مقالات
حوزه های تخصصی:
عنصر شخصیت به عنوان اصلی ترین ساختمایه روایی در هر داستان، نقش به سزایی در روند پردازش پیرنگ و شکل گیری رویدادها و حرکت رو به جلو هر متن روایی دارد. کتاب «العواصف» جبران، در بردارنده داستان هایی کوتاه است که نویسنده در آن، مؤلفه شخصیت و شیوه های پردازش آن را مورد توجه ویژه ای قرار داده است. در پژوهش پیش رو، با هدف مشخص نمودن میزان توانمندی جبران در پرداخت شخصیت های داستانی و با تکیه بر روش توصیفی-تحلیلی، ابتدا تعاریف و تقسیم بندی های شخصیت به عنوان بخش تئوری پژوهش ارائه شده است و در ادامه، داستان های این مجموعه در دو ساحت انواع شخصیت ها (ایستا، پویا، جامع و ساده) و شیوه های شخصیت پردازی (توصیف مستقیم و غیر مستقیم: کنش و اکشن، دیالوگ و مونولوگ) مورد واکاوی قرار گرفته است. نتایج جستار پیش رو حکایت از آن دارد که بیشتر شخصیت های این مجموعه از نوع ایستا و ساده اند و در شیوه های شخصیت پردازی، گفتگو و توصیف مستقیم بیشترین بسامد را به خود اختصاص داده است.
تحلیل چند انگاره در نهج البلاغه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«انگاره» یا «تصویر هنری» نمایانگر یک فرایند ترکیب تخیّلی است؛ فرایندی که به سخن، مفهومی هنری می بخشد. انگاره رسانه ای است که نمایش معانی پنهان را بر عهده دارد و در انتقال گنجینه های ذهنی به مخاطب و عمق بخشیدن به معانی مراد کارآمد است. تبلور این هنر در چکامه های بلیغ کهن ادب عربی و بسامد آن در آیات شریفه قرآن و نهج البلاغه، نشانه دیرینگی و جایگاه و نقش این هنر در رسایی زبان عربی است. در این مقاله، به منظور شناسایی ابعادی از جمالیات بلاغی و معانی انگاره های نهج البلاغه، با روش توصیفی تحلیلی نمونه هایی مانند «التَّقْوَی مَطَایا ذُلُلٌ»، «یخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَه الْإِبِلِ»، «فِتَنٍ انْجَذَمَ فی ها حَبْلُ الدِّینِ» واکاوی و تحلیل شده اند. برآیند این پژوهش نشان می دهد استخدام انگاره ها برای رسایی بیشتر سخن است و در سبک گروهی ادب جاهلی و صدر اسلام رایج بود. امیر مؤمنان امام علی (ع) نیز در سخن خویش، سبک گروهی ادیبان صدر اسلام دارد. آن حضرت متناسب با موضوع سخن، از عناصر طبیعت ساکن و متحرک و نام اشیای شناخته شده وام گرفته است. در اکثر انگاره های نهج البلاغه از رهگذر انواع تشبیهات، امور معنوی، محسوس .گشته اند
تحلیل روایی رمان الشحاذ (گدا) اثرِ نجیب محفوظ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله پیش رو خوانشی است روایت شناختی از رمان الشحاذ (گدا) اثرِ نجیب محفوظ. در این مقاله، اصلی ترین مؤلفه ها و عناصر روایت شناختی این رمان از قبیل: زاویه دید، کانونی سازی، نحوه ارائه گفتار و افکار، عنوان، توصیف، تشبیه، زمان (زمان روایت و آغاز رمان) و مکان در بوته تحلیل روایت شناختی قرار گرفته است. اصلی ترین نتیجه حاصل از این مقاله این است که رمان گدا با برخورداری از روایتی نسبتاً پیچیده و چندآوا در کنار به کارگیری فن های نوین روایت شناختی (در زمان نگارش رمان) نظیر روش آیینه وار و یا شعروارگی روایت، کامل ترین نمونه از رمان های مرحله سوم حیات ادبی نجیب محفوظ است که از آن به عنوان مرحله رئالیسم فلسفی یا نیمه روان شناختی یاد می شود.
