مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
سینمای ایران
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۰ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۳
311 - 331
حوزه های تخصصی:
هویت جنسی که در فرهنگ هر جامعه ای تبلور می یابد سرچشمه بسیاری از نابرابری های جنسیتی اجتماعی است. زن یا مرد ناچار است، با حفظ حدی از ارزش ها و عرف جامعه، برای تطابق خود با محیط و انجام شدن کارهایش، برخی از خصلت های جنس مخالفش را وام گیرد و همچون نقاب بر چهره خود زند و چه بسا تحمیل های جامعه خصلت های جنس مخالف را در او درونی کند و روند سنخ یابی جنسی (sex typing) فرد را تغییر دهد. آنجا که نقاب ها به بیان هم زمان روان مردانه و روان زنانه کمک می کند، تمهید آندروژنی شکل می گیرد. مسئله این پژوهش آن است که شخصیت های فیلم در چه موقعیت هایی و به چه دلایلی از تمهید آندروژنی به مثابه یک نقاب بهره می گیرند یا اینکه اصلاً چگونه به شخصیت های آندروژنس تبدیل می شوند. به این منظور، با بهره گیری از نظریات ساندرا بم (psychological androgyny)، دو فیلم روسری آبی (1373) و کافه ترانزیت (1383)، به روش توصیفی تحلیلی بررسی شده اند؛ تا نقش جامعه در ایجاد آندروژنی روان شناختی در جنسیت زن تبیین شود. یافته ها نشان می دهد که زنان برای احقاق حقوق پایمال شده یا گذران زندگی شان به استفاده از نقاب آندروژنی مجبور و رفته رفته در روند جامعه پذیری به انسان های آندروژنس تبدیل می شوند؛ در حالی که زن پوشی یا برگرفتن خصلت های زنانه برای مردان یا از سوی دیگران برای تحقیر و اهانت مردان به کار گرفته شده است یا از سوی خودشان برای فرار از موقعیت های دشوار.
ارزیابی نمود نقش اجتماعی زن در سینمای ایران (سال های 1390- 1396)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۱ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
309 - 324
حوزه های تخصصی:
سینما به منزله رسانه ای که به کسب پایگاهی مستحکم در میان مردم موفق شده، علاوه بر جنبه های هنری از مناظر دیگری نظیر جامعه شناسی نیز قابل تحلیل و بررسی است. نظریه بازتاب یکی از نظریاتی است که زیرمجموعه جامعه شناسی سینما قرار می گیرد و از دیدگاهی به مقوله سینما می نگرد که وجود ارتباط تنگاتنگ و گسست ناپذیر بین فیلم های تولیدشده در یک بافتار اجتماعی با خود آن بافتار، به طور عام، و نهادهای سازنده آن، به طور خاص، را اجتناب ناپذیر می داند. در این پژوهش، سعی بر این است تا با تکیه بر این موضع فکری نقش اجتماعی کاراکترهای زن موجود در فیلم های ساخته شده بین سال های 1390 1396 به روش تحلیل محتوای کیفی واکاوی شود. انتخاب این بازه زمانی به دلیل نزدیکی به زمان نگارش مقاله (1397) و به تبع آن نزدیکی به بافت جامعه امروز مخاطبان است. جامعه آماری مورد نظر به طور هدفمند از بین فیلم های برنده شده در بخش های بهترین فیلم، بهترین فیلم نامه و بهترین فیلم از دید تماشاگران جشنواره فجر این دوره انتخاب شده است. در بخش اصلی نیز، تحلیل نقش اجتماعی شخصیت ها براساس پنج شاخصه، که به باور نگارندگان جوانب مختلف نقش اجتماعی زن در سینما را مورد پوشش قرار می دهد، صورت می پذیرد: 1. ژانر فیلم ها، 2. طبقه اجتماعی شخصیت ها، 3. نوع شغل شخصیت ها، 4. خودکارآمدی اجتماعی شخصیت ها و 5. کنشگری شخصیت ها؛ تا از این طریق جایگاه اجتماعی زنان، به عنوان تشکیل دهندگان نیمی از جمعیت ایران به واسطه تشریح تصویر ارائه شده در سینمای این شش سال مشخص شود.
تحلیل کهن الگویی فیلم روبان قرمز (1377) از دیدگاه جین شینودا بولن با محور قرار دادن شخصیت زن فیلم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۱ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
345 - 368
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر با هدف تحلیل کهن الگویی فیلم روبان قرمز به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا با تکیه بر شخصیت زن فیلم نگاشته شده است. داستان فیلم به زنی به نام محبوبه می پردازد که پس از پایان جنگ به خانه خود در جنوب باز می گردد. او با دو مرد، به نام های داوود و جمعه، که اولی مأمور پاک سازی مین ها و دیگری مهاجری از کشور افغانستان است، مواجه می شود و حوادث فیلم در پی این آشنایی شکل می گیرد. چارچوب نظری مقاله بر مبنای دیدگاه جین شینودا بولن است که با ترکیب دستاوردهای روان شناسی یونگ و اساطیر به توضیح و تحلیل کهن الگوهای زنانه و مردانه همچون زئوس، هرمس، آتنا و آفرودیت می پردازد که به رفتار و افکار افراد شکل می دهند. اساس این کهن الگوها ملهم از ویژگی های غالب خدایان و خدابانوان اساطیر یونان همچون قدرت طلبی، جنگجویی، سخنوری و حس مادری است. نتایج این پژوهش، که با روش توصیفی تحلیلی و همچنین شیوه کتابخانه ای و میدانی انجام شده، نشان می دهد که در محبوبه، داوود و جمعه به ترتیب کهن الگوهای آفرودیت، هفایستوس و هرمس غالب است. اما تأثیر انرژی آفرودیتی محبوبه بر دو مرد دیگر به تحول جدیدی در آن ها می انجامد.
