فرماندگان خوارزمشاهی، شیخ الاسلام و بسیاری از صاحب نامان آن روزگار را نیز در بر می گیرد. با این حال، نباید توقّع داشت که نویسنده ای توانا و ناقد، آن هم در دبار حاکمانی به غایت خشن و بی منطق، نقد و طنز را به صراحت بازگوید و خود را در معرض خطر و تاریخ را از ثبت این وقایع تلخ محروم سازد. نقد و طنزهای جوینی بیشتر در لفّافه زبان پنهان است و پی بردن به این جنبه از نوشتار او، تأمّل ویژه می طلبد.
تحلیل تطبیقی آراء سیاسی ابوالحسن ماوردی و نوشته های جوینی در تاریخ جهانگشا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
ابوالحسن ماوردی یکی از نظریه پردازان سیاسی قرن پنجم است که نقش مهمّی در تنظیم مبانی قدرت سیاسی دولت اسلامی داشته است. اندیشه های سیاسی سیاستگذاران مسلمان در گذر زمان به متون تاریخی نیز راه یافته است. نویسندگان در این پژوهش کوشیده اند به روش توصیفی تحلیلی وجوه مشابهت آراء سیاسی ماوردی در باب بایسته های حکومت و وظایف زمامداران در کتاب الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه را با تاریخ جهانگشا بررسی نمایند. یافته های پژوهش نشان می دهد مؤلّفه های اصلی آراء سیاسی مشترک در دو کتاب «الاحکام السلطانیه و الولایات الدینیه» و «تاریخ جهانگشای جوینی» در شش محور اصلی حاکمیت، وظایف امام و فرمانروا، برکناری امام و حاکم، فرمانروایان استیلا، سرکوبی مخالفان، دیوانسالاری و نهادهای دولتی قابل بررسی است. در نوشته های هر دو نویسنده دستیابی به قدرت و دوام حکومت برای زمامدار به خواست و تأیید الهی است. سه وظیفه اصلی حاکم دین پناهی، جهاد و عدالت است. خلیفه و سلطان، در واجب الاطاعه بودن، حقوق و وظایف برابرند و سرکوبی دشمنان سیاسی به جهاد تعبیر می شود و کارگزاران و نهادهای دولتی کارآمد بر دوام دولت می افزایند.
تحلیل روایی داستان تارابی بر اساس نظریه ژپ لینت ولت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تاریخ جهانگشای جوینی به دلیل زبان و شیوۀ بیان منحصربه فرد نویسنده از دیگر نوشته های تاریخی متمایز شده است. مقصود نویسنده، گزارش کشورگشایی ها و فتوحات لشکر مغول است، اما در متن و بطنِ اثر، داستان ها و روایت هایی دیده می شود که می توان در آن ها بسیاری از ویژگی های ساختار داستان ها را به شیوۀ روایی و با ذکر جزئیات مشاهده کرد. «ذکر خروج تارابی» یکی از روایت های کوتاهی است که در تاریخ جهانگشای جوینی آمده است و بسیاری از ویژگی های ساختاری روایت و داستان از جمله وضعیت آغازین، وضعیت میانی و وضعیت پایانی را دارد. همچنین به نظر می رسد، نویسنده با به کارگیری گونه های خاص روایت کوشیده است، مخاطب را با خود همراه سازد که می تواند تأثیر بسزایی در پذیرش وقایع از سوی او داشته باشد. در این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و به کارگیری نظریۀ منتقد فرانسوی، «ژپ لینت ولت»، به بررسی داستان «تارابی» پرداخته ایم. آنچه در پایان این پژوهش به دست آمد، نشان می دهد که «ذکر خروج تارابی» یک روایت کامل است و با گونۀ روایتی ولت مطابقت دارد و جوینی اگرچه یک تاریخ نگار است، ولی در این قسمت از تاریخ خود در نقش یک راوی با به کارگیری زاویۀ دید بیرونی و دانای کل، از پس روایت یک داستان با تمام مختصات داستانی برآمده است و توانسته فضای داستان و روایت را با گونۀ روایتی متناسب با وقایع و به صورت تلفیقی (گاه همسان و گاه ناهمسان) برای خواننده ترسیم کند و او را با خود همراه سازد.
