مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
۱۳.
برنامة درسی
حوزه های تخصصی:
در این پژوهش تأثیر خودارزیابی مستمر دانشجویان بر پیشرفت تحصیلی و خودکارآمدی پژوهشی آن ها بررسی شد. این پژوهش از نوع شبه آزمایشی و جامعه آماری آن دانشجویان کارشناسی رشته علوم تربیتی دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه فردوسی مشهد با نمونه گیری در دسترس (38=n) است. به منظور بررسی فرضیه های این پژوهش از پرسشنامه های خودکارآمدی پژوهشی، خودارزیابی و نمره های پایان نیمسال دانشجویان در درس روش پژوهش به منظور اندازه گیری پیشرفت تحصیلی آن ها استفاده شد. میانگین پیش آزمون خودکارآمدی پژوهشی گروه های آزمایشی و کنترل تفاوت معناداری نداشت؛ در حالی که در پس آزمون تفاوت معناداری بین میانگین این دو گروه مشاهده شد. از طرف دیگر، با وجود انتخاب همگن دو گروه آزمایش و کنترل، تفاوت معناداری بین میانگین نمره پیشرفت تحصیلی این دو گروه در پس آزمون دیده شد. در مجموع خودارزیابی مستمر بر افزایش خودکارآمدی پژوهشی دانشجویان مؤثر بوده و بر پیشرفت تحصیلی آن ها نیز تأثیر مثبتی داشته است. توصیه می شود به خودارزیابی مستمر در تدوین و اجرای برنامه های درسی توجه شود.
تأثیر شیوه آموزش ارزشهای دینی بر تربیت منش عفاف دردانش آموزان مبتنی بر دیدگاه منش پروری توماس لیکنا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله اثر شیوه آموزش ارزشهای دینی مبتنی بر دیدگاه منش پروری توماس لیکنا را در تربیت منش عفاف بررسی می کند. شیوه های آموزشی، روش تدریس و محتوی آموزسی مبتنی بر این دیدگاه برای گروه آزمایش و روش تدریس رایج برای گروه کنترل به کار رفته است. جامعه مورد مطالعه 100 نفر از دانش آموزان پسر مقطع دبیرستان غیر انتفاعی جاویدان شهر قم بودند که نمونه آن 28 نفر در دو گروه 14 نفره آزمایش و کنترل مورد مطالعه و بررسی قرار گرفتند. تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش از طریق ترسیم جدولهای توزیع فراوانی، نمودار درصدی (آمار توصیفی) و آزمون تی (آمار استنباطی) با استفاده از نرم افزار اس پی اس اس به روش تحلیل واریانس یکراهه و همبستگی پیرسون انجام شده و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج نشان داد میان برنامة درسی آموزش ارزشهای دینی مبتنی بر دیدگاه منش پروری و پرروش منش عفاف در دانش آموزان تفاوت معناداری وجود دارد که نشان از تغییر نگرش و طرز تلقی دانش آموزان نسبت به این ارزش در ابعاد اهمیت عفاف، عفت گفتاری، پوششی، دیداری، شنیداری و جنسی است.