زن ستیزی های خیرخواهانه در سینما مطالعه بازنمایی مفهوم «زنان علیه زنان» در سینمای دهه 1390 ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
183 - 209
حوزه های تخصصی:
این پژوهش، به منظور مطالعه بازنمایی مفهوم «زنان علیه زنان» در آثار سینمایی صورت گرفته است. کاری کیفی در حوزه مطالعات فرهنگی که تلاش می کند مجموعه خاصی از کنش های تعارض آمیز به نمایش درآمده میان زنان در سینمای ایران را ذیل مفهوم «زن ستیزی خیرخواهانه» توضیح دهد و تحلیل کند. با توجه به آرای مک کوایل و کراکائر در باب کارکرد شناختی سینما، حتی اگر تصاویر سینمایی خالی از سوگیری نباشد، می تواند برشی از واقعیت اجتماعی باشد. به این منظور، چهار فیلم از مجموع فیلم های به نمایش درآمده در دهه 1390 به صورت موردی مطالعه شده و با روش ترکیبی تحلیل گفتمان و نشانه شناسی تحلیل شده است. با توجه به زمینه های اجتماعی، خوانشی نقادانه از فیلم های منتخب انجام شد تا بر اساس آن بتوانیم از خلال امور و تصاویر روزمره و پیش پاافتاده، برخی از لایه های پنهان در ساختارهای تبعیض آمیز علیه زنان را آشکار و ریشه یابی کنیم. یافته های این مطالعه نشان می دهد که در بستری تاریخی و اجتماعی، سینمای ایران تصویری از زن ستیزی میان زنان نمایش می دهد که ماهیت سرکوب گرانه آن را به حاشیه رانده و بر نیت خیرخواهانه آن تأکید می کند؛ به همین سبب شخصیت های فیلم ها در این موقعیت عمدتاً به بازتولید تبعیضی که از سوی همجنسان خود بر آنان روا می رود وقوف ندارند و به آن تن می دهند. این بازنمایی عموماً به صورت امر روزمره و طبیعی انگاشته می شود و در حاشیه تم اصلی فیلم به تصویر کشیده می شود.
خوانشی نقادانه بر کتاب رازهای جدایی: سینمای اصغر فرهادی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سعید عقیقی در کتاب رازهای جدایی: سینمای اصغر فرهادی فیلم های فرهادی را از اولین فیلم سینمایی او تا «فروشنده» مورد ارزیابی قرار می دهد. او بر معرفی و تحلیل الگوهای روایی داستان ها و نقد نحوه شخصیت پردازی و همچنین مقایسه آثار فرهادی با سینمای کلاسیک و واقع گرا متمرکز شده است. در کنار آن به صورت مختصر، نیم نگاهی به عناصر بصری، اصول فیلمسازی و همچنین برخی تحلیل های روانشناختی و خصوصاً جامعه شناختی مرتبط با فیلم های اصغر فرهادی نیز دارد. عدم وجود انسجام، خصوصاً در حجم بالای توصیفات و پراکندگی مطالب تحلیلی در کنار ایرادات فنی تخصصی از جمله رعایت نکردن اصول روزآمد نگارش کتاب، متغیر بودن دستور زبان نوشتاری و بکارگیری اصطلاحات تخصصی نابجا در کنار غیرعلمی بودن تئوری ها و فرضیات پژوهشی، و همچنین فقدان مبانی نظری، نقدهای این کتاب را از سطحی مابین تعدادی نقد ژورنالیستی نسبتاً خوب و تعدادی تحلیل تخصصی ناقص فراتر نمی برد. مشکل دیگر کتاب، تمرکز نویسنده بر بحث درون مایه، روایت، شخصیت پردازی وغیره است به گونه ای که مطالب مرتبط با نحوه ارائه بصری فیلمساز از کمیت و کیفیت لازم برخوردار نیستند و به نظر نمی رسد مخاطب جویای این مباحث را راضی کند.
طراحی مدل اکوسیستم ارتقاء کارآفرینی در سینمای ایران(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
مدیریت فرهنگی سال ۹ پاییز ۱۳۹۴ شماره ۲۹
107 - 122
حوزه های تخصصی:
مقدمه و هدف پژوهش: تحقیق حاضر در پی طراحی اکوسیستم کارآفرینی و شناخت عناصر اکوسیستم و ویژگی های آن جهت ارتقاء سینمای ایران است. عناصر این اکوسیستم عبارتند از: دولت، رهبران عرصه فرهنگی، منابع سرمایه ای، انجمن های غیرانتفاعی، نهادهای آموزشی، کارآفرینان داخل کشور و پیوند آنها با کارآفرینان خارج از کشور. هریک از این عناصر به نحوی مطرح شده اند که به ویژگی ها و ابعاد استفاده نشده نهفته در کارآفرینی جنبش و تحرک بخشند و موجب ارتقاء سطح کارآفرینی در سینمای ایران شوند. هدف کلی تحقیق عبارت است از ارائه رهنمود به مدیریت فرهنگی کشور در عرصه سینما جهت دستیابی به الگوی صحیحی جهت تولید آثار پرمخاطب فرهنگی در ایران از طریق بررسی مولفه های تحقیق.
