مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۴۱.
۱۴۲.
۱۴۳.
۱۴۴.
۱۴۵.
۱۴۶.
۱۴۷.
۱۴۸.
۱۴۹.
۱۵۰.
۱۵۱.
۱۵۲.
۱۵۳.
۱۵۴.
۱۵۵.
۱۵۶.
۱۵۷.
۱۵۸.
۱۵۹.
۱۶۰.
بازنمایی
منبع:
زبان پژوهی سال دهم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۲۸
7 - 30
حوزه های تخصصی:
نماد یکی از اصطلاح های رایج در حوزه علوم انسانی است که در تحلیل های مربوط به مردم شناسی، روان کاوی، هرمنوتیک و ادبیات به مثابه مفهومی بنیادین به شمار می رود. به همین سبب، بحث درباره جایگاه، اهمیّت و ساز و کار درونی نماد در حوزه های متفاوت از مرتبه ویژه ای برخوردار است. با وجود این، تا جایی که نگارنده کاویده است پژوهشی که به صورت مستقل موضوع نماد را از چشم انداز پدیدارشناسی بررسی کرده باشد، به چشم نمی خورد. بنابراین، پژوهش حاضر در پی آن است تا با تکیه بر آرای شوتز- که در زمینه پدیدارشناسی اجتماعی چهره شناخته شده ای است- تحلیلی درخور به دست دهد. چنین پژوهشی نیازمند بررسیِ برخی از مبانی نظری شوتز درباره آگاهی، بینافردیت، و مفهوم بازنمایی است؛ مفهومی که وی آن را از هوسرل اقتباس کرده و در تبیین سازوکارِ نشانه، به معنای عامِ آن، به کار بسته است. در پایان این پژوهش، معلوم می شود که تلقی پدیدارشناختی شوتز در باب نماد، پیامدهای نظری خاص خود را دارد.
جهانی شدن و بازنمایی نمودهای محلی- فرامحلی تبلیغات تجاری در مجلات عامه پسند ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات میان رشته ای در رسانه و فرهنگ سال هشتم بهار و تابستان ۱۳۹۷ شماره ۱ (پیاپی ۱۵)
153 - 172
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر در پارادایم جهانی شدن و بر مبنای نظری جهانی- محلی شدن رونالد رابرتسون به بررسی نشانه های محلی و فرامحلی تبلیغات تجاری مجله ی عامه پسند «خانواده سبز» می پردازد. این پژوهش برخلاف تحقیقات اقتصاد محور تبلیغات با رویکرد مطا لعات فرهنگی به کارکرد فرهنگی تبلیغات تجاری می پردازد و معانی فرهنگی مستتر و آشکار تبلیغاتی را تحلیل می کند. پژوهش از روش تحلیل محتوای کمی و روش کیفی نشانه شناسی استفاده می کند تا خلاء های روشی هر یک توسط دیگری پوشش داده شود. مطالعات کمی و کیفی صورت گرفته بر روی تبلیغات تجاری مجلات «خانواده سبز» به هدف بازنمایی انگاره های محلی و فرامحلی در این متون تبلیغاتی بیانگر مشارکتی بودن و یک سویه نبودن نشانه ها و کدهای فرهنگ محلی و فرهنگ های فرامحلی است؛ هویت جدیدی که نه کاملا منطبق با فرهنگ بومی بلکه محصول فرهنگ «بومی- جهانی» است.
بازنمایی شادکامی در سریال های خانوادگی با توجه به الگوی اسلامی (مطالعه موردی: سریال های خانه سبز، پدرسالار، زیر تیغ، متهم گریخت، میوه ممنوعه، پایتخت و پرده نشین)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های ارتباطی سال بیست و پنجم پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳ (پیاپی ۹۵)
103 - 130
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با توجه به ضرورت آموزش شادکامی، بر اساس نظریه یادگیری اجتماعی مبنی بر یادگیری مشاهده ای و با هدف بررسی بازنمایی شادکامی در سریال های خانوادگی سیمای جمهوری اسلامی ایران در سال های 1370 تا 1394 انجام گرفته است. روش این پژوهش تحلیل محتوای کمی از نوع توصیفی بوده است. ابتدا مقیاس سنجش بازنمایی شادکامی، با توجه به الگوی اسلامی شادکامی، طراحی و سپس 7 سریال به صورت هدفمند با معیارهای محبوبیت و تأثیرگذاری و با توجه به ماهیت شادکامی در الگوی اسلامی، انتخاب شدند. از طریق نمونه گیری تصادفی طبقه ای، 677 صحنه نیز به عنوان نمونه نهایی برگزیده شدند. واحد ثبت در این پژوهش کنش بوده است. این پژوهش دو مقوله اصلی دارد: رضامندی و نشاط. نتایج به دست آمده نشان می دهد که رضامندی، کمترین و زیرمقوله لذات مادی از مقوله نشاط، بیشترین میزان بازنمایی را در میان سریال های مورد مطالعه داشته است. همچنین کنش های منفی بیشتر از مقوله رضامندی و زیرمقوله لذات معنوی بازنمایی شده است؛ بنابراین، مطابق با الگوی اسلامی شادکامی که تحقق شادکامی را در کاهش کنش های منفی در برابر کنش های مثبت در موقعیت های خوشایند و ناخوشایند و تعادل میان بهره مندی از لذات مادی و معنوی می داند، این 7 سریال، تصویر درستی از شادکامی در اسلام بازنمایی نکرده اند.
