زبان شناسی و گویش های ایرانی
زبان شناسی و گویش های ایرانی سال 9 بهار و تابستان 1403 شماره 1 (پیاپی 14) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزه های تخصصی:
در زبان شناسی شناختی مفهوم سازی نقش مهمی در شناخت معنی دارد. از دیدگاه لیکاف و جانسون استعاره های مفهومی، صرفاً اموری زبانی نیستند بلکه سازوکارهایی اندیشگانی هستند که بازنمود آن ها نه تنها در زبان بلکه در رفتارهای اجتماعی و فرهنگ نیز قابل مطالعه هستند. این پژوهش که به روش تحلیلی-توصیفی انجام شده است، به دنبال پاسخ دادن به این پرسش است که نظریه استعاره مفهومی تا چه حد در متون مذهبی کارآمد است؟ در این نوشتار تلاش می شود تا با کمک نظریه استعاره مفهومی سوره منتخب جمعه بررسی شود که یکی از پنج سوره مسبحات (حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن که با سَبَحَ یا یُسَبِحُ آغاز می شوند) قرآن کریم است. تحلیل با رویکرد شناختی و با نگاهی به فرایند مفهوم سازی آیات صورت می گیرد، دلیل این انتخاب این است که این سوره بر دو محور اصلی و اساسی تاکید می کند؛ نخست توحید و صفات الهی و هدف از بعثت پیامبر اسلام و مسئله معاد و دوم پرداختن به اهمیت نماز جمعه. نتایج این پژوهش نشان می دهند که از منظر معناشناسی شناختی، کاربست نظریه استعاره مفهومی با استفاده از الگوی دو حوزه ای مقصد و مبدأ لیکاف و جانسون می تواند در تبیین ساختار مفهومی مؤلفه های قرآنی کارآمد باشد و معانی نهفته در ساختار آیات قرآن کریم را آشکار کند. به این ترتیب، این تحلیل نحوه نگرش و جهان بینی مخاطب را تحت تاثیر قرار می دهد و بینش کلی در مقیاس بشری به منظور تسهیل در فهم آیات را فراهم می آورد. نتایج این پژوهش می توانند در تحلیل ادبی و قرآن پژوهی و حوزه زبان شناسی شناختی سودمند باشند.
تحلیلی برون اسکلتی از فرافکن های طبقه نما و کمیت نمای زبان فارسی با تأکید بر ساخت بخشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وجود فرافکن های طبقه نما و کمیت نما در گروه حرف تعریف و یا در ساخت بخشی از دهه (1980) میلادی بعد از قائل شدن ویژگی های جمله ای برای گروه حرف تعریف، مورد توجه دستوریان زایشی قرار گرفته است. با این حال، همچنان فرافکن تلقی کردن یا نکردن آن ها در زبان های زیادی از جمله زبان فارسی بحث برانگیز است. در این راستا، پژوهش حاضر به بررسی فرافکن های طبقه نما و کمیت نما در زبان فارسی با تأکید بر ساخت بخشی بر پایه انگاره برون اسکلتی بورر (2005) پرداخته است. مساله بنیادی این انگاره قائل شدن بورر (2005) به فقدان هر گونه اطلاعات نحوی هم چون مقوله های دستوری در واژگان است. نتایج تحلیل برون اسکلتی فرافکن طبقه نمای زبان فارسی نشان داد که داده های پژوهش حاضر وجود این فرافکن را در زبان فارسی تائید می کنند و همچنین، ارزش گذارهای ارزش باز این طبقه (DIV) در زبان فارسی هسته مشخصه انتزاعی و طبقه نماها هستند. از طرفی، نتایج پژوهش حضور فرافکن کمیت نما و ارزش گذاری ارزش باز این فرافکن (#) توسط اعداد، کمیت نماها و صفت های اشاره ای را در گروه حرف تعریف و ساخت بخشی زبان فارسی تائید کرد.
