مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
۱۴.
۱۵.
۱۶.
۱۷.
۱۸.
مصطفی مستور
حوزههای تخصصی:
با شکوفایی جریانِ عظیمِ «مدرنیسم» در قرن بیستم که همه حوزه های حیاتِ بشری را تحتِ سیطره خویش قرار داد، در ادبیات نیز شاهد دگردیسیِ رمان و پیدایشِ شیوه های نوینی برای روایتِ داستان بودیم. اصطلاح استعاریِ «جریان سیال ذهن» که نخستین بار توسط «ویلیام جیمز» آمریکایی در حوزه علم روانشناسی مطرح شد، طیِ همین پروسه «مدرنیسم» واردِ حوزه ادبیاتِ داستانی شده، به شیوه ای مدرن به روایتِ رمان مبدل گشت. در قالبِ این مقاله کوشیده ایم پس از اشاره ای گذرا به ویژگی ها و مشخصه های «جریان سیال ذهن» با انتخابِ داستان هایی از «مصطفی مستور» که آثارش بیشترین شباهت را به شیوه «جریان سیال ذهن» دارد، آنها را از منظرِ انطباق با معیارهای داستانِ «جریان سیال ذهن» مورد بررسی و نقد قرار دهیم. به بیانِ دیگر این مقاله در صدد پاسخگویی به این پرسش است که می توان تعدادی از داستان های «مصطفی مستور» را – آنگونه که آیا برخی از منتقدین گفته اند- در مجموعه داستان های «جریان سیال ذهن» جای داد؟
در کنار آنچه به عنوان هدف غایی این مقاله عنوان شد، باید گفت که صفت «جریان سیال ذهن» به آن دسته از داستان ها اطلاق می شود که دارنده همه یا بخش اعظمی از ویژگی های «جریان سیال ذهن» باشد. بدین ترتیب نمونه های مستخرج و ارائه شده از داستان های مستور برای تک تک ویژگی های «جریان سیال ذهن» نه به معنای قطعیتِ انتسابِ آنها به این شیوه از داستان پردازی، بلکه کوششی است تا درصدِ وجودِ این ویژگی ها و شدت و ضعفِ آنها در داستان های موردِ بررسی نشان داده شود
رمزگشایی از رفتارهای غیرکلامی در داستان روی ماه خداوند را ببوس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مصطفی مستور یکی از نویسندگان موفّق حوزه داستانی معاصر است. از جمله آثار موفّق مستور، داستان «روی ماه خداوند را ببوس» است که مقبولیت زیادی در میان مخاطبان کسب کرده است. در این نوشتار با نگاهی میان رشته ای و با استفاده از نظریه های علوم ارتباطات، رفتارهای غیرکلامی بازتاب یافته در این داستان مورد تجزیه و تحلیل قرار می گیرد و از نشانه های غیرکلامی مثل ظاهر فیزیکی، اشارات، حرکات، رفتارهای چهره ای و رفتار آوایی شخصیتهای داستان و همچنین از محیط و فضا و مصنوعاتی مانند لباس، خوراک، سیگار و... که ارتباطات را در روایت داستان شکل می دهند، رمزگشایی می شود. بررسی داستان ها از منظر ارتباطات غیرکلامی که زنجیره ای از نشانه های گسترده است و پیام های متنوّعی با توجه به بافت ارتباطی و هدف تعامل گران از آنها دریافت می شود، می تواند به خوانشی تازه از متن منجر شود. این مقاله بر اساس نظریه پل اکمن و والس فریسن در طبقه بندی و تحلیل رفتارها در دو حوزه رمزگذاری وکاربردی بنیان نهاده شده است. نتیجه بررسی ها نشان می دهد که ارتباطات غیرکلامی در پیشبرد روایت این داستان، بیشتر نقش مکمّل ارتباطات کلامی را ایفا می کند و در شخصیت پردازی سهم بسزایی داشته و موجب افزایش ظرفیت نمایشی داستان شده است.
