مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱۲۱.
۱۲۲.
۱۲۳.
۱۲۴.
۱۲۵.
۱۲۶.
۱۲۷.
۱۲۸.
۱۲۹.
۱۳۰.
۱۳۱.
۱۳۲.
۱۳۳.
۱۳۴.
۱۳۵.
۱۳۶.
۱۳۷.
۱۳۸.
۱۳۹.
۱۴۰.
زبان فارسی
حوزه های تخصصی:
سده ششم را در تاریخ فلسفه اسلامی-ایرانی می توان نقطة عطفی به شمار آورد، در این سده فلسفه با قرائت مشائی آن که در آثار فارابی و به ویژه ابن سینا ساخته و پرداخته شده بود، در مواجهه با انتقادات شدید غزالی دچار رکود شد و رفته رفته زمزمه تفکرات فلسفی تازه ای در قالب هایی غیر از نظام ارسطویی - ابن سینایی از جانب کسانی مانند شیخ شهاب الدین سهروردی به گوش می رسید. یکی از اندیشمندان ایرانی که در این سده ظهور کرد افضل الدین محمد مرقی کاشانی بود. گرچه در تاریخ فلسفه اسلامی - ایرانی نامش به آوازه دیگر متفکران سدة ششم نیست، اما باید توجه داشت که او فیلسوف نوپردازی است که سبک فلسفه ورزی خاصی دارد. بابا افضل به فراست دریافته بود که پس از انتقادات غزالی، تداوم تفکر فلسفی به شیوه مرسوم آن روزگار، یعنی به سبک مشائیان، آسان نیست و فلسفه مقبولیت خود را نزد مخاطبان از دست داده است. او به این اندیشه افتاد که طرحی نو در فلسفه دراندازد و راهی تازه پیش روی اندیشه ورزان و دانش وران بگشاید. بابا افضل ایراد اصلی را در ستیز و مخالفت کسانی مانند غزالی و دیگران با فلسفه نمی دید، بلکه معتقد بود که فلاسفه رسالت اصلی خود را فراموش کرده اند و در انجام کاری می کوشند که از عهده فلسفه بیرون است.
بررسی مشخصه های کنش گفتاری معذرت خواهی با مخاطبِ خداوند («توبه») در زبان های فارسی و روسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سبک کلامی «توبه» در کنش گفتاری معذرت خواهی جای می گیرد. معذرت خواهی در مقابل بالاترین مقام در سلسله مراتب مذهبی را توبه می خوانند. هدف از پژوهش حاضر، شناخت ابزار زبانی است که در دو زبان فارسی و روسی برای بیان توبه به کار می رود. در این راه کوشیده ایم شباهت ها و تفاوت های زبانی در توبه را که موجب تفاوت در این سبک کلامی در دو زبان مورد بررسی می شود، دریابیم. روش تحقیق بر پایة زبان شناسی مقابله ای استوار است. در ما حصل پژوهش مشخص گردید در هر دو محیط کلامی، گویشوران برای خطاب خداوند از ضمیر «تو» استفاده می کنند. همچنین معنای ساختار امری در فرمول های توبه، نه «دستور»، بلکه «درخواست» است و دربردارنده خواهش و تمنا از مخاطب می باشد. در هر دو زبان برای بیان توبه از صورت امری مفرد استفاده می شود؛ مانند Прости! (ببخش) در زبان روسی و درگذر در زبان فارسی. ویژگی این سبک کلامی در زبان فارسی آن است که برخی از این صورت ها از زبان عربی عاریه گرفته شده اند: استغفرالله و العفو. علاوه بر صورت امری مفرد در زبان فارسی از این صورت های قرضی نیز که صورت های صرفی فعل هستند و نیز صورت شبه جمله خدایا توبه توبه! برای بیان توبه استفاده می شود؛ در حالی که هیچ یک از این ساختارهای دستوری در زبان روسی به کار نمی روند.
بررسی کاربرد زبان های مازندرانی و فارسی در شهر جویبار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی کاربرد زبان های فارسی و مازندرانی در بافت های تعاملی مختلف در میان گویش وران مازندرانی شهر جویبار است. پرسش اصلی این است که کاربرد زبان مازندرانی و فارسی، با توجه به متغیرهای سن و جنسیت در بافت های مختلف اجتماعی، چه تفاوت هایی دارند. نمونة آماری پژوهش حاضر 100 گویش ور جویباری (50 مرد و 50 زن) می باشند که خود به دو گروه 25 نفره، والدین (میانگین سنی 39 سال) و فرزندان (میانگین سنی 16 سال)، تقسیم و به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده اند. داده های پژوهش با استفاده از پرسش نامة محقق ساخته در سال 1388 گردآوری شده و از آزمون های آماری غیر پارامتریک «کولموگورف اسمیرنوف» و «خی دو» برای مقایسه استفاده شده است. بررسی پاسخ های ارائه شده نشان می دهد که به طور کلی گرایش به کاربرد زبان فارسی در میان مادران بیش تر از پدران و در میان دختران بیش تر از پسران است. بررسی تأثیر متغیر جنسیت در مجموع داده ها با استفاده از آزمون آماری خی دو نشان می دهد که تفاوت بین مردان و زنان در کاربرد زبان فارسی و مازندرانی در سطح P≤0/001 است. تفاوت کاربرد فارسی و مازندرانی بین والدین و فرزندان در سطح P≤0/001 معنادار است. در نمونه مورد بررسی در این پژوهش، تأثیر بافت بر کاربرد زبان معنادار نیست.