بازنمایی تغییر سبک زندگی در زبان مجموعه های تلویزیونی رسانه ملی
حوزه های تخصصی:
امروزه نقش رسانه ها در تحولات اجتماعی افزایش یافته است. در می ان ان واع رس انه، تلویزی ون به عنوان وسیله انتقال فرهنگ، جایگاه ویژه ای دارد. برنامه های تلویزیونی ضمن اطلاع رسانی و پ ر کردن اوقات فراغت، در حوزه آموزش پنهان نیز ایفای نقش می کنند. این رسانه مملو از پیام ه ای گفتمانی است که ساختار اجتماعی را در زبان منعکس می سازند. در قرن حاضر با افول معیاره ای سنتی که تقسیم بندی جامعه بر اساس آن صورت می گرفت، سبک زندگی به منبع اصلی شناس ایی هویت اجتماعی تبدیل شده اس ت. نخس تین ویژگ ی س ازنده س بک زن دگی در دنی ای جدی د، انتخاب های گسترده افراد است. در مقاله حاضر تلاش شده است تأثیر تغییر سبک زندگی بر زب ان شخصیت ها در سریال های تلویزیونی بررسی گردد. ازاین رو، سه مجموعه تلویزیونی (در پناه ت و، تب سرد و تکیه بر باد) از سه دهه اخیر انتخاب و تغیی ر س بک زن دگی و بازنم ایی آن در زب ان قسمت های منتخب مجموعه های تلویزیونی به روش تحلیلی- توصیفی بررسی شده اس ت. نت ایج نشان می دهد تغییر سبک زندگی بر زبان مجموعه های تلویزیونی سیما تأثیر داشته است، به گونه ای که نزاکت زبانی در حوزه کاربرد ضمایر و صورت های خطاب کاهش یافته است.
تحلیل نشانه شناختی بازنمایی تروریسم در سینمای هالیوود، قبل و بعد از 11 سپتامبر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش سعی شده است به تحلیل تصویر تروریست های عرب قبل و بعد از 11 سپتامبر در سینمای هالیوود پرداخته شود. از آنجا که از دهه 90 به بعد مسلمانان سوژه اصلی فیلم هایی با موضوعیت تروریسم بوده اند، با درنظرگرفتن 11 سپتامبر به عنوان تاریخی مهم در حملات تروریستی، یک فیلم از دهه 90 (قبل از 11 سپتامبر) و یک فیلم از سال 2001 به بعد که موضوع اصلی آن ها حملات تروریستی اسلام گراها بوده، انتخاب و تحلیل شده است. نظریه استفاده شده در این تحقیق، بازنمایی و به طور خاص نظریه بازنمایی برساخت گراست، همچنین به دیدگاه استوارت هال در این زمینه اشاره خواهد شد. در بحث روش نیز از نشانه شناسی با اتکا بر تحلیل سه گانه جان فیسک استفاده شده است. درنهایت نتیجه می گیریم در حالی که پیش از 11 سپتامبر، تصویر تروریست ها ضعیف، ناآگاه و فریب خورده از مذهب بود، پس از این تاریخ آن ها افرادی رادیکال هستند که اعمال تروریستی را آگاهانه انتخاب می کنند و کاملاً به پیامد کارهایشان واقف اند.