روش پژوهش: روش تحقیق از نوع تحقیق های ترکیبی، در قالب شیوه های کیفی و کمی، با استفاده از روش های کتابخانه ای، پژوهش؛ مصاحبه و پرسشنامه به منظور گردآوری داده های موردنیاز برای آزمون مدل تحقیق و پاسخ به سوالات پژوهش است.
یافته ها: تمامی سازه های مستقل تحقیق بر سازه وابسته کارآفرینی تاثیر مثبت می گذارند. بیشترین تاثیر بر روی سازه کارآفرینی از نظر وزن تک تک گویه ها، توسط سازه منابع سرمایه ای و کمترین تاثیر توسط سازه گروه های پیوند دهنده داخل و خارج کشوراعمال می شود.
نتیجه گیری: نتایج تحقیق نشان دهنده اشتیاق اهالی سینما برای ورود نیروهای جوان به بدنه سینما، تمایل بدنه سینما به بیرون آمدن از تصدی دولت، ترغیب جوانان و پرورش ایده های کارآفرینانه در حوزه سینما نیاز به ترسیم نقشه راه منسجم و طراحی چشم انداز بلندمدت سینما است.
تبیینِ اجتماعیِ واژگونیِ جنسیت در سینمای مسعود کیمیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زن در فرهنگ و هنر دوره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
283 - 299
حوزه های تخصصی:
سینمای مسعود کیمیایی به دلیل رویکردِ قهرمان پرورِ مردانه آن، زنان را به مثابه جنسیتی واژگون به تصویر کشیده است. این مقاله بر آن است تا به این پرسش پاسخ دهد که چرا شخصیت زنان در آثار کیمیایی خالی از هرگونه وجه زنانه، و برعکس، دارای وجهی مردانه و ثانویه هستند. در چند دهه اخیر، مقوله جنسیت در مرکزیت مطالعات جنسیتی در جامعه، فرهنگ و هنر قرار گرفته است. در این مطالعات، جنسیت، پدیده ای ساختاری و اجتماعی است که در طول زمان، در جامعه برساخته می شود. به عبارت دیگر، زن بودگی و مردبودگی، پدیده هایی برساخته تربیتِ تاریخی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. در آثار کیمیایی زنان به تبعِ مرد، نقش های واحد و یکسانی و نوعی دارند و بیشتر به مثابه ابزاری برای تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی و ... قهرمانِ مرد مبدل شده اند.نتایج بهدستآمده در این مقاله نشان از آن دارد که رویکرد کیمیایی نسبت به زنان، از منظر جنسیت شکلی از واژگونیِ جنسیت است. زنان در این فیلمها، به تبعِ مرد، نقشهای واحد و یکسانی و نوعی دارند و بیشتر به مثابه ابزاری برای تقویت جایگاه اجتماعی و سیاسی و... قهرمانِ مرد مبدل شدهاند. این مقاله، به روش کیفی و به صورت توصیفی- تحلیلی و به یاری از منابع کتابخانه ای و مشاهده فیلم، انجام گرفته است، با تشریح مقوله جنسیت و نظریه جامعه شناسیِ جنسیت، رویکرد شخصیت پردازیِ زنان در سینمای کیمیایی را مورد واکاوی قرار می دهد.
بررسی اندیشه زمان بر اساس آراء ژیل دلوز در سینمای دهه ۹۰ ایران (با تحلیل موردی فیلم های: ماهی و گربه، اژدها وارد می شود! و مسخره باز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال ۱۹ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۷۴)
119 - 145
حوزه های تخصصی:
ژیل دلوز را بدون شک می توان یکی از مهم ترین فیلسوفان و نظریه پردازان سینما دانست. دلوز در دهه هشتاد میلادی دو جلد کتاب سینمایی نگاشت که مسیرهای اصلی فلسفه سینما را به عنوان رشته ای مجزا در دانشگاه پایه گذاری کرد. در بین فیلسوفان مختلف، برگسون بیشترین تأثیر را بر نظریات دلوز دارد. هر دو در خصوص زمان اعتقاد دارند که زمان امری خطی و کمی نیست و کیفی و غیرمکان مند می باشد. امتداد این فلسفه باعث شکل گیری دیرند زمانی به عنوان پایه اصلی زمان و سینما در آثار دلوز شد. دلوز در جلد اول کتاب خود به سینمای کلاسیک حرکت- محور و در جلد دوم به آثار مدرن زمان محور می پردازد. زمان، عنصر اصلی روایت های مدرن دلوز است و تصاویر را به آینه ها و کریستال های زمانی تقسیم می کند. دلوز اعتقاد زیادی به هم زمانی زمان ها و رویدادهای غیرخطی در آثار مدرن داشت. سینمای مدرن ایران نیز در سال های اخیر بیش ازپیش به فلسفه دلوز روی آورده و عناصر زمانی زیادی در آثار مختلف قابل رؤیت است. این پژوهش با نظریات سینمای مدرن دلوز با بررسی فیلم های ماهی و گربه ساخته شهرام مکری، اژدها وارد می شود! اثر مانی حقیقی و مسخره باز همایون غنی زاده، به این نتیجه می رسد که فیلم سازان نسل جوان ایران به رویدادهای غیرخطی با ابزارهایی مثل گذشته نما و آینده نما و همچنین تداعی زمان های گذشته و حال و آینده در یک صحنه علاقه بیشتری پیدا کردند. دراین بین، مکری به شدت تحت تأثیر روند زمانی دورانی است و مانی حقیقی به عنوان تحصیل کرده فلسفه، عناصر زیادی را از دلوز در آثارش وام می گیرد.