گروه های حرف اضافه ای در زبان فارسی:یک بررسی نقشگرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
گروه های حرف اضافه در نظریه پردازی های نحوی جایگاه خاصی را به خود اختصاص داده است. در دستور نقش و ارجاع این گروه ها به سه دستة افزوه، نشانگر موضوع و موضوع- افزوده تقسیم می شوند. دردستة اول، این گروه ها به عنوان ادات ایفای نقش می نمایند.در دستة دوم، گروه حرف اضافه یکی از موضوع های محمول می باشد. در دستة سوم، حرف اضافه، نشانگر موضوع برای محمول است اما بر معنای بند نیز می افزاید. نوشتار حاضر نشان می دهد که گروه حرف اضافه ای در زبان فارسی دارای کارکردهای مختلفی است و علاوه بر نقش ادات می تواند به منزلة نشانگر موضوع در ساخت های دو مفعولی و گاهی به عنوان مفعول مستقیم و برخی نقش های دیگر به کار رود. در این جستار گروه های حرف اضافه ای نشانگر موضوع با توجه به افعالی که با آنها تظاهر می یابند به ده دسته تقسیم شدند. گروه حرف اضافه ای همراه با فعل های ناگذر حرکتی، گروه حرف اضافه ای مکانی و غیر مکانی همراه با فعل ربطی و گروه حرف اضافه ای در ساختار های فعل سبک فارسی، از دیگر مواردی می باشد که در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت.
نقش و تأثیر شخصیت های ایرانی در کشمیر، با تکیه بر تواریخ محلی کشمیر و تذکره ها (قرن هشتم تا یازدهم هجری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از موضوع های درخور پژوهش در بررسی تاریخ های محلی، ورود عناصر مسلمان به صحنه های فرهنگی کشمیر است. در این باره، از تذکره ها و منابع تاریخی شبه قاره، به ویژه تواریخ محلی فارسی قرون یازدهم و دوازدهم هجری، مطالب و نکات بدیع و ارزشمندی می توان به دست آورد. اسلام از قرن هشتم هجری، در منطقه کشمیر نفوذ کرد؛ با این حال، ویژگی های این سرزمین باعث شد که زمینه های ورود مهاجران ایرانی، برای تبلیغ شریعت اسلامی و معارف و آمیزه های عرفانی به خوبی فراهم شود. در این راستا، شیوه فعالیت های تبلیغی و معنوی شخصیت ها یا گروه های ایرانی تأثیرگذار در کشمیر، آن قدر مشهود و ملموس بوده است که اشتهار نام ایران صغیر برای کشمیر، با مسمّی و صحیح می نماید. محور اصلی پژوهش حاضر آن است که همه افراد و گروه های ایرانی مهاجر به این سرزمین، در دوره تاریخی موضوع بحث، در راستای فکر و اندیشه اعتقادی یکسانی نبوده اند؛ چون در برخی از مواقع، تعارض هایی در رویه و عملکرد اقدامات آنان مشهود است که می توان آن را بررسی کرد. نتیجه نهایی عملکرد آنان، سوق دادن کشمیر به فرهنگ ایرانی اسلامی، به ویژه زبان و ادب فارسی، بود. تبیین این موضوع، هدف اصلی پژوهش حاضر است. رهیافت پژوهشی مقاله آنکه شخصیت های ایرانی مهاجر به کشمیر که ذکر نام و اقدامات آنان در مقاله آمده است، نقش مؤثری در حوزه های سیاسی و ادبی و عرفانی این سرزمین داشتند و تأثیرگذاری آنان در این حوزه ها، بسیار چشمگیر بوده است. مقاله با رویکردی توصیفی تحلیلی، با نگرش تاریخی به عملکرد نخبگان و گروه های ایرانی کشمیر، در محدوده تاریخی قرن هشتم تا یازدهم هجری، بر اساس تذکره ها و تواریخ محلی آنجاست.
