مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
سینمای ایران
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم تیر ۱۳۹۸ شماره ۷۳
53 - 64
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله:روایت شناسی و رویکردهای متنوع آن در چند دهه اخیر و گسترش بلامنازع این دانش جدید به هنرهای نمایشی و تصویری لزوم پرداختن به آرا و افکار صاحب نظران غرب در این زمینه را از یک سو و جستجو در سنن و مواریث روایت در آثار و ادبیات کهن ایرانی را از سوی دیگر ایجاب می کند. مقایسه این دو مقوله از حیث نگاه به ساحت و موجودیت انسان و هستی شناسی آنها در حکمت ایرانی و جهان بینی غربی به مثابه ارکان و زیربنای این دو نوع روایت پردازی ضرورت می یابد. لذا با توجه به اهمیت و وسعت این مقوله در روایت های تصویری به ویژه سینمای ایران، در این مقاله به طرح این موضوع و چند وچون آن می پردازیم، زیرا برای آنکه سینمایی ریشه دار و اصیل و خاص داشته باشیم، بهتر آن است که به مقوله روایت ایرانی که پیشینه ای کهن و غنی دارد، تسلط داشته باشیم.<br /> هدف:آیا آنچه به عنوان روایت داستانی بر پرده سینمای ایران به نمایش درمی آید، نمایانگر حکمت و هستی شناسی ایرانی در روایت است و یا روایت های سینمای ایران تقلیدی از شیوه های روایت گری و الگوهای سینمای غرب است؟ با طرح این پرسش به چالش های انسان شناختی و هستی شناختی موجود در این دو نوع روایت می پردازیم و با قیاس ضمنی دو نوع روایت ایرانی و روایت غربی برای پیدا کردن تفاوت ها و تقابل ها و در مرحله بعد رسیدن به تعاریفی از روایت ایرانی و تعیین جایگاه آن در مقوله روایت شناسی می رسیم و این مهم را به عنوان مقدمه و پیش درآمد روایت شناسی ایرانی مطرح می کنیم.<br /> روش تحقیق:این مقاله با رویکرد تحلیلی توصیفی نگاشته شده و از مستندات نظری بهره گرفته است.<br /> نتیجه گیری:بخشی از نتایجی که در این مقاله به آن اشاره می شود، این است که به نظر می رسد آنچه بر پرده سینمای ایران در قالب روایت های تصویری می بینیم، اغلب تقلید از روایت ادبی و تصویری غرب است و جز معدودی از سینماگران، اغلب فیلم سازان ایرانی از سنن، الگوها و شیوه روایت ایرانی مبتنی بر روح و حکمت روایت ایرانی غافل مانده اند. بنابراین بهتر است که سنن و مواریث ادبی و روایی خود را بازشناسی کنیم تا بتوانیم سینمایی را با تکیه بر هستی شناسی ایرانی که از حکمت دیرینه ایرانی اسلامی نشئت گرفته به منصه ظهور برسانیم.
برج مسکونی در قاب سینما؛ واکاوی نشانه شناختی ساختمان های بلند مسکونی در سینمای بعد از انقلاب اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم مرداد ۱۳۹۸ شماره ۷۴
17 - 30
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله:نقش عوامل فرهنگی-اجتماعی در شکل گیری اثر معماری و چگونگی تأثیرگذاری بافت غیرمادی در انتقال معنای آثار معماری،درکنار عوامل متعدد منتهی به ایجاد سرپناه، مطرح است. یکی از پدیده های معماری که می تواند انعکاسی از گفتمان های اجتماعی در خوانش معنا باشد، «ساختمان های بلند مسکونی» است. در این میان، عرصه ارتباط معماری و سینما به عنوان محملی برای بررسی و متقاعدسازی مخاطب بارها مورد انتفاع هردو حوزه بوده است. هدف: این پژوهش، به دنبال بررسی چگونگی امکان بهره مندی از روش های تحلیل گفتمان و نشانه شناسی آثار معماری و جستجوی رویه ای برای دریافت معانی است که مؤید تأثیر بافت فرهنگی–اجتماعی جامعه مخاطب اثر معماری باشد. با این هدف پس از بررسی آرشیو سینمای ایران، تحلیل هایی با هدف تطبیق و شناسایی هم آمیختگی فضای گفتمانی آثار سینمایی با آثار معماری ارائه شده است. روش تحقیق:این پژوهش با استفاده از اسناد کتابخانه ای و سینمای ایران به روش تفسیری و واکاوی نشانه شناسی گفتمانی، با معرفی فیلم های سینمایی به عنوان یک منبع نشانه شناختی، به کندوکاو گفتمان های قالب مطرح در نمونه فیلم هایی پرداخته که به شکلی با موضوع ساختمان های بلند مسکونی، تولید شده اند. سپس از طریق مطالعه بینامتنی، بخشی از معنای معماری را به صورت باز و سیال دریافت کرده است. یافته های این پژوهش، به صورت توصیفی-تحلیلی ارائه شده است. نتیجه گیری:نشانه شناسی گفتمانی می تواند راهبردی منطقی برای خوانش معنای معماری باشد. نتایج این پژوهش نشان می دهد که ساختمان های بلند مسکونی از یک طرف، در چالش با انسجام اجتماعی، حریم خصوصی و ابعاد همسایگی و از طرف دیگر زمینه ساز مادی گرایی، فردگرایی و تظاهر هستند. این موارد بیشتر در طبقه متوسط جامعه انعکاس یافته و همگام با صیرورت نقش اجتماعی زنان و الگوی جدید خانواده است. خوانش این معانی و قرینه سازی، همزمان با ضرورت ایجاد ساختمان های بلند مسکونی، می تواند به تحول در طراحی این نمونه معماری منتهی شود.