چشم انداز آموزش زبان فارسی به غیر ایرانیان از منظر برنامه ریزی درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
تجربه نشان داده است که غفلت از برنامه درسی و نحوه طراحی آن به معنای عدم توجه جدی به محتوا، اهداف یادگیری، اهداف رفتاری، نحوه آموزش و شیوه ارزشیابی برنامه زبان آموزی است. هدف این مقاله توجه دادن متخصصان زبان فارسی به اهمیت برنامه درسی در چشم انداز آموزش زبان فارسی به غیر ایرانیان است. از مهم ترین ویژگی های یک کتاب مناسب آموزش زبان داشتن نظریه زبانی و نظریه یادگیری و توجه به تفاوت های زبان آموزان و اهداف و نیازهای آنهاست. سؤال مقاله حاضر این است که فرآیند تدوین کتاب های آموزشِ زبان فارسی به غیرایرانیان، تا چه حد از اسلوب علمی طراحی برنامه درسی تبعیت می کند. برای این منظور در بخش مبانی نظری، تفاوت بین روش تدریس و طراحی برنامه درسی نشان داده شده و روش های تدریس و برنامه های درسی بر پایه نظریه های زبانی توصیف شده است. سپس سیر تکوین برنامه های درسی و جهت گیری های غالب در این زمینه و در نهایت نحوه بازنمایی این سیر تکوینی در کتاب های آموزش زبان فارسی به غیرایرانیان مورد بحث قرار گرفته است. در بخش پایانی مقاله نیز ضمن برشمردن عوامل مؤثر در طراحی برنامه درسی مناسب چند پیشنهاد کاربردی برای بسامان کردن فرآیند تدوین منابع آموزش زبان فارسی به غیر ایرانیان ارائه شده است.
بررسی تطبیقی برنامه درسی رشته مترجمی در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان با تعدادی از دانشگاههای غرب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تحقیق حاضر برآن هستیم تا برنامة درسی رشتة مترجمی در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه اصفهان را (به عنوان نمونه ای از دانشگاه های ایران) با تعدادی از دانشگاه های کشورهای آمریکا و انگلیس که دارای رشتة مترجمی یا ترجمه هستند، مقایسه کنیم. ازجملة این دانشگاه ها عبارت اند از: دانشگاه ایندیانا، دانشگاه تگزاس در برونزویل، دانشگاه ویک فورست، دانشگاه ایست آنجلیا (مطالعات ترجمة کاربردی)، دانشگاه دورهام، دانشگاه وست مینیستر (زبان شناسی و ترجمه)، دانشگاه وست مینیستر (ترجمة دوزبانه)، دانشگاه سوری، دانشگاه بنگور و دانشگاه هال. همچنین، درصدد پاسخ گویی به این سؤال هستیم که چگونه دانشگاه های موردمطالعه فرصت هایی برای دانشجویان خود فراهم می-کنند تا بتوانند به کسب مهارت هایی در ترجمه دست یابند که در دنیای در حال تغییر علم به آن نیاز پیدا می کنند. سعی کردیم تا شباهت ها و تفاوت های این دانشگاه ها را با دانشگاه اصفهان بیابیم. برای انجام این مقایسه، هشت معیار درنظر گرفتیم تا ارزیابی و مقایسة موردنظر را براساس این معیارها انجام دهیم.
بررسی میزان کارآمدی آموزش زبان عربی عمومی در مقطع متوسطه، ازنظر دبیران و دانش آموزان شهر کرمان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر را با هدف بررسی میزان کارآمدی آموزش زبان عربی عمومی در مقطع متوسطه، ازنظر دبیران و دانش آموزان شهر کرمان، انجام داده ایم. این پژوهش از نوع پژوهش های کاربردی، پیمایشی و کمی است و برای اندازه گیری نظر دبیران و دانش آموزان، از دو پرسش نامة محقق ساخته استفاده کرده ایم. جامعة این پژوهش شامل همة معلمان زن و مرد عربی و دانش آموزان دختر و پسر سال سوم متوسطة رشته های ریاضی و تجربی دبیرستان های دولتی شهر کرمان، در سال تحصیلی 90- 91 است. نمونة مورد بررسی را به شیوة تصادفی طبقه ای و با انتساب متناسب انتخاب کردیم که شامل 30 دبیر زن، 30 دبیر مرد و 236 دانش آموز است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که میزان هماهنگی هدف آموزش زبان عربی (فهم متون دینی) با معیارهای انتخاب هدف در برنامه ریزی درسی، میزان تطابق محتوای کتاب های درسی عربی با معیارهای انتخاب محتوا در برنامه ریزی درسی، میزان آمادگی دبیران عربی برای تدریس درس زبان عربی، میزان تحقق اهداف برنامة درسی عربی، میزان تسلط دانش آموزان به مهارت های زبانی، میزان انگیزه و علاقة دانش آموزان به یادگیری زبان عربی و میزان آشنایی دانش آموزان با مهارت ها و راهبردهای یادگیری زبان عربی پایین تر از حد مطلوب است. با توجه به این یافته ها نتیجه می گیریم که به آموزش زبان عربی به عنوان زبان دوم/ خارجی، به طور علمی توجه نشده است و تا حد مطلوب فاصلة زیادی دارد و برای رسیدن به نتایج مطلوب، تحولات جدی و همکاری بخش های مختلف لازم است. از مهم ترین راهکارها برای بهبود این وضعیت، ارتقای سطح آموزش پیش و ضمن خدمت معلمان زبان عربی است.