نقد و بررسی ترجمة شاه ولی الله دهلوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قرآن کریم، این معجزة جاودانة الهی و یگانه کتاب ممتاز عالم وجود، از دیرباز همواره مورد اهتمام و در کانون تفکّر و توجّه صاحبان دانش و فرهنگ از مسلمانان و غیرمسلمانان بوده است. حاصل و ثمرة این نگاه ها و اندیشه ورزی ها، میراث بزرگی از آثار گرانسنگ علمی است که در قالب مکتوبات تفسیری، علوم قرآنی و بالأخص ترجمه های گوناگون ارزنده، به ساحت فرهنگ دینی و اسلامی عرضه شده است. یکی از این ترجمه ها که نقطة عطف مهمّی در ترجمه های قرآن در حوزة اهل سنّت شبه قارّه هند بوده، ترجمة قرآن به فارسی از شاه ولی الله دهلوی است. از آنجا که این ترجمه، تحت اللّفظی است، همانند سایر ترجمه ها، قابل نقد و دارای نقاط قوّت و ضعف می باشد. این پژوهش با عنوان «نقد و بررسی ترجمة شاه ولی الله دهلوی» با روش توصیفی تحلیلی و جمع آوری اطّلاعات به شیوة فیش نگاری و با هدف دستیابی به ترجمة دقیق تر و صحیح تر در صدد کنکاش در آسیب شناسی فنّی ادبی ترجمة شاه ولی الله دهلوی است. لذا نگارنده در این مقاله قصد دارد با ارائة شواهد و ترجمة پیشنهادی خود به نقد و بررسی ترجمة قرآن دهلوی بپردازد. دستاورد حاصل از این تحقیق نشان می دهد که ترجمة شاه ولی الله دهلوی دارای اشتباه و خطاهایی در حوزة صرف و نحو، ترجمة واژگان، عربی زدگی در کاربرد واژگان و ... بوده که مورد نقد و بررسی قرار گرفته است.
رویکرد خاصّ فرهنگ ایرانی در برگردان پاره ای از مفاهیم عربی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هر فرهنگ، ویژگی و رویکرد ویژة خود را نسبت به جهان پیرامون دارد و تفسیری که از پدیده ها نیز ارائه می کند، به دلایل گوناگون، متفاوت است. نوع نگاه و قریحة ایرانی، حتّی از فرهنگ های شرقی و مجاور نیز به کلّی متمایز است. از این رو، مفاهیم گرفته شده از فرهنگ و ادب عربی، در فضا و موقعیّت فرهنگی جدید به مرور تغییر می یابد و با روحیّات خاصّ آن متناسب شده است. پژوهش حاضر به رویکرد ایرانیان در پذیرش برخی از معانی و مفاهیم زبان و ادبیّات عربی در قالب مصداق های گوناگون اهتمام خواهد داشت. تحوّل مدلول ها، تطوّر نمادها و جلوه های فرهنگ عربی در زبان و ادبیّات فارسی با تکیه بر روش توصیفی تحلیلی مدّ نظر است. به نظر می رسد شرایط اقلیمی، تاریخ، نظام عقیدتی و اجتماعی، مناسبت های قدرت و غیره در شکل گیری این جهان بینی و شیوة تفکّر، تأثیر داشته است؛ به عبارت دیگر، ایرانیان و عرب ها در پذیرش مفاهیم از یکدیگر، منفعل عمل نکرده اند و در قبول و ترجمة آن به تناسب ذوق و قریحة خویش دستکاری ها کرده اند. بسیاری از این دگردیسی ها، آرام آرام و به صورت ناخودآگاه در ترجمه از عربی به فارسی و بالعکس صورت گرفته است که امروزه می تواند آگاهانه در ترجمه های ارتباطی مورد توجّه قرار گیرد. این طیف پژوهش ها ظرافت های زبانی و قومی را به مترجمان می آموزد که توجّه نکردن بدان ممکن است از رسایی و دلنشینی اثر بکاهد و رنگ و بوی ترجمه به آن بدهد.