سیر دگرگونی تصویر بازنمایی شده از بافت تاریخی تهران در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات شهری دوره ۱۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۷
79 - 90
حوزه های تخصصی:
فضاهای شهری به ویژه در بافت های تاریخی، تحولی را از سر گذرانده اند که حاصل فرایندهای معنازدایی و ارائه صورت بندی های جدید از بافت های ناکارآمد شهری است. فرایندی که به افول کیفیت و به تبع آن دگرگونی زندگی روزمره ساکنین در این بافت ها می انجامد. از آن روی که فضاهای سینماتیک به عنوان یک فضای برساخته، به بهترین نحو، منطق سرشت نمای زندگی روزمره شهری را منعکس می کنند، نگاه به فضاهای شهری از دریچه سینما، شاید رهیافتی باشد که شیوه نوینی از مواجهه با فضا و تاریخ را ممکن می کند. از این رو شناسایی و طبقه بندی مضامین شهری و الگوهای غالب زیست روزمره ساکنین بافت تاریخی تهران، از خلال داده های تصویری و روایی فیلم های سینمای ایران هدف اصلی پژوهش است. نوشتار حاضر از روش تحلیل مضمون بهره می برد و می کوشد تا نگرشی نوین نسبت به تحولات فضایی در محدوده تاریخی تهران اتخاذ نماید. برای این منظور تعداد 30 اثر سینمایی داستانی از سینمای ایران بین سال های 1398- 1343 به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. بر اساس یافته های پژوهش، سینمای ایران تصویری واجد معنا از ارتباط میان سیر تحول فضاهای شهری و الگوهای زیست روزمره ساکنین بافت تاریخی تهران، ارائه می نماید. این الگوها در قالب پنج مضمون با عناوین استحاله شهری، تحولات بافت اجتماعی محلات تاریخی تهران، گشتن و کاویدن در شهر، زندگی جمعی در خانه کاروان سراگونه و مقاومت در متن زندگی روزمره محلات تاریخی تهران صورت بندی می گردد. به نظر می رسد که تصویر بازنمایی شده از زندگی روزمره ساکنین این محدوده در فیلم های سینمای ایران، با عبور از دهه های 70 و 80 به شدت دچار خدشه شده و فضاهایی که روزگاری به عنوان جایگاه تعاملات روزمره و شکل گیری کنش و دادخواهی بازتاب می یافتند، امروزه با تزریق معنای جدید به درون بافت و دست کاری تصویر ذهنی شهروندان از این محدوده، به فضاهایی ناامن و جداافتاده از جریان زندگی شهر بدل شده اند.
تغییرات کالبدی و عملکردی در طراحی داخلی «خانه» و تأثیر تغییرات بر شیوه تعاملات افراد از طریق تحلیل 15 فیلم ایرانی منتخب، از دهه 60 تا 90 شمسی(سکانس های سینمایی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فضای معماری داخلی خانه های ایرانی در چهاردهه ی اخیر تغییرات بسیاری داشته و در نتیجه عملکرد افراد در فضای داخلی خانه نیز دستخوش تغییر شده است. تغییرات در فضای داخلی خانه به دو دسته تغییرات کالبدی و تغییرات عملکردی قابل تقسیم بندی است. تغییرات در حوزه ی کالبدی تا حدودی قابل مشاهده است اما تاثیر آنها در حوزه ی رفتاری به سادگی قابل بررسی نیست. سینما به عنوان منبعی از داده ها با تقریب مناسبی، ثبت کننده ی زمانه در حوزه ی پژوهش است. همچنین قسمتی از عملکرد بازیگران تحت تاثیر کالبد فضای داخلی و طراحی صحنه ی خانه شکل می گیرد. از این رو با استخراج تصاویر از سکانس های 15 فیلم از سینمای ایران و تحلیل طراحی صحنه ی آنها، تعاملات بازیگران در فضای داخلی مورد بررسی قرار گرفت. هدف پژوهش، نخست استخراج تغییرات مولفه های کالبدی و عملکردی در فضای داخلی خانه در چهاردهه اخیر و سپس بررسی تاثیر این تغییرات بر شیوه ی تعاملات افراد است. این پژوهش از نظر فرآیند اجرا، کیفی و از نظر روش تجزیه تحلیل اطلاعات، تطبیقی است. یافته های پژوهش نشان می دهد تغییرات در مولفه های عملکردی خانه در چهاردهه ی اخیر، افزایش تعاملات مستقیم افراد در فضای داخلی خانه را موجب شده و توجه ویژه به مولفه های کالبدی در طراحی صحنه بر انتقال روایت به مخاطب نقش داشته و بر مولفه های عملکردی نیز اثرگذار بوده است.