تناظر شخصیت پردازی و همسانی درونمایه و پیرنگ در روی ماه خداوند را ببوس و ژان باروا (مطالعة تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پیشینة کهن تاریخ دینداری و ادبیات و تعامل خودانگیخته شان به نخستین گام های بشر در اندیشه ورزی و تفکر در احوال باطن باز می گردد. در روزگار ما هم ادبیات، دغدغه مندِ انعکاس درونمایه های مرتبط با حوزة یقین و اعتقاد و پرسش های هستی شناسانه ای است که به طور کلی جهان بینی آدمیان را رقم می زنند. جستار حاضر با عنایت به این درونمایه به بررسی تطبیقی دو رمان روی ماه خداوند را ببوس از مصطفی مستور و ژان باروا از روژه مارتن دو گار می پردازد. طرح سؤالات بنیادین انسان مانند ایمان و دینداری و یا ناباوری و بی اعتقادی و چیستی و چرایی وجود خدا، عشق و زیستن و مردن از درونمایه های مشترک و همبسته این دو اثر است که در قالب یک پیرنگ و شخصیت پردازی متناظر بازگو شده اند؛ همان گونه که انعکاس اضطراب، تنهایی و بی پناهی قهرمانان دو داستان که به تردید و انکار و سرانجام به ایمان گرایی دوباره ختم می شود، از مضامین مشترک «موقعیت دینی» هر دو داستان است. در واقع این دو رمان با وجود خاستگاه های متفاوت و ورای ارزش های ادبی بومی شان در طرح مضمون بازگشت به خویشتن و رجعت به ریشه های معناآفرین و روح نواز آدمی در روزگار غلبة ناباوری انکار و تردید بر یقین و ایمان درنهایت توفیق یافته اند. مقالة حاضر با تکیه بر ابزارهای تحلیلی نقد مضمونی در حوزة ادبیات تطبیقی در صدد یافتن پاسخی است برای این پرسش که مضمون مشترک این دو اثر چه تناظرها و هم نهشتی هایی در درونمایه ها و سایر اجزای این دو رمان واقع گرا مانند پیرنگ و شخصیت پردازی ها به وجود آورده است؟
عشق متنی تجربه عشق در کتاب عشق روی پیاده رو نوشته مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقالة حاضر مفهوم عشق را در دو ساحت متفاوت و متمایز بررسی می کند. عشق از سویی همواره تجربه و مفهومی استعلایی شمرده شده که ثابت است و با حقیقتی فراانسانی نسبت دارد. این گونه خوانش، از نوشته های افلاطون شروع شده است و همچنان ادامه دارد. اما در برابر، نگاهی به عشق وجود دارد که از همان افلاطون تا به امروز، عشق را پدیده ای انسانی، فرهنگی و از همه مهم تر «متنی» می داند. به این تعبیر، عشق درون زبان (یا به گفتة ژاک لکان، «نظم نمادین») فهمیده، تکثیر و تجربه می شود. در اینجا، نگارنده تنش بین این دو نگاه را در مجموعه داستان های کوتاه عشق روی پیاده رو نوشتة داستان نویس معاصر ایرانی، مصطفی مستور، بررسی و تحلیل می کند. برای طرح این موضوع به مسئلة غیاب در عشق می پردازد و اینکه چگونه تجربة عشق در این داستان ها همواره درگروی غیاب عاشق یا معشوق است؛ دیگر اینکه عشق به عنوان مفهومی نشانه ای درون نظام نشانه ای ساخته و دارای دلالت می شود و سپس اینکه در نهایت، شخصیت های این داستان های کوتاه چگونه همگی با «روایت های عاشقانه» عاشق می شوند و عشق را می فهمند. این همه به عشق مفهومی متکثر و روایتی می دهد. بنابراین، عشق نشانه ای است که همواره درحال ساخته شدن است.
بازنمایی هویت طبقة متوسط مدرن شهری در آثار مصطفی مستور (تحلیل گفتمان رمان های استخوان خوک و دست های جذامی و من گنجشک نیستم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله شناسایی گفتمان های طبقة متوسط در آثار مصطفی مستور است. شناسایی این گفتمان ها در نهایت یکی از مهم ترین گونه های بازنمایی زندگی شهری در ادبیات داستانی دهة 80 را تحلیل کرده است. در بخش تحلیلی این مقاله، با استناد به دو رمان مشهور این نویسنده، شیوه های بازنمایی زندگی طبقة متوسط شهری بررسی شده و با استفاده از نظریة گفتمان لاکلا و موفه، دال های محوری و شبکه های معنایی برسازندة روایت های این دو رمان شناسایی شده است.