تأثیر تقابل سنّت و تجدّد بر سینمای ایران در عصر پهلوی دوم(سال های 1332-1357ش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سینمای ایران از 1332 تا 1357ش. با توجه به تغییرات و تحولات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه متحول شد. سایه ی «فیلمفارسی» در این دوره بر سینما حاکم بود، اما فیلم هایی هم در قالب سیاسی و اجتماعی تولید شدند. نسلی که در این دوره پرورش یافت، همراه با نوسازی های اقتصادی و اجتماعی حکومت محمدرضا پهلوی است. نوسازی نامتوازن، تقسیم طبقاتی در شهرها و مهاجرت روستائیان به شهرها، در ذهنیت این نسل شکاف سنّت و مدرنیته را ایجاد کرد. سینمای ایران در این دوران، با تأثیرپذیری از فضای جامعه و مقوله تعارض و تقابل سنّت و مدرنیته، شاهد تحولاتی در زمینه فیلم سازی، از شکوفایی عامه پسند تا ابتذال و ورشکستگی است. در این پژوهش به شیوه توصیفی- تحلیلی، روند تولید فیلم های سینمایی در ایران و تغییر و تحولات آن و نیز پی آمد واکنش تماشاگران بر سینما، در حکومت پهلوی دوم، سال های 1332 تا 1357ش، بررسی می شود. یافته ی پژوهش نشان می دهد که نوسازی های نامتوازن دوران محمدرضاشاه باعث ایجاد شکاف جامعه با حکومت گردید. شکافی که در نسل تماشاگران این دوره میان سنّت و مدرنیته ی ناشی از نوسازی اجتماعی و اقتصادی رخ داد، بر سینمای ایران و تولیدات آن نیز تأثیرگذار بود و سرانجام باعث ورشکستگی و بحران در سینما در سال های منتهی به انقلاب اسلامی شد.
از اتوپیای خیالی تا دستوپیای واقعی سینمای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال شانزدهم دی ۱۳۹۸ شماره ۷۹
51 - 60
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: تاریخ سینما نمونه هایی را آشکار می سازد که نشان از آن دارد، فیلم سازان با خلق آثار خود در گونه های مختلف، در جهت نقد و تغییر جامعه کنونی و رسیدن به اتوپیا (آرمان شهر)ی مفروضشان در تلاش بوده اند، اما در رسیدن به این مسیر، ناپایدار و متزلزل بوده و شهر آرمانی شان را به دستوپیا (ویران شهر) تبدیل کرده و به تصویر کشیده اند. سینمای ایران نیز بر همین منوال رفتار نموده و تولیدات فراوانی را تجربه کرده است. تخیل و توهم زدگی، بدبینی، تقدیرگرایی، ناباوری و بی اعتقادی عناصر اصلی دستوپیاست و سینمای با شهرت جهانی ایران مملو از سوژه هایی بوده که بن مایه اش از این مضامین تشکیل شده است. مسئله اصلی پژوهش واکاوی چگونگی و چرایی دورشدن فیلم سازان سینمای ایران از اهداف آرمان شهر مورد علاقه خود و مخاطبانشان، و رسیدن به ویران شهر ناخواسته واقعی در دوره های گوناگون تاریخی است. هدف: این پژوهش با هدفی کاربردی بررسی آرمان خواهی سینمای ایران را مورد مطالعه قرار داده است. روش تحقیق: روش تحقیق کیفی و با رویکردی تاریخی-تحلیلی، به مرور منابع کتابخانه ای، مشاهده فیلم و مقایسه تاریخی سینمای ایران و مصاحبه می پردازد. نتیجه گیری: نتیجه حاصله نشان از آن دارد که سینمای ایران در تمام دوره های تاریخی به سوی دستوپیا گرایش پیدا کرده است.
تأمین مالی جمعی تولیدات بلند سینمایی در ایران؛ موانع، ظرفیت ها و الزامات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیستم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۴۷
65 - 94
حوزه های تخصصی:
تحقیق پیش رو با هدف امکان سنجی شیوه نوین تأمین مالی جمعی در سینمای ایران و شناخت الزامات، موانع و ظرفیت ها برای تحقق آن شکل گرفت. برای تحقق هدف تحقیق از بین متولیان سینما در کشور، براساس قاعده اشباع نظری و به واسطه نمونه گیری هدفمند و گلوله برفی 31 تن از صاحبنظران حوزه سینما انتخاب و مصاحبه باز با آنها انجام شد. این مصاحبه های به روش تحلیل محتوای کیفی تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان داد که ظرفیت هایی نظیر مهربانی مردم، نقدینگی بالا، علاقه مردم به سینما، اعتماد مردم به سلبریتی ها و غیره و موانعی همچون دخالت بالای دولت در سینما، وجود فساد در کشور، ضعیف بودن زیرساخت های سخت افزاری و نرم افزاری سینما، بی اعتمادی، نبود ثبات اقتصادی، مقاومت صنفی در برابر تغییر، ناآگاهی عمومی و نخبگانی و عدم امکان ورود به بورس توسط شرکت های فعلی سینمایی و غیره برای تحقق تأمین مالی جمعی به عنوان یک شیوه نوین وجود دارد؛ مهمترین الزامات تحقق تأمین مالی جمعی در سینما نیز شامل کاهش دخالت دولتی در سینما، اعتماد سازی، راه اندازی بورس سینما و صندوق های سرمایه گذاری، آگاهی بخشی، صنعتی شناخته شدن سینما، به رسمیت شناختن سینما توسط بیمه و بانک، اجرای قانون کپی رایت در کشور و غیره بود. براساس یافته های این تحقیق می توان نتیجه گرفت امکان تحقق مدل سهام به عنوان یکی از شقوق تأمین مالی جمعی با برآورده شدن الزامات آن در کشور ما وجود دارد؛ با این حال تأمین مالی جمعی در ابتدا نباید به عنوان یک مدل مستقل تأمین مالی بکار گرفته شود، بلکه از آن باید به عنوان یک مدل مکمل استفاده کرد.