پدیدارشناسی سویه تقابلی مرگ انسانی و هویت بومی در دو فیلم «از کرخه تا راین» و «یک بوس کوچولو»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مرگ به عنوان یک امر طبیعی در هر فرهنگی بار معنایی خاصی دارد. از این رو مرگ را نمی توان صرفاً یک رخداد زیستی دانست. چه، جهان فرهنگی پیرامون انسان، مشحون از مناسبات معنایی است که هر رخدادی در آن قالب قابل تفسیر و معناست.
طبیعی است «مرگ» به عنوان یک امر محتوم و قطعی جایگاه مهمی را در نظام معنایی و قلمروی فرهنگی هر جامعه ای داشته باشد. چه، نوع انسان به عنوان یک موجود خلاق و خودآگاه در این قلمرو معنایی برای خود، هویتی کسب می کند و «مرگ و زندگی» خود را نیز در آن چارچوب معنا خواهد کرد. از این رو مرگ ارتباط تنگاتنگی با بومی دارد که باشندگان در آن زندگی می کنند. این رابطه دو سویه بین فرد و خاستگاه بومی اش آنچنان مهم و حیاتی است که در صورت بروز هرگونه اختلال در این رابطه یقیناً فرد را دچار بحران هویتی خواهد ساخت. در این سطور سعی خواهد شد با الهام از اندیشه های لوکاچ در باب شخصیت مساله دار و نیز نظر هایدگر در باب بوم و مرگ دو فیلم «یک بوس کوچولو» ساخته بهمن فرمان آرا و «از کرخه تا راین» اثر ابراهیم حاتمی کیا را مورد تحلیل قرار دهیم.
روایت از آسیب های اجتماعی در سینمای دهه ۷۰ ایران (مورد مطالعه فیلم های دو زن و زیر پوست شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر، روایت سینمای ایران از آسیب های اجتماعی در دهه ۷۰ را با تحلیل فیلم های دو زن و زیرپوست شهر مورد مطالعه قرار می دهد. روش تحقیق این پژوهش از نوع کیفی و از جنس تحقیقات توصیفی- اکتشافی است که برای پاسخ گفتن به پرسش خود سعی در ارایه ی یک توصیف غلیظ از پدیده مورد مطالعه خود دارد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل گفتمان بهره مند شدیم. به این صورت که فیلم ها را بر اساس روش تحلیل گفتمان «روث وداک» به ژانرها یا کارکردهای زبانی تقسیم کردیم و در هر کارکرد زبانی بنا بر روش تحلیل گفتمان «پل جی»، به هفت سوال مهم پاسخ دادیم. سپس جدولی از آسیب های اجتماعی در هر فیلم ارایه شده است. در بخش نتیجه گیری نیز به ارایه ی روایت از آسیب های اجتماعی در فیلم های دو زن و زیرپوست شهر بر مبنای بستر و شرایط جامعه ایران در دهه ۷۰ پرداختیم. مهم ترین یافته پژوهش این است فیلم های سینمایی دهه هفتاد (با مطالعه فیلم های دو زن و زیرپوست شهر) آسیب های اجتماعی رویارویی دو گفتمان سنت گرا و مدرنیته، مقاومت گفتمان پدرسالار/ مردسالار در برابر گفتمان زنان روشنفکر و خواهان آزادی های اجتماعی، احساس شکاف طبقاتی میان اقشار مرفه و فقیر جامعه، عدم امکان تحرک اجتماعی و... را بازنمایی کرده اند.
ویژگی های لحن بازیگر در شخصیت پردازی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
زبانشناخت سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
27 - 52
حوزه های تخصصی:
در این مقاله ویژگی های لحن گفتار در شخصیت پردازی در فیلم ها و سریال های ایرانی براساس نگاه گامپرز (1982) به عناصر نوایی به مثابه ابزار بافت سازی بررسی شده است. برای این هدف دیالوگ هایی از فیلم ها و سریال های ایرانی از یک بازیگر (جواد عزتی) در نقش های مختلف مثبت و منفی انتخاب شده، بعد از آوانویسی با الفبای آوایی آمریکای شمالی، براساس نمادهای جفرسونی رایج در تحلیل مکالمه تکمیل شده و در نهایت تفاوت های لحن بازیگر واحد در بازی کردن شخصیت های مختلف مورد بررسی قرار می گیرند. فرض بر آن است که عناصر نوایی یکی از مهم ترین ابزار در دسترس بازیگران برای بازسازی شخصیت خاص و جان بخشیدن به آن در جهت پیشبرد روایت هستند. در نقش مثبت به طورکلی شاهد حجم پایین صدا، آهنگ افتان، بیان شمرده، کیفیت زمزمه ای و بیان آرام و در نقش منفی شاهد آهنگ خیزان، حجم صدای بالا، سرعت و مکث برای حفظ نوبت و بازنمایی موضع قدرت و لحن تهدیدآمیز بودیم.