این بررسی نشان می دهد که گفتمان برسازنده روایت در این دو رمان، هویت طبقة متوسطی را بازنمایی کرده که متعلق به گفتمان های کلان تر سنت و تجدد در ایران است. پاسخ به این پرسش که این بازنمایی تا چه حد مخدوش یا انحرافی آشکار از واقعیت زندگی طبقة متوسط مدرن در ایران است، نیازمند انجام پژوهش های گسترده تر و عمیق تر جامعه شناختی و ادبی است.
داستان کوتاه در دو سوی جهان (تحلیل و بررسی آثار مصطفی مستور و ریموند کاروِر با رویکرد تطبیقی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه ادبیات، به ویژه داستان کوتاه، را نوعی صنعت می دانند که قواعدی دارد و می توان با خواندن و کوشش زیاد آن را فرا گرفت. داستان کوتاه را می توان از نظر شخصیت ها، نوع بیان داستان، و کوتاهی و بلندی آن بررسی کرد یا با استفاده از ادبیاتِ نسبتاً نوپای تطبیقیِ «روابط و تأثیرات ادبی» عناصر مشترک داستان ها را در زبان های گوناگون کاوید. ریموند کارور و مصطفی مستور دو نویسنده بزرگی اند که در میان مخاطبان ادبیات داستانی به مقبولیت هایی دست یافته اند و با نگاه پدیدارشناسانه و برون گرایانه تصویرگر مفاهیم مشترک زندگی انسان ها همچون رنج، عشق، ترس، خیانت، و غیره اند. هدف از ارائه این مقاله، که به روش تحلیل تطبیقی انجام گرفته است، بررسی آثار دو نویسنده ای است که به علت تفاوت فرهنگی و اجتماعی و نیز وسعت نظر و عمق دید و زبان، اشتراکات و افتراقاتی دارند. این دو نویسنده با وجود خاستگاه های جغرافیایی، تاریخی، و فرهنگی اجتماعی متفاوت به یاری زبان مشترک داستان و بازنمایی هنرمندانه تحول شخصیت ها، بازگشت به خویشتن و رجعت به ریشه های معنا آفرین و روح نواز آدمی در روزگار غلبه ناباوری ها، انکار تردید، و تنهایی و بی پناهی توفیق یافتند که خالق داستان های کوتاه ماندگار باشند.
بررسی تطبیقی عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادواره ای (مطالعة موردی: «بعد از ظهر سبز» و «دُومَه وَد حَامِد»)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روایت شناسی و به ویژه مقوله زمان در روایت از دانش های جدید نقد ادبی و روایی در چند دهة اخیر است. ژرار ژنت فرانسوی موفّق ترین نظریه پرداز زمان روایی است که نظریه خویش را در سه قالب «نظم، تداوم و بسامد» مطرح کرده است. هم چنین ژولیوا کریستوا نیز بر این عقیده است که می توان زمان داستان های روایی را با تحلیل زمان روایی و زمان متن مورد بحث به دو گونه زمانمندی یادواره ای و خطی تقسیم کرد. در واقع زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی به متن می دهد. این پژوهش دو داستان کوتاه «بعد از ظهر سبز» از مصطفی مستور، داستان پرداز ایرانی و «دُومَه ود حَامِد» از طیب صالح، رمان نویس نامدار سودانی را با هدف تبیین عنصر زمان و زمانمندی خطی و یادواره ای به روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد ادبیات تطبیقی بررسی کرده و نشان داده است که این دو اثر به دلیل به کارگیری استرجاعات و پرش های زمانی فراوان در چارچوب نظریه ژنت و زمانمندی خطی و یادواره ای قابل بررسی هستند، شاکله های روایی زمان و نیز نزدیکی این دو نظریه در باب زمان روایی (زمانمندی یادواره ای) و دراماتیک (خطی) در دو اثر تقریباً یکی است که این جستار تقرب و همگرایی این دو داستان را به نظریه زمانمندی ژنت و زمانمندی یادواره ای کریستوا تبیین کرده است، با این تفاوت که متن داستان «دُومه ود حَامِد» خصلت روایی بیشتری با این دو نظریه و به ویژه زمانمندی یادواره ای کریستوا دارد.