تجلیات المفارقة التصویریة بین معروف الرصافی و مهدی أخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تعدّ المفارقة تعبیراً لغویاً، تسمح للکاتب بالدخول إلى عالم النص الأدبی، وتؤدی مجموعة کبیرة من الوظائف التی تختلف مستویاتها من نصّ إلى آخر. ممّا جعلها آلة فعالة ومفتاحاً جوهریاً من مفاتیح النصّ، إذ لا یمکن إدراک طبیعة النصّ الأدبی ودلالاتها من دون فهم مصطلح المفارقة واستیعاب ردودها. و ذلک لأنّ المفارقة التصویریّة، تقوم على إبراز التناقض بین طرفیها؛ هذا التناقض الذی قد یمتدّ لیشتمل على القصیدة بِرُمَّتها وتنقسم إلى قسمین رئیسیین یصعب الفصل بینهما؛ المفارقة اللفظیّة و مفارقة الموقف الّتی من عناصرها البارزة، التضاد بین المظهر والمخبر. لقد کانا مهدی أخوان ثالث ومعروف الرصافی أصواتاً منفردة فی تاریخ الشعر الفارسی و العربی، وقارئ شعرهما یقدر علی أن یتلمس هذا التفرّد عن کلّ الأصوات الشعریة التی سبقته أو عاصرته أو جاءت بعده. تعدّدت أشکال المفارقة فی شعر أخوان و رصافی کما تعددت أغراضها، فقد تقوم هذه المفارقة علی استثمار ألفاظ اللغة وأصواتها و دلالاتها، وقد تکون بناءً فکریاً قائماً علی تحریک اللغة علی المستویین الدلالی والترکیبی، ویوجهانها نحو تجربتهما الشعریة و من خلالها استطاعا أن یمسکا بوعی قرّائهم لیوجهه کیف یشاء، فهو اسیر حرکة لغة الشاعر. المفارقة التصویریة تعتبر مقوّماَ من المقوّمات الشعریة فی الأدبین العربی والفارسی؛ الّتی وظّفها معروف الرصافی مهدی أخوان ثالث کعنصر فنّی لإبراز أفکارهما وعواطفهما، ووصفا خلالها، المجتمع الشعبی والکبت السیاسی والاستعمار فی عهدین البهلوی والعثمانی؛ هذه الآلیة الشعریة لدیهما تؤدی إلی الصحوة الشعبیة، وادهاش القارئ وتحفیزه علی تأمل النصّ و اعمال الفکر و الحواس للوصول إلی مرامی المنشئ. هذه الدراسة تبین مواضع المفارقة التصویریة عبر تحلیل شعر الرصافی وأخوان ثالث؛ والمنهج الّذی اعتمدنا علیه فی هذا المقال هو المنهج الوصفیّ التحلیلیّ.
اختلالات نوایی در بیماران زبان پریش بروکای فارسی زبان: تولید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سکته مغزی می تواند بر توانایی فرد در به کارگیریِ مناسب ویژگی های آکوستیکی به عنوان پارامترهای نوای گفتار در سطح جمله اثر منفی بگذارد. هدف از پژوهش حاضر تعیین ماهیت اختلالات آوایی در سطح جمله در بیماران زبان پریش بروکای فارسی زبان در چارچوب نظریه واج شناسی لایه ای است، که به منزله نظریه ای مطرح در واج شناسی آهنگ به شمار می رود. آزمودنی های این پژوهش، سه نفر مرد فارسی زبان بودند که به صورت هدفمند از میان بیماران زبان پریشِ مراجعه کننده به واحد گفتاردرمانی مرکز آموزشی، پژوهشی و درمانی قائم شهر مشهد انتخاب شدند. این بیماران دچار ضایعه ای در نیمکره چپ و به ویژه ناحیه پیشانی گیجگاهی بودند. پارامترهای آکوستیکی دیرش، شدت و اجزاء پایانی فرکانس پایه که جملات پرسشیِ آری نه را از جفت خبری آن ها متمایز می سازد، در یک تکلیف روخوانی در این بیماران سنجیده شد. نتایج پژوهش نشان داد که افراد زبان پریش بروکا قادر به تولید جملات پرسشی آری نه و جفت خبری آن ها بر اساس اجزاء پایانی پارامتر فرکانس پایه بودند؛ اما آن ها عملکرد ضعیف تری نسبت به افراد گروه شاهد داشتند. به طورکلی، پژوهش حاضر تأیید می کند که توانایی زبان شناختی بیماران زبان پریش فارسی زبان به منظور متمایز ساختن جملات خبری از پرسشی تقریباً سالم باقی مانده است. نیز، این پژوهش بر اهمیت نیمکره چپ در تولید نوای گفتار و حساسیت ناحیه پیشانی گیجگاهی به منحنی های نوایی در سطح جمله صحه می گذارد.