بازنمایی سوژه زن مطلقه در سینمای دهه 90 ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش درصدد فهم شیوه های برساخت و بازنمایی سوژه زن مطلقه در سینمای دهه اخیر ایران است که با بهره گیری از روش نشانه شناسی و تلفیق رویکردهای بارت و فیسک و سلبی و کاودری و چارچوب نظری مبتنی بر ایدئولوژی از منظر آلتوسر و نظریه بازنمایی «هال» صورت گرفته است. با استفاده از نمونه گیری هدفمند 3 فیلم (ناهید، رگ خواب و اینجا بدون من) برای تحلیل گزینش شد. نتایج نشان می دهد که طبقه اجتماعی پایین، در معرض قضاوت قرار داشتن، نگاه مغرصانه مردم به زنان مجرد مطلقه، بی توجهی و سوء ظن جامعه نسبت به زنان مستقل و مطلقه، بازتولید چرخه خشونت از جانب آنها و جامعه، وضعیت رفتاری، معیشتی، اقتصادی و رفتاری نامطلوب و در نهایت نمایش بازیابی زنانگی در محیط هایی مثل آشپزخانه از جمله مهمترین رمزگان ایدئولوژیکی است که در فیلم ها معنا یافته است. همچنین پیروی از ایدئولوژی (مردسالاری) باعث می شود زنان نیز آن را درونی کنند و عامل بازتولید آن گردند مانند زن صاحب خانه در فیلم رگ خواب. همچنین کنش های سوژه زنان مطلقه و پذیرفتن نقش های تحمیلی از جانب جامعه به عنوان یک زن و یک مطلقه آن را تبدیل به سوژه ای از درون تهی شده می کند که نقش های مختلف او را دچار یاس می کند. همچنین ایدئولوژی مردسالارانه چنان در افراد جامعه و مناسبات روزمره مردم، سنت و خانواده ریشه دوانده است که زن مطلقه تبدیل به سوژه منقادشده ایدئولوژی می شود و کنش خلاف جهت آن منجر به بازخواست شدن از جانب افراد مسحور آن ایدئولوژی می شود.
خود بازتابی و بازنمایی اخلاقی دیگری در فرا فیلم های سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگی و ارتباطات سال ۱۹ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۷۲
279 - 304
حوزه های تخصصی:
در فیلم های جریان اصلی سینما یک واقعیت خیالی و درواقع یک ساختارایدئولوژیکی، طبیعی نشان داده می شود؛ اما فرافیلم ها با پرداختن به مسائل فیلم سازی، تخیلی یا تصنعی بودن خود را برجسته می کنند. تقابل و کشمکش شخصیت ها در آثار سینمایی، اهمیت مطالعه نسبت خود و دیگری را در آن ها به خوبی نمایان می کند. در تاریخ فلسفه در رابطه با این نسبت دو نگاه کلی حاکم است که توسط سارتر و لویناس نمایندگی می شود؛ سارتر هم ستیزی را روح حاکم بر نسبت خود و دیگری می داند. در این دیدگاه «خودآیینی» حاکم است. در مقابل، لویناس از احساس مسئولیت نامتناهی در مقابل «دیگری» و «دیگرآیینی» اخلاقی صحبت می کند. سینمای ایران دارای تعداد زیادی فرافیلم است که اغلب مشکلات کارگردان در فرایند خلق فیلم و نسبت او با دیگر عوامل ساخت فیلم را به نمایش گذاشته اند. با توجه به کارکردهای خودبازتابانه، آیا این آثار توانسته اند به ساختاربندی مجددی از نظم گفتمانی حاکم بر جامعه در نسبت خود و دیگری دست یابند؟ برای پاسخ به این پرسش ، فرافیلم های زیر درختان زیتون (1373) عباس کیارستمی، میکس (1378) داریوش مهرجویی، بوی کافور عطر یاس (1378) بهمن فرمان و وقتی همه خوابیم (1378) بهرام بیضایی با رویکرد تحلیل انتقادی گفتمان فرکلاف بررسی شده اند. نتیجه ی تحقیق آنکه در فرافیلم های کیارستمی و بیضایی دیگرآیینی مشهود است اما نظم گفتمانی حاکم بر فرافیلم های مهرجویی و فرمان آرا در نسبت با دیگری، علی رغم ظاهر انتقادی و روشنفکرانه ، بازتولید گفتمان حاکم است، چراکه خودبازتابی در فرافیلم ها تنها در صورتی می تواند باعث دیگرآیینی اخلاقی شود که حاوی خودانتقادی بوده و خودارجاعی آن، از لاک خودشیفتگی و محافظه کاری بیرون باشد.