تأملی بر تعامل شکل و معنا در شکل بندی متن ادبی «چند روایت معتبر درباره عشق» در نگاهی سمازیولوژیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
یکی از اهداف نقد، از جمله نقد ساختارگرایانه متون در ادبیات را، می توان ردیابی اجزای موجود در متن و تحلیل آن ها برشمرد. از سوی دیگر، در علم زبان شناسی نگاه سمازیولوژیک مبتنی بر حرکت پردازشی - خوانشی از فرم به طرف معنا در متن است. مطالعات ساختارشناختی بر آثار ادبیات فارسی کم شمار نیستند؛ اما کماکان نیاز است ارتباط بین رویکردهای نقد ادبی و روش های تحلیل زبان شناختی تبیین شود. این پژوهش در نشان دادن روند پیدایش معنا در یک پیکره مطالعاتی در زبان فارسی تلاش می کند. با این پرسش که چگونه، در نگاهی سمازیولوژیک، اجزای فرمی پیکره مطالعاتی، به تنهایی، در ارتباط با هم و نیز با نگاه به مفهوم انسجام در چارچوب متن یک شکل بندی معنایی را به دست می دهند. داستان کوتاهِ « چند روایت معتبر درباره عشق » نوشته مصطفی مستور، پیکره مطالعاتی این پژوهش است. هدف این مطالعه، مشاهده روند شکل بندی متن و معنا در داستان کوتاه مستور با تکیه بر رویکرد ساختارگراست. از مهم ترین نتایج این بررسی، نمایاندن معانی نهفته در متن با استفاده از روش سمازیولوژیک و رویکرد ساختارگراست. آنجا که فراز و فرود یک احساس رمزآلود درونی و عشق، از پسِ ساختارهای متن (واژگان، آواها، جمله بندی و روایت سازی) و تحلیل آن ها، تا حد زیادی نمایان می شود. واژه های کلیدی : ساختارگرایی، شکل، معنا، رویکرد سمازیولوژیک، مصطفی مستور. nce textuelle
تحلیل نگرش شخصیت های یک داستان کوتاه بر اساس نظریه کارکردهای نگرش؛ مطالعه موردی تک داستان «یک روایت معتبر درباره کشتن» اثر مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیستم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۴۸
235 - 264
حوزههای تخصصی:
داستان، به مثابه یک مدل از جامعه، رسانه ای است که قادر به بازنمایی جنبه های مختلف روانی و اجتماعی انسان ها و افزایش توانایی های اجتماعی و موجب جامعه پذیری و تغییر در ابعاد شخصیتی انسان هاست. این پژوهش، به شیوه کتابخانه ای، مبتنی بر پژوهش کیفی و تحلیل محتوا، نگرش شخصیت های داستان کوتاه «یک روایت معتبر درباره کشتن» را بر اساس مطالعات روان شناسی اجتماعی «نگرش» و «کارکرد نگرش» بررسی و نگرش افراد را در روابط فردی، بینافردی و اجتماعی نسبت به رفتار انحرافی «قتل» تحلیل کرده است. مصطفی مستور در این داستان، جنبه های مختلف نگرش - مثبت و منفی- چند طیف از مردم جامعه را نسبت به قتل به تصویر کشیده و القای نگرش و ترسیم چشم انداز ایدئولوژیک کنشگران داستان، به ویژه شخصیت اول داستان، در کانون توجه متن قرار دارد. نظریه کارکردی نگرش، با رونمایی از انگیزه های درونی انسان، علت پدیداری نگرش ها را تبیین و نقش نگرش ها را در جهت دهی به رفتارهای اجتماعی تشریح می کند. به نظر می رسد، نگرش افراد جامعه نسبت به این پدیده غیر انسانی، مبتنی بر کارکردهای ارزش خواهانه قابل ارزیابی باشد؛ اما تحلیل متن نشان می دهد، نگرش افراد حتی نسبت به این پدیده مذموم می تواند بر اساس عوامل مختلف، در جهت کارکردهای سودجویانه تغییر جهت دهد و همچنین با وجود پایداری نسبی نگرش افراد مختلف جامعه نسبت به یک پدیده؛ کیفیت تعامل و ارتباطات بینافردی انسان ها در رویارویی با رخدادها و پدیده های اجتماعی، می تواند منجر به ناهماهنگی شناختی شده و به میزان قابل توجهی در تغییرعناصر عاطفی و شناختی نگرش و نیز شکل گیری رفتارهای پیش بینی نشده موثر باشد.