بازنمایی مرگ در آیین بودایی(مقاله علمی وزارت علوم)
مرگ شناسی در دهه های اخیر تبدیل به یکی از حوزه های مهم میان رشته ای در تکنولوژی پزشکی، فلسفه، هنر، علوم سیاسی، تاریخ، ادیان و جامعه شناسی شده است. در این مطالعه، مرگ به عنوان یک پویایی اساسی و پیش زمینه حیات در آیین بودایی مورد بررسی قرار می گیرد. سوال تحقیق این است که بازنمایی های مرگ در آیین بودایی چه چیزی را در خصوص یک جامعه بودایی و ارزش های آن مشخص می کند؟ بنابراین پژوهش حاضر با استفاده از روش بازنمایی و تکنیک بررسی اسنادی و کتابخانه ای ، بازنمایی های مرگ به عنوان نقطه پیوند تجربیات و دیدگاه های فرد و فرهنگ و ایدیولوژی غالب در آیین بودایی را مورد مطالعه قرار داده و به پاسخ سوال مورد نظر می پردازد. آیین بودایی تاکید می کند که به جای انکار مرگ باید آن را پذیرفت. پذیرش مرگ البته به معنای پذیرش دلمردگی به معنای شیوه زندگی نیست. آیین بودایی مانند تمام ادیان دیگر مناسکی برای مرگ تعیین کرده که باعث آرامش رفتگان و بازماندگان . بنابراین، زمانی که پای مسیله ای همچون مرگ در میان باشد، این آیین می تواند منشا خردورزی جامعه شناختی و روان شناختی باشد. آیین بودایی به ما یاداوری می کند که سرنوشت هرچه باشد، کنش های ما جریان خواهد داشت.
تحلیل ژئوپلیتیک؛ بازنمایی فضاهای ترس در سینما(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
ژئوپلیتیک سال چهاردهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۲ (پیاپی ۵۰)
21 - 55
حوزه های تخصصی:
حس مکان یکی از مفاهیم جغرافیایی است که در ژئوپلیتیک روزمره حضوری آشکار دارد. علاوه بر عوامل جغرافیایی عناصر روانشاسانه و عوامل اجتماعی مختلفی نیز در شکل گیری حس مکان نقش دارند. ترس یکی از عناصر روانشناسانه ای است که نه تنها برای تعریف حس مکان، بلکه جهت تحلیل کارکرد فضای جغرافیایی کاربرد دارد. بهعبارت دیگر، ترس یکی از عوامل بازتاب دهنده تأثیر جغرافیا در زندگی روزمره انسان است که خلق یک جغرافیای تخیلی به نام فضاهای ترس را در پی دارد. همه انسان ها به واسطه تجربه شخصی یا بازنمایی رسانه با فضاهای ترس آشنا هستند. یکی از رسانه هایی که در بازنمایی، بازتولید و بازتعریف فضاهای ترس نقش دارد سینما است. از نظر جغرافیایی، این بازنمایی ها که در موقعیت های گوناگون و با اهداف و کارکردهای متفاوتی صورت می پذیرند در شکل گیری ادراک فضایی و حس مکانِ انسان نسبت به فضا/مکان تأثیرگذار است. یکی از بحث های مهم در هر دوی جغرافیای انسانی انتقادی و ژئوپلیتیک انتقادی کارکرد بازنمایی ها و تصویرسازی های سینما از احساساتی نظیر امنیت، امید و ترس در فرآیندهای جغرافیایی است. مقاله حاضر با ارائه یک تحلیل ژئوپلیتیک از نقش سینما در بازنمایی "فضاهای ترس"، تأثیر این امر بر فرآیندهایژئوپلیتیک و فضایی را مورد بررسی قرار میدهد.
تحلیل گفتمان جنسیت در متون ادبی قرن هفتم هجری: مطالعه موردی نسخه خطی جوامع الحکایات و لوامع الروایات اثر محمد عوفی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بازنمایی هویت های جنسی و جنسیتی، مسأله ای است که می توان آن را در بسیاری از متون ادبی و فرهنگی به نوعی مشاهده کرد. در همین زمینه، البته مطالعه متون کهن از اهمیت زیادی برخوردار است؛ متون ادبی کهن از اهمیت تاریخی برخوردارند و تحلیل آنها می تواند تبار اندیشه های جنسی و جنسیتی امروزین را به ما نشان دهد. یکی از این متون کهن و تاریخی، کتاب « جوامع الحکایات و لوامع الروایات» اثر سدیدالدین یا نورالدین محمد عوفی اثری متعلق به قرن هفتم هجری است. هدف این مقاله بررسی چگونگی بازنمایی جنسیت در این کتاب با مطالعه موردی نسخه خطی آن است. این مقاله چهار باب آخر از قسمت سوم کتاب عوفی را که درباره زنان است به روش تحلیل گفتمانی مورد بررسی قرار می دهد. چهارچوب نظری و روشی مقاله، رویکرد متفکر فرانسوی «میشل فوکو» است. نتایج بررسی ها نشان می دهد که عوفی در این فصول می کوشد با به کارگیری نوعی گفتمان اخلاقی، سوژه های جنسیتی به زعم خود اخلاقی را برسازد. . او با برساختن گفتمانی سوژه های «زن پارسا» و «زن ناپارسا» می کوشد نوعی بایگانی جنسیتی مبتنی بر حساسیت نسبت «میل جنسی» زنان به وجود آورد.