واکاوی بازنمایی سلسله مراتب اقتدار خانواده در سینمای ایران؛ مطالعه موردی فیلم های ایرانی درام و پرفروش سال های 1387 تا 1397 در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علوم اجتماعی (علامه طباطبایی) بهار ۱۴۰۲ شماره ۱۰۰
45 - 83
حوزه های تخصصی:
اساسی ترین مسئله در مقاله حاضر، فهم چگونگی بازنمایی سلسله مراتب اقتدار در خانواده و تغییراتی است که در آن در فیلم های ملودرام اجتماعی با مضامین خانوادگی پرفروش در بازه زمانی ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۷ است. در مطالعه حاضر مبتنی بر رویکردهای معاصر در حوزه جامعه شناسی جنسیت تلاش شده است تا ورای امر مردانه و زنانه، قدرت و فرهنگ به عنوان عناصر کلیدی در تحلیل فیلم ها برای فهم مناسبات اقتدار در خانواده ایرانی مدنظر قرار گیرد. برای تحلیل این امر در بازه زمانی مذکور در نمونه های تحقیق، از الگوی نشانه شناسی جان فیسک استفاده شده است تا بتوان ضمن توصیف نحوه توزیع اقتدار خانواده ها در این فیلم ها، با نگاهی طولی به سلسله مراتب اقتدار خانواده و تغییرات آن پرداخت. نتایج حاکی از آن است که در طی یک دهه در ابتدا شاهد حضور مردانگی هژمونیک و کمتر هژمونیک و زنانگی مؤکد در این فیلم ها هستیم. در میانه دهه حضور زنان مقاومت پیشه هم بیشتر مشاهده می شود؛ اما در اواخر این دهه یعنی سال های 1395 تا 1397 مردان هژمونیک و زنان مؤکد مهم ترین الگوی توزیع اقتدار در خانواده در این فیلم ها هستند. آنچه در این مقاله مهم است توجه به جنبه متفاوتی در مقایسه با نتایج به دست آمده از پژوهش های پیشین است.
بازنمایی زن پوشی در سینمای پسا انقلاب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زن پوشی به یک استراتژی فیلمسازی جهت نمایش زن تبدیل شده است. روند افزایشی استفاده از زن پوشی در سینما ایران، این سوال را مطرح نموده که هدف زن پوشی در سینمای ایران چیست و چگونه بازنمایی می شود. برای نیل به این هدف، ضمن اقتباس نظریاتی در حوزه مطالعات فمینیستی و بازنمایی، روش تحلیل روایت مورد استفاده قرار گرفته است و 18 فیلم که در طی سال های 1357 تا سال 1400 در سینمای پساانقلابی ایران ساخته شده با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده است. یافته ها نشان می دهد که برخلاف خوش بینی پژوهش های پیشین که این گونه شخصیت پردازی را نقص گفتمان حاکم قلمداد کرده اند، شخصیت زن پوش به دو شیوه زن رام و زن طناز بازنمایی شده است. این زنان با نحوه راه رفتن، استفاده از حرکات دست، خنده های ملیح و دست زدن مکرر به چهره و آرایش، به نحو اغراق آمیزی عشوه گری پیشه می کنند تا به مقاصد فریبکارانه خود دست یابند. انگیزه مردان از زن پوشی شامل پنهان سازی هویت و فرار از مخمصه، تحریک مردان، انتقام، منفعت طلبی و کجروی است. تمهیدات سینمایی نیز زن پوش را به ابژه جنسی فرو می کاهد. فیلم ها برای برانگیختن احساسات مخاطب و گریز از نمایش واقعیتهای خانوادگی و اجتماعی، به لباس پوشیدن متقابل روی می آورند.در نهایت، این بازنمایی به بازتولید کلیشه های جنسیتی در جامعه ایرانی یعنی دوگانه زن مدرن-سنتی منجر شده است.
تطابق فیلم و جامعه: سرطان در سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تطبیقی هنر سال ۱۳ پاییز و زمستان ۱۴۰۲ شماره ۲۶
79 - 89
حوزه های تخصصی:
تطابق هنر و جامعه همواره یکی از دغدغه هنرمندان بوده است. در میان انواع هنرها، سینما نیز در مطابقت با جامعه قرار گرفته است. این همخوانی در مورد بیماری سرطان میتواند وجه کاربردی هنر را نیز برملا سازد؛ لذا این سؤالات مطرح می گردد که فیلم های سینمای ایران چگونه سرطان را به تصویر می کشند؟ و داده های به دست آمده از تحلیل فیلم ها چه تطابقی با جامعه ایران دارد؟ برای پاسخ به این سؤالات، ضمن اقتباس نظریاتی در حوزه برجسته سازی و پزشکی شدن، روش تحلیل محتوا مورداستفاده قرار گرفته است و تعداد 10 فیلم سینمای پساانقلابی ایران با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شده است. یافته ها نشان می دهد سینمای ایران تصویر هراسناکی از سرطان نمایش می دهد که به مرگ و نومیدی گره خورده است. افراد درگیر با سرطان از طبقات پایین و سنتی هستند و لذا سرطان و فقر در پیوند هم قرار میگیرند. ترجیح نمایش بر سرطان خون است و بیشترین علایم بیماری نشان داده سرطان، سردرد است. تأکید فیلم ها بیش تر بر بعد روان یعنی اهمیت کنترل اضطراب و امیدبخشی به بیماران است. نمایش مسائلی چون گرفتاری های مالی، درمان های مطلوب کشورهای دیگر، توسل به امداد الهی و اشاره به مرگ و ناامیدی در بیشتر فیلم ها وسیله ای برای خلق صحنه های دراماتیک محسوب می شود. این در حالی است که به شیوه های عینی درمان و پزشکی همچون شیمی درمانی کمتر توجه شده است. در مجموع سینمای ایران تلاشی برای تبیین و آموزش سرطان انجام نداده است و لزوم تطابق بیشتر این نوع هنر و جامعه احساس می شود. پژوهش حاضر اهمیت آگاهی رسانی صحیح سرطان و درمان آن به مردم از طریق سینما را گوشزد می نماید.