متمم های ریشهه dā در زبان اوستایی و فارسی باستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان های ایرانی دوره باستان (اوستایی و فارسی باستان) علاوه بر ساختمان تصریفی می توان روابط نحوی و نقش های معنایی هر یک از حالت های دستوری و حاشیه ای را بررسی کرد. در این زبان ها، متمم های فعل که می توانند اسم، صفت و یا ضمیر باشند، از طریق حالت نشانی بازنمایی می شوند که با توجه به فعل بر نقش های گوناگونی دلالت دارند. بازنمایی متمم های فعل و کارکرد حالت ها با افعال مختلف، تاکنون جز اشاراتی مختصر، مورد توجه محققان این حوزه نبوده است. به این دلیل، بررسی این موضوع در زبان های ایرانی باستان قدری مغفول مانده است. از این رو، در این نوشتار به بررسی متمم های یکی از ریشه های فعلی پرکاربرد و پربسامد زبان اوستایی، dā، پرداخته می شود که در متون اوستایی بیشتر در معانی دادن، آفریدن و قراردادن و در کتیبه های فارسی باستان با بسامدی کم در معانی آفریدن و دادن آمده است. چنانکه از بررسی جملات حاوی ریشه dā برآمد، متمم های این ریشه، با توجه به معنی و بافت جمله در زبان فارسی باستان در حالت های مفعولی و برایی و در زبان اوستایی در حالت های مفعولی، برایی، اضافی و دری در نقش های معنایی متعددی چون موضوع/ کنش پذیر، پذیرنده، بهره ور، تمیز و مکان ظاهر شده اند.
بررسی تکواژ «تا» فارسی در گفتار و زبان گویشوران آذربایجانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش، نمود آوایی تکواژ «تا» فارسی به عنوان حرف ربط و حرف اضافه در گفتار گویشوران آذربایجانی مطالعه می شود. داده ها از تعاملات زبانی گویشوران مناطق مختلف استان های آذربایجان شرقی و اردبیل جمع آوری شده است. نخست کاربرد تکواژ «تا» به صورت حرف ربط و حرف اضافه با معانی گوناگون از گفتار گویشوران استخراج و فراوانی کاربرد آنها مشخص شد. سپس داده ها بر اساس دیدگاه های مطرح در حوزه پدیده برخورد زبان ها تحلیل شد. بنابراین پژوهش حاضر پیکره بنیاد است و به شیوه توصیفی-تحلیلی انجام شده است. بررسی داده ها نشان می دهد که فراوانی کاربرد تکواژ «تا» به عنوان حرف ربط (در معانی بیان علت، زمانی که، همین که و شرط) نسبت به فراوانی کاربرد همین تکواژ به صورت حرف اضافه، خیلی بیشتر است. همچنین تکواژ «تا» به عنوان حرف ربط در گفتار همه گویشوران، حتی گویشوران تک زبانه آذربایجانی به وفور یافت می شود. بنابراین دو معیار بسامد کاربرد و راه یابی عنصر زبانی به گفتار و زبان تک زبانه ها، شواهدی دال بر قرضی بودن تکواژ «تا» به عنوان حرف ربط در زبان آذربایجانی است. فراوانی کاربرد تکواژ «تا» در نقش حرف اضافه و حرف ربط در معانی خاص (تردید، از وقتی که) در گفتار گویشوران آذربایجانی پایین تر است؛ همچنین این نوع تکواژها فقط در گفتار دوزبانه های آذربایجانی-فارسی ظاهر می شوند. بنابراین تکواژ «تا» به عنوان حرف اضافه و حرف ربط در معانی خاص، هنوز به صورت عناصر رمزگردانی شده در گفتار دوزبانه ها نمود آوایی دارند و احتمال دارد با گذر زمان، به تدریج به گفتار تک زبانه ها نیز راه یابند و به عناصر قرضی در زبان آذربایجانی تبدیل شوند. اکثر دیدگاه های مطرح در پدیده برخورد زبان ها فقط به مطالعه نتایج قرض گیری بسنده کرده اند؛ در صورتی که پیوستار رمزگردانی- قرض گیری روند راه یابی و تثبیت عناصر غیربومی در زبان پذیرا را ترسیم کرده است. راه یابی تکواژ «تا» فارسی به گفتار و زبان گویشوران آذربایجانی نیز مهر تائیدی بر روند انتقال تدریجی عنصر نقشی از زبانی به زبان دیگر است که در این پژوهش، طبق پیوستار رمزگردانی-قرض گیری تحلیل می شود.