سوژه زندگینامه خودنوشت از منظر پست مدرنیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زندگینامه خودنوشت را معمولاً به شکل یک داستان یا روایت در نظر می گیریم که رُخدادها و تجارب زندگی نویسنده را بازگو می کند. چنین روایاتی می توانند در قالب داستان خیالی، شعر، یا شرحی صریح و صادقانه از زندگی باشند. این روایات در هر شکل یا قالبی، اتکای شدیدی به حافظه ما از تجاربی دارند که به ترتیب زمانی رخ می دهند؛ هرچند شاید این تجارب نه به صورت زمان خطی، بلکه به صورت تکه تکه و نامنسجم در متن بازنمایی شوند. مفهومی که نویسنده از هویت یا خویشتن در ذهن دارد، معمولاً از ارتباط تنگاتنگی با آن رخدادها و تأثیر شکل دهنده ای که در زندگی اش بر جا گذاشته اند، برخوردار است. به طور خلاصه، سوژه زندگینامه خودنوشت، محصول لحظه به لحظه و از یک تجربه به تجربه دیگر است. این چندگانگی موقعیت سوژه که منجر به خویشتن چندپاره می گردد، زمانی یک ناهنجاری به شمار می آمد. اما، اکنون به یک هنجار پست مدرن تبدیل شده است. از این رو، با ابهام زدایی از مفهوم نوگرای سوژه مقتدر عصر روشنگری و جایگزین سازی واقعیت واحد با برساخته های ذهنی حاصل از میل مؤلف زندگینامه خودنوشت به دیگری بودن، مفهوم سوژه به منزله «اجرای» خویشتن چندپاره درمی آید، تا آنجا که چه بسا «خویشتن» حتی به جای «دیگری» گرفته می شود. هدف این مقاله، پاسخ به این پرسش ها است که در قرائت ما از سوژه پست مدرن در کانون زندگینامه خودنوشت، «من» چندگانه و مبهم چه نقشی ایفاء می کند؟ چگونه «دیگران» برآمده از این متن می توانند خود را از وضیعت غیربودگی رها سازند و در مقام منِ مؤلف، به لحاظ تاریخی، جایگاهی در جهان را از آن خود کنند و در گفتمان های مختلف نیز شرکت جویند؟
مبانی نظری مفهوم «بازنمایی»؛ با تأکید بر ابعاد معرفت شناختی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
این نوشتار، جستاری در مفهوم «بازنمایی» است. ازاین رو، ضمن مرور عقبه تاریخی موضوع، دیدگاه های معاصر که منصرف در کارکرد رسانه های تکنولوژیک است، تبیین می شوند. بازنمایی، فرایندی است که از یک سو، مرتبط با عالم عینیات خارجی و از سوی دیگر، کنشی است که فاعل بازنما از طریق میانجی به مخاطب ارائه می کند. فرایند بازنمایی در این معنا، در گذر از سه جهان «بود»، «نمود» و «بازنمود» شکل می گیرد. لذا مسئله این نوشتار، بحث نظری در باب بازنمایی و کاوش تئوریک دربارة گذر از این سه جهان است که به روش تحلیلی- عقلی و با هدف روشن شدن لایه های مباحث نظری شناخت شناسانه انجام می شود. در این فرایند، ابتدا در ارتباط با جهان «بود»، «مفهوم» شکل می گیرد. سپس، مفاهیم در جهان «نمود»، تنظیم، دسته بندی و بازآرایی می شوند. سرانجام، از مجرای ابزار بیانی به عالم «بازنمود» عرضه می شوند. حاصل اینکه، بازنمایی یک امر بیرونی، از فرایندی چندمرحله ای می گذرد که هریک، از ساختار، حدود، ایده، اراده پیش ساخته و یا پیش فهم، اشباع شده اند و انتقال صرف و بدون خدشه مفاهیم عینی به مخاطب را زیر سؤال می برند.