حقیقت یابی وأدالبنات(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جمله معروف «الشعردیوان العرب» بیانگر این حقیقت است که تمام یا اکثر وقایع فردی و اجتماعی عرب ها در دوران های مختلف به نوعی در ابیات شاعران آن ها منعکس گردیده است. بر این اساس، طبیعی به نظرمی آید اگر شیوع وأد البنات در عصرجاهلی واقعیت داشته باشد، می بایست نمونه های فراوانی از آن در شعر و نثر عصرجاهلی یافت شود. وأد البنات و مسأله ی واقعیت داشتن آن موضوعی است که ما در این مقاله به آن می پردازیم. اسناد و مدارکی از قبیل نظم و نثراعراب جاهلی و صدر اسلام و آیات و روایات چنین می نمایند که وأد البنات در دوران جاهلیت و صدر اسلام و پس از آن حتی تا عصر حاضر وجود داشته و دارد؛ اما وجه اختلاف، آن است که آیا این مطلب فقط منحصر به قوم عرب و در یک زمان و مکان و در میان قبیله ای خاص بوده است؟ یا در زمان ها و مکان های دیگر و در میان سایر ملل و اقوام نیز رواج داشته و دارد؟ شواهد به دست آمده نشان می دهد همه ی قبائل عرب به این ننگ تن درنمی دادند، بلکه بسیاری از اقوام عرب احترام خاصی برای دختران و زنان قائل بودند. وجود زنان تاجر و شاعر در عصر جاهلی و بر جای ماندن آثار برجسته ی برخی از آن ها مانند خنساء در شعر و حضرت خدیجه (س) در تجارت بیانگر صدق این ادعاست. از سوئی دیگر اگر وأد البنات را به معنای کنایی آن در نظر بگیریم و فقط به معنای لغوی آن بسنده نکنیم مصادیق زیادی از اهانت و تحقیر به شخصیت های دختران و زنان در دوران های پس از اسلام نیز مشاهده می گردد تا آنجا که قرآن کریم با واژه ی «لاتقتلوا» انسان های تمام أقوام و نژادها را در اعصار و قرون متمادی گذشته و کنونی از ارتکاب چنین اعمالی نهی می نماید.
بلاغت اسلوب ""تکرار"" درمضامین طنز جواهری وتحلیل معانی ثانویة آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تکرار» به عنوان یک عنصر بلاغی و شگرد زبانی از عوامل برجسته سازی معنا در سخن و ایجاد موسیقی دل نشین در کلام است. کاربرد تکرار در شعر توسط شاعر هدفمند است و شاعر با به کارگیری این هنر سعی در جهت دهی فکری مخاطب دارد. جواهری یکی از مؤثرترین و بارزترین شاعران معاصر عراق است که فساد و بی عدالتی جامعه خویش را به صورت عمیق درک کرده و در راه اصلاح آن گام برداشته است. او از هر فنّ زبانی و تمهیدات هنری در جهت نفوذ سخن خویش در مخاطب بهره برده است، و قالب طنز را به منظور آگاهی بخشی و تنبیه جامعه برگزیده است. یکی از اصلی ترین عناصر بلاغی در طنز او «تکرار» است. جواهری با بهره گیری از این شگرد توانسته به صورت ماهرانه علاوه بر پیوندی ناگسستنی که میان لفظ و معنا ایجاد کرده رابطه ای قوی میان تکرار و طنزش برقرار کند. بیشترین «تکرار» در طنزش، در سطح جمله است. هدف این پژوهش بررسی و تحلیل «تکرار» و میزان توانمندی شاعر جهت تأثیربخشی کلام و رساندن آن به مخاطب است.
نقد طنز گونه جامعه در""طیف الخیال ابن دانیال موصلی""(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
طنز همیشه ابزار قدرتمندی برای نقد اوضاع واحوال اجتماعی یک دوره به شمار می رفته است. بی عدالتی، افراط وتفریط های اجتماعی و سیاسی و به طورکلی، کژی ها و ناراستی های هر جامعه، موضوع و درون مایه آثار طنز به شمار می آید. طنز یکی از مهم ترین شاخصه های ادبی عصر ممالیک به شمار می رود و باید گفت که عصر «ممالیک» و «عثمانیان» دوره ای است که از جانب پژوهشگران ادبی مورد اجحاف واقع شده است. ابتکارات و نوآوری های ادبی این دوره به کلی نادیده انگاشته شده و حتی گاه عنوان دوره «سقوط» بر آن اطلاق شده است. هرچند که این دوره همپای دیگر دوره های طلایی اسلام نیست، اما در این محدوده زمانی کتاب های ادبی بسیاری به منصه ظهور رسیدند که می بایست مورد دقت و توجه پژوهشگران این حوزه قرارگیرد. کتاب ""طیف الخیال"" اثر ""ابن دانیال"" نویسنده طنزنویس عهد ممالیک یکی از این آثار ادبی است که به لحاظ ویژگی های شکلی همپای نمایش نامه های امروزی است و از مضمونی طنزآمیز برخوردار است. طنزهای این کتاب به مسائل مختلف اجتماعی و سیاسی می پردازد و با عینک تیزبین خود زشتی ها و نادرستی ها را یافته و پس از معرفی و نشان دادن آن به مخاطب، با استعانت از اسلوب مبالغه سعی در محو این پلیدی ها از جامعه دارد. این نوشتار با نگاهی به کتاب مذکور و با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی می کوشد تا با شناخت هر چه بیشتر آثار این شخصیت، گامی در جهت آشنایی دقیق تر با فضای جامعه در این دوره تقریباً از یاد رفته برداشته باشد.
رویکردی نوین به فرآیند واژه گزینی در زبان عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
واژگان از دیرباز تاکنون دارای جایگاهی غیرقابل انکار در گفتار بوده اند و در دوره معاصر نیز واژه سازی و واژه گزینی از یک سو از فرآیندهای برتر برابریابی واژگانی جهت برون رفت از چالش کمبود واژگان به شمار می روند به ویژه در کشورهای عربی زبان و فارسی زبان و از دیگر سوی به عنوان برجسته ترین بستر برنامه ریزی زبان، موردتوجه زبان پژوهان قرار دارند. هدف از نگارش جستار پیش رو، بررسی و مطالعه متون علمی و خبری زبان عربی در دوره معاصر با به کارگیری روش توصیفیِ کاربردنگر می باشد و تلاش دارد تا در گستره واژه گزینی و اصطلاح یابی به خوانش متون کلاسیک زبان عربی با تأکید بر متون شعری دوره جاهلی و تطبیق معنای کاربردی واژگان آن ها با تمرکز بر متن های علمی و خبری معاصر بپردازد. نتایج به دست آمده از این پژوهش نشان می دهد که بسیاری از واژگان موجود در متون ادبی کلاسیک در دوره معاصر به عنوان برابرنهاده های واژگان صنعت و مدرنیسم بیشتر در متون غیرادبی به کار گرفته می شوند؛ همچنین برآیند نهایی این پژوهش، حکایت از آن دارد که نظر به اشتقاقی بودن زبان عربی، شیوه های برابریابی واژگانی این زبان در حال حاضر به ترتیبِ میزان کاربردِ گویشوران عبارت اند از: واژه سازی، واژه گزینی با غلبه توسعه معنایی و مجاز امّا شیوه ها ی ترجمه وام واژه و سرواژه سازی در میان گویشوران معاصر عرب به تقلید از زبان انگلیسی صرفاً در راستای اختصار و در تعابیر و اصطلاحاتِ دارای اطناب کاربرد دارد.
تبیین پدیده فراگیر زبانی ((صفت جانشین موصوف)) در چکامه های عصر جاهلی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وقتی اشعار عربی منسوب به روزگاران پیش از اسلام و به ویژه معلّقات را می خوانیم، همواره با یک پدیده فراگیر زبانی برخورد می کنیم که فرایند درک مدلول و مقصود شعر را قدری دچار وقفه می کند. این شگرد زبانی، با حذف موصوف و نشستن صفت یا صفت هایی به جای آن، رخ نموده است.امروزه این پدیده، در برخی کتب مربوط به دانش معانی و بیان، «مجاز مرسل مفرد به علاقه صفت» نام گرفته یا زیر عناوینی چون: «همنشینی معنایی در طرح مجاز» بررسی شده است. به گمان نگارنده بروز چنین عادت زبانی در شعر دوران جاهلی، نه تنها امری سطحی و تصادفی نیست، بلکه رویکردی زبانی است که در محور همنشینی و در راستای بالا بردن ادبیت کلام، تحقق یافته و گزینشی است بلاغی و برآمده از عواطف و روحیات سراینده که با مقتضای حال مخاطب بیابان گرد آن روزگار، تناسبی درخور داشته است. در نوشتار پیش رو، این رویه رایج زبانی، در پیوندی معنادار و بنیادین با اقلیم، فکر و فرهنگ عرب جاهلی و شرایط حاکم بر زندگی ایشان، مورد واکاوی قرار گرفته است. به گواهی پژوهش، فرایند حذف موصوف و انتقال معنای آن به صفت، با ایجاد نوعی ایجاز و بالا بردن قابلیّت تداعی کلام، به پویاسازی ذهن خواننده کمک می کند.
نگاهی به امثال وحکم در ادب خراسان (قرن 4 و 5)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مظاهر فرهنگ و تمدن و ادبیات هر کشور، امثال وحکم، یا همان گفتار کوتاه و حکیمانه ای است. امثال وحکم درواقع، همان سنت ها، عادات و تعابیر مردمی است که با دربرداشتن حکایات، تعالیم دینی، تذکرات، موعظه ها و اندرزها، ساختار اساسی زندگی اجتماعی، سیاسی، دینی و فرهنگی جامعه انسانی را شکل می بخشد و در پرتو آن اقوام و نسل ها هویت می یابند. ایران با سابقه کهن و تاریخی خود، سرزمین حکمت ها و مثل هاست و در جای جای این سامان، ادبا و علما، گام های بلندی در این زمینه برداشته اند و تألیفات ارزشمندی از خویشتن برجای نهاده اند؛ که در این میان، سرزمین خراسان را جایگاهی برجسته و منحصربه فرد است. شاید بیجا نباشد اگر ادعا کنیم که ادبای این دیار، گوی سبقت را، در اشاعه فرهنگ و تمدن، از بسیاری از ملل دیگر ربوده اند که ثعالبی نیشابوری یکی از نمونه های برجسته و شاخص این گروه بشمار می آید؛ به طوری که نام وی بر تارک فرهنگ ایران و خراسان؛ بلکه جهان عرب و اسلام، می درخشد. ما در این مقاله برآنیم تا امثال وحکم به کاررفته در آثار متعدد و کم نظیر این ادیب گران مایه را، که در لابه لای بیشتر آن ها، ردّ پای دین و اعتقاد عمیق او را به اسلام می توان ملاحظه کرد، موردبررسی، اهتمام و دقت نظر قرار دهیم.