جریان های «آلترناتیو» در سینمای جهان و ایران (مطالعه موردی جشنواره فیلم عمّار)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی جریان های آلترناتیو (بدیل) در سینمای جهان و ایران پرداخته و به صورت موردی، به آثار به نمایش درآمده در جشنواره فیلم عمّار می پردازد. برای ورود به بحث، ابتدا سه موج سینمای آلترناتیو در تاریخ سینمای جهان به طور اجمالی، بررسی می شود: سینمای مستقل ایالات متحده، سینمای آوانگارد فرانسه و سینمای سوم آرژانتین. شرایط سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و هنری که در پس زمینه ظهور هر یک از این موج ها وجود داشته، واکاوی می شود تا نسبت آنها با گونه های سینمای آلترناتیو ایران پس از انقلاب اسلامی سنجیده شود. چارچوب نظری مقاله مبتنی بر نظریه انتقادی مکتب فرانکفورت است که با ترکیب اقتصاد سیاسی، تحلیل متنی و تحلیل اثرات اجتماعی و ایدئولوژیک، رویکردی انتقادی و فرا رشته ای به محصولات و جریان های فرهنگی- هنری دارد. در این مقاله در کنار روش توصیفی-تحلیلی، از روش مصاحبه عمیق با خبرگان این حوزه و مشاهده مشارکتی در کارگاه های مربوط به سینمای آلترناتیواستفاده شده است. این مقاله معلوم می کند که نه تنها سینمای ایران- به واسطه تحولات و دگرگونی های ناشی از انقلاب اسلامی- به یک «سینمای آلترناتیو» در سینمای جهان تبدیل شده، بلکه درون این سینما نیز جریان های آلترناتیو جدیدی ظهور کرده اند که به دنبال متمایز کردن خود- نه تنها از سینمای جهان، بلکه از جریان اصلی سینمای ایران- هستند. جشنواره فیلم «عمّار» به عنوان نمونه ای از این گونه جریان ها، در پژوهش حاضر بررسی و وجوه اشتراک و افتراق آن با سایر جریان های آلترناتیو سینمای جهان تبیین شده است.
بازنمایی مسائل اجتماعی در سینمای پس از انقلاب اسلامی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فیلم های سینمایی از شرایط اجتماعی هر جامعه متأثر هستند و در عین حال، مسائل اجتماعی را بازنمایی می کنند. هدف اصلی مقاله حاضر، مطالعه چگونگی بازنمایی مسائل اجتماعی در سینمای پرمخاطب پس از انقلاب اسلامی ایران است. بدین منظور با به کارگیری روش تحلیل محتوای کیفی، ۳۷ فیلم اجتماعی و پرمخاطب بررسی شده اند. یافته ها نشان می دهند سینمای ایران پس از انقلاب، چهاردهه را پشت سر گذاشته که هر دوره، مسائل اجتماعی مختص به خود را داشته است. دوره اول (دهه شصت) سینمای جنگ است؛ سینمایی که به شدت از فضای نبرد متأثر است و نوعی انکار مسئله اجتماعی در آن وجود دارد. در این دوره، نوعی تقدس گرایی بر سینما حاکم است و مسائل مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی داخلی به حاشیه می روند. در دوره دوم (دهه هفتاد) مسئله زنان، بستر اصلی طرح مسائل اجتماعی است و مسائل جدید زنان، ظهور زنان مدرن، نقش و موقعیت اجتماعی جدید زنان، نابرابری جنسیتی، تابوشکنی زنان و افزایش آگاهی آنان بررسی می شود. دوره سوم (دهه هشتاد) سینمایی است که پروبلماتیک آن، خانواده طبقه متوسط است و مسائل اجتماعی، دامن گیر اعضای خانواده می شود. دوره چهارم (دهه نود) با سینمایی انباشته از مسائل اجتماعی مواجهیم که تعدد و پراکندگی آن در بستری از خشونت بازنمایی شده است.
پیوندسازی ژانری، امر هنجارمند و هنجارگریز فرهنگی در سینمای کمدی ایران (موردکاوی فیلم های پرفروش کمدی در بازه زمانی 1362-1392)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات فرهنگ - ارتباطات سال بیست و یکم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۹
207 - 226
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به بررسی ابعاد زیبایی شناسی و فرهنگی ژانر کمدی در بازه زمانی (1392-1362) می پردازد. با استفاده از ابزارهای تحلیلی نظریه ژانر و با توجه به متغیرهای تقاطع های هنجارگریز (لذت ژانری) و هنجارمند (ارزش های فرهنگی) و وضعیت پیوندی به تحلیل پرفروش ترین نمونه های آماری کمدی در سینمای ایران پرداخته می شود. داده ها از طریق مطالعه اسنادی، کتابخانه ای و مشاهده ای گردآوری شده اند و با رویکرد توصیفی تحلیلی، رابطه بین تقاطع های ژانری و وضعیت پیوندی در هر یک از نمونه ها مورد بررسی قرار می گیرد. از یک سو، نمونه های آماری مورد بررسی از قابلیت پیوندی شدن ژانر کمدی با ژانرهای گوناگون حکایت می کنند و بر روندمحوری این ژانر صحه می گذارند. از سوی دیگر، ژانرهای الحاق شده محملی برای هنجارگریزهای ژانری فراهم می کنند. هرچه تنش بین امر هنجارمند و هنجارگریز بیشتر است، تأثیر ژانری نیز افزایش می یابد.