بازنمایی ارتباط والدین با فرزندان جوان، مطالعه انتقادی فیلم «کوچه بی نام»
منبع:
فرهنگ پژوهش پاییز ۱۳۹۶ شماره ۳۱ ویژه علوم اجتماعی
5 - 33
حوزه های تخصصی:
بدون تردید بزرگترین رمز تکامل انسان و مهم ترین عامل موفقیت در تربیت انسان، خانواده و روابط بین اعضای آن است و ارتباط با فرزند یکی از مهم ترین و سرنوشت سازترین ارتباط ها و نیازمند برنامه پویا و فراگیر برای پاسداری از خانواده است. در جامعه اسلامی انتظار می رود سینما به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای فرهنگی کشور، بر اساس الگوی سبک زندگی اسلامی بازنمایی صحیحی از ارتباط والدین با فرزندان ارائه نماید. در بین آثار سینمایی بیشترین چالش ها در ارتباط بین والدین و فرزندان در سنین جوانی نمایش داده می شود. سوال اصلی این مقاله این است که فیلم سینمایی «کوچه بی نام»، ارتباط والدین با فرزندان جوان را چگونه بازنمایی کرده و این بازنمایی تا چه حد با آموزه های اسلامی در این خصوص منطبق است. بدین منظور، ابتدا از میان متون مختلف دینی، سبک اسلامی ارتباط والدین با فرزند جوان و تمامی ملاک ها، اصول و جلوه های این ارتباط استخراج شده است. سپس با تحلیل نشانه شناختی فیلم سینمایی «کوچه بی نام»، نوع بازنمایی این فیلم از ارتباط والدین با فرزندان جوان و میزان انطباق یا فاصله آن با آموزه های اسلامی در زمینه ارتباط والدین با فرزندان را از طریق تحلیل رمزگان جان فیسک بررسی می شود. طبق این بررسی مشخص می شود که فیلم با بکارگیری رمزهای فنی و اجتماعی، در خدمت بازنمایی دو نوع رابطه استبدادی (مادر) و سهل گیرانه (پدر) با فرزندان و برجسته سازی سبک ارتباطی سهل گیرانه و به نوعی فرزندسالاری است.
«شرق شناسی وارونه» در بازنمایی خبری سیمای جمهوری اسلامی ایران از غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهشنامه علوم سیاسی سال دوازدهم بهار ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۴۶)
151 - 188
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله مطالعه بازنمایی «غرب» در اخبار سیمای جمهوری اسلامی ایران است. برای نیل به این هدف بخش خبری ساعت 21 شبکه یک سیما انتخاب و در بازه ای هشت ماهه نمونه ها موردمطالعه قرار گرفت. چارچوب نظری این پژوهش برگرفته از مفاهیم نظری بازنمایی و گفتمان و همین طور شرق شناسی وارونه است. روشی که در این تحقیق مورداستفاده قرارگرفته روش تحلیل گفتمان تئون ون دایک است.
یافته های حاصل از مطالعه گفتمان خبری شبکه یک درباره غرب نشان می دهد که این شبکه عمدتاً بر مبنای مؤلفه های گفتمانی چون «حمایت از تروریسم»، «نژادپرستی»، «نقض حقوق بشر»، «استعمار»، «استکبار»، «اسلام ستیزی»، «خشونت»، و... هنجارها و فضیلت های غربی را به چالش کشیده است. تبیین گفتمان شبکه یک حاکی از این است که اخبار مربوط به غرب به عنوان یک رویه مندرج در دستورالعمل های سازمانی و فرا سازمانی صورت بندی شده است. این صورت بندی نشان می دهد که بازنمایی غرب در گفتمان خبری سیما از چیزی پیروی کرده که شرق شناسی وارونه نام دارد.
تبیین بازنمایی و راهبردهای تصمیم گیری پرونده هسته ای در گفتمان نواصول گرای احمدی نژاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بین فرازوفرود پروندة هسته ای ایران و هویت مبتنی بر نقش در گفتمان های حاکم سیاست خارجی ارتباط وثیقی وجود داشته است. شکل گیری این هویت متأثر از هر دو سطح داخلی- به ویژه ساخت های ذهنی، ویژگی های فردی، ارزشی و روانی کارگزاران سیاست خارجی- و سطح خارجی بوده است. از این منظر، مؤلفه های هویتی گفتمان احمدی نژاد متأثر از هنجارهای داخلی و نسبت آن ها با ساختار نظام بین الملل، پروندة هسته ای را در قالب متناسب با هویت خود بازنمایی و سپس این نوع بازنمایی چراغ راهنمای راهبرد تصمیم گیری پروندة هسته ای قرار گرفت. براین اساس، هدف اصلی این مقاله، پاسخ گویی به این سؤال است که «هویتِ نقشی در گفتمان احمدی نژاد، پرونده هسته ای را به چه طریقی بازنمایی و در این راستا چه راهبردهایی برای تصمیم گیری در خصوص آن تجویز کرد؟» یافته های پژوهش با بهره گیری از نظریه سازه انگاری و بر اساس روش توصیفی-تحلیلی، نشان می دهد که پرونده هسته ای در این دوره متأثر از هویت نقشی در قالب یک موضوع هستی شناسانه- امنیتی بازنمایی شد و در این راستا، مبتنی بر رویکرد روان شناختی و ارزشی راهبرد های سیبرنتیک و چشم انداز برای تصمیم گیری در خصوص آن به کار گرفته شد.