کشش جبرانی در ترکی آذربایجانی در چارچوب تسلسل گرایی هماهنگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کشش جبرانی فرایندی دوبخشی است که در بخش اول آن عنصری حذف و در بخش دوم عنصر دیگری کشیده می شود. ارائه تحلیل یکپارچه از دو بخش این فرایند برای نظریه های واج شناسی مهم است. این پژوهش فرایند کشش جبرانی را در زبان ترکی آذربایجانی گویش اردبیلی در چارچوب تسلسل گرایی هماهنگ که یکی از رویکردهای نظریه بهینگی است توصیف و تبیین می کند. معرفی و رتبه بندی محدودیت های دخیل در آن و ارزیابی کفایت رویکرد مذکور در تبیین این فرایند، از اهداف دیگر این پژوهش است. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و داده های مورد نیاز به روش میدانی و از طریق مصاحبه با30 گویشور گردآوری و با استفاده از آزمون خی2 تحلیل می شوند. بر اساس یافته های پژوهش، بین فراوانی مشاهده شده و موردانتظار در رابطه با کشش و عدم کشش واکه بعد از حذف همخوان غلت، تفاوت معنادار وجود دارد. داده های تحقیق در چارچوب تسلسل گرایی هماهنگ در قالب تعامل محدودیت ها و ترسیم تابلوی بهینگی بررسی شد. تحلیل داده ها نشان داد که در این گویش، همخوان های غلت/j/ و/w/ از جایگاه پایانه و آغازه هجا بعد از واکه های/ø, y, o/ حذف می شوند، با این تفاوت که حذف از جایگاه پایانه هجا بر خلاف آغازه، منجر به کشش واکه پیشین می شود. فعال بودن محدودیت glideCOND باعث حذف همخوان های غلت و فعال بودن محدودیت WBP باعث وقوع کشش جبرانی می شود. رتبه بندی محدودیت های دخیل در این فرایند به شکل زیر است:
WBP, *FLOAT >> MAX[µ] , glideCOND >> MAX, *μ/C >> DEP-L[µ], *SHARE
نقش عوامل صوتی در تمایز دستوری افعال دو هجایی همسان (در گونه مشهدی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پژوهش حاضر افعال دو هجایی در گویش مشهدی معرفی می شوند که حتی به لحاظ جایگاه تکیه نیز کاملاً همسان هستند اما در زمان های متفاوت دستوری به کارمی روند و گویشوران مشهدی از عوامل صوتی خاصی جهت تمایز این افعال بهره می برند. عامل تمایز این افعال نه واجی است و نه تکیه ای به همین سبب در پژوهش حاضر به کمک آواشناسی آکوستیک این افعال بررسی می شوند. این پژوهش توصیفی- تحلیلی بر ۱۰ مرد گویشور مشهدی در محدوده سنی ۴۰ تا ۶۰ سال انجام شد. نقش همبسته های آکوستیکی تکیه و تأثیر آن بر تمایز دستوری افعال دو هجایی به وسیله پارامترهای صوتی مهم نوای گفتار یعنی فرکانس پایه، شدت و دیرش بر افعال بررسی شد. در این بررسی۲۴ فعل تولید و به وسیله نرم افزار تحلیل گفتار پرات بررسی شد. این افعال دو هجایی در هشت زمان دستوری حال استمراری و آینده، ماضی ساده و ماضی نقلی، ماضی استمراری و ماضی نقلی مستمر، ماضی بعید و ماضی ابعد به کار رفته اند. یافته ها نشان می دهند افعالی که نسبت زمانی دورتری با گوینده دارند با دیرش و زیر و بمی بیش تری تولید می شوند اما افعالی که به زمان گوینده نزدیک تر هستند از دیرش و زیرو بمی کم تری برخوردارند. این افعال به دو دسته دور (آینده، ماضی نقلی، ماضی نقلی مستمر و ماضی ابعد) و نزدیک (حال استمراری، ماضی ساده، ماضی استمراری و ماضی بعید) تقسیم شدند. گویشور مشهدی برای القای مفهوم زمان دورتر در افعال کاملا همسان نیازمند دو عامل دیرش و فرکانس پایه است.