تحلیل و مقایسه نشانه شناختی ساختار خانواده در سینمای دهه 70 و 90 ایران با مطالعه موردی فیلم لیلا و عصر یخبندان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های مشاوره جلد ۱۸ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۷۲
161-183
حوزه های تخصصی:
مقدمه: بازنمایی خانواده در رسانه ها بیان کننده گفتمان های غالب درباره ساختار و الگوهای تشکیل دهنده آن بوده و رسانه ها قابلیت ایجاد یا تأیید یا تغییر این گفتمان ها را دارند. و این مقاله در پی بررسی این مساله است که چگونه قواعد، ساختار و الگوهای خانواده در چند دهه اخیر دچار تحول و دگرگونی شده است و نقش سینما در این تغییر و تحول و گفتمان سازی چگونه بوده است و با چه شیوه، ابزار و همچنین رمزگانی این تغییرات در ساختار فعلی و فرهنگی خانواده ایجاد شده است. روش پژوهش: از آنجا که با تصاویر متحرک، موسیقی و کلام به عنوان متن رسانه ای سروکار داریم، از روش کیفی با رویکرد نشانه شناسی برای بررسی نشانه های تصویری موجود در فیلم های منتخب سینمایی استفاده می کنیم. هدف پژوهش: این هدف مقایسه ای بین دو دهه ۷۰ و ۹۰ سینمای ایران با تمرکز بر فیلم لیلا (داریوش مهرجویی، ۱۳۷۵) و عصر یخبندان (مصطفی کیایی، ۱۳۹۳) صورت گرفت یافته ها موید این مطلب بود که از رمزگان فنی گرفته تا اجتماعی و ایدئولوژیک فیلم های سینمایی در مسیری که در دو دهه ی اخیر از سال ۷۰ به سال ۹۶ طی کرده است، زمینه ایجاد تغییر و تحولات اساسی در ساختار خانواده و مولفه های تشکیل دهنده آن مانند قواعد، مرزها، نقش ها و الگوهای ارتباطی شده است. نتیجه گیری: یافته ها موید این مطلب بود که از رمزگان فنی گرفته تا اجتماعی و ایدئولوژیک تغییرات جدی کرده است . و عوامل یاد شده موجب فروپاشی ساختار خانواده شده است. .
تحلیل فیلم کالت های ایرانی:مطالعه هواداران پنج فیلم کالت منتخب از دهه50تا 80(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات رسانه های نوین سال پنجم زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲۰
81 - 112
حوزه های تخصصی:
: تعریف فیلمهای کالت به عنوان «فیلمهائی بعضا مهجور با هواداران اصطلاحا پروپاقرص» یکی از تعاریف پذیرفته شده در بستر و تاریخ مطالعات سینمائی است. این پژوهش به مساله «شناخت دقیق تر رفتارها و ویژگی های هویتی» جامعه آماری سطح الف(54نفر) از افرادی که در فرایند پژوهش در طول چهارسال از طریق شبکه های اجتماعی شناسائی شده و باتوجه به اعلام خود هوادار یکی از این پنج فیلم کالت ایرانی برگزیده خوانده شده اند، پرداخته است. در خلال همین تحقیق و با روشی تحلیلی-پیمایشی با ابزار پرسش نامه به عنوان مرحله اول شناسائی اساسا ضریب نفوذ دو اصطلاح «کالت» و «بلاک باستر /گیشه ای» در دو جامعه آماری توده مردم دو کلان شهر اصفهان و تهران؛ یعنی سطح ج (203نفر) و دانشجویان سینما و رشته های هنری؛ یعنی سطح ب (115نفر) انجام شد، تا مشخص گردد که برای یافتن هواداران فیلمهای کالت منتخب پژوهش نمی توان خیلی تصادفی عمل کرد. با طرح پرسشهائی درباره مشخصات هویتی/فردی/بوم شناسانه/رفتارشناسانه این جامعه آماری، پژوهش به یافته هائی دست پیدا کرد که می توان آنهارا چنین خلاصه کرد : خوشه غالب کالتیستها یا هواداران این پنج فیلم منتخب را افرادی مذکر در بازه سنی سی سالگی تا پنجاه سالگی، با سطحِ تحصیلات کارشناسی به بالا و خلوت گزین تشکیل می دهند که اکثرا باواژه آشنائی داشته و بیشتر بر مبنای داوری شان درباره کارگردانی/وجوه شکلی و سبکی/ و به ویژه فیلمنامه و روایت و زیرمتن و دیالوگها ؛ و در درجه بعد هم ذات پنداری با شخصیت اصلی به هواداریشان استمرار بخشیده اند.