نمادین بودن زبان دین از منظر تیلیش و غزالی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فلسفه دین سال چهاردهم زمستان ۱۳۹۶ شماره ۴ (پیاپی ۳۳)
743 - 768
حوزه های تخصصی:
از دیدگاه پل تیلیش، زبان انسان برای سخن گفتن از اعیان و وقایع عادی زندگی او مناسب است و به هیچ وجه نمی توان چنین زبانی را برای سخن گفتن از خدای «متعالی» و «به کلی دیگر» به کار گرفت. غایت قصوا یا دلبستگی واپسین جز با زبان نمادین بیان شدنی نیست و نمادهای دینی تنها در موقعیت سخن از خدا و بازنمایی بنیان غایی هستی، معنای نمادین دارند. محمد غزالی نیز قائل است که معرفت به عالم علوی جز از طریق نمادهای عالم سفلی محال خواهد بود. نمادگرایی او ناظر به کل عالم ملک و شهادت است. هر دو شخصیت بر درک شایسته نمادهای دینی از طریق پیوند قلبی و علم حضوری تأکید دارند. اما نزد تیلیش این ادراک، تنها زمینه مواجهه بهتر با خدا را فراهم می کند و فاقد حیثیت واقع نمایی و معرفت بخشی است؛ در حالی که غزالی نمادها را واجد چنین حیثیتی می داند.
زیبایی شناسی گودمن: نومینالیستی یا غیرنومینالیستی؟(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نشریه فلسفه سال ۴۵ بهار و تابستان ۱۳۹۶ شماره ۱
15 - 36
حوزه های تخصصی:
نلسون گودمن، در 1956، یک نظریه ی نومینالیسم مرئولوژیکی وضع می کند، که طبق آن وجود چیزی جز فردهای انضمامی تصدیق نمی شود. این مقاله، که به بررسی رابطه ی زیبایی شناسی با نومینالیسم در فلسفه ی گودمن می پردازد، نشان می دهد که زیبایی شناسی گودمن یک زیبایی شناسی نومینالیستی است. این ادعا از طریق بررسی نظریه های گودمن در مسائلِ تعریف هنر، محتوای هنر، و ارزش هنر توجیه می شود: (1) در مسئله ی تعریف، هنر ازطریق بعضی ویژگی های نحوی و معنایی آثار هنری تعریف می شود، اما چنین نیست که این ویژگی ها، ذاتی یا فصل ممیز هنر باشند؛ (2) در مسئله ی محتوا، در خصوص بازنمایی کلیات و ناموجودها و نیز در خصوص بیان، به جای فرض قلمروی وجودشناسانه ای غیر از جهان فردها به منزله ی مرجع آثار هنری، ارجاع این آثار از طریق دلالت و تمثل همچنان به فردهای انضمامی است؛ (3) در مسئله ی ارزش، اگرچه شناخت به منزله ی ارزش هنری مشترک میان همه ی آثار هنری دانسته می شود و رابطه ای درونی با آنها دارد، خاصِ آثار هنری نیست. از این رو، نمی تواند یک کارکرد ذاتی هنر باشد. این عدم تخطی زیبایی شناسی گودمن از نومینالیسم، خود، نتیجه ی رعایت الزامات نومینالیسم در نظریه ی نظام های نمادی است، نظریه ای که گودمن مسائل زیبایی شناسی را در چارچوب آن پاسخ می دهد
مبانی فلسفی هنر در آثار ابن سینا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مؤلفه های اصلی هنر، زیبایی است. به نظر ابن سینا زیبایی به معنای عام (محسوس و نامحسوس)، کمال اخیر یا داشتن همه اوصاف شایسته و بایسته است. به نظر او عناصر زیبایی محسوس، نظم، تقارن، حُسن تألیف، اعتدال، وحدت و اتّفاق در یک شیء است. منشاء نهایی زیبایی، جمیل مطلق است. لذت بخشی، ایجاد دوستی و عشق، اِعجاب و تحسین برانگیزی از جمله آثار زیبایی بر روی نفس مُدرِک اند. زیبایی امری عینی و آفاقی است. هنر طبق مبانی ابن سینا قابل تعریف به «فعل صورت بخشی زیباست». محاکات که در نزد افلاطون و ارسطو اساس هنر تلقی می شد، در نزد ابن سینا معنای عامی دارد و با محاکات مدّ نظر افلاطون و ارسطو متفاوت است. طبق دیدگاه شیخ الرئیس، خیال مبدأ قریب همه آثار هنری است. ابن سینا دربارة قوّه خیال و متخیّله به وجه مبسوط بحث می کند که در آفرینش هنری، نقش مهمّی ایفا می کنند. منشأ بعید هنر در نزد شیخ الرئیس میل غریزی به محاکات، میل فطری به زیبایی جویی است.