بررسی بینامتنی دلالت های بازآفرینی شاهنامه فردوسی در تاریخ نگاری جوینی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تاریخ ادبیات بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹۲
79 - 99
حوزههای تخصصی:
در نظام نوین نقد و تحلیل آثار، معنای متن وابسته به کشف روابط میان سوژه با پیش متن ها، حافظه های مخفی و آشکار اثر و همچنین مولفه های فرامتنی زایشگر آن است که تحلیل های بینامتنی، بن مایه نظری و روش مندی آن را شکل می دهد. در میان نظریه پردازان این شیوه، رولان بارت به مخاطب این اجازه را می دهد که از برهم چینش متن ها و کشف لایه های آثار در ضمیر و ظاهر یکدیگر، به تفاسیر و معناهای نو و خلاقه ای دست یابد. از سویی دیگر، در میان تاریخ و ادبیات، علاوه بر اشتراکات و تقابل های فلسفی، نوعی پیوندهای نهان و معانی نوظهور یافت می شود که یکی از مصادیق آن را در ارتباط نظام مند میان تاریخ نگاری جوینی در جهانگشا و حماسه سرایی فردوسی در شاهنامه می توان جست وجو کرد. لذا این پژوهش با رویکردی توصیفی تحلیلی سعی در کشف معنایی نو در چرایی خلق تاریخ جهانگشا در ارتباط با پیش متن غالب خود یعنی شاهنامه دارد. با توجه به وجوه و ابعاد تأثیرپذیری در شکل گیری برخی از عناصر ساختاری، تبیین تطبیقی وجه ادبیت و تحلیل مقولات هویتی و انگیزشی متن ها در ارتباط با یکدیگر، این نتیجه حاصل خواهد شد که جوینی در تاریخ نگاری خود، صرفاً متأثر از واژگان و ابیات شاهنامه فردوسی نبوده و در یک نظام تقابلی سعی در بازآفرینیِ متنی در قامت شاهنامه و نوزاییِ حماسه ملی در سطح نثر داشته است.
تحول و کارکرد اسطوره و حماسه در کتاب های تاریخی عهد مغول و ایلخانی (با تکیه بر تاریخ جهانگشای جوینی، جامع التورایخ رشیدالدین فضل الله و تاریخ وصاف)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی سال ۲۰ زمستان ۱۴۰۳ شماره ۷۷
99 - 130
حوزههای تخصصی:
شرایط سیاسی و اجتماعی عهد مغول ایلخانی با حضور گسترده اساطیر و حماسه های ایرانی در کتاب های تاریخی این عهد پیوند دارد. اهداف متفاوت مورخان سبب تحول در کارکرد اسطوره و حماسه شده است. ازاین رو بررسی تحول در کاربرد اسطوره و حماسه در این منابع و شناخت ظرفیت های آن ضروری است. نتایج پژوهش حاضر با روش توصیفی تحلیلی، به شرح ذیل است: الف) جوینی با الهام از شاهنامه، در پی خلق حماسه ای منثور بوده و برای تحقق اندیشه های مغول ستیزانه و ایران گرایانه خویش از شخصیت ها و فضای حماسی بهره برده است. او با زیرکی به تشبیه خوارزمشاهیان به ایرانیان و مغولان به تورانیان، تاریخ را بر مبنای حماسه تأویل کرده و به بازآفرینی نبردهای حماسی ایرانیان پرداخته است؛ ب)رشیدالدین فضل الله جایگاه بسزایی در آشنایی بیگانگان با مفاهیم و اندیشه های ایران شهری دارد. او در پی بسترسازی برای بازآفرینی اندیشه های سیاسی ایران باستان از جمله شاه و ایران شهر است؛ ج) وصاف با بیان شیوه حکمرانی شاهان اساطیری و تاریخی ایران درصدد فرهنگ پذیری و کاهش بدخویی مغولان و ایلخانان است تا از آنان شاهانی با آیین ایرانی تربیت کند. همچنین، وصاف اسطوره و حماسه را برای تفاخر به هنر نویسندگی خویش به خدمت گرفته است.