حالت نمایی و نظام حالت در ترکی خلجی رایج در آبادی های استان قم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی موضوع نشانه گذاری حالت و نظام حالت با رویکرد رده شناختی در زبان ترکی خلجی می پردازد. پیکره پژوهش مستخرج از داده های موجود در سامانه اطلس زبانی ایران است که از طریق مصاحبه رو در رو با گویشوران توسط پرسشنامه اطلس گردآوری شده اند. در سامانه اطلس یاد شده داده های زبانی خلجی از 16 آبادی خلج زبان در استان قم در دسترس است. نتایج حاصل از تحلیل داده ها بر اساس چارچوب نظری پژوهش یعنی چگونگی نشانه گذاری حالت در زبان ها و رده بندی نظام حالت در آن ها، نشان می دهد که در زبان خلجی حالت های دستوری و معنایی با استفاده از پسوند های حالت و حروف اضافه نشانه گذاری می شوند. حالت فاعلی در زبان خلجی بدون نشانه است. نشانه های حالت در حالت های مفعولی (معرفه)، به/برایی (بهره ور/ مفعول غیرصریح) ، مکانی، ازی (مبدأ مکانی) و اضافی (ملکی) به صورت پسوند حالت هستند. اما در حالت همراهی و ابزاری پس اضافه وابسته /-lɑ/ و /-læ/ به صورت پی بست به گروه اسمی متصل می شوند. از سوی دیگر یافته های پژوهش حاکی از این است که نظام حالت در زبان خلجی از رده زبان های فاعلی-مفعولی است.
بررسی مفهوم سازی های استعاری در بردارنده حوزه مبدأ بالا/پایین در سینمای ایران: مطالعه موردی فیلم های رقص در غبار و چهارشنبه سوری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حضور گسترده استعاره های مفهومی در زندگی روزمره انسان ها، همواره مورد توجه پژوهشگران حوزه زبان شناسی شناختی بوده است. اثر حاضر با بهره گیری از نظریه استعاره مفهومی لیکاف و جانسون (a۱۹۸۰)، نظریه استعاره های تصویری و چندوجهی فورسویل (۲۰۰۶، ۲۰۰۸ و ۲۰۱۶) و همچنین آرای کوچش (۲۰۲۰) در خصوص استعاره های تصویری، حوزه مبدأ بالا/ پایین در یک رسانه چندوجهی مانند سینما را بررسی کرده است تا از این طریق بتواند چگونگی به کارگیری استعاره های جهتی با این حوزه مبدأ استعاری را علاوه بر کلام در وجه تصویری نیز مطالعه کند. بدین منظور، فیلم های بلند سینمایی فارسی زبان «رقص در غبار» و «چهارشنبه سوری» بررسی شده اند. یافته ها نشان می دهد که فیلم ساز با نمایش تصویری مفاهیم بالا/ پایین، از آن ها به عنوان حوزه مبدأ استعاری استفاده می کند تا مفاهیم انتزاعی را در قالب استعاره های مفهومی به بیننده منتقل کند. در هر دو فیلم در موقعیت های مختلف این استعاره ها اغلب صرفاً در وجه تصویری به کار گرفته شده است تا درک ناخودآگاه مخاطب از موقعیت انتزاعی شخصیت ها را تضمین کند. حضور گسترده استعاره های مفهومی مرتبط با این حوزه مبدأ در فیلم های فارسی زبان نشان می دهد که این استعاره ها به قدری در ذهن مخاطب ایرانی بدیهی و اولیه هستند که کارگردان به وفور از آن ها برای شخصیت پردازی و پیش برد داستان استفاده می کنند. بدین ترتیب منظور مورد نظر خود را انتقال می دهد و مخاطب نیز احتمالاً به صورت ناخودآگاه آن را درک می کند.
مقایسه صرف فعل در چند گویش مرزی خراسان رضوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در گویش های فارسی خراسان شمالی و حتی رضوی گاه آمیختگی هایی را با الگوهای زبانی برخی اقوام مهاجر شاهد هستیم که موجب شده اطلس گویشی آن ها ناهمگن شود. این در حالی است که نواحی جنوبی استان خراسان رضوی و نیز خراسان جنوبی به جهت واقع بودن در حاشیه کویر و دوری از مرکز، گویش های فارسی اصیلی دارد که برخی از ویژگی های فارسی میانه و دری آغازین را به یادگار داشته و در مواردی با گویش های فارسی مرزی در افغانستان نیز بی شباهت نیست. به دلیل ماهیت پیکره بنیاد پژوهش در زبان ها و گویش های ایرانی بررسی تطبیقی آن ها در تحقیقات دانشگاهی کشور چندان معمول نبوده و کمبود اطلاعات گویشی با رویکرد مقایسه ای، انجام این دسته از پژوهش ها را محدود کرده است. مقاله حاضر از نتایج یک تحقیق میدانی در باب بررسی تطبیقی گویش های مرزی شرق ایران است که در آن گونه های متنوع صرف فعل در زمان های مختلف در چند گویش از نواحی جنوبی استان خراسان رضوی شامل شهرهای خواف، تایباد و تربت جام همراه با مثال های مرتبط ارائه شده اند. پژوهنده به این منظور از رهگذر مصاحبه و همچنین مشاهده مستقیم، پیکره گویشی مورد نیاز را استخراج و ثبت کرده است. تعداد گویشوران از هر گویش 5 نفر مرد و زن بومی با میانگین سن 60 سال است. نتایج تحقیق حاضر حاکی از تفاوت هایی در ساخت فعل در برخی از گویش های مورد مطالعه از حیث نمود استمرار در زمان های حال و گذشته مستمر (ملموس) و نیز درج پیشوند be بر ابتدای برخی ساخت های گذشته، همسو با زبان فارسی میانه است.