واکاوی نقش رسانه های غربی در اسلام هراسی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اسلام هراسی طبق مصطلح رایج، ایجاد هراس و نفرت برنامه ریزی شده از اسلام و مظاهر اسلامی و در نتیجه روا شمردن گونه های مختلف تبعیض، خشونت و اعمال محرومیت اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و ارتباطی علیه مسلمانان و نهادها و سازمان های ذی ربط است. رسانه های جمعی به ویژه مطبوعات، شبکه های رادیو- تلویزیونی و فیلم های سینمایی همواره از ابزارهای مهم و از جهاتی بی بدیل برای پیشبرد این سیاست نژادپرستانه و استعماری بوده اند. از این رو، بررسی نقش و تأثیر وسایل ارتباط جمعی در اسلام هراسی، طی دهه های اخیر، به یکی از پروژه های پر طرفدار در مطالعات اجتماعی تبدیل شده است. در همین راستا، هدف مطالعه پیش رو عبارت است از: واکاوی نقش رسانه ها در بازخوانی و برجسته سازی تنش های تاریخی و تعاملات واگرا میان دو حوزه تمدنی اسلام و غرب، برخورد انتقادی و سخریه آمیز با باورها، ارزش ها، شعائر و احکام اسلام، انتساب ظالمانه اعمال تروریستی برخی گروه های افراطی به اسلام، ترغیب دولت های غربی به اتخاذ و اعمال سیاست های خشن علیه گروه ها و جوامع اسلامی و در یک کلام، ایجاد هراس و نفرت از هر آنچه رنگ و برچسب اسلامی دارد. روش این پژوهش در مقام گردآوری و گزینش اطلاعات؛ اسنادی و کتابخانه ای و در مقام تحلیل و بررسی مضامین؛ توصیفی، تبیینی (علت یابی) و تفسیری (معناکاوی) است.
سیاست سرگرمی در شبکه ماهواره ای «من و تو» تحلیل گفتمان انتقادی پنج فیلم مستند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سیاست سرگرمی را می توان نوع جدیدی از ارتباطات سیاسی به شمار آورد که در قالب هایی مانند طنز سیاسی، فیلم مستند و نمایش تلویزیونی نمود می یابد. در این مقاله، به تحلیل نمونه هایی از سیاست - سرگرمی در شبکه ماهواره ای «من و تو» پرداخته ایم. بدین منظور، پنج فیلم مستند این شبکه («از تهران تا قاهره»، «37 روز»، «رضاشاه»، «هرگز نخواب کوروش» و «آدرس: بهارستان») که به موضوعات انقلاب اسلامی، نظام جمهوری اسلامی ایران و رژیم پهلوی پرداخته اند را انتخاب کردیم. تحلیل گفتمان انتقادی این مستندها نشان داد که انقلاب و نظام جمهوری اسلامی به عنوان «دیگریِ» رژیم پهلوی تصویر شده است. امام خمینی (ره) به عنوان «دیگریِ» شاه پهلوی و طرفداران شاه و رژیم پهلوی و طرفداران امام (نیروهای انقلابی) نیز با عناصر گفتمانی کاملاً متفاوتی معرفی و تصویر شده اند. در این مستندها، رژیم پهلوی و شاه به عنوان «ما» (جبهه خودی) و انقلاب، امام و نظام جمهوری اسلامی به عنوان «آنها» (جبهه دشمن) تعریف شده است. شاه، میراث دار هخامنشیان و کوروش خوانده شده و از این طریق، رژیم پهلوی، طبیعی جلوه داده شده است. در مقابل، انقلاب اسلامی، نتیجه دخالت بیگانگان و ابرقدرت های جهانی خوانده شده است. تاریخ سیاسی - اجتماعی نظام جمهوری اسلامی ایران نیز، به کشمکش و درگیری انقلابیون بر سر قدرت و تلاش برای از میان بردن مخالف فرو کاسته شده و بر نبود آزادی و تحمل مخالف در نظام جمهوری اسلامی ایران تأکید شده است. در بعضی از این مستندها، به صراحت در مورد آینده ایران گفت وگو و مخاطب به تلاش برای بازگرداندن رژیم پهلوی تشویق می شود. بنابراین، تحلیل گفتمان انتقادی این فیلم ها نشان داد که شبکه من و تو، در تلاش برای ترویج و هژمونیک ساختن گفتمان رژیم پهلوی و سلطنت طلبان و بدین ترتیب، بخشی از پروژه جنگ نرم رسانه ای با جمهوری اسلامی ایران است.