ادراکِ کودک در اندیشه های والتر بنیامین و بازنمایی آن در فیلم دونده(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در فلسفه و اندیشه ی والتر بنیامین، مفهوم کودکی، ادراک و بازی کودکانه مسئله ای بسیار کلیدی است و این مفهوم در سرتاسر نوشته ها و آثار او حضوری پُررنگ و تاثیرگذار دارد. تاملات بنیامین در رابطه با مفهوم کودک از نخستین نوشته های وی آغاز می شود و تا انتهای دوره ی کاری اش در پروژه ی پاساژها ادامه می یابد. مفهوم بازی نزد بنیامین، تمهید و استراتژی کودکانه برای غلبه و فایق آمدن بر جهان واقعی است زیرا از مواد و ابزارهای همان جهان واقعی به منظور خلق جهانی خیالی بهره می گیرد. مقاله ی حاضر با بهره گیری از رویکرد توصیفی- تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای می کوشد با تمرکز بر آراء بنیامین، نحوه ی بازنمایی ادراک کودک در فیلم دونده ساخته ی امیر نادری را مورد بررسی قرار دهد. با تحلیل فیلم دونده از منظر اندیشه های بنیامین درباره ی ادراکِ کودک می توان به نتایج جالب توجهی درباره ی رویکرد یکی از فیلم های مهم سینمای ایران به کودک و ادراک کودکانه دست یافت. اثری که بر ویژگی های خاص کودک همچون فائق آمدن بر محدودیت های جهان واقعی، هم آمیزی با دنیای پیرامون و متمایز بودنِ ادراک و نگاه کودک نسبت به بزرگسالان تاکید دارد و آن را با زبانی سینمایی بازنمایی می کند.
نقد فیلم «ستاره است» بر اساس نظریه های رمان پسامدرن
منبع:
علوم ادبی سال نهم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۶
233 - 258
حوزه های تخصصی:
بر خلاف مکتب فرانسوی ادبیّات تطبیقی که مطابق آن، صرفاً می توان به مقایسه دو متن نوشتاری با لحاظ شرایطی پرداخت، در رهیافت آمریکایی، تطبیق متون ادبی با هنرهای مختلف از جمله سینما امکان پذیر است که منجر به درک بهتری از ادبیّات می شود. از آن جا که رمان و فیلم مشترکات زیادی دارند، از بسیاری جهات به یکدیگر شبیه هستند و دو ژانر قیاس پذیر محسوب می شوند. این مشترکات، زمینه مناسبی برای بحث درباره فیلم سینمایی از منظر نظریه و نقد ادبی جدید فراهم می کند و امکان می دهد مفاهیم و اصطلاحاتی را که به طور معمول ابزاری برای بحث درباره رمان می دانیم، برای کاوشی نقادانه درباره ساختار و صناعات و مضامین فیلم به کار ببریم. از سویی دیگر، در سال های اخیر اصطلاح «پسامدرنیسم» در بحث های نقادانه درباره رمان در کشور ما رواج یافته و بسیاری از داستان نویسان جدید نیز شیفتگی وافری به داستان نویسی به سبک پسامدرن از خود نشان می دهند؛ لذا در این پژوهش، ابتدا با بررسی نظرات برخی از مهم ترین اندیشمندان ادبیّات پسامدرن، نوزده تکنیک مورد استفاده در رمان های پسامدرن استخراج شده و با روش تحلیل کیفی به کارگیری آن ها در فیلم «ستاره است»، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بررسی، گویای قرابت ادبیّات و سینما (به عنوان یک متن تصویری) و قابلیت مقایسه این دو متن نوشتاری و تصویری است؛ چنان که بسیاری از تکنیک هایی که در نگارش رمان های پسامدرن به کار گرفته می شوند، با بسامد بالایی در فیلم مورد بررسی نیز استفاده شده است.
بازنمایی غرب در سینمای ایران
منبع:
رادیو تلویزیون سال ششم بهار ۱۳۸۹ شماره ۱۱
61 - 95
حوزه های تخصصی:
رسانه ها ابزار بیان ایدئولوژیک گفتمانها هستند و از طریق آنها می توان ایدئولوژی را به سطح جامعه تزریق کرد. از این لحاظ برای دریافت روند تطوری گفتمان حاکم، می توان از رسانه ها به عنوان مرجعی مطالعاتی استفاده کرد. سینما به علت تصویری بودن و همه گیر بودن در میان رسانه های جمعی از جایگاه والایی برخوردار است.
تغییرات گفتمانی بر نحوه رویارویی با دیگری تاثیر می گذارد. از یک سو، «دیگری» و تعریفی که از آن در طول روندهای گفتمانی گوناگون شده است برای ساخته شدن هویت ملی و اجتماعی یک ملت، نقشی اساسی ایفا کرده است. از سوی دیگر،«خودی» همواره برای تعریف هویت ملی و جداسازی خود از غیر، به غیریت سازی می پردازد و می توان گفت که رسانه های جمعیتنها یکی از ابزار ساخت و بازتولید دیگری و بازتعریف «خود» است.
در پژوهش حاضر گفتمان «خود/ دیگری» در سینما مورد بررسی قرار می گیرد. تا نحوه بازنمایی «دیگری» و بازتولید «خود» در مقابل آن و شکل گیری هویت «خودی» تعریف شود. بنابراین «دیگری» به تنهایی مسئله این تحقیق نبوده است و تا جایی مورد کنکاش
قرار می گیرد که «خودی» نیز حضور داشته باشد.