مدیریت فر ایند برنامه سازی راد یویی در را د یوی جمهور ی اسلام ی ایران: مدلی برآمده از نظریه مبنایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال دهم بهار ۱۳۹۳ شماره ۳۴
57 - 74
حوزههای تخصصی:
فرایند تولید برنامه در رادیو از طرح ایده برنامه تا پخش و ارزیابی آن را شامل می شود. برنامه ساز رادیو در عبور از مراحل مختلف این فرایند با موانعی روبرو است که برنامه سازی را دشوار کرده و عدم تحقق اهداف برنامه رادیویی را باعث می شود. تحقیق حاضر با هدف شناسایی موانع، مشکلات و آسیب های پیش روی برنامه ساز در تولید برنامه رادیویی، به بررسی این فرایند از مرحله طرح ایده تا پخش و ارزیابی آن در رادیوی جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. روش تحقیق در این بررسی، گراندد تئوری (نظریه داده بنیاد) است و روش گردآوری داده ها مصاحبه های عمیق با خبرگان و مدیران حوزه برنامه سازی در رادیوی جمهوری اسلامی ایران بوده و نمونه گیری به روش گلوله برفی انجام شده است. نتایج حاصله در قالب مدل مکانیزم های مدیریت فرایند تولید برنامه های رادیویی ارائه شده است.
نقدی بر رمان «روی ماه خداوند را ببوس» نوشته ی مصطفی مستور
مصطفی مستور، بی تردید یکی از برترین نویسندگان حال حاضر ایران است. رمان «روی ماه خداوند را ببوس» از جمله ی بهترین رمان های او و در زمره ی پر تیراژ ترین کتاب های ایرانی است. نویسنده در این رمان به گونه ای سعی در برجسته نمودن و عیان سازی یکی از مسئله های انسان مدرن و جستجویش برای یافتن به بنیانی برای معنا کردن زندگی و رخدادهای آن دارد. در این سیر روایی اگرچه راوی سعی در مطرح نمودن مسئله ای حل نشدنی به نام معنای زندگی می کند اما، این گره کور و کلاف سردرگم را بی تدبیر رها نمی سازد. در این مقاله، استدلال شده است که چگونه شخصیت های داستان، هر کدام به نوعی، نماینده ی گروهی از افراد در زندگی روزمره ی ایرانی هستند. به بیان ساده، وضعیت امروز سوژه ی ایرانی پر از تنش های گوناگون بر سر مسائل هستی شناسانه و معنا شناسانه است. با این تفاوت که پایان داستان زندگی روزمره، به گونه ای رقم نمی خورد که در «روی ماه خدا را ببوس» رخ داده است. مستور در این رمان اگرچه امری جامعه شناختی و پدیده حادث و قابل مناقشه ای همچون معنای زندگی را محور بحث خود قرار داده و به توضیح آن می پردازد اما در سطحی دیگر راه حل برون رفت از این
بررسی مؤلفه های شخصیت زنان در آثار مصطفی مستور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
مصطفی مستور نویسنده ای واقع گراست و آثارش از جنبه های گوناگون قابل توجه و بررسی است.کُنِش های رفتاری زنان از مشخصه های بارزِ داستان های وی به شمار می رود. در این جستار به شیوه توصیفی، تحلیلی و کمی به انواع، شاخص ها و ویژگی های شخصیت زنان در داستان های مستور پرداخته و بازتاب کُنِش های رفتاری زنان و کارکردهای عمده آنان تحلیل و بررسی می شود. بدین منظور ابتدا داستان های مستور بازخوانی و شخصیت های مختلف زن تجزیه و تحلیل و طبقه بندی و مؤلفه های اصلی آنها بررسی شده و سپس داده ها و نتیجه های تحقیق به صورت کمّی ارزیابی و در جدول ارائه شده است.اصلی ترین مؤلفه ها و شاخصه های شخصیت زنان در داستان های مستور عبارتند از: جریان روسپی گری؛ زنان، زایمان و حسّ مادری؛ زنان بی هویت؛ زنان فعّال و مستقل؛ زنان ستم دیده ومظلوم؛ زنان شهدا و رزمندگان جنگ تحمیلی؛ زنان مقدس و معشوقه های خداگونه و پیرزن های مؤمن، ساده و چاره گشا.زنان، نقشِ اصلیِ را در شکل گیری بن مایه داستان های مستور دارند و شخصیت آن ها بیشتر پویاست و حتّی هنگامی که ایستا هستند، نقشی کلیدی در شکل گیری و پیش بردِ روایت داستان های وی دارند. از این رو، کارکرد زنان در داستان های مستور، برجسته تر از سایر شخصیت هاست و سرنوشت و روحیّات آنان در سنین مختلف از نوجوانی تا کهنسالی مورد توجه عمیق قرار گرفته و به وجودشان در کانون خانواده، اجتماع، پرورش فرزندان و دلبستگی و وابستگی مردان به آنان در موقعیت های مختلف مانند: مادری، همسری و حتی معشوق بودن اهمیت داده شده است.