واکاوی هویت در شخصیت های نقش اول فیلم های کافه ترانزیت و روسری آبی با تأکید بر وحدت اضداد و تلفیق دو جنس متضاد
حوزه های تخصصی:
اصطلاح آندروژنی قدمتی کهن در فرهنگ اسطوره ای دارد که همواره به تلفیق دو جنس متضاد و تداخل آن ها با یکدیگر اشاره دارد. این مفهوم در اساطیر یونانی به ویژه در شخصیت هرمافرودیت، آشکار می شود. اغلب خدایان باستانی مانند شیوا و میترا، ویژگی های آندروژنی داشتند. این تحقیق با تمرکز بر شخصیت های اصلی نوبر، رسول و ریحان در دو فیلم «کافه ترانزیت» و «روسری آبی»، به بررسی ویژگی آندروژنی در آن ها پرداخته است. هدف اصلی این مطالعه، درک عمیق تری از ویژگی های آندروژنی، تأثیر آن بر داستان ، شخصیت های فیلم ها است. بنابراین محوری ترین پرسش های پژوهش این خواهد بود که چگونه می توان مفاهیم آندروژنی را در شخصیت های فیلم های «کافه ترانزیت» و «روسری آبی» شناسایی کرد؟ شخصیت های آندروژنی در فیلم ها چگونه می توانند به عنوان نماینده هایی از جامعه هایی با تنوع فرهنگی و جنسیتی معرفی شوند؟ ویژگی های آندروژنی شخصیت ها در فیلم ها چگونه با تغییرات فرهنگی و اجتماعی تطابق دارد؟ روش تحقیق مبتنی بر تحلیلی و توصیفی بوده و در گردآوری اطلاعات از منابع اسنادی استفاده شده است. در این راستا ابتدا مفاهیمی را مانند هرم آفرودیت که به ایده ترکیب و تراکم جنسیت ها اشاره دارد شرح می دهد و سپس به تحلیل نمونه ها بر اساس شخصیت های زن اول در فیلم ها می پردازد که دارای جنسیت آندروژن هستند. تحلیل پژوهش نیز بر اساس ویژگی های شخصیتی و رفتاری این شخصیت ها صورت گرفته و به بررسی نقش آن ها در ساختار داستان و تأثیر آن بر روایت کلی پرداخته است. نتایج پژوهش نشان می دهند که جنسیت و نقش های جنسیتی در روایت داستان های گوناگون پویا، قابل تغییر هستند و بسته به شرایط فردی، فرهنگی و اجتماعی، افراد می توانند ویژگی های مختلفی را از هر دو جنس بیان کنند.
بررسی مفهوم سازی های استعاری در بردارنده حوزه مبدأ بالا/پایین در سینمای ایران: مطالعه موردی فیلم های رقص در غبار و چهارشنبه سوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضور گسترده استعاره های مفهومی در زندگی روزمره انسان ها، همواره مورد توجه پژوهشگران حوزه زبان شناسی شناختی بوده است. اثر حاضر با بهره گیری از نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون (a۱۹۸۰)، نظریه استعاره های تصویری و چندوجهی فورسویل (۲۰۰۶، ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶) و همچنین آرای کوچش (۲۰۲۰) در خصوص استعاره های تصویری، حوزه مبدأ بالا/ پایین در یک رسانه چندوجهی مانند سینما را بررسی کرده است تا از این طریق بتواند چگونگی به کارگیری استعاره های جهتی با این حوزه مبدأ استعاری را علاوه بر کلام در وجه تصویری نیز مطالعه کند. بدین منظور، فیلم های بلند سینمایی فارسی زبان «رقص در غبار» و «چهارشنبه سوری» بررسی شده اند. یافته ها نشان می دهد که فیلم ساز با نمایش تصویری مفاهیم بالا/ پایین، از آن ها به عنوان حوزه مبدأ استعاری استفاده می کند تا مفاهیم انتزاعی را در قالب استعاره های مفهومی به بیننده منتقل کند. در هر دو فیلم در موقعیت های مختلف این استعاره ها اغلب صرفاً در وجه تصویری به کار گرفته شده است تا درک ناخودآگاه مخاطب از موقعیت انتزاعی شخصیت ها را تضمین کند. حضور گسترده استعاره های مفهومی مرتبط با این حوزه مبدأ در فیلم های فارسی زبان نشان می دهد که این استعاره ها به قدری در ذهن مخاطب ایرانی بدیهی و اولیه هستند که کارگردان به وفور از آن ها برای شخصیت پردازی و پیش برد داستان استفاده می کنند. بدین ترتیب منظور مورد نظر خود را انتقال می دهد و مخاطب نیز احتمالاً به صورت ناخودآگاه آن را درک می کند.