برای رسیدن به پاسخ مسئله تحقیق از سه سطح تحلیل برای بررسی نمونه های منتخب استفاده شده است. چرا که سعی شده است از سطح توصیف صرف فراتر رفته و وارد تحلیل گفتمانی متون شویم. در سطح اول از الگوی روایت «بارت» برای بررسی معنای ضمنی و آشکار سکانس های مورد تحلیل استفاده شده است و در سطح دوم الگوی «سلبی و کادوری» برای توصیف نشانه شناختی مبنای کار قرار داده شده است. در ادامه با استفاده از روش تحلیل گفتمان انتقادی ونداک، گفتمان «خود/دیگری» متن تحلیل شده است.
الگوی های مذکور واسازی و کنکاش در سطوح مختلف متن را برای محقق فراهم می کنند. با مشاهده و بررسی و تحلیل فیلم ها آنچه که در مواجهه با دیگری در تمام متون دیده شده است؛ «استعاره سفر» برای مواجهه با غرب است. در تمام فیلم های انتخابی «خودی» به سفر می رود یا از سفر غرب باز می گردد. و در اکثر نمونه ها «خودی» از این مواجهه و سفر پشیمان و نادم باز می گردد. و در نهایت دیگری طرد و نفی می شود.
ایده مسلط در اکثر قریب به اتفاق متون «بازگشت به خویشتنِ اصیل و بومی»، در مقابل غرب مطرود، است. غرب با ایده های مختلف در این متون طرد می شود؛ گاهی با ایده وحشت زایی و گاه عقلانیت ابزاری غربی در مقابل «خودی» قرار داده می شود. در نتیجه آنچه از تحلیل فیلم های بررسی شده بر می آید این است که، غرب در سینمای معاصر ایران همراه با جهت گیری رسانه ای، طرد شده و منفور قلمداد شده است.
تأثیر فضاهای معماری در فیلم های اکسپرسیونیستی ایران مطالعه تطبیقی با سینمای اکسپرسیونیست آلمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
باغ نظر سال هفدهم آذر ۱۳۹۹ شماره ۹۰
19 - 34
حوزه های تخصصی:
بیان مسئله: سینما و معماری به عنوان دو مقوله متناظر که از زمان حیات سینما مدام بر یکدیگر تأثیرات دوسویه داشته اند شناخته می شوند. در قرن اخیر تأثیرات کالبد معماری بر سینمای جهان مورد توجه بسیاری از پژوهشگران قرارگرفته است. از آنجا که سینمای ایران جزو سینماهای صاحب سبک در جهان به شمار می آید، طبیعتاً تأثیرپذیری این سینما از فضاهای معماری می تواند ضرورت مطالعه در این زمینه را نشان دهد. شاید شاخص ترین سبکی که تأثیرات معماری آن در سینما فرمی جدانشدنی را آفرید، تأثیر معماری اکسپرسیونیست بر سینمای بین دو جنگ جهانی بود؛ جایی که معماری و سینما بی اندازه به یکدیگر نزدیک می شوند. اکسپرسیونیست به عنوان یکی از جلوه های قرن بیستم در سینمای ایران نیز بروز داشته است. چه در فیلم های هم دوره اکسپرسیونیست آلمان و چه در دهه های اخیر، اما فقدان پژوهش در این زمینه سبب ناشناخته ماندن تأثیرات این نوع معماری بر فیلم های اکسپرسیونیستی ایران شده است.هدف پژوهش: در این پژوهش، هدف بررسی سینمای اکسپرسیونیستی ایرانی در دوره معاصر و نحوه تأثیرپذیری فیلم ها از فضاهای معماری است.روش پژوهش: این مطالعه با رویکرد کیفی و با روش مطالعه تطبیقی و تحلیل محتوایی انجام گرفته است. در این گذر، ابتدا به شناخت اکسپرسیونیست و مفاهیم آن در معماری و سینما پرداخته می شود سپس با بررسی نمونه ها و تحلیل محتوا، نقش فضاهای معماری در سینمای اکپرسیونیست ایران مورد بررسی قرار می گیرد.نتیجه گیری: بررسی ها نشان می دهد که تأثیر فضاهای معماری در فیلم های اکسپرسیونیستی در فیلم «شب نشینی در جهنم» به علت دکورسازی عظیم آن و وفادار ماندن به ارکان اکسپرسیونیست، ارجاعات ملموس و قابل درکی (از نظر بصری) به فضاهای معماری دارد. برخلاف نمونه های دیگر که اثرات کالبدی فضاهای معماری تا حد مینیمالی کاهش پیداکرده است، اما همچنان دیگر عوامل نظیر سایه و نور مورد توجه قرارگرفته است.
تصویر اجتماعی زن ایرانی در سینمای ایران پس از انقلاب اسلامی
منبع:
مطالعات هنر و رسانه سال دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
57 - 84
حوزه های تخصصی:
حضور زنان در سینمای ایران موضوعی چالش برانگیز است. سینما یکی از ابزارهای فرهنگ است و از همین روی، شخصیت پردازی و ارایۀ تصویر مناسب می تواند بر انتظار جامعه از زنان و نیز متقابلاً بر انتظارات زنان از خود و جامعه تأثیر بگذارد. وقایع مهم اجتماعی نیز تأثیر بسیاری بر سینمای ایران گذاشته اند. زن نیز تحت تأثیر این تغییرات به صورت های مختلفی تصویر شده است. بنابراین مسئلۀ اصلی در این پژوهش، چگونگی بازنمایی تصویر ارایه شده از زنان ایرانی بوده است؛ فارغ از این که این تصویر واقعی یا دگرگون شده است. بدین منظور به تحلیل محتوای شخصیت اول زن فیلم های ایرانی (پس از انقلاب اسلامی) پرداخته شده است. چهار دورۀ تاریخی شامل دوران انقلاب و دفاع مقدس، سازندگی، اصلاحات و اصول گرایی مورد توجه قرار گرفته و فیلم های منتخب از هر دوره، در سه محور تصویر اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اجتماعی زنان بازبینی شده اند. مطالعه نشان می دهد که از نظر تصویر اقتصادی حدود هفتاد درصد زنان از طبقۀ متوسط و بالای جامعه بوده اند؛ تقریباً یک سوم زنان، شاغل و حدود چهل درصد آن ها دارای استقلال مالی بوده اند. به لحاظ تصویر فرهنگی، حدود هفتاد درصد زنان، دارای تحصیلات متوسطه و عالی بوده اند. در اغلب موارد، مصرف کالاهای فرهنگی به چشم می آید و ازنظر تصویر سیاسی اجتماعی زنان ایرانی در حداقل میزان مشارکت به نمایش درآمده اند.