بررسی دغدغه های وجودی در داستان های مصطفی مستور (پیکره پژوهش: داستان های روی ماه خداوند را ببوس، استخوان خوک و دست های جذامی، من گنجشک نیستم)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰۷
1 - 18
حوزههای تخصصی:
بیان دغدغه های وجودی از مهم ترین موضوعاتی است که در داستان های مصطفی مستور دیده می شود. در این داستان ها موضوعاتی همچون عدم قطعیت در باورها و اعتقادات، اضطراب و تنهایی آدمیان، ترس از مرگ، معناداری یا بی معنایی زندگی مطرح می شود. مستور در داستان هایش شخصیت هایی را روایت می کند که در جست وجوی معنا و مقصودی برای زندگی خود هستند؛ شخصیت هایی که از پوچی و بی حاصلی زندگی هراس دارند و درک درستی از مرگ ندارند. در آثار او بروز بیماری ها و درد و رنج و فقر، نمود بسیار دارد و یکی از پرسش های شخصیت های داستانی او چرایی وجود شر و بدبختی در زندگی انسان هاست. مستور پس از مطرح کردن این پرسش ها در آثار خود، با خلق شخصیت هایی دین مدار و عارف مسلک، قطب دیگری از هستی انسان را به تصویر می کشد که معتقدند با عشق به خداوند و ایمان راسخ به او می توان به آرامش دست یافت. آثار مستور بیش از آن که رنگ و بوی دینی به معنای سنتی آن داشته باشد، بیانگر نوعی نگاه عرفانی است. وی با ایجاد چندصدایی در آثار خود موجب تقابل میان اندیشه های خداناباور در برابر اندیشه های عرفانی شده است و اگرچه صدای ایمانی و عرفانی از تأثیرگذاری بیشتری در داستان های او برخوردار است، شخصیت های داستان های او تا پایان با پرسش ها و دغدغه های خود به سرمی برند.
تحلیل اخلاق و ادب عاشقی در داستان های مصطفی مستور(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
در رمان های عاشقانه اولویت اصلی توجه به روابط عاشقانه است. بیشتر قهرمانان در زوایای مختلف روایی مرتکب بی اخلاقی و بداخلاقی در عشق ورزی می شوند که باعث اصلی شکست عشقی آنهاست. این نوشته بر مبنای مقاله ای از «مصطفی ملکیان» با عنوان «اخلاق عاشقی، ادب عاشقی» این مسئله را تحلیل می کند. اخلاق عاشقی کاری به موفقیت یا عدم موفقیت ندارد؛ عاشق باید چونان عشق بورزد که فضایل اخلاقی را زیر پا نگذارد و در ادب عاشقی، باید در مقام عمل عشق بورزد تا به موفقیت فرایند عاشقی لطمه نزند. هدف این پژوهش بررسی «اخلاق و ادب عاشقی در داستان های عاشقانه مستور» و از نوع تحلیل محتوای کیفی و مضمونی است و برآنیم تا این داستان ها را با عواملی که در مقاله اساس برای برقراری ارتباط صحیح عاشقانه گفته شده است، تطبیق دهیم و به تحلیل آنها بپردازیم. از آنجایی که مستور نویسنده ای واقع گراست؛ پرسش این است: اخلاق و ادب عاشقی تا چه حد میان قهرمانان داستان های او رعایت می شود و چه تأثیری بر این شخصیت ها دارد؟ همچنین این رعایت یا عدم رعایت، چه اثری بر روایت دارد؟ و در پایان به این نتیجه رسیدیم که این رعایت نکردن ها از سوی عشاق آنها را دچار کشمکش و بحران روحی می کند و پایانی ناخوش برای روایت داستان دارد و از طرفی رعایت کردن روابط صحیح عاشقانه هم بر روی شخصیت ها تأثیری مثبت دارد و هم بر روی روایت؛ و در آخر مسیر عاشقی با سرانجامی خوش به پایان می رسد. این نکته نیز جالب است که رعایت نکردن ها از سوی مردان در نقش عاشق بیشتر از زنان است.