بازنمایی زنان چادری در سریال های تلویزیونی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۳ بهار ۱۳۹۸ شماره ۲۹
183 - 207
حوزه های تخصصی:
یکی از کارکردهای اساسی رسانه ها، بازنمایی واقعیت های جهان خارج برای مخاطبان است. تصویری که ما به مثابه یک مخاطب از پدیده های مختلف داریم، در موارد زیادی ناشی از تجربه مواجهه با گزارش ها و تصاویری است که به وسیله رسانه ها ارائه شده است. چادر به عنوان حجاب برتر مورد نظر دین مبین اسلام، یک پدیده فرهنگی در حوزه پوشش زنان است که در طول سال ها، در تلویزیون بازنمایی شده است. این پژوهش در پی پاسخ به این سؤال است که چادر در سال های پس از انقلاب اسلامی چگونه در سریال های تلویزیونی بازنمایی شده است. در این پژوهش، با استفاده از روش تحلیل محتوای کمی، شخصیت های چادری 40 سریال از پربیننده ترین سریال های پخش شده از تلویزیون ایران در سال های پس از انقلاب اسلامی مورد تحلیل قرار گرفته است. به این دلیل که واحد تحلیل در این پژوهش، «شخصیت» است، بر این اساس تعداد 107 شخصیت چادری این سریال ها، به صورت تمام شماری انتخاب و مورد بررسی قرار گرفته اند. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات از نرم افزار spss و آمار توصیفی و استنباطی (آزمون کای اسکور) استفاده شده است. یافته های تحقیق حاکی از آن است که در سال های پس از انقلاب اسلامی تصویر مطلوبی از زنان چادری در تلویزیون ارائه نشده است، به طوری که زنان چادری یا اساساً حضور پررنگی در سریال های تلویزیونی ندارند یا اگر دارند اغلب دارای ضعف ها و مشکلات مختلفی هستند که در مقایسه با شخصیت های زن غیر چادری نمود پررنگ تری دارد. زنان چادری به گونه ای معنادار؛ مسن، بدون تحصیلات دانشگاهی، از طبقه متوسط و پایین جامعه، دارای مشکلات روحی و روانی و دارای چهره ای متوسط و زشت به تصویر کشیده شده اند. بر این اساس چادر، پوشش زنی معرفی می شود که احتمالاً کمتر مخاطبی تمایل به همذات پنداری و احیاناً الگوبرداری از او خواهد داشت.
نشانه شناسی جنسیت در فیلم سینمایی «بانو»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به مطالعه نشانه شناسانه جنسیت در یکی از آثار مهم سینمایی داریوش مهرجویی پرداخته است. از آنجاکه یکی از مباحث مهم در متون رسانه ای و آثار سینمایی، ترکیب جنسیت و مباحث پیرامون زنان از سوی سینماگران مؤلف است، مطالعه جنسیت در سینما به منزله پدیده ای اجتماعی-فرهنگی می تواند راهگشای پژوهشگران علوم اجتماعی و مطالعات فرهنگی باشد. براین اساس، پژوهش حاضر که در سنت مطالعات فرهنگی در حوزه مطالعات ارتباطات، انتقادی و شناخت واقعی فرهنگ قرار می گیرد، در پی پاسخ به این پرسش است که، داریوش مهرجویی جنسیت و به تبع آن دوگانه زنانه و مردانه را در فیلم بانو چگونه بازنمایی کرده است؟ از آنجا که هدف این مقاله، آشکار کردن لایه های رمزگذاری شده از معناست که در ساختار رسانه ای سینما و در قالب متون سینمایی روایت می شود، بنابراین روش انجام آن، تحلیل نشانه شناختی است. از سوی دیگر به دلیل آنکه آثار سینمایی از طریق بازنمایی ارزش های حاکم به تولید ایدئولوژی و معنا می پردازد، رمزگشایی بازنمایی جنسیت در سینما، نیازمند تحلیل نشانه شناسانه از متن است. یافته ها نشان می دهد که شخصیت محوری زن (جنس مؤنث) بانو، به مثابه زنی مدرن، کم حرف و تحصیل کرده، واجد تمایلات و رگه های فرهیختگی و فمینیستی و در عین حال از طبقه بالای اجتماع، بازنمایی شده است. همچنین در این فیلم، ایدئولوژی مردسالارانه، مردان را فارغ از طبقه اجتماعی، خودخواه، خودرأی، مستبد، قدرت طلب، دارای نقشی حمایت کننده و در عین حال سلطه جویانه برای زنان، تصمیم گیرنده، نمایش می دهد.