تحلیل ساختاری الگوی فرهنگی روایت در فیلم های دادگاهی هالیوود و سینمای ایران از جنبه قانون گرایی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
رسانه های دیداری و شنیداری دوره ۱۴ پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
133 - 188
حوزه های تخصصی:
موضوع پژوهش پیش رو، بررسی الگوی کلی روایت در فیلم های دادگاهی«کیفری جنایی» از منظر فرهنگی و روش آن تحلیل روایت در فیلم های فوق الذکر است. بدین منظور از نظریات بازتاب و ساختارگرایی به منظور بنیان هایی استفاده شده است که می توانند نحوه و معنای چینش روایت را توضیح دهد. مدل اتخاذشده برای تحلیل ساختاری روایت، مدل ویکتور ترنر است که روایت را به چهار مقطع «نقض قاعده»، «بحران»، «چاره اندیشی» و «بازادغام»(نتیجه چاره اندیشی) تقسیم می کند. در «سینمای هالیوود»دوازده فیلم و در «سینمای ایران» نیزدوازده فیلم با این مدل تطبیق داده شده اند. نتایج پژوهش حاکی از آن است که «سینمای هالیوود» ساختار یکدستی از روایت های دادگاهی ارائه می دهد که مبتنی برقانون محوری است؛ بدین معنا که این روایت ها با تأکید بر مقطع چاره اندیشی، دادگاه را نهاد صالح حل بحران به تصویر کشیده اند. در مقابل، «سینمای ایران» از ارائه روایت دادگاهی منسجم و قانون مدار ناتوان بوده است. سینمای ایران با تکیه بر قدرت مقطع بحران، یا همچون سینمای قبل انقلاب، به دادگاه و فرایند دادرسی کیفری قدرتی ناچیز داده است و همچون سینمای بعد انقلاب، دادگاه را نهاد ناشایست تحقق عدالت به تصویر کشیده است. به این ترتیب به نظر می رسد که علت عمده قانون مدار نشدن روایت در فیلم های ایرانی و عدم شکل گیری ژانر دادگاهی در سینمای ایران، حاکی از عدم باور به کارکرد نهاد دادگاه بوده است تا مواردی از قبیل ضعف فیلم نامه های دادگاهی یا ناتوانی از اقتباس مناسب فیلم های هالیوودی.
بازنمایی ابعاد دینداری طبقات اجتماعی در سینمای پس از انقلاب ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله در پی مطالعه نحوه بازنمایی ابعاد مختلف دینداری طبقات اجتماعی در سینمای پس از انقلاب ایران است. ابعاد دینداری مورد نظر در پژوهش فعلی از مدل دینداری گلاک و استارک استخراج شده اند و همچنین دلالت مورد نظر از طبقه مبتنی بر نظریه تمایز بوردیو است. درنهایت دو سطح نظری مذکور در بستر رویکرد برساخت گرایی هال در باب بازنمایی، تحلیل شده اند. از میان ده ها فیلم سینمایی پس از انقلاب ایران، برای هر دهه دو فیلم که از لحاظ نظری قرابت بیشتری با معیارهای پژوهش داشتند، انتخاب و به روش نشانه شناسی انتقادی جان فیسک بررسی شدند. فیلم های انتخاب شده عبارت اند از: توبه نصوح (1361) و دو چشم بی سو (1363) در دهه شصت، از کرخه تا راین (1371) و بوی کافور، عطر یاس (1379) در دهه هفتاد، خانه ای روی آب (1380) و کتاب قانون (1387) در دهه هشتاد و رسوایی 1 (1391) و طبقه حساس (1392) در دهه نود. این فیلم ها در سه سطح واقعیت، بازنمایی و ایدئولوژی بررسی شدند. درنهایت نحوه ترکیب و به انسجام رسیدن دو سطح اول در سطح آخر یعنی ایدئولوژی نشان داده شدند. با استفاده از مطالعه نشانه شناختی فیلم ها، رمزگان های مربوط به ابعاد دینداری هر طبقه در هریک از دهه های بعد از انقلاب نشان داده شد. همچنین نشانه شناسی انتقادی فیلم ها حاکی از آن بود که بازنمایی ابعاد پنج گانه دینداری هریک از طبقات اجتماعی، متأثر از گفتمان های حاکم بر هر دهه، تغییرات مشخص و قابل توجهی داشته است. از جمله این تغییرات می توان به کاهش چشمگیر ابعاد دینداری طبقه فرودست، از جمله بعد عاطفی در مقایسه با دهه شصت، ثبات نسبی ابعاد دینداری طبقه متوسط از دهه هفتاد به بعد و همچنین پررنگ ترشدن بعد مناسکی دینداری طبقه مرفه در دهه اخیر اشاره کرد که چنین تغییرات و نوساناتی در نظام بازنمایی سینما متأثر از تغییرات گفتمان های حاکم بر هر دهه بوده است.