شیوه های شخصیت پردازی غیرمستقیم در رمان "روی ماه خداوند را ببوس"(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزههای تخصصی:
هر نویسنده مبتدی و یا متبحّر در حین نوشتن یک داستان، به منظور آفرینش شخصیت های داستانی خود و همچنین برای هویت بخشیدن به آنها، آگاهانه و یا ناآگاهانه به شخصیت پردازی روی می آورد و با مدد گرفتن از شیوه های گوناگون آن، ویژگی ها و خصوصیات درونی و بیرونی اشخاص داستان خود را به تصویر می کشد. رمان "روی ماه خداوند را ببوس" از جمله آثار برجسته ای است که در سالیان اخیر به رشته تحریر کشیده شده است. بررسی شیوه های شخصیت پردازی غیر مستقیم در رمان مذکور، هدف مقاله حاضر بوده است. شیوه انجام پژوهش به صورت توصیفی-تحلیلی است و داده ها با استفاده از شیوه ی تحلیل محتوا بررسی شده اند. یافته های این تحقیق بیانگر آن است که در این اثر عنصر گفت و گو و در رده های بعدی توصیف "رفتار و اعمال" و "قیافه ی ظاهری" ، "لحن و محیط" بیشترین نقش را در شخصیت پردازی غیرمستقیم ایفا می کند. واژگان کلیدی: شخصیت پردازی، رمان، روی ماه خداوند را ببوس... واژگان کلیدی: شخصیت پردازی، رمان، روی ماه خداوند را ببوس...
ویژگی های مکتب اگزیستانسیالیسم در داستان های مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۲ شماره ۹۷
97 - 126
اگزیستانسیالیسم به معنای «اصالت وجود» یا «تقدم وجود» است. این مکتب با سورن کی یرکگارد در دهه 1830 میلادی روی کار آمد؛ گرچه زمینه های آن وجود داشت. تقدم وجود بر ماهیت، مسئولیت، آزادی، دلهره، انتخاب و... از ویژگی های این مکتب است. در اگزیستانسیالیسم، انسان غریب است، چرا که از جنس طبیعت نیست. در مکانی رها شده که نه از جنس اوست و نه برای او ساخته شده. او ویژگی فطری ندارد و ماهیت خود را خودش به وجود می آورد. نخستین هدف اگزیستانسیالیسم آن است که انسان را از هویت خود باخبر سازد و او را نسبت به وجودش و وجود همه انسان ها مسئول کند. او باید با انتخاب آزاد، سرنوشت خود را رقم بزند. اگزیستانسیالیسم در ایران در دهه های چهل و پنجاه با تلاش های سید احمد فردید و علی شریعتی بر سر زبان ها افتاد. مصطفی مستور یکی از داستان نویسان بنام معاصر است. اولین کار ادبی او، دو چشم خانه خیس، در سال 1369 و اولین مجموعه داستانی وی، عشق روی پیاده رو، در سال 1377 به چاپ رسید. در داستان های مستور که بیشتر به اندیشه های ایمانی سورن کی یرکگارد می انجامند به ویژه روی ماه خداوند را ببوس، استخوان خوک و دست های جذامی و من گنجشک نیستم، پاره ای از ویژگی های اگزیستانسیالیستی همچون اصالت وجود، تنهایی، یأس، دلهره، بدبینی و... دیده می شود که در این مقاله به آنها پرداخته شده است.
کارکرد کنش های ارتباطیِ برون زبانی در داستان های مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مصطفی مستور، از داستان نویسان معاصر است که آثار داستانی اش از سوی مخاطبان و منتقدان مورد استقبال قرار گرفته است و برخی از آثار او به چندین زبان ترجمه شده است. در این نوشتار با نگاهی میان رشته ای بازتاب کنش های برون زبانی و کارکردهای عمده آن در داستان های مصطفی مستور شامل «عشق روی پیاده رو»، «استخوان خوک و دست های جذامی»، «من گنجشک نیستم»، «چند روایت معتبر»، «حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه»، «من دانای کل هستم»، «روی ماه خداوند را ببوس» مورد تحلیل قرار می گیرد. کنش های برون زبانی از کانال های مهم ارتباطات غیرکلامی است که بخش قابل توجهی از حجم روایت داستان را شامل می شود و مؤلفه هایی از جمله حرکات و اشارات چشم و ژست ها و رفتارهای فرد و... را در بر می گیرد. در این مقاله، ضمن بیان اهمیّت روایت کنش های ارتباطیِ برون زبانی در داستان نویسی و نقش آن در شکل گیری عناصر داستانی از جمله شخصیّت پردازی، درون مایه و... کارکردهای مختلف کنش های ارتباطی برون زبانی از جمله کارکردهای تأکیدی، تکمیلی، جانشینی، تکذیبی مورد بررسی قرار می گیرد و مشخص می شود که کدام یک از کارکردها در داستان های مستور بیشتر مورد توجه قرار گرفته است وکنش های ارتباطی چه نقشی در شکل گیری و پیشبرد روایت داستان های او دارد. نتیجه این پژوهش نشان می دهد که کارکرد جانشینی در داستانهای مستور برجسته تر از سایر کارکردهاست، امّا از بین کارکردهایی که برای رفتار چشم مطرح می شود، بیان عواطف گسترده تر است. همچنین از رفتارهای غیرکلامیِ شخصیّتهای داستانها، درون مایه هایی چون بی تفاوتی، تنهایی، اندوه، بیقراری و اضطراب و... برداشت می شود.
سبک زنانه در داستان های کوتاه غزاله علیزاده و مصطفی مستور(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هر شاعر و یا نویسنده برای بیان آنچه در ذهن خود دارد، از شیوه خاصی استفاده می کند که متفاوت از دیگران است. در دنیای ادبیات نیز هر شاعر و یا نویسنده زن یا مرد سبک خاص خود را دارد، به طوری که سبک هر یک از بزرگان ادبی به دیگری شباهت ندارد. نویسندگان زن و مرد هرکدام به نحوی تحت تأثیر عواملی مانند باورها و عقاید خود، عوامل اجتماعی دوران خود، جنسیت و مشخصه های رفتاری خاص خود، سبک خاصی دارند. این مقاله با روش توصیفی تحلیلی تلاش می کند تا بر اساس چارچوب نظری سارا میلز به این سؤال پاسخ دهد که چگونه نویسنده زن و مرد دارای سبک متفاوتی در داستان های کوتاه فارسی هستند. برای پاسخ به این پرسش سبک زنانه در پنج داستان کوتاه فارسی از غزاله علیزاده و پنج داستان کوتاه از مصطفی مستور بر اساس چارچوب میلز بررسی شده است. نتایج بررسی نشان داد که علیزاده به عنوان یک نویسنده زن با استفاده از بسامد بالای واژگان متعلق به حوزه زنان، گرایش بیشتر به استفاده از صورت های عاطفی، رنگ واژه ها، صورت های مبهم، گرایش به ساده نویسی و همچنین گرایش به ساخت های خلاف قواعد دستوری و جملات ناتمام، سبکی زنانه دارد، در مقابل، با وجود اینکه مستور در داستان های خود به وضعیت زنان توجه نشان داده است ولی ساخت های مذکور در داستان های بررسی شده او پربسامد نیست. بنابراین جستار حاضر تأییدی است که سبک زنانه و مشخصه های زبانی مربوط به این سبک در آثار نویسنده زن به میزان و شکل معناداری هویداست و با نویسنده مرد تفاوت دارد.