شرط مجاورت و مشخص بودگی در زبان فارسی: تعامل میان نحو و معنی شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شرط مجاورت به عنوان یکی از محدودیت های نحوی در اعطای حالت در برخی زبان ها مانندِ انگلیسی، هلندی، ترکی و هندی به شمار می رود و تاکنون مطالعات بسیاری درباره وجود و عدم وجود شرط مجاورت در زبان های گوناگون صورت گرفته است. پژوهشگرانی مانند چامسکی (1981) و استوول (1981) قائل به نقش شرط مجاورت در دستور زایشی بوده اند و برخی پژوهشگران مانند جانسون (1991) نقش مجاورت را در دستور زایشی رد کرده اند. مخالفان حضور شرط مجاورت در دستور زایشی معتقداند که دو اصل فرافکنی و شرطِ دوشاخه ای بودن باید جایگزین مجاورت شوند. در این پژوهش کوشش شده است تا کاربرد شرط مجاورت در زبان فارسی بررسی شود. تحلیل داده های پژوهش نشان می دهد که حالت بخشیِ هسته تصریف به فاعل و همچنین حالت بخشیِ فعل به مفعول مستقیمِ مشخص در زبان فارسی تابع محدودیت های مجاورت نیستند. درحقیقت در زبان فارسی جایگاه مفعول مستقیمِ مشخص در مشخص گرِ گروه فعلی هسته ای و هسته تصریف در انتهای جمله قرار گرفته اند که امکان مجاورت میان هسته تصریف و فاعل و همچنین مجاورت میان فعل و مفعول مستقیمِ مشخص در فارسی وجود ندارد؛ اما حالت بخشی حرف اضافه به گروه اسمی و فعل به مفعول مستقیمِ نامشخص تابع محدودیت های مجاورت اند. بنابراین میان شرط مجاورت و مشخص بودگی رابطه ای مستقیم وجود دارد.
انطباق واجی واکه های وام واژه های زبان عربی در فارسی؛ رویکرد بهینگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعة انطباق وام واژه ها مدت هاست، توجه پژوهشگران را به خود جلب کرده است. در این پژوهش تلاش بر این است تا چگونگی انطباق واجیِ واکه های وام واژه های زبان عربی بررسی شوند. چارچوب نظری این پژوهش نظریه بهینگیِ پرینس و اسمولنسکی (2004) است. داده های بررسی شده، 1647 واژه است که از فرهنگ معین و سخن گردآوری شده اند. تلفظ وام واژه ها در زبان مبدأ (عربی) با بهره گیری از چهار فرهنگ زبان عربی آوانگاری شده اند و سپس تغییرات آوایی/ واجیِ رخ داده درباره هریک از وام واژه ها در زبان مقصد (فارسی) بررسی شده اند. تلفظ وام واژه های زبان عربی در فارسی با استفاده از فرهنگ های معین و سخن گرد آوری و آوانویسی شده اند. در این بررسی پس از معرفی نظام آوایی و واجی زبان های فارسی و عربی، فرایند های واجی دخیل در انطباق واکه های وام واژه ها، هریک به تفصیل بررسی شده اند. فرایند جایگزینی، پربسامدترین فرایند واجی دخیل در انطباق واکه های وام واژه های زبان عربی است.
کاربردهای «دعا» در فیلم های فارسی و انگلیسی در پرتو الگوی هایمز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به نقش زبان در شکل دهی فرهنگ یک جامعه، پژوهش حاضر بر آن است تا به بررسی کاربردهای دعا در زبان فارسی و انگلیسی بپردازد. جهت تحقق این هدف، 168 فیلم فارسی و انگلیسی مشاهده شد و نمونه های گویا از دعا کردن یادداشت شد و سپس مورد بررسی قرار گرفت. پس از جمع آوری داده ها، آن ها را با استفاده از مدل هایمز (1967)، مورد کنکاش قرار دادیم. نتایج این تحقیق حاکی از دو برابر بودن کاربردهای «دعا» در زبان فارسی نسبت به زبان انگلیسی است. افزون بر این، انگیزه های افراد از دعا کردن و مراجع آن در دو زبان مشخص گردید. در پایان، دلایلی که منجر به تفاوت ها در دو زبان فارسی و انگلیسی شده، مورد بحث قرار گرفت.
تأثیر تکیة واژگانی بر ویژگی های کیفی واکه های ساده زبان فارسی
حوزه های تخصصی:
در برخی زبان ها کیفیت واکه در هجای بی تکیه تغییر می کند. در آواشناسی فیزیکی، این ویژگی یعنی عدم حصول ویژگی های کیفی ایده آل واکه در شرایطی خاص و گرایش واکه ها به سمت مرکز فضای واکه ای را، کاهش واکه ای می نامند. تحقیقات پیشین نشان داده اند که فضای واکه ای فارسی در هجای بی تکیه کوچک تر و مرکزی تر از هجای تکیه بر است و بر این اساس تغییر کیفیت واکه را یکی از همبسته های صوت شناختی تکیة واژگانی در زبان فارسی دانسته اند. در پژوهش حاضر، تأثیر تکیه بر دیرش و ویژگی های کیفی واکه های سادة فارسی در هجای باز تکیه بر و بی تکیة واژه های دوهجایی در گفتار 14 زن و مرد فارسی زبان به لحاظ صوت شناختی بررسی شد. نتایج نشان داد که دیرش واکه در هجای باز بی تکیه کاهش می یابد، اما فضای واکه ای نه تنها کوچک تر و مرکزی تر نمی شود، بلکه نسبت به حالت تکیه بر گسترده تر نیز هست.کیفیت واکه ها در هجای باز بی تکیه تغییر می کند، اما این تغییر به لحاظ آماری برای همه واکه ها معنی دار نیست. پژوهش های پیشین نشان داده اند که در شرایطی که دیرش کاهش می یابد، اندام های گفتاری می توانند سریع تر حرکت کنند تا ویژگی های ایده آل واکه حاصل شود و کاهش دیرش لزوماً با کاهش فضای واکه ای همراه نیست. بر این اساس، نمی توان در مورد تغییر کیفی واکه ها و کاهش واکه ای در هجای بی تکیه در زبان فارسی حکم کلی داد، چرا که عواملی چند از جمله میزان شمردگی گفتار، نوع هجا، طول و نوع واژه در کنار تکیه بر ویژگی های کیفی واکه تأثیر می گذراند.
آموزش زمان های فارسی به غیرفارسی زبانان: مقایسه روش های تدریس ساختاری و ارتباطی
یادگیری زمان یکی از مشکلات فارسی آموزان خارجی است. برای پرداختن به این مشکل، پیشرفت در یادگیری زمان های فارسی براساس روش های متفاوت در آموزش آن ها در کانون این پژوهش قرار گرفت. بدین منظور، تأثیر دو روش ساختاری و ارتباطی برای آموزش زمان بررسی شد. آزمودنی ها از بین فارسی آموزان سطح دوم میانی در مرکز بین المللی آموزش زبان فارسی دانشگاه تهران (مؤسسه دهخدا) انتخاب شدند. تعداد هر گروه شامل 40 فارسی آموز غیرایرانی بود. هر دو گروه در دو پیش آزمون زمان شرکت کردند تا از منظر توانایی استفاده از زمان در زبان فارسی همگن شوند. سپس زمان ها به آزمودنی ها در گروه ساختاری براساس روش ساختاری آموزش زبان آموزش داده شد. گروه ارتباطی نیز با توجه به طرح درس های ارتباطی که تهیه و تدوین شد، زمان های فارسی را فراگرفتند. براساس عملکرد دو گروه در پس آزمون، پیشرفت هر گروه در مقایسه با پیش آزمون و نیز در مقایسه با یکدیگر با استفاده از آزمون تی مستقل مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج تحلیل ها نشان می دهد که گروه ارتباطی پیشرفت معنی داری در درک و کاربرد درست زمان نسبت به گروه ساختاری به دست آورد. در مقابل، تفاوت آماری معنی داری در پیش آزمون و پس آزمون گروه ساختاری ملاحظه نشد. افزون بر این، نتایج آزمون تی نشان می دهد عملکرد گروه ارتباطی در پس آزمون از نظر آماری به طرز معنی داری بهتر از عملکرد گروه ساختاری بود. نتایج این تحقیق تجربی دال بر آن است که با توجه به تاثیر گذاری روش تدریس ارتباطی در آموزش زمان، در تهیه و تدوین مطالب درسی برای فارسی آموزان و در روش آموزش مفهوم دستوری زمان، روش تدریس ارتباطی روشی کارآمد است که توجه و به کارگیری آن در مراکز آموزش زبان فارسی به ارتقای آموزش زبان فارسی به غیرفارسی زبانان یاری می رساند.
جایگاه دستور در نظریه ها و برنامه های زبانِ دوم آموزی؛ در جستجوی طرحی برای آموزش دستورِ زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی سیر تکوین برنامه های درسی و روش های آموزش زبان دوم/خارجی نشان می دهد آموزش دستور همواره یکی از مباحث جدّی و چالش برانگیز برای برنامه ریزان و مدرسان زبان بوده است. در برخی از برنامه های درسی، دستور محور آموزش بوده و محتوای اصلی تلقی شده است؛ درحالی که در برخی دیگر، دستور به کلی کنار نهاده شده و معنا، محور برنامه های آموزش زبان بوده است. مطالعه پیشین برنامه ها و شیوه های آموزش زبان دوم/خارجی حاکی از شکل گیری سه رویکرد درباره آموزش دستور است. رویکرد اول، که عمدتاً در برنامة درسی دستوری یا ساخت گرا تجلی یافته است، دستور را محتوای اصلی برنامة درسی دانسته و آن را چهارچوب و قالب سازمان دهندة برنامة زبان آموزی در نظر می گیرد. این رویکرد بر تمرکز آشکار بر دستور و آموزش مستقیم آن تأکید داشته و اوج رواج آن دورة ساختگرایی، یعنی اواسط قرن بیستم تا دهة هفتاد این قرن، بوده است. رویکرد دوم، که نقطة مقابل رویکرد تمرکز بر دستور است، بر معنا و نقش های زبانی تأکید دارد. در این رویکرد، آموزش دستور به کلی کنار نهاده شده و تبادل معنا محور اصلی برنامة زبان آموزی است. این رویکرد نیز در اواخر دهة هفتاد قرن بیستم مطرح و در دو دهة پایانی این قرن به اوج اعتبار خود رسید. رویکرد سوم، با اتخاذ موضعی بینابین بر آموزش دستور در کنار معنا و در رابطة فرایندی تأکید دارد. این رویکرد نیز در اواخر قرن گذشته مطرح شد و عمدتاَ در الگوی آموزشی تکلیف محور مطرح گردیده است. شواهد مختلف حاکی از آن است که اتخاذ رویکردهای مختلف دربارة آموزش دستور ناشی از تعاریف متفاوتی است که برای این بخش از زبان ارائه شده است. این تعاریف شامل دستور ذهنی، دستور زبان شناختی، دستور توصیفی، دستور معیار، دستورِ معلم و دستور آموزشی است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که با توجه به اهداف بنیادی آموزش زبان فارسی به غیرایرانیان، کدام دستور را باید آموزش داد و کدام یک از سه رویکردِ فوق برای دستیابی به این هدف مناسب تر است. برای این منظور، ابتدا سیر تکوین دیدگاه های آموزش زبان بررسی خواهد شد. سپس، بازتاب این دیدگاه ها در برنامه های درسیِ آموزش زبان مورد بحث قرار خواهد گرفت. در ادامه، دستور آموزشی و ویژگی های آن بحث خواهد شد. در بخش پایانی نیز تلاش خواهد شد تا متناسب با اهداف بنیادی آموزش زبان فارسی، الگویی برای تدوین محتوای دستوری و آموزش دستور زبان فارسی پیشنهاد گردد.
زبان فارسی در هند بر اساس ملاحظات ابن بطوطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«سفرنامه ابن بطوطه»یکی از آثار ارزشمند عربی است که می تواند در تعریف یا تبیین برخی مجهولات تاریخ ادبی یا تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در هند تأثیری بسزا داشته باشد. ابن بطوطه سیاح معروف عرب (779- 730 هجری) در بخشی از سفرنامه معروف خود شرح مفصل سفرش را به هند بیان و روایت کرده است. حضور و تقرب خاص او در نزد سلطان فارسی زبان دهلی به گزارش های او ارزش تاریخی و ادبی بخشیده است. در این مقاله گزارش های عربی مشتمل بر مندرجات فارسی در دو بخش الفاظ و جملات به شکل تحلیل در متن موردبررسی قرارگرفته است. پس ازآن به سیر نفوذ فارسی در هند ازنظر تاریخ ادبی و تاریخ سیاسی پرداخته شده است تا به استناد منابع تاریخی و تاریخ ادبیات فارسی دلایل پویایی این زبان مشخص گردد.
دستاوردهای این پژوهش نقش حاکمان فارسی زبان هند را در پویایی و رواج فارسی در خارج از مرزهای ایران نشان می دهد. همچنین این سفرنامه، سند و مرجعی مطمئن در تبیین مطالعات تاریخ و ادب فارسی به شمار می رود و باعث می شود ابعاد تعاملات فرهنگی ایران و هند از عمق بیشتری برخوردار گردد و منبعی موثق از فرایند تحقیقاتی منسجم را درباره تاریخ ادبیات و زبان فارسی در هند ایفا نماید.
فرایند تحول طنین معنایی به معنای ضمنی در زبان فارسی؛ یک بررسی درزمانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرایند تغییر زبان بخشی جدایی ناپذیر از ماهیّت ذاتی آن است و به آرامی و با ظرافت انجام می شود؛ و گاه چنان پنهان و نامحسوس است که تنها پس از گذر زمان و در مقایسه با گذشته برای اهل زبان ملموس خواهد شد. پژوهش حاضر در پی بررسی پدیده ی تغییر و تحول طنین معنایی (مثبت یا منفی) مربوط به برخی از ترکیبات فعلی خنثای کنونی فارسی به معنای ضمنی در آن ها است. بدین منظور، ضمن بررسی پژوهش های متعدد پیرامون طنین معنایی و معنای ضمنی و بررسی تحّول و تبدیل این دو به یکدیگر در زبان های مختلف بویژه انگلیسی، همین سیر تحّول را در برخی ترکیبهای فعلی زبان فارسی نشان می دهیم. به همین منظور، دو پیکره از دو مقطع تاریخی (قرن هفتم هجری و دوران معاصر) زبان فارسی تهیه و طنین معنایی چند ترکیب فعلی در آن ها تعیین شد. نتایج نشان می دهد که طنین معنایی برخی از این عبارت ها از مثبت به منفی تغییر کرده و این طنین معنایی منفی در برخی از ترکیبات بویژه «موجب شدن» در حال تبدیل به معنای ضمنی منفی است.
واج آرایی کلمات فارسی با ساخت هجایی (C)(C)V.CVC(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
موضوعات مربوط به ساختار هجا و همچنین سازماندهی واحدهای واجی در درون هجا و فراتر از آن یعنی در مرز بین دو هجا، از جمله مباحث مطرح حوزة واج شناسی محسوب می شوند. در این مقاله تلاش شده است تا با تکیه بر زبان فارسی، با نگاهی نو به موضوع ساخت هجا و واج آرایی پرداخته شود. زبان فارسی دارای ساختار هجایی (C)V(C)(C) است. هدف کلی مقالة حاضر این است که نشان دهد اولاَ آیا تفاوتی میان واج آرایی یک هجا به صورت مستقل و واج آرایی همان ساختار هجایی در ترکیب با هجاهای دیگر وجود دارد، و ثانیاً آیا می توان به وجود یک رابطة معنادار بین واج آرایی کلمات از یک سو و نوع و مقولة واژگانی آنها از سوی دیگر قائل بود؟ به منظور پاسخگویی به سؤالات فوق، مجموعاً 4075 واژة دوهجایی با ساختار هجایی (C)V.CVC(C)، از دو فرهنگ لغت زبان فارسی یعنی فرهنگ الفبایی- قیاسی زبان فارسی (شامل40000 واژه) و لغت نامة متوسط دهخدا (شامل60000 واژه) استخراج و نوع (بسیط، مشتق، مرکب، مشتق-مرکب) و مقولة واژگانی هر واژه (اسم، فعل، صفت، قید، حرف) و همچنین واج آرایی آن تعیین شد. نتایج این تحقیق به طور کلی بیانگر آن است که عوامل متعددی از جمله نوع واکة هستة و همخوان های پایانة یک هجا می تواند بر روی واج آرایی هجای مجاور تأثیرگذار باشد. همچنین به نظر می رسد رابطة مشخصی بین ساختار هجایی کلمات با نوع و مقولة واژگانی آنها وجود دارد.
بررسی کاربرد واژگان فارسی در متن سفرنامة ابن بطوطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان و فرهنگ ایرانی از دیرباز در زبان و ادبیّات عربی تأثیرگذار بوده است. در دورة مغول نیز این تأثیرگذاری، به ویژه در متون تاریخی و علمی همچون سفرنامه ها استمرار داشته است. تأثیر زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در سفرنامة ابن بطوطه به عنوان یکی از مهم ترین آثار عربیِ به جای مانده از قرن هشتم کاملاً مشهود است. تأثیرگذاری مزبور در حوزة واژه های معرّب قابل توجّه است. بررسی میزان و نوع واژه های فارسی به کار رفته در این سفرنامه، موضوعی است که نگارندگان این مقاله از رهگذر روش تحلیل فنّی، لغوی و آماری بدان پرداخته اند. این مقاله نشان می دهد که با توجّه به میزان کاربرد واژگان و نوع آنها کدام جنبه از فرهنگ و تمدّن ایرانی بر زبان و ادبیّات عربی تأثیر بیشتری گذاشته است. با بررسی این واژگان در سفرنامة ابن بطوطه روشن شد که بیشترین کاربرد را واژگان ادوات، وسایل و ظروف به خود اختصاص داده اند؛ از نظر لفظی، بیشتر واژگان ساده و به دور از پیچیدگی لفظی است و حدود یک سوّم آنها از واژه های ترکیبی و پسونددار می باشد.
Фонетико-семантические сходства заимствований тематического поля «пища» в русском и персидском языках (شباهت آوایی- معنایی وام واژه های حوزه «خوراک» در زبان های روسی و فارسی)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وام گیری لغات یکی از مهم ترین منابع غنی سازی مجموعه واژگان هر زبان است که ماحصل تماس با دیگر زبان ها است. در این مقاله وام واژه های مربوط به حوزه معنایی «خوراک» از لحاظ آوایی و معنایی در زبان های روسی و فارسی بررسی شده است. مؤلفان سعی کرده اند تا ورود مستقیم و یا غیرمستقیم وام واژه ها را از یک زبان به زبان دیگر معین کنند. بیش از دویست واحد واژگانی از منابع و فرهنگ های گوناگون جمع آوری و تحلیل شده است. در نتایج به دست آمده، گذشته از وام گیری های رایج و استاندارد، شاهد وام گیری های غیرمتعارف و ترکیبی نیز هستیم که در آن ها تک واژهایی از زبان های گوناگون با هم تلفیق شده اند. همچنین معلوم شد بیشترین شمار وام واژه ها از زبان فرانسوی و سپس انگلیسی گرفته شده اند و زبان های دیگر در رده های بعدی قرار دارند.