واکاوی عوامل پیدایش شخصیت جاهل کلاه مخملی در سینمای عامه پسند ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی فرهنگ و هنر دوره اول زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱
92 - 72
حوزه های تخصصی:
در تعداد قابل توجهی از فیلم های داستانی تاریخ سینمای ایران شخصیتی وجود دارد که غالبا از او به عنوان «جاهل» یاد می شود، شخصیتی که می توان گفت پیش از انقلاب همواره محبوب بوده است. این شخصیت از اواسط دهه سی به فیلم های ایرانی راه پیدا می کند. ما در این پژوهش در بستر کلی تاریخی- اجتماعی و با توجه به وضعیت سینما و فیلم سازی در دوره مورد بحث پدیدار شدن این شخصیت در سینمای ایران را مورد کنکاش قرار داده ایم. نتایج این پژوهش نشان می دهد که آنچه باعث عطف نظر و محبوبیت جاهل شده است، ناامیدی و اکراه از مظاهر تمدن غرب و در نتیجه آن سیطره جستجو برای راه حل های بومی چه در میان توده ها و چه در میان روشنفکران بوده است. چنین ناامیدی برآیند اشغال کشور در جنگ جهانی دوم و همچنین تلاش حکومت در شبه غربی سازی ایران در آن سال ها بوده است. از سوی دیگر فیلم سازان ایرانی که توان رقابت تکنیکال با فیلم های خارجی توزیع شده در سینماها را نداشتند، مجبور بودند در مضامین، شخصیت پردازی و دیالوگ نویسی به فرهنگ و زبان کوچه و خیابان نزدیک شوند. بدین ترتیب شخصیت جاهل که با داستان« اسمال در نیویورک» به محبوبیت رسیده بود مورد توجه سینماگران و اقبال از سوی مخاطبان قرار می گیرد.
بازنمایی جنسیت در سینمای ایران (مورد مطالعه: فیلم سینمایی سعادت آباد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این مقاله، نقش های جنسیتی و چگونگی بهره گیری از رمزگان اجتماعی، فنی و ایدئولوژیک در موقعیت های مختلف زنان و مردان در فیلم «سعادت آباد» به کمک روش نشانه شناسی جان فیسک بررسی شده است. تحلیل های به دست آمده نشان می دهد، برساخت اجتماعی جنسیت صورت گرفته، به ویژه برای زنان، گاهی رهایی بخش و نقادانه و گاهی تبعیض آمیز است. این فیلم موقعیت های اجتماعی هر دو جنس را به چالش می کشد. همچنین نگاهی نقادانه به روابط زناشویی مدرن و روابط دوستانه طبقه متوسط دارد و کیفیت و کمیت روابط را ارزیابی می کند یافته ها نشان می دهد، با وجود خارج شدن زنان و مردان و خانواده طبقه متوسط از سبک زندگی و موقعیت های سنتی در این فیلم، قرائت مرجح متن برای زنان نقش های خانه داری، نداشتن استقلال و وابستگی است؛ درحالی که مردان نیز در این فیلم مضطرب، غمگین، کم اقتدار، تنها و مستأصل بازنمایی شده اند، اما به طورکلی بازنمایی جنسیت در این فیلم از قالب های مرسوم چندان فاصله ندارد.
بازنمایی وضعیت اشتغال زنان در مشاغل آزاد در فیلم سینمایی طلا
منبع:
مطالعات کاربردی در علوم اجتماعی و جامعه شناسی سال چهارم بهار ۱۴۰۰ شماره ۱ (پیاپی ۱۴) جلد اول
35-46
حوزه های تخصصی:
پیشرفت تکنولوژی و مواجهه با ارزش های جامعه مدرن، ارزش های سنتی جامعه ایرانی را دچار تغییر و تحولات بسیاری کرد. همزمان با این تحولات نقش های اجتماعی و اقتصادی زنان نیز در جامعه دچار تحولات عدیده گردید. این تحولات، زمینه ساز حضور گسترده زنان در بخش های مختلف اجتماعی و اقتصادی شده و همچنین چالش هایی را برای آنان ایجاد کرده است. سینما به عنوان یکی از عوامل اثرگذار بر فرهنگ و جامعه، نقش مهمی در تداوم و یا حذف چالش های موجود از طریق چگونگی بازنمایی وضعیت آنان دارد. از این رو، پژوهش حاضر بر اساس رویکرد نشانه شناختی فیسک و تحلیل بازنمایی هال در صدد است به بازنمایی وضعیت اشتغال زنان در مشاغل آزاد در فیلم سینمایی طلا بپردازد. این فیلم به عنوان یک متن فرهنگی در نظر گرفته شده است تا از طریق تحلیل نشانه شناختی آن به چگونگی تولید معانی فرهنگی مربوط به اشتغال زنان در مشاغل آزاد بپردازیم. بازنمایی نقش زنان و جایگاه اجتماعی آنان به عنوان عضوی مستقل و موثر در فعالیت های اقتصادی از جمله موارد مطرح در این فیلم است. یافته های این پژوهش تشان می دهد که به رغم گذشت 4 دهه از انقلاب اسلامی، هنوز سینمای ایران در مسیر بازتولید و تثبیت کلیشه های جنسیتی گام برمی دارد.