طرحواره ساختی موقعیت در ساخت های مرحله ای در زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در زبان فارسی ساخت هایی وجود دارند که بیانگر مفهوم تغییر مرحله در درون یک رویداد اصلی هستند. این ساخت ها به جهت معنایی یک «رویداد واحد» محسوب می شوند و به جهت ساختاری نیز دارای ترکیب قالب «فعل-فعل» هستند. در پژوهش حاضر چگونگی مفهومی سازی این ساخت ها مورد نظر است، چرا که معنی حاصل فرایند مفهومی سازی است. جهت نیل به این مقصود از چارچوب پیشنهادی نولان (۲۰۱۷) به نام «موقعیت» بهره برده می شود. موقعیت به عنوان یک چارچوب شناختی، دربردارنده تمام اطلاعات ساخت واژی-نحوی و معنایی یک ساخت است. همچنین در مطالعه حاضر جهت تحلیل داده ها به طور عمده از نظریه های «ساختار لایه ای بند» و «روابط الحاق-پیوند» در دستور نقش و ارجاع استفاده شد. تحلیل داده ها مؤید آن است که در زبان فارسی می توان قائل به وجود دو نوع ساخت مرحله ای ساده و مرکب بود. ساخت های مرحله ای مرکب نیز دارای سه گونه اضافی، صریح و غیر صریح هستند که در قالب انواع الحاق هسته ای ارائه می شوند. نگارندگان در نهایت طرحواره ساختی موقعیت در ساخت های مرحله ای زبان فارسی را ارائه می دهند.
بازنمایی قدرت، سلطه و مقاومت در گفتمان دادگاه: جستاری در گفتمان کاوی قضایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نظام قضایی موجود در هر کشور از مهم ترین نهادهای اعمال قدرت محسوب می شود. در این نظام مهم ترین ابزارکنش اجتماعی، زبان است تا جایی که می توان اذعان کرد که در هیچ بافتی به اندازه بافت حقوقی و قضایی چگونگی کاربرد زبان محسوس و تأثیرگذار نیست. زبان در بافت های مذکور ابزاری در جهت اعمال قدرت، سلطه و کنترل است. پژوهش حاضر با هدف واکاوی ابعاد مختلف گفتمان محاکمه به بررسی انواع بازنمایی های قدرت در تعامل مشارکان در جلسات مختلف دادگاه می پردازد. بدین منظور جلسات متعدد دادگاه حقوقی، کیفری و خانواده مربوط به دادگاه و دادسرای شهرستان دورود مورد بحث و بررسی قرار می گیرند. تحلیل داده ها در مطالعه حاضر بر مبنای تلفیقی از رویکردهای کمی و کیفی است. در بعد کمی از محاسبات آماری، و در بعد کیفی با اتکاء بر چارچوب قوم نگاری (هایمز، 1974) به تحلیل داده ها پرداختیم. یافته ها مؤید آن هستند که در گفتمان محاکمه، مشارکان حقوقی (قاضی، بازپرس، دادیار و غیره) جهت تثبیت قدرت و سلطه خود از راهبردهای مختلف کلامی و غیرکلامی بهره می جویند که از میان آن ها می توان به «پرسش» و «قطع کلام» اشاره کرد. در مقابل، مشارکان عادی (اعم از متهم، شاکی، متشکی و غیره) با به کارگیری شگردهایی چون مداخله، قطع کلام، پرسش متقابل و سکوت مقاومت خود را در برابر اعمال سلطه و قدرت نشان می دهند. نتایج پژوهش حاضر می تواند گامی در جهت بهبود تعامل مشارکان در گفتمان محاکمه تلقی شود که بر مبنای آن افراد با آگاهی بیش تری در پیشبرد اهداف خود در بافت های قضایی اقدام کنند.