جایگاه دستور در نظریه ها و برنامه های زبانِ دوم آموزی؛ در جستجوی طرحی برای آموزش دستورِ زبان فارسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بررسی سیر تکوین برنامه های درسی و روش های آموزش زبان دوم/خارجی نشان می دهد آموزش دستور همواره یکی از مباحث جدّی و چالش برانگیز برای برنامه ریزان و مدرسان زبان بوده است. در برخی از برنامه های درسی، دستور محور آموزش بوده و محتوای اصلی تلقی شده است؛ درحالی که در برخی دیگر، دستور به کلی کنار نهاده شده و معنا، محور برنامه های آموزش زبان بوده است. مطالعه پیشین برنامه ها و شیوه های آموزش زبان دوم/خارجی حاکی از شکل گیری سه رویکرد درباره آموزش دستور است. رویکرد اول، که عمدتاً در برنامة درسی دستوری یا ساخت گرا تجلی یافته است، دستور را محتوای اصلی برنامة درسی دانسته و آن را چهارچوب و قالب سازمان دهندة برنامة زبان آموزی در نظر می گیرد. این رویکرد بر تمرکز آشکار بر دستور و آموزش مستقیم آن تأکید داشته و اوج رواج آن دورة ساختگرایی، یعنی اواسط قرن بیستم تا دهة هفتاد این قرن، بوده است. رویکرد دوم، که نقطة مقابل رویکرد تمرکز بر دستور است، بر معنا و نقش های زبانی تأکید دارد. در این رویکرد، آموزش دستور به کلی کنار نهاده شده و تبادل معنا محور اصلی برنامة زبان آموزی است. این رویکرد نیز در اواخر دهة هفتاد قرن بیستم مطرح و در دو دهة پایانی این قرن به اوج اعتبار خود رسید. رویکرد سوم، با اتخاذ موضعی بینابین بر آموزش دستور در کنار معنا و در رابطة فرایندی تأکید دارد. این رویکرد نیز در اواخر قرن گذشته مطرح شد و عمدتاَ در الگوی آموزشی تکلیف محور مطرح گردیده است. شواهد مختلف حاکی از آن است که اتخاذ رویکردهای مختلف دربارة آموزش دستور ناشی از تعاریف متفاوتی است که برای این بخش از زبان ارائه شده است. این تعاریف شامل دستور ذهنی، دستور زبان شناختی، دستور توصیفی، دستور معیار، دستورِ معلم و دستور آموزشی است. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که با توجه به اهداف بنیادی آموزش زبان فارسی به غیرایرانیان، کدام دستور را باید آموزش داد و کدام یک از سه رویکردِ فوق برای دستیابی به این هدف مناسب تر است. برای این منظور، ابتدا سیر تکوین دیدگاه های آموزش زبان بررسی خواهد شد. سپس، بازتاب این دیدگاه ها در برنامه های درسیِ آموزش زبان مورد بحث قرار خواهد گرفت. در ادامه، دستور آموزشی و ویژگی های آن بحث خواهد شد. در بخش پایانی نیز تلاش خواهد شد تا متناسب با اهداف بنیادی آموزش زبان فارسی، الگویی برای تدوین محتوای دستوری و آموزش دستور زبان فارسی پیشنهاد گردد.
تعیین سهم پیش پراکندگی رویکردهای برنامه درسی در گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
با توجه به اهمیت گرایش به تفکر نقادانه در حوزة علوم انسانی، پژوهش حاضر با هدف تعیین سهم رویکردهای برنامة درسی دانشجویان علوم انسانی در میزان تمایل آنان به تفکر انتقادی صورت گرفت. پژوهش حاضر توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعة آماری، تمامی دانشجویان رشته های علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد در سال تحصیلی 92-91 بوده اند. تعداد 366 نفر از این دانشجویان طبق جدول کرجسی و مورگان و به شیوة نمونه گیری طبقه ای نسبی انتخاب و پرسش نامه های گرایش به تفکر انتقادی ریکتس (2003) و رویکردهای برنامة درسی ارنشتاین و هانکینز (2009) را تکمیل کردند. داده های حاصل نیز با استفاده از آمار توصیفی و تحلیل رگرسیون تحلیل شدند. از بین رویکردهای شش گانه، رویکردهای رفتاری، سیستمی، مدیریتی و علمی قادر به پیش بینی تفکر انتقادی دانشجویان نبوده اند (05/0p>)؛ درحالی که دو رویکرد دیگر، یعنی رویکرد انسان گرایی و نومفهوم گرایی قادر به پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان علوم انسانی بوده و رویکرد نومفهوم گرایی، بیشترین میزان پیش بینی کنندگی را به خود اختصاص داده است (000/0p= ، 54/14=(1،364)F). با عنایت به نقش رویکردهای انسان گرایی و نومفهوم گرایی در توسعة گرایش به تفکر انتقادی، حرکت علوم انسانی به سمت رویکردهای غیر فنی در جهت تحول برنامه های درسی این حوزه پیشنهاد می گردد.
ارزیابی محتوای برنامة درسی «اخلاق اسلامی» دانشگاه ها از منظر استادان دروس معارف اسلامی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف این مقاله ارزشیابی محتوای برنامة درسی اخلاق اسلامی دانشگاه ها از منظر استادان دروس معارف اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد قم است. روش تحقیق از نظر اهداف، «کاربردی» و به لحاظ شیوة جمع آوری اطلاعات، «توصیفی» از نوع «پیمایشی» و جامعة آماری 40 تن از استادان است که کل آنان به عنوان نمونة آماری انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامة محقق ساخته حاوی 25 سؤال بسته پاسخ در طیف پنج درجه ای لیکرت با پایایی 0.89 مطابق آلفای کرانباخ استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل اطلاعات، از روش های آمار «توصیفی میانگین»، «انحراف استاندارد»، «واریانس»، «ضریب پراکندگی» و «آزمون استنباطی Z تک گروهی» استفاده شد. یافته ها نشان داد: محتوای برنامة درسی اخلاق اسلامی دانشگاه ها با نیازها و اهداف منظور، فرهنگ، ایده آل ها و آرزوهای اجتماعی، استعداد و توانایی دانشجویان، نیازها و علایق آنان و اصول و قانونمندی های برنامه ریزی درسی کاملاً تناسب دارد که با اطمینان 0.99 و خطای 0.01تأیید شدند. وضعیت نسبی میزان تناسب محتوای برنامة درسی اخلاق اسلامی با اصول و قانونمندی های برنامه ریزی درسی بیش از ملاک های مربوط به تناسب محتوا با ارزش های اجتماعی و ویژگی ها و نیازهای فراگیران است.
بررسی مبانی فلسفی و روان شناختی برنامه های درسی انسان گرا و جایگاه این برنامه در نظام اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این مقاله به بررسی مبانی فلسفی و روان شناختی برنامه های درسی انسان گرا می پردازد. روش پژوهش تحلیل استعلایی است. پس از بررسی آرا و نظریات برنامه ریزان درسی برجستة انسان گرا (نظیر گزدا، پرکی، واینشتاین و سیمون و راث) مشخص شد که ایشان از لحاظ فلسفی تحت تأثیر فلاسفة وجودگرا و از لحاظ روان شناختی تحت تأثیر روان شناسان انسان گرا بوده اند. همچنین به این نتیجه رسیدیم که وجه اشتراک فلاسفة وجودگرا، روان شناسان انسان گرا و برنامه ریزان درسی انسان گرا اهمیت و ارزشی است که برای انسان، آزادی و خودآگاهی و مسئول بودن او قائل هستند. رویکرد انسان گرایی به تکریم انسان و تأکید بر اختیار و آزادی او برای رشد و شکوفایی پرداخته است که در این موارد مطابق با دیدگاه اسلامی است، ولی به دلیل ترک ولایت خداوند و اصالت دادن به انسان دنیوی در تضاد با فرهنگ اسلامی است. با این حال، توجه به این نوع رویکرد در برنامة درسی کشورهای اسلامی به دلیل تأکیدی که بر منزلت انسان و انتخاب ها و آگاهی های او دارد، با در نظر گرفتن ملاحظات، قابلیت هایی برای گنجاندن آموزه های آن در برنامة درسی دارد.
بررسی مؤلفه های مبتنی برشغل وشاغل در برنامة درسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقالة حاضر بررسی شرایط و زمینه های شکل گیری مشاغل و انجام فعالیت های حرفه ای در حوزة برنامة درسی است. روش پژوهش کیفی از نوع گروه کانونی و چارچوب شکل دهندة آن مدل مفهومی O’Net است. مشارکت کنندگان در پژوهش به صورت هدفمند و به تعداد 8 نفر انتخاب شدند. تحلیل نتایج با استفاده از روش تحلیل محتوای موضوعی انجام شده است. یافته ها به صورت کلی نشان داد در حوزة برنامة درسی ظرفیت های لازم برای شکل گیری مشاغل متعدد وجود دارد. مقایسة وضع موجود این حوزه در کشورمان با مدل محتوایی شبکة اطلاعات مشاغل با شاخص های چهارگانه اصلی شامل مشخصات افراد شاغل(توانایی، علائق شغلی، ارزش ها و روش های کاری)، شرایط لازم برای شاغل(شامل مهارت های پایه، مهارت های عمل متقابل، دانش و آموزش) ، تجارب لازم برای شاغل(شامل تجربه و کارآموزی، مهارت های لازم برای ورود به شغل، مهارت های عمل متقابل و گواهینامه ها)، اطلاعات خاص شغل(شامل عنوان شغل، توصیف شغل، عناوین جایگزین، وظایف و ابزار و فناوری)، ویژگی های نیروی کار(شامل اطلاعات بازار کار و دورنمای شغلی)، شرایط شغل(شامل فعالیت های کلی، فعالیت های میانی و فعالیت های خرد و جزئی، محیط سازمانی و محیط کار) نشان می دهد در اکثر موارد با شاخص های مدل مفهومی O’Net مطابقت ندارد به عبارت دیگر حوزة برنامه درسی در ایران با تبدیل شدن به مشاغل تخصصی فاصله قابل توجهی دارد. بر این اساس حرفه ای شدن فعالیت های شغلی و شکل گیری طبقات مشاغل تخصصی از ضرورت های کم کردن این فاصله است.
برنامة درسی؛ راهبردی کارآمد در جامعه پذیری دینی دانش آموزان (با تأکید بر کیفیت عناصر آن)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم «جامعه پذیری دینی» در واقع بخشی از فرایند عام جامعه پذیری است و به مثابه بخشی از فرایند رشد و کمال آدمی رخ می دهد؛ اما در تعریفی علمی و موجه فرایندی است که طی آن، افراد یک جامعه به تدریج با باورها، اعمال، وظایف، آیین ها، مراسم، مناسک، ارزش ها، هنجارها و نمادهای دینی جامعة خود آشنا می شوند و آنها را فرامی گیرند و با درونی ساختن آنها به عنوان افراد دین دار ظاهر می شوند و موجب انتقال آنها از نسلی به نسل دیگر می گردند. امروزه امر جامعه پذیری در همة وجوه آن بیشتر بر عهدة نهاد آموزش و پرورش است؛ چون فرزندان هر جامعه ای از دبستان تا پایان دبیرستان، بیشترین وقت خود را در درون مدرسه و در ارتباط با آن (تکالیف منزل) می گذرانند. دستیابی به این هدف بزرگ در نهاد آموزش و پرورش، نیازمند نقشه ای است که در ادبیات علوم تربیتی به آن برنامة درسی می گویند. این طرح و نقشه، زمانی می تواند آن نهاد را به اهداف مطلوب خود برساند که بر مبانی، اصول و شیوه های ارزشی و فرهنگ حاکم بر آن کشور استوار باشد. مقالة حاضر، با رویکردی توصیفی تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، به تبیین ویژگی ها و کیفیت عناصر برنامة درسی مؤثر در جامعه پذیری دینی دانش آموزان پرداخته است.
بررسی تفاوت زن و مرد در اسلام و دلالت های آن در برنامه درسی نظام تربیت رسمی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به منظور ارائة الگویی برای تهیة محتوای درسی مطلوب با توجه به نگاه اسلام به تفاوت میان زنان و مردان انجام شده است. ازاین رو، با نشان دادن کم توجهی نسبت به رویکرد اسلامی به تفاوت های زن ومرد در هدف گذاری ها و برنامه های تربیتی نظام تربیت رسمی عمومی جمهوری اسلامی ایران، با استفاده از روش «تحلیلی توصیفی» تفاوت های تکوینی و تشریعی زنان و مردان در آموزه های اسلامی مشخص گردید. سپس با توجه به تفاوت های مذکور و در نظر داشتن حوزه های یادگیری مطرح در سند برنامه درسی ملی، در حوزة یادگیری حکمت و معارف اسلامی، محتوای درسی متفاوتی برای دورة ابتدایی دختران و دورة متوسطة اول پسران پیشنهاد شد. همچنین به منظور آمادگی دختران و پسران برای تشکیل خانواده منطبق با نظام معیار اسلامی، برای دورة دوم متوسطه، کتاب درسی مستقل برای پسران و دختران با عنوان «سبک زندگی اسلامی» پیشنهاد شد تا بر اساس محتوای آن، دختران و پسران با تفاوت های یکدیگر در ویژگی های تکوینی و همچنین نقش ها و وظایفی که نسبت به یکدیگر دارند، آشنا شوند.
مطالعۀ تطبیقی دوره های تربیت مربی برنامۀ «فلسفه برای کودکان» در ایران و کشورهای پیشرو و ارائۀ الگوی مناسب برای ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقالة حاضر برگرفته از طرحی است که در سال 1392 در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی اجرا شده است و به مطالعة دوره های تربیت مربی برنامة فلسفه برای کودکان در گروهی پژوهشی با همین عنوان و قیاس آن با دوره های مشابه در کشورهای پیشرو پرداخته است و با استناد به هفت معیارِ مرجعیت برگزاری دوره، شرایط پذیرش افراد، طول دوره، محتوای درسی، حوزه های موضوعی، الگوی نظری برنامة درسی و نحوة ارزیابی، بستة آموزشی جامعی ارائه می دهد. درنهایت، با توجه به تحلیل تطبیقی انجام شده، برنامة آموزشی کوتاه مدت 42 ساعته ای برای آماده سازی مربیان در دو سطح مقدماتی و پیشرفته ارائه شد. روش آموزش به شیوۀ حلقه های کندوکاو است که افزون بر آموزش مبانی نظری در چهار حوزة بنیان های برنامة فلسفه برای کودکان، تعلیم و تربیت، فلسفه، و روان شناسی کودک، آموزش عملی نیز در هر دو سطح در نظر گرفته شده است.