مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
۵۶.
۵۷.
۵۸.
۵۹.
۶۰.
بازنمایی
حوزه های تخصصی:
هدف از این مقاله شناسایی گفتمان های طبقة متوسط در آثار مصطفی مستور است. شناسایی این گفتمان ها در نهایت یکی از مهم ترین گونه های بازنمایی زندگی شهری در ادبیات داستانی دهة 80 را تحلیل کرده است. در بخش تحلیلی این مقاله، با استناد به دو رمان مشهور این نویسنده، شیوه های بازنمایی زندگی طبقة متوسط شهری بررسی شده و با استفاده از نظریة گفتمان لاکلا و موفه، دال های محوری و شبکه های معنایی برسازندة روایت های این دو رمان شناسایی شده است.
این بررسی نشان می دهد که گفتمان برسازنده روایت در این دو رمان، هویت طبقة متوسطی را بازنمایی کرده که متعلق به گفتمان های کلان تر سنت و تجدد در ایران است. پاسخ به این پرسش که این بازنمایی تا چه حد مخدوش یا انحرافی آشکار از واقعیت زندگی طبقة متوسط مدرن در ایران است، نیازمند انجام پژوهش های گسترده تر و عمیق تر جامعه شناختی و ادبی است.
تحلیل تطبیقی محتوای تصاویر کتاب های آموزش عمومی از منظر بازنمایی فرهنگ پوشش بین دو کشور ایران و سوریه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در همه نظامهای آموزشی، کتب درسی به یکی از مهمترین منابع برای جامعهپذیر کردن افراد تبدیل شده است که از طریق ٱ ن بسیاری از اصول و ارزشهای نظام سیاسی کل می تواند به دانشآموزان منتقل شود. هر کشوری از طریق برنامهها و تصمیمگیریهای خود و همچنین مفاهیمی که در کتب درسی قرار میدهد و حتی با تصاویر کتابهای درسی، سعی دارد هژمونی خود را باز تولید کند. هدف این تحقیق، تحلیل تطبیقی محتوای تصاویر کتابهای آموزش عمومی از منظر بازنمایی فرهنگ پوشش بین دو کشور ایران و سوریه است که از طریق تکنیک تحلیل محتوا به تجزیه و تحلیل 2075 داده تصویری مندرج در کتابهای درسی دو مقطع تحصیلی دبستان و راهنمایی دو کشور ایران و سوریه پرداخته شده است. دادهها حاکی از آن است که تصاویر مورد بررسی با جهتگیری فرهنگی نظام سیاسی کشورها، هماهنگ است. تمامی تصاویر با حفظ موازین و اصول کلی کشورها تهیه شده است، ولی با مشاهده در سطح اجتماع و شکافی که بین فرهنگ رسمی و غیررسمی وجود دارد ، به نظر میرسد بین سطح تولید پیام و مصرف پیام فاصله وجود دارد.
نقش و عملکرد زن در تبلیغات بازرگانی تلویزیون ایران «تحلیل محتوای پیام های بازرگانی شبکه سه سیما در مهر، آبان و آذر ماه سال 1391»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه رسانه های ارتباط جمعی نقش بی بدیلی در معرفی و تعیین سبک زندگی مخاطبان خود بازی می کنند و تأثیر انکاری ناپذیری در ایجاد، تقویت و حتی تغییر نگرش مخاطبان خود در مقوله های فکری، سیاسی و تبلیغات بازرگانی دارند. استفاده از عناصر متنوع محتوایی برای جذب مخاطب و افزایش تأثیر آگهی های تلویزیونی، دغدغه اصلی برنامه ریزان و مبلغان تجاری در رسانه است. استفاده ابزاری از زن به عنوان یکی از عناصر مهم مورد استفاده برای اثربخشی تبلیغات تجاری در دنیا و ایران، مورد انتقاد بسیاری از اندیشمندان، نخبگان فرهنگی و دینی قرار گرفته است. مقاله حاضر به بررسی نقش و جایگاه زن در پیام های بازرگانی در ایران می پردازد. برای نیل به این مقصود، از روش تحلیل محتوا سود برده ایم و جامعه آماری مورد نظر در این تحقیق، 410 آگهی بازرگانی پخش شده از شبکه سوم سیمای جمهوری اسلامی ایران در ساعات 18 تا 24 هر روز طی ماه های مهر، آبان و آذر سال 91 است. آمارهای به دست آمده در نهایت نشان می دهد استفاده از زنان در آگهی ها برای فروش بهتر کالا و خدمات، باعث پررنگ تر نشان داده شدن نقش کلیشه ای وی ـ کار در منزل و مکمل نقش مرد ـ شده است
بازنمایی خانواده ایرانی در فیلم سینمایی «یه حبه قند»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
امروزه رسانه های جمعی عرصه ای را فراهم آورده اند که بیشتر مسائل زندگی عموم چه در سطح ملی و چه در سطح بین المللی قابلیت ظهور در آن را دارد. صنعت سینما به عنوان یکی از بسترهای بروز این عوامل زمینه ای را فراهم ساخته تا فیلم سازانی که دغدغه ی حفظ ارزش های اساسی یک جامعه چون نهاد خانواده را داشته اند اقدام به تهیه و تولید آثاری فاخر در این حیطه نمایند.
در این نوشتار پس از بررسی نظریه بازنمایی که یکی از کلیدی ترین و محوری ترین مفاهیم در مطالعات فرهنگی و رسانه ای است در پی آن خواهیم بود تا نحوه بازنمایی نهاد خانواده در فیلم «یه حبه قند» را با استفاده از روش تحلیل گفتمانی «پدام» استخراج نماییم. نتایج این تحلیل نشان می دهد که کارگردان با برشمردن تأثیر عناصر مثبت تجدد و سنت بر خانواده ایرانی نگاه های صرفاً انتقادی نسبت به این دو مقوله را رد می کند و در نهایت ایده آل ترین شکل خانواده را همراهی عناصر مثبت سنت و مدرن در کنار یکدیگر معرفی می کند
تحلیل روایی دگرگونی ارزش ها، هویت ها و سبک های زندگی در سینمای بعد از انقلاب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تأمل جامعهشناختی در روایتهای سینماییِ تحولات اجتماعی، در سه بعد ارزشها، هویتها و سبکهای زندگی، در ایرانِ پس از انقلاب دغدغه محوری این پژوهش است. چارچوب مفهومی پژوهش نخست موضع آن را درباره تعامل اثر هنری و جامعه تبیین میکند و سپس مضامینِ میانجیِ تحقیق، یعنی تحول ارزشها و هویتها و سبکهای زندگی را مفهومپردازی میکند. روششناسی تحقیق، کیفی است: نخست با بکارگیری روش «تحلیل روایتِ نشانهشناختی»، فیلمها تحلیل شدهاند؛ سپس، از دل این تحلیل، مقولات اجتماعی آنها استخراج شده و از طریق راهبرد تحلیل تماتیک، از منظری جامعهشناختی، تحلیل شدهاند. میدان مطالعه کل سینمای بعد از انقلاب است که به شیوه نمونهگیری هدفمند از هر دهه چند فیلم انتخاب شدهاند: «نرگس»، «عروسی خوبان» (دهه شصت)، «آژانس شیشهای»، «زیر پوست شهر»، «اعتراض»، «روسری آبی»، «شوکران» (دهه هفتاد)، «بوتیک»، «چهارشنبه سوری»، «محاکمه در خیابان»، «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» (دهه هشتاد). نتایج تحقیق نشان میدهد سینمای اواخر دهه شصت نمایانگر نخستین نشانههای ترک برداشتن انسجام اجتماعیای است که خود نمود عینیتیافتن گفتمانِ ارزش مدار آن دهه بوده است. ملودرامهای اجتماعی دهه هفتاد روایتهایی هستند از تضاد ارزشها، چندپارگیهای هویتی، تلاطمهای خانوادگی و شکاف نسلی در شرایط اجتماعیِ سیطره گفتمان توسعهگرایی؛ سینمای دهه هشتاد تصویرگر شکلی از زندگی روزمره بههم ریخته، اضطرابزا، سرد و بیروح، تهی از معنا و خودآیینی، و یأسآور است. روایت سینما از تحول این فضاها، روایت تغییر شکل «انسان آرمانخواه و ارزشگرا»ی دهه شصت به «انسان فردیتطلب و خودآیین» دهه هفتاد و سپس به «انسان میانهحال و نسبیتاندیش» دهه هشتاد است
نقد پسااستعماری بازنمایی شخصیت های سریال قهوه تلخ در مواجهه با مدرنیته ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله این پژوهش، بازنمایی جامعه ایران در مواجهه با مدرنیته در سریال قهوه تلخ مهران مدیری است؛ یعنی، پرسش اصلی ما این است که آیا در این سریال، جامعه ایران پدیده ای نامعقول و ناسازگار با مدرنیته بازنمایی می شود؟ برای پاسخ به این پرسش، از روش تحلیل روایت (الگوی تحلیل شخصیت های گریماس) استفاده کرده ایم. سپس، با استفاده از مطالعات پسااستعماری به نقد بازنمایی شخصیت های سنتی و مدرن و موانع شکل گیری مدرنیته در ایران پرداخته ایم. یافته های پژوهش بعد از تطبیق الگوی گریماس بر چهار اپیزود سریال، نشان می دهد که همه شخصیت های سنتی سریال، به عنوان دیگری «مستشارالملک» (نماد مدرنیته) بازنمایی شده اند؛ به عبارتی، با استفاده از کلیشه هایی مانند کندذهن، تنبل، منفعت طلب و بی منطق شخصیت پردازی شده اند. در مقابل، قهرمان داستان (نماد مدرنیته) شخصیتی خلاق، فعال و منطقی بازنمایی شده است. در کلّ سریال، مستشارالملک نقش فاعل را برعهده دارد؛ از این مسئله می توان چنین نتیجه گرفت که فرهنگ و جامعه ایران افراد را به گونه ای بازنمایی می کند که هیچ انگیزه ای برای تغییر و پیشرفت ندارند. بنابراین، جامعه ایران فاقد هرگونه توان برای تغییر و تلاش به سمت مدرن شدن است. در روایت سریال، موانع اصلی شکل گیری مدرنیته که عبارت اند از: ساختار نظام آموزشی، ساختار عمودی قدرت، استبداد ایرانی، کندذهنی و تنبل بودن ایرانیان، مانع رسیدن قهرمان داستان به اهدافش می شود. بر اساس نقد پسااستعماری، می توان گفت اگرچه سریال بر نقاط ضعف جامعه ایران به درستی دست می گذارد، در نهایت روایت غالب سریال به گفتمان های شرق شناسانه نزدیک می شود که مورد نقد مطالعات پسااستعماری است.
بازنمایی اقوام ایرانی در مجموعه های پربینندة تلویزیونی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به دنبال شناخت نحوة بازنمایی مازنی ها در مجموعة تلویزیونی پایتخت و شناسایی رمزگان ها و کلیشه های مورد استفاده در این بازنمایی است. برای دستیابی به این هدف، 16 سکانس شاخص از مجموع سریال، انتخاب شده و مورد تحلیل نشانه شناختی قرار گرفتند.
یافته ها نشان می دهند، سه دسته رمزگان های گفتار و گویش، پوشاک و گریم و حالت چهره و کنش، رمزگان های اصلی هستند که برای بازنمایی هویت قومی و شهرستانی به طور عام و « مازنی» و «علی آبادی» به طور خاص، به کار گرفته شده اند. علی آبادی ها در برابر تهرانی ها با کلیشه هایی چون ساده لوح در برابر خردمند، ناتوان در برابر توانا، روستایی در برابر شهری، بی توجهی به پوشش در برابر آراستگی ظاهر و ... به تصویر کشیده شده اند. در این میان می توان کلیشة شهرستانی ناتوان را به عنوان مهم ترین وجه بازنمایی علی آبادی های مهاجر تلقی کرد اما آنچه اثر این بازنمایی را تشدید می کند، نفی مهاجرت با دست مایه قرار دادن کلیشه های قومیتی است.
بازنمایی تحولات سوریه در شبکة الجزیره (2013 ـ 2011)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
جهان عرب از سال 2011 دگرگونی های سیاسی بنیادی به خود دیده است، به طوری که موج اعتراض ها و انقلاب های مردمی تاکنون منجر به برکناری چهار دیکتاتور در کشورهای تونس، مصر، لیبی و یمن شده و باعث دگرگونی ها و اصلاحات اساسی در سایر کشورهای این منطقه شده است. رسانه های جمعی از جمله شبکه های خبری ماهواره ای با پخش و انعکاس اطلاعات و وقایع به صورت شنیداری و دیداری و همچنین از طریق پایگاه های اطلاع رسانی خود، زمینة آگاهی و بسیج سیاسی مردم و جوامع را به ارمغان می آورند که این امر در مورد کشورهایی که دارای رسانه های دولتی و حکومت های تک حزبی هستند چشمگیرتر می نماید. یکی از این شبکه های خبری ماهواره ای که نقش چشمگیری در انقلاب های کشورهای جهان عرب داشته، شبکة قطری الجزیره است. این شبکه به دلیل ماهیت حرفه ای و پشتوانة مالی خود توانسته طرف داران زیادی نه تنها در جهان عرب بلکه در تمام دنیا جذب کند. ولی رویکرد این شبکه در انعکاس اخبار و چارچوب سازی رویدادهای سوریه، سوگیرانه و بر اساس اهداف کلی سیاست خارجی قطر است. این مقاله با استفاده از منابع کتابخانه ای و اینترنتی و به شیوة توصیفی ـ تحلیلی، ابتدا به بررسی نظری نقش رسانه در بازنمایی و چارچوب سازی رویدادها پرداخته و سپس سعی دارد به این سؤال پاسخ مناسب دهد: «رویکرد شبکة خبری الجزیره در بازنمایی و چارچوب سازی تحولات سوریه در طی سال های 2011 تا 2013 چگونه بوده است؟»
فضاهای فرهنگی جدید و بازنمایی: شناخت و تحلیل انتقادی کلیشه های شرق شناسی مسلمانان در وبلاگ های برگزیدة خبری آمریکا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای مجازی، فضاهای فرهنگی جدیدی برای گفتمان های عمومی از طریق زبان به وجود آورده است. وبلاگ های خبری به عنوان یکی از فضاهای فرهنگی جدید علاوه بر رسانه های خبری قدیمی، کنشگران جدیدی در فرایند خبری هستند و در بسیاری از موارد، تبدیل به منبع مهم خبری برای بیشتر افراد جامعه شده اند. این وبلاگ ها به عنوان شکلی از ارتباطات عمومی و فضای جدید بازنمایی در غرب و به ویژه در ایالات متحده، نقش مهمی در بازنمایی از دیگری و شکل گیری دیدگاه های بسیاری از مردم آمریکا در باب اسلام و بیشتر دربارة مسلمانان دارند.
هدف این مطالعه، شناخت و تحلیل کلیشه های شرق شناسی مسلمانان در زبان وبلاگ های خبری آمریکایی با رویکرد انتقادی، با استفاده از روش تحلیل خوشه است. تحلیل، نشان داد که نمایش آن ها از مسلمانان و اسلام به عموم خوانندگان، تصویر منفی بوده و هنگام اشاره به مسلمانان به طور مکرر از کلیشه های شرق شناسی پنهان و آشکار در متن وبلاگ های خبری استفاده می کنند که برگرفته از ارزش های مسلط و حاکم آمریکایی است و با توجه به ویژگی های فضای مجازی و وبلاگ ها، تغییرات خاصی در بازنمایی صورت نگرفته است. از این رو، کلیشه های شرق شناسی تاریخی مسلمانان در رسانه های ارتباط جمعی غرب، در وبلاگ های خبری آمریکایی احیاء و تقویت شده و این امر، بیانگر ادامة سلطه و غلبة غرب بر شرق به شکل نوین است.
پیتورسک در معنای عام؛ درباره به هم پیوستگی ناگزیر تار و پود جهان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر پاییز ۱۳۹۲ شماره ۲۴
حوزه های تخصصی:
برای سنتز و ساده ترکردن فهم ارزش های مربوط به پیتورسک سه رویکرد متفاوت را می توان در پیش گرفت : اول، پرداختن به رابطه و تناسب بین مفهوم و شیء به عنوان آنچه موضوع مطالعه تاریخی بوده است؛ دوم، بی تفاوتی کامل نسبت به مفهوم، چرا که حتی برای مواجهه با مسایل و چالش های شکل گیری جهان معاصر ناتوان است1 و سوم نوعی پذیرش مسئله با بی میلی و از سر تفنن از یک سو و انتقاد تکان دهنده و کنایه آمیز از سوی دیگر، برای نشان دادن ساخت تماماً باسمه ای جهان امروز توسط گردشگری به عنوان جزئی جدانشدنی از فرآیند زیباسازی جهان و یکی از عناصر بنیادی پیتورسک.
در این تصویر اجمالی، موضع گیری2 ما شامل این پرسش می شود که آیا وجه مشخص ساختار جهان معاصر نمی تواند امروز ـ بیش از هر زمان دیگرـ یک پیتورسک کلی، گسترش یافته، چندریختی، فریبنده و نگران کننده، در مقیاس کره زمین باشد3؟ این فرضیه، بازنگری این مقوله زیباشناسانه را در شکل پذیری و تاریخ مندی آن ایجاب می کند و چرایی و چگونگیِ کارآمدی و انعطاف آن را از نقطه نظر منطقه ای، مادی و بصری مورد توجه قرار می دهد. تاریخ، پیچیدگی و گستردگی این مفهوم و تأثیرات واقعیات مجسم آن، چه تاریخی و چه معاصر، سبب می شود به محض یافتن و آشکارشدن پاره ای از مسایل، به آنچه اصطلاحاً جهانی سازی4 نامیده می شود و همچنین ساخت مایه های «منظر»های معاصر5 منجر شود.
مردانگی در قاب؛ نشانه شناسیِ اجتماعی مردانگی در عکاسی مطبوعاتی دهه های 50 و 60 خورشیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مردانگی، چند سالی است که به مسأله ای در خور توجه در مطالعات جنسیت تبدیل شده است. با توجه به این که این پدیده، امری متکثر، برساختی و تاریخی است، در فرهنگ ها و گفتمان های گوناگون، به شکل ها و شیوه های متفاوتی تجربه می شود. پژوهش حاضر با مطالعه عکس های مطبوعاتیِ دهه های 50 و 60 خورشیدی، تلاش دارد تا به بررسی مردانگی هژمونیک در این دو دهه بپردازد. مردانگی هژمونیک، نوعی از مردانگی است که توسط گفتمان های مسلط به عنوان مردانگی طبیعی و غیرتاریخی برساخته می شود و به تمام مردان نیرو وارد می کند تا نسبت خود را با آن تعریف کنند.
یافته های این پژوهش که به روش نشانه شناسی اجتماعی انجام شده است، نشان می دهد که در پیش از انقلاب با توجه به سلطه گفتمان مدرنیته، مردانگی شهری – دهاتی به عنوان مهمترین تقابل جنسیتی شکل گرفته بود. اما با نزدیک شدن به سال 57، مردانگی انقلابی به عنوان یک نوع مردانگی مقاومت در برابر مردانگی شهری ابراز وجود کرد و در نهایت توانست جایگاه مسلط آن را از بین ببرد. پس از پیروزی انقلاب، با مهار مردانگی انقلابی و شکل گیری نظم جدید، مردانگی مستضعف – اشرافی بر عکاسی مطبوعاتی مسلط گشت.
بازنمایی برکناری مرسی در اخبار تلویزیونی صداوسیمای ج. ا. ا. و بی بی سی فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روایت رسانه ها از رویدادها، روایت عینی نیست، بلکه بازنمایی آن در چارچوب های گفتمانی و ایدئولوژیکی است. این مقاله به دنبال آن است تا ببیند یکی از مهم ترین رویدادهای خاورمیانه (برکناری مرسی) چگونه توسط رسانه هایی با چارچوب های گفتمانی مختلف (شبکة یک صداوسیمای ج. ا. ا و بی بی سی فارسی) بازنمایی می شود. روش بررسی این نوشتار تحلیل گفتمان انتقادی است. نتایج به دست آمده بیانگر آن است که تلویزیون بی بی سی فارسی از گفتمان لیبرال دموکراسی در قالب مؤلفه هایی چون مشروعیت اکثریت، حکومت قانون و برابری برای بازنمایی رویداد مصر استفاده کرده و در مقابل شبکة یک تلویزیون ج. ا. ا. از مؤلفه های گفتمان انقلاب اسلامی همچون حمایت از اسلام گرایان، حمایت از جبهة مقاومت و توطئة غرب برای برساخت رسانه ای رویداد مصر بهره گرفته است. علاوه بر این، شبکة یک، مؤلفة های گفتمانی دیگر، همچون دموکراسی و خواست اکثریت را نیز برای بیان مقاصد خود به خدمت گرفته است.
مکانیسم بازنمایی تصویر کودک در ساختار روایتی وتصویر سازی کتاب «دیگر درخانه پسرک هفت صندلی بود»
حوزه های تخصصی:
نگاه به جنبه های متفاوت زندگی کودکان، به ویژه تأثیر تصویرسازیهای ادبیات داستانی بر آنان همواره مورد توجه منتقدین بوده است.لذا پژوهش حاضر به مطالعه یکی از این موارد اختصاص دارد. از آنجا که تاکنون با رویکرد تصویرسازی و عدم تطابق آن با متون روایی به مطالعه کتاب های کودکان پرداخته نشده است، در این نوشتار با استفاده از نظریه «رولان بارت» درباره ساختار روایت ها و نظریه«استوارت هال» نسبت به بازنمایی، داستان «دیگر در خانه پسرک هفت صندلی بود» انتخاب شد. از آنجاکه در ادبیات روایی کودکان، همواره ترکیب ساختار و مضامین تصاویر با داستان در ارتباط با یکدیگرند و تصویر سازی بر اساس زمینه اجتماعی مؤلف و تصویرساز و همچنین برداشت آنها از کودک و دوران کودکی انجام می پذیرد، همواره چنین قرائتی را از کودک و دوران کودکی در ذهن داشته و آن را باز تولید می کنند. در این مقاله با استفاده از روش تحقیق توصیفی داستان مذکور مورد بررسی قرار می گیرد. نتایج تحلیل های تصاویر و شیوه بازنمایی کودک در آنها، نشان دادند کودک بازنمایی شده در تصاویر، به طور معمول نمی تواند به شکلی خلاقانه و مستقل در فرآیند ساخت معنا شرکت جوید و تصویرساز و مؤلف به شکل ناخودآگاه، به طور معمول قرائت مسلطی را که در بستر فرهنگ جامعه از «کودک» و«دوران کودکی» وجود دارد، در قالب کلیشه ها و رمزگان فرهنگی و ایدئولوژی مسلط،به متن یا تصویر تحمیل می کنند.
شیوه های بازنمایی اعتیاد در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، پاسخ به این سؤال بوده که فیلم های سینمایی پس از انقلاب مسائل مربوط به اعتیاد و معتادان را چگونه بازنمایی کرده است. روش: برای پاسخ به این سوال 33 فیلم سینمایی ساخته شده بین سال های1360 تا 1390 که شخصیت های اصلی آنها را معتادان تشکیل داده اند، به روش تحلیل محتوایی مورد بررسی قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان می دهد که در فیلم های مورد بررسی، معتادان غالباً مرد، مجرد، بیوه یا مطلقه و اکثریت آن ها تحصیلکرده و دارای مدارک دانشگاهی بودند. همچنین، مصرف هروئین بیش از سایر انواع مواد مخدر در فیلم ها نمود داشته، خانه شخصی معتاد و خانه دوستان مهم ترین مکان های مصرف بوده و دوستان مهم ترین تهیه کننده مواد مخدر و مهم ترین عامل شروع مصرف نمایش داده شده اند . از سوی دیگر، طلاق و فروش فرزند بیشترین فراوانی آسیب های مربوط به معتادان فیلم ها را شامل شده و خانواده و گروه دوستان به عنوان مهم ترین علل اعتیاد در فیلم ها برجسته شده است. نتیجه گیری: نتایج این مطالعه نشان می دهد که فیلم های سینمایی در بازنمایی های خود از مسئله اعتیاد و معتادان نوعی ""اعتیادپژوهی عامه پسند"" فراهم می کنند که با اعتیادپژوهی آکادمیک تاحدودی همپوشانی دارد.
بررسی نشانه شناختی عناصر دینی در فیلمِ نشانه ها اثر شیامالان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
استفاده از نشانه ها برای بیان اندیشه ها و القای عقاید به مخاطب، روشی است که بشر از آغاز، با آن مأنوس بوده است. نشانه ها به سبب بهره گیری از معانی ضمنی، امکان بازنمایی غیرمستقیم پیام را ایجاد می کنند و بدین صورت، سبب اثر گذاری عمیق تر و طولانی تر پیام بر ذهن مخاطبان می شوند. شناخت این شیوه، به کارگزاران رسانه امکان می دهد پیام های دینی را جذاب تر و با عمق و اثرگذاری بیشتر، به مخاطبان عرضه کنند. نشانه ها دارای لایه های معنایی ای مختلف هستند؛ بنابراین، به منظور نفوذ به درون این لایه ها برای کشف معانی ضمنی نشانه ها و بررسی نقش آن ها در بازنمایی عناصر دینی به ویژه در رسانه پر مخاطب فیلم، تحلیل آن ها ضروری است. در این پژوهش کوشیده ایم از منظری نشانه شناختی، فیلم نشانه ها را تحلیل کنیم. یافته های تحقیق نشان می دهد در این فیلم، از حجمی گسترده از نشانه های دارای بار معنایی دینی استفاده شده است.
ایران هراسی در آمریکا: بازنمایی شرق شناسانه از برنامه هسته ای ایران در مستند ایرانیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از محورهای جنگ روانی دول غربی علیه ایران که در سال های اخیر کانون توجه رسانه های غربی بوده است، فعالیت های هسته ای جمهوری اسلامی است.
در این میان مستند ایرانیوم با رویکردی شرق شناسانه با نوع خاص بازنمایی خود از برنامه های هسته ای جمهوری اسلامی ایران، به القاء هراس از ایران و طرح آن به صورت تهدیدی برای صلح و امنیت بین المللی می پردازد. در این مقاله تلاش می شود با استفاده از چارچوب نظری بازنمایی و بهره گیری از روش تحلیل گفتمان، رویکردهای گفتمانی موجود در این مستند مورد بررسی قرار گیرد.
چگونگی بازنمایی زنان سنتی و مدرن در آگهی های تلویزیونی ایران (از مهر 1390 تا مهر 1391)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
آگهی های تلویزیونی یکی از زمینه های مناسب برای مطالعات فرهنگی، به ویژه سلیقه های حاکم بر نحوة نمایش هویت زنان جامعه است. در این مقاله، چگونگی بازنمایی هویت های جنسیتی با عناوین گوناگون و با رویکردهای مختلف، ازجمله نشانه شناختی و تحلیل محتوا بررسی شده است. چگونگی بازنمایی زنان و نقش های محول شده به آن ها که برسازندة نقش زن سنتی و مدرن هستند، موضوع این پژوهش است. در این تحقیق، روش نمونه گیری به صورت تصادفی است و آگهی های پخش شده در یک سال مربوط به تمام انواع محصولات در هفت گروه طبقه بندی شده است. در گام اول، میزان حضور زنان و مردان در آگهی ها مشخص و سپس نقش زنان در آگهی ها با توجه به تعریف زن مدرن و سنتی نقد شده است. در این پژوهش، مشخص شد که در 40 درصد کل آگهی ها، شخصیت زنی وجود نداشته است و در باقی تبلیغات، مردان معادل 59 درصد، زنان 17 درصد و مردان و زنان با هم 23 درصد حضور داشته اند. در نمایش زنان، معمولاً نقش زن سنتی اولویت داشته است. دلیل این وضعیت، علاوه بر مسائل فرهنگی، حاکمیت سلیقه و تفکری است که زن درحاشیه، مصرف گرا و غیرمتفکر را بیشتر می پسندد و به نشان دار شدن آگهی هایی منجر شده است که شخصیت زن داشتند.
بازنمایی زندگی روزمره جوانان در شهر تهران؛ تحلیل فیلم های نیمه دوم دهه 80(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر با استفاده از رویکرد مطالعات فرهنگی و از دریچه نگاه متفکران نظریه انتقادی زندگی روزمره، همچون هانری لوفور، میشل دوسرتو، و جان فیسک، و با استفاده از روش نشانه شناسی رولان بارت، به تحلیل نشانه شناختی و کشف معنای تصویر بازنمایی شده از ابعاد مختلف زندگی روزمره جوانان در بستر شهر تهران در سه فیلم ”طهران، تهران“، ”مرهم“ و ”انتهای خیابان هشتم“، و در دو سطح دلالت آشکار و پنهان پرداخته می شود. انتخاب فیلم ها بر اساس نمونه گیری هدفمند و توالی زمانی در ساخت فیلم ها برای آشکار شدن نوع نگاه کارگردانانی از نسل های متفاوت و نیز اهمیت نقش شهر به عنوان عنصر پیش برنده روایت در آنها بوده است. تصویر ارائه شده از جوانان تهرانی نشان می دهد که تلقی آنها از رابطه و موقعیت شهروندی، تلقی عمودی است که با وجود تلاش برای مقاومت در مقابل منافع قدرت حاکم، در نهایت خود را در شرایطی به ناچار تابع و پذیرای منفعل تحولات محیط پیرامون می بینند. ویژگی های خاص تهران، به مثابه اراده، نیرو، و فشاری بر جوانان، آنها را وادار به تصمیم گیری یا واکنشی می کند که اگر در این شهر نبودند چنین نمی کردند. شهری که در این فیلم ها تصویر می شود محلی است که در آن شخصیت ها روابطی کوتاه و ناپایدار دارند، فضای ناامنی است که آرزوهای جوانانش را سرکوب می کند و آنها را برای دست یابی به خواسته هاشان به مکانی خارج از خود سوق می دهد. تهران جایگاه فاصله گذاری میان قهرمانان، نسل ها و شهروندان خود است که نسل جدید پرورش یافته در دامان خود را به بهای تلاش برای انتخاب و تعیین سرنوشت خود، از جریان اصلی جامعه به حاشیه می راند.
بازنمایی جوان در سینمای عامه پسند: مقایسه تطبیقی دو دوره اصلاحات و اصول گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف اصلی این مقاله، مطالعه نحوه بازنمایی جوان در سینمای عامه پسند ایران از راه مقایسه تطبیقی فیلم های برگزیده در دو دوره اصلاحات (1376- 1384) و اصول گرایی (1384- 1389) است. به این منظور، با بهره گیری از نظریه بازنمایی هبدیج و مفاهیم مرتبط در حوزه مطالعات جوانان، نظیر «بازنمایی به مثابه دردسر» و «بازنمایی به مثابه خوش گذرانی»، سه فیلم از دوره اصلاحات («زیر پوست شهر»، «پارتی» و «من ترانه 15 سال دارم») و سه فیلم از دوره اصول گرایی («دایره زنگی»، «درباره الی...» و «تسویه حساب») برگزیده و به این موضوع پرداخته شده است که آیا در بازنمایی جوان در فیلم های این دو دوره، تفاوتی وجود دارد یا خیر.
مطالعه این فیلم ها براساس دو الگوی سلبی و کادوری برای تحلیل رمزگان فنی، و الگوی روایی و نشانه شناسی بارت برای تحلیل نشانه شناسی پی ریزی شده است. پس از مطالعه فیلم ها و بررسی جداگانة هریک از آن ها، این نتیجه به دست آمد که فیلم های عامه پسندِ ساخته شده در این دو دوره، تصویری متفاوت از جوان را بازنمایی می کنند. در هریک از این دو دوره، ارجاعاتی حتی متناقض به جوان به چشم می خورد.
در دوره اصلاحات، جوان با مفاهیمی مانند «پای بندی به ساختار»، «امید به آینده»، «خودباوری»، «جسارت»، «مسئولیت پذیری»، «آرمان گرایی»، «قانون مداری» و «دموکراسی و آزادی خواهی» نشان داده شده است؛ اما در دوره اصول گرایی به صورتی «ساختارشکن»، «خودابراز»، «بی هویت»، «مبارز ضداجتماعی»، «درگیر بین سنت و مدرنیته»، «قانون گریز» و «خطر پذیر» بازنمایی شده است. بنابراین، نوعی هراس رسانه ای درمورد بازنمایی جوان در دوره اصول گرایی در سینمای عامه پسند به وجود آمده است.
بازنمایی زندگی روزمرة جوانان در سریال فاصله ها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله با هدف ترسیم کیفیت بازنمایی زندگی روزمرة جوانان در تلویزیون ایران، از طریق بررسی بازنمایی زندگی روزمرة جوانان در سریال فاصله ها و با بهره گیری از نظریات بازنمایی و انتقادی زندگی روزمره، انجام شده است. نتایج نشان می دهد که در سریال فاصله ها، بر اساس فن کلیشه سازی، برخوردی گزینشی و متعصبانه با زندگی روزمرة جوانان صورت گرفته است و، ضمن گروه بندی جوانان به سنتی و مدرن، مرز میان «ما» و «آن ها» مشخص شده است.
دیدگاه مسلط سریال پُرکردن فاصلة ارزشی بین جوانان با هم نسلان خود و پدرانِ آرمان گراست. سریال، با تبلیغ فرهنگی علیه جوانان، آن ها را در موضع ضعف قرار می دهد و قصد سازمان دهی زندگی روزمرة آنان را دارد. از سوی دیگر شاهد هستیم که، تحت تأثیر سیستم بر زیست جهان، کنش ارتباطی کنش گران جوانِ زندگی روزمره با هم نسلان خود و نهادهای اجتماعی دچار اختلال گشته است؛ جالب آن که هر کدام از نهادهای اجتماعی به شیوه ای مشابه با مسائل زندگی روزمرة جوانان